۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

هاشمی: من در سیاست جاری دخالتی ندارم. جنگ با امریکا نه ممکن است و نه راه حل!

undefined
The Battle of Lepanto

 هاشمی رفسنجانی بمناسبت پذیرش قطعنامۀ 598 شورای امنیت سازمان ملل و پایان جنگ 8 ساله مصاحبه ای نسبتاً مفصل انجام داده و آن را درسایت خودش منتشر کرده است. مصاحبه نکات زیادی دارد برای تحلیل و نمایاندن لایه های "منظور" از مصاحبه به بهانۀ سالروز پذیرش قطعنامه. اما حتی اشاره ای تیتروار به همۀ کدهای کارگذاشته شده در جای جای مصاحبه نه مقدور نوشته ای وبلاگی است و نه چندان مفید برای خواننده ای که تشنۀ امروز است و فردا؛ و دیروز را خوب یا بد پشت سر گذاشته است. لذا سعی می کنم چند نکتۀ برجسته را که پالس های مستقیمی است به گرفتاری امروز رژیم در مقابل امریکا توضیحی اجمالی بدهم. و از آنجائیکه مصاحبه با حد اکثر دقت ممکن ویرایش شده است و در پایگاه اطلاع رسانی خود هاشمی هم منتشر شده است بنابراین می تواند کاملاً قابل استناد باشد.

1- مهمترین موردی که بلافاصله جلب نظر می کند تیتر مطلب و مصاحبه است. تیتر مطلب این است: فتح واقعی جنگ در عمل به مصلحت بود / چرا با آمریکا وارد جنگ نشدیم ؟ این تیتر از این جهت بسیار بسیار مهم است که علاوه بر پیام مستقیم بخش اول آن در مصلحت بودن تسلیم به شرایط؛ بخش دوم آن تا کنون در هیچ متن تاریخی اعم از خاطره و وقایع نگاری بکار گرفته نشده است. به این معنا که تا کنون هیچکس مدعی نشده است که ما در هنگام پذیرش قطعنامه یا قبل از آن در آستانۀ ورود به جنگ مستقیم با امریکا بودیم. البته که همیشه حرف بوده است که صدام توسط همۀ کشورهای صنعتی و از جمله امریکا حمایت و پشتیبانی می شده است ولی اینکه طرف جنگ ما بی واسطه امریکا باشد یا بشود نه. این تیتر و توضیحات رفسنجانی در مورد امکان بستن تنگۀ هرمز در آن مقطع و برخی شعارهای نظامی که امروز هم سرداده می شود نشانه ای دقیق از این است که تیتر مطلب برای گریز از جنگ با امریکا در مقطع فعلی تنظیم شده است. و اصولاً تیتر مزبور با توجه به بهانۀ "پذیرش قطعنامه" تیتری کم ارتباط با متن مصاحبه؛ خشن و تا حدودی زرد و ژورنالیستی و بزرگنماست. لذا قطعی است که هاشمی می خواسته است مطلب با شوک بیننده و خواننده مواجه شود.

2- موضوع با اهمیت زیاد دیگر این است که هاشمی در جای جای مصاحبه در حال آدرس دادن نقاط قوت مدیریت شخص امام از سویی اولاً؛ و ردۀ اول تصمیم گیری (سران قوا و نخست وزیر و حاج احمد) که خودش در رأس همه بوده ثانیاً است. و نشان می دهد که اولاً امام خمینی به عقلانیت تصمیم ها و مشاوره بسیار اهمیت می داد و یک کلام و لجباز و خودخواه نبود. و ثانیاً خودش را هم مورد وثوق ترین یار امام و هم قوی ترین سیاستمدار جمع سران قوا معرفی کند. البته که پر بی ربط نمی گوید و واقعیت هم همینطور بود. منظور من هم این نیست که برای خودنمایی چنین می گوید. بلکه منظور من هم مثل خود رفسنجانی این است که اکنون هم در بین حاکمیت جمهوری اسلامی قوی تر و روشنفکر تر از هاشمی کسی نیست. این هم خودش یک پالس قطعی است که برای خامنه ای می فرستد.

