Wedding dress of Lady Diana Spencer |
1- آیت الله خامنه ای به بندر عباس رفته که بزور و التماس هم شده دو نیروی دریایی متخاصم سپاه و ارتش را جمع کند زیر یک سقف که از وحدت بگوید و بلاتکلیفی سیاست وبن بستی که خودش با ایستادن در مقابل رییس جمهور محبوبش علنی کرد و همه را ترساند و بجان هم انداخت و سپس خودش هم در غلطی که کرده بود واماند و مجلس را به رذالت و بسیج را به سکوت و حزب الله را به انفعال و جناح راست سنتی را به "خفه شوید" متهم کرد و دستور داد؛ تا با فرود آمدن از ادبیات تهدید گر ودشمن دشمن اش تسلیم شود و اعلان کند که جمهوری اسلامی نمی خواهد چه بصورت برنامه ریزی شده و چه بصورت "تصادفی" با کسی وارد جنگ شود زیرا که نمی تواند وهمۀ ژنرال های سیاسی و نظامی اش در حالت آچمز به بلاتصمیمی و بلاتکلیفی دچارند. و آیا آیت الله جنگ کردستان را تصادفی می داند؟
2- در کردستان ایران اما جنگی تمام عیار رخ داده است بین سپاه و پژاک که بنظر می رسد برنامه ریزی امریکا باشد برای اولاً تضعیف هر چه بیشتر توان عملیاتی ایران و ثانیاً ایجاد سرپلی در کردستان ایران برای روزی که اگر ناچار از لیبیائیزه کردن ایران شدند غربیها! از سرپل ایجاد کرده اش بعنوان منطقۀ آزاد شده استفاده کند: نظیر نقش "بن غازی" در لیبی. و آمارهای درز کرده در مورد تلفات درشتی که سپاه متحمل شده نشانه های دقیقی است که جنگ کردستان نه یک موش و گربه بازی چند چریک دست از جان شسته بلکه یک جنگ چریکی پر و پیمان است بوسعت کشته شدن فرماندهان سپاه قم. چه می دانیم برای کشتن یک فرمانده ارشد در جنگ چه تلفاتی باید تحمیل کرد به نیروهای رده های پایین تر!
3- در سوی سوم اما اسرائیل هم بیکار ننشسته و ضعف حکومت مرکزی در ایران را مغتنم شمرده و یک متخصص بسیار جوان را تروری دقیق کرده و مثل همیشه توانسته فقط هدف اصلی را بزند و صد البته رد پایی هم از خودش بجا نگذارد تا یاد آوری کند که تنها نقطه قوت آخوند های گروگانگیر سی وسه ساله که بر قراری امنیت فیزیکی پرهزینه در ایران بوده است را بسخره گرفته است. و مهمتر ازآن بی آبرو کرده است سپاهی را که بعد از ترور شهریاری قول و قبول محافظت کرده بود از شخصیت های علمی مرتبط با صنعت هسته ای ایران و هم حیدر مصلحی را سکۀ یک پولش کند که هنوز دو ماه نگذشته است از رجز خوانی هایش در مورد دستگیری سی جاسوس امریکایی و نفوذ تا عمق سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل. حیدر مصلحی که هنوز نتوانسته کمترین سرنخی از ترور کنندگان علیمحدی و شهریاری بدست آورد و آن نمایش دروغ و مهوعی که در سالگر ترور دکتر علیمحدی راه انداخت و ادعا کرد که ضارب را گرفته است! در کیهان امروز دیدم که حتی شریعتمداری هم باور نکرده است آن دروغ دستگیری را!
4- ضلع چهارم ماجرا را دکتر صالحی وزیر امور خارجه رقم زده است که از دو تنفس تصادفی استفاده کرده است برای 1)- ملاقات بسیار گرم و صمیمی با داوود اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه و اطمینان به او که دولت ایران برنامه ای برای حفاظت از بشار اسد قاتل ندارد و آنچه که در پشتیبانی های سیاسی و لجستیکی از اسد می شود مربوط به بخش غیر رسمی سیاست ایران و دخالت های رو به ضعف و نقصان آیت الله خامنه ای است و لذا نگران نباشید و ما در روز موعود عملی رسمی در جلوگیری از سقوط دیکتاتور نخواهیم کرد. 2)- سری به اروپا زده و در همان وقت و ملاقات های محدود پیام آشتی قوی به اتحادیۀ اروپا فرستاده تا جائیکه اینک اروپا و بتبع آن امریکا همۀ زورشان را از تنبیه و تحریم متوجه بخش نظامی و امنیتی تحت فرمان آیت الله خامنه ای کرده اند و خیلی بندرت ایران را در هیبت دولت و قوۀ مجریه با نمادی بنام احمدی نژاد مورد تهاجم دیپلماتیک و رسانه ای قرار می دهند.
5- و در همین چهار چوب است که همۀ عوامل رهبر در بخش های انتصابی و بویژه "بردگان"ش در مجلس شورای اسلامی تذکر پشت تذکر می دهند به دولت برای سیاست تنش زدا و غیر تهاجمی جدیدش. البته همین تحت فشار روزمره قرار دادن سیاست خارجی دولت از تریبون های مختلف اثرات منفی خودش را دارد و دکتر صالحی هنوز نتوانسته یک شکم سیر سیاست ورزی لیبرال بکند در تعامل با کشور های منطقه و ایضاً اتحادیۀ اروپا. و من نگرانم که به تأخیر انداختن عملی این سیاست خارجی لیبرال بضرر ایران قطعاً وبضرر اردوی احمدی نژاد حتماً تمام شود. زیرا که اگر احمدی نژاد بتواند سیاست لیبرالیزه اش در مناسبات با کشور های عربی منطقه از سویی و اتحادیۀ اروپایی از جانب دیگر را بزودی پیش ببرد می تواند روی نیروی فشار بسیار قوی که این روابط جدید بنفع او تولید خواهد کرد حساب کند و سیاست ها داخلی اش را نیز بهتر به پیش ببرد.
