The Last Sleep of Arthur in Avalon |
1- داشتم خودم را آماده می کردم که توصیۀ عاجزانه ام در پست "ازخوب وبد خمینی بگذریم و بر خامنه ای متمرکز شویم" را پس بگیرم از همایش بروکسل که دیدم علی اکبر صالحی در سفری غیرمنتظره به امارات متحدۀ عربی (اینجا) رفته است و با ریز و درشت "جنگ بر سر سه جزیره" مصافحه ای از سر "بابا شوخی کردیم بیایید با هم گل بگوییم و گل بشنویم" کرده است. لذا تصمیم گرفتم که هر دو موضوع را در یک مطلب طنز سیاه و سفید بگنجانم و چاشنی اش را هم از نقش مرغ ها در آیندۀ سیاسی حکومت خامنه ای بنویسم. با این توضیح که سفر غیر منتظره به آن دست از سفرهای دزدکی گفته می شود که معمولاً طرف بخاطر ترس از جانش و قربانی تروریست ها شدن بدون اعلان فبلی می رود و کشف شده ای حادث است و نه قدیم که بعد از اشغال عراق و افغانستان از سوی غرب و امریکا اختراع شده است. البته صالحی بعد از سفر و در ایران منتظر ترور است.
2- در مورد تشکیل جلسۀ اپوزیسیون در بروکسل و تحرکی که در چند ماه اخیر یافته اند منتظر کمترین گزارشاتی ماندم که از کنفرانس درز بدهند بیرون تا بتوانم مثل مقالات شریعتمداری یا حرف های خامنه ای سفیدی بین سطور را بخوانم و بشما هم بگویم که واقعاً اپوزیسیون دنبال چکاری و در چه زمانی است. اما وقتی از یافتن حتی یک سطر گزارش از کنفرانسی با این تبلیغات و اهن و تلُپ نا امید شدم به چند عکس دفرمۀ منتشر شده در اینجا و آنجا بسنده کردم و حالا بضرس قاطع می گویم که این آقایان بدون خانم جمع شده در استکهلم و بروکسل و کمتر در واشنگتن بیشتر برای ثبت نام جمع می شوند برای مقامات و پست های سیاسی که گویا امید وارند امریکا و غرب در طول یکسال آینده در ایران بمزایده بگذارد. چون نه در نام و نه در جثه کمتر آدمی را در عکس ها دیدم که شناخته شده باشد به طرح و نقشه و عمل و پراتیک ساسی. پیرمردانی در صندلی های اول افتاده؛ با جوانانی در صندلی های دوم برای نگهداری! پس نقداً من انتظاری از آقایان ندارم و نه عاجزانه و نه قلدرانه چیزی از ایشان نمی خواهم که از قدیم گفته اند کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!
3- اما ماجرای این علی اکبرخان صالحی دیگر از تراژدی اپوزیسیون هم گذشته و مجدداً تبدیل به یک کمدی ناب شده مثل خود رژیم جمهوری اسلامی. و اینک معلوم شده گویا که او در باسنش موی سفید روییده از بچگی و آدم بد قدم و شومی بوده است و است. زیرا برای هر مجموعه ای در هر کاری که وارد شده هم دشمنان خارجی و هم دوستان داخلی هم بدنبالش آمده اند و عیشش را منغص کرده اند. چه زمانی که در دولت خاتمی مسئول دیپلماسی اتمی در ژنو بود و آن سازش های سرافکنده را هدایت می کرد و چه در دولت نهم احمدی نژاد که سر شاخ های احمدی نژاد شده بود برای دریدن شکم غرب و با قطعنامه های جورواجور شورای امنیت و آژانس هسته ای دمسوز می شد؛ و چه این اواخر که بالاخره وزیر شد و مأموریتش را مشایی تعریف کرد در آشتی با همۀ دنیا از جمله غرب و عرب و تا خود اسرائیل!
