۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

محمد با قرقالیباف!


1- خاطرۀ اول:

روزی که درفروردین ماه سال 84 محمدباقرقالیباف رییس پلیس مستعفی کشورنامزدی خودرا برای انتخابات ریاست جمهوری نهم اعلان کرد را خوب بخاطر دارم. در آن موقع من "سرایدار" یکی ازبرج های زعفرانیۀ تهران بودم. وقتی خبررا درروزنامۀ شرق دیدم ونگاهی تحسین برانگیز به چیدمان مدرن وهارمونیک دکوراسیون صحنۀ اعلام نامزدی قالیباف انداختم؛ چنان هیجان مثبتی مرا دربرگرفت که تمام موهای تنم سیخ شد وانرژی رهاشدۀ نامعلومی مرا به وجدی نادیده وغریب واداشت؛ تا جاییکه بعداز حدود نیم ساعت ازخودبی خودی؛ یکی ازهمکاران جوانم جرأت کردبمن نزدیک شده وعلت دگرگونی حالم رانگران شود. اولین حرفی که توانستم به همکارجوانم بگویم یک جملۀ دبستانی شاعرانه بود، که باعث خنده وتعجب همکارم نیز شد. به اوگفتم: "آن مرد درباران آمد!"

2- بعد شروع کردم به صحنه آرایی انتخابات ریاست جمهوری سال 84 : اولین فکری که بنظرم رسید این بود که دیگر نامزدی آیت الله هاشمی رفسنجانی منتفی است. چرا که او آمدن خودش را با خالی بودن صحنه از مردان کارآمد تعریف کرده بود. وحالا مردی تمام قد ومدیر آمده بود که همۀ خوبیهای هاشمی را داشت وبسیاری از ضعف های اورا نداشت.

مورددومی که به آن فکرکردم این موضوع بود که اگر اصلاح طلبان می خواهند جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش ونه یک کلمه کم را اصلاح کنند ودغدغه ای جز اصلاح سیاست ها ومدیریت ها نداشته باشند؛ احتمالاً نامزدی دکتر معین را پس خواهندگرفت وهمۀ سازمان رأی شان را پشت سر قالیباف جوان متمرکز خواهند کرد.

ودرکمتر ازسه ماه باقی مانده تاروز رأی گیری هم تلاش کردم که این دوفکر تأثیرگذار خودم را به اردوی اصلاح طلبان لیبرال ترازطریق ودرروزنامۀ شرق منتقل کنم. متأسفانه- ازدید من- هیچ گاه حرف یک سرایدارخریداری پیدانکرد، وهم آیت الله هاشمی رفسنجانی اعلام نامزدی کرد وهم دکتر معین درصحنه ماند.

3- خاطرۀ دوم:

درهمان ایام روزی از ایستگاه یخجال درخیابان دکترشریعتی بسمت دوراهی قلهک سرازیر بودم که به 10-12 نفرازبچه های کم سن وسال مدرسۀ راهنمایی برخوردم با شعار "دوباره می سازمت ای وطن!" دکترمعین که اصرارداشتند هیبت ظاهری مرا دردادن رأی به دکترمعین به رخ رهگذران بکشند. هنگامی که من به آن نوباوگان گفتم که رأی من "قالی باف" است؛ چنان ناباور وشگفت زده شدند که درمسخرگی من شکی بدل راه ندهند. البته همین نگاه عاقل اندرسفیه را روزی هم بسیار نگران درمقابل حوزۀ رأی گیری حسینیۀ ارشاد ازعزیزمان محمدجواد مظفرمدیرانتشارات کویردریافت کردم.

4- القصه گذشت آن زمان وقالی باف مدرن ومدیر وبی رسانه ومستقل؛ خودش هم دچار اشتباهات استراتژیک شد درعدم تعیین اصلی ترین طبقه وقشر"هدف" بعلاوۀ آن امداد غیبی چرخیده درسه روزمانده به روزرأی گیری ازقالیباف به احمدی نژاد. وشد آنجه نباید می شد، واحمدی نژادنبی ظهورکرد درهیبت ابتدایی رییس جمهور.

5- امروز ویدیوی کوتاهی دیدم از مصاحبۀ قالی باف –گویا- باپرس تی وی؛ که اودرآنجا به مقایسۀ "مهمترین فرق" خاتمی واحمدی نژاد می پردازد وچه دقیق وهشیار. قالی باف نقل به مضمون می گوید: "سیدمحمد خاتمی اندیشه مندی بی سیاست وبلاتصمیم وبلاتکلیف بود. درحالیکه احمدی نژاد بی دانشی سیاستمدار ومصمم است."( پایان نقل قول)

واین راز همۀ باخت ها وحیرت ها و...اصلاح طلبان است درمقابله با احمدی نژاد- علت تامه-

وامروزه روز در میانه راه یک جنبش مدنی ازنفس افتاده؛ این بلاتکلیفی وبلاتصمیمی مهمترین نقطه ضعف اصلاحات ازودردرون نیست آیا؟ فاعتبرو یا اولی الالباب! یا...هو


بعدازتحریر:

من قطعاً هنوزهم یکی از هواداران پر وپاقرص قالی باف هستم برای تثبیت جمهوری اسلامی بالفعل برای بازپس گیری بخشی اززندگی مورد آرزو ونیازمردم ایران؛ ازهمۀ زندگی بتاراج رفته شان درهوس های متلون آیت الله خامنه ای واحمدی نژاد.

