Star of Bethlehem |
1- من که هیچگاه ادعا نکرده ام که با امام زمان در ارتباطم. گفته ام! و به طریق اولی اسفندیار رحیم مشایی نیز کمترین ارتباطی با عالم ماوراء ندارد و نیازی هم. حساب دو دو تا چهار تاست. رجوع به عقل و بازشناسی درست و نادرست از هم. بهمین سادگی! بسیاری از شما به جد و طنز مرا با تحلیل های "جریان سیال ذهن" می شناسید و به لطف و کنایه می نوازید. و البته از بسیاری ماوقعی که قبل از وقوع پیش بینی می کنم و در عمل هم درست از آب در می آیند گاهی متحیر و ناباور می شوید و اغلب به تصادفی بودن آن بسنده می کنید و می گذرید. در حالی که من در نوشته هایم و نطریاتی که می دهم کاملاً جدی و ثابت قدم هستم و آن ها را بدیهیات عقلی می دانم و نه خیال بافی های ذهنی.
2- من معتقدم که دین بعنوان امر قدیم پاسخگوی دنیای جدید نیست. بتعبیر بهتر دین در ذات خودش حامل ابزارها و ملات لازم برای چیدن آجرهای سازندۀ بنای یک حکومت مدرن نیست. و از این فکر پایه ای است که من اغلب روشنفکران، اصلاح طلبان، روزنامه نگاران و صاحبان اندیشه را با جسارتی بیشتر از توانایی فکری خودم مورد هجوم، انتقاد و حتی توهین قرار می دهم. درطرف مقابل اما؛ جامعۀ واقعاً موجود ما در شرایط عینی بغیر از همین اهل فکر و عقلانیت چیز دیگری ندارد. لذا اغلب چنین بنظر می رسد که من در حالیکه تندترین نقد ها را بسایرین دارم و لیکن در حوزۀ "چه باید کرد" پیشنهادی ندارم و موضوع را "الهی به امید تو" رها می کنم.
3- در حالی که اصلاً چنین نیست و من جز راه اصلاح همین رژیم تا مرحلۀ "یا استحاله و یا سقوط" به هیچ راه دومی نه باور دارم و نه آن را ممکن و مفید می دانم. همۀ حرف من با صاحبان عقول بر می گردد به اینکه: "موضوع توانایی و کارآمدی دین در حکومت" را باید در عرصۀ عمومی به بحث بگذارند. و بشدت از پوشانده شدن آن و بردنش به پستوی "این بحث ها باید در بین خواص مطرح شود" جلوگیری کنند. این موضوع بویژه باید در داخل کشور وبا هر روش و زحمت و مرارتی هم است پی گرفته شود. تا اگر متولیان دین پاسخی دارند به صحنه بیاورند و اگر جوابی ندارند از صحنه کنار بروند. مشکل من با روشنفکران دینی و اصلاح طلبان مذهبی این است که اگر هم به این بحث ها اهتمامی دارند بیشتر در حوزه های کلان و سیاسی و غلط اندازی مثل رابطۀ "اسلام و دموکراسی" و یا "حقوق بشر در آینۀ اسلام" و این قبیل موارد انتزاعی و روشنفکری و غیر قابل تعریف کمّی هستند. در حالیکه ما با حکومت اسلامی موجود بیشترین چالش را در زمینه های مدنی صرف و باشندگی انسان در جامعۀ عینی داریم. و باید بحث ها را از مباحث صرفاً سیاسی و غیر لازم برای توده ها؛ به بحث های بسیار خرد و مرتبط با روزمرگی توده های مردم ریز کنیم و بحث در اندازیم.
4- خوشبختانه با موضع گیری های رحیم مشایی در حوزه های خرد مثل حرمت موسیقی یا چگونگی پوشش یا مسألۀ ملیت و امثال آن اتفاقات بسیار مبارکی چهره کرده است که دیگر اگر این بار روشنفکران و صاحبان اندیشه سرنخ را ول کنند؛ قطعاً خیانت خواهد بود به اصلاحات عمیق در ایران. بر خلاف روبنای سیاسی خاموش جامعه؛ "گفتمان مشایی" چنان پس لرزه های مبارکی تولید کرده است در لایه های فکری و روحانیت که در حال حاضر بشدت در تکاپوی "چه باید کرد" باشند. و از این تکاپو است که آینده ای خوب برای اصلاحات در ایران پیش بینی می کنم.
