۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

احمدی مقدم در جزوۀ محرمانه چه نوشته بود برای بردگان رهبری در مجلس!

Kiepenkerl



1- پلیس جمهوری اسلامی اعم از سپاه و نیروی انتظامی نیرویی نامدرن، بدون آموزش های لازم، بدون تجهیزات کافی، بدون استعداد آماری متناسب با مأموریت های بیشمار وحرفه ای، بدون اتوریتۀ شکلی و محتوایی و دریک کلام موجز نیرویی از ریخت افتاده است. هر کدام از آنچه را که بر شمردم توضیحی مشروح می خواهد برای نشان دادن دقیق چرایی هایش. لیکن بدلیل قلت فضا در یک نوشتۀ وبلاگی -و مثل همیشه- از شرح این شمارش می گذرم، و فقط به یکی از آن ها بعنوان نمونه اشارۀ مختصری می کنم: "همه می دانیم که نیم بیشتر اتوریتۀ پلیس های مدرن از شکل و فیزیک و تجهیزات و نوع پوشش و ژست و پز آن ها تولید می شود. بعبارت دیگر پلیس مدرن در کشور های مدرن با تظاهری که در مأموریت ها و آمد و شد های خود در سطح جامعه دارد؛ شهروندان درست کار را تحت تأثیر احترام و صلابت خود و بزهکاران را تحت تأثیر ترس از اقتدار و دقت خویش قرار می دهند. بعبارت دقیق تر در صد بزرگی از جرایم فقط بدلیل احترام و ترس از پلیس قانونمند با ظاهری توانمند و با صلابت است که از قوه به فعل تبدیل نمی شوند. در حالیکه پلیس ایران  نه تنها فاقد این خصوصیت است بلکه بجای احترام، نفرت و بجای ترس، شرارت تولید می کند."

2- پلیسی با مشخصات بر شمرده در بالا اما با اولویت هایی از مأموریت های اصلی صورت بندی شده است که اولویت اول و دوم آن تولید خشونت و جرم است و فقط اولویت سوم آن است که مربوط به برخورد با جرایمی است که خودش عامل اصلی تولید آن هاست. یعنی چه؟! یعنی اینکه اولویت اول پلیس جمهوری اسلامی محافظت از قدرت سیاسی سخت و عریان حاکمان روحانی است. لذا پلیس وظیفه دارد که از هر نوع فعالیت سیاسی و عقیدتی و فکری که با تحجر دینی حاکم زاویه ای حتی اصلاحگرانه دارد برخورد بکند. بعبارت دقیقتر پلیس ایران فقط هنگامی مجاز به پرداختن به ناهنجاری های غیر سیاسی است که توانسته باشد جامعه را از نظر سیاسی اخته بکند. اولویت دوم پلیس ایران جلوگیری از قدرت نرم سیاسی حاکمان روحانی است. بستر تجلی این قدرت نرم هم در حوزه های اجتماعی و فرهنگی است. بعبارت روشن تر پلیس ایران فقط هنگامی حق پرداختن به جرایم عادی و خشونت های فیزیکی و جنایت های سازمان یافته و تصادفی را دارد که قبل از آن توانسته باشد کلیۀ مظاهر زندگی مدرن را که شادی و اختلاط جوانان و تفریح و از این قبیل است را تا جای ممکن سرکوب کرده باشد.

