۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

نزاع بر سر راهبرد پسابرجام ؛ رهبر مستأصل آشکارا مزخرف می گوید ...لچک زنان یا خشتک مردان مسئله این است!


دروازه:
امسال را با این موضوع حیاتی و برجسته شروع کردم که جمهوری اسلامی و در اثر بتوازن رسیدن نرم افزار عرفی گرایان داخل حکومت - ناشی از ارادۀ ملی - به ریاست هاشمی رفسنجانی؛ با سخت افزار شرعی گرایان داخل حکومت بسرکردگی خامنه ای - کمی هم پیش افتادگی عرفی گرایان - دچار بن بست راهبرد و استراتژی شده و چک و چانه و جنگ و گریز و مبارزه و مدافعه در بین این دو طیف در حال تعیین استراتژی جدید پسابرجام ایران و خروج از بن بست خطرناک "کشور بدون استراتژی" است. نگاهی تیتروار انداخته ام بمهمترین گردنه های حیران این نبرد و پیشاپیش نوید می دهم که خبرها خوب و بنفع عرفی گرایان است.

1- اولین هجوم را خامنه ای با توپخانه ای از حرف های درشت در مشهد آغاز کرد. او که با تعیین نام سال جدید (اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل) نشان داده بود که می خواهد دولت روحانی را فاقد توان جهت عمل بوعده های اقتصادیش نشان بدهد؛ در مشهد پاشنۀ دهانش را کشید و از برجام بعنوان خسارتی محض نام برد و به برجام های 2 و 3 روحانی برای آشتی در مسایل داخلی و منطقه ای حمله کرد و آن ها را بسخره گرفت.

2- حسن روحانی از این هجوم ناجوانمردانه برآشفت و بسیاق مألوفش - من کند می دانم اما در مؤثر بودنش تردید ندارم - به خامنه ای اخطار کرد که حرفش را پس بگیرد و حرمتش را نگه دارد تا کشتی را غرق شده نیابد با سوراخ هایی که با استراتژی غلط در طول رهبریش باعث آن بوده؛ و بگذارد دولت کارش را انجام بدهد.

3- خامنه ای با اکراه و ناچار کوتاه آمد و از روحانی خواست که در دیدار نوروزی - نام مسخره بعد از 18 روز از عید گذشته - و در جمع سران و کارگزاران حکومت رفع و رجوع خواهد کرد. اما روحانی رنجیده تر از آن بود که این دعوت را شخصاً بپذیرد و کابینه را بریاست اسحاق جهانگیری به نزد خامنه ای فرستاد. خامنه ای در این دیدار حرفی از مزخرفات روز اول عیدش را تکرار نکرد و حتی گفت که موانع سرراه دولت را برسمیت می شناسد و می داند که منابع لازم جهت جهش اقتصادی وجود ندارد و گفت که روی سخنش همواره با اسحاق جهانگیری بوده جهت اجرای اقتصاد مقاومتی و از تلاش های دولت در این زمینه هم قدردانی کرد.

4- از اینجا به بعد است که خامنه ای تغییر استراتژی داد از "بحث بر سر تعیین استراتژی کلان کشور برای دوران پسابرجام" به مسایل اجتماعی داخلی مثل سبک زندگی و حجاب و سفرهای حرام و نقش تربیتی آموزش و پرورش و آن جک یادگیری زبان انگلیسی" و دیگر بندرت حرفی از سیاست خارجی زد. حتی در جاهایی هم که برای از تکاپو نینداختن روحیۀ تهاجمی مألوف خود چند کلمه ای راجع به سیاست خارجی سخن گفت خیلی نرم بود و حتی از کلماتی مثل "ایران هراسی" و از این قبیل استفاده کرد که معمولاً از این ادبیات مخصوص عرفی گرایان استفاده نمی کرد و نمی کند. او بحث سیاست کلان را به پادوهای خود در سایر بخش ها - بویژه حوزۀ رسانه - سپرد با این امید که حالا که در نقطۀ ضعف است روحانی را هم به حاشیه ببرد تا فعلاً کشور در بی آیندگی قفل شود تا روزی که بتواند مجدداً دست برتر را پیدا کند برای الدروم بولدروم. اما روحانی بدرستی دست او را خواند و خوانده و کماکان مصر باقی مانده که باید استراتژی پسابرجام کشور تعیین شود و الا هر تلاش دیگری قادر به گذراندن ایران از بحران شدید اقتصادی جواب نخواهد داد و ثمری نخواهد داشت. البته روحانی به مسایل تازه مطرح شده برای انحراف افکار از سوی خامنه ای هم واکنش مناسب نشان داده اما توانسته همه را در حاشیۀ هدف اصلی اش "ما در دوران تازه و پس از برجام چه سیاست کلان خارجی را باید اتخاذ کنیم" نگهدارد تا معضل اصلی لطمه ای نخورد و از مرکز توجه خارج نشود. چند نمونه از زد و خوردهای ژنرال های دو طرف را هم که مهم بوده می نویسم تا برسم به نتیجه گیری:

الف- توپخانۀ سرگیجه گرفته و پرت و پلا نویس خامنه ای در سیمای سرافراز و روزنامه های کیهان و جوان و وطن امروز و سایت ها و خبرگزاری های رجاء نیوز و فارس و تسنیم و امثالهم کماکان ادامه داشته و با حرف های متناقض و مستأصل در حال پمپاژ "برجام بی فرجام" هستند بسوی محرومان و بی سامان های اقتصادی جامعه. اما رسانه های طرفدار دولت هم بیکار نیستند و با جسارت بیشتری به نقد طرف مقابل مشغولند و برخی مواقع حتی بحریم شخص خامنه ای هم وارد می شوند که کاملاً در تضاد با خط قرمزهایی است که تا کنون وارد نمی شده اند.

ب- محمد حسن شایانفر که مغز منفصل شریعتمداری در کیهان است و به اندازۀ مهم بودنش شناخته شده نیست در مصاحبۀ مفصلی با فارس جملۀ عجیبی گفته است به این مضمون که ما با مخالفت با روحانی ضدانقلاب را بسمت روحانی می فرستیم و ورود آنان بمناسبات حاکم در جمهوری اسلامی را بنفع حکومت دینی جشن می گیریم". این حرف که برگرفته از ادعای براندازان اینترنتی - عموماً خارج نشین -  است از این جهت یاوه ای مهم است که خالی بودن دستان شریعت گرایان را نشان می دهد تا جائیکه آنان حاضر می شوند برای تخریب حریف خودزنی هم بکنند. چون کشاندن ناراضیان و مخالفان به پشت حریفی که سه حصری دارند و صدها زندانی - با این ترفند آشنا که اصلاح طلب و اصولگرا سروته یک کرباسیم - قبل از اینکه قبحی برای رقیب باشد خفتی برای شریعت گرایان است.

پ- حرفی از جبهۀ عرفی گرایان را بسیار برجسته دیدم در سوی مقابل. آن هم اظهار نظر حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور است که ده پانزده روز پیش گفته است: "پسابرجام مهلت موقتی است و باید از آن درست استفاده کنیم و الا خیلی زود از دست خواهد رفت. او با تأکید اضافه کرده است که مهم در دوران پسابرجام تغییر و اصلاح در برخی ساختارهای کلان ملی - بخوان استراتژی خارجی هم - است. و الا حداکثر سود برجام می تواند ما را بدوران قبل از تحریم ها برگرداند که مطلقاً یک شکست است و فایده ای ندارد". این حرف از این جهت خیلی مهم است که تا کنون به این صراحت از سوی دولت روحانی برجسته نشده بود و اغلب ما تصورمان این بود که روحانی در حال نرمالیزاسیون رساندن ایران بسال 84 است.

