۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

قاتلی که بی گناه اعدام شد!

La Vigne rouge
The Red Vineyards


1- زن جوان وزیبا ومدرن وسکسی ولوند وبا روابط عمومی خوب وباهوش واما عاشق،  بجرم قتل رقیب عشقی اش -که در8 سال پیش وبامهارت فقط "یک زن دلباخته وکورعشق ولی فراترازتوان وهوش وجنسش" انجام داده - وبسیار دیرهنگام بدار مجازات آویخته شد. وخوشحالان را بی خبر وباخبران را ناراحت برجای گذاشت و رفت. اینک دیگر که خود شهلا جاهد هم باورکرده بود که لاله را نکشته است نافرستادن یک سلام وآمرزش بروح خسته اش وجسم ناکامش از سوی دلقکی که با مجازات اعدام مخالف نیست، کمال نامروتی است. پس خدایش بیامرزد.


2- امروز نامه ای دریافت کردم ازدوست خواننده ای که ازمن راجع به اعدام پرسیده بود. ومن به او پاسخ دادم که با اعدام مشروط وسختگیرانه ودقیق وحکم شده دریک محکمۀ عرفی وعلنی وبصورت مخفی موافقم. این علنی را نوشتم برای او ولی این مخفی را الان می نویسم. ومنظورم این است که چرخۀ قضاوت منجر به صدورحکم عرفی و علنی باشد ولی اجرای حکم قطعاً مخفی وبدون حضور هیچ کس انجام شود. 

3- واقعیت قضیه این است که من ازاعدام شهلا جاهد معشوقۀ سابق ناصرمحمدخانی وقاتل همسر ومادرفرزندان این فوتبالیست ماهر ومشهور سال های نه چندان دور بهمان دلیل دیرهنگامی که باعث شده بود خود شهلا هم دریک فرایند تکرار وتبلیغ مدام 8 ساله  به نتیجۀ بی گناهی خودش برسد- درحالی که او قطعاً قاتل لالۀ سحر خیزان بوده است- والبته هیاهوی کرکنندۀ جوانان مبارز وطن! درسایت بالاترین ناراحت شدم و ترجیح می دادم حالا که دستگاه قضای شرعی وناکارآمد جمهوری اسلامی نتوانسته است این زن مجرم را بسرعت محاکمۀ عادلانه وقانونی کرده واعدام کند؛ دیگر اورا اعدام نکند. ولی عمده ناراحتی من از این ماجرا مربوط به درحضور خانوادۀ مقتول بودن این قبیل اعدام های قتل نفس است.

 4- وقتی درخبرها دیدم که پسر ناصرمحمدخانی چهارپایۀ اعدام را اززیرپای معشوقۀ پدرش وقاتل مادرش کشیده؛ یک باره وناخود آگاه گفتم: "خدای من این دیگر فاجعه است".  جوانی که با خاطرۀ یک خیانت ویک قتل مشهور و یک مادر ِنبوده و یک خانوادۀ 9 سال عصبی ومضطرب بزرگ شده، بعدازاین مشارکت دراعدام وکشتن یک انسان دیگر را هم -که دیگر بغیراز مادربزرگ سنتی اش کسی هم اورا به چشم یک قاتل نگاه نمی کرد- باید خاطره کند برای کابوس های همۀ عمرش واین خیلی بی رحمانه ونامنصفانه است. وگل بگیرند درب دادگستری را که اجرای عدالتش هم با بی عدالتی مطلق عجین است.

5- درمورد ناصرمحمدخانی هم من ایرادهای وارده را نه تنها منصفانه نمی دانم بلکه بسیار ظالمانه هم می دانم. او معشوقه ای داشته است -مثل اکثریت مردان وزنان ثروتمند ومرفه درتمام دنیا وبویژه درشرق ومخصوص مردان که سکس ارج وقرب مضاعفی هم دارد بدلیل تابو بودن- وهمۀ وظایف ومسئولیت ها وتوافق های طرفینی را انجام داده است برای شهلا.  دربهترین منطقۀ تهران برای اومنزل گرفته، مخارج اورا تأمین کرده وازنظر جنسی شریک خوبی برای شهلا بوده وموضوعی را کتمان نکرده است واصولاً کمترین نقطه ضعفی دراین گونه روابط مرسوم نشان نداده است. وحتی بعداز اتفاق قتل بهترین وکیل را برای شهلا گرفته است ومخارج این نه سال برو بیا را بطورغیرمستقیم پرداخت کرده است. تنها به این اتهام ودلیل که فوتبالیست و سرشناس بوده است ومعشوقۀ درجه یکی هم برای خودش انتخاب کرده بوده است.

6- وبه باورمن تنها ایراد بزرگ بکار محمد خانی آمدن خودش به مراسم اعدام؛ و بدتر ازآن اجازۀ دادن به فرزندانش بوده برای آمدن به صحنۀ اعدام ونهایتاً بدترین عمل ممکن وبعنوان یک "جرم پدرانه" اجازه دادن به پسرش برای اجرای حکم اعدام شهلا توسط او بوده است. البته کش خوردن 9 سالۀ این پرونده که نهایتاً ازیک اعدام محق یک تراژدی ناحق ساخت هم می تواند یکی از اشتباهات محمد خانی برشمرده شود. چرا که اگر پول وشهرت او ووکالت خرم شاهی نبود این پرونده 9 سال هم طول نمی کشید حتی دربلبشوی چیزی بنام دادگستری درایران!

