۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

جنگ شش ماهۀ اردوی ایدئولوژی (خامنه ای و اطلاعات سپاه) بنفع سپاه تمام و محمد سرافراز برکنار شد!



1- آیت الله خامنه ای بالاخره بعد از مدت ها کشمکش و برو بیا در صدا و سیما محمد سرافرازی را از کار برکنار کرد که درست 7 ماه پیش در تاریخ 20 مهر 1394 و در دیدار با مدیران و کارکنان این سازمان از او چنین یاد کرده بود:
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با تشکر از زحمات مدیران و کارکنان رسانه ملی بویژه آقای سرافراز رئیس سازمان صدا و سیما، ایشان را فردی پرکار، سخت کوش، با همت، منظم، ساده زیست و بدور از تشریفات و تجملات، پاک دست، حساس در مورد بیت المال، شجاع، دارای جسارت در تصمیم گیری و خلاق و مبتکر و نوآور دانستند و خاطرنشان کردند: این ویژگی ها بسیار با ارزش و مورد تحسین است که باید استمرار داشته باشند و برای سازمان صدا و سیما به عنوان یک سازمان فرا قوه ای لازم و ضروری است.
و پر واضح است که برکناری چنین مدیر مورد وثوق و مستحسنی چه فشار سنگینی را لازم داشته است. تا خامنه ای مقاومتش در هم بشکند و محمد سرافراز را برکنار کند. اینکه این موضوع تا این حد طولانی شده حاکی از مقاومت خامنه ای در مقابل جبهۀ مخالف محمد سرافراز است. در مورد دلایل برکناری محمد سرافراز گمانه زنی های زیادی صورت گرفته و محتمل بازهم خواهد گرفت. عده ای کمبود شدید بودجه را مهم می دانند که باعث تعدیل نیروی انسانی در سازمان تحت عنوان چابک سازی انجام شده است. دسته ای دیگر نقش مدیران برکنار شدۀ زمان مدیریت ضرغامی را مهم دیده اند. دستۀ سومی ناکارآمدی صدا و سیما در جذب مخاطب و مبارزه با شبکه های مدیای خارج از کشور اولاً و شبکه های اجتماعی ثانیاً را دلیل اصلی برکناری سرافراز می دانند. حتی یک دستۀ چهارم اسکولی هم هستند که مخالفت تبلیغاتی صدا و سیما با برجام و دولت حسن روحانی را دلیل برکناری می آورند. و این قصه سردراز دارد و هرکسی از ظن خود یار این تغییر - تغییرات در جمهوری اسلامی مثل کار شعبده بازهاست و کسی که در کار شعبدۀ سیاسی رژیم نقش اول را نداشته باشد قادر به هیچگونه تحلیل مبتنی بر داده های میدانی نیست - شده است. 

2- من اما ضمن قبول همۀ آن دلایلی که دیگران می شمارند و شمرده اند - غیر از نقش دولت و روحانی در این تغییر = جوک و لطیفه است که خامنه ای مدیری را بخاطر مخالفت با دولت برکنار کند - یک علت تامه ای فراتر از مناسبات مدیریتی را علت برکناری اجباری محمد سرافراز از سوی خامنه ای می فهمم و می دانم. و مژده هم بدهم که بهر صورت برکناری محمد سرافراز اتفاق خوبی بوده و بنفع جامعه و مخاطبان صدا و سیما تمام خواهد شد. اما قبل از ورود به علت تامۀ برکناری محمد سرافراز لازم است که نظر و برداشت و فهم خودم از مدیریت های فاشیستی و توتالیتر را باجمال بگویم:

3- انقلاب ها بر مبنای ایدئولوژی به پیروزی می رسند. به این معنا که بدون ایدئولوژی انقلابی به ثمر نمی رسد حتی اگر شورش هایی بزرگ هم انجام بشود. و ایدئولوژی استخوان بندی اصلی اش باید از عدالت تشکیل شده باشد. و این عدالت هم قطعاً وجه پررنگ عدالت اقتصادی داشته باشد تا توده های محروم به شورش بپیوندند و با فشار افسارگسیخته انقلاب را محقق کنند. ایدئولوژی اما یک متن است و بطور بدیهی هر متنی خوانش های متفاوت از سوی کادرهای متفاوت و ایدئولوگ ها به ارمغان میاورد. مثل بلشویک ها و منشویک ها در انقلاب اکتبر اتحاد شوروی سابق یا اسلام شیطانی و اسلام رحمانی در انقلاب اسلامی. چون ادارۀ کشورهای انقلاب کرده با استناد به متن های پراکنده قابل انجام نیست و کارآمد نمی شود لذا کشور انقلابی ناگزیر است از "متن" به "شخص" و از ایدئولوژی به فاشیسم عدول کند. بعبارت دیگر کشور انقلابی باید از ایدئولوژی بمثابه یک متن به "پیشوا یا امام" بمثابه یک شخص عبور کند و پیشوای فاشیست خوانش خود از متن ایدئولوژی را بعنوان تنها خوانش مجاز و مفید و با حداکثر خشونت جاری و ساری سازد تا حکومت انقلابی به حداقلی از کارآمدی برسد و دوام بیاورد. بعنوان مثال اگر استالین نمی توانست از متن ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم به "شخص من استالین (پیشوا) همان متن هستم و حرف من حرف اول و آخر است" برسد و آنرا اجرایی هم بکند بطور بدیهی اتحاد شوروی قادر نمی شد دست آوردهای عظیم صنایع سنگین و نظامی و بمب هسته ای و غیره را بدست بیاورد و ... همینطور بود پیشوا شدن مائو در چین و کاسترو در کوبا و جوجه کیم اون جون کرۀ شمالی امروزی. در شوروی استالین و چین مائو و کوبای فیدل و کرۀ شمالی وارث کبیر کسی از ایدئولوژی حرفی نمی زند و رفرنسی به متن نمی دهد بلکه همۀ رفرنس ها به شخص پیشواست و تشخیصی که او می دهد.

4- بدون کمترین تردیدی خامنه ای هم یک فاشیست است و همۀ تلاشش در 26 سال رهبریش مبتنی بر فرا رفتن از متن به شخص خودش بود و است. اما بدلایل بیشمار و غیرقابل احصاء در این وجیزه خامنه ای تاکنون موفق به ارتقاء بمقام پیشوایی نشده است. و ایران کماکان در مرحلۀ متن ایدئولوژی - که لاجرم پرهرج و مرج و شترگاوپلنگی است - مانده است و نتوانسته حکومت انقلابی جمهوری اسلامی را به حداقل کارآمدی مورد نیاز ادارۀ کشور برساند. جمهوری اسلامی فاشیست ذهنی کوچک و بزرگ بسیار دارد. اما تلاش های هیچکدام نتوانسته به خامنه ای در رهبر بلامنازع شدن کمک کند. احمدی نژاد رده بالاترین فرد فاشیستی است که در جمهوری اسلامی به مسند رسید. او که ابتدا می خواست تحت لیسانس خامنه ای به ارتقاء خامنه ای بجایگاه پیشوا کمک کند بعد از وقایع 88 متوجه شد که خامنه ای ظرفیت پیشوا شدن را ندارد. و لذا فیلش یاد هندوستان کرد و خواست که خودش را بعنوان پیشوا معرفی کند. اما موفق نشد و روحانیان موفق شدند بلندپروازی های او را دفن کنند و بیرونش کنند. محمد سرافراز هم یکی دیگر از این فاشیست ها بود که تلاش کرد تا خامنه ای را در مقام پیشوا  تثبیت کند و از متن ایدئولوژی هزار تکه به تثبیت خوانش منحصر بفرد پیشوا (خامنه ای) عدول کند. اما او نیز موفق نشد. زیرا سپاه پاسداران بعنوان پرقدرت ترین نگاهبان ایدئولوژی راضی به این کار نشدند. نه اینکه سپاه از روی مردم دوستی و ضدیت با فاشیسم رودر روی سرافراز ایستاد. بلکه ایستادگی سپاه بخاطر احساس خطری بود که از یکه تاز شدن خامنه ای داشتند و دارند. درست است که هم خامنه ای و هم سپاه و هم سرافراز در موضع سیاسی باهم همپوشان بودند و هستند. اما سپاه توقعات و منافع و حساسیت دیگری هم داشت و دارد که محمد سرافراز آن ها را تهدید می کرد. بنظرم مهمترین این تضاد ها در حوزۀ مدیریت های مؤثر صدا و سیما رخ نمود که سرافراز بدون در نظر گرفتن مدیران مورد نظر سپاه مهره چینی کرد و بنوعی سپاه را دور زد.