4 در اینجا هم این مرد خوش ادا و دارای بادی لنگویچ دیپلماتیک - بویژه لبخند بزن تا کامروا باشی - خورد بزمین سفت خامنه ای و رفقا و نه یک مسافرت سالمی توانست برود و نه یک مذاکرۀ سالمی توانست برگذار کند و این اواخر که جلیلی هم بیشتر پیدا شد برای تمرین ریاست جمهوری از کلاه شعبدۀ خامنه ای؛ طفلک صالحی سوراخ موش می خرید هزار درهم عربی - چون خودش هم بنیادی نجفی دارد - و کسی حاضر به معامله نبود. البته خرید سوراخ موش نه از ترس که از شرم که می گفت: "گُه بگیرند در وزارت خارجه ای را که وزیرش من خاک بر سر باشم. در آلمان می خندم می گویند چرا، به ویلیام هیگ سلام می کنم می گویند بیا مجلس، به قبرس می روم می گویند خر بودم معاینه ام کرده اند، در تهران می مانم همه می آیند یکراست می روند دفتر جلیلی. حتی رییسم هم که قاعدتاً باید پشتم بایستد می رود به ابوموسی در روز روشن و از من می خواهد بروم به امارات در شب تاریک تا جای پای روز روشن او را در تاریکی شب کورمال کورمال و بو کشان بزدایم از نجاست. مطمئنم که تا برنگشته ام همه خواهند خواست که صالحی بدبخت را از تخم آویزان کنید که غرور ملی آنور آبی ها را شکسته و اتوریتۀ مذهب شیعۀ اینور آبی ها را. اما هیچکس نیست بگوید که عزیزم موضع "مرغ" که همان مشکل خروس نیست. ندیدید زن های ایرانی چه بلایی بسر جمهوری اسلامی آورده اند با اطوارهای دلپذیر زنانه شان. تا جایی که از آدم (احمد جنتی) تا خاتم (احمد خاتمی) را برقص بابا کرم واداشته اند. پس باید یکی فکر حل مشکل "مرغ" باشد چه در روز روشن جلیلی باشد یا در شب تاریک و دزدکی من بیچاره با نام بی مسمای صالحی!
5- بعد از اینکه زنان سرفراز کشورم در پایان ِ بخش اول ماراتن فرار دادن آخوندها از صحنه حداکثر فداکاری و تلاش را کردند و فعلا با دچار شدن به مصیبت پاسبان رادان چند صباحی آتش بس داده اند؛ پرچم مبارزه را به یک همجنس آشنای خود داده اند بنام نامی مرغ! در غیاب خروس هایی که نیستند در اندرونی مرغداری و مردانی که خوابند در همین روز بیداری در بیرونی مرغداری. مرغ هم یک لنگه پا ایستاده بر قیمت 8000 تومان در شب های عزیز ماه رمضان که می داند مرغ در رمضان عزیزتر از هر خواستنی دیگری هم است و امکان کنترل قیمتش برای هیچ میرغضبی حتی خامنه ای مقدور نیست. و چه بسا بعد از دیپلماسی پینگ و پنگ و فوتبال و ده ها عامل غیر سیاسی دیگر ایران بر کاکل مرغ - بدل از خود سوزی بو عزیزی در تونس - از نکبت خامنه ای دور شود به سمت آزادی در روزها وشب های میهمانی خدا. اگر خدایی باشد واقعاً در آن ذرۀ الهی تازه یافته در غرب بی خدایی! الهی الهی به امید تو. مخلص کلام اینکه شکم گرسنه دین و ایمان و سه جزیره و ابوموسی نمی شناسد و سفر دزدکی طفلک صالحی بدشانس به امارات برای التماس است جهت گشایش از دروازه های "چگونه می شود از امارات متحدۀ عربی تحریم ها را بهتر دور زد". نفهمیدم بالاخره در بروکسل پست صالحی به کدام عکس رسید! یا...هو
۴ نظر:
درود و سپاس بر تیمسار گرانسنگ.
بسیار دقیق و زیرکانه بود مثل همیشه
فانتوم
اگر دادستان تهران هم نخواهد دیگر ماجرای مطهری را کش بدهد، مطهری نمیگذارد.
لینک مرتبط: http://www.khoorna.com/archives/7890
سلام بر دلقک عزیز
مدتها بود متنی به این خوبی ننوشته بودی دست مریزاد امیدوارم بعد از فاجعه اسباب کشی وتابستان گرم (البته هوای لندن را نمیدانم)ولی امسال هوا بیخودیگرم است.موتور نویسندگی شما راه افتاده به هر حال موافقم که با شروع ماه مبارک رمضان وبخور بخور ایرانی مهم ترین مغضل دولت وملت همان قیمت مرغ است که شاید خدا را چه دیدی همین پدر شاه را در اورد.پاینده باشید
ارسال یک نظر