۱۳۹۳ فروردین ۵, سه‌شنبه

تا این دو تیتر خبر جابجا نشود / حتم دارم که وطن وطن نشود!


1- امروز دو نفر پیرمرد مرده اند. یکی پروفسور ابراهیم باستانی پاریزی که چشم ایران و تاریخ و ادبیات وطن بود. و دیگری آخوندی بنام دستغیب که نمی دانم چقدر روحانی بود و چقدر سیاسی بود و چقدر ملا بود و یا چقدر لاشخور - از بس که زیادند هم به تعداد و هم به عنوان خانوادگی مثل دستغیب - و فرقی هم نمی کند. زیرا دستغیب هرکه هم بود و باشد مسلم است که ناخن گندیدۀ انگشت کوچکۀ استاد ابراهیم پاریزی نبود و نمی شد برای سرزمینی بنام ایران. حالا این دو مرگ همزمان را خبرگزاری های مختلف داخلی جمهوری اسلامی با تیترهای زیر مخابره کرده اند:

الف: باستانی پاریزی درگذشت .[گویی دستفروشی در کنار خیابان مرده است]

ب- آیت الله سید محمد دستغیب دار فانی را وداع گفت. [گویی یگانه ای در عالم کون و مکان نقاب در خاک کشیده است]

2- مشکل ایران در این دو تیتر رسمی کاملاً ظهور دردناک دارد. این دو تیتر نشان از امتیاز افسانه به دانش، دین به دنیا، خرافات بجای تاریخ، حوزه بجای دانشگاه، وهم بجای واقعیت، کوتوله بجای قد بلند، هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی، زشتی بجای زیبایی و ... است و نشسته است؛ و جز به جابجایی این دو تیتر در ادبیات رسمی سیاست در ایران؛ راه فلاحی متصور نیست.

3- و چقدر دردناک و تأسف بار است که رییس جمهور روحانی هم بلافاصله پیام تسلیتش را با عنوان "آیت الله و دارفانی" صادر کرده و نه با عنوان بدون عنوان "باستانی پاریزی در گذشت". البته محتمل است که بزور دگنگ مشاران احمقش هم شده پیامی با تأخیر هم برای دردانۀ تاریخ ایران صادر کند در ساعت های آینده. اما پاسخ این سؤال را کجا باید پیدا کرد که: "آقای روحانی - با فرض قبول ادعای شما در مورد حسن نیت تان جهت خدمت به ایران - چگونه این حماقت سیاستمدار قابل رفع و رجوع است آخر." بالاخره مگر غیر از این است که هر آدمی در حد شما باید در یک منطقۀ بی خطری - مثل تسلیت گفتن - هم شده جوهر وجودیش و هوش سیاسی اش را نمایان بکند!

4- قلم من شکسته تر از آنی است که بتواند حتی نام زیبای پروفسور محمد ابراهیم باستانی پاریزی را بر زبان جاری کند. زیرا که او همۀ زیبایی ها بود و آخر معرفت و دانش و کوشش و مجد و عظمت سرزمین کهن فرهنگ مان ایران عزیز. بنابراین مأموریت از "باستانی پاریزی نوشتن" را می سپارم به قلم های فاخرو صالحی که حتماً خواهند نوشت برای شما؛ و فقط می نالم که: چقدر غصه دارم که ما داریم میمیریم و خودمان هم خبر نداریم. روانش شاد و نامش جاودان باد. یا...هو

۱۷ نظر:

mahdi گفت...

یک عمر شدیم محو تاریخ و سیر
وز جمله عِلل باز گرفتــــــیم خبر
حق بود که علت العلل بود و دگر
باقی همـــــگی عوارض زود گذر
پاریزی اگر قصۀ بســــــیار شنفت
یک قصه نگفت ،جز که صد قصه نهفت
شب آمد و قصه گو به آرامی خفت
وآنکس که شنید گفت: دیدی که چه گفت

آرسین گفت...

