اوباما و رامنی هر دو امریکایی اند! |
1- چهار سال پیش مخالف سرسخت انتخاب اوباما بودم در امریکا و باور داشتم که دموکرات های امریکایی مگر در استثنائات رهبران خوبی برای دنیا نیستند و بیشتر آشوب درست می کنند تا ایجاد ثبات. این باور من که متکی بر داده های میدانی تاریخ معاصر بود در جایی بیشترین غیض را انباشت می کرد که می رسیدم به ریاست جمهوری جیمی کارتر و آن آسیب عمده ای که ما از انقلاب سال 57 دیدیم. البته در همین چهارسال ریاست اوباما بر امریکا هم نمونه های آن را در خاورمیانه و شمال افریقا تحت عنوان بهار عربی شاهد بوده و هستیم. که بطور قطع اگر رییس جمهور امریکا یک محافظه کار بود در این ابعاد و با این رژیم های جایگزین و غیره انجام نمی شد. لذا من اعتراف می کنم که هم از نظر تعریف فلسفی انسان و هم از جنبۀ خودخواهی زیستی و در نتیجه سیاسی انسان یک راست کیش هستم و با انسان سانتی مانتال آرمانگرای چپ مؤانستی ندارم.
2- در انتخابات پیش روی امریکا اما هم خواستار و هم امیدوار به پیروزی اوباما هستم. زیرا که او اگر چه نتوانست آشوب های خاورمیانه را در بدو شروع مدیریت کند اما بعد از اتفاقات بهار عربی با درایت بیشتری که من آن را مدیون آموزش ها و راهبردهای خانوادۀ کلینتون به او می دانم تا اندازه ای جبران مافات کرد و نگذاشت - تا اینجا - مسلمانان مجدداً در یک هیستری تاریخی عقب ماندگی "خود مسبّب" کشورهایشان را اولاً و دنیا را ثانیاً بچالش عقب گرد به اول تاریخ معطل به بیهودگی کنند. مهمتر از این موضوع که بنظرم پروژه ای ناقص است و بهتر است شروع کنندۀ آن (اوباما) تثبیتش را هم مدیریت کند؛ ترجیح اوباما به رامنی مربوط می شود به ایران و نقشی که هر کدام خواهند ایفا کرد در ارتباط با مشکل جمهوری اسلامی.
3- بدون شک ایران بدون گردن گذاشتن به هژمون جهانی امریکا ممکن نیست که روز خوش ببیند تا قیام قیامت. زیرا بارها تذکر داده ام که متعلق ساختن وفادار مرکز انرژی فسیلی جهان به امریکا و غرب استراتژی غیرقابل تغییر و معاملۀ سیاست گزاران امریکایی است و آنان فارغ از هزینه های مترتب بر آن جز رسیدن به آن را نخواهند پذیرفت. مگر اینکه کون فیکونی بشود و امریکا و غرب دچار فروپاشی و اضمحلال قدرت مادی و تسلیحاتی و علمی و تکنولوژیکی - بخوان از بین رفتن تمدن غرب - بشوند که آن هم از نظر عقلی محال دیگری است. پس اینکه ایران باید دشمن امریکا نباشد هیچ شکی وجود ندارد. و فرقی نمی کند که کدام حزب و جریان رییس جمهور امریکا باشند.
4- اما از نظر چگونه رسیدن به آن هدف. یا بعبارت دیگر تاکتیک های مترتب بر آن استراتژی لایتغیر؛ رییس جمهورهای امریکا می توانند متفاوت عمل کنند. در این مورد جمهوری خواهان با سرعت بیشتر موافقند اما دموکرات ها به دقت بیشتر هم اهمیت می دهند. بعبارت دیگر جمهوری خواهان متکی بر شناخت فلسفی خودشان از انسان بغیر از پنجاه در صد طبقات بالای جامعۀ امریکا بقیۀ امریکایی ها را هم انسان های دست دوم قابل ترحم و سرزنش می دانند - مگر اینکه خودشان را تکان بدهند و به 50 درصد برگزیده برسند - تا چه رسد به سایر ملت ها بویژه در جهان پیرامونی.
5- شاهد مثالم هم اظهارات خود رامنی است که در جلسه ای نیمه علنی و حزبی گفته بود که 47 در صد مردم امریکا که هواداران عمدۀ اوباما را تشکیل می دهند انگل هستند و می خواهند بدون کار و زحمت و استعداد و خودسازی از امکانات تولید شده توسط سایرین برخوردار شوند. این در مورد امریکائی ها. و آن حرف وحشتناکش در مناظره با اوباما که گفته است ایران از طریق سوریه به دریا راه دارد. شما مختارید که قبول کنید این یک گاف بزرگ بوده از سوی رامنی و او حتی یکبار هم در نقشۀ جغرافیا نگاه نکرده است ببیند مهمترین کشور دشمن امریکا - به تعریف خودش - که ایران است در کدام منطقۀ جغرافیائی و ژئوپولوتیک قرار دارد. اما من چرا باید ساده باشم که چنین ادعای خنده داری را باور کنم. رامنی نه تنها بسیاق بیزنس موفقش در ثروتمند شدن با نقشۀ خاورمیانه انیس بوده از نزدیک بلکه بخاطر سیاست مدار بودنش حتی می داند گمنام ترین جزیرۀ خلیج فارس و دریای عمان در کدام سوراخ و در چه مشخصات طول و عرض جغرافیایی قرار دارد.