7- حرف حرف می آورد وهرنوشته ای بیش از آنچه قصدم است ونیازم دراز می شود.لذا یک موضوع کلیدی جا می افتد ازاین نوشته برای آینده وآن اینکه: "داشتم به وضعیت بشدت پارادوکسیکال جامعۀ ایرانی درهمۀ زمینه ها می اندیشیدم بعداز دیدن هیستری اینترنتی ضد اعدام چنین شدید ومعصومانه آنهم برای"فقط شهلای مجرم" درسایت های اجتماعی. واینکه ما بجایی رسیده ایم که برای یک خبر برای بازی لیلا اوتادی درفیلمی سیاسی چنان خشونت می کنیم که خودمان هم می ترسیم از اعلان فاحشه برای یک بازیگر؛ ودر مقابل دربرابر یک اعدام اجتماعی که مرسوم است -بسیار اشخاص حقیقی وحقوقی هوادارمجازات اعدام هستند درکشورها وجوامع مختلف- چنان ضدخشونت می زنیم که هیچ کس نفهمد ما همان بوجود آورندگان "خرده جنایت های زن وشوهری!" روزانه هستیم. یا...هو

۳۹ نظر:

ناشناس گفت...

http://www.youtube.com/watch?v=XwdZtpBoa-s&feature=player_embedded

ناشناس گفت...

nadoneste 1 chizayi minevisiiin
hame chizo ghati nakoonid in adam madare maro koshteee boooood
motasefam
erfaaan

ناشناس گفت...

سلام
درمورد تمام موارد با شما موافقم ولی در یک مورد نمیدانم با چه دانشی و با چه مدرکی قاتل بودن این زن بر شما مسجل شده است در حالی که اولین افسر کارکشته آگاهی که بعدها به دلیل پیدا کردن بعضی ابهامات از این پرونده کنار گذاشته شد در صحبتهای خود (که فایل آنرا با کمی سرچ در اینترنت یا همین بالاترین میتوانید پیدا کنید) اعلام میکند اصلا این زن نمیتواند قاتل باشد . لازم به یادآوری است که این آدم سرهنگ بازنشسته آگاهی است و مسلما حرفی که میزند با دلایل علمی و تجربی میزند. حال سوال من از شما این است که اگر جواب فقط یکی از ده مورد ایراد این پرونده را دادید من مخلص شما هم هستم اگر نه لطفا مثل دادگستری بی دروپیکر رژیم رای بی دلیل صادر نفرمایید.

فضولباشي گفت...

استاد ارجمند سلام
از اينكه نظر خود را بدور از هياهوي اكثريت مينويسيد تحسينتان ميكنم حتي اگر موافق برخي نظرات شما نباشم.

1- قطعا شهلا و البته ناصر در فروپاشي يك خانواده نقش پررنك و موثري داشتند
2- متاسفانه در اعدام امكان اشتباه قضايي حتي در حكومتهاي پيشرفته وجود دارد ضمن اينكه حبس ابد هم رنجي به اندازه اعدام براي متهم ميتواند داشته باشد.
3- در مورد داشتن معشوقه، متاسفانه من ديدگاهي سنتي دارم و معتقدم فرد بايد به فرزندان و همسرش وفادار باشد. هميشه طلاق به عنوان راهكاري قانوني ميتواند به زندگيهاي نابسامان خاتمه دهد
4- در مورد قطعيت در اينكه شهلا، لاله را كشته يا نه، قضاوت براي من آسان نيست هرچند كفه ترازو بيشتر به ضرر شهلا است ولي هميشه امكان اشتباه در داوري وجود دارد.
5- صرفنظر از اينكه شهلا قاتل بوده يا نه ما تابع احساسات هستيم. آنقدر كه براي شهلا ابراز تاسف كرديم براي لاله كه بيگناه كشته شد دل نسوزانديم.
6- مطلب محمدرضا نسب عبداللهی را هم در سايت گويا پسنديدم.


موفق و پايدار باشيد

ناشناس گفت...

سلام آقای عرفان

امیدوارم واقعا پسر ناصر باشی به هر حال این مصیبت را به شما تسلیت میگویم .
ولی یک مسئله ای هست که باید همیشه یادت باشه من اصلا نمیگم رضایت میدادید یا نمیدادید شاید اگر خود من هم بودم رضایت نمیدادم ولی فکر کن اگر فقط یک در صد این زن قاتل نباشد و بعدها ثابت شود (آفتاب همیشه پشت ابر نمیمونه) اونوقت تا آخر عمرت باید با وجدانت کلنجار بری .
من میگم بهتر نبود بجای رضایت درخواست بررسی مجدد و کارشناسی میدادید حتی با استخدام کاراگاه خصوصی شما که الحمدالله وضع مالی خوبی دارید .
آیا میدونی ممکنه ارتباطی بین دلال بازیکنان فوتبال که به دلایلی سپاه سرشو زیر آب کرد و رفیق باباتم بود و این قتل باشه؟الله اعلم

Dalghak.Irani گفت...

