The Red Vineyard |
1- بعد از اینکه نامه ای از حسین کروبی منتشر شد در پاسخ اظهارات محمد رضا باهنر و پاسخ کوتاه غلامحسین کرباسچی؛ برای اولین بار بود که با اتهام تقلب هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 84 روبرو می شدم به این عریانی. روایت پسر کروبی هم این بود که هاشمی رفسنجانی برای اینکه در دور دوم انتخابات 84 با مهدی کروبی روبرو نشود برای مبارزه؛ به عوامل خویش در کارگزاران دستور داده که با کمی دستکاری در آراء بضرر کروبی او را از نفر دوم به نفر سوم بفرستند. زیرا که هاشمی گمان می کرده است می تواند براحتی احمدی نژاد را در دور دوم شکست بدهد. من از همان روز مشکل داشتم با این روایت زیرا که هاشمی رفسنجانی را فقط به این دلیل مطرح می کردم و می کنم که او اگر مجموعه ای از صفات رذیله را هم داشته باشد اهل تقلب کردن نیست. و استناد و اعتمادم هم به آن نماز جمعۀ معروفش برمی گشت که وزارت کشور حودش (بشارتی) را مخاطب قرار داد و از تقلب برحذرش داشت و موجد حماسۀ دوم خرداد و انتخاب محمد خاتمی شد. با روایت جدید حسین کروبی بسیار دلچرکین بودم اگر بخواهم از آدمی متقلب در همین 7 سال پیش انتظار کمک به بهبود وضع امروز داشته باشم.
2- امروز که دیدم بخاطر طرح نام مجتبی خامنه ای از سوی نوری زاد در جریان رشوه گیری از شهرام جزایری - با احترام به محمد عزیز من در این مورد نفیاً یا اثباتاً موضع ندارم چون اطلاع کافی و مستند ندارم - دوباره بسطح رسانه ها آمده، بد ندیدم که روایت خودم را از نوع و نحوۀ تقلب - قطعی است - در پیش انداختن احمدی نژاد از کروبی در انتخابات 84 بنویسم تا هم خودم را توجیه کرده باشم و هم فرصت بدهم که اگر برداشت و تحلیلم غلط بود نظرات مستدل مخالف ر ا بشنوم و از وسواس "آیا هاشمی یک متقلب است" رها شوم و هنگام طرح اسمش دست و قلمم نلرزد که دارم آدرس عوضی می دهم.
3- برعکس پسر مهدی کروبی و آن روایت خطرناکش نسبت به هاشمی؛ خود کروبی عزیز و در جریان اعتراض به تبدیل رأیش از نفر دوم وبه نفر سوم در فاصلۀ یک چرت مختصر سحرگاهی؛ هیچگاه از هاشمی نام نبرده است. بلکه تنها نامی که برده است از مجتبی خامنه ایست و تنها خشمی که داشته است به وزارت کشور موسوی لاری در دولت محمد خاتمی است. من اما روایت خود کروبی را اصیل تر می دانم تا حکایت فرزندش حسین. بعبارت دیگر من از دو روایت "کم کردن از آرای کروبی توسط رفسنجانی" یا "زیاد کردن آرای احمدی نژاد از سوی مجتبی خامنه ای" گزینۀ دوم را صحیح می دانم. زیرا:
الف- همانطور که گفتم شخصیت هاشمی رفسنجانی صفت متقلب را نمی پذیرد.
ب- کم کردن از آرای کروبی مستلزم اطلاع وزارت کشور خاتمی و همکاری دست اندرکاران انتخاباتی مربوط با وزارت کشور و دور از چشم ناظران شورای نگهبان بوده است که بسیار بعید است که دولت خاتمی دانسته زیر بار چنین شناعتی رفته باشد. تا کنون هم هیچگاه این تقلب را بعنوان عمل ایجابی به لاری و خاتمی منتسب نکرده هیچکس حتی مهدی کروبی. همیشه صحبت از این بوده که وزارت کشور از تقلب با ارقام کوچک چشم پوشی کرده است و حساسیت لازم را بکار نبرده است.
