The Yellow House |
1- مهندس عباس عبدی مقاله ای اقتصادی نوشته اند در حوزۀ سیاسی در روزنامۀ اعتماد چهارشنبه (اینجا) و در آنجا مقایسه ای اینهمانی کرده اند وضعیت سال 73-74 دولت دوم هاشمی رفسنجانی را با شرایط فعلی کشور. و حتی بدتر آن دوره را "اتفاق افتاده" نشان داده اند ولی دورۀ فعلی را "ممکن است اتفاق بیفتد" پیش بینی کرده اند. در ارادتم به عباس عبدی دهۀ 80 کسی شک نباید بکند که هم خودش و هم کامنت هایم در دفاع از نامزد مشترک مان مهدی کروبی در سایت آینده اش و همینطور برخی نوشته ها و اظهار نظرهایم در وبلاگ خودم گویاتر از آن است که بخواهم سوگند مجددی بخورم. و هنوز هم ایشان را بعد از همکار و دوست محترم شان حسین قاضیان جزء تحلیلگران خیلی معتبر مسایل ایران می دانم. هر چند که حسی دارم که عباس عبدی نه بصورت تدریجی مدام پیش رونده که بصورت جهشی هر از چند سال یکبار در امهات نظریاتش بازنگری می کند. به این معنی که مثلاً وقتی از چپ گرایی انقلابی به سوسیال دموکراسی می رسد چندین سال متمادی در همین یافتۀ جدیدش جازم می ماند تا بازهم یکباره فاز عوض کند و مثلاً به لیبرالیسم کلاسیک یا نوع دیگری از نگرش برسد. خلاصه اینکه از بازنگری خودش بصورت مستمر و سیال و فارغ از ایدئولوژی! گریزان است.
2- عبدی ابتدا به عمق 70 سالی تاریخ می رود و ضمن یاد آوری بالاترین تورم تاریخ ایران در دو سالۀ 1321 - 1322 و تلطیف آن با این جمله که آن تورم ادامه نیافت و در سال بعد به تورم منفی تبدیل شد خودش را می رساند به سال های 73-74 و درشت ترین تورم را در اعداد 35 و 50 نشان می دهد. ولی رهایش نمی کند. چون بلافاصله اضافه می کند که همان تورم بزرگ زمان هاشمی - نامی از هاشمی نمی برد - پایه ای شد برای تورم مزمنی که هیچگاه اقتصاد ایران را رها نکرد. از اینجا به بعد مقالۀ عبدی بازنشر مقاله ایست که طبق فرمایش خودش در 18 سال پیش در روزنامۀ سلام و در انتقاد از سیاست های اقتصادی منجر به آن تورم نوشته است. و یادش نمی رود که بخواننده یادآوری کند که هنوز که هنوز است ذهنیت جامعه نسبت به دولت مردان باعث آن تورم (بخوان هاشمی) بهبود و ترمیم نیافته است.
3- من اقتصاد دان نیستم. من یک هیچ کدام دان هستم - خودم در تورم مورد بحث خانه ام در شهرک امید را فروختم و دیگر نتوانستم خانه ای بخرم - لذا نمی توانم از نظر اقتصادی و کارشناسی دقیق بگویم که ادعای اینهمانی کردن عباس عبدی چه مقدار اصالت دانایی تخصصی دارد. اما چند چیز را می توانم با قوت بگویم. یکی اشتباه وحشتناک - اگر هم ناچار - هاشمی در بازتعریف همۀ سازمان ها و ادارات و وزارت خانه ها از ارتش گرفته تا آموزش و پرورش، و از شهرداری ها گرفته تا وزارت اطلاعات با رویکرد اقتصاد محور و کسب در آمد برای چرخاندن امور جاری و روزمره بود. که خودم شاهد بودم که علاوه بر نداشتن منفعت مادی فساد و ناکارکرد گرایی مسئولیت مشخص همۀ دیوان اداری و انقلابی و نظامی و اطلاعاتی را نیز باعث شد. اما در مقابل همۀ این کاستی ها و کج اندیشی ها دولت های هاشمی با دستان خالی و با وام های گران و با هزار زحمت خارجی یک کشور و یک اقتصاد کاملاً ویران را احیاء کرد. هیچگاه فراموش نباید کرد که ما در پایان جنگ مثل کشورهای قحطی زده ای بودیم که کمترین خاموشی های برنامه ریزی شده در پایتخت کمتر از شش ساعت در شبانه روز نبود و و و و که از ماکارونی گرفته تا روغن نباتی که از ترکیه می آوردیم تا سیمان و فولاد و پفک نمکی و ...