تیمسار، حداقل از ابتدای سال نو نیمه پر لیوان رو ببین!
اتفاقا در این تیتر من بزرگی نام باستانی پاریزی می بینم که نیاز به هیج لقب و معرفی ندارد مثل انیشتین.
و اونطرف یک گمنام که مگر به القاب آیا بتوان شناخت یا خیر. همانطور که شما هم نشناختید!
القاب، این است تفاوت تفکر نسل شما، که هنوز در نگاه شما و متن جامعه ایران جاری است رو به اضمحلال.

Dalghak.Irani گفت...

بازهم زدی به جاده خاکی جوان (آرسین). شما هم بهتر است هر چیزی را در قالب خودش بخوانی و این نوشته و تیترها را در ادبیات جمهوری اسلامی. این که سادگی بالاترین زینت است را که من بهتر از شما می شناسم بعنوان یک هنرمند. اما این سادگی در تلاش برای تحقیر و نادیده گرفتن است و نه چون در "مشک آنست که خود ببوید/ نه اینکه عطار بگوید". فرق نسل من و شما نه! بلکه فرق من و شما این است که من دانسته های شما را می دانم + . و شما اصرار داری که این بیشتر دانی من فقط بخاطر اختلاف نسلی است که نسل من درست های نسل شما را عوضی می دانیم و می خوانیم. در حالیکه مطلقاً خطا می کنی. در بارۀ من. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام دلقک
با همه توضیحاتت بازهم من با آرسین جاده خاکی رو موافق ترم تا دلقک روی آسفالت.
من خود یک مذهبی ام.
1. ما مذهبی ها هروقت بخواهیم اوج محبوبیت فردی را و خودی بودنش رو نشان بدهیم می گوییم مثلا آقای گلپایگانی، آقای بهجت و همه القاب رو حذف می کنیم.
2. برای ما مذهبی ها هم شخصیت هایی مثل باستانی پاریزی بسیار قابل احترامند و همین جا "درگذشت" ایشان را به شما و تمام جامعه فرهنگی و نخبه ایران زمین تسلیت می گوییم. من سه سال پیش بود که سفرنامه کربلای ایشان را که حدود 50 سال پیش نوشته بودند مطالعه کردم و بسیار لذت بردم و نکته های تازه وبدیعی در آن دیدم و به شما هم سفارش می کنم این سفرنامه را که ضمن کتاب از پاریس تا پاریز آمده مطالعه کنید.
عزت مستدام.

ناشناس گفت...

3.تیتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی درگذشت رو خود شماها و سایتهای غیر مذهبی تیتر زدید حالا چرا گیر به مذهبی ها دادید.

ناشناس گفت...

دلقك گرامي
باستاني پاريزي از ده كوره اي در كرمان پا به عرصه وجود نهاد و با سعي و تلاشي ستودني به آنجايي رسيد كه حقش بود .
وي نه آيت الله اي مفتخور بود و نه حجت الاسلامي وطن فروش و نه رئيس جمهوري روبه صفت و نه وزيري گرگ در لباس ميش. وي انسان بود و انسان زيست و انسان مرد و بالطبع مرگ وي در چشم اين مجيزخواران و سفلگان به چشم نمي آيد وليكن چه غم كه در چشم بسياري از ايرانيان كه آثار وي را خوانده اند و يا حتي اندكي وي را مي شناسند همواره ياد و خاطرش زنده خواهد ماند. ارزش و خدمت كسي چون پاريزي بسيار والاتر از ارزش تمامي اين آيت الله ها و حجت الاسلام ها و دين نماهاست. روحش شاد و يادش گرامي باد.

ناشناس گفت...

روحانی پیام داد:

http://fararu.com/fa/news/184352/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%BE%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C

مستانه گفت...

مملکت ایران رو همین پاچه خواران و نان به نرخ روز خورها و ملاعبین با الفاظ و القاب به این فلاکت رسوندن! که اگر نبود اینهمه سینه چاکان بی مایه و بی خرد و اگر به قول و فرموده شما دانش به افسانه سر بود،حال این مملکت و مردمان هم به گونه ای دیگر بود..فرقی نمیکنه از رییس جمهور گرفته تا فرد معمولی بازاری..مجیز که گفتی یعنی افسار به گردنی!
...............
قدر زر زرگر شناسد،قدر گوهر گوهری
غصه نخور آقاجون..
روحش قرین آرامش ابدی باد...