عرفان سلام
متأسفم عرفان. نمی خواستم باعث ناراحتی شما بشوم وبخاطر همین هم جهت گیری اصلی نوشته ام برای ممنوعیت قانونی از سوی حکومت است ونه دلخواه صاحبان خون. البته که صاحبان خون بسیاربرآشفته اند از کشته شدن عزیزشان. گفتم اگر پدرمی گفت وشما هم قبول می کردید کاشکی این اتفاق نیفتاده بود. معذرت می خواهم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

سلام به ناشناسی که ویدیوی یوتیوب را معرفی کرده است. خیلی ممنون از مشارکت وراهنمایی تان. ولی نوار موردقابل استنادی ندارد وبیشتر قصۀ ناراحتی های خود افسر نیروی انتظامی است. حراست سازمان آب تا جاییکه یادم مانده بعنوان مطلع وکسانی که مقداری از آلات جرمی که شهلا درسرراه توی میرداماد انداخته بود واینان پیدا یا کشف کرده بودند وارد پرونده شده بودند دراوایل. بعد هم خودش می گوید وقتی واردپرونده شده که بازپرس وقاضی کشیک وتیم کشف جرم درصحنه حاضرشده بودند وپرونده را ازجنبه های بازدید محل وشواهد وقراین تکمیل کرده بودندو آنوقت مدعی می شود که صحنۀ جرم بهم خورده بود. طبیعی است که لزومی ندارد بعدازکاربازپرس قاضی وصدوردستورکفایت برای مشاهدۀ آثارجرم ومحل نیازی برای پلمپ کردن مکان وقوع جرم نبوده ورفت وآمد طبیعی است. البته که من که پرونده شهلا را که لابد باید بیشرازصدهزاربرگ شده باشد دراین نه سال حفظ نیستم واینرا گفتم که من آدم معتبری هستم ونیازی ندارم کتره ای وارد قضیه ای بشوم وبنفع کسی موضع بگیرم. با کمال سوگواری همل این مشکلات بخاطر سیاسی بودن حتی مستراح رفتن در
جمهوری اسلامی است. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

وباسلام به بقیۀ خانم ها وآقایانی که لحن مرا دراعلام قطعیت قاتل بودن شهلای مرحوم نپسندیده اند ویا تشکیک کرده اند عرض می کنم که ازلحنم اگردوست ندارید معذرت می خواهم ولی این لحن وبلاگ من است وحتی اگرمجبوربشوم مسایل را کاریکاتوریزه کنم برای رسیدن به لحن قطعی ابایی ندارم زیرا که عدم قطعیت فرهنگ سستی وبلاتکلیفی می آورد وبسیار مضراست. برای ما که همین جوری هم همیشه سرگردانیم.
ودوم اینکه به این دلیل بدیهی شهلا قاتل بوده است که 9 سال پس از ریز ریز کردن پرونده درهمۀ محاکم ممکن وغیرسیاسی جمهوری اسلامی ایران وبا بودن هم محمدخانی وهم خرمشاهی پشت کشف حقیقت ماجرا ودرخواست همۀ زبان داران کشوری وحهانی بغیراز خانوادۀ سحرخیزان وفرزندان ناصر وسکوت وبی خبری وبی تفاوتی غیرت داران عرصه های سیاسی. اگریک اپسیلون راه می داد این زن اعدام نمی شد. چون زندان بانش هم مخالف اعدامش بود. بیشتر ازاین را باید وارد یک سری حیطه ها بشوم که به احترام عرفان محمدخانی وارد حریم پدرش نمی شوم. ودیگر هیچ! یا...هو

ابراهيم سالك گفت...

اگر می‌‌شد برای مان باز کنید که اصولاً از کجا معلوم ما انسان ها "حق داریم"- به عنوان مجازات- جان یک انسان قاتل را بگیریم، ممنون می‌‌شدم.

چون شما جوری می‌‌فرمائید که "با مجازات اعدام موافقم"، که آدم خیال می‌کند اعدام کردن یک انسان دیگر، مثلا مثل یک ظرف توت فرنگی‌ است که مقابل آدم می گیرند و می‌پرسند: "میل دارید؟"
بعد آدم می‌ تواند بگوید: "بلی! بلی! میل دارم! خیلی‌ ممنون!"
و یا بگوید: "نه الان میل ندارم! دلم را می‌‌زند! بگذارید برای بعد!"

Dalghak.Irani گفت...

