Luncheon of the Boating Party |
1- گل کوچیک! فوتبال نیست. و فوتسال هم نیست. و در عین حال هر دو آن هاست. فوتبال نیست به این دلیل که فوتبال ورزشی است با تعریف مشخص، با تعداد بازیکنان مشخص، در زمین با ابعاد معلوم، با قوانین ومقررات جهانی و ... و فوتسال هم نیست به این دلیل که فوتسال هم مثل فوتبال دارای مشخصات و قوانین و مقررات ثابت و جهانی است و فقط درکمیت ها با فوتبال متفاوت است. اما فوتبال و فوتسال هم است آنجائیکه در فرهنگ عامه هر جا توپی باشد و با پا به بازی گرفته شود؛ آن ورزش یا بازی را فوتبال می گوییم. گل کوچیک! فوتبالی است محلی که هیچکدام از اجزاء تشکیل دهنده اش تعریف پیشینی ندارد. و گروه دوستان یا همکاران یا هم محلی ها یا... خودشان در بین خودشان و بر مبنای میل و امکانات و هدف و... تفریحی یا کرکری و روکم کنی که دارند تصمیم می گیرند که چه کمیت هایی را توافق دارند و در همان بازی بخصوص آن را رعایت خواهند کرد. درست است که برخی کمیت ها ممکن است به عرف و تکرار در چند محله یا تیم مشترک باشد ولی اجباری به این کار نیست چون همه چیز به اراده و میل گروه تشکیل دهندۀ بازی وابسته است ونه هیچ چیز دیگر. همین طور اگر چه برخی اصطلاحات بعادت از فوتبال و فوتسال مثل پنالتی و کرنر و از این قبیل، مورد استفاده قرار می گیرد ولی هیچ کدام با اجبار قانون پیشینی اولاً و قانون جهانی ثانیاً همراه نیست.
2- جمهوری اسلامی حکومت نیست و انقلاب هم. و در عین حال هر دو آن هاست. حکومت نیست به این دلیل که حکومت تعریف جهانی با مقتضیات مربوط به خودش را دارد که مهمترین آن نظم قابل بازشناخت عامه و عنصر "تعیین تکلیف حکومت شوندگان از سوی حکومت کنندگان بطوری که اکثریت قریب به اتفاق مردم از این تکالیف برداشت شفاف و خط کشی شده داشته باشند"است. و همین طور انقلاب نیست چون هرج و مرج مطلق و قابل لمس توده ها را ندارد. و در بی نظمی خود دارای نظمی مستقر است. ولی جمهوری اسلامی در عین حال حکومت است به این دلیل که هر جا جمعیتی باشند و معدودی از آدم ها بر این جمعیت مسلط باشند در اصطلاح عامه حکومت خوانده می شود. و همین طور است انقلاب بودن جمهوری اسلامی؛ زیرا که هرج و مرج وهرکی هر کی بودن انقلاب هم در جای جای آن چه به زمان وچه به مکان قابل نشان دادن است. جمهوری اسلامی یک بازی گل کوچیک است: یک حکومت محلی که لزومی و تعهدی بر رعایت و تبعیت از هیچ نظم و انتظام و قانون و مقررات پیشینی ملی و جهانی ندارد. در بهترین حالت اینطور می شود گفت که جمهوری اسلامی حکومتی محلی و محدود است که تعدادی روحانی بنا به میل و سلیقۀ خود هر روز به بازی می گذارند و هرجا لازم دیدند مقررات و قوانین بازی محلی و منحصر به خودشان را تعویض یا جابجا می کنند.
3- لذاست که هر بازیکن غریبه ای که بخواهد وارد این بازی محلی بشود اگر مارادونا یا لیونل مسی هم باشد ضایع می شود. زیرا که او اگر بخواهد خودش را با قوانین و مقررات فوتبال تطبیق بدهد ممکن نیست چون بازی روحانیان فوتبال نیست. وهمین طور است اگر بخواهد با قوانین فوتسال عمل کند. پس لاجرم او نخواهد توانست با مقرراتی که فقط در ذهن بازیکنان روحانی است ارتباط ماورائی بگیرد و هماهنگ بازی کند و خودش را و بازی را پیش ببرد. این بازی روحانیان وتیم شان شکست پذیر و اصلاح پذیر هم نیست زیرا ما وقتی می توانیم تیمی یا ورزشکاری یا رقیبی را شکست بدهیم یا موقعیتی و وضعیتی را اصلاح بکنیم که بر یک مقررات پیشینی و متعین توافق داشته باشیم. در غیر این صورت شما هرجور بازی کنید حریف و رقیب می تواند آنرا خطا محسوب کرده و بازی را بنفع خود متوقف کند.
4- با یک مثال کمی فانتزی هم از ورزش بوکس ساده تر کنم منظورم را: شما تصمیم می گیرید با بوکسوری رقیب مبارزه کنید و او را شکست بدهید. هر بازی و مسابقه و رقابتی دو طرف بازیگر دارد و هر بازیگری به دو کوشش حیاتی مجبور؛ که بدون اولویت یکی آمادگی خود است و دیگری شناخت از حریف. شما اگر محمد علی کلی دهۀ 60 میلادی باشید و حریف تان لیدی گاگای دهۀ اول قرن 21 میلادی بازهم فرقی در صورت مسأله نمی کند. چرا که اگر کلی هم نداند که شگرد لیدی گاگا روی رینگ بوکس کدام است و نقاط قوت و ضعف او چیست؛ باز هم نخواهد توانست آن کوهی از فولاد به این برگی از سکس غلبه کند.
