هاشمی و خامنه ای! |
1- اینک و خوشبختانه آیت الله خامنه ای حرفی زده که "آفتاب آمد دلیل آفتاب است" و دیگر نیازی هم به فکر و تحلیل و رفتن بعمق ندارد فهمیدنش. با اینکه فقط یک تیتر یک خطی بیشتر از حرف های خامنه ای با بسیجیان انتشار نیافته هنوز؛ آمدم بگویم که این را چه می گویید؟ آیت الله خامنه ای به بسیجیان خراسان شمالی گفته است: "شیطان اکبر آمریکا و اسراییل هستند نه رقیب انتخاباتی". توجه داشته باشید که خامنه ای خطیب مبرزی است اولاً و دستی قوی در حیطۀ ادبیات دارد ثانیاً؛ و صنایع ادبی مثل کنایه و استعاره و ایهام و ... را خوب می شناسد. حالابا دیدن این حرف اولین سؤال هایی که ذهن شما را غلغلک می دهد چیست:
الف- چرا آیت الله خامنه ای کلمۀ "بزرگ" در "امریکا شیطان بزرگ است" مرحوم آیت الله خمینی را با ترجمۀ عربی آن "اکبر" جایگزین کرده است؟
ب- چرا چنین حرفی را خطاب به بسیجیان گفته است و در سخنرانی های دیگرش خطاب به اقشار مختلف بکار نبرده است؟
پ- چرا از کلمۀ "رقیب انتخاباتی" استفاده کرده است در حالیکه هنوز نه کاندیدایی مشخص شده است و نه انتخاباتی در حال انجام عنقریب و در مرحلۀ رقابت های انتخاباتی است؟
2- اگر هم پاسخ سؤالات بالا برای شما مشخص شد و است؛ بگذارید من توضیح خودم را بدهم بلکه مفید بود برای تکمیل اطلاعات تان:
پاسخ الف: پاسخ سؤال اول بسیار ساده است. زیرا آیت الله خامنه ای به این خاطر این جعل و قلب واژه ای را انجام داده است که تنها نام کوچک هاشمی رفسنجانی "اکبر" است و کسی اشتباه متوجه نمی شود مثلاً با علی اکبر ناطق نوری که جابجا بگیرد و نیاز به توضیح بیشتری باشد. زیرا او باید بتواند با کمترین کلمه و پوشیده ترین شیوه دستورش را ابلاغ کند و هرگونه زیاده گویی در این باره پروژه اش را می سوزاند.
پاسخ ب: بسیجیان هم برگزار کنندۀ انتخابات هستند. هم مهندسی انتخابات و رأی روی آنان انجام می شود. و هم فضاسازان قبل از انتخابات و معلوم شدن کاندیداها هستند. بنابراین تنها گروهی که از هم اکنون - با فرض دوام خامنه ای تا سال 92 - باید جوّ کشور را در دست بگیرند و مقدمات "میل رهبر" را گسترش بدهند بسیجیان هستند و باید راهنمای عمل مشخصی برای این مأموریت در دست داشته باشند.
پاسخ پ: رقیب در گزارۀ خامنه ای دو کاربرد مشخص دارد. اول نشان دهندۀ فکر و راهبردی است که باید مورد تهاجم قرار گرفته و از پیروزیش جلوگیری شود. و هاشمی یک فکر است در تقابل و حتی تضاد با فکر و راهبرد خامنه ای. دوم شخص هاشمی رفسنجانی است که تنها سیاستمدار روحانی رقیب بالقوۀ خامنه ایست که امکان دارد جایگاه او را تهدید بکند. بعبارت دیگر؛ دیگر روحانیان ارشد اگر هم درحال مرگ نباشند مثل مهدوی کنی و یزدی و ... از هیچ نظر نمی توانند برای خامنه ای تهدید محسوب شوند چون بغیر از هاشمی کسی دیگر از "السابقون" انقلاب نیست که مهمتر از خامنه ای باشد و بتواند در جامعه هم پشتوانۀ مقبولیت داشته باشد یا کسب کند.
