هاشمی رفسنجانی: ابتدا از شما می خواهم که راجع به نسبت خود با انقلاب امام توضیح بدهید. زیرا شما بعد از یک همراهی نسبی در اوایل نهضت امام مبارزه را رها کردید؛ و دیگر هرگز جزو مبارزان نبودید، تا پیروزی - جزییات را مثل ماجرای چراغانی نیمۀ شعبان همه می دانند - بعد از پیروزی هم هیچگاه مورد وثوق امام نبودید و شما را بازی نمی دادند.
مصباح یزدی: بدون اینکه حرف شما را دربست بپذیرم قصد مناقشه هم ندارم و فرض کنیم که فرمایش شما کلاً صحیح است. اما پاسخ من این است که من قبل از انقلاب و با توجه به اوضاع و احوال زمانه حاکم کردن دین و تشکیل حکومت اسلامی را محال می دانستم و لذا مبارزه ای مؤثر هم نمی کردم.
هاشمی: اما شما که پیروزی دین را محال می دانستید حالا که پیروز شده ایم کاتولیک تر از پاپ شده اید و چنان از اسلام تعرف شاذ می کنید که گویا صاحب انقلاب و رهبر و همه کارۀ آن هستید.
مصباح: درست است. من بهمان دلایلی که فکر می کردم دین نمی تواند حکومت را در دست بگیرد حالا هم بهمان دلایل از حکومت اسلامی دفاع می کنم. منتها فرق من با شما این است که من از دین و مذهب دفاع می کنم اما شما از قدرت سیاسی روحانیت دفاع می کنید. به این معنا که من می گویم حالا که قدرت حکومت در دست اسلام است و برای حفاظت از آن می توانیم و باید از هر مقدار خشونت که لازم باشد - حتی بقیمت جان میلیون ها نفر - استفاده کنیم و حکومت دینی را محافظت و گسترش بدهیم. اما شما معتقدید که برای حفظ قدرت هرچقدر لازم است از نص صریح دین حضرت رسول گرامی اسلام عقب نشینی کنیم. و من با این نگاه شما مخالفم.
هاشمی: خب ما اگر معتقد به عقب نشینی در برخی حوزه ها هستیم بخاطر حفظ نظام است که هم در سیرۀ حضرت امام مشاهده می شود و هم بالاتر از آن حضرت رسول هم خودشان مدارا می کردند با کفار و مشرکان و پیروان سایر ادیان.
مصباح: اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است حرف درستی است. اما حفظ کدام نظام مطرح است. من اینطور مطمئنم که منظور امام خمینی از حفظ نظام هم حفظ اسلام بوده است و نه فقط پوسته ای از قدرت سیاسی بنام اسلام. در مورد حضرت محمد هم شما اشتباه می کنید. زیرا آن حضرت هیچگاه با مخالفان و مشرکین و معاندان نظام مدارا نکرده است. البته ممکن است در برخی مسایل جزیی و بصورت تاکتیکی امتیازات موقتی را داده باشند به مخالفان از جهت فریب و اغتنام فرصت. اما در اینکه استراتژی ثابت حضرت در هنگام قدرت استفاده از جنگ و فتح و گسترش اسلام بوده کوچکترین تردیدی نیست. پس من و ما نمی توانیم بنام مدارا از نص قران و حدیث و سیرۀ نبوی کوتاه بیاییم.
هاشمی: اعتراف می کنم که حضرتعالی دقیق و درست می فرمائید. اما خود حضرت امام هم حکم حکومتی را بالاتر از هر حکمی - حتی احکام اولیه - اعلان کردند و تا آنجا پیش رفتند که فرمودند حاکم اسلامی می تواند نماز را هم تعطیل کند بطور مقطعی برای حفظ نظام.
مصباح: درست می فرمائید. اما مشکل اینجاست که شما می خواهید نص صریح احکام اسلامی را برای همیشه تعطیل کنید بدلیل مغایرت با دنیای مدرن و حقیق بشر و شهروندی و از این مزخرفات. در حالیکه منظور تعطیل موقت اعلامی از سوی امام خمینی برای فریب و تاکتیکی بوده است جهت حفظ اسلام ناب محمدی. اما حتی اگر شما مجدداً تبلیغات راه بیاندازی که به امام نزدیک تر بوده ای و منظور امام هم مثل شما حفظ قدرت سیاسی بدون توجه به محتوای اسلامی بود من راحتم با اینکه بگویم در اینجا هم با امام مخالف می شدم. چون همۀ ما فدای امر مقدس هستیم که آن هم بغیر از دین خدا و اسلام ناب چیز دیگری نیست.