پ- آرای کروبی بسیار پراکنده و بیشتر در سطح روستاها و شهرهای کوچک بوده است لذا دست کاری در حوزه های متعدد نمی توانست کار ساده و عاقلانه ای باشد. ضمن اینکه در حوزه های با آرای محدود اعمال نفوذ سخت و حاصل بدست آمده مختصر است. در حالیکه در کلان شهرها یک مهندسی رأی زیر نظر یک گروه ناظر مرکزی - تحت امر شورای نگهبان - خیلی راحت می تواند معادلات را بهم بزند. تأکید می کنم که خریدن نظار دهات و بخش ها و شهرستان ها کار مشکل تری است نسبت به خرید نظار کله گندۀ کلان شهرها زیرا در جاهای کوچک هنوز آدم های مؤمن و خدا ترس زیادند و مثل ناظران مراکز مهم کشور نیستند که همگی سیاسی کار و قیمت دارند و براحتی خرید و فروش می شوند.
ت- خاطرمان هست که آنچه که احمدی نژاد را یکباره از کروبی جلو انداخت آرای خیلی زیاد او در تهران و اصفهان بود که اگر تهرانش را هم با اکراه بحساب شهردار بودنش بگذاریم رأی بسیار بالای او در اصفهان مطلقاً متناسب با آرای دیگر شهرهایش نبود. و چرا!
ث- یک مورد توضیحی دیگر هم این است که کم کردن چند ده یا چند صد هزار رأی از یکنفر - آن هم کاندیدای جناح چپ که خودش هم در حاکمیت بود - (کروبی) خیلی کار مشکلتری بود از کم کردن یک پنجم آن رأی از نفرات بازنده و خواندنش بنام احمدی نژاد. که نه حساسیتی بر می انگیخت و نه برای آنانی که باخته بودند مهم بود که یک میلیون رأیشان یک میلیون وصدهزار بوده یا نبوده.
3- پس نتیجه گیری من با توجه به مستندات بالا که همان روایت مورد فبولم هم است از انتخابات 84 عبارت می شود از:
بعد از خواندن دو سوم آرا وقتی 5 نفر از دور خارج می شوند و سه نفر هاشمی و کروبی و احمدی نژاد می مانند؛ مجتبی خامنه ای با استفاده از توان مهندسی تقلب انصار حزب الله بسیار قوی تهران و اصفهان و با هماهنگی شورای مرکزی ناظران شورای نگهبان در این دو شهر تصمیم می گیرند که عفب ماندگی احمدی نژاد از کروبی را به نسبت از آرای 5 نفر بازنده بنفع او بخوانند و احمدی نژاد را رو در روی هاشمی قرار بدهند که در تحلیل های درون گروهی مطمئن شده بودند که احمدی نژاد با ایجاد دوقطبی فقیر و غنی یا پاکدست و دزد می تواند براحتی هاشمی را شکست بدهد در دور دوم. تست رأی بالای 50 هزارتومان بهر نفر کروبی هم قبلاً آدرس داده بود که فقرا و محرومان دنبال پول نقد بشمارند و احمدی نژاد یک لاقبا و عوام فریب قطعاً می تواند آرای کروبی را هم از آن خودش بکند. در اینجاست که موسوی لاری و وزارت کشورش هم از زیر بار اتهام تقلب بیرون می آیند زیرا تقلبی به کوچکی چند ده هزار رأی آن هم در هماهنگی کامل عوامل اجرایی (بسیج سپاه و حزب الله انصار تحت هدایت مجتبی) و عوامل ناظر (ناظران شورای نگهبان) و از آرای باطله (آرای پنج نفر بازنده از 8 نفر و بدون حساسیت) می توانست و توانسته از زیر نظر وزارت کشور قسر در برود.