6- لذا او در گم کردن نقشۀ ایران در مناظره اش با اوباما تعمدی صد در صد داشته با این پیام مشخص که: "برای من اهمیتی ندارد که ایران کجاست و ایرانی کیست. از نظر من فقط امریکا مهم است حتی اگر ناچار از نابودی جهان باشد. لذا من به موضوعی جز غلبۀ امریکا بر دشمنانش نمی اندیشم و پایبند نیستم و حتی حاضر نیستم که لحظه ای به خسارت های متقابل دشمنم اندیشه کنم." بعبارت صریحتر رامنی و محافظه کاران تند رو هم حزبش با تحقیر "نمی دانم ایران کجاست" دندان های تیزشان و عزم مصمم شان را نمایش می دهند و نه حماقت امریکایی شان را.
7- بنابراین من ترجیح می دهم که اگر زبانم لال خامنه ای بتواند حماقت محضش را ادامه بدهد و ایران را رودرروی امریکا و غرب به جنگ بکشاند؛ ایران با اوبامایی بجنگد که کمی دقت بیشتری دارد به طرف ایرانی که چقدر خسارت می بیند و چه مقدار کشته می دهد. و نه رامنی که تنها سؤالی که در ذهنش نیست این است که فارغ از رژیم ضد بشر خامنه ای ایران کشور مهمی با مردمان مهمتری هم است که باید در فردای ویرانی ها باشند برای برپا کردن دوبارۀ زندگی! البته صبوری بیشتر اوباما در آزمایش راه های میانه تری مثل اثر تحریم ها هم - با این امید که بالاخره یک خری مثل رفسنجانی و سایر عقلا پیدا بشوند برای درمان خامنه ای لاعلاج - مرا ترغیب می کند که فعلاً راهی را که شروع کرده خودش ادامه بدهد بلکه فرجی شد و ما از کابوس خامنه ای رها شدیم بدون جنگ! یا...هو
افزودۀ بدیهی: صحنۀ سیاست جهانی هم حاکی از پیروزی قطعی اوباما بر رامنی است روز 6 نوامبر. زیرا که تقریباً همۀ رهبران عمدۀ جهان به باقی ماندن اوباما تمایل دارندغ که آخرین نمونه اش موضع گیری بریتانیا بوده بعنوان محافظه کارترین دولت اروپایی. آنجائیکه گفته اند: "بریتانیا پایگاه به امریکا نخواهد داد برای حمله به ایران به این زودی". این پالس حاکی از این است که دیوید کامرون با سیاست اوباما بیشتر هماهنگ است و انتظار دارد که او رییس جمهور تازۀ امریکا باشد.
۳ نظر:
شاید برای شما راست گرا ها سخت باشد باور کردنش ولی رامنی ,بوش وامثالشان واقعا نمیدانند ایران کجاست و همین بوش حتی نمیدانست برزیل کجاست. به سیاستمدار بودن و سرمایه دار موفق بودنشان هم نگاه نکنید کار اصلی را معاونان ومشاوران درس خوانده هاروارد و پرینستون و دیگر دانشگاههای مهم میکنند و اینان فقط شکلک در میاورند جلوی دوربین و شوخیهای مسخره میکنند.اباما و کلینتون وهمسرانشان حسابشان جداست از اینرو که خود درس خوانده و حقوق دان از دانشگاهای معتبر بوده اند میدانند چه میکنند و چه میگویند اما رامنی وبوش تخصصشان شمارش پول است و برایشان به جز پول و پولدار چیزی وجود ندارد از جمله دموکراسی و حقوق بشر و انسان! خودتان که شنیدید رامنی چه گفت و جهان دید که بوش در عراق و افغانستان چه کرد.شخصا چپ تر از آنم که دموکراتهای را دوست داشته باشم اما حتی از بوش هم تشکر کردم چون که به ایران حمله نکرد و رفت , وبه اباما هم رای میدهم به همین خاطر که به ایران حمله نشود.
فکر کنم روزی که خامنه ای به دست همین به قول شما "پیامبر دیوانه" از اریکه قدرت به زیر کشیده شود شما بنویسید خامنه ای به خاطر علاقه اش به احمدی نژاد و با توجه به اینکه می دانست بالاخره حکومتش به پایان خواهد رسید خواست تا فرزند معنویش این کار را انجام دهد و نه دیگری! البته فکر می کنم آن روز دوست و یار و پشتیبان قدیمی و عاقلش نیز نتواند کاری از پیش ببرد.
فرهاد جعفری هم دستگیر شد. (پنج شنبه ساعت 10:30 شب در خانه اش)
ارسال یک نظر