هاشمی: اما خود شما در صحنۀ سیاسی از کسی مثل محمود احمدی نژاد حمایت کردید که بعداً معلوم شد نه بدین روحانیت اعتقادی دارد و کشور را هم ویران کرد. نمی خواهم بحث را سیاسی کنم و خدای ناکرده اتهام بزنم. می خواهم بگویم که اولاً شناخت ها نسبی است و ثانیاً قرائت ها متفاوت؛ و هر آینه ما در معرض اشتباه هستیم و باید کمی احتیاط کنیم.
مصباح. اتفاقاً خوب شد مطرح کردید و اشکالی هم ندارد بحث مان سیاسی شود چون دعوای اصلی در همان سیاست است دیگر. اما راجع به حمایتم از احمدی نژاد توضیح واضحی دارم. اولاً که من معصوم نیستم و مافی الضمیر اشخاص را تشخیص نمی دهم. ثانیاً در هنگامی که من از احمدی نژاد حمایت کردم او در صراط مستقیم بود هم از لحاظ اطاعت از روحانیت و مداحان مذهب و در رأس همه ولایت مطلقۀ فقیه و هم از جهت دستگیری از مستمندان و رفتار علی گونه در توزیع امکانات بین نیازمندان و فقرا و مردم محروم که ستون فقرات دین و پایگاه اصلی روحانیت هستند. ثانیاً بمحض اینکه از این صراط مستقیم منحرف شد من بازهم اولین روحانی ارشدی بودم که از موضع دفاع از اسلام با او مخالفت کردم. برای اینکه ما بدانیم صراط مستقیم اسلام کدام است و از چه کسی حمایت کنیم دو فقره معیار قطعی داریم: "داشتن استراتژی جنگی با همه بغیر از شیعیان مطیع و وفادار به حکومت اسلامی در داخل و کفار هم پیمان با ما در خارج، و دوم و در راستای همین مورد اول داشتن اطاعت محض از روحانیت اصیل و در حال حاضر از آیت الله خامنه ای هم."
هاشمی: بگذار برگردم به گرانیگاه اصلی بحث مان و از شما بپرسم که آیا اگر ما قادر نبودیم دین اسلام حداکثری و ناب - بتعریف دقیق و درست شما - را پیاده کنیم نباید سعی کنیم دین حداقلی را پیاده و اجراء کنیم. چون بنظر می رسد و تجربۀ 35 سال هم نشان داده که پیاده کردن دین حداکثری ممکن نیست؛ و ما باید در برخی حوزه های مهم امتیازاتی به دنیای جدید بدهیم.
مصباح: این بازگشت به گرانیگاه اصلی خیلی خوب است و همۀ حرف من هم در همین حوزه است. ببینید ما چیزی بنام دین حداکثری و دین حداقلی نداریم. این اصطلاحات و جناح بندی ها و قرائت های مختلفی که شما معتقد به آن هستید کمترین اصالت دینی ندارند و بازی سیاسی است. دین یک مکتب است و مکتب نیز یک ایدئولوژی است و ایدئولوژی هم یک پکیج کامل است، و نمی توان از داخل آن قرائت مختلف و حداقل و حداکثر استخراج کرد. فرقی هم نمی کند که این مکتب اسلام باشد یا مدرنیته یا مارکسیسم. لذا برای اجرای هر کدام از این ها نمی شود گزینشی عمل کرد و جامعه را معطل نگاه داشت که ما داریم بحث تئوریک و قرائت های مختلف می کنیم. جامعه را باید بر مبنای یک مکتب قطعی و با پذیرش همۀ ارکان و اجزاء آن مکتب یا ایدئولوژی اداره کرد. در مورد اینکه فرمودید نمی شود نص اسلام نبوی و ائمۀ هدا صلوات الله علیهم را پیاده کرد هم با شما موافق نیستم. زیرا اینک قدرت سیاسی دست ماست و هم پول داریم و هم زور داریم و هم تزویر. لذا می توانیم گروه های مختلف مردم را با استفادۀ صحیح از این سه ابزار منقاد دین خدا و خودمان بکنیم و حکومت مان را بمعنای درست کلمه اسلامی کنیم. بعنوان فقط یک نمونه عرض می کنم: فرض کنید ما بخواهیم در زمینۀ عدم اختلاط زن و مرد و مسئلۀ حجاب موضوع را اسلامی کنیم. من از شما می پرسم: اگر ما بیاییم و در چندین نوبت متوالی و در ساعت های شلوغ و پر جمعیت چندین پاساژ معروف تهران مثل برج میلاد و پاساژ میلاد و بازار صفویه و زعفرانیه و شهرک غرب و ولنجک و ... را انتخاب کنیم و کل تردد کنندگان و تجمع کنندگان این اماکن را برگبار گلوله ببندیم جمعاً بیشتر از صد هزار نفر کشته می شوند؟ که نمی شود. در حالیکه ما داریم از کشتار تا اخرین نفر و میلیون ها صحبت می کنیم برای استقرار دین خدا. و آیا دیگر از فردای این کشتار بازهم کسی جرأت می کند حجابش را رعایت نکند!؟