سوالاتت هم مشکوک می زند واگر سریع جواب ندهم این پشت تظاهرات طرفدارانت را نمی توانم کنترل کنم. این ازیکم برای سلام به ابراهیم.
واما بعد:
شما که فراموش کارنبودید آقای سالک یادتان رفته پریروز من وشما ویکی دیگر از آقایان- خانم ها هنوز تشریف نداشتند درسرشماری ها- نشستیم اول شما پیشنهاد کردید که اگر کسی رسید به پشت چراغ قرمز اتوموبیلش را نگهدارد. من مخالف بودم ولی چون شما لابی کردی ورأی نفرسوم هم بنفع پیشنهادشماشد لذا تصویب کردیم وشد قانون اول. واتفاقاً من اولین کسی بودم که امروز صبح پشت چراغ قرمز ایستادم به احترام قانون.
امروزهم که یادت رفته من پیشنهاد کردم که اگر کسی بخودش اجازه دادکه آدم دیگری را بکشد ما هم حق داشته باشیم که با این شرایط وبا این دقایق اورابکشیم. خب شما معلوم است که شهری بودید وفرهیخته ومخالف اعدام ولی من آن نفرسوم را هم فریفتم بهر ترتیب واین بار ماشدیم دورأی وشما شدی یک رأی وتصویب شد. وشد قانون دوم. بهمین راحتی ودموکراتیک. امیدوارم روزی برسد که هیچ انسانی نه بکشد ونه کشته شود. ولی خدا کند انروز هیچگاه نیاید چون که آنروز آخرزمان است .پایان عمرزمین. چرا که انسان خمیره اش چالشی است وگاهی ازاین اتفاقات می افتد چاره ای نیست. کمی واقع بین باشیم. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام جناب دلقک ایرانی عزیز
من از نحوه تحلیل شما خیلی لذت بردم و خیلی متفاوت بود ولی مسائلی هست که خیلی مبهمه و با اجازه توضیح میدم.
فرمودید همه مسائل در ایران سیاسی میشود خوب این درسته متاسفانه به قول شما حتی مستراح رفتن سیاسی میشه چون انقدر نهادهای دولتی و نظامی تو همه کارها دخالت کرده اند که خوب بی اختیار آدم وقتی توالتم میره میترسه نکنه به عزیزان گمنام امام .... بربخوره.
حالا چرا میخوای این یک مورد رو با این همه ابهامات از سیاست و اطلاعات و غیره جدا کنی نمیدونم.
شایدم واقعا ارتباطی نباشه ها ولی عرض کردم فقط یک درصد اونوقت چی؟
در مورد حراست سازمان آب فرمودید اولا الت قتل اصلا پیدا نشده و بفرض اینکه شهلا اونا رو تو جوب انداخته باشه خوب آگاهی میره اونارو برمداره یا اینکه از نماینده سازمان آب میگیره . از کی تا حالا برادران حراست سازمان آب توی سوراخ فاضلاب و جوبهای خیابانها رو میگردن که اتفاقی مدارک رو پیدا کرده باشند؟اتفاقا پیدا کردن این مدارک توسط اونها خودش مشکوکه به خدا.
درمورد پلمپ در منزل تا زمانی که مدارک تکمیل نشده و پرونده مفتوحه معمولا از ورود افراد غیر مسئول به محل جلوگیزی میشه حتی خود ناصر هم با همراهی مامور باید وارد میشده.حال اینکه بعد از قتل اونجا شده بوده محله بورو بیا.
درضمن بعضی از مدارک مثل ته سیگار حوله وفرش از بین رفته یعنی شسته شدند آخه خداییش کدوم آدم عاقلی اجازه میده مدرک جرمو بشورن !!!در مورد چپ دست بودن و تجاوز و غیره نظرت چیه؟
در ضمن یک نکته خیلی مهم که این افسر اشاره میکنه دوست دارم نظرت رو بدونم.
اگه این پرونده نکته مبهم نداره چرا مثل جنایت میدان کاج سریع رسیدگی نشده و هشت سال طول کشید و اگر الان ابهامات پرونده رفع شده چرا اونها رو دراختیار وکیل متهم قرار نداده اند؟به نظر من دادگستری فقط به دلیل بستن این پرونده و خوابوندن غائله این رای رو صادر کرده والا ابهامات هنوز حل نشده.

Dalghak.Irani گفت...

یک نکته درکامنت عزیزم فضولباش است که باید ازخودم رفع سوء تفاهم بکنم. لذا سلام می کنم به ایشان وعرض می کنم که من هم موافق تعدد همسردرآن واحد نیستم واین ربطی به سنت ومدرن ندارد والبته درنزد مردان سنتی بیشتر هم باب است از نظر داشتن عیالات- مثل ایالات متحده- متفرقه حالا خب صورت شرعی هم دارد دراسلام.
این است که نگاه وفادارانۀ شما به شریک عاطفی وجنسی بسیار مدرن وبروزوحیوانی هم است ومن خودم هم مثل شما وفای حیوانی را بیش از خیانت انسانی دوست دارم. دوستت دارم که میایی ومی خوانی ونظرمی دهی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

من که نگفتم حضرت عالی خدای ناکرده همدست ... هستی که هول شدی وکامنت یگانه ات را سه بار فرستادی. ولی اگربخواهی بامن محاجه بکنی برای درنیامدن آفتاب درفردای صبح کرۀ زمین، من که نمی توانم تا طلوع آفتاب وگذاشتن دست خورشید توی دستت چیزی را ثابت بکنم دراین شب تار. پس می توانیم سؤالات بی پایان بکنی ولی سعی کن به سؤال مهم دایی وخاله ونوع تبدیل شان بیکدیگرنرسی. دوستت دارم. مرسی یا...هو
راستی با شما بودم آقای/خانم ناشناس!

ناشناس گفت...

سلام
دلیل اینکه من جسارتا سه بار فرستادم مشکل اکسپلوررم بود و ربطی به سوالم نداشت فکر نمکردم به شما بر بخوره.
من سوال خیلی سختی نپرسیدم. منظورم هم خاله و دایی و شب وروز نبود.
من عرض کردم در پرونده هایی که متهم به اعذام محکوم میشه چون با گرفتن جان یک نفر سرو کار داریم باید تمام زوایای پنهان پرونده حل شده باشه تا سر بیگناهی بالای دار نره حال اینکه در این مورد به نظر میرسه ابهامات زیادی در پرونده هست که حل نشده همین.
منکه قصد بی احترامی خدای نکرده نداشتم و میدونم اصلا شما مسئول نیستی ولی چون فرمودید انسان موجه و معتبری هستید با شما در میان گذاشتم.
من هنوز منتظر نظرات و پاسخ شما درباره سوالات کامنت قبلیم هستم.