5- خب کار خیلی ساده بود و ساده هم پیش رفت. سپاه وقتی دید محمد سرافراز بجز حرف خامنه ای به هیچ قدرت موازی دیگری بها نمی دهد. بلافاصله سازمان اطلاعاتی مخوفش را فرستاد به آبدارخانۀ محمد سرافراز و دو پروندۀ سکسی همزمان بیرون کشید. یکی مربوط بود به شهرزاد میرقلی خان بود در اندرونی چسبیده به ریش سرافراز و دیگری درخواست رابطۀ نامشروع مدیران پرس تی وی از یکی از خانم های مجری. اطلاعات سپاه خیلی دقیق و خوب کار کرد. چون می دانست که هر ترفند دیگری اعم از دزدی و هیزی و بیت المال و سوء مدیریت و این قبیل مسایل پیش و پا افتاده و بدیهی در جمهوری اسلامی نمی تواند مثل عنصر سکس و حجاب و عفاف شاخک های ایدئولوژی پیرمردان قم را تکان داده و بصف ضد محمد سرافراز بیاورد. البته خود سرافراز هم هم بخاطر اینکه در شناخت قدرت خامنه ای اشتباه کرده بود و هم بخاطر دوری از فضای مافیایی بسیار پیچیدۀ قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی بعلت خارج از کشور بودن حماقت کرد و مصاحبه ای کرد و اطلاعات سپاه را متهم کرد که برایش پاپوش درست کرده اند و به خانم میرقلی خان ایثارگر و کارگزار رژیم در شرایط سخت اتهام جاسوسی زده اند. و در حقیقت دفاع از کسی کرد که خود فاطمۀ زهرا هم باشد و یک عکس با مانتو داشته باشد از نظر شریعت فاحشه ای بیش نیست.
  
6- البته از نظر شخص خامنه ای چنین گاف هایی زیاد مهم نیستند و نباید مته بخشخاش گذاشت. زیرا یکی از ویژگی های فاشیست اولویت اطاعت به تفکر است. بعبارت دیگر اگر ایدئولوژی معیار پذیرش افراد را همراستا بودن تفکر آنان بخوانش رهبر می داند و پافشار است. اما در نظر فاشیست معیار پذیرش قبل از هر چیز مطیع محض پیشوا بودن است. البته که تفکر هم همراه باشد عالی است اما درهر تخصص و نیازمندی که پیشوا نیاز دارد اگر مهرۀ همفکر مطیع نبود اولویت با مطیع غیرهمفکر - اصطلاحاً می گوییم مزدور - است. مشروط بر اینکه این ناهمفکری یا مغایرت سبک زندگی تظاهرات و نمود بیرونی و افکار عمومی پیدا نکند. اما همانطور که ابتدا هم گفتم این تغییر و تبدیل بدون هیچگونه دخالت و تأثیر گذاری از سوی بخش عرفی و انتخابی حکومت بود و یک دعوای سخت درون گروهی اصحاب درجه یک رهبر با او بود که خامنه ای شکست خورد. اما این شکست خامنه ای بطور ناخواسته در جهت بهتر شدن اوضاع صدا و سیما هم خواهد بود. زیرا مدیر جدید از جنبۀ سوابق و تیپ شناسی قیافه ای آدم متین تر و متفکرتری بنظر می رسد و چشمانش آن اشعۀ مخرب - ببین من چقدر پاکدست و ساده زیست و خاکی ام - را که مختص فاشیست هاست را ندارد. رجوع کنید بتعریف خامنه ای فاشیست و پاکدست و ساده زیست و جسور و تصمیمگیر؛ از محمد سرافراز فاشیست و پاکدست وساده زیست و جسور و تصمیمگیر؛ در ابتدای مقاله. و آیا احمدی نژاد غیر از این صفات مشترک را افتخار خود می دانست؟ یا...هو 

۴۱ نظر:

ناشناس گفت...

و اما یک سوال. همانطور که میدانید انتصابات رهبری دو دوره 5 ساله است. آیا این تغییر زودهنگام سنت ماندگاری حتمی ده سال در یک پست انتصابی در مناصب مهم و چشم پر کن را خواهد شکست؟

ناشناس گفت...

با توجه به اینکه این موضوع را شخصاْ چند روزی بود دنبال می کردم، تقریباْ به همان نتیجه ای رسیدم که شما رسیدید. تنها تفاوت من و شما این است که هنر نوشتن شما و دقت شما را ندارم.

D گفت...

به این هم توجه کنیم که همین دورهمی و خندوانه شدن محل تبلیغ ایدئولوژی و ... از جمله برنامه امشب خندوانه با شرکت این شاعر دربار

ناشناس گفت...

مهم ترین دلیل رفتن سرافراز همانی هست که گفتین یعنی اخراج بسیاری از مدیران وابسته به سپاه و انتصاب مدیرانی نسبتا مستقل توسط سرافراز. تعداد کارمندان سازمان صدا و سیما در زمان ضرغامی به 40 هزار نفر رسید و تعداد شبکه ها سه برابر شد درحالیکه عملا نصف این 40 هزار نفر کار تولیدی در سازمان انجام نمی دهند و عمدتا مشغول به کارهای ساده اداری هستند. بسیاری از این کارمندان در زمان ضرغامی و با توصیه و معرفی سازمان هایی مانند سپاه جذب سازمان شدند. بسیاری از مدیران صدا و سیما هم مامور به خدمت از جاهای دیگر از جمله سپاه بودند. سرافراز تعداد زیادی از شبکه های به درد نخور رو تعطیل و مدیران مفت خور رو تعدیل کرد. برخلاف نظری که در این تحلیل داده شده، به نظر میرسه که سرافراز از لحاظ عملکرد حرفه ای و اداری بهترین مدیر منصوب شده توسط خامنه ای در سازمان صدا و سیما بوده. با این وجود این درست است که سرافراز از نظر ایدئولوژیک گرایش شدیدی به سمت خامنه ای و تقویب و بازسازی چهره او داشته.
اما مدیر جدید منصوب شده معاون پیشین ضرغامی بوده و آمدن او به معنی ادامه سیاست های ضرغامی در سازمان خواهد بود. سرافراز متاسفانه به دام اطلاعاتی سپاه افتاد و ماجرای شهرزاد را نتوانست به خوبی مدیریت کند. اگر سرافراز در مقابل دام اطلاعاتی سپاه تنها سکوت میکرد و از طریق مراد خود یعنی خامنه ای قضیه را پیگیری میکرد و اگر استعفا نمیداد، پروژه سپاه با شکست مواجه شده و سرافراز میتوانست تا پایان دوره 5 ساله خود به کار ادامه دهد. جالب است که خامنه ای برخلاف رویه اکثر حکم های خود، یک حکم یک ساله برای عسگری مدیر جدید این سازمان صادر کرده است. عسگری نیز نه تنها فرد متفکری و متعادل و میانه رویی نیست بلکه عامل سپاه بوده و در جهت آماده کردن ذهن های افکار عمومی برای کودتای آینده سپاه عمل خواهد کرد.

ناشناس گفت...

سوال این است که ضرغامی بهتر بود یا سرافراز؟ از لحاظ مالی به نظر می رسد سرافراز انسان پاک دست تری بوده و حیف و میل های دوران ضرغامی را کاهش داده بود. اما خروجی صدا و سیما کاملاْ در جهت خامنه ای بود در حالی که به نظر من ضرغامی وابسته به سپاه اندکی از خامنه ای فاصله داشت. چیزی که اتفاق افتاد دقیقاْ چیزی است که دلقک هم گفت: در نبرد بین سپاه و خامنه ای، سپاه به سادگی برنده شد.

ناشناس گفت...

شاید عملکرد سرافزار در قبال انتخابات اخیر و نتیجه ای که حاصل شد نیز در این میان سهم کوچکی داشته باشد. در واقع صدا و سیما با دنبال نمودن همان سناریو مقدس سازی که شما و سایر دوستان ذکر کردید و حمله های شدید به مخالفین (برنامه 8:30 این رسانه یکی از کثیف ترین و بی انصاف ترین برنامه ها در جهان است) و به موازات آن ضعف در چرخاندن و شکل دادن افکار عمومی به سمت مورد نظرشان و در نهایت شکست سنگین جناح شان، در عمل کاملا برعکس آن چهره مقدس را ضایع کرد و ضعیف و شکست خورده نشان داد.احتمالا با شروع کار مجلس جدید و وضع موجود کشور و منطقه، بازی جدیدی بین دو قطب بازی در راه خواهد بود که update نمودن بوق تبلیغاتی سیستم یکی از مهمترین پیش نیازهای آن است.

نمی دانم چرا ناخودآگاه در پس ذهنم مرتب نگران هستم و توهمی می بینم که شاید به ناگاه و سریع بازی چرخیده و روحانی و دار و دسته اش خائن و وطن فروش و جاسوس معرفی شوند (به خصوص امثال نهاوندیان، ظریف و بقیه آنهایی که خوب انگلیسی صحبت می کنند و نقطه حساسی را در ذهن آقا تحریک میکنند) و همه کاسه کوزه ها بر سر اینان شکسته شده و کشور به سمت ترسناک دیگری برود. برجام و همه این داستان ها کنسل شده و آن بازی نهایی ترسناک نظامی شروع شود. تقریبا همه جا و همه از آن کودتای نظامی احتمالی صحبت می کنند و با تحلیل هایی که می خوانم اصلا دور از ذهن نیست. تنها راه بستن کمربند کشور و کنترل و تصحیح همه چیز به نحو مورد نظر آقابون، مثل همه ادوار و همه جا، یک جنگ خواهد بود که بسیاری از مشکلات را توجیه کرده و اجازه سرکوب و ایجاد تغییرات پسا رهبر را می دهد.