هاشمی: خب آره اگر چنین کاری بکنیم موفق می شویم اما جواب دنیا را چگونه بدهیم و بعد از آن به چه کسی حکومت کنیم؟
مصباح: آهان اختلاف اصلی مان نمایان شد. برای شما حکومت کردن و جواب دنیا را دادن و تعداد نفوس تحت حکومت که همگی اموری کمّی و مادی هستند اهمیت دارد. در حالیکه از نظر شرع مقدس فقط کیفیت امر معنوی است که مهم است و ما بیمی از اینکه دنیا چه می گوید و چه تعداد کشته می شوند و چه تعداد می مانند نداریم. زیرا که هدف مقدس ما حفظ و تثبیت و گسترش دین اسلام و مذهب حقۀ آن شیعۀ اثنی عشریست. در حالیکه هدف شما حفظ قدرت سیاسی با هر حرام و حلالی است.
هاشمی:..........................................
پی نوشت مجری مناظره: روحانی و هاشمی و خاتمی اگر راست می گویند باید در مقابل استدلال دینی مصباح استدلال دینی بیاورند و خودشان را بکوچه سیاست تحمیق نکنند. و الا هی مرتب پایداری تندرو است و مصباح مخالف امام است و بزودی تندروان می روند و اسلام دین رحمت است و از این ترهات تکراری آبی برای درماندگی ایرانیان گرم نخواهد شد و بینندگان هم نترسند از چهرۀ کریه مصباح زیرا آنان قادر به پیاده کردن سبعیت دین نیستند و منظور از مناظره شفاف سازی است. یا...هو
۵ نظر:
سلام دلقک عزیز، میدانم بی ارتباط است با این پست تو ولی میخواستم نظرات را راجع به وقایع اکراین و شبهه جزیره کریمه بدانم. فکر نمیکنی که معاملهای در جریان است بین آمریکا و روسیه بر سر ایران و سوریه و کریمه؟ به نظر نمیرسد که روسیه چنین خبطی کند بدون اطلاع و چراغ سبز آمریکا.گوش شیطون کر فکر میکنم این دیگی است که برای ما ملت میجوشد بعد از ۳۵ سال انشاالله.
نه من ارتباطی نمی بینم و وقایع اوکراین را خارج از نبرد قدرت بین امریکا و روسیه می دانم. وقایع اوکراین را بیشتر موضوع اتحادیۀ اروپا و روسیه می دانم و بنظرم نهایتاً مشکلی ایجاد نخواهد کرد و روسیه متضرر نخواهد شد. یکی هم بخاطر اینکه از دهان بی دندان اوباما همه مطمئن شده اند. البته نمی گویم مطلقاً بحث بویژه سوریه بوسط نخواهد آمد در چانه زنی های حل بحران اما نه بیشتر از یک وزنۀ ضعیف. پس بی خیال ایران. اوباما بهر دلیل چنان ضعیف و ملایم تصمیم می گیرد که همه دیگر - ازجمله اتحادیۀ اروپایی - خودشان مستقیم وارد عمل می شوند در مورد منافع کشورهای اروپایی. یا...هو
دلقك گرامي
از اين مناظره مجازيت حظ كردم و واقعيت آن چيزيست كه در دهان مصباح گذاشته بوديد چون واقعيت همين است و آنچه در دهان رفسنجاني نهاده بوديد چيزي بيش از تقيه نيست.
در مورد كانتتان و پاسختان به غريب آشنا در مورد وقايع اوكراين تا حدود زيادي با نظرتان مخالف هستم. ارزش اوكراين براي روسيه و اتحاديه اروپا و آمريكا متفاوت است و مسلما براي آمريكا تسلط بر اوكراين چيزي بيش از مهار روسيه عايدي ندارد هرچند كه همين نيز بخشي از دكترين اصلي سياست خارجي آمريكا بوده و هست.