ت- خیلی حرف ها و اقدامات دیگر هم از سوی طرفین در جریان بوده و است مثل دخالت ارتش در سوریه که بنظر می رسد نظر روحانی بوده برای خارج کردن انحصار سخت افزار سیاست خارجی از دست خامنه ای و سپاه قدس تا مثل پروندۀ هسته ای موضوع سوریه و دخالت های منطقه ای ایران را از شورای امنیت ملی - بخوان سپاه و خامنه ای - به وزارت امور خارجه برگرداند. یا اعلامیۀ سپاه در مورد شهادت مرتضی مطهری - اولین بار است در سال های اخیر - یا حرف های تمجیدگر خامنه ای در مورد پدر علی مطهری که نوعی از مصادرۀ پدر از دست پسر را تداعی می کند و از کار انداختن موی دماغ شدن های مدام علی مطهری. یا حرف های جهانگیری و آشنا و ترکان که بمحض هرنوع اشاره ای به اقتصاد مقاومتی از سوی خامنه ای می آیند و با تأکید تصریح می کنند که اقتصاد مقاومتی یک شرط قطعی و پیشینی دارد و آن هم متسری بودن آن به بنگاه های اقتصادی و سازمان های حاکمیتی - مثل سپاه و قوۀ قضائیه و صدا و سیما - تحت هدایت خامنه ای است. تا جائیکه در همان روزی که خامنه ای راجع بجلوگیری از قاچاق کالا صحبت می کند در جمع کارگران و تأکید می کند که منظورش مرزنشینان و خرده پاها و کولبران نیستند بلافاصله نعمت زاده وزیر صنعت و معدن بصراحت مخالفت می کند و می گوید که مرزنشینان از سوی مافیاهای اقتصادی استثمار و استخدام می شوند و بسیاری از کالاهای قاچاق با سوء استفاده از مجوزهای داده شده به مرزنشینان انجام می شود و تأکید می کند که باید از راه های سالمتری به کولبران و مرزنشینان کمک شود.

5- اما این زد و خورد مبارک را وامی گذارم و چند جمله هم راجع به اظهارات روز خامنه ای می نویسم تا بعد:

الف- حرف خامنه ای به شاگردان طلبه اش راجع بسفرهای حرام به آنتالیا و ترکیه و تایلند و ارتقاء دادن ایدئولوژی از راه سکس - گویا همیشه پای سکس در میان است. یاد مرحوم مسعود رجوی افتادم - حرفی چرت و مزخرف و هذیان گویی است همانطور که اقدام پرسروصدای پلیس در اعلام 7000 نیروی نامحسوس برای برخورد با حجاب و سکس. بنظرم این طرح پلیس قبل از اینکه واقعیتی عملیاتی را دنبال کند بیشتر یک شوآف ترسانندۀ روانی از سوی فرماندهان نیروی انتظامی بود و است که هدفش رهانیدن افسران و درجه داران پلیس از اکراه احساس جاکشی است. به این معنا که مبارزۀ علنی با حجاب اجباری شکست خورده و پلیس ها - اعم از فرماندهان و مجریان - هم بدلیل در معرض اعتراض خودشان و خانواده هایشان قرار گرفتن و هم بدلیل وجهۀ اجتماعی بدی که "جنده گیری" - با پوزش از بانوان محترم بخاطر عریان نویسی این کلمه. زیرا درست است که برخورد پلیس از نظر ما با بانوان عفیفه و آزاده و مدرن است اما در فرهنگ مذهبی خودشان مبارزه با حجاب نوعی فاحشه گیری تلقی می شود - در فرهنگ عامه دارد و همینطور شرم و حیای آندسته از مأمورانی که چنین مأموریت هایی آن شرم چشمی و عرفی "سربسر هرکسی در خیابان گذاشتن" را خدشه دار می کند؛ خسته و فرسوده شده اند و با رغبت حاضر بقبول مأموریت های برخورد علنی با مردم نمی شوند. پلیس خواسته با این طرح ناپخته و شعاری سه هدف را دنبال کند. زنان و مردان مدرن را بترساند تا تحت تأثیر این تبلیغات محتاط تر رفتار کنند تا حداقل نیمی از تابستان بگذرد. دوم برای عدم اعزام پلیس های علنی گشت ارشاد در حجم زیاد و رها کردن پلیس از این مأموریت ناخوشایند. و سوم فریب دادن متحجرانی که به پلیس فشار می آورند که حداقل نیمی از زنان و یک سوم پسران جوان را بازداشت و زندانی و جریمه کند. پلیس به اینان "7000 نیروی نامحسوس" را می فروشد و بهانۀ گیردادن به کوتاهی پلیس را از دست شان می گیرد. و الا نه گمانم که این طرح عملاً هم تهدید جدیدی بحساب بیاید. زیرا نه سرش معلوم است و نه تهش و یک شعار تبلیغاتی روی هواست.

ب- حرف خامنه ای در مورد بسته بندی مغز جوانان با مزخرفات خرافی و موهوم در مدارس هم خیلی بیشتر از دستور بسته بندی لچک زنان و خشتک مردان الکی و مزخرف است. و چطور یک رهبر عمری و عقب مانده شرم نمی کند که بعد از 26 سال از رهبریش هنوز هم در الف گهی که خورده اند مانده و مرتب بالا می آورد. خامنه ای همۀ این حرف ها را در همان کانتکست "تعویض زمین بازی از سیاست به فرهنگ و اجتماع" انجام می دهد که در بالا گفتم. و نیتش هم بغیر از وادار روحانی برای بی خیال شدن از خارج و سیاست "ملت واحد - دولت واحد" این مورد است که خامنه ای می خواهد با عمده کردن سبک زندگی و پارامترهای ناموسی؛ پیاده نظام خودش را هم فریب بدهد که سیاست را تعقیب نکنند و معطوف بشوند به ناموس پرستی و تسویه حساب با ولنگارهای مذهبی. اما خوشبختانه حزب اللهی ها هشیارند و نشان داده اند که دیگر فریب این فرافکنی های خامنه ای را نمی خورند و کماکان مصرند که حضرت آقا از استراتژی ویرانگر 26 ساله اش در سیاست خارجی دفاع بکند و اگر نمی تواند بقیۀ زندگی آنان را هم با فرستادن دنبال نخود سیاه "لچک یا خشتک مسئله این است" تباه نکند.