(جوان پیر)

ناشناس گفت...

سلام
خیلی جالب بود.
برای من سوال بود که اون افشاگری مربوط به مدیر پرس تی وی با ضد حمله ی همیشگی " دشمنان نظام در صدد تخریب چهره های خدوم هستند" مواجه نشد.
ارادتمند- یزد

ناشناس گفت...

بخش اول نوشته شما یکی از درخشانترین تحلیلهایی است که من تا امروز در رابطه با رابطه رهبران ، ایدئولوژی انقلابی و روند تکامل یک انقلاب خوانده ام و گذار از تحلیل زیبای تئوریک نخستین به روند تکامل انقلاب ایران در تنها سه پاراگراف کوتاه چیزی فراتر از تحسین برانگیز است. بالانشاندن بی دلیل و از روی احترام خالی از پشتوانه حقیقی که رنگ اغراق به خود می گیرد در فرهنگ ما امری مرسوم است ولی به هیچ تعارفی و به سادگی شخصا معتقدم شیوه شیوه ویژه فلسفی اندیشیدن شما و ذهن ارتباطی نیرومندتان شما را بالاتر از یک تحلیلگر، در مقام یک اندیشمند اجتماعی سیاسی می نشاند ولی در رابطه با بخش دوم تحلیلتان شاید سخن نخست شما که در این بلبشوی غریب در سطوح سیاسی یافتن دلیلی منطقی چیزی بیش از گمان زنی نبوده باشد. گاهی دلیل نه موضوعی پیچیده بلکه به سادگی لجبازی شخصی جناب سرافراز بر موضوع شهرزاد میرقلی خان بوده باشد و پافشاری بر آن تا حد استعفا. وقتی سخن از وجود هویتی مجزا به نام سپاه به عمل می آوریم باید به یاد داشته باشیم که این هویت مجزا حقیقتا چیست و کیست؟ وقتی می گوییم سپاه چنین کرد و چنان کرد مقصود چه کسی است؟ در ساختاری بی قاعده و الیگارشیک مانند ایران اصولا چیزی به نام سپاه به عنوان مغزی متفکر و جداگانه و دارای قابلیت برنامه ریزی جداگانه وجود ندارد چه رسد به مقابله با شخص اول ساختار سیاسی. سپاه مجموعه ای از آدمهای بی نهایت متفاوت است که قدرت اعمال نیروی تشکیلاتی خارج از ساختار قدرت ندارند مگر در موضوعات اقتصادی که توان پیوند محدود افراد تشکیل دهنده نظامهای الیگارشیک را فراهم می کند و در اعمال قدرت سیاسی مستقل.

ناشناس گفت...

"اصولا چیزی به نام سپاه به عنوان مغزی متفکر و جداگانه و دارای قابلیت برنامه ریزی جداگانه وجود ندارد"

جدی می فرمایید؟ پس احتمالا شما در شناخت بازیگران قدرت در ایران سخت دچار اشتباه و انحراف شده اید. سپاه دارای سازمان اطلاعات بسیار قوی و حرفه ای است در سطح وزارت اطلاعات و حتی قوی تر. فرماندهان سپاه به خاطر سلسله مراتب نظامی هماهنگی فکری و عملی بسیار بیشتری از سایر احزاب و گروه ها دارند و بسیار سازمان یافته تر عمل میکنند. اگر سپاه قابلیت برنامه ریزی نداشت تبدیل به چنین قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی نمیشد. حدود یک سوم اقتصاد ایران مستقیم یا غیرمستقیم توسط شرکت های سپاه اداره می شوند. دو سوم قاچاق و تقریبا تمام قاچاق سازمان یافته توسط سپاه و اسلکه هایش و گمرک ها زیر نظر سپاه انجام می شود. کودتای سال 88 زیرنظر سپاه و با همکاری وزیرکشور احمدی نژاد انجام شد. در فیلم هایی که بعدها از سخنرانی فرماندهان سپاه منتشر شد فرمانده سپاه می گوید که اگر ما اجازه میدادیم روند انتخابات به صورت عادی ادامه یابد انقلاب به دست نااهلان می افتاد. این سخن آشکارا نشان دهنده کودتای سپاه در سال 88 بود. با نگاه به مجلس نهم می بینید که ده ها نفر از نمایندگان، فرماندهان سپاهی سابق یا بازنشسته هستند در هیچ مجلسی در تاریخ جمهوری اسلامی این تعداد از افراد نظامی یا امنیتی وجود نداشتند. در انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان اخیر هم سازمان اطلاعات سپاه عملا و در واقع به پشتوانه قانون مصوب نمایندگان مجلس نهم وارد چرخه بررسی صلاحیت ها شده بود. نیروهای سپاه ضابط قضایی محسوب می شوند که بدین معنی است که سازمان اطلاعات سپاه مستقلا و بدون اینکه احدی از دولت یا نمایندگان بتوانند اعتراضی بکنند می توانند هر شخصی را به تشخیص خود دستگیر و بازداشت نمایند. سپاه در تعداد زیادی از کشورهای اطراف ایران حضور نظامی دارد و سیاست خارجی کشور هم تا حدود زیادی متاثر از عملکرد سپاه است. با چنین نفوذ و قدرتی عملا خامنه ای نیز وابسته به سپاه شده است. خامنه ای چون تنها حامی قدرتمندش در مقابل دولت های منتخب مردم سپاه است، قادر به کنترل سپاه نیست و او است که تحت کنترل سپاه است. بنابراین سپاه به صورت مسنقل و جداگانه تصمیم گیری کرده و در سیاست داخلی و خارجی کشور تاثیر می گذارد. به یاد بیاورید زمانی را که خاتمی با شرکت های خارجی پی در پی قرارداد می بست از جمله این قراردادها خدمات فرودگاه امام خمینی بود که سپاه در مقابل تانک هایش را روی باند فرودگاه مستقر کرد و دولت ناچار شد قرارداد را لغو کرده و صدها میلیون دلار غرامت بپردازد. سپاه اکنون ده ها برابر قوی تر از زمان خاتمی شده است و تاثیرگذاری اش نیز همین طور و آماده می شود جهت تاثیرگذاری بر مهم ترین اتفاق سالهای آینده در ایران یعنی تعیین رهبر و اگر لازم باشد تانک هایش را هم به خیابان ها خواهد آورد. پس بیخود از خودتان تئوری "سپاه نبود" در نیاورید. سپاه اکنون مالک تمام ایران است.

مازیار وطن‌پرست گفت...

یک انتقاد کوچک:
نباید توفیق رهبران مستبد (یا به زعم شما فاشیست) و دارای کیش شخصیت در متحد ساختن قوای کشور برای نیل به یک هدف را "کارآمدی" خواند. کارآمدی «رسیدن به اهداف در ازای صرف کمترین هزینه» است. از آنجمله آیت‌الله خمینی توان اتحاد و بسیج کشوز در زمان جنگ را داشت‌است، اما نحوه‌ی استفاده از این بسیج نیروی موفق را نمی‌شود کارآمد تلقی کرد. عینا همین توضیح در خصوص تمرکز منابع به دستور استالین برای رسیدن به اهداف صنعتی/نظامی مشخص نیز وارد است.

البته من منظور شما را درک کرده‌ام و صرفا بحث سر کلمه است.

ناشناس گفت...

خوب اگر این جنگ را بردند، شاید جنگ های دیگر را هم ببرند! جالب است که ما مردم دخیل می بندیم به حسن روحانی ولی به نظر ایشان در معادلات قدرت جایی ندارد، مجلس هم که شورای جنتی گفت محل بده و بستان است! پس مجلس هم دومین نهاد انتخابی و مردمی بی تاثیر و سیب زمینی در کشور است. عجیب است که مردم چرا اینقدر غر به جان دولت و مجلس می زنند؟ وقتی امام جمعه شهر همه کاره است؟ به در می گویند که دیوار بشنوه؟

ناشناس گفت...

به گفته رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران، فساد در شهرداری تهران بیش از سایر ادارات و نهادهاست و این فساد تنها با تغییر مدیریت حل می‌شود.

http://www.radiozamaneh.com/277320

ناشناس گفت...

با سلام خدمت استاد عزیز
تحلیلتان درباره گذار از متن به شخص در جریان انقلاب ها عالی بود.
با توجه به موضع مجریانی که اشاره کردید سوال چند وقت قبل دوباره به ذهنم آمد و آن حضور مجری شبکه من و تو در ایران است که چندی پیش رسانه ای شد و اخبار صدا و سیما به آن پرداختند و نگرانی هایی که نسبت به آن ابراز شد و عده ای آن را به سیاست درهای باز دولت روحانی نسبت دادند و آن را نوعی پالس به داخل و خارج دانستند. ممنون می شم اگر تحلیلتان را در این باره حتی خیلی خلاصه بگویید.
ارادتمند.

