Joseph's Tunic |
1- جنگ عراق با ایران که شروع شد من در پایگاه ششم شکاری خدمت می کردم و بفاصله ای چند روزه از جنگ شادروان تیمسار خلبان مهدی دادپی که فرماندهی پایگاه را بعهده داشت مرا بعنوان یکی از معاونت های سه گانۀ پایگاه منصوب کرد. این را از این جهت گفتم که بگویم چگونه وارد معادلات نیروگاه اتمی بوشهر شدم. چون بعد از شروع جنگ و با توجه به نیاز های ارتش به تجهیزاتی از قبیل خودرو و لوازم اداری و مهندسی و تأسیساتی و غیره پایگاه مجاز شد که بخشی از تجهیزات بلا استفاده در نیروگاه اتمی رها شده را در اختیار بگیرد. هنوز مهندس فریدون سحابی یکی از فرزندان شادروان سحابی بزرگ مدیر انرژی اتمی بود و مهندس امراللهی نیز جانشینی اش را بعهده داشت. القصه من با ارتباط با این دو بزرگوار تعدادی از خودروهای سبک و سایر تجهیزات نیروگاه را گرفتم و در جنگ مورد استفاده قرار گرفت.
2- تا جائیکه یادم می آید - دقیق هم است - اکبر هاشمی رفسنجانی اولین روحانی جمهوری اسلامی بود که وارد بحث انرژی هسته ای آری یا نه شد و در همان ابتدای انقلاب در مقاله یا مصاحبۀ - تشکیک از حافظۀ من است - مفصلی در صفحۀ 6 یا 7 روزنامۀ اطلاعات مطلب جامع و مانعی را منتشر کرد و در آنجا از عدم نیاز ایران به برق اتمی دفاع و سرمایه گذاری بر نیروگاه اتمی بوشهر را محکوم نمود.
3- جنگ پیش رفت و طولانی شد و سیاستمداران انقلاب - از جمله هاشمی - چیز یاد گرفتند و پخته تر شدند و از ساده اندیشی های سنتی فاصله گرفتند. و باید اعتراف کنم که هاشمی تیزترین همۀ روحانیان درجه یک زنده مانده از آب در آمد در این زمینه؛ و با توجه به روحیۀ جاه طلب و عملگرایش خیلی سریع مناسبات مدرن را دریافت و متوجه شد که تکنولوژی و علم اگر مهمتر از عامل انسانی و ایمانی نباشد کمتر هم نیست. این فراست هاشمی البته بمناسبت فرماندهی او در جنگ هم تقویت شد، و هاشمی - برعکس بزرگنمایی خاطراتش - بیشتر از اینکه بمناسبت نزدیکی به سپاه (مظهر نفر و ایمان) اختیارات خمینی را گرفته باشد بیشتر بخاطر نوعی ملاطفت با ارتش (مظهر دانش و عقل) هم بود که چنین پست مهمی را از خامنه ای پیش افتاد برای بهتر هماهنگ کردن ارتش و سپاه. زیرا که خامنه ای اندیشه ای بشدت سنتی داشت در همۀ امور و ازجمله معتقد به جنگ های پارتیزانی و نامنظم بود و از ارتش فقط انضباط دیکتاتورش را خیلی دوست داشت و اطلاعات امنیت سرکوبش را - کار جبهه ایش را هم بیشتر با ستاد جنگ های نامنظم مهندس چمران هماهنگ می کرد. البته که بنی صدر هم رو نمی داد اوایل -
4- وقتی جنگ به سالهای فرسایشی رسید و بویژه هنگامی که صدام شروع کرد به استفاده گسترده از سلاح های شیمیایی. و برعکس گفتۀ هاشمی دیگر منع فتوای آیت الله خمینی هم نبود در توجیه عدم اقدام متقابل برای بکار بردن سلاح شیمیایی. بلکه به این دلیل ایران نتوانست با سلاح شیمیایی - حداقل در جبهه های نظامی - به جنگ برابر با صدام اقدام کند که چنین سلاح هایی را در اختیار نداشت. و تلاش های فراوانی را هم که برای تولید این قبیل سلاح بکار برده بود عملاً به نتیجه ای مؤثر نرسیده بود. زیرا که بمب های شیمیایی تهیه شده در صنایع نظامی ایران قبل از دشمن نیروهای استفاده کنندۀ خودی را در معرض تهدید قرار می داد. چرا که اغلب نشتی داشتند و هنگام بمباران مواضع دشمن هم یا عمل نمی کردند و اگر هم چندتایی عمل می کرد تأثیر بمباران شیمیایی را نداشت و بیشتر بهانه به دست دشمن می داد.
5- در همین سالها بود که هاشمی متوجه اهمیت اتم بعنوان سلاح بازدارنده شد و - دقیقاً نمی دانم - بجای یا در کنار سلاح شیمیایی به سلاح اتمی هم فکر کرد. بدیهی بود که اگر کسی به سلاح اتمی فکر می کرد اولین اقدامش باید راه اندازی رآکتورهای بوشهر و کارخانجات اراک و اصفهان بود. لذا این پروژه که روزی با مخالفت قاطع هاشمی مواجه شده بود؛ قبل از پایان جنگ دوباره در مدار احیاء قرار گرفت.
6- جنگ که تمام شد و امام هم مرد و هاشمی هم شد رییس جمهور؛ اکبر شاه این بار یک تکنوکرات عمامه ای تمام عیار و مدرن شده بود. لذا اولین دستور دولتش را احیاء تقریباً همۀ طراحی های شهری و کشوری و ملی و بلند مدت و میان مدت زمان حکومت شاه قرار داد. از نقشه های توسعه ای شهر تهران برای کرباسچی بگیر تا راه اندازی نیروگاه بوشهر با هدف نهایی دست یابی به سلاح هسته ای - هدف شاه سابق - برای مهندس امراللهی! و باید اعتراف کرد که هاشمی در خیلی از زمینه ها و با استفاده از طراحی های بافیمانده در سازمان برنامۀ شاه بسیاری از امور را در غلطک توسعه قرار داد.
۲ نظر:
چه جالب نام علی را به ابتدای اسم ایشان افزودید! فکر کردم منظورتان شخص دیگری است.
سپاس از تیمسار گرامی.
ارسال یک نظر