Dalghak.Irani گفت...

اولاً که به آرسین عزیز و سکولار - بلکه هم ضد مذهب - گفتند شاهدت کی است. گفت آن ناشناس مذهبی عزیز. در ضمن یاد گرفتم که رجا نیوز و فارس و تسنیم و مشرق نیوز و خبر آنلاین و تابناک و فرارو و الاماشاءالله تا برسیم به کیهان و شریعتمداری همه سایت های ماست که تیتر نقل کرده ام را زده اند و ثانیاً یادمان نرود همۀ این سایت ها ضد مذهبند و برای تحقیر دستغیب مرحوم آن تیتر پر طمطراق را انتخاب کرده اند. و خیلی ممنون که ناشناس مذهبی تذکر داد و فهمیدیم که هنر نزد ایرانیان است و بس.

بعد اما اگر ادعا کنم که ممکن است - حالا - من تأثیر داشته باشم در پیام دیرهنگام رییس جمهور برای استاد باستانی پاریزی خیلی بی ربط نباشد زیرا که بقرینه می دانم که حداقل از نزدیکان هاشمی وبلاگ مرا با سماجت تعقیب می کنند. و کاشکی روحانی و هاشمی یک صدم پول و امتیازی را که بهر کدام از این مشاوران بی خاصیت - دور از جان دکتر سریع القلم - می دهند می دادند بمن تا در ایران می ماندم و کمک شان می کردم سیاست کردن را. یا...هو

آرسین گفت...

تیمسار گرامی،
1- بعضی اوقات در مه سایه ای می بینید و داستانها می سرایید -تقریبا- بی پایه و گاهی مثل الان علاقه مندید که حتما و حتما نیمه خالی رو ببینید! در حالی که نیمه پری هم دارد، به مثل از دروازه رد نمیشوید و از سوراخ سوزن عبور می کنید.
آن اندک حقیقت گفتار شما در پاسخ اولتان، کاملا قابل اغماض است. با همان استدلال که گفته بودم و البته غیر از طریق مثبت بینی، مابقی بدیهیات است...
(اما اگر بحث نسل کرده ام و می کنم بسیاری بخاطر حفظ ادب و حرمت تیمساری بوده که جلوی مخاطبان در میانه معرکه می گردد و می نگارد و.. وگرنه بدیهی است نه شما نمونه تیپ نسلتان هستید و نه من! پس همچنان من می مانم و شما.)
2- دیگر خصیصه نسل شما برچسب زدن و قضاوت کردن قبل از فهم محتواست.
حال به فرض که من سکولار باشم و شخص دیگری مذهبی، و هردو یک حرف را بزنیم، اتفاقا این نشان می دهد که آش -شما- چقدر شور است که سکولار و مذهبی، خاص و عام، کوچک و بزرگ و.. همه متوجه شده اند.
پس بجای جمهوری اسلامی بازی و حمله بجای عذر خواهی، یا رفتن در لاک دفاعی سعی کنید واقعگرا باشید، حداقل بر اساس موازین خودتان. همه هویت شما را به سخره نگرفته اند و قصد براندازی ندارند. نیازی به تهمت و تشکیل دادگاه نمایشی و احکام فله ای نیست!
3- در کامنتی قبل تر گفته بودم که بیا و سال نو کینه خالی کنیم و دوستی بنشان. و سکوتت را نشان رضایت تعبیر کردم و آشتی. اگر مخالف هستید بگو که بر منوال سابق من ساکت باشم و شما با آرامش دور بگیرید. چرا که سیرک ازآن شماست و فرصت صحنه گردانی ات مهمتر از پاسخ به جواب های من.
4 این را آخرین می گویم. که کاش مسیرت را از روز اول درست انتخاب می کردی که امروز با صد برابر آن پول در ایران مانده بودی و سیاست می ورزیدی. چرا که الحق در امروز بیابان سیاست ایران مانند شما نعمت اند.
همیشه تیمسار باشی.

ناشناس گفت...