ابراهيم سالك گفت...

آخر نفهمیدم، این کامنت من است که به شما نمی رسد و یا این کامنت دونی شماست که به کامنت من رسیدگی نمی کند. اما از آنجا که تا ۳ نشه بازی نشه، برای سومین و آخرین بار:

من که ابراهیمم و سابقه‌ام روشن است که اگر شک ببرم خدا خودش گفته "بکش!" پسرم را حتا با دستان خودم خواهم کشت!

ولی‌، الان که امروزه و از اون کابوس وحشتناکی‌ که هزاران سال پیش دیده بودم بالاخر‌ه و با هزار "ترس و لرز" بیدار شدم به لطف خدا، خدا رو می بینم که سر تکون می ده به حماقتی که کرده بودم و دیگر هیچ...

و اما داستان رای گیری شما با دو نفر و نصفی تون من رو یاد داستان حضرات مصباح یزدی انداخت که روزی می‌‌فرمود: "فرض کنید جریان دایر بشود بر رای گیری بر سر این که خداوند وجود دارد یا نه؟ رای بگیرم و نصف به اضافه ی یک نفر بگویند خداوند وجود ندارد! بعد آن وقت تکلیف چیست؟ خدا وجود ندارد؟!"

کاش آن روز دستم را بالا می‌کردم و به آقای مصباح می‌گفتم: "جناب مصباح! بله در آن روز خدا وجود ندارد. ولی خدا کند آنروز هیچگاه نیاید چون که آنروز آخرزمان است! که ظاهراً در بعضی‌ کشور‌ها فرا رسیده است! اما در بعضی‌ خیر!"

Dalghak.Irani گفت...

آفا ی سالک ببخشید که آنلاین نبودم برای تأیید کامنت شما. بی ادبی می شود ولی یک لحظه رفتم دستشویی چشمهایم که همین جوری هم جایی را نمی بیند. واما بعد:
شما مجدداً معلوماتتان عودکرد ومننتوانستم درست بفهمم منظورتان را. مثل بچۀ آدم بگو ببینم چه می گویی تا پاسخت را بدهم. انسان بدلیل انسان بودن خودش بخودش حق می دهد وبدلیل ناگزیراز اجتماعی زیستن قانون وضع می کند وممکن است برخی جوامع انسانی قانون مجازات اعدام را وضع واجرا کنند. اگرشما این جورجامعه را که قانون می گذراند دوست ندارید خوب اشکالی ندارد برگردید تشریف ببرید بهشت!
مصباحیه تان التیام پیدا کرد. برادرمن چرا سربسرم می گذاری می دانی که من کهیرمی زنم. درضمن دوتا ازکامنت های اضافی تان را حذف می کنم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

واما آقا/خانم ناشناس.
من نه تنها ازدست شما وکامنت های تکراری تان ناراحت نشدم بلکه خیلی هم سرحال آمدم وخواستم با حضرت عالی مزاح کرده باشم ولی متأسفانه مثل همیشه زده ام به خاکی. من ازشما عذرمی خواهم. درضمن من ازمعلوماتی که داشتم حداکثراستفاده را کردم وباموجزترین زبانی که بلدبودم پاسخ شمارا دادم. اما شما را هیچ کس نمی تواند قانع کند چون شما تصمیمی به قانع شدن ندارید علتش هم برای اذیت کردن من نیست بلکه علتش این است که شما نمی توانی بپذیری درجمهوری اسلامی حکم عادلانه وکارمنصفانه انجام بپذیرد ولی من برعکس شما هر خوبی را می توانم بپذیرم ازجمهوری اسلامی وهرشری را هم بیشتر از اولی می دانم درذات جمهوری اسلامی. لذا این حکم اگرراه قضایی وعدالتی داشت مطمئنم که اجراء نمی شد. واین آخرین زورم بود که بی پاسخ نگذارم حضرتت را که اسائۀ ادب بشود. محترم هستید وعزیز با وبلاگ من بیشتر مأنوس باشید لطفاً یا...هو
دوتاازکامنت های مشابه شمارا هم حذف می کنم.

کیمیا گفت...

سلام
آقای سالک!از کجا معلوم ما انسان ها "حق داریم"- به عنوان مجازات- جان یک انسان قاتل را بگیریم؟
برای اینکه تعادل برقرار بشه.
یعنی حتی اگر واقعا"قاتل بوده هم نباید اعدام میشده؟من خودمو جای شهلا نتونستم بذارم.قطعا"لاله یه مادر خوب بوده اما اگه زبونم لال کسی منو(که با همهءتلاشم مادر خوبیم نیستم) به این دلیل وحشتناک میکشت ،فقط به یه دلیل میتونستم تجسم کنم که مجازات نشه:«خودش یه مادر باشه» همهءدنیا می دونن مادریعنی چی؟
انقدر قانونای عجیب غریب وشگفت انگیز(مث تفاوت قاتل مرد و زن و...)داریم که همه با دلایل 1400 سال پیش سروده شده بودن و ما بیدلیل امروز داریم میخونیمشون که اصلا"وقت نکنیم به حکمی این اندازه متعادل اعتراض کنیم.
*****
آقای ایرانی!خندون نیستم ولی خداوکیلی با صدای آروم بخونیدش

کیمیا گفت...