6- و امید نهایی اینکه اردوگاه آیت الله خامنه ای بسیار آشفته و در ضعیف ترین موقعیت خودش است. و هیچ نشانۀ مثبتی که بتوان نشان داد که اینان به حد اقل انسجام درونی برسند وجود ندارد. ژنرال های سیاسی بی عرضه؛ سربازان سرخورده ومنفعل و "ساکتِ بفرموده"، تئوریسین های خفته و فرتوت تنها دارایی های باقیمانده در اردوگاه رهبر است. طرفه آنکه آن چند نفر سیاستمدار هشیار نسبی هم که متعلق به جناح راست سنتی هستند مثل مطهری و افروغ و توکلی و یواش یواش علی لاریجانی و حتی قالیباف مصمم نشان می دهند که اگر خامنه ای اصرار بر ادامۀ مشق و مشی غلط 6 سال گذشته اش بکند خودشان را از کنار رهبر به رودرروی او منتقل کنند.
7- طنز سیاه و جدی قضیه اما از اردوی اصلاح طلبان خارج و داخل می آید که گویا تصمیم گرفته اند بهر قیمتی شده آیت الله خامنه ای را یاری کنند تا سقوط نکند و این روزها سایت ها و وبگاه هایشان مجدداً پرشده از سجایای اخلاقی و تدبیر و عدالت و کیاست و سیاست آیت الله خامنه ای که آخرین موردش از قلم ابراهیم نبوی شرح شده و طوفانی از اعتراض و تعجب را بر انگیخته. البته بنظر من این خبط وخطا پر بیراه هم نبوده و مسبوق به سابقه است: زیرا که اینان با توفیدن در تنور مرگ بچه های سبز در ماجرای جنبش سبز- که هر آدم کوری هم می توانست مطمئن باشد که این شورش بی دلیل و بی سر و بی رهبر و بی هدف و... تنها فایده اش همان هزینه های بسیار بسیار زیاد و تأسف بارش خواهد بود در انتها!- کند ذهنی خودشان را در درست خواندن منافع خودشان هم نشان دادند. با احترام و سلام بر آنانی که پاک باز بودند و شهید شدند و به آنانی که خلوص داشتند و زندانی شدند. من البته ابراهیم نبوی را می فهمم در دلتنگی اش برای بازگشت به ایران. زیرا که خودم هم ازجنس او وحس او هستم. ولی اگر روزی تصمیم بگیرم که برگردم. عقاید قبلی ام را می برم سفارت ایران در لندن و همه را پس می گیرم و تعهد می دهم و امان نامه می گیرم و می روم در تهران قصه می نویسم برای گروه سنی ج-د. یا....هو
۸ نظر:
اینارو ولش کن خودت چطوری
اینارو ولش کن خودت چطوری
از اتفاقات کردستان بسیار نگرانم نه از این بابت که هژمونی جمهوری اسلامی و خصوصا سپاه را به چالش کشیده بلکه این رویارویی نهایتا راه را برای جدایی کردستان ایران هموار می کند و یک گام رو به جلودر زمینه سازی برای تشکیل کشور کردستان(که در نقشه خاورمیانه جدید لو رفت)است.
متاسفانه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی که بیشتر خصلت قومیتی دارند در طول 100 سال گذشته هماره بیشتر کارکردی گریز از مرکز داشته اند و نه خصلتی دموکراسی خواهانه. لذادرمواجهه با آنها همواره دست و دل آدم می لرزد که از آنها و اهد اف و عملکردشان در مقابله با قدرت مرکزی پشتیبانی کند چون نهایتا می بینی که نگاه گریز از مرکز در دیدگاه استراتژیک شان سیطره داشته اگرچه عمومااز ابراز علنی آن امساک دارند.
عالی بود، و امّ در مورد نبوی:فکر کنم نبوی در این مورد از تمام استعدادهای طنزنویسیش استفاده کرده...
خودش هم دست کمی از اینها که در باره شان نوشته ندارد. نمیبینی از زبان صالحی چی به هم بافته انگار خودش آنجا بوده و شنیده!
بنا بر این از حال دلقک بخواهی به نوشته اش نگاه کن و خرابی کار وحالش رادریاب.
نبوی از کسانی است که باید روزی پاسخگوی اعمال و رفتار خود با مردم و دگر اندیشان مملکت باشند و طبیعی است که حیات امثال او در واقع در گروی بقای ولایت فقیه است.
سلامی گرم به دلقک
گرامی، از انتخاب وزیر جدید نفت حرفی نزدی؟ با تئوری شما به نظر نمیرسد به نوعی باج دادن به سپاه است؟؟
سلام به همگی دوستان ناشناس وشوخ و مهرۀ سیاه و آرش و آرسین خوب و نازنین.
حودم خوبم و ملاقات مجدد شما را به شادی هایم اضافه می کنم. از نگرانی برای وطنمان ایران دلتنگ و سپاسگزارم. من هم مثل یکی از شما هستم ونه مثل یکی از آن ها -شوخ شیخ- وراجع به وزارت نفت هم خبری اگر برای آمدن قاسمی بود نظر خواهم داد. مرسی که همراهید. دوستتان دارم. یا...هو
ارسال یک نظر