در بخش دوم نظرتان به نظر ميرسد كه تصميم گيران اصلي سياست خارجي آمريكا عملا اوباما را به كنار نهاده اند و دور بيشتري را به جان كري داده اند.
آنچه را كه جان كري امروز در مورد به كنار گذاشتن روسيه از گروه جي-هشت و اتخاذ تحريم هاي اقتصادي عليه روسيه اعلام نمود چند ساعت پيش از آن از طرف ليندسي گراهام طي مصاحبه اي تلويزيوني در حالي از متولي سياست خارجي آمريكا درخواست شد كه اوباما را در سياست خارجي فردي ضعيف و بي عمل خواند.
جان كري نيز با اعلان اين مطلب و اينكه سفري را روز سه شنبه به كيف خواهد داشت بسيار تندتر از اوباما ظاهر شد.
پوتين نيز بلافاصله در واكنش به اين گفته و در گفتگو با صدراعظم آلمان تقاضا نمود كه هيئتي حقيقت ياب از كميسيون امنيت اروپا به اوكراين رود تا صحت مسائل را دريابد.
به نظر ميرسد كه پوتين در قبال تضمين هاي لازم در مورد حفظ امنيت خطوز انتقال نفت و گاز روسيه از اوكراين و تداوم حضور ناوگان درياي سياه روسيه در سواستوپول و همچنين عدم پذيرش سريع اوكراين در اتحاديه اروپا راضي به دادن امتيازاتي شده است. بايد ديد چه خواهد شد چون روسيه در حالتي نيست كه تحمل فشارهاي اقتصادي را داشته باشد. فراموش نكنيد كه بيش از سه ميليون بشكه نفت صادراتي روسيه و هفتاد درصد كل گاز صادراتي روسيه از طريق خطوط لوله ايست كه از اوكراين ميگذرد.
نمی خواستم وارد بحث بحران اوکراین بشوم. زیرا آن را خیلی پیچیده و طراحی شدۀ از بیرون نمی دانم. نه اینکه تأثیری نداشته اند بلکه علت تامه را می گویم که موضوعی داخلی بود حداقل در شروع کار. و اگر ایرانیان بدلیل تسلط تئوری توطئه و نوستالوژی جنبش سبز از نارنجی ها استقبال کرده اند لزوماً به این معنا نیست که صحنۀ اوکراین محل برد و باخت عمده ای خواهد بود بین روسیه و غرب. اما حالا که مراسم اسکار هم تمام شد و بی خوابی زده سرم بگذارید در چند جمله نظرم را بنویسم.
1- پوتین سیاستمدار بسیار قابلی است و براحتی بازی منافع کشورش را نمی بازد. بهمین خاطر هم در حالی که بحران اوکراین هفته هاست شروع شده تا به اینجا رسیده کمترین شتاب در موضع گیری نکرد و دستور داد اولاً تمام عوامل ستادی رده یک کشورش سناریوهای احتمالی و واکنش های مناسب را بررسی کردند و ثانیاً با عوامل خودش در اوکراین بویزه در کریمه تماس های لازم برای هماهنگی های مورد نیاز را برقرار کرد. و آنگاه از سنای روسیه درخواست صدور مجوز استفاده از نیروی نظامی را کرد. ولی بازهم نگفت می خواهم دخالت نظامی کنم. بلکه ابتدا عنوان کرد که این یک اقدام احتیاطی معمولی است و قصد دخالت در امور داخلی اوکراین را ندارد.
2- تا اینکه روز گذشته بدون شلیک حتی یک گلوله و غافلگیرانه از سوی غرب کریمه را اشغال کرد و کنترل آن را بدست گرفت. او کریمه را هم اشغال نکرده که برسر اوکراین با کسی جنگ کند. حتی نمی خواهد کریمه را از اوکراین جدا کند. بلکه او کریمه را سرپل گرفته است تا دست پر داشته باشد در هنگام چانه زنی برای منافع کشورش و نه بیشتر.
3- اینکه برخی از تحلیلگران خط لوله های گاز روسیه از اوکراین را برجسته می کنند بنظرم وجهی ندارد زیرا خطوط لولۀ اوکراین همانقدر که برای روسیه بعنوان صادر کنندۀ گاز اهمیت دارد برای اروپا هم مهم است بعنوان وارد کننده و مصرف کنندۀ گاز. حتی می توان گفت که اروپا بیشتر از روسیه متضرر می شود در هنگام هرگونه اختلال منجر به قطع گاز صادراتی روسیه از طریق خط لوله های اوکراین.