Dalghak.Irani گفت...

اگر می خواهید پاسختان را بدهم در کامنت هایتان اول از من تعریف و تمجید کنید و سپس انتقادتان را مطرح کنید! با این فرمول ناچارم به کامنت ناشناسی که مرا نوازش کرده بجایگاهی که خودم نه ادعایش را دارم و نه صلاحیتش را بدهم:
فرمایش شما در مورد یک لجبازی سطحی و وفادارانه بر سر خانم میرقلی خان از سوی سرافراز بسیار زیاد سست و غیرقابل اعتناست. زیرا نه در تفکرات ایدئولوژیستی چیزی بنام جوانمردی و وفاداری لوطیانه وجود دارد و نه در بین فاشیست ها. خامنه ای مثل همۀ فاشیست ها بسیار ذهن منظمی دارد و هدفش را خوب می شناسد و کارش را با وسواس و دقت تمام انجام می دهد. بنابرهمین خصلت در انتصابات خود چنان زیاد دقت می کند که تا کنون سابقه نداشته اشتباه کند و وسط کار مجبور از تعویض و تغییر منتصبان خودش را بشود قبل از پایان طول دورۀ مسئولیت. لذا بدیهی است که سرافراز را هم با این معیارها سنجیده و نصب کرده و آنطور تعریف و حمایت کرده است. اینکه منصوب او بخاطر یک زن کارمندش پشت به منصبش بکند فقط برای خنده خوب است و بس. اما ایراد دوم شما در مورد واژۀ "سپاه" و "سپاه چنین کرد و چنین خواست یا نکرد و نخواست" محل مناقشه است و من هم قبول دارم که سپاه - جز در حوزۀ سیاست و تبلیغات و رسانه که سازماندهی های مفصلی دارد و بشدت منضبط عمل می کند. حتی اقتصاد را هم بیشتر تحت پوشش تعاونی بازنشستگان سپاه و از این قبیل انجام می دهد و سپاه نظامی اکتیو حتی در حوزۀ اقتصاد هم سازماندهی عمل نمی کند - بصورت اتاق فکر متمرکز و مافیای دن کورلئونه عمل نمی کند و اگر از واژۀ سپاه استفاده کردم مشرف بر اصطلاح جاری اما غلطی است که مصطلح شده و برای اختصار کلام است با این امید که منظور نویسنده از سپاه در مغز خواننده هم همانی باشد که نویسنده مورد نظرش است. اما منظور من از سپاه از سپاهی است که کلیۀ مردان 45 سال ببالای مستخدم جمهوری اسلامی اعم از در سیاست یا اقتصاد یا اجتماع یا فرهنگ یا در ورزش یا حتی در بخش خصوصی است. زیرا همۀ مستخدمان درجه اول و درجه دوم جمهوری اسلامی در همۀ حوزه های برشمرده ام اعضای بالقوه و بالفعل سپاه هستند و در موج دوم هم همه فرزندان آنان هستند که مدیریت میگیرند. به این معنا که اکثریت بزرگی از این کارگزاران چه بصورت پیوسته و چه بصورت گسسته در نقش بسیج جزیی از سپاه پاسداران دهۀ 60 و جنگ هستند که بعد از پایان جنگ و بتدریج همۀ حوزه های مدیرتی را اشغال کرده اند. بعبارت ساده تر ما در جمهوری اسلامی کمتر مدیری داریم که در دوره ای دور و نزدیک سپاهی نبوده باشد. دورترینش مثلاً لاریجانی علی است و نزدیک ترینش رفیق دوست که 26 سال است بازنشسته است اما هنوز لباس نظامی اش را در صورت نیاز می پوشد. اما ساختار سپاهی که من از آن صحبت می کنم - و باز تأکید می کنم که هیچ شأنی از جمهوری اسلامی در هیچ حوزه ای خارج از حیطۀ قدرت و اختیارات و مسئولیت این مردان پرشمار نیست - بصورت سازمان های چریکی عمل می کند. به این ترتیب که سه نفر در یک شهر دورافتاده که با هم همرزم بوده اند و الان هم مسئولیتی دارند از یک موضوع ناراحت می شوند و بین خودشان مطرح می کنند. یکی از اینان که با دو نفر دیگر در استان هم روابط زمان جنگ دارد این نارضایی را ابراز و گسترش می دهد. این سلسله با همین شیوه شیوع می یابد تا می رسد به یک یا چند نفر در مراکز تصمیمگیری حساس مثل اطلاعات سپاه. یکی از برادران برآشفته می شود و بدون دستور سازمانی تصمیم میگیرد موضوع را تعقیب کند. بهمین سادگی هم نه اما بهمین سادگی موضوع بعد از افشای سوژه مهم می شود و اینبار عمل اتفاق افتاده بطور ناسازمان یافته به مراکز تصمیمگیری و شوراهای رسمی می رسد. اینان تازه بعد از اتفاق وارد شور شده و یا عمل انجام شده را تأیید و با بزرگنمایی مورد حمایت قرار می دهند. و یا اگر موضوع مهم و قابل تعقیب و بصرفه نباشد یا حتی بضرر هم باشد از دستور کار خارج و بلافاصله ماستمالی می کنند. در ماجرای سرافراز هم محتمل موضوع اول از حلقۀ کوچک ضرغامی و مدیران سپاهی برکنار شده شروع شده و پس از اجرای آن مورد تأیید و پروپاگاندای سپاه سازمانی قرار گرفته و خامنه ای را وادار به تغییر کرده اند. البته که تلگرافی گفتم و بحث مفصل در توان وقتم نیست. من چهار پنج سال پیش سپاه را در نوشته ای معرفی کرده ام و بسیار زیاد نزدیک منطبق برواقعیتی بنام سپاه است اگر گشتید پیدا کردید بخوانید بد نیست. یا...ه

ناشناس گفت...

صبح دلقک نازنین بخیر
یادم هست در مورد بازداشت ملوانان امریکایی نوشته بودید
اوباما با فرستادن آنها که هیچ ماموریتی هم نداشتند خواست دو موضوع را آزمون کنداول اعتبار حرفهای روحانی و ظریف و دوم نوع رفتار با نظامیان امریکا در صورت اسیر شدن.
جواب هردو مورد را هم پس از آزادی فوری نظامیان گرفت.

امروز صبح در اخبار آمده که
نیروی دریایی آمریکا فرمانده ملوانان بازداشت شده در ایران را برکنار کرد
http://www.radiofarda.com/content/o2-navy-officer-fired-iran-detention/27731852.html?src=persagg-title

اگر آن انحراف از مسیر عمدی و دستگیر شدن بنا بر دستور بوده این برکناری چه معنی دارد؟

ناشناس گفت...

ناشناس ۸:۳۳
خوب اگه اونا رو تنبیه نمیکرد که تو حرف تیمسار رو باور کرده بودی که خبر از پشت پرده داشت و با چیزی که رسانه ها گفتند در تناقض بود

ناشناس گفت...

یعنی کودتای 88 رو هم یه فرمانده سپاه ناراضی بود بعد به دوستش گفت که اون هم به صورت کاملا "اتفاقی" تو ستاد انتخابات وزارت کشور بود. بعد این دو نفر به صورت اتفاقی یه دوست دیگه تو مخابرات داشتن که برداشت پیامک ها و تماس های تلفنی مردم رو قطع کرد. بعد یه دوست دیگه داشتن که شروع کرد به بازداشت گروه های انتخاباتی اصلاح طلبان. بعد که کار تموم شد آقایون سازمان اطلاعات سپاه گفتن ای بابا این دو سه نفر ببین چه کاری کردن خب بیاین دیگه کار از کار گذشته حرف مون یکی باشه هر کی از موسوی حمایت کنه میشه جزو فتنه!. جالبه همه این اتفاقات تو یه نهاد نظامی افتاده یعنی سوال اینجاست چطور یه فرمانده جرئت میکنه کارهایی چنین مخاطره آمیز در سطح امنیت ملی رو بدون اجازه فرماندهان دیگر یا فرمانده بالادستی (خامنه ای) انجام بده؟
جالبه این همه هماهنگی رو آدم تو عملکرد سپاه می بینه ولی میگه انشالله گربه ست فقط دو سه فرماندهن که با هم دوستن! این دو سه تا فرمانده دوست باعث پیشرفت عظیم سپاه به یک کارتل اقتصادی، سیاسی و نظامی عظیم شدن!

asgar گفت...

محسن رضایی شده مشاور نیروهای نظامی برای آزاد سازی حلب در سوریه
گمونم انتخابات زودهنگام در راهه...

Dalghak.Irani گفت...