6- و آخر الامر می رسم به سفر خانم پارک به ایران و سخنی از خامنه ای در جمع معلمان و پاسخ بلافاصله و دندان شکن روحانی به آن:

الف- خانم پارک رییس جمهوری کرۀ جنوبی دختر همان ژنرال پارکی است که همزمان با محمدرضا شاه ایران - و در دو رژیم هر دو بسته از نظر سیاسی در ایران و کره جنوبی - در حال مدرن کردن کشورهایشان بودند که ژنرال پارک موفق شد و معمار کرۀ جدید لقب گرفت و شاه شکست خورد و لعنت بخشی و نوستالوژی ایکاش بخش دیگری از جامعه اش را لقب خودش کرد. پارک به سه دلیل موفق شد. اول اینکه غوره نشده مویز نشد. و هنوز سر از تخم در نیاورده برای غرب رجز نخواند مثل شاه ایران. دوم به این دلیل که نفت و ثروت مفت نداشت و مجبور از کارکردن شدند کره ای ها و ساختن کشورشان خشت بخشت. سوم به این دلیل که کره مسلمان نبود و مانع بسیار بسیار مهم توسعه ای همۀ کشورهای اسلامی - اهمیت سکس با برده کردن زنان - را در جامعه اش نداشت. و شاه شکست خورد چون هیچ کدام از ابزار موفقیت پارک را نه داشت و نه درست تشخیص داد. بعد از این معرفی خانم پارک می رسم به حرف های جدید خامنه ای در دیدار با این بانوی نمونه. خامنه ای از کره بعنوان کشوری پیشرفته نام برده و کمترین اشاره ای به وابستگی کره و حضور نیروهای امریکایی در آنجا - به تلویح هم - نکرده است. و این از خامنه ای که بارها نشان داده که قبلۀ آمالش کرۀ شمالی است بسیار بعید می نماید. زیرا او حتی امریکارا هم پیشرفته نمی داند و اصولاً پیشرفت را جز در خرافات منجر به معنویت خدا برسمیت نمی شناسد. حالا او از کشوری - بقول خودش حیات خلوت امریکا - تمجید به پیشرفته بودن می کند و تقاضای کمک به ام القرای اسلام واپس مانده که بازبقول خودش در سایۀ استقلال و بر ضد قدرت های غربی بودن قله های افتخار را در نوردیده است.

ب- اما آن حرف عجیبی که خامنه ای در دیدار با معلمان زده این بوده است:
رهبر انقلاب اسلامی، «تحمل مخالف» را یکی دیگر از شاخص‌های برجسته برای نسل آینده برشمردند و گفتند: تحمل مخالف در جامعه نهادینه نشده است زیرا تا فردی مختصر طعنه‌ای می‌زند، با مشت به سینه‌ی او کوبیده می‌شود؛ این، یعنی عدم تحمل مخالف.
این سخن خامنه ای - تا کنون - عجیب ترین و غیرمتعارف ترین حرفی بوده که از ایشان صادر شده است در طول سال های وبا. خامنه ای و حرف از تحمل مخالف - نه حتی منتقد - حاشا و کلا. خب بدیهی است که این حرف خامنه ای اولاً نشانۀ پررنگی از عقب  افتادن جبهۀ تحجر دارد و اینکه "حالا که دست برتر با تفکر عرفی هاشمی و روحانی است حتی اجازه نمی دهند جبهۀ تحجر و شرعی با آنان مخالفت زبانی و رسانه ای بکنند". و الا پر معلوم است که منظور خامنه ای از مخالف مخالفان خودش مثل محمد خاتمی و میرحسین و کروبی و زندگی خواهان نیست. اما این سخن و طعنۀ مبارک خامنه ای به روحانی بی پاسخ نمانده و رییس جمهور امروز در مراسم گشایش نمایشگاه کتاب به رساترین شکل ممکن پاسخ زعیم خودش را داده است.
روحانی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در مورد برخورد نکردن با نقادان گفت: نقادی یک نعمت است و نقاد را نباید به زندان انداخت. 
روحانی در حقیقت گفته است که اگر من به سینۀ مخالفانم می زنم که اغلبشان توهین می کنند و هیچ حد و مرزی را هم نمی شناسند و تازه با کدام قدرت و کجا توانسته ام به سینه شان بکوبم. شما رهبر معظم نه مخالف را بلکه حتی منتقد را با کمترین نقدی بزندان می اندازید. و ختم کلام؛ این بحر طویل تمام نیست اگر این جملۀ مهم هاشمی را هم نقل نکنم که گفته است:
وی با اشاره به انتخابات ٩٢ و ٩٤ گفتند «حالاکه مملکت به اینجا رسیده و مردم به اين سطح از اگاهي رسيده اند، الحمدلله می توانم راحت سر بر بالین مرگ بگذارم». 
این جمله از این نظر مهم است که هاشمی هم پذیرفته که توازن قوای سیاسی در کشور بنفع عرفی گرایان چرخیده و دیگر بازگشت مجدد تحجر کشور را تهدید نمی کند و اگر او هم بمیرد مشکلی در این چرخش مبارک پیش نخواهد آمد.

بعد از تحریر: این بحر طویل مطالب حداقل چند پست جداگانه بود که در یکجا آوردم و چون بنا ندارم دیگر دنبال انبوه مخاطب و غیر جدی بروم لزومی به تکه پاره کردنش ندیدم. اما نمایشگاه کتاب امروز در شهر آفتاب افتتاح شده و من خیلی وقت است که یک ستایش نامه ای به محمد باقر قالیباف بدهکارم که دکتر قاضی زادۀ هاشمی را هم همراه خواهد داشت و باید بزودی بنویسم و الا کفران نعمت کرده ام. 

۴۵ نظر:

عـسـکـر گفت...

. . . . . . .
جناب تیمسار
یک بار نوشته بودم که با 70 درصد نوشته های شما مخالفم
و سپس فهمیدم که با بیش از 90 درصد نوشته های شما مخالفم
ولی حالا فـهـمـیـدم که شما اساساً اعتدال گرا نـیـسـتـیـد
و به اعـتـدال گـرایـان هیچ اعـتـقـادی نـدارید .
بنده به عنوان یک اعـتـدال گـرا هـمـواره سعی دارم دربرقراری
دوستی و همدلی و همزبانی بین سه جناح اصلی حاکم بر کشور
در حالی که جنابعالی مـدام دنـبال اخـتلاف انداختن بین سه جناح
بـزرگوار هستید (اصول گرایان اعتدال گرایان و اصلاح طلبان)
که هر سه ولی نعمت امثال بنده هـسـتـنـد
. . . . . . .

رامیار گفت...

بسیار عالی و روشنگرانه بود. اینقدر پرمحتوا نوشنید که از مطالبی که نخوانده بودم هم آگاه شدم.
تشکر بسیار بابت وقتی که برای ما گذاشتید.

رامیار گفت...

راستی کاش بند (ت) را بیشتر وضیح بدهید. اینکه ورود ارتش چگونه میتواند سیاست خارجی را از شورای امنیت ملی به سمت وزارت خارجه برگرداند برای من مبهم است و به درستی متوجه آن نشدم.
ممنونم.

ناشناس گفت...

باز این عسگر ترول آمد.
پیشنهاد میکنم اصلا محلش نذارین و وقت بیهوده در پاسخ به چرندیاتش ندید و گرنه از بحث مبارک اصلی دور میافتیم.

Dalghak.Irani گفت...