3- آن حرف مهمی که خامنه ای چند روز پیش قول داده بود راجع به انتخابات بگوید همین تک جملۀ کوتاه بوده است و بس. و دیگر حرف های انتخاباتی او چه در همین جمع بسیجیان یا در سخنرانی قبلی اش مقدمات و مؤخرات پوشش دهنده به همین رمز "هاشمی و راهبردش را مواظب باشید و از صحنه بیرون کنید" بوده است. یا...هو
بعد از تحریر: خامنه ای گفته است که ممکن است اختلاف بین دو رقیب خیلی ریشه ای و عمیق باشد. در اینصورت هم باید از او فقط پرهیز کرد و فاصله گذاشت. این فراز از حرف خامنه ای هم دقیقاً معطوف به اختلاف خودش و هاشمی است و آن فاصله گرفتن هم معنای کنار گذاشتن هاشمی از امور مملکت.
۶ نظر:
سلام
دوست عزیزی به نام سامان کامنتی درباره اینکه شاید خامنه ای و هاشمی دستشان در یک کاسه باشد نوشته بود ضمن اینکه من هم تقریبا یکی دو سالی است که به این نتیجه رسیده ام خواستم چیزی را به سامان عزیز بگویم! می توانید من را خیلی بدبین خطاب کنید اما اگر دست دلقک و دلقک هایی که با سیرک هایشان می خواهند به ما بباورانند چنین نیست نیز با آنها در یک کاسه باشد چی؟ آنوقت انتظار چه پاسخی را داری؟ خامنه ای و هاشمی باید بترسند خیلی هم باید بترسند چرا که وقتی حتی یک نفر به نقشه هایشان پی ببرد به زودی همه دنیا خواهند فهمید...
دلقک عزیز شاید دوست نداشته باشی نظرم را چاپ کنی که به تو حق می دهم!
سلام. چرا اینقدر به من وبلاگ نویس بدبینی حالا. منظورم آن دست راستم توی کاسۀ جمهوری اسلامی و شرکت سهامی بچاپ بچاپ خامنه ای و هاشمی نیست. منظورم به همین وبلاگ است و شرافت دنیای مجازی که عرفش به کسی اجازه نمی دهد کسی را در غیر تجاوز به حریم خصوصی دیگران و خارج شدن از نرم ادب کتابت سانسور کند. نکند در آدم بودن من هم شک داری.
اما اگر قرار باشد سانسور کنم باید از حرف های شما بترسم. ولی شما حرفی ترسناک نزده اید. وابستگی من به هاشمی و خامنه ای که در ذهن 90 در صد خوانندگان با خوی بدبین ایرانی تربیت شده در عدم اعتماد و شک و تردید است و نیازی به افشاگری شما ندارد. بعد هم حرف دیگری هم نزده ای که بترسم الان نظر شما منتشر بشود فرداست که همۀ کسانی را که با فریب و زبان چرب و نرم کشیده ام اینجا که از سرنگونی جمهوری اسلامی حواس پرت کنم از دست بدهم و بیایند دنبال راه کار شما و هم هاشمی و هم خامنه ای را بفرستند بدرک که هیچ. بلکه اسناد نوکری مرا هم رو کنند و رسوای جهان بشوم. من دنبال یک کلمه هستم از شما: تو کجایی. من کجایم. چکار کنیم. چه جوری کنیم. چه بدست خواهیم آورد. دنبال کی برویم. از چه کسی کمک بخواهیم. تا کی باید صبر کنیم. زندگی امروز مردم مان چه می شود و ... خب تا روزی که چنین مورد پیشنهادی "چه کنیم" در نظرت نباشد که تهدیدی برای خامنه ای و هاشمی و من نیستی. هستی؟! یا...هو
قابل توجه دلقک عزیز
http://www.jonbeshnet.ir/news/3387
من که هنگ کردم .عجب تفسیری
حقا که استادی .از این بهتر نمی شد جمله ی رهبر فوق سنگین انقلابو تفسیر کرد . یعنی دقیقا منظورش همین بوده و این تفسیر باعث شد من که تاحالا فکر میکردم عظما و رفسنجانی دستشون تو یه کاسس کاملا به اشتباهم پی ببرم. چونکه اصلا چه دلیلی داره که عظما واژه های "شیطان اکبر" و "رقیب انتخاباتی " رو با هم در یک جمله بیاورد؟ جز همین دلیلی که دلقک گفت.