در مورد کامنت های با محتوای ان قلت های "سادگی یا جوانی یا شیطنت یا پوز زنی یا هرزنگاری و ..." که در قالب سؤال بعلاوۀ لینک و غیره می فرستید. نفرستید. چون اگر منتشر نکنم مدعی خواهید شد که کامنت گزندۀ شما را سانسور کرده ام و قادر نبوده ام محتویات گرانسنگ کامنت ارسالی تان را پاسخ بدهم. خواننده ها هم فکر خواهند کرد که ببین طرف چه پروفسوری بوده و چه مطلب مهم و پروپیمانی فرستاده که دلقک حذف کرده است. و اگر اعتراضتان بسانسور را هم منتشر نکنم خودم بدست خودم رفته ام بعادت بسانسور و دامنه را هر روز فراختر خواهم کرد و می ترسم به اعتبارم لطمه بخورد. ناشناسی که حرف یک آدم درپیتی در مورد حوزۀ سلامت شهرداری را وحی منزل تلقی و لینک کرده است عرض می کنم که من تنها آدم شناخته شدۀ اینجا هستم که پانزده سال تمام در رده های مدیریت "میانی به کلان" جمهوری اسلامی کارکرده ام و نه تنها مدیری نامی و بسیار مورد تأیید زیر دست و بالادست بوده ام بلکه مدیری فراتر از مدیران همعصر خود نیز بوده ام. لذا با شناخت عملی و علمی کافی از تاروپود سختی مدیریت های کلان - بویژه در فضای پرهرج و مرج جمهوری اسلامی - می دانم که اولاً مدیر کلان خوب حتماً باید نابغه ای فراتر از نوابغ سایر حوزه ها مثل اختراع و اکتشاف و هنر و هر چه باشد. و این در تعداد بسیار معدودی از ادم ها در جهان قابل نشان دادن است. زیرا مدیریت عبارت است از "تلفیق نیروی انسانی واقعاً موجود با تجهیزات و منابع در دسترس با هدف کسب حداکثر بهره و برون داد در شرایط زمانی و مکانی است" و لذا هر مدیری که در جمهوری اسلامی موفق شود حتماً نابغه ای فراتر از نوابغ جهانی هم است که در سیستم های سالم تر و مدرن تر کار می کنند. و شک ندارم که شهردار تهران از هر نظر و بداوری هر کارشناس مدیریت های کلان و با فاصلۀ نجومی از همۀ همپالکی های خود در ایران جلوتر و پهلو به پهلوی بهترین مدیران جهان هم است. یارو ده ها هزار ساخت و ساز زیبا و چشم نواز و با بهترین طراحی ها و پیش بینی ها و فضا سازی ها در بیابان اتوبان قم برای نمایشگاه آبرومند کتاب را نمی بیند بجایش ویدیو می گذارد که یکی از صدها سالن و سوله کفش دو سانت آب باران جمع شده یا از یک سوراخی چند قطره آب می چکد. که چنین اتفاقی در اتاق خواب اوباما هم امکان وقوع دارد تا چه رسد به کیلومترها سازه های نوساز و برای اولین بار در بازه ای زمانی کوتاه سه ساله. شهرداری ها جزو سازمان های بسیار حساس مورد مراجعۀ روزمرۀ مردم هستند و در همه جای دنیا از فاسدترین سازمان های کشور متبوع خودش - در مقیاس همان کشور - و ادارۀ شهرداری کار بسیار بسیار سخت و پرفشاری است و شهرداری تهران یکی از کم فساد ترین دستگاه های عریض و طویل جمهوری اسلامی است. تا جائیکه پاسخگویی در شهرداری تهران از حداکثر در طول 24 ساعت به حداکثر در عرض چند ساعت تقیلیل یافته و حتی شبکه ای مثل من و تو هم کم آورده در مقابل این پاسخگو بودن درخشان. چون هر گزارش که از تهران می گیرد و پخش می کند و مربوط به نارسایی بسیار کوچکی در گوشه ای مهجور در کلان شهری مثل تهران است در عرض چند ساعت سازمان قالیباف پاسخش را می دهد و اگر درست باشد رفع مشکل را و اگر غلط باشد چرا غلط بودنش را اعلام می کند. لذا اگر هم می خواهید رفرنسی بیاورید حتماً از کسانی باشد که مرجع شناخته شده و مورد وثوق جامعه باشند و نه هر ننه قمری که خودش قادر نیست شاخ دو تا بز را از هم سوا کند و آنوقت می آید قالیباف را نقد مدیریتی می کند. در مورد ناشناسی هم که راجع به ملوانان امریکایی سؤال کرده تا ساعاتی دیگر چیزی خواهم نوشت.

ناشناس گفت...

با درود بر تیمسار عزیز. خطاب من به بعضی از کامنتگذاران هست که با توجه به درستی بسیاری از تحلیلها و پیشبینیهای این وبلاگ از تیمسار توقعی در حد یک سازمان عریض و طویل تحلیلی-پژوهشی دارند و انتظار دارند نوشه های ایشان موبمو در دنیا اجرا شود. مثال آخر در مورد ماجرای ملوانان آمریکایی حقیقتا صبر مرا لبریز کرد. میزان صحت تحلیلها و پیشبینیهای این وبلاگ وفلسفه حاکم بر نوع نگرش تیمسار بسیار آموزنده است خواهشمندم از ایشان توقع پیامبری نداشته باشید.

ناشناس گفت...

سلام تیمسار عزیز
امامت جمعه در دو هفته اخیر به رویه امریکا بد است و نامراد است
خوناشام و .. است متمرکز شده است
گیر کار این عزیزان چیست
با سپاس
یک ایرانی نگران

ناشناس گفت...

اگر عملکرد مدیریتی و اقتصادی قالیباف رو با توجه به کارهایش قابل قبول در نظر بگیریم، عملکرد سیاسی اش رو با توجه به سابقه کارهایش چطور ارزیابی میکنید؟ نظر قالیباف درباره ارتباط با آمریکا، برجام و ارتباط با کشورهای غربی که کلید ورود لیبرالیسم، سکولاریسم و در یک کلمه زندگی به مردم غرب دوست ایران هستند، چیست؟ شهرداری نهادی است که 90 درصد کارش اقتصادی است و از نظر تاثیرگذاری سیاسی جایگاهی در هیچ کدام از قوانین کشور برای شهردار تهران و شهردار هیچ شهر دیگری در نظر گرفته نشده. بنابراین قالیباف هنوز از نظر سیاسی و ابعاد دیگری که ارتباط تنگاتنگ با سیاست دارند یعنی زندگی اجتماعی و سیاسی مردم به طور کلان و کشوری مورد آزمون جدی قرار نگرفته ولی سابقه اظهارنظرها، برخی اعمالش در طی شهرداری و عملکردش در انتخابات ریاست جمهوری تاحدودی دیدگاه سیاسی اش رو آشکار کرده. آخرین نمونه از کارهای سیاسی قالیباف، ترتیب دادن شام برای نمایندگان مجلس نهم بود که اکثر تحلیل گران اینکار رو دهن کجی به مجلس دهم و انتخاب مردم دونستن. با این کار قالیباف پیام داده است که از نظر سیاسی و فرهنگی نظرش به مجلس نهم نزدیکتر است و اگر روزی رئیس جمهور شود همان طرح های مجلس نهم مانند امر به معروف و گشت ارشاد و دخالت در زندگی خصوص مردم را پیاده خواهد کرد. من فکر میکنم شما به سادگی فریب عملکرد اقتصادی قالیباف رو در شهرداری خوردید که همان هم بحث برانگیز هست و خبر ندارید که پشت این ظاهر آقای دکتر و خلبان چه موجود تندرویی چهره پنهان کرده که در روز موعود دمار از روزگار مردم در خواهد آورد. بهترین نمونه مشابه قالیباف رو میتوان سردار رضایی رو نام برد که چند دوره با کت و شلوار و با عنوان آقای دکتر اقتصاد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و شعار وحدت ملی و استفاده از نحبگان تمام جناح ها رو در کابینه اش داد ولی بعد از شکست سنگین، اکنون برگشته است به سپاه و هر روز مشغول مصاحبه و تهدید همان نخبگانی است که روزی وعده استفاده ازشون رو میداد. از شما بعید هست به این سادگی فریب بخورید و ملتی رو هم دنبال خودتون بکشونید و چه بسا اگر موفقیتی حاصل کردین سالها بدبختی ناشی از یک تندروی ضدعرف و ضدغرب و ضدکاپیتالیسم دیگر رو برای این ملت رنج کشیده به ارمغان بیاورید. تک بعدی به قالیباف نگاه نکنید و اینقدر هم گیر به اتوبان و پل ساختن او ندهید. اداره ایران و نجات ایران کسی رو می خواهد که بتواند محکم و استوار مقابل ایدئولوژی بایستد. ایران یک گوباچف نیاز دارد و نه یک عمله و گوش به فرمان رهبر یا یک جوجه ایدئولوژیست مثل کیم جونگ اون کره شمالی.

ناشناس گفت...