5- کمی اگر پیچیده شد عذر می خواهم و یک مثال می زنم که منظورم را بیشتر و بهتر متوجه شوید. یکی از برکات گفتمان مشایی فعال شدن اخیر هاشمی رفسنجانی در حوزه های نظری است. هاشمی که یکی از آگاه ترین افراد به مشکلات حکومت دینی در ایران است و بر عکس محمد خاتمی می تواند این گفتمان را تعمیق و به سرانجام "زندگی بهتر ومدرن در ایران" برساند؛ امروز و در پی تحرکات فکری که گفتم همۀ سطوح دینی و بویژه روحانیت جوان قم را بتکاپو واداشته؛ دیداری داشته است با گروهی از روحانیان قم. هاشمی رفسنجانی حرف های مختلفی با اینان زده است. و از جمله مثل همیشه بر نقش رضایت مردم تأکید کرده است. اما - واین اما مهمترین اما هم است - هنگامی که به مصادیق رضایت مردم وارد شده مثل اصلاح طلبان سیاسی برهبری خاتمی از دموکراسی و رأی و این خزعبلات کلی حرف نزده است. بلکه او بدرست گفته است:
وی با اشاره به برخی مباحث در حوزه حکومت در مورد تحمیل برخی موارد به جامعه و بهویژه نسل جوان تأکید کرد: فشار مضاعف نتیجه کمتری به همراه دارد و در هر طرحی که به اجرا میرسد، باید به واقعیات جامعه نیز توجه داشت و از حرکاتی که وهن را نیز به همراه دارد، پرهیز کرد.شاه بیت جایی که باید اصلاح شود همین عدم تحمیل زیست یک سان و گله ای به جامعه است. اگر این موضوع حل شود همۀ امور در مجرای علمی وجامعه شناختی خود قرار می گیرد. و مثلاً اگر جامعه از نظر سیاسی استحقاق دموکراسی بیشتری را داشت خود بخود ساز و کارهای خودش را تولید و با ابزار مناسب پی می گیرد. تأکید می کنم به اینکه این هنگامی فقط ممکن است که حق زیست طبیعی ومبتنی بر عرف غالب جامعه به ایرانیان داده شده باشد.
6- طولانی می شود مطلب ولی عیبی هم ندارد. زیرا اگر این را نگویم که یکی از مهم ترین اصل هایی است که جامعۀ ما به تصمیم نمی رسد بحث ناقص می ماند. وآن اینکه: بسیاری از شما که در داخل ایران زندگی می کنید و بدلیل آنارشیک بودن نظم حکومتی در ایران، ممکن است نتوانید به عمق فاجعه پی ببرید. و بگویید و درست هم است که جامعۀ ما چنان هم که تو می گویی و می ترسانی بسته نیست در حوزه های اجتماعی. و اصولاً دردی که تو از آن حرف می زنی درد بخش مهمی از توده های مردم نیست. لذا تأکید می کنم که رها شدگی وضعیت اجتماعی و بدلیل عدم توان حاکم در کنترل وضع بدلخواه خودش؛ آزادی اجتماعی نیست. بلکه فقط یک یله گی در هرج و مرج است. آزادی اجتماعی هنگامی است که ذهن حاکم و فتوای حاکم هم بر حلیت وضع موجود نه تنها راضی باشد و شهادت بدهد بلکه باید از آن مراقبت و حفاظت هم بکند. و این در همۀ سی وسه سال جمهوری اسلامی هیچگاه و مطلقاً نبوده است. یا...هو
۱۰ نظر:
روی حرف هاشمی هیچ وفت حساب نکن. استاد زدن حرفهای زیباست. او از این حرفها خیلی قشنگتر هم زده از اول انقلاب تا حالا.
اگر کار به رژیم بعدی کشید یکی از مهمترین وظایفش نهادینه کردن فرهنگ مطالعه است. فکر می کنم این بزرگترین رمز موفقیت کشورهای پیشرفته از نظر اجتماعی است.