با سلام به جناب دلقک عزیز و دوست ناشناس عزیز
صد البته احتمال هر چیزی هست! از جمله این که خود من عامل خامنه ای باشم و مدام بگویم هاشمی و خامنه ای دستشان توی یک کاسه است و این گونه مردم را از دور هاشمی پراکنده کنم! بله! عالم سیاست انتها ندارد و این ارتباطی به بدبینی ندارد. اقتضای طبیعتش این است!
اما راجع به توضیحات جناب دلقک راجع به هاشمی:
نظر من به جهت بدبینی یا تنبلی نبود. بلکه برای آن پشتوانه ی منطقی دارم. من به تفاوت های منش، خانوادگی و حتی فکری هاشمی با خامنه ای اطمینان دارم. اما این تفاوت ها - هرقدر که باشد- منافاتی با این ندارد که این دو نفر کشور را میان خود تقسیم کرده باشند. حتی در آینده اختلافاتشان شدیدتر از این هم که هست خواهد شد، اما باز هم همچنان با همند.
همیشه می گویند برای حل یک مساله برعکس فکر کن. یعنی چی؟ یعنی این که خامنه ای و رفسنجانی دیدند که جامعه در حال انشقاق است. خب چی کار کنند؟ هر دو خودشان را طرفدار یک جناح - مثلا انقلاب و مذهب تند - نشان دهند؟ پس تکلیف طیف های دیگر مردم و حتی سیاستمدارهایی که جور دیگر فکر می کنند چه می شود؟ مجبورند - و روی کلمه ی مجبور تاکید می کنم - که نگذارند این طیف وسیع که روز به روز تعدادشان بیشتر می شود از دستشان خارج شود. به همین جهت یکی شان لباسش را عوض می کند و می رود بین این مردم جداشده و می گوید من هم از همان اول با شما بودم و چه و چه.
با یک مثال اصل حرفم را می زنم:
خود شما جناب دلقک فرض کنید با دوستتان در حال اداره ی شرکتی هستید. نیمی از کارکنان شرکت در حال اعتراض بر ضد شما هستند و می خواهند مدیریت شرکت را ازتان بگیرند. اما نیمه ی دیگر همچنان با مدیریت شما موافقند. در همین حال از خارج شرکت هم فشارهایی بر ضد مدیریت شما دو نفر اعمال می شود.
راه حل این است:
شما دو نفر در ظاهر با هم اختلاف پیدا کنید و از هم جدا شوید و هر کدامتان از یکی از این دو نیمه طرفداری کنید. با این راهکار:
1) هر نیمه به رهبر خود دل می بندد و به جای دراز کردن دست به سوی خارج شرکت، چشم امید به رهبر خود می دوزد. با این ترتیب بزرگ ترین تهدید یعنی همگرایی نیمه ی مخالف شما با خارج شرکت برطرف می شود.
2) تعادل میان کارکنان شرکت حفظ می شود. هیچ یک از دو طیف نباید خیلی قوی شوند، حتی طیف طرفدار مدیریت شما.
3) میان کارکنان شرکت تفرقه انداخته می شود؛ زیرا گروهی با شما موافق و گروهی با شما مخالفند و همین وضعیت درباره ی دوست مدیر شما نیز صادق است. تفرقه میان اجزاء به حفظ تسلط شما دو نفر کمک می کند.
4) همچنان سر طناب دو طیف در دستان شماست. مهم همین خارج نشدن سر طناب و نسپردن آن به دیگران است و ... .
بزرگ ترین شاهد بر مدعای من این است که هاشمی و خامنه ای همچنان روسای دو جریان بزرگ کشورند. (اصلاح طلب و متعصب) (حتی میرحسین و کروبی هم جای هاشمی را نمی گیرند.)
باز هم می شود گفت ولی دیگر خیلی طولانی می شود.
این که در صورت طرفداری از هاشمی چی را از دست می دهیم و در مقام عمل باید چه کنیم و ... آن یک مقوله ی دیگر است.
مردم سیرک همه خوابشان برد از بس حرف زدم!
Hеllo, і think that i saw you viѕited my website so i got heгe to go baсk the
favor?.I am attemρtіng to in findіng things to improve my wеb
ѕite!I suppoѕe its adequate to use some of your ideas!
!
my web-sitе :: http://candelier12.blogspot.com
ارسال یک نظر