رامیار
هر آنچه را که ما از مناسبات داخل نیروهای سیاسی ایران می دانیم کشورهی هدف - مؤثر در روابط بین المللی - هم می دانند. لذا درست است که همۀ نیروهای مسلح در ایران زیر امر خامنه ای هستند اما یک تفکیک بین آن ها است که مربوط برسمیت بین الملی داشتن است. ارتش جزو نیروهای مسلح منضبط و متکی بر منافع ملی - و نه ایدئولوژیک - شناخته می شود برعکس سپاه که نیرویی مطلقاً ایدئولوزیک است. دخالت ارتش در سوریه بمعنای رفتار متداول در بین کشورهای همپیمان است و از هر نوع تصمیم سیاستمداران خود چه جنگ باشد یا صلح تبعیت می کند در حالیکه سپاه یک نیروی ایدئولوژیک است و علاوه بر پذیرش کشور میزبان (سوریه) این ادعا را هم دارد که حتی اگر اسد هم نخواهد وظیفۀ مکتبی دفاع از حریم و حرم شیعیان را دارد و ممکن است از نتیجۀ مذاکرات احتمالی توافق دولت با جهان تبعیت نکند. لذا همین که ارتش جای سپاه را بگیرد بخودی خودی این پیام را دارد که موضوع سوریه از بحثی ایدئولوژیک به بحثی سیاسی تغییر ماهیت بدهد. غرب این را هم می داند که تمام سوابق فعالیت های امنیتی روحانی - بویژه در جنگ - معطوف به ارتش داشته و ذائقۀ نظامی او کلاسیک است. این ها و دلایل ریز دیگری حاکی از نوعی جابجایی راهبرد و اهداف هم دارد و هم مهتر به جامعۀ بین المللی القاء می کند و حرف وزارت خارجه در مباحثات فی مابین را مثمر ثمرتر می کند. حوصلۀ خیلی به عمق رفتن را ندارم. یا...هو

رامیار گفت...

بسیار پاسخ جالبی بود. تا کنون اینطوری بهش فکر نکرده بودم. سپاس فراوان بابت پاسخ سریع و جامع.

ناشناس گفت...

روحاني يك روز هم براي كشيدن شلوار رهبر صبر نكرد:
http://www.tabnak.ir/fa/news/586089/تاکید-رییس%E2%80%8Cجمهور-بر-ضرورت%E2%80%8Cآموزش%E2%80%8Cزبان%E2%80%8Cهای%E2%80%8Cخارجی

ناشناس گفت...

با سلام و خسته نباشید. گمان میکردم درباره داستان خانم مینو خالقی و نتایج ان هرچه که باشد هم بنویسد.

مازیار وطن‌پرست گفت...

بسیار متشکرم بزرگوار، با لذت خواندم و استفاده کردم. اما آن مصاحبه‌ی فرمانده‌ی ارتش که می‌گفت افراد ما داوطلبانه می‌روند و کلا جریانات سوریه توسط سازمانی دیگر [سپاه قدس؟] مدیریت می‌شود خیلی عجیب بود. علت آن مصاحبه را می‌توان در کانتکس کلی شما نشاند یا معلول صدها "خُرده جنگ قدرت" جاری بین ملوک‌الطوایف است؟

ممنونم که زود نوشتید.

ناشناس گفت...

دمت گرم. مردی بخدا، مرد! بنازم به اون سر پنجه هات و اون دید بلندت که موی نامریی رو از ماست میکشی بیرون!

ناشناس گفت...

بنازم به اون دیدت دلقک چطوری اون جمله حسن روحانی که گفته بود نقادی یه نعمته و نقاد رو نباید به زندان انداخت رو در تقابل با جمله خامنه ای دیدی درود و صد درود به تو به احترامت کلاه باید از سر بر داشت.و یه سوال از ایران جسته و گریخته خبر میرسه که اوضاع به نفع حسن روحانی نیست و احتمال نامزدی احمدی نژاد هست اینده رو چطور میبینی در این مورد؟بی جواب نذار لطفا

Dalghak.Irani گفت...

احمدی نژاد یکی از نامحدود آدم های کرۀ زمین بود از بدو پیدایش بشر که ادعای پیامبری کرد و با اینکه مورد استقبال خوبی قرار گرفت اما در نهایت موفق نشد و به بیشمار پیامبران کذاب پیوست. پیامبران فقط یکبار ظهور می کنند که اگر موفق بشوند می شوند پیامبر صادق و دین شان را گسترش می دهند و اگر موفق نشوند از صحنه حذف می شوند. پس احمدی نژاد یک پیامبر شکست خورده است و امکان ادعا و بازگشت به پیروزی مجدد را ندارد. او فقط برای خنده خوب است و بقیۀ ماجراهایی که مطبوعات دامن می زنند از عدم شناخت شان است و فقط خنده دار است. یا...هو

ناشناس گفت...

ئلقک با این برخوردهای محکم روحانی من فکر میکنم روحانی رهبر آینده هست.

ناشناس گفت...

ممنون تیمسار عزیز که همچنان مینویسی. درود بیکران به پدر و مادر شما که یک همچین شیر پاک خورده ای به جامعه داد. ای کاش میشد از افرادی اگاه و مسلط مثل شما اگر پست و مقامی در کشور نداشتند حداقل مسولان رده بالای کشوری و لشکری از شما بعنوان مشاور خودشون بهره میجستن تا از این جهنمی که این مرتجعین برای ما ساختن هرچه سریعتر بیرون بیایم.

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشی مرد بزرگ راست میگی این وزیر بهداشت بد جوری تو دل مردم جا کرده

ناشناس گفت...

فقط می تونم بگم ایول! که این همه مطلب رو با تیزبینی تحلیل کردی و جوری در هم ادغام کردی که باید بخش بخش در موردش خوب فکر کرد!

ناشناس گفت...


dani

جواب روحانی به خامنه ای:

امروز، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت، آقای روحانی گفته است: "شما ببینید در شبه قاره هند به خاطر اینکه این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی تقریبا مسلط هستند شما ببینید که در فناوری اطلاعات چه کارهایی انجام داده‌اند و چه شغل بزرگی را این شبه قاره به دست آورده است، ما باید زبانی را یاد دهیم که در کنارش علم، راحت‌تر به دست آید و شغل بیشتر برای نسل جوان آینده به وجود بیاورد و ارتباط اقتصادی ما را با دنیا تسهیل کند."

http://www.bbc.com/persian/iran/2016/05/160504_l45_rouhani_languages

ناشناس گفت...


سلام تیمسار

سوالی که الان در ذهن من وجود داره این هست که روحانی با چه پشتوانه ای جواب رهبری را به این تندی می دهد؟ ندیده بودم، حتی پیامبر کذاب هم این چنین حرکت های در عیان انجام داده باشد هرچند باید قبول کنیم شروع ساختار شکنی ها و بت شکنی های مقدسات سیستم به نظر من از زمان معجزه هزاره سوم شروع شد. بعید است روحانی فقط با پشتوانه هاشمی این چنین بی پروا جواب رهبری را به سرعت بدهد. باید به خودمان تبریک بگوییم و منتظر از بین رفتن متجددین بین 5 تا 10 سال اینده باشیم.ممنون میشوم ریشه قدرت روحانی را بررسی بفرمایید.

ناشناس گفت...

سلام
مطلب بسیار قشنگی بود. ممنون بخاطر اینکه برگشتید
ارادتمند- یزد

ماهور گفت...

بی چارهدخامنه ای داره از فصل الخطاب بودن هم میفته. عادتمون شده بود روحانی به چیزی می گفت بعد خامنه ای می زد تو دهنش حالا داره بر عکس می شه سر این زبان انگلیسی آفتابه کردش. بحث ایدئولوژیکی (این که انگلیسی زبان استعمار پیر و شیطان جهانخواره) و علمیش (این که بر خلاف حرف خامنه ای انگلیسی تنها زبان لازم برای تحصیل علمه) به کنار، روحانی عماا به خامنه ای گفت تو این قدر آی کیو خرج نکردی بفهمی منویاتت حتی عملی هم نیست چون معلم چینی مون کجا بود تو هر مدرسه ای آخه.

ناشناس گفت...