نمی دونستم شکل اعدام ،اینقدر وحشتناک بوده.اگه فکر میکنید عرفان ناراحت میشه اینو حذف کنید ولی امشب بعد از خوندن نوشتهءشما دلم بیشتر برای لاله سوخت که بعد از این سرنوشت بد،امروز دیده که پسرش ...
اگه لاله بودم حاضر بودم شهلا در نهایت خوشبختی به زندگیش ادامه می داد تا اینکه پسر من حتی شاهد یه اعدام باشه چه برسه به اینکه...کاش اعدام نمیشد حالا که اینطوری...

ابراهيم سالك گفت...

علمای علم اخلاق در طول تاریخ خیلی‌ زور زده اند که محملی اخلاقی‌ برای حکم اعدام قاتل پیدا کنند.
در نهایت هم چیزی بهتر از توصیه ی عیسی مسیح که "چشم در برابر چشم" و یا توصیه ی علی‌/کانت "آنچه بر خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند" پیدا نکرده اند.
به این ترتیب، بیشترین چیزی که اخلاق دان ها توانسته اند حکم کنند چیزی بیش از این نبوده که "مقتول حق دارد جان قاتل را بگیرد!"

اما از آنجا که مقتول، دیگر در میان ما نیست که بتواند حقی‌ راکه دارد بگیرد و آن حکم مهیب را به مورد اجرا بگذارد/ و یا ببخشد، و از آنجا که هیچ ضابطه ی اخلاقی‌ هم پیدا نشده که تفویض چنین حکمی به غیر محق را اخلاقا ضمانت کند، بیشترین حکم اخلاقی‌ که بشر به آن رسیده این است که "قاتل با قتلی که انجام داده، همه ی انسانهای دیگر را در موضع منفعل در برابر خودش قرار داده!"

و اتفاقا چنین حکمی نشان از مهابت رخ داد عظیمی‌ که رخ داده هم دارد. و به همین دلیل است که خداوند هم در قران می فرماید، اگر کسی‌ را کشتی‌ تو گویی همه ی بشریت از ازل تا ابد را کشته ای. گویی قاتل با ارتکاب به قتل، دیواری بین خود و همه ی دیگران بنا می‌کند!
و چنین است که گویی انسان‌ها متحیر این عمل مافوق تصور قاتل می مانند، نه حرفی‌، نه عملی‌، نه ارتباطی‌، و... در نتیجه بیشترین حکمی که در مورد چنین موجودی می توان صادر کرد "طرد از جامعه ی بشری است"، که در روزگار ما بهترین شیوه ی اجرایی که برایش پیدا شده حبس ابد است و نه بیشتر.

Dalghak.Irani گفت...

اصلاً ما باهم رقابتی نداریم برای جلوانداختن خودمان ازیکدیگر. اینجا یک وبلاگ است با یک نویسنده معتبر وصاحب دکترین بنام دلقک ایرانی. واصلاً هم دوست ندارد گنده گویی کسی را که همین جوری کتره ای برای خودش تایپ می کند ومثلاً حرف قصاص چشم درمقابل چشم قرآنی اسلامی را منتسب می گوید به حضرت مسیح وادامه اش با کلماتی چون مهابت ورخداد واز زبان کدام علمای اخلاق مقداری کلیات می فرستد روی آنتن که پس بهترین اخلاق عبارت است ازحبس ابد و بقیه هم پشت سردلقک بروند جلو بوق بزنند. وبرای نقل قول هایش هم نیازی به رفرنس نمی بیند ومی گوید چون ابراهیم سالک گفته پس درست است . درحالیکه توی این وبلاگ حرف آخرودرست حرف دلقک است: "جوامع انسانی برای زیست بهترخودشان قانون وضع می کنند. اگراین قانون با روش های حداقلی عادلانه وضع شده باشد اخلاقی است وباید همه تمکین کنند والا دنیا را نمی شود با توصیه های سانتی مانتال اداره کرد." وتمام. یا...هو
کیمیا جوابی ندارم وآرام خواندم.

ناشناس گفت...

سلام

اختیار دارید ولی خواهش میکنم در قضاوت عجله نکنید هم در مورد من هم در مورد این پرونده.
اولا میدانم که اکثر ما ایرانی ها مطلق فکر میکنیم یعنی سیاه و سفید یا یک چیزی بده بد میشود یا خوبه خوب. ولی من بر خلاف نظر شما در مورد خودم (که هرچی کامنتهای قبلیمو مرور کردم نفهمیدم از کجا شما اینو فهمیدید که من نمی توانم بپذیرم درجمهوری اسلامی حکم عادلانه وکارمنصفانه انجام بپذیرد )اتفاقا معتقدم در این دادگستریه به قول خودشون ویرانه احکام عادلانه ای هم صادر شده البته گواینکه به قول شما کفه ترازو بیشتر به سمت منفی سنگینی میکنه.
عرایض بنده موردی بود و من فقط در مورد این پرونده صحبت کردم.
دوما فرمودید جواب مرا داده اید والا اگر منظور شما همان جواب کلی است که دادید که من انتظار داشتم به صورت مورد به مورد به سوالاتم در مورد پرونده پاسخ دهید که بفهمم چگونه به این نتیجه رسیدید که شهلا مجرم است.
اگر هم به خاطر ملاحظات امنیتی نمیتوانید وارد جزئیات شوید (که قابل درک هم هست) که خوب من جواب خودم رو گرفتم.
یعنی این پرونده یک پرونده امنیتی است و دست سربازان گمنام در کار بوده.
فقط دوست عزیز هیچوقت در قضاوت عجله نکن.
موفق باشی

Dalghak.Irani گفت...