تیمسار شما که اینقدر مدیر خوبی بودین چه گلی به سر مردم زدین؟ قالیباف هم که اینقدر مدیر خوبی است چه گلی بر سر مردم زده. اگر این موفقیتهای بی نظیر شما اینقدر موثر میتونه باشه پس چرا این حکومت پیشرفت که نکرده هیچ پسرفت شدید هم کرده و اکثریت مردم به زیر خط فقر سقوط کردن. دلیلش اینه که شما فقط در حوزه کار خودتون موفق بودین و قالیباف هم همینطور. سیستم حکومتی ایران آدمی رو نیاز داره که اساسا کل سیستم رو اصلاح کنه نه اینکه در حفظ و تقویتش کوشا باشه کاری که قالیباف قراره بکنه. یعنی یه لحظه فکر کن که قالیباف بخواد سیستم رو اصلاح کنه، دست دوستان گرمابه و گلستان سپاهی اش رو از اقتصاد کوتاه کنه، آخوندها رو سرجاشون بشونه (به خصوص آخوند علم الهدی مشهد رو!)، بساط کنسرت و موسیقی و شادی و زندگی رو برپا بکنه! احتمالش به صفر میل میکنه!

ناشناس گفت...

چه می کنه این فائزه رفسنجانی. به نظر من کاری کرد قرمزترین خط های حتی اپوزیسون را در نوردید.

Dalghak.Irani گفت...

ضمن تشکر از خواننده ای که پاسخی مستدل - در مورد تحلیل من از همۀ وقایع و از جمله ملوانان امریکایی بازداشت شده - به کنجکاوی! خوانندۀ محترم ناشناس داده است. باید اضافه کنم که متن خبر یاد شده راجع به برکناری اریک راش تحلیل مرا مخدوش نمی کند و در خبر هیچ کجا اشاره نشده است که دلیل این برکناری چه بوده است. زیرا ایشان فرمانده قایق های بازداشت شده و همراه نبوده بلکه سمت ایشان فرماندهی و آموزش یک نیروی 400 نفره از این نیروها بوده و مسئول اجرایی این تیپ گشت ها هم بوده. لذا همانقدر که ممکن است این برکناری ناشی از انحراف ناوبری قایق ها بوده باشد بیشتر از آن بذهن متبادر می کند که ناشی از نحوۀ مقاومت ملوانان در هنگام بازداشت از سوی سپاه - بویژۀ گریه و ضعف برجستۀ یکی از آنان و همینطور نحوۀ تسلیم بوده و نه خود تسلیم. ضمن اینکه در نظر داشته باشیم که در نظام دستوراتی صادر می شود که محتمل است فرماندهان ردۀ اجرایی از چرایی آن باخبر نباشند و دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی - در اینجا سیا و پنتاگون - مأموریت مخفی را به یک یا چند نفر از پرسنل یک تیم بدهند که صحنۀ مورد نیازشان را بوجود بیاورند با تصادفات عمدی یا دستکاری در سیستم ها و غیره. لذا این خبر در رابطه با رد تحلیل من کار نمی کند مگر اینکه اطلاعات جزیی علت برکناری این فرمانده ارشد در دسترس قرار بگیرد.

در ضمن بحث قالیباف را ادامه نمی دهم و من قبلاً هم گفته ام که آدم ها را با عملکرد تا اینجا محک می زنم و نمی توانم آدم تکنوکرات غیر سیاسی و خادم را در بستۀ سیاسی مورد نظر کسی قرار بدهم و داوری کنم. قالیباف حتی نامزدی برای ریاست جمهوریش غیر سیاسی بود و بهمین دلیل هم باخت. اما اگر در حوزۀ سیاست وارد شود و پست بگیرد و عملکردی مضر در کلان پیش بگیرد بهمین بی رحمی که مدحش می کنم از آن شدیدتر نقدش خواهم کرد. حرف من تشخیص خائن از خادم است و همۀ خادم ها باید مال ملت معرفی شوند و نه مال سیستم. او کالبد شهر تهران را نوسازی می کند و از راه نوسازی کالبد مدرنیته را نیرو می بخشد و از راه کارهای فرهنگی در توان و گنجایش حوزۀ سیاسی زیبایی شناسی به تهران تزریق می کند. هیچکاه منت نمی گذارد و هیچگاه گله نمی کند و همیشه در تحریم و غیر تحریم کارش را بدرستی انجام داده و می دهد و او یک نابغۀ مدیریت کلان و یک آدم با شخصیت نازنین است تا اینجا. یا...هو

مازیار وطن‌پرست گفت...

«... سیستم حکومتی ایران آدمی رو نیاز داره که اساسا کل سیستم رو اصلاح کنه نه اینکه در حفظ و تقویتش کوشا باشه کاری که قالیباف قراره بکنه. یعنی یه لحظه فکر کن که قالیباف بخواد سیستم رو اصلاح کنه ...»

ناشناسِ آشنا، حرفت را به خوبی می‌فهمم و آشنایت می‌دانم چون حرف تو همان "مانیفست" یا بیانیه‌ی کهنه‌ی قرن‌ها و هزاره‌های یک ایرانیست:
اگر کسی نمی‌تواند بهشت را برای ما بیاورد هیچ کاری نکند ، چون ما یک قدم و یک شمع و یک گل را خیانت و حماقت می‌دانیم چون نه راه را بپایان می‌رساند، نه تاریکی را تمام می‌کند و نه بهار می‌شود. پس خائن است.
ما همه‌ی خائنان را می‌شناسیم و مشتشان را وا می‌کنیم به امید ظهور آنکه مثل هیچکس نیست:

کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست ، مثل انسی
نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل مادر نیست
و مثل آن کسی است که باید باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سیدجواد هم
که رفته است
و رخت پاسبانی پوشیده است نمیترسد
و از خود سیدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما مال
اوست نمیترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نمازصدایش میکند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الحاجات است
....

آه ای مهدی موعود! ای سوشیانس! ای رضاشاه! ای نادر (اگرچه شاعر* در نبود او به اسکندر و لابد تیمور و چنگیز هم رضا می‌دهد) بیا و ما را وارهان! چون ما ترجیح می‌دهیم در همین منجلاب بمانیم ولی حتی‌المقدور از اغازکنندگان به یک گام، یک کلمه، یک شمع و یک گل خیانت نبینیم.**

________________________
* نادری پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود (اخوان ثالث)
** خود من از قالیباف خوشم نمی‌آید و اگر گاهی هم به او فکر می‌کنم، بخاطر خواندن و احترام به مطالب این وبلاگ وزین و آموزنده‌است. کانون توجه این نوشته -سلبی یا ایجابی- نه اشخاص، بلکه اندیشه‌ها است.

ناشناس گفت...

سلام
توضیحات شما در خصوص پدیده انقلاب و فرایند و مسیر ان به سمت فاشیزم دو سوال اساسی در ذهن من ایجاد کرد

۱- در آلمان به قدرت رسیدن هیتلر، با هیچ انقلابی در آن کشور مصادف نبود، اصلا در آلمان انقلابی رخ نداده بود.
۲- با توصیحات جنابعالی، مردم فرودست، هیچگاه توان کنترل سرنوشت خویش را ندارند، تنها ابزاری برای تغییر هستند
یا ممکن است این تنها برداشت من باشد.

ناشناس گفت...

وطن پرست یک مقدار که نه کاملا قضیه رو شاعرانه و در نتیجه لوث کردی. حالا نمیدونم هدف دار و بافکر بوده یا بی فکر و تامل.

مسئله این است که قالیباف همان یک قدم را هم نمی تواند بردارد. چون در چارچوب بیمار حکومت نمیتواند و نمیگذارند کاری بکند و اینکه او تمایل به جناح هایی از حکومت را دارد که هم اکنون پا رو روی خرخره ملت گذاشته اند که اساسا قضیه یک قدم یک شمع و یک گل ایشان را منتفی می کند. تیمسار مرتب تمایلات سیاسی قالیباف را عامدانه یا سهوی نادیده میگیرد و فقط روی توان مدیریتی او تاکید میکند و میگوید او آدم غیرسیاسی است. خب مگر امکان دارد رئیس جمهور سیاستش مشخص نباشد آیا میخواهیم چیز جدیدی اختراع کنیم و اولین رئیس جمهور عمله و بی فکر و بی برنامه و بی سیاست و پیرو طوطی وار رهبر معظم در دنیا رو در تاریخ معرفی کنیم؟ تا کی در ایران باید آزمون و خطا کنیم و از اصول ساده و کلاسیک علمی اقتصاد و سیاست پیروی نکنیم؟ ساده ترین مسائل پذیرفته شده جهانی در ایران رعایت نمی شود. یک اصل بنیادی و ساده استقلال قوا در ایران رعایت نمی شود. قوه قضاییه مرتب در کار دولت دخالت می کند، قوه مققنه در کار قوه مجریه دخالت می کند، رهبر در کار هر سه قوه دخالت می کند، سپاه در کار هر سه قوه دخالت می کند. شورای نگهبان در کار قوه مقننه دخالت می کند.
از یک طرف حماسه سرایی و شعر و شاعری می کنیم و از طرف دیگر از طرف بام می افتیم و می گوییم بفرمایید قالیباف این مدیر غیرسیاسی که قرار است ایران را آباد کند! افراط و تفریط خالص. یعنی خیلی توقع زیادی هست که آدم هایی مانند خاتمی، موسوی و یا حتی همین روحانی قدرت را در ایران به دست بگیرند؟ آدم هایی که تا حد ممکن جلوی ایدئولوژی ایستادند. آیا قالیباف هم همینکار رو خواهد کرد؟ یعنی چند درصد احتمال دارد او مقابل سپاه، خامنه ای و روحانیون بایستد.