4- نهایت قضیه این است که روسیه هم از جنبۀ قانون و عرف بین المللی که رییس جمهور قانونی اوکراین را برکنار کرده اند دست پری دارد و اینک با اشغال کریمه قدرت چانه زنی بیشتری هم پیدا کرده است و بطور حتم نخواهد گذاشت اوکراین به حیاط خلوت غرب تغییر کاربری بدهد. منظورم این نیست که اوکراین با اتحادیۀ اروپا تجارت نخواهد کرد بلکه نظرم این است که صرف یک قرارداد تجاری با اتحادیۀ اروپا - درصورت برنده شدن نارنجی ها در انتخابات آینده - مرگ روابط اوکراین و روسیه نخواهد رسید و اوکراین در هر صورت تا سال های متمادی بیشتر روسی خواهد ماند تا غرب اروپایی یا امریکایی.
5- لذا غرب در موقعیتی نخواهد بود و نیست که از پوتین باج بخواهد و آن هم نه در حوزۀ اروپا بلکه در آسیا و سوریه و بدتر از آن ایران. در حالیکه گفته ام روسیه حامی رژیم ایران نیست و اسلام سیاسی برای او هم خطرناک است ولذا روس ها ایران را فقط در چهارچوب اقتصادی تا موقعی که هست و نیازمند است شریک تجاری خودش می داند و نه متحد استراتزیک خودش.
6- این را هم اضافه کنم در مورد ان دوستمان که گفته امریکا اوباما را کنار گذاشته و با جان کری که سیاستمدار قابل تری است دارد بازی می کند. اوباما اگر چه سیاستمدار خوبی در حد رهبری ابرقدرت امریکا نیست اما ادم نازنینی است در حالیکه من هروقت کری را می بینم یاد کشاورزان بیل زن رمان های فالکنر می افتم که بقول معروف نه جاذبه ای دارد و نه سیاستمدار قابلی بنظرم. سیاستمدار خوب هیلاری کلینتون بود که حیف شد اوباما را تنها گذاشت در چهار سال دوم. و این نکته که امریکا نه در سنت و پرنسیپ و شخصیتش است که رییس جمهور کشورش را تضعیف و از گردونه خارج بداند و نه قدرت بلامنازع رییس جمهور در سیستم ریاستی امریکا چنین امکانی را می دهد. و اوباما همۀ اختیارات و هویت های نیرو بخش رییس را دارد اما همان که گفتم کمی خصلتاً غیر ابرقدرتی ریاست می کند. یا...هو
دلقك جان،
اسكار رو هم كه ديديم و جالبترين قسمتش هم كه پيتزا خورى هاليوودى ها و خوشحالترين آدم هم پيتزا دليورى جوان بود، البته به نظر من.
در مورد نظر شما راجع به اوكراين ، كاملا موافقم كه حادثه اى بدون برنامه ريزى قبلى بوده و پوتين هم با سياست خودش به هيچ قيمتى نمى خواهد از خود ضعف جلوى غرب نشان دهد. اما در مورد چانه زنى آينده همانطور كه شما گفتيد پوتين مشغول جمع كردن برگهاى برنده است. هارت وپورتى هم كه غرب خصوصا آمريكا راه انداخته به نظر من بلوف سياسى است كه غرب هم در چانه زنى دست خودش را پر نشان دهد. اما چرا؟ من فكر مى كنم كه آمريكا هم انتظار اين چرخش را در اوكراين به اين صورت نداشته و بر خلاف آنچه نشان مى دهد اوكراين آنچنان اولويتى برايش ندارد. اما براى اينكه راضى به آشتى با پوتين بشود و مثلا با اكراه قبول كند كه پوتين كريمه را تحت الحمايه قرار دهد ، برگ سوريه را وارد بازى خواهد كرد ، شايد بتوان گفت كه اين وضعيت توفيق اجبارى براى آمريكا شده كه پوتين را در موقعيت سياسى ناخواسته قرار داده و تمام رشته هايى كه در سوچى با هزينه ٥٠ ميلياردى بافته در حال پنبه شدن است و تصوير روسيه جديدى را كه تا هفته پيش در المپيك انهمه تبليغش كرده بود ظرف دو سه روز نقش بر آب شده.
حالا بايد ديد در پوكر سياسى كه در چند هفته آينده بين غرب و شرق بازى خواهد شد چه چيزى نصيب طرفين بازى خواهد شد.
ارادتمند. افشين قديم
ارسال یک نظر