دیشب خبر تلویزیون هم دقیقا همین شکلی بود اول خبر کوچ ابدی عارف ربانی و بعد از اون درگذشتن باستانی پاریزی که نه آقا داشت و نه طمطراق
بزرگی باستانی پاریزی و دستغیب به کارهاییه که خودشون کردن و با جابجا کردن اسامی و القاب بزرگتر و کوچکتر نمی شن اما این جابجاییها و القاب نشان دهنده جهتگیری گوینده که هست، نیست؟
پس بهتره توجیحات آبکی که ما صمیمی هستیم بدون لقب می گیم نسازیم. اینطور باشه که جوانهایی که خیلی صمیمین به هم به نشانه صمیمیت فحش هم می دن ما هم یه دوتا فحش آبدار بذاریم پیشوند اسامی بزرگان!!
هرچند دلقک چیزی رو برده زیر ذره بین که بسی بزرگتر از اندازه ذره بینه و کیه که ندیده باشه جهت گیری علمای دین در برترانگاری خودشون بر دیگران

Dalghak.Irani گفت...

انتقال از بالاترین:

mehreiran ‫۴۳ دقیقه پیش
دلیلش رو میخواهید بدونید که چرا ایرانی اینجوری هست؟ این یه نمونه اش:

4- قلم من شکسته تر از آنی است که بتواند حتی نام زیبای پروفسور محمد ابراهیم باستانی پاریزی را بر زبان جاری کند. زیرا که او همۀ زیبایی ها بود و آخر معرفت و دانش و کوشش و مجد و عظمت سرزمین کهن فرهنگ مان ایران عزیز

این همه تعریف و این همه غلو.. اینها ایران ما را به باد میدهد. شما بروید در سایر کشورهای دنیا که سرشان به تن شان میارزه نگاه کنید. هرگز و هرگز در مورد حتا بزرگترین مردان شان چنین تعریف هایی نمیکنند و خود را چنین خوار و حقیر نمیشمرند که تو شمردی که قلمت شکسته تر از آن است که بتواند حتا نام زیبای ...

متوجه شدید؟ وقتی خودتان را تا این حد پایین بیاورید، وقتی رهبرتان سوارتان شد خود را در مقامی نمی بینید که او را پایین بکشید.
باید از خودمان شروع کنیم.


binam ‫۲۲ دقیقه پیش
این یک مطلب سیاسی - اعتراضی است و غلو کنایی جهت نشان دادن بزرگی فاجعه است و نه برای تحقیر کسی و بزرگنمایی دیگری. شما بهتر است بیشتر داستان و رمان و متون ادبی - هنری مطالعه کنید تا دچار سردرگمی نشوید. ضمن اینکه من هم مستند ادعا می کنم که چنین قطعات بزرگداشت محوری در همه جای دنیا - بویژه در کشورهای پیشرفته - فراوان است اما هرگونه مقایسه ای بین خودمان و انانی که قرن هاست از شرایط ما عبور کرده اند را صحیح نمی دانم. حرف شما هر چند در جای خودش می تواند درست باشد و است. اما در اینجا و در این متن دچار خلط مبحث شده ای. با احترام. یا...هو

tehruny ‫۱۸ دقیقه پیش
برخلاف دیدگاه جناب دلقک ایرانی فقط خیرگزاری‌ها و سایت‌های حکومتی ـ البته نه همشان - نبودند که تیتر خبر مرگ استاد را بدون عنوان و لقب گزارش کردند.
شکی نیست که جمهوری اسلامی با عالمان غیر خودی‌اش حساب و کتاب جداگانه‌ای دارد و این هیچ چیز از استاد و استادان دیگر کم نمی‌کند.
ما به القاب اعتقاد نداریم، به رفتار نگاه می‌کنیم و معتقدیم که برای اینکه وطن وطن شود نیازی نیست تا تیترها تغییر کنند یا مقامات سخن نیک بگویند، آنچه مهم است کارنامه کار است!

