Adrianus Jacobus |
1- سایت بازتاب امروز مردی را معرفی کرده است که جزو کلان سرمایه داران و بدهکاران بانکی است. و بلافاصله معلوم شده است که نامبرده با نام حسن رعیت که نام اصلی اش سید حسن میرکاظمی است یکی از عناصر اصلی و مسلح بسیج در سرکوب های بعد از انتخابات 88 است. این مرد که طبق گزارش مستند بازتاب میلیاردها تومان بدهی بانکی دارد که کلان ترین آن به بانک کشاورزی است یکی از نمونه های تازه کشف شدۀ شاخۀ اقتصادی همان جریانی است که احمدی نژاد سرشاخۀ سیاسی آن، رحیم مشایی سرشاخۀ اجتماعی فرهنگی آن، جوانفکر و جعفر بهداد سرشاخۀ بخش رسانه ای آن و جواد شمقدری و مسعود ده نمکی سرشاخۀ هنر و ادبیات آن هستند. البته کسانی را که نام بردم شناخته شده ترین های شناسای خودم بودند و محتمل اسامی بازهم بیشتری در این شاخه های مختلف جریان احمدی نژادیسم کار می کنند و مسئولیت دارند.
2- چنین تشخیص داده می شود اینک که ماجرای ظهور احمدی نژاد ماجرای خیلی اتفاقی و ساده ای هم نبوده است و عوامل مختلفی کمک کرده که شاکلۀ این گروه جدید شکل گرفته و قدرتمند بشوند: می دانیم که از قبل از انقلاب و همیشه ای که ما یادمان می آید؛ مداحان مذهبی حرفه ای زایده ای بوده اند از روحانیت انگلی. به این معنا که مداح در ارتباط با روحانی و آخوند بود که اعتبار می گرفت و نقش بچه مرشد را بازی می کرد. در حالیکه در سال های اخیر و بویژه دولت احمدی نژاد مداحان یک صنف بسیار پرقدرت را تشکیل دادند و در مواقع بسیاری اعتباربخش روحانیان هم بودند و شدند. درست بر عکس جریان طبیعی و تاریخی مداح و آخوند.
3- اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد و در دهۀ 80 بثمر رسید این بود که روحانیان رها شده از وعظ و خطابۀ ارزان در مساحد و ایام مذهبی و تکایا و مجالس؛ هر کدامشان به دلایل مرتبط شدن با چند منبع رانت قدرت و ثروت اولاً و عجز تئوریک از پاسخ گویی به سؤالات پیروان جوان ثانیاً و شأن خود را اجل دانستن از ارتباط با بدنۀ پیروان مذهب (توده ها) ثالثاً؛ اهسته آهسته و بتدریج ارتباط مستقیم با پیروان را به مداحان سپردند. بعبارت دیگر بویژه در مورد سازمان های حزب اللهی متشکل بسیج دانشجویی و انصار حزب الله معروف به نیروهای خودجوش این مداحان بودند که اولاً بسیاری از خود مداحان تازه از بین همین بچه ها انتخاب می شدند - مگر خیلی قدیمی ها و قطب ها مثل منصور ارضی - و ثانیاً همین ها هم هدایت این مجموعه ها را بعهده می گرفتند و هم واسطۀ ارتباطی آنان با روحانیون می شدند.
4- این پروسه که بویژه با ظهور خاتمی و دولت اصلاحات و برای مقابله با افکار مدرن تر خاتمی تقویت زیادی هم شد از سوی جبهۀ خامنه ای؛ در سال 84 منجر به بروز طبقه ای جدید و مستقل از روحانیت - بسیار هم پرقدرت - بنام مداحان گردید. این طبقۀ جدید مداحان بود که دولت سوم تیر را به صحنه آورد و یکی از برجسته ترین اعضای انصار حزب الله را بریاست جمهوری رساند. اینان وقتی قدرت را در دست گرفتند ابتدا توجهی را جلب نمی کردند و روحانیان بر مبنای توهم از قدیم خود مداحان را نوکران و گماشتگان خود می دانستند و خیلی جدی نمی گرفتند. تا اینکه آهسته آهسته گروه مداحان شبکۀ خودش را در همۀ حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی گسترش داد و پالس هایی را بروحانیت فرستاد که اینک هم قدرت حکومتی و هم قدرت بدنۀ حزب اللهی در اختیار ماست و باید سهم مارا برسمیت بشناسید.