3- اگر بخواهم با یک مثال نمادین ساده سازی کنم اینطور می شود گفت که: "فرض کنیم جوانی متفکر و علاقه مند به سیاست بخواهد برای کشورش اندیشه و راه حل برون رفت از مشکلات تولید کند. اولویت اول پلیس ایران سرکوب این جوان و راندن او از حوزۀ فکر و اندیشه است. و معمولاً بدلیل پر هزینه بودن این فعالیت بسیاری از جوانان و فعالان و در حالیکه بغض خود را فرو می خورند تسلیم سرکوب پلیس شده و خودشان را به حوزۀ اجتماعی منتقل کرده و با تصمیم به بی خیالی سیاسی و خوش باشی و زندگی فردی خودشان را به زندگی عادی محدود و قانع کرده و از پرداختن به سیاست عریان عدول می کنند. اما پلیس در اینجا نیز او را رها نمی کند بلکه اولویت دوم خودش را که تعقیب جوان مورد مثال ما در نحوۀ پوشش و سلوک و خورد ونوش و زندگی شخصی و خصوصی است در دستور کار می گذارد و به او اجازه نمی دهد که بر مبنای انتخاب طبیعی زندگی کند. این جوان بخت برگشته و گیر افتاده در مناسبات قبایل بدوی؛ خشونت محرومیت از زندگی طبیعی اش در حوزۀ فرهنگ و اجتماع را هم علاوه می کند بر بغض سیاسی فرو خورده اش و این خشونت دوبل تولید شده از سوی رفتار پلیس با خودش را در دستۀ یک چاقوی ضامندار پنهان می کند و وارد خیابان های شهر می شود. پلیس ایران فقط در این مرحله است که اگر از حوزۀ سیاست و اجتماع و فرهنگ وقت اضافه آورده باشد، بوظیفۀ ذاتی همۀ پلیس های دنیا می گرود و جوان ما را بعنوان قاتل دستگیر می کند.

4- البته این همۀ ماجرا و پایان کار نیست. بلکه سر گندۀ ماجرا زیر لحاف است: پلیسی بغایت ناکارآمد و نامدرن طبق مشخصاتی که در بند یک دادم مشکل بزرگترش در اینجاست که عمده نیروی انسانی وعاملش از همان جامعه ای می آید که دغدغه های زیستی آن جوان مفروض در مثال را دارد. بعبارت دیگر مشکل پلیس فقط ناکارآمدی حرفه ای نیست بلکه مشکل بزرگتر نیروهای پلیس عدم ایمان واعتقاد به مأموریت های اولویت اول ودوم تولیدگر خشونت هم است. زیرا که نیروی پلیس نیز مثل آن جوان مفروض طالب زندگی و لذت و تفریح و فرهنگ و بازی و سرخوشی است، و اجبار او برای مبارزه با خودش وبرادر و خواهر و فرزند و پدر و مادر و همسایه و همشهریش انگیزۀ زیست خواهی او را زایل نمی کند.

5- جلسۀ پرسش و پاسخ (بخوان بگو بخند و لودگی و ماچ و بوسه و تمسخر ملت) رییس پلیس و بردگان رهبری در مبل های سبز بهارستان با نتیجه گیری اجماعی "تقصیر رسانه ها"؛ نیست که بتواند مشکلی حل کند. پاسخ را باید در جزوه ای جست که رییس پلیس به بردگان رهبری داده با طبقه بندی سری. شک ندارم و سوگند می خورم که در آن جزوه هر چه نوشته باشد غیر از این یک پاراگراف نیست که: 