مردم باید از طرح نکیر و منکر نامحسوس استقبال می کردند! شما دوست داری ریخت نکره این ماموران جهنمی هدایت بهشت را از نزدیک زیارت کنی یا اس ام اسش بیاد؟ نمی فهمم چرا وقتی خود حکومت می خواهد قضیه را ماست مالی کند، مردم مچ گیری می کنند! به نفع مردم بود این طرح نامحسوس و مسخره.

ناشناس گفت...


تیمسار از جوابی که در مورد قدرت روحانی فرمودید بسیار سپاسگزارم.
قبول و هضم این پاسخ شما کمی برای من سخت است. عادت کرده ایم هر که دست بالا را دارد زور بگوید؛ یکی زور فیزیکی، آن یکی مالی ، آن یکی اجتماعی و یکی هم ذهنی... خلاصه هر کس بر اساس توانایی های ذاتی، اکتسابی و یا ترکیبی از این دو حرف خود را به پیش می راند. اما در مورد روحانی اینکه بر اساس پشتوانه مردم همچنین حرکتی را انجام دهد کمی تا قسمتی خودزنی هست چرا که ما مردم زنده باد و مرده باد هستیم از طرفی این شعار بین همه افراد داخل سیستم مشترک است حفظ نظام از اوجب واجبات هست. با در نظر گرفتن این موارد یا من باید بیشتر مطالعه کنم یا باید دید روحانی چه چیزی در چنته دارد که حضرت آقا را در این فقره آخر کاملا شست و در آفتاب پهن کرد تا کمی حال و هوایش عوض شود و کمتر صحبت کند که روحانی وارد سیستم تهاجمی شده است. شاید علت تغییر سیستم روحانی انتخابات سال دیگر است! البته که فرمایش شما درست است و من باید تلاش خود را برای فهمیدن شرایط بالا ببریم که مطالب وبلاگ در این سالها این مطلب را اثبات کرده است.

پراگماتیست گفت...

با درود بر تیمسار ایرانی

صحبتهای روحانی در مورد زبان انگلیسی در پاسخ به خامنه ای چنان بود که احساس کردم جای رهبر و رییس جمهور عوض شده و این روحانیست که رهبر است و تشر می زند.

به نظر من روحانی ریسک بسیار هوشمندانه ای کرده و می کند (اولین بارش نیست) که در هر دو صورت برنده خواهد بود.

مردم و جامعه جهانی یک دولت انقلابی یا اصولگرا را به عنوان یک متجاوز تلقی می کنند و به آن واکنش شدید خواهند داد. این واکنش شدید منجر به اخلال در تبادلات سیاسی فرهنگی تجاری و اقتصادی خواهد شد. بنابرین:

1. اگر اصولگرا رییس دولت باشد، قیمتها چنان بالا خواهد رفت و شرایط برای زندگی چنان دشوار خواهد شد که روحانی قهرمان ملی تلقی شود، به خصوص اگر او با برخورد رهبر از قدرت کنار رفته باشد.

2. اگر روحانی همچنان رییس جمهور باقی بماند نرمالیزاسیون را کاملا عملیاتی خواهد کرد.

در هر دو صورت روحانی برنده است و خامنه ای بازنده. پیش بینی من این است که خامنه ای گزینه دوم را انتخاب می کند چون گزینه اول خودکشی دردناک خواهد بود.

ناشناس گفت...

دلقک عزیز
مطالب ارزنده و پر نکته ای را بیان کردی. خواندم و لذت بردم. حال احساس وظیفه می کنم و به عنوان یک خواننده قدیمی خدمتتان عرض می کنم که هر زمان که نوک تیز قلم شما به سمت راس قدرت را نشان می گیرد بعضی از حزب اللهی های متعهد و البته همچون من پیگیر، بر خود واجب می بینند که بحث را منحرف و کم اثر کنند و یکی از راههایی که جواب گرفته اند، از احساس خوب شما نسبت به سردار قالیباف است. چون شما ذاتا انسانی مدافع حق هستید و این کار را با تعصبی مثال زدنی در مورد قالیباف انجام می دهید باعث می شود که این فرد یا افراد تا اندازه ای در کار خود موفق می‌شوند و باعث انحراف افکار و فضای بحث شوند. نمی دانم منظورم را درست رساندم یا نه.

پراگماتیست گفت...

با درود مجدد بر تیمسار ایرانی

من نیز در مورد قالیباف با شما زاویه دارم. اما خبری خواندم که ممکن است اشتراک نظر همه مخالفان قالیباف و من نیمه مخالف نیمه موافق و شمای موافق قالیباف باشد.

خبر این است که رییسی آستان قدس رضوی قرار است زمام امور آستان قدس را به او بسپارد. در این صورت ما نفع بسیار میبریم چون قالیباف هرکه باشد بر مدیران هرزه آستان قدس تماما شرف دارد و امور آن امپراتوری را (با مفهوم مثبت)کاملا دگرگون خواهد کرد.

Dalghak.Irani گفت...

پراگماتیست. این شایعات را دشمنان قسم خوردۀ قالیباف - مثل سایت انتخاب و روزنامۀ شرق - در می آورند. اولاً قالیباف تا دو سال دیگر شهردار تهران است. ثانیاً قالی باف مدیر رده اول است و زیر دست کار نمی کند - حیف هم است خداوکیلی قالیباف مستقل نباشد - ثالثاً قالیباف یک نابغه هم است و مطلقاً بجایی که به نیک نامی اش - از هرنظر - لطمه بزند نمی رود. و من مطمئنم که قالیباف چنین پست های غیرشفاف و پشت پرده ای را نمی پذیرد. اگر یک در میلیون چنین اتفاقی بیافتد من قالیباف را از شماره یک بودن همه جانبه حذف و از هواخواهی او برائت می جویم. یا...هو

ناشناس گفت...

با سلام خدمت دلقک عزیز
چرخش اوضاع بنفع عرفی گرایان البته میمون است و مبارک ولی موقت و شکننده همانطور که علتش یعنی برجام.
نگاهی بیندازید به تحولات پیرامون انتخابات ریاست جمهوری امریکا و دست بالای ترامپ و میل وافر او برای بمباران ایران. عنقریب است که مثل یک دمپایی در وسط صفحه شطرنج سیاست ایران فرود بیاید و جان تازه ای به مار نیمه جان افول گرایان و مرگ اندیشان بدهد.
زیاده جسارت است
میثم

ویتگنشتاین گفت...

تیمسار زیباکلام عینا حرف شما را زده است. (هرچند یک روز قبل از این پست مصاحبه کرده است) به شخصه همیشه در مورد موضوعاتی که مطرح میکنی اولین سوالی که به ذهنم می آید و از خودم می کنم این است که «نظر زیباکلام در این مورد چه می تواند باشد؟ (چون او یک روشنفکر مشهور و مردمی است)» در بعضی موارد نظرش خارج از بافت فکری شماست. مثل برداشتش از برجام 2 و 3 و یا در مورد دلیل دادن نشان شجاعت به ظریف
چرا هاشمی از مرگ سخن گفت؟
📝 روزنامه آفتاب یزد 13اردیبهشت 1395