5- تازه اینجا بود که روحانیت آهسته آهسته از سال 87 شروع کرد فهمیدن که چه بلایی سرش آمده. آنان مداحان را حاکم غالب می دیدند که بخش مهمی از پیاده نظام حزب اللهی را هم همراه دارند. زیرا همانطور که گفتم بچه های حزب اللهی با روحانیت سیاسی متفرعن رابطه ای کستفیم و عاطفی نداشتند تا حساسیت دفاع از آنان را داشته باشند. لذا در این مقطع است که می بینیم بطور بطئی انتقادات از مداحان توسط روحانیان ارشد و مراجع آغاز می شود. مداحان اما اهمیتی به این جزع فزع روحانیت بازنده نمی داد و کار خودش را می کرد. در جریان اتفاقات سال 88 حزب بسیار بزرگ و مقتدر مداحان در اوج قدرت است و با حداکثر بی رحمی و قساوت قیام مردم را سرکوب می کند و کرد.
6- تا اینکه زمان به اواخر 89 رسید و اینبار احمدی نژاد تصمیم گرفت که نه تنها از روحانیت سنتی و حوزوی بگذرد بلکه از روحانیت سیاسی مقتدر - حتی آیت الله خامنه ای - هم بگذرد. در اینجا بود که گروه منسجم مداحان دچار سکته شد و تعدادی از معروف ترین مداحان حاضر به تأیید احمدی نژاد نشدند. و درست هم تشخیص دادند. زیرا اولاً آنان (باند احمدی نژاد) عُدّه و عِدّۀ لازم و توانایی ها و صلاحیت های اقدام مستقل نداشتند و ثانیاً از قدرت طبقۀ روحانی بطور سنتی اولاً و قدرت ابزارهای حکومتی در دست آنان ثانیاً آگاه بودند. البته محتمل برخی از آنان مثل ارضی حتی در طول بازی نمی دانسته که دارد در مقابل روحانیت بازی می کند. و الا نمی کرد.
7- اینگونه شد که بعد از سال 88 هر کدام از سرشاخه ها و اعضای مربوطه در هر حوزه ای که بودند تعارض با روحانیان را کم کردند و بیشتر رفتند دنبال دزدی و سوء استفاده و پروراندن و فربه کردن خودشان. و تنها کسانی با احمدی نژاد ماندند که بطور مستقیم در دولت او و سازمان اداری او بکار گرفته شده بودند. این حسن رعیت هم قطعاً رشد یافتۀ دهۀ 80 و به آلاف اولوف رسیده در 84 - 87 و ترکیده در 88 - 91 است مثل امیر خسروی یا رحیمی و دیگران. اینان که الان دیگر شیرۀ دکتر را کشیده اند و خودشان قطبی شده اند از اقطاب قدرت کمترین ارتباطی با احمدی نژاد را منکرند و خودشان را ذوب شده در روحانیت تابع خامنه ای معرفی می کنند. یا...هو
۷ نظر:
جالب بود سپاس
salam man bache eslamshahram. ageh oza avaz beshe avalin kasi ke ye sari be zan o khahar madar in agha mizane man hastam. faghat mikham ye halo ahvali azashon beporsam
دلقک جان منتظر تفسیر نامه شیخ صادق هستیم
samad بچۀ اسلامشهر. محتوای کامنت شما چون نام و مشخصات و آدرس یک شخص حقیقی را داشت. و من متعهدم که حریم افراد را رعایت کنم. محتوایش را حذف کردم. یا...هو
اگه اینا رو نگویند (نگویید) پس چی بگید؟! بالاخره باید یه جوری از شک نامه احمدی نژاد بیرون بیاید دیگه. اما دلقک جان این وصله ها دیگه بدجوری قدیمی شده...چسبوندن کسایی که خودتون بهتر میدونید(؟!) به کی وصلند به احمدی نژاد دیگه جواب نمیده... بازم هر جور راحتید.
با بند ششم موافق نیستم. ارضی اگر خودش جریان ساز نباشد، کم از جریان ساز ها ندارد. اگر صحبت های همین شش سال اخیرش را مرور کنید، میفهمید که قطعاً خبر داشته در مقابل روحانیت است. نمونه بارزش، «ناصر» خواندن آیت الله مکارم شیرازی و مسخره کردن حرف های ایشان در یکی از مجالس نیمه خصوصی اش.
ارسال یک نظر