4- اما نظرم به نقد تخصصی مقالۀ عبدی نیست. بلکه پرسش من در حوزۀ سیاسی است. و آن اینکه کدام توجیه سیاست روز ایجاب می کرد که بویژه عباس عبدی چنین کج سلیقگی را بکند. آن هم در حالی که او نمی تواند راجع به کارشکنی های آیت الله خامنه ای در دولت هاشمی چه در سیاست داخلی و چه برهم زدن سیاست خارجی موفق و متعامل هاشمی و جایگزین کردن آن با سیاستی که به احضار سفرای اتحادیۀ اروپایی انجامید را بنویسد و ناچار مثل کم اطلاعی 18 سال پیشش مجبور است هاشمی را قدر قدرت آنروز تصویر و همۀ کاسه کوزه ها را برسر او بشکند. در حالیکه امروز دیگر عیان شده که شکست سیاست های تعدیل فقط بدلیل قفل کردن سیاست خارجی توسط خامنه ای بوده است که سررسید وام ها و عدم توان در پرداخت و پرهیز اروپا از استمهال و ... یکی از مؤثرترین دلایل شکست آن سیاست ها شد.
5- حرف حرف می آورد و من نمی توانم خودم را از بی انصافی آن مقالۀ چپ رادیکال عبدی در 18 سال پیش رها کنم و بحرف اصلی برسم. می گویم چه ضرورتی داشت که عباس عبدی در اکنونی که هاشمی تکانی خورده و امیدهایی را آفریده در مهار استراتژی خانمان برانداز آیت الله خامنه ای و نجات کشور از جنگ و ویرانی و قحطی و فروپاشی و تجزیه و ... یاد مقایسه ای مع الفارغ افتاده از کشور ویران و ورشکسته در جنگ با کشوری عادی با 700 میلیارد دلار درآمد. تازه بدون صحبت از آنچه که هاشمی برای ساختن ایران و زیربناها کرد و آنچه احمدی نژاد در ویرانی ایران و زیربناها مرتکب شد. مثلاً عسلویه و پارس جنوبی و استخراج نفت و ...
6- در بند چهار بالا یک "بویژه" گذاشتم جلو نام عباس عبدی. آن بویژه زمانی است که عباس عبدی هیچگاه و هیچگاه و هیچگاه حاضر نشده است منتقدانش به عقب برگردند و نقش او ودوستان چپ گرایش در دهۀ 60 بویژه نقش فرماندهی خودش در اشغال سفارت امریکا را مورد سؤال قرار دهند. زیرا که همیشه پاسخ کلیشه عبدی این بوده: "هر رویدادی را باید در زمانه اش مورد مطالعه قرار داد و من اشغال سفارت امریکا در آنزمان را اشتباه نمی دانم" - و من و ما هم اعتراضی نکرده ایم -. اگر عملکرد عباس عبدی که به تأیید منصفانۀ همه و همه سر آغاز همۀ بدبختی های بعدی - حتی جنگ با عراق - تا امروز هم شد باید در بستر زمان مطالعه شود پس این چه بی رحمی عامدانه یا خطای فاحش جاهلانه ایست که مجوز مقایسۀ هاشمی و احمدی نژاد را می دهد در این زمانه. با احترام به عباس عبدی. یا...هو
این مطلب را در بالترین به اشتاک بگذارید.
۵ نظر:
من حدود یک سالی است که به آقای عبدی و موضعگیریهایش مشکوک شده ام و بنظرم ایشان با زیرکی تمام توانسته خودش را از این اتهام محفوظ نگاه دارد.یکبار دیگر با این نگاه به تحلیلها و اظهار نظرهایش دقت کنید
شیرازیها یک ضرب المثل دارند که: عقلی که به هفت سالگی نیامد، به هفتاد سالگی هم نمی آید. این هم شده داستان آدمهایی مثل عبدی که به عالم و آدم خرده میگیرند و همه شیرین عقلیهای خودرا توجیه میکنند
يك) من هم اساساَ مقالات او را نمي خوانم.
دو)مع الفارق درست است دلقک جان؛ یعنی با وجود یک عامل تفاوت انداز.
سلام. بالاترین برای من اهمیت ثبت در تاریخ هم دارد علاوه بر گسترش قاعدۀ مخاطبان. یک وبلاگ یک وبلاگ است و در دنیای مجازی کمتر قابل استناد ولی یک سایت اجتماعی هویتی قابل شناساتر و ماندگارتر دارد و قابل حساب. موج هم می آفریند و شریعتمداری را هم می ترساند و ... یا...هو
درمورد مع الفارق اما خودم دقیقاً و عمداً نوشته ام مع الفارغ. یعنی با فاصلۀ بعیدتر از بعید و محال و گسسته و فارغ! یا...هو
سلام بر دلقک مع الفارغ
القریغو یتشبسه من ال هرچیزی در این زمانه که کشور یک جا دارد قرق میشود (در لجن)تو ومن حق داریم که به همه متوصل شویم شاید همه دعا میکنند که فردا که مقام معظم در تهران نیست هاشمی شما به خون خواهی اولاد در حبس اش علم تغیان(بخوان کودتا) بر دارد وملت را از حماسه هسته ای که خود بنا کرده برهاند و اتفاقا امثال عبدی و ان روز نامه که این مطلب را چاپانده است نیز همین را میخواهند .در خصوص عبدی یا هر متدین دیگر مانند احمدی نژاد هم باید بدانی که یکی از نشانه های دین داری این است که هیچگاه تقصیر رابه گردن نمیگیرند وخطای خود را خواست خدا میدانندوعذر خواهی بلد نیستند
ارسال یک نظر