آفتاب یزد: آقای زیباکلام تحلیلتان از صحبت اخیر ‌هاشمی که گفته "حالا که مردم به این درجه از آگاهی رسیدند می‌توانم با خیال راحت بمیرم" چیست؟
✅ زیباکلام: سیاستمداران بعضاً از گزاره‌هایی استفاده می‌کنند که اگر بعداً به آن فکر کنند، ترجیح می‌دادند که آن گزاره را به شکل دیگری بیان می‌کردند. شاید این جمله‌ هاشمی از همین دست است یعنی وقتی خود‌ هاشمی به آن فکر می‌کند بگوید شاید بهتر بود این موضوع را به‌گونه‌ای دیگر می‌گفتم تا از آن معانی و تعابیر مختلفی حاصل نشود. من با شناختی که از هاشمی دارم فکر می‌کنم، مقصود او از این جمله نتیجه انتخابات مجلس 94 است به‌ویژه در تهران که یک نفر اصولگرا هم به مجلس نرفت.‌هاشمی می‌خواهد بگوید که مقدار زیادی از رسالتی که داشته بعد از دو انتخابات 92 و 94 تحقق پیدا کرده و مردم ایران از نوعی پختگی و آگاهی سیاسی برخوردار شده‌اند و علیرغم بمباران تبلیغاتی اصولگرایان، اصلاح‌طلبان را ترجیح دادند.‌هاشمی می‌خواهد بگوید که خدا را شکر من زنده هستم و دارم می‌بینم که مردم ایران به چنین بلوغ سیاسی و سعه‌صدری رسیدند. او با این جمله‌اش پیام می‌دهد که " من در اهدافم به‌جایی رسیدم که اگر دیگر در این دنیا نباشم ناکام نخواهم مرد ."شما خودتان از سال 88 به بعد ببینید که چه اتفاقاتی علیه‌ هاشمی رخ داد، توهینی نبود که از سوی اصولگرایان به او نشود. من معتقدم که شرایط‌ هاشمی از سال 88 به بعد، حتی از شرایط او در دوران انقلاب تلخ‌تر و سخت‌تر بود ولی وی با جمله اخیرش می‌گوید «که علیرغم همه ظلم‌ها و ستم‌هایی که علیه من کردند خوشحالم که چنین نتایجی در هفت اسفند به دست آمده و حالا دیگر فکر نمی‌کنم که عمرم تباه شده است."

آفتاب یزد: همان‌طور که شما هم اشاره کردید چنین جمله و صحبتی می‌تواند تعابیر متفاوت و بازخوردهای منفی نیز داشته باشد. مثلاً ممکن است این حرف‌ هاشمی را این‌گونه تلقی کنیم که دیگر کار او در عالم سیاست تمام شده و وی تأثیرگذاری سابق را ندارد.
✅ زیباکلام: مطمئن باشید آقای هاشمی تا روزی که زنده هست و حواس پنج‌گانه‌اش کار می‌کند نه ساکت می‌نشیند و نه دست از سیاست می‌شوید و نه اعلام بازنشستگی خواهد کرد. اطمینان دارم او با تمام قوایی که دارد در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، در کنار جریان دموکراسی خواهی قرار خواهد گرفت.

آفتاب یزد: چه قدر جمله اخیر‌ هاشمی را مظلوم‌نمایی سیاسی تلقی می‌کنید؟ شاید او چنین صحبتی را برای اینکه بگوید رغبتی به شرکت در رقابت‌های ریاست خبرگان ندارد، بیان کرده است تا از این طریق نظر عده‌ای از روحانیون را به ریاستش جلب کند.
✅ زیباکلام: فکر نمی‌کنم او در این جمله به دنبال مظلوم‌نمایی بود. اگر هاشمی مظلوم‌نمایی هم بکند در ارتباط با مردم است. او خوب می‌داند که بسیاری از اعضای خبرگان و روحانیون همگام با او نیستند و حاضر نمی‌شوند به ریاست وی برای خبرگان رأی دهند. بنابراین او به فکر جلب محبت روحانیونی نیست که به قدرت وابسته هستند.

آفتاب یزد: پس آیا ممکن است که این جمله به این معنا باشد که وی قصد ندارد تا برای ریاست خبرگان کاندیدا شود؟
✅ زیباکلام: خیر! اگر ضرورت اقتضا کند و‌ هاشمی رفسنجانی حس کند که باید برای ریاست کاندیدا شود ولو اینکه بداند رأی هم نخواهد آورد یقیناً کاندیدا می‌شود.

آفتاب یزد: شما می‌گویید هاشمی بازهم با علم بر اینکه رأی ریاست را نخواهد آورد کاندیدا خواهد شد؟
✅ زیباکلام: بله!‌هاشمی اگر احساس کند برای ریاست مجلس خبرگان باید بایستد، می‌ایستد حتی اگر بداند که فقط یک رأی -که آن‌هم رأی خود اوست - بیشتر نخواهد آورد.

آفتاب یزد: به نظر می‌آید علیرغم اینکه لیست‌ هاشمی در خبرگان تهران، رأی آورده است بازهم گمان می‌کنید که روحانیون راه‌یافته به مجلس خبرگان برای ریاست، به وی رأی نخواهند داد و اتفاقی که در خبرگان دوره پیش افتاد تکرار می‌‌شود؟
✅ زیباکلام: یقیناً در مجلس جدید خبرگان،‌هاشمی به‌عنوان کاندیدای ریاست، رأی بیشتری از دوره قبل خواهد آورد. ولی اینکه این رأی به معنای نصف به‌علاوه یک خواهد بود را بعید می‌دانم.

پری بلنده گفت...

ناشناس 10:34 سیستم سیاسی و انتخاباتی توی آمریکا طوری نیست که اجازه بده یکی مثل ترامپ رئیس جمهور بشه. سندرز که مهار شد. ترامپ هم ناکارآمدی و نبودن انسجام توی نخبگان ارشد حزب جمهوریخواه از یک طرف و نبودن یک رقیب میانه رو با کاریزما و جذاب از طرف دیگه باعث شد بالا بیاد. فرض تقریبا محال که آرا عمومیش از کلینتون بیشتر بشه هم سد آخر که آرا الکترال باشه جلوش رو میگیره. فرض محال آرا الکترال رو هم رد کنه سیستم تا حذف فیزیکیش هم پیش میره. یه سکته ناگهانی با سن و سالش و هیجانات انتخاباتی میخونه یا شاید ترور توسط یه مکزیکی یا مذهبی افراطی یا سوسیالیست!البته کار به اینجاها نمیرسه. کلینتون رو از الان میشه تا 2020 توی کاخ سفید دونست. البته رئیس جمهور ضعیفی میشه. چون با اکثریت ضعیفی از حزبش بالا رفته و از طرف دیگه هم شکاف های اجتماعی توی آمریکا که نمودش همین ظهور سندرز و ترامپ هستن زیاد شده.

ناشناس گفت...


۱۱ اختلاف علنی رهبر و رئیس جمهور ایران:

http://www.bbc.com/persian/iran/2016/05/160505_l45_khamenei_rouhani_row

ناشناس گفت...

یک پست راجع به ماهیت قالیباف فرستادم که بنظر خودم منطق داشت
پیشینه و عملکرد این آدم با تعریفهای شما جور در نمیاد
اجازه انتشار ندادید
حیف است از شما که سانسور کنید

ناشناس گفت...

من نمی دونم چرا بعضی وقتا بعضی از دوستان وسط یه بحث میان و قضیه قالیباف رو یه جورایی میکشند وسط و تیمسار رو به بیراهه میکشند.

Dalghak.Irani گفت...