به کمنت قبلی:
کشک!
http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=64022
نه گفتمان هاشمی اهمیت داره نه گفتمان مشایی . فراموششان کنیم. چیزی که در این میان مهم است این است که این روزها دلقک مرتب نقاشی یا عکس از مسیح و مادرش با اون معصومیت بازی و نورباران بالای سر به نشانه تقدس بالای نوشت هایش میگذاره. نکند دین عوض کرده! اقلا زردشتی میشد نه مسیحی ,یک دین آدم کشی دیگر سامی. چند وقت پیش دختر خواهر من میخواست مسیحی شود اون زمان 15 سالش بود که برادرش گفت اگر مسیحی شوی دیگر باتو حرف نمیزنم و او هم منصرف شد.الان خیلی خوشحال است که دینی ندارد و البته برادرش هم. کسی برادر بزرگ دلقک را میشناسد که ازش خواهش کند با چنان تهدیدی دلقک را از هر چه دین سامی است دور نگه دارد ! یا اقلا بهش بگوید که دور و بر دین ها و حتی عکسهایشان هم نرو جن دارند خطرناکند.
جناب سامان! یک دین سامی انداخته اند در دهان شما که مرعوب شوید. مسیح کجا محمد کجا؟ چرا پروتستانیسم در غرب شکل گرفت و در جهان اسلام شکل نمیگیرد؟ مسیحیت در قرون وسطا بر خلاف آموزه های مسیح حرکت کرد و در امر حکومت دخالت کرد و آن شد که میدانیم و زبان زد است ولی میشد به مسیح استناد کرد و نهضتی بر ضد کلیسا راه انداخت که راه انداختند. اما در اسلام اگر به محمد رجوع شود وضع بهتر که نمیشود به مراتب بدتر هم میشود.
زرتشت ایرانی واضع خیر و شر و همان است که روحیه ی سیاه و سفید دیدن را در ما نهادینه کرده. خودش در کار برنهادن دولت بود و کشتارها رخ داد از این و اذنابش در سلسه ساسانی بلایی سر مردم بدبخت درآوردند که مردم به دامان مسلمانان پناه بردند.
با سپاس از دوستی که کشک تعارف کردند، توجه ایشان را به قسمت "راهنمای مطالعه:" در همین سایت جلب میکنم..
ناشناس عزیز , مرسی از توضیحاتی که دادید , اما انگار شما نوشته مرا خیلی جدی گرفته اید.من با دلقک شوخی دارم دوست دارم سر به سرش بگذارم همین. و گاهی هم پاسخهای بسیار زیبایی میدهد به اینگونه شوخی های خوانندگانش. اما نفهمیدم جمله مسیح کجا و محمد کجا چه ربطی نوشته من دارد. تا آنجا که سواد تاریخی من میگوید سه دین یهود و مسیح و اسلام سامی اند و البته بهایی هم وکپی یکدیگر با کمی نمک و فلفل از سیاه و سفیدی که شما اشاره کردید ومیتراییسم ایرانی و مانیسم باز هم ایرانی . کلا فرهنگها از هم تاثیر میگیرند و به هم اثر میگذارند و زیاد با هم فرقی ندارند بخصوص دینها و بخصوص این سه دین سامی که هم اکنون همه جهان را در اختیار دارند و هر جا که زورشان رسیده خوب کشته و سوزانده و به دار زده اند.پروتستانیسم و دیگر ایسم ها را هم به رخ ما نکشید همه دستشان به خون آلوده است کشیشان بروتستان بودند که قاره سیاه را به چار میخ کشیدند و سرخپوستان آمریکا را هم.
شما میتوانید به زردشت هر چه دلتان میخواهد بد بگویید من نمی رنجم اما ایرانیان اگر بخواهند دینی داشته باشند زردشت بهترین گزینه است برایشان چونکه از خودشان است و به اندازه شان. نه این اسلام که هیچ کجایش به ایرانی نمیخورد و 1400 سال هم نتوانسته به روح ایرانی رسوخ کند(نگاه کنید به شیوه نماز خواندن ما ایرانی ها و مقایسه آن با دیگرمسلمانها فقط) آنجا هم که کرده یک مشت دروغگو تحویل داده و دیگر دینها هم به هم چنین به جز زردشتی. افسوس که من حوصله ورد خواند ندارم وگرنه زردشتی میشدم.
سلام بر دلقک
کوتاه اشاره می کنم بر صحبت شما در رابطه با آزادی اجتماعی. من هم مثل شما این درهم ریختگی و رها شدگی را قبول دارم اما دو نکته قابل ذکر است یکی آنکه همین رها شدگی تئوری هایی را که بر مبنای جامعه بسته است را به چالش می کشد و دوم آنکه با توجه به علاقه حکومت به بسته شدن اجتماع از همین شبه آزادی هم می توان استقبال کرد. چرا که هرچه باشد از جامعه ای مانند کره شمالی بهتر است.