3- موضوع سوم اشارات و اعترافات مفصل اوست به ضعف کامل و مفرط جمهوری اسلامی در آن مقطع که خودش حکایتی از وضع امروز خامنه ای در مقابل غرب هم است. خلاصۀ حرف او این است که: نه می گذاشتند نفت بفروشیم، نه پولی در خزانه داشتیم، نه تجهیزات و سلاح نظامی مان به یک صدم آن ها می رسید. نه کسی دیگر انگیزۀ جنگیدن و رفتن به جبهه ها را داشت که بتوانیم از نیروی پیاده و شهادت طلبان استفادۀ ]ابزاری[ بکنیم، و ارتش و سپاه و نیروهای سطحی هم مرتب شکست می خوردند و عقب نشینی همراه با فرار وهزیمت می کردند و ... در مقابل حتی خود عراق هم - بدون ورود کشورهای دیگر به جنگ مستقیم - از هر نظر بر ما چربش پیدا کرده بود. خلاصۀ حرف رفسنجانی این است که اگر صلح نمی کردیم و صدام را در مقابل عمل انجام شده قرار نمی دادیم - صدام بدلیل پذیرش خاتمه دادن به جنگ در سال های قبل از 65 و البته خواست کشورهای قدرتمند نمی توانست زیر حرفش بزند و جنگ را ادامه بدهد - و صدام جنگ را ادامه می داد معلوم نبود که الان در چه وضعیت اسفباری بودیم.

4- تا اینکه بالاخره مصاحبه کننده به سؤال اصلی و منظور ابتدایی این مصاحبه می رسد و می پرسد:
* به عنوان فقط یک سوال از جنابعالی می خواهم نظرتان را درباره قیاس دو پرونده دفاع مقدس و هسته ای بفرمایید ؟ دو پرونده ای که در هردوی آنها حق مسلّمی متوجه ملت و نظام بوده و هست . اگر هر دوی آنها در دو کفه یک ترازو قرار دهیم چه شباهتها و تفاوتهایی میان این دو پرونده می توانید ببینید ؟ آیا می توان از پرونده دفاع مقدس برای پرونده هسته ای درس بگیریم ؟
پاسخ رفسنجانی کوتاه و تک جمله ای است:
 نمی خواهم در اینباره صحبت کنم ، برای اینکه الان میدان داغ تصمیم گیری هاست . اگر بگوییم پرونده دفاع مقدس و هسته ای شباهتی دارند یک نوع پیش داوری است . . اما الان ربطی به هم ندارند .
پاسخ رفسنجانی کدهای زیر را مخابره می کند:

الف- "نمی خواهم در این مورد صحبت کنم": یعنی اینکه همۀ مصاحبه برای همین شباهت بود و الا من همۀ این خاطرات را بسیار گفته ام و در کتابم هم آورده ام و لزومی به این روده درازی جدید نبود و بدیهی است که ما در همان بن بستی هستیم که در پایان جنگ بودیم. اما "برای اینکه الان میدان داغ تصمیم گیری هاست": یعنی اینکه همه دنبال فرار از مسئولیت سیاست های اشتباه شان هستند و دنبال بهانه می گردن چرا باید من که در سیاست های جاری نه در استراتژی و نه در تاکتیک کمترین مشارکتی نداشتم و ندارم خودم را جلو بیاندازم.

ب- "اگر روزی  در اینباره بحث شود باید بین ما ، رهبری و عقلای قوم شود تا نظام هر تصمیمی بخواهد بگیرد". یعنی اینکه تا کنون در این مورد نه از من نظری خواسته شده است و نه مشاوره ای و نه کمکی. اما قطعی است که اولاً باید در مورد پروندۀ هسته ای تصمیمی عاقلانه و منفعت محور گرفته شود، و ثانیاً این تصمیم نمی تواند به مجمع تشخیص و حسینقلی ها و نقل علی ها واگذار شود و باید مثل تصمیم قطعنامه که ما پنج نفر گرفتیم و امام مسئولیتش را بعنوان فرمانده کل قوا قبول کرد و زهر نوشید. الان هم بر همان سیاق باید بین "ما" (خودش) و رهبری و چند نفر عاقل دیگر طرح و شور و تصمیم گرفته شود. و همیشه البته مسئولیت با فرمانده جنگ (رهبری) است که اشتباه یا ضرورت زمان را معترف باشد و حاضر به قبول مسئولیت شود. در این گزاره کلمۀ "ما" خیلی اهمیت دارد و می خواهد بگوید که کنار گذاشتن من از تصمیمات ممکن نیست و نهایتاً این منم که باید به خامنه ای بی معرفت و نا رفیق هم راه نشان بدهم و هم کمک بکنم. هر چه دیرتر بسراغم بیایند کشور و جمهوری اسلامی هر دو ضرر می کنند. یا...هو   

۱ نظر:

احسان راد گفت...

در مورد اشاره به جنگ مستقیم با امریکا اشتباه می کنید. هاشمی پیش از این هم در کتاب مصاحبه مفصلش با رحمانی که توسط کیهان منتشر شده به احتمال دخالت مستقیم آمریکا در پایان جنگ اشاره کرده است.