اینجا چیزی سانسور نمی شود. بویژه اگر طبق ادعای شما "یک پست راجع به ماهیت قالیباف فرستادم که بنظر خودم منطق داشت
پیشینه و عملکرد این آدم با تعریفهای شما جور در نمیاد" باشد. اگر منظورت همان فحش و ناسازا و اتهامات خاله زنکی چند خطی است. عرض می کنم که کامنت شما با پاسخ من و برخی اظهارات مخالف و موافق تک خطی دیگران هم منتشر شد و طبق روش کار من - مسایل چلش های زشت و دو نفره و احمقانه را فقط چند ساعت آزاد می گذارم برای دیده شدن از سوی طفین و پس از آن همه را حذف می کنم" حذف کردم. غی از همان مزخرف نویسی من کامت دیگری آن هم در حد "یک پست راجع به ماهیت قالیباف فرستادم که بنظر خودم منطق داشت پیشینه و عملکرد این آدم با تعریفهای شما جور در نمیاد" دریافت نکرده ام. لذا در صورتیکه شما همان شخص نیستید و کامت مستدلی - از نظر خودتان - فرستاده اید بمن نرسیده و مجدداً بفرستید. ضمناً خیلی هم ناراحت نباشید و صبر کنید اگر "مطبوعات داخلی به اندازۀ کافی به تجلیل از قالیباف در حوزۀ فرهنگ - نمایشگاه و باغ کتاب دو نمونۀ برجسته و اخیرش - نپرداختند" پست ستایش از این مدیر دردانۀ - غریب در وطن - خواهم نوشت و شما هم می توانید عقده ها و عقیده هایتان را خالی کنید و پاسخ بگیرید. پس بهتر است که هر چیزی را در جای خودش مطرح کنید. یا...هو

تکمله: اگر در ایران هستید از سوی من هم به شهر آفتاب برو و ضمن لذت از گرمای وجود شهردار با کفایت تهران کمی هم به معلومات خودت اضافه کن.

ناشناس گفت...

خودت هم خوشت میاد تیمسار که گاهی یه گریزی بزنی به مقوله قالیباف

ناشناس گفت...

نزدیک شهر آفتاب قالیباف یه مکانی برای اسکان دانشجوهای شهرستانی تدارک دیده که خیلی عالیه. دو روز اونجا بودم. دمش گرم واقعا. بی سابقه بوده. دفعه های قبلی همه ش ویلون و سرگردون بودیم توی تهران

Dalghak.Irani گفت...

قالیباف یک استراتژیست برجسته هم است. او کارش را بی نقص انجام می دهد. اگر از بی حرمتی چاله دهان های اینترنتی بیم نداشتم بخاطر خدشه دار شدن شخصیت قالیباف؛ دلم می خواست در اکثریت نوشته های اجتماعی ام حتماً و حتماً یک سلام و درودی به او بکنم. قطعاً او یک بی نظیر است! یا...هو

ناشناس گفت...

در تهران زندگی میکنم و شهر آفتاب هم سعی میکنم بروم
ظاهرا فیلترینگ یا اشکال دیگری در این اینترنت نفتی موجب شده نقد من نسبت به قالیباف به شما نرسد
خلاصه اینکه گرچه کارهای زیادی کرده اما هزینه او بمراتب بیش از فایده اش است

مفصل بود و الان حوصله تایپ مجدد ان را ندارم به فرمایش شما باشد در وقت خودش

الف گفت...

سلام بر تیمسار گرامی و دوستان

راستش من هم نمیتوانم زیاد قالیباف را دوست داشته باشم و این بیشتر از منطق و تحلیل مبتنی بر احساس ناخوشایندی است که از یک فرمانده سپاه ایجاد می شود. با آن جملات نه چندان دلچسب در حمله به هاشمی و اعلام ارادت به خامنه ای و فعالیت های مختلفی که به نام بسیج و شهدا و غیره انجام می دهد و غیره . می خواهم بگویم این نفرت یک جور احساسات درونی است که زیاد دلیل و منطق بر نمی دارد.اما با وجود این خوش نیامدن که حق برخی از مااست (و البته خوش آمدن تیسمار هم حق ایشان است) می خواهم یک نکته ای را بگویم که به نظرم در فهمیدن این موضع تیمسار کمک می کند:

یادم می آید نوجوان بودم و مقاله ای را در جامعه (احتمالا) خواندم به قلم یکی از درست و درمان ترین لیبرالهای ایران یعنی مرتضی مردیها. او نوشته بود که چرا گروهی از نیروهای بسیج و انصار را شبانه ریخته اید و گرفته اید و کتک زده اید. مگر حق و حقوق بشری اینها نباید رعایت شود؟! این موضع یعنی ایشان به چیزی باور دارد و تا انتها با باورش می رود. حالا این فرد در جناح مقابل است، باشد. مخالف همین حقوق بشری است. باشد، فرقی نمی کند!
داستان قالیباف و تیمسار عزیز هم همین است. اگر فردی اولا معتقد به اولویت توسعه و اقتصاد بر دموکراسی باشد، ثانیا راه نجات را نه در مبارزه سیاسی که در زمینه فرهنگی-اقتصادی بداند، ثالثا معتقد باشد که فایده یک مدیر درست و حسابی اصول گرا بسیار بیشتر از اصلاح طلب بی چاک و دهن است، رابعا قالیباف را واجد این صفات بداند؛ آن وقت اگر صادق باشد باید بیاید پشت اوبایستد و کاری به مرام و مسلکش نداشته باشد. این یعنی وفاداری به باور و اصول.
همینها است که تفاوت ایجاد می کند.

ناشناس گفت...

بنده نمیدانم کسانی که با قالیباف مشکل اساسی دارند و به هیچ روی تعریفی از وی را برنمیتابند در تهران زندگی میکنند یا در شهرهای دیگر و یا اساسا بیرون از ایران ، اما واقعا خدماتی که این آدم در تهران و برای تهرانیها انجام داده حتی برای کسی مثل من که مخالف مشی سیاسی و رفتارهای در گذشته وی هستم ، چاره ای جز تحسین و تمجید و ستایش نمیگذارد . بعضی از مواقع که تیمسار در برابر مخالفان زبان به درشتی باز میکند و کوچکترین انتقاد را با گزنده ترین کلمات پاسخ میگوید ، راستش عصبانی میشوم و احساس میکنم در تعریف از سردار دکتر غلو میکند اما نمی توانم چشمانم را بر خدمات او ببندم . تراکم فروشی راه ناگزیری بود و هست برای تغییر بافتهای فرسوده گیرم که این وسط نان کسانی در خامه فرو شد وکسانی دیگر آجر . دیکته نانوشته غلط ندارد . اگرهمکاری با سپاه در این شرایط میتواند به آبادانی شهر کمک کند ، خب ! چاره چیست . نتیجه کار مهم است . تا آنجا که من میدانم تهرانیها به قالیباف نگاه قدرشناسی دارند ، حتی خرده گیران .

p گفت...

به به .
احمدی نژاد: پیامبر کذاب... عالی.

عـسـکـر گفت...

. . . . . . .
جناب تیمسار
لطفا از قـالـیـبـاف حـمایـت نـکـنـیـد
قبلا هم گفته بودم که قالیباف یک فرد نظامی است و بنابراین حق دخالت در امور سیاسی را ندارد

آیت الله خـمـیـنـی در زمـان حـیـاتــشـان به درسـتـی فــرمـودنـد:
که نـظـامـیـان نـبـایـد در عـرصـه سـیاسـت دخـالـت کـنـنـد.
. . . . . . .

ضمنا متاسفانه آقای قالیباف نه با اصـولـگـرایـان 100 درصـد هم سـو اسـت
و نه با اعـتـدال گـرایـان .
قالیباف باید تکلیف خودش را سریع تر مشخص کند که با کدام طرف است؟
. . . . . . .