ایده آل نیست اما از هیچ بسیار بهتر است.
سلام بر همگی بترتیب قد وبالا!-جنسیت دخالتی ندارد لذا بدون تفکیک جنسیتی-
1- امیر عزیز
درست است ودقیق قضاوت تان در مورد هاشمی وحرفش. من هم فقط می گویم که حالا که مجدداً این بحث کلید خورده روشنفکران استفاده کنند وبحث را بسطش بدهند به عرصۀ عمومی. مرسی. یا...هو
2- بابک خان
درست است موضوع مطالعه ولی این به دست رژیم ارتباط موثقی ندارد. همین که در ایران حکومت ثابت باشد ومردم پاسخ سؤال بی پاسخ وفلسفی "چگونه می شود اینگونه می شود" خود را بگیرند رغبت پیدا می کنند مطالعه کنند. بحثش طولانی است وبلکه هم درسری آینده مقاله ام تحت عنوان "کرخت یا فیلسوف" که علت یابی چرایی عدم مطالعه در ایران است را گذاشتم برای دیدن. مرسی. یا...هو
3- ازکشک سر در نیاوردم ولی امیر محبیان را دیدم وآدم قابل تحملی است در جناح راست. مرسی. یا...هو
4- سامان عزیز
درست می گویید در مورد نقاشی ها البته عکس بندرت استفاده می کنم مگر به مناسبت مثل فوتبال. علت هم علاقۀ من به مذهب سامی یا غیر سامی خاصی نیست. علت این است که هنر قدیم نزد اروپائیان مسیحی بوده است وبس آن هم در انحصار وقلمرو کلیسا. وتولید قابل ذکری در سایر مناطق جهان در گنجینه نیست. البته می دانم که خیلی با پست های سیاسی همخوان نیست هنر ولی طبق یک سنت ادامه می دهم. واین را هم نا گفته نگذارم که اگر مسجد وکنیسه نیز مثل کلیسا به رنگ و موسیقی راه می دادند دنیا خیلی زودتر بسعادت می رسید. زمختی اسلام ویهود وخشونت شان باعث شده که در خودشان گیر بفتند ونتوانند مثل مسیحیت ازشادی وهنر به آزادی ومعرفت برسند. (وجه غالب) مرسی. یا...هو
ادامه در پشت صفحه!
4- سامان وناشناس ومیانجیگری واین حرف ها
بحث این دین و آن دین وسه دیگر دین بحثی بی خیال شویم است. زیرا که همۀ ادیان در بخش اخلاق که اصلی ترین کاربرد دین در دنیای قدیم بود و است کپی برابر اصل هستند. و بقیه اش هم عرف زمانه بوده که لباس دین پوشیده. وچیزی را که نه می شود دورش انداخت نه می شود عوضش کرد ونه می شود نفی اش کرد. واگرهم چهارتا مثل من وشما چنین کنیم هیچ نتیجه ای نخواهد داشت چرا مورد بحث درست ونادرست قرار بدهیم. دین را فقط با یک زور شمشیر بقدرت اعراب صدر اسلام ومذهب را هم به زور کشت وکشتار سلسله ای مثل صفویان وبا مراقبت های طولانی می توان تعویض کرد که هم ابزارش وهم خودش از موضوعیت افتاده. پس رهایش می کنیم برای احمدی نژاد ودین جدیدش اگر بالاخره مشایی بتواند یک وردی درست و درمان بخواند برای این تحجر حکومتی. ِا...هو
5- راسین جان
درست می گویی ولی تشکیل کرۀ شمالی جدید نه در ایران شیعه ومتجدد وغربی ممکن نیست بلکه اصلاً از موضوعیت دنیا هم خارج شده. وکرۀ شمالی محصول نظم خاص دوقطبی در جهان بود و مانده و تکثیر نمی شود. البته این مختصر را گفتم که اگر شد کمی بسط یافته اش را که "نترسیم از کره شدن" وفشار بیاوریم را درآتی بنویسم در روی وبلاگ ونه در این پستوی تنگ وتاریک. مرسی. یا...هو
ارسال یک نظر