binam ‫۹ دقیقه پیش
من با اینکه یک فرمالیست هستم در مورد راه نجات ایران. اما حرف شما را هم نفی نمی کنم اگر حداقل شما هم قبول کنید که فرم و محتوا در تغییر مناسبات جامعۀ ما از سنت خرافی به مدرنیتۀ اهمیتی همسان دارند. ریختن محتوای خوب در قالب های زنگ زده محتوا را هم سمی می کند و خطرناک؛ همانگونه که می بینید رفتار مدرن جوانان گیر گرده در ظرف خرافی ایران امروز فاجعۀ بی هویتی و یلگی فرهنگی بارآورده است. لذا مطمئن باشید که جز در شکستن قالب ها و شکل ها رفتاری با محتوای مورد نیاز جامعه و مورد نظر شما بروز نخواهد کرد. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

آرسین عزیز
من کوچکترین دلخوری و گله ای از شما ندارم که قرار بر آتش بس و آشتی باشد. بهرحال آدم ها متفاوتند و زاویۀ نگاه خاص خودشان را دارند. این بهیچ وجه دال بر برتری یکی بر دیگری نیست. فقط نشانه ای از این است که دیالوگ بین دو فرد باید بر یک بستری از زاویۀ دید مشترک بنا شده باشد هم در نگاه و هم در فهم و هم در ادبیات و گویش و زبان و کلمات. مشکل من و شما به خاطر همین تفاوت است که ایجاد می شود. بهرحال جنس من با جنس شما متفاوت است و مرا باید مثل این جملۀ ناشناس محترم آخری به ترازو بگذاری و وزن کنی:

"هرچند دلقک چیزی رو برده زیر ذره بین که بسی بزرگتر از اندازه ذره بینه و ..."

و الا ارتباط برقرار نمی شود و تلاش ما در غیر بستر "فهم مشترک" سرکنگبینی می شود که صفرا می افزاید. مطلقاً خودخواه و کینه توز و تسویه حسابی نیستم و شما برای من عزیزتر از هر عزیزی هستید در این سیرک بی دلقک! یا...هو

ناشناس گفت...

از این پس به کشور جایگاه تروریستها٬ طالبان و بن لادن بگوئیم « کشور فاکستان ».

دوره گرد گفت...

سلام و درود
خطاب به آن دوستان [...]ی که تجلیل از امثال باستانی را نشانه و علت به اینجا رسیدن کار می دانند : دقیقا ما به اینجا رسیدیم چون جماعتی مثل شما در این کشور اکثریت هستید.. اگر چیزی را نمی دانید، کسی را نمی شناسید ضرورتی ندارد اظهارنظر کنید... با احترام سکوت کنید... ایرانی ها مبتلا به مرض گنده گوزی هستند دوست عزیز، نه احساس حقارت!!!!
همان گنده گوزی که سال پنجاه و هفت گریبانمان را گرفته و هنوز هم رها نمی کند... یکی می خواهد جهان را تغییر دهد و دیگری فکر می کند همه چیز را می داند! فرقی هم نمی کند حاکم یا محکوم!

ناشناس گفت...

نوشته‌ی بسیار پرباری بود. نظرات خود من رو بیان می‌کنه. می‌گفتم که مشکل ایران به دولت‌اش نیست. بار‌ها گفته بودم که فرهنگ و نگرش مردم مایه‌ی عقب‌ماندگی‌شون شده، نه دولت محمود احمدی‌نژاد!
خانواده‌ی پدری خود من نمایه‌ی همه‌ی افسانه‌ها، خرافه‌ها، وهم‌ها، هرزه‌گویی‌ها و زشتی‌هایی هست که بیان کردید. خوشحالم که حالا از اون فرهنگ دور افتاده‌ام و این‌ چیز‌ها خیلی برام محسوس نیستند.

علی گفت...

هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی،
هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی،
هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی،
هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی،
هرزه گویی بجای پژوهش و دقیق گویی،
دلقک مزخرف تو که هیچی از اقای دستغیب نمیدونی و از خدمات این مرد به اسلام خبر نداری چرا نمیری بخونی مطالعه کنی خوب نمیشه که برای احترام به یکی دیگری رو تخریب کرد تو چرا برااحترام به استاد یه عالم دینی رو زیر سوال مببری
دلقک مزخرف برو فکر کن بعد حرف بزن تا تفکر یه عده رو نسبت به استاد عوض نکنی
دلقک مزخرف خواهشااول فکر کن خواهشا دلقک مزخرف