اگر قالیباف غیرسیاسی است که همان پست های غیرسیاسی مانند شهرداری برای او بهترین جا است برای خدمت (اگر واقعا قصدش خدمت است). و البته که قالیباف غیرسیاسی نیست و به شدت هم سیاسی است ولی تاکنون تاحد ممکن تمایلات سیاسی خود را پنهان کرده است که البته همگان با بیرون زدن های پیاپی دم خروس و همان ردپاهای ناچیز هم میدانند که منش سیاسی او چیست. مردم ایران بسیار بسیار باهوش هستند و دهه ها سرو کله زدن با این حکومت چموش آنها را آگاه و فهمیده بار آورده است و می دانند که باید کدام نقطه را هدف بگیرند. به همین دلیل هم به قالیباف رای نمی دهند و نخواهند داد چون میدانند که او نسخه کمی معتدل شده از جلیلی، محسن رضایی یا آخوند علم الهدی است. مردم افراد دو رو و آب زیرکاه رو به شدت پس می زنن. مطمئن باشید که او در صورت شرکت دوباره در انتخابات نصف رای قبلی اش را هم نخواهد آورد و روحانی چند میلیون هم بر رای هایش با وجود علم کردن مترسکهایی مانند احمدی نژاد اضافه خواهد شد. مردم ایران راهی رو که پس از سال 88 انتخاب کردن ادامه خواهند داد و این راه استفاده از کوچک ترین روزنه ممکن برای مخالفت با جریان اصلی ایدئولوژی یعنی خامنه ای و سپاه است. مردم حتی حاضر شدند در انتخابات به افرادی رای بدهند که پیشینه چندان مناسبی هم نداشتند. فقط به این دلیل که این افراد در لیستی قرار گرفته بودند که هاشمی سردسته شان بود و هاشمی هم همان کسی است که گاه و بیگاه یقه ایدئولوژی پرقدرت ولی تاریخ گذشته را میگیرد. مردم پس از سال 88 تقریبا از این حکومت قطع امید کردند اما پس از ایستادگی موسوی و کروبی در حصر و آمدن روحانی و ایستادن او مقابل خامنه ای بارقه هایی از امید ظاهر شد. آخرین فرصت ها در حال از دست رفتن هستند و این فرصت ها بسیار گران بها هستند و مردم نمی توانند زمان گران بهای ایران رو خرج آدمی مثل قالیباف بکنند. قالیباف این امید اندک مردم رو به ناامیدی ابدی تبدیل خواهد کرد.

ناشناس گفت...

اگر حوصله خواندن متن را ندارید یک نگاه به تیتر بیندازید متوجه میشوید ارتباطی با قالیباف ندارد. بس کنید دیگه این گیر دادن به قالیباف را. دنبال چه هستید؟ قالیباف بد قالیباف هرچه شما بگویید. آخرش که چی ؟ زیر هر مطلبی بحث قالیباف راه میندازید. اصلا دلقک خودش نظامی است و از از قالیباف خوشش می آید حالا بحث الکی میکنید که به چه نتیجه برسید؟

Dalghak.Irani گفت...

دوست عزیزی که راجع به رابطۀ انقلاب و فاشیسم پرسیده است. من بحث نظری فاشیسم نکردم که نه در اندازه هایم است و نه اینجا جای بحث های نظری است. من با اتکا به مشاهداتم در قاطی کردن با مطالعات محدودم و همه را ریختن در قاب فکر فلسفی "چطور می شود اینطور می شود" برخی گزاره ها را تشخیص می دهم و بعد از فرموله کردن در یک جمله برای شما می نویسم. و راجع به ایران فعلی هم می نویسم. بدیهی است که فاشیسم همواره نتیجۀ انقلاب ها نیست بلکه فاشیسم می تواند ناشی از کودتای نظامیان و همینطور از راه دموکراسی ها تولید شود. مثل آلمان هیتلری در فردای جمهوری وایمار یا حتی احمدی نژاد در ایران - تکمیل نشد پروژه اش - و بسیاری از کشورهای امریکای لاتین مثل آرژانتین و شیلی و ... اما در یک چیز مطمئنم آن هم این است که فاشیسم زاییدۀ قطعی جوامعی است که مدت طولانی نارضایی دارند که مزمن است و تبدیل به سرخوردگی و ناامیدی از بهبود شرایط و اوضاع شان شده است. در مورد سرنوشت دست گرفتن توده ها هم نظرم این است که بله توده ها بدلیل عدم شایستگی قادر به بدست آوردن حق سرنوشت خود را ندارند و پیدا نمی کنند. تنها نزدیک ترین حکومت ها به توده ای بودن همین سیستم های فاشیستی است. البته هیچ مفهومی مطلق نیست و فاشیسم هم تند و ملایم دارد و از آن مهم تر بد و خوب هم دارد. مثلاً در گذشتۀ ایران رضا شاه را می توان در قالب فاشیست نه چندان تند و البته بسیار مفید دید و همینطور کار ژنرال پینوشه در شیلی را. آنچه که می توانم اضافه کنم این است که ایران اگر نتواند پروسۀ عبور از شریعت بعرفیت را با بردباری پشت سربگذارد که نوعی از رژیم قبل از انقلابش را بازیابی کند قطعاً در نهایت باید منتظر یک حکومت فاشیستی باشد. اینکه از انقلاب بتوان بدموکراسی عبور کرد کاملاً و مطلقاً غیرعملی است و حداقل تاریخ سابقه ای تا کنون نداشته. حداکثر سرنوشت ما بهتر از روسیه با پوتینش نمی تواند باشد. این ناموس خلقت است! یا...هو

ناشناس گفت...

دلقك جان ، به نظر ميرسد عده اى خواسته يا نا خواسته ، به هر دليلى چه شخصى و چه ستادى، متوجه شده اند كه شما نسبت به قاليباف حساسيت داريد و براى لوث كردن مباحث اصلى نوشتارتان، ميخواهند نوك پيكان قلم شما و توجه خوانندگان را از مشكل اصلى مملكت منحرف كنند و بحث كهنه سيرك را در رابطه با قاليباف پيش بكشند.
پيشنهاد ميكنم كه جواب اينگونه بحث انحرافى نا مربوط به متن اصلى را ندهيم.
ارادت، افشين قديم

رومی گفت...

تکرار‌های ده باره و صد باره و در مورد قالیباف هزار باره نه ر‌ه به جایی‌ برده و نه مثل اینکه قراره ر‌ه به جایی‌ ببره.

تیمسار از دست آورد‌های قالیباف در ساختن و مدرن سازی ویرانه‌ای به نام تهران نام می‌بره و اون رو نشانه‌ای از توانایی‌ مدیریتی قالیباف در این سیستم شتر گاو پلنگ جمهوری اسلامی می‌دونه، ولی‌ یک عده که بیشتر به پیرزن دوغ ریخته میمونن، از منش سیاسی احتمالی‌ قالیباف اگر رئیس جمهور یا ... بشه، میگن. یکی‌ از اصول پایه‌ای برای گفتگو سازنده اینه که گفتگو ٔبر پایه یک مبنا مشخص شکل بگیره. نمی‌شه که یک طرف از علم فیزیک دلیل بیاره و دیگری از کتاب مقدس (قرآن، انجیل و ...). به همین صورت وقتی‌ که تیمسار از توانایی‌‌های مدیریت قالیباف و دست آورد‌های ایشان می‌نویسه، طرف مقابل هم به صورت مستدل کارهای اشتباه مدیریتی قالیباف رو بیان کنه و اینقدر به صحرای کربلا منش سیاسی قالیباف اگر چنین بود و چنان شود نزنه! معلوم هم نیست که خیلی‌ از اظهار نظر‌های تند قالیباف تاکتیکی نبوده باشه! یکی‌ از نشان‌های مدیر خوب اینه که بدونه چطور می‌شه منابع بیشتر برای پیشبرد کارهاش و پروژه هاش به دست بیاره.

در ضمن خیلی‌‌ها فکر می‌کنن که کارکنان شهرداری (که بیشترشون مردم معمولی هستن) همه فرشته هستن و هر کار اشتباه مدیریتی یا رشوه خواری یا فساد تنها به خاطر شخص قالیبافِ !! تجربه شخصی‌ خودم با شهرداری تهران در سال ۸۰ رو به یاد میارم که یکی‌ از کارمند‌های رده مدیریتی پایین شهرداری تهران داشتم! اصلا خودِ کار کردن با یک سیستم فاسد و یا در بهترین حالت نیمه سالم خیلی‌ سخته و زحمت مدیر رو برای به نتیجه رساندن پروژه‌ها چند برابر می‌کنه.