5- شما ماه ها وقت صرف می کنید تا می فهمید که جمهوری اسلامی گاردی بسته دارد اولاً؛ جناح راستی شکننده دارد ثانیاً؛ هوک های چپ ریز و تیزی در جناح چپ دارد ثالثاً؛ رقص پا ندارد و ساکن بازی می کند رابعاً و الی ماشاءالله. اما روز مسابقه که وارد رینگ می شوید با بوکسوری کاملاً متضاد با شناخت تمرین کرده تان مواجه می شوید که گاردی باز، دست راستی بشدت قوی، دست چپی چلاق، رقص پایی بسرعت فرفره و الا ماشاءالله دارد. نتیجه معلوم است که معلوم است: شکست کِلِی وپیروزی لیدی گاگا. در چنین باختی طبیعی است که شما نه تنها سرافکنده و خودتحقیر می شوید بلکه دوستان و تماشاچیان هم شروع می کنند به سخره گرفتن شما و بازی و خودشان، و حداکثر کوشش بعدی شان را صرف پیدا کردن یک جورج فورمن یا مایک تایسون می کنند.
6- وقتی ما در بدیهیات شناخت جانوری به کراهت جمهوری اسلامی درمانده باشیم و گمان کنیم که با حکومتی در ابعاد تعریف حکومت مدرن روبرو هستیم و نباشد -که نیست- با چه چیزی می خواهیم خودمان را تطبیق بدهیم. یا چه چیزی را می خواهیم اصلاح کنیم. و از همه بدتر کدام حریف را می خواهیم شکست بدهیم آن هم با ناک دان و ناک اوت. در این جاست که به همۀ خودمان که تماشاگرانی مستأصل و در حال خود زنی هستیم من تیتر مطلبم را می گویم: "جمهوری اسلامی تطبیق پذیر، اصلاح پذیر، شکست پذیر نیست. روزمره باشید و غصه نخورید و بهمدیگر گیر ندهید و زندگی را شاد برگزار کنید در حد ممکن!
7- جمهوری اسلامی فقط می تواند فرو بپاشد یا به استحاله از درون یا به جنگ از بیرون! جنگ از بیرون وحشتناک است و کشورمان را نابود می کند. لذا تنها راه حل باقیمانده استحاله از درون است. و اینجاست که من هم پیشنهاد می کنم باید با زندگی و شادی از سوی ما و با نتیجۀ قطعی بروز چند تیرگی و شکاف در درون حاکمیت؛ گروگان بانان سی وسه ساله را واداریم که هر چه بیشتر خودشان را برون ریزی کنند و بشناخت دقیق ما و جهان از ماهیت اصلی شان کمک کنند تا هم ما بدانیم با چه حریفی وبا چه مشخصاتی باید مبارزه کنیم. و هم افکار عمومی جهان بتواند با ما همذات پنداری کند، و سه دیگر اینکه حاکمان متحجر نتوانند خودشان را در قالب انقلاب و هرج ومرج؛ حکومت و دارای نظم و نسق معرفی کنند. و مهمتر از آن بتوانیم از شکاف های داخل بازیگران اصلی یارگیری کنیم. یا...هو
قبل از متن:
ما یک "با هم باشیم خندان هستیم" 50تا 70 راه انداخته ایم در منزل برادر کوچکم در سوئد که همه خواهر و برادریم از تهران و اروپا و جشن و پایکوبی تا ابتدای آگوست ادامه دارد. بسم الله. شاد باشید. و به امید دیدار!
۳ نظر:
دلقك استاد،
خدا به همراهتان خوش بگذرد.منتظر برگشتنتان هستيم.حسابي استراحت كنيدجاي ما را هم خالي
سلام خانم آشنای محترم.
خیلی ممنون از لطف مستدام شما به حقیر. پوزش می خواهم پاسخ دیر شد. جای شما وخانوادۀ محترمتان هماره در پیش من سبز است. شاد و کامیاب باشید. یا...هو
درسته که شاد بودن مردم بزرگترین ضربه را به ماهیت رژیم آخوندی میزنه و درکل این رژیم بزرگترین دشمنش شادی و لذت عموم مردم هست، اما این رژیم سرتاپاش شکسته. تنها دلیل موجه و مشروعیت بخش به رژیم، اسلام و حمایت از پابرهنه ها و دشمنی با غرب بود که الان همه میدونن تو همش حتی از نظر موافقاش (غیر از اجیر شده هاش) شکست خورده. پس دیگه مشروعیتی نداره.
فقط مونده کله پا شدنش... برای انداختنش اول لازمه مردم خودشون خواسته ها و همچنین حق و حقوقشونو بشناسن و بدونن دقیقن دنبال چی هستن، بعد با هم متحد بشن، اونوقت خیلی راحت تر از اونی که فکرشم بکنی این رژیم خیلی سریع میوفته و محو میشه.
این رژیم کلن هارتو هورته! مثل معتادی میمونه که برای اینکه ترسشو مخفی کنه، داد میزنه و فحاشی میکنه!
پیروز باشی :)
ارسال یک نظر