4- این تحلیل را از آن جهت نوشتم که اگر کسی روایت متفاوتی دارد به مقابله بگذارد. تا اتهام تقلب که بسیار اتهام سیاسی ویران کننده ای است؛ یا از هاشمی دور یا نزدیک شود تا من هم بعد از این مواظب باشم که زلف یار وطن در حال احتضار را به عشوۀ یک متقلب گره نزنم. و اگر چنین نبود بازهم به هاشمی رو کنم که: "ببین ما بدون جیره و مواجب و چشم داشت شخصی چگونه ناچاریم برای درد مشترک بتو دخیل ببندیم و کتکش هم بخوریم همه جوره. پس تو هم معرفت داشته باش و برای برون رفت ایران از بن بست دست پخت خودت کمی دست بجنبان اگر اراده اش را داری!" یا...هو
۳ نظر:
به هر صورت اطلاعات ما و شما لزوما كافى نيست'بهتره همه تخم مرغ ها تو سبد هاشمى جيده نشه مسلما دامن هيجكدوم از اين حضرات منزه نيست و صد البته اكر اين روايت جديد درست باشه باز نبوغ اين روباه رو مشخص مىكنه در ضمن اين وصله در زمان انتخاب فائزه به عنوان نماينده تهران به اين حضرت جسبيد.منظورم اين نيست كه ايشان ذاتا متقلب هستن فقط نبايد فراموش كرد سياستمدار خوب بايد در حين صداقت مكار هم باشه نه مثل خاتمى،كه در جنس نا خالص هاشمى كسى شك نداره
سلام - تحلیل کاملا درستی است. اشتباه مهلکی که در جامعه ایرانی متداول شده این است که با داشتن بعضی گزارههای درست به خود حق میدهد چندين استنتاج نادرست را به عنوان گزارههاي درست ديگر قالب کند. اين که افرادي پيشينيه غيرقابل دفاعي داشته باشند دليلي بر کوبيدن مواضع درست «حال» يا «آينده» آنها ندارد. به عبارتي جايگاه آينده افرادي فرمولي از مضرب حال در گذشته آنان دارد. کيست که بتواند با قاطعيت بگويد نسبت به گذشته خود هيچ تغييري نکرده؟ پس اين تغيير را براي ديگران نيز به رسميت بشناسيم و بواسطه افکار غيرقابل تغيير خود، مجددا بعضي فرصتهاي مشترک را از دست ندهيم. فرصتي که هم براي افرادي همچون هاشمي و ملت ايران فراهم شده تا صاحب جايگاه بهتري در تاريخ شوند.
سلام
من هم با مقاله و نتیجه گیری ان به صورت کلی موافقم . من فکر میکنم که حکومت با تمام هوش و سیاست هاشمی به او رکب زد یعنی از زمان بعد از ریاست جمهوری و به سر کار امدن دوره اصلاحات بین طرفداران هاشمی و مخالفانش در گیری به وجود امده و با رفتن کاسه لیس ها و نان به روز خورها که در رژیم ایران هم کم نیستند به صف مخالفان( برای به دست اوردن قدرت )قرار بر این شد تا از خاتمی بتی ساخته شود ، بتی از فساد و باند بازی و روابط فامیلی و غیره تا یک نفر در صورت لزوم وارد صحنه شده و این بت را شکسته و اقبال عمومی را به دست اورد که ان یک نفر به صلاح دید خامنه ای احمدی نژاد بود تا در دوره اول ریاست جمهوری به صورت غیر مستقیم و نیمه عریان به هاشمی و فرزندان و طرفداران سیاسی او حمله کند و در زمان انتخابات و زمانی که حملات متوجه شورای نگهبان و دیگر سازمانهای زیر نظر رهبری قرار داشت و رهبری مورد اتهام قرار داشت و در صف طرفداران خامنه ای و احمدی نژاد که اکثرا از قشر بسیجی و طبقه زیرین جامعه بود به دلیل جو حاکم بر پیش انتخابات و ازادی نسبی و کارنوال های سیاسی ، انشقاق ایجاد میشد یک مرتبه تصمیم بر حمله عریان و مستقیم به هاشمی قرار گرفت و هاشمی به بتی تبدیل شد که عامل فساد و راند بازی در جامعه معرفی شد و احمدی نژاد ان را شکسته بود و این عمل موجب چند برابر شدن رای احمدی نژاد در بین مردم سطحی نگر و زود باور شد و اگر جنبش سبز شکل نمیگرفت خامنه ای و طرفداران سیاسیش پیروز ان کار و زار سیاسی بودند که به دلیل جنبش سبز شکست خوردند.
ارسال یک نظر