برای ابراهیم سالک.
لا الا هه الا لله!

ابراهيم سالك گفت...

کیمیا علیک سلام،
ببخشید دیر شد!
از بس که نبودی و ساکت بودی هول کردم و حالا که اومدی طوفان به پا کردی تا اون جا که بالاخر‌ه دکترین دلقک رو هم در آوردی و گذاشتی‌ سر چوبه ی دار به جرم ندادن رفرنس دوست خدا!
مرسی‌ و خوش باشی‌ و پیروز و بهروز سر ترازوی عدالت- که هر مادری با بیش از یک فرزند می‌‌داند چقدر ظریف است!-...

Dalghak.Irani گفت...

من درلندن وزیرسایۀ MI6 جا ومکانم کاملاً امن است واگرشما به موردی امنیتی برخوردید که قابل انتشار درهیچ جا نبود بفرستید برای من منتشرش کنم. ودرسایرموارد هم حرف های هم را شنیدیم ودیگران هم ناظر بوده اند. لذا دیگر حرفی نمی ماند و یا...هو

ناشناس گفت...

اولا علیک سلام
دوما منم جام امن امنه پس نگران نباش و بی پرده حرفتو بزن.
من نمیدونم چرا انقدر طفره میری
نکنه زیر لفظی میخوای؟
بابا دو تا سوال منطقی کردم اگه دلیلی برای حرفات داری خوب بی پرده حرفاتو بزن.

ناشناس گفت...

چه جالب اینهه کامنت برای یک نوشته ! نمیدونستم موضوع اینقدر مهم بوده. شاید به خاطر اینکه آقای مربوط فوتبالیست هستند و داستان هم عشقی و هیجانی و جنایی بوده.اما یک نفر کشته و یک نفر هم اعدام نتیجه این داستان است خیلی غم انگیز هم هست. وشما کامنت گذاران اینجا
سرش دعوا میکنید هرکدوم در نقش کارآگاه و بازپرس و قاضی ظاهر میشوید و داستان خودرا میگویید.دارید در نمایشنامه کمدی بازی میکنید؟ راستی اگر یک فوتبالیست در این داستان نبود اصلا مردم خبر میشدند؟اصلا شما اهمیت میدادید؟
هالو

ناشناس گفت...

"قاتلی که بی گناه اعدام شد!"

قاتل??!!

"بجرم قتل رقیب عشقی اش "

جرم??!!


using the word"اتهام" is correct, isn't it??!!

کیمیا گفت...

آقای سالک،
بیشتر از همه از این اسلام که من میشناسم اینو نمی فهمم که «اگر نفهمیدی ام باید بپذیری»یا«تسلیم بی چون و چرا».امیدوارم علمای اخلاق چنین نظری نداشته باشن.
دلیل آقای ایرانی،به نظر پذیرفتنی تر میاد.واخلاقی تر.چطور چنین حرفی رو اینقدر سخت میپذیرید که:«"مقتول حق دارد جان قاتل را بگیرد!"»؟
مقتول وقتی زنده بودوشراکت داشت در سرودن قانون.پس به نظر نمیاد این درست باشه که ما حق نداریم جان قاتل رو بگیریم چون مقتول که طرف دعواست نمیتونه نظر بده.ما نظر مقتول رو داریم(قانون).
دفای دیگه ای که برای حکم اعدام هست اینه که میتونه تبدیل بشه به یه عامل بازدارنده برای عملی تا این حد در نظر ما فجیع که حتی برامون سخته برای داشتن یه قانون عادلانه اجراش کنیم
منظورتون از ظرافت ،همینه که دارم منطق رو فدای احساس میکنم ؟!

کیمیا گفت...

1+1=2و2=2
اما2=2خطای کمتری داره.
تو حکمی به این حساسیت 2=2درستتر نیست؟
ما یه استادی داشتیم که در جواب غرغرای ما از شرایط محیط و جامعه و...میگفتن:میشه سالها رو به یه دیوار بود اما از زندگی لذت برد.منظورشون اصلا"ربطی به این بحث نداره.اما کمک گرفتم که بگم «حتی دیواری» که لاله نداره،یک طرف تساوی اول رو سنگین می کنه.

ابراهيم سالك گفت...

نمي دانم چرا جديدا نظرهاي من به نظر داني شما نمي رسد آقا دلقك!
اما، كيميا!
مقتول زماني كه هنوز مقتول نشده بود، حقي هم نداشت. و در مدلي كه من از آن صحبت مي كنم (و نه آن مدلي كه دلقك مي گويد هزار سال راي گيري اش تمام شده) هنوز قانوني و حكمي صادر نشده كه مقتولِ هنوز كشته نشده، حقي داشته باشد براي جعل قانون.
و البته كه من اين را حق طبيعي مقتول مي دانم كه بخواهد حقش را اعمال كند آنگاه كه حقي داشت و مقتول بود.
منتهي بحث بر سر امري چنان مهيب است كه هيچ فيلسوف اخلاق معاصري (رفرنس هم لازم ندارد) جرات نكرده و نمي كند بگويد، مقتول «اخلاقا» حق دارد و «مجاز» است آن حقش را به كس ديگري «تفويض» كند.
مقتول خودِ اوست و اين حق شخصي شخص اوست كه قاتلش را بكشد. تنها در اين صورت است كه قاتلي تازه متولد نمي شود (كه البته محال قطعي است و در نتيجه باز ما نا-مقتولان مي مانيم و قاتلي روي دست!).