"آقایان نمایندگان محترم. این نفرات من. این تجهیزات من. این آموزش من. این هم مأموریت های من. من بشهادت آمار و ارقام بهترین پلیس دنیا هستم زیرا که حوزۀ سیاسی را اخته، حوزۀ فرهنگ را بلا اثر، حوزۀ اجتماع را قبرستانی کرده ام و همۀ ملت را به جرایم کم خطرتر و خنثی تر برای حاکمان که عبارت از جرم وجنایت های خیابانی وتجاوزهای بعنف و... است ارتقاء داده ام. اینک اگر واقعاً جدی هستید ونسبت به این قبیل جرایم سبک هم حساسیت دارید باید اجازه بدهید سی میلیون از 60 میلیون بزرگسال کشور را به استخدام پلیس در بیاورم و شما بودجه بدهید تا همه را آموزش داده و تجهیز کنم تا بتوانم به منویات مقدس شما پاسخگو باشم. البته من می دانم که این نمایش طنز سیاه برای فریفتن مردم و دادن آدرس عوضی به آنان است. و الا من رضایت نامۀ آیات عظام و مراجع دین و مقام عظمای ولایت را هم ضمیمه کرده ام که بدانید در موضوع مأموریت های اولویت اول و دوم پلیس که به دیوانگی رساندن جوانان با گرفتن حق انتخاب زیست طبیعی و مدرن است کاملاً موفق بوده ام. مگر غیر از این است که جرایم سبکی مثل قتل و جنایت و تجاوز هنگامی اوج گرفت که من از اول تابستان تمام منفذ های تنفس زیستی جوانان را در کوی و برزن و خیابان و شهر و روستا کور کردم!(امنیت روانی را از آنان سلب کردم) و من الله توفیق. با احترام رییس پلیس جمهوری اسلامی سردار احمدی مقدم."

6- اما این مختصر را از یک کتاب پرحجم و جویده جویده نگفتم که نا امیدی تزریق کنم و درست شدن اوضاع را تعلیق به انقلاب و تغییر رژیم -ظاهراً محال- بکنم. بنابراین لازم می دانم که راه حل قضیه را هم بنویسم: و آن این است که حوزۀ سیاست صرف را رها کنید که اولاً محدود است و بسیار پرهزینه و ضرر می کنیم. اما از حوزۀ اجتماع و فرهنگ عقب نشینی نکنید زیرا که هزینه های برخورد با این دو حوزه هم بدلیل گستردگی فراگیر در سطوح مختلف جامعه و هم بدلیل نشانه نرفتن قدرت سیاسی سخت و عریان حاکمان و هم بدلیل عدم رغبت نیروهای پلیس برای سخت گیری سمج در این حوزه ها بسیار کم است و باید بتوانیم با جاری ساختن شادی و زندگی و موسیقی و رنگ و جلوه گری و شادابی آخوند های سیاسی را گام بگام به حوزۀ دین بر گردانیم. از خیابان پاپس نکشید. و اینک که بدلایل بسیار مثل انتخابات در پیش و شکاف های ایدئولوژیک بین دولت و حاکمیت الیگارشی امکان مانور برای بازپس گیری "عرصۀ عمومی" از اشغال متحجران آسانتر شده است خیابان را تسخیر کنید و اجازه ندهید شما را بسوی انتقام با خشونت عریان پس برانند. این فلسفۀ غیر قابل خدشۀ وبلاگ دلقک ایرانی است و مطمئن هستم که مو لای درزش نمی رود بعنوان تنها راه حل مشکلات جمهوری اسلامی بلاتکلیف سی و سه ساله (گروگان گیری بنام دین) یا...هو

۳ نظر:

مهره سیاه گفت...

عالی بود دلقک عزیز،من با این نظر شما کاملاً موافقم که برخوردها در زمینه اجتماعی به شدّت سیاسی نیست ولی در این زمینه هم مشکلی که وجود دارد، مشکل این است که اینها اگر در زمینه سیاسی به طور کامل خیالشان راحت شد آنگاه به سوی موارد اجتماعی با همان شدّت برخورد با مسائل سیاسی که قبلاً هم دیده شده است روی خواهند آورد،به نظر من در این زمینه دو راهکار وجود دارد، اولین راهکار این است یک جایگزین برای مسائل اجتماعی پیدا شود و دوّمین راهکار اینست که تعدادی باز به مسائل سیاسی بپردازند و اینجا نیز مشکل اساسی که وجود دارد اینست گه زنگوله را چه کسی بر گردن گربه ببندد...لبیک

ناشناس گفت...

واقعاً تنها راهی است که داریم!

ناشناس گفت...

دلقک جان اینو بخون که دریدگی بردگان آغا رو خوب نشون داده:
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2011/july/27/article/-ed451b3c05.html