بهرام گفت...

از الف ممنونم بابت آن چهارگانه آخر. توضیح جالبی بود.

ناشناس گفت...

سلام به تيمسار عزيز،
داستان قاليباف و هر مسئول ديگر در اين حكومت مخصوصا اگر در مقامي عالي باشد اين است كه اگر او در گروه گرگها هم نباشد قطعا گرگ زاده است كه توانسته خود را در گروه آنان جاي دهد ولي بهرحال كار هاي خوب را بايد گفت و كار بد را بايد نقد كرد ولو اگر از دشمن باشد.

ناشناس گفت...

عملکرد قالیباف رو در زمان شهردار تهران بودنش باید به دو بخش تقسیم کنیم. عملکرد او در دور اول از سال 84 تا 92 و عملکردش در دور دوم از سال 92 تاکنون.
در دور اول او که حامی چندانی نه بین اصلاح طلبان و نه اصول گرایان نداشت مجبور شد جهت اجرای پروژه های خود از سپاه کمک بگیره صدها میلیارد پروژه در تهران در اختیار سپاه یا شرکت های وابسته قرار گرفت. پروژه هایی که در این دور انجام شد همگی با کیفیت پایین و هزینه بالا به اتمام رسیدند تهرانی ها حتما با چند نمونه از این پروژه ها و مشکلات شون آشنا هستند. در دور اول قالیباف تنها اقدام به دور زدن قوانین و ساخت و ساز هر چه بیشر خیابان و تونل و زیرگذر و از بین بردن فضای سبز کرد. در این دور قالیباف با سپاه و جریان های تندرو مانند پایداری ارتباط نزدیکی برقرار کرد.

اما در دور دوم از کمی از وابستگی اش به سپاه کم کرد و رویه متفاوتی رو پیش گرفت. کیفیت و اهداف پروژه های اجرا شده بالاتر و مدرن تر بود. قالیباف توجه بیشتری به محیط زیست و نمادهای مدرن در این دور داشت از جمله پروژه های خلاقانه او در این دور پل طبیعت رو میتوان نام برد.
قالیباف دور دوم نشان داده که مدیر نسبتا خوبی هست. و در شهر کورها یک چشم پادشاه است. مشکل اصلی قالیباف همانی هست که یکی از کامنت گذاران در همین پست اشاره کرد: او تکلیفش مشخص نیست. راه و سمت و سو و هدف او مشخص نیست. قالیباف از یکی از شهرستان های مشهد هست میتوان او را مشهدی دانست و مشهد بعد از قم اصلی ترین پایگاه تندروترین جریان سیاسی ایران یعنی گروه پایداری است. مردم مشهد هم علاقه خاصی به افراد تندرو دارند. هم در انتخابات شورا و هم در انتخابات مجلس تمام و کمال به تندروها رای دادند و کاری هم نداشتند که ملتی رو 8 سال آزگار با همین نمایندگانشون آزار دادن و این بار 4 سال دیگر نیز این آزار رو تمدید کردن.

اطرافیان، مشاوران و برخی مقام های مهم شهرداری تهران رو قالیباف به مشهدی ها و به خصوص به افراد نزدیک به گروهک پایداری سپرده است.
قالیباف اگر بتواند خود را از این وابستگی به گروه پایداری و سپاه برهاند و فقط تمرکز کند به کاری که در آن تخصص دارد یعنی سازندگی در آن صورت شانس این را دارد که بین اکثریت مردم اقبال پیدا کند. در غیراینصورت در صورتیکه او برخلاف جریان که جوانان ایران در حال حرکت به سمتش هستند بخواهد شنا کند حذف خواهد شد حتی اگر بتواند تهران را عروس شهرهای جهان بکند.

قالیباف دقیقا عکس تئوری ای که در این وبلاگ تبلیغ می شود یعنی حرکت به سمت عرفی گرایی که اکثریت مطلق جوانان ایرانی امروز در حال حرکت به سمتش هستند، داره میره و من نمی دونم چطور با وجود چنین تناقض فاحشی نویسنده این وبلاگ از این فرد دفاع می کند.
توسعه اقتصادی هم موجب توسعه سیاسی و آزادی و عرفی گرایی نمی شود بلکه دقیقا هدف گرفتن قلب ایدئولوژی است که موجب شکستن ایدئولوژی و سپس آزاد شدن راه توسعه اقتصادی می شود. اکنون تهران از سال 84 در دست قالیباف است در تمام این مدت او مشغول توسعه اقتصادی این شهر بوده است پس چرا هنور بعد از بیش از یک دهه توسعه سیاسی و آزادی در تهران اتفاق نیفتاده است؟ چرا در تمام آمارها تهرانیان در صدر جداول افسردگی و خودکشی و زیان های اجتماعی هستند و در ته جدول شادمانی، فعالیت های فرهنگی، موسیقی و... هستند؟ سازمان فرهنگی هنری تهران یک صدم فعالیت فرهنگی زمان کرباسچی رو انجام نمی دهد. روحانی چرا هنوز نتوانسته است از نظر اقتصادی کار بزرگی را انجام دهد؟ چون ایدئولوژی و نگهبانان آن یعنی خامنه ای و سپاه سد راه او هستند و خواهند بود. پس تنها راه پیشرفت در ایران اول شکستن ایدئولوژی و توسعه سیاسی است و سپس توسعه اقتصادی. این موضوع در ایران سابقه تاریخی دارد و باید از تاریخ درس گرفت. در طول 4 دهه حکومت جمهوری اسلامی تنها دوره ای که اقتصاد ایران واقعا از نظر علمی و مو به مو بر اساس اصول اقتصادی داشت پیشرفت میکرد و به رشد سالانه 8 درصد اقتصاد و در زیربخش هایی مانند صنعت به رشد باورنکردنی 20 درصد رسیده بود زمان خاتمی بود که تئوری توسعه سیاسی در ایران اجرا شد. رشد 20 درصد سالانه صنعت رو در زمان خاتمی با رشد منفی اقتصادی در زمان حال مقایسه کنید تا عمق فاجعه رو بیشتر درک کنید.

رامیار گفت...

دلقک جان
واقعاً نیازمند تحلیل شما هستیم درباره اسارت سربازان سپاه
http://jamejamonline.ir/online/2383922927754970574/%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%DA%A9%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
این عکسها، به ویژه عکسی که سربازان سپاه را با طناب بسته اند به وانت و به اصطلاح بزکش میکنند و نیز عکس دیگری که تعداد زیادی از سربازان را اسیر شده و نشسته نشان میدهد در انتظار سرنوشت هولناکشان، بسیار آزارم داد.
از یک طرف متنفرم از سپاهیان و از آنچه با ملت و مردم ما میکنند. از مرگشان شاد میشوم که مرگ را برای مردممان آورده اند. از طرف دیگر هم تصور اینکه این دو جوان ساده دل فریب خورده در حال شکنجه شدن هستند آزارم میدهد. تردید ندارم همینها اگه یک اسیر از طرف مقابل دستشان میفتاد بدترین کار را میکردند و این هم جنگ است. فرماندهان حیف نان سپاه را هم که میشناسم و میدانم اینها را ول کرده اند به امان خدا و اینها هم راحت اسیر شده اند.
با این حال ناراحتم و حالم خوب نیست از تصور دردی که در اسارت میکشند و سرنوشت هولناکی که در انتظارشان است.
کاش تحلیلی بنویسی که سخت مشتاق شنیدن نظرت هستم.