به بياني ديگر: امري مهيب بين اين دو نفر رخ داده- قتل- و رخ داد چنان غير انساني است كه فرصت هر گونه مداخله ي انساني را در اين بين از نوع انسان سلب مي كند، مگر آن كه او هم غيرِ انسان شود ( كه در اين جاست كه به قول دلقك بايد گفت: اوه! چه سانتي مانتال!)

کیمیا گفت...

دوباره سلام آقای ایرانی نمی دونید با چه سرعتی باید بنویسم و برم.یه نوشته از شما می خوام.یه نوشته همینجا.که هیچی از قاتل و مقتول و قتل نداشته باشه.یه نوشتهءخیلی خوب توی همین تاریخ و پست ولی یه جور دیگه.کاش بدونید چی میگم.کاش جدی بگیریدش.کاش اون جمله رو برام پیدا کنید.برای من خیلی مهمه.به خصوص امشب.

Dalghak.Irani گفت...

ابراهیم سالک
به این فکرمی کنم که یک تالار گفتگوی دونفره بازکنم برای خودم وخودت شایدهم سه نفره وبانو کیمیا راهم عضو کردیم. تا:
من ازدست مغالطه های اینجای شما ونوشته های همین جوری شمارها بشوم. البته که شرط ابتدایی اش این است که شما مثل من دچارتوهم نباشی واول ازهمه املا وانشای فارسی را یاد بگیری که مثل وبلاگ آهستان یک مشت بچه حزب اللهی وسبز اللهی دستمان نیندازند که ...چه ضدانقلاب های بی سوادی وچه لحن های چاله میدونی و لمپنی. بعدش هم فکرکردم که دیگر به اندازۀ کافی تمرین کرده ای واگرقراربود کاری ببافی همین روزها یک وبلاگی می زنی وشروع می کنی این افکار مشعشع را با "خودنویس" نوشتن برروی وبلاگ شخصی تا آیندگان هم بی بهره نمانند از فشرده های علمی که شما درچند کلمه ویکی دوجملۀ موجز عصاره می کنی تا بی بهره لال ازدنیا نروند.
الان هم توصیه می کنم که بروی وکنار آن دوست ناشناس من که درآخرین کامنتش گفته: - وباخودش فکرکرده چه مظلومانه وحق بجانب-
"من دوتا سؤال منطقی وساده پرسیدم پس جواب بده" ودوتایی باهم کلی لذت ببرید از اینکه دلقک پاسخ قانع کننده نداشت وروبه هجو ما آورد. یا...هو
پی نوشت:
می دانم که باید تحمل می کردم وهمین چندکلمۀ بین الاذهانی خودمان را هم دراین مکان عمومی نمی نوشتم. ولی واقعاً ظرفیتش را ندارم.

Dalghak.Irani گفت...

کیمیا بانو
زَهره ترک شدم این چه کامنتی بود دادی. مغزم گیرپاچ کرده اگر می شود یک غلامت روشن تری بگو تا ببینم می توان کمکت کنم. یا...هو

ابراهيم سالك گفت...

دلقك بزرگوار،
متاسفانه خودنويس من جوهر پس مي دهد اساسي! و نه هنر نوشتن روشنگرانه را بلدم و نه به اندازه شما بزرگوار هنرمندم در پروراندن يك حرف.
اين است كه ترجيح من اين است كه با اجازه شما بزرگوار، كما في السابق جنابعالي زحمت پروراندن مطلب را در همين وبلاگ زيباي دلقك ايراني بكشيد، من هم قول مي دهم به قدر وسعم يك «لكه» از جوهر خودنويسم پاي مطلب بريزم.
اگر ديديد لكه خيلي اعصاب خرد كن از كار در اومده و اصولا لكه كثيفي است و اشكالات بي سوادي و گنده لاتي اش از حد به در شده، پاك بفرماييدش و خلاص...

Dalghak.Irani گفت...

ای خدای بزرگ. فقط خودتو می دانی که من درمناجات های مستانه ام بدرگاه حضرت دوست ازایشان تقاضای یک "سالک" کرده بودم برای بازنمودن راه ازچاه. قربان مقام ربوبیت بروم که مثل همیشه لطفت شامل آدم شد وبجای یک "سالک" بدون پسوند وپیشوندی که خواسته بودم- سندکتبی اش موجوداست- تو برداشتی یک "ابراهیم" هم اضافه کردی به ترکش مثل چلوکباب سلطانی. خدایا شکرت. البته که ناشکری نمی کنم بعدازدیدن سرنوشت شیطان ولی توهم به ابراهیم ابلاغ کن که من سانسوربلد نیستم پس شیطنت نکند. آمین. یا...هو

کیمیا گفت...

"خدایا شکرت" هم خوب بود و کافی حتی...اگه به من گفته بودید

کیمیا گفت...

سلام.
اگه،اگه وقت و حوصله داشتید اینو می خونید؟
http://yade-man1.blogspot.com/

کیمیا گفت...

دوباره ممنونم که وقت گذاشتید