روزی که قالی باف مجتمع سینمایی آزادی را ساخت وافتتاح کرد برای "شهروند امروز" مطلب کوتاهی نوشتم با تیتر"با سینما آزادی بایدساخت" ودر آنجا ضمن یاد آوری دست برترسوزندگان سینما( آزادی) ودست کوتاه خواهندگان آزادی(سینما) به انبوهی معتقدان به ساختن(تحمل کردن) آزادی درمقیاس حداقلی سینما متعرض شده ام که به میدان بیایند ودوررا ازدست سوزندگان بگیرند؛ ویادآورشدم که بازسازی مجتمع آزادی بعدازده سال بدست قالی باف مادرهمۀ اصلاحات وبرتراز کل اصلاحات ادعایی درطول تاریخ جمهوری اسلامی بوده است وبرای قالی باف هورا کشیدم. البته که نوشتۀ یک سرایدار هیچ گاه ازمنیت های رسوب کردۀ قدرت مداران(سیاستمداران وروشنقکران) مجوزنشر وبازتاب نمی گیرد ونگرفت. لذا هنوز هم می گویم که آیا بالاخره روزی ما "چشم هارا خواهیم شست! با هدف فقط نیک سرانجامی وطن وهموطنان."

به امید اندیشه در اندیشه ورزان وتصمیم درسیاست مداران مصلح مدرن. آمین.

راستی! هنوز چشم براه سپیده ام درتصمیم نهایی مهندس موسوی. آیا دیرترازاین هم انتظار ممکن است؟

۳ نظر:

MHMD Moeini گفت...

مرحبا ... خوشم آمد

ناشناس گفت...

خیلی شاهکار کردید با این معرفی زیبا. باید اقرار کنم که در اثر این مقاله دیدم به آقای قالیباف یک جهش چند درجه ای( بسوی مثبت) پیدا کرد.
خسته نباشید.

برزو

ناشناس گفت...

دلقک گرامی،
فکر میکنم برای شما جالب باشد خبرمصاحبه استاندار تهران با ایرنا :
/ تمدن: شهرداري تهران عجولانه و شتابزده پايه هاي منوريل را تخريب کرد/

موافقید با یک نمره منفی به این عمل آقای قالیباف که استاندار تهران کاملا بجا ا زآن انتقاد کرده اند:
/ تمدن گفت: معتقدم براي رفع مشکل ترافيک در تهران علاوه بر مترو، اتوبوس برقي، تراموا و منوريل لازم است و بايد متناسب با نقاط مختلف پايتخت ، روش ويژه اي را براي توسعه حمل‌ونقل عمومي تجويز کرد.
استاندار تهران تاکيد کرد:پيش از تخريب پايه‌هاي منوريل در صادقيه لازم بود مباني و استدلال‌هاي توجيهي شهرداري براي افکار عمومي مطرح شود تا شبهه‌اي ايجاد نشود.
تمدن گفت: مردم امروز دست‌اندرکاران را با اين اقدامات در مرحله آزمون و خطا تصور مي‌کنند، حال اينکه اگر اطلاع‌رساني مي‌شد و دلايل قوي به مردم و مسوولان اعلام مي‌شد، جاي هيچ شک و شبهه‌اي براي آنها نمي‌ماند.
تمدن با بيان اينکه " کارهاي عمراني و اجرايي نمي‌تواند تابع صلاحيت شخصي و لجبازي غيرمتعارف قرار گيرد" گفت: بايد در فضاي تعامل ، همکاري دوستانه ، توجه به مسائل فني، اجتماعي و اقتصادي و عدم تطبيق سلايق، يک موضوع رامورد بررسي و مطالعه قرار داد تا در صورت داشتن توجيه و بهينه بودن، اجرايي شود./

و جرم،
اگر این اتهام حقیقت باشد:

/ تمدن در پاسخ به اين سوال که آيا شهرداري براي تخريب اين پايه‌ها به استانداري تهران اطلاع‌رساني کرده بود، گفت: آنها به اين بسنده کرده‌اند که اين کار در حوزه اختيارات شهرداري است وبدون اطلاع رساني در تعطيلات اقدام به تخريب پايه‌هاي خط منوريل صادقيه کردند./

برزو