نکته اخر اینکه ه‌ر کسی‌ آزاده که از کسی خوشش بیاد یا نه. نیازی هم نیست که برای اون دلیل بیاره یا بخواهد اون رو توجیه کنه. اگر دلیل‌های تیمسار درباره مدیریت (تکرار می‌کنم مدیریت) قالیباف برای شما قانع کننده نیست و شما از قالیباف خوشتون نمیاد، این حق رو به تیمسار بدید که اصلا بدون هیچ دلیلی‌ یا حتی (از نظر شما) به اشتباه شخص قالیباف رو دوست داشته باشه!

سپاس از تیمسار عزیز و پدر نازنین که وقت و انرژی خودش رو برای آگاهی‌ بخشی و آموزش زندگی‌ صرف می‌کنه.

دوستدار همیشگی‌ شما،
رومی

Dalghak.Irani گفت...

سید علی میرفتاح توی اعتماد فردا نوشته این را. آوردم اینجا که بخوانید.
دو، سه هفته پيش در همين ستون نوشتم كه نمايشگاه كتاب را جاي نامناسبي برده‌اند و همين باعث مي‌شود اين سه‌تا و نصفي خواننده و مشتاق كتاب هم از خير خريد و تماشا بگذرند و بازار نشر كسادتر از ايني شود كه هست... ما روي تجربه‌اي كه در پارك‌وي و مصلي به دست آورده بوديم و بر حسب روند نزولي شور و شوق كتاب‌خران و كتابفروشان پيش‌بيني كرده بوديم كه كسي تا شهر آفتاب نخواهد رفت و از آنجا كتاب زير بغلش نخواهد زد و با خودش به شهر نخواهد آورد. اتفاقا عرض ما خيلي دو، دوتا، چهارتا بود، هر كسي هم كه مختصري از وضع نشر خبر داشت همين حرف را مي‌زد اما زهي خيال باطل. همين چند روز پيش به دعوت سراي اهل قلم بلند شدم و رفتم نمايشگاه. باور نمي‌كردم اين جمعيت فوق‌العاده، با مترو و اتوبوس و تاكسي و والذاريات خود را به نمايشگاه رسانده‌اند تا با ولع و اشتياق كتاب‌ها را ببينند و بخرند و با خود به شهر ببرند. چشمم كه به اين جمعيت افتاد، فهميدم كه من و بعضي از دوستان روزنامه‌نگارم بالكل از مرحله پرتيم و چيزي از «مردم» نمي‌دانيم.
با هيچ معياري جور درنمي‌آمد و هنوز هم درنمي‌آيد كه مردم اينچنين به كتاب، اشتياق نشان دهند، به غرفه‌ها هجوم ببرند، بازار نشر را رونق ببخشند و چهار روز نگذشته ركورد «خريد» را بشكنند. از خود ناشرها شنيدم كه اين دوره با هيچ دوره‌اي از حيث جمعيت و فروش قابل قياس نيست. نيازي نبود ناشرها بگويند، خودم سر ظهر در شهر آفتاب در ظل گرما جمعيت متراكمي ديدم كه راضي و خوشحال و مشغول بگو و بخند سوار ون‌هاي سبزرنگ مي‌شدند و خود را به غرفه‌ها مي‌رساندند. بگذاريد يك چيز باورنكردني بگويم. انتشارات علمي، فرهنگي نه رمز موفقيت چاپ مي‌كند و نه مردان مريخي و زنان ونوسي. در اين بنگاه از قبيل بي‌شعوري و پاسخ به مسائل جنسي و گفت‌وگو با رجال دوره پهلوي هم نمي‌توانيد پيدا كنيد. اينجا تا دلتان بخواهد كتاب‌هايي از ابن فلاني و ابو بهماني و ابن ابي‌البيساري دارند. يكي از علما، هر كسي مي‌رفت سمت كتابخانه‌اش تذكر مي‌داد «اينها عمدتا عربي‌اند، عكس هم ندارند». براي علمي، فرهنگي هم تقريبا مي‌شود همين وصف را به كار برد.
اما جالب اينجاست كه در غرفه‌اش جاي سوزن انداختن نبود و دم صندوقش، ملت طوري صف ايستاده بودند كه نانوايي‌هاي دهه ٦٠ را تداعي مي‌كرد. همين يك غرفه كافي بود تا بفهمم من و خيلي از روزنامه‌نگاران چيزي از مردم نمي‌دانيم و نمي‌توانيم عمل و عكس‌العمل‌شان را حدس بزنيم. وقتي در امر كتاب و مجله كه كار و تخصص‌مان است، نتوانيم درست پيش‌بيني كنيم در امور ديگر به طريق اولي نمي‌توانيم. نمايشگاه كتاب امسال محسناتش زياد است: ناشرها راضي‌اند و به جان شهر آفتاب دعا مي‌كنند؛ مردم هم راضي‌اند و به جان ناشرها دعا مي‌كنند كه با تخفيف ويژه كتاب خريده‌اند. اهل قلم هم راضي‌اند كه در كار و بارشان رونقي مي‌بينند. حتي راننده‌هاي ون و تاكسي و اتوبوس هم راضي‌اند كه با جابه‌جا كردن خيل عظيمي از فرهيختگان درآمد خوبي كسب كرده‌اند.
سر سفره نمايشگاه امسال تعداد زيادي نشسته‌اند و نصيب برده‌اند. نوش جان‌شان، اما براي من و امثال من بزرگ‌ترين محسنه نمايشگاه اين است كه قدري «نمي‌دانم» را اهميت بدهيم و «لاادري» را ستايش كنيم و در پيش‌بيني آينده محتاط‌تر و دست به عصاتر قلم بزنيم. ما چيز زيادي از مردم نمي‌دانيم. چيز زيادي از عمل و عكس‌العمل آنها نمي‌دانيم. به قول مولانا از خود قياساتي مي‌كنيم و حرف‌هايي مي‌زنيم، حرف‌هاي‌مان را دقيق و درست و علمي مي‌پنداريم، حال آنكه اشتباه مي‌كنيم. مطمئنم كه خود دست‌اندركاران نمايشگاه هم نمي‌دانستند كه چنين اتفاقي در شهر آفتاب مي‌افتد... نمايشگاه امسال تلنگري جدي است كه صبر كنيم و با دقت و حوصله، زير سايه لاادري به تامل بنشينيم.

ناشناس گفت...

به صف بشید. بشمار سه دوش فنگ!. سربازان تیمسار به فرمان به خط شدن! رومی، افشین قدیم. منتظر بقیه هم برای سنگر گرفتن علیه دشمنی که سلاحش فقط "کلمه" ست هستیم. سلاح این دوستان در مقابل "کلمه"، توهین و تحقیره. همین روحیه "آقا پروری" و "مقدس و عاری خطا پنداری آقا" هست که این دوستان "مبارز اینترنتی" رو راضی به "آقا بالاسرهای حکومت" میکنه.

معلوم نیست چرا هر موقع کسی با آقاشون مشغول بحث میشه اینا همیشه میپرن وسط. خبری از دلیل و منطق هم نیست. در جواب فقط توهین و تحقیر و اینکه به تو ربطی نداره و نظر آقامون اینه و نظر آقامون تغییر نمیکنه و خاطر آقا رو مشوش نکنین و در کل برو گمشو یه جای دیگه!. نمیفهمن اینجا فضای بحث و نظره وگرنه نرم افزار کامنت گذاری نمیذاشتن تو وبلاگ. یکی دوست داره در مورد چیزی نظر بده. اگر نمیخواید نظر بده کامنت دونی رو ببندین. چون فقط تعدادی چاپلوس باقی موندن. رومی و افشین قدیم و بقیه ذوب در ولایت ها اینکه میفرمایید آقاتون به قالیباف حساسیت=تعصب دارن به نظر من عاملش شما هستین وگرنه در عالم حقیقت، هیچ چیزی ارزش تعصب رو نداره و هر چیزی قابل چالش هست. اگر آقاتون رو تحریک نکنید و اجازه و مجال تامل بهش بدید مطمئنا خیلی بهتر از واکنش های بچه گانه شما، واکنش و پاسخ نشان خواهد داد.

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن برای انان که نمی دانند چرا مردم از نمایشگاه امسال چنین استقبال کرده اند برمی گردد به یک کلمۀ جادویی و گمشده و نابود شده و ان "اخترام و احترام و احترام و احترام" است به انسان ایرانی. و من قالیباف را بخاطر احترامی که برای مردم قائل است و فسیلیتش را درست می کند و می فهمد که چه بکند دوست دارم. در ضمن او سیاسی نبوده و نیست در مقیاس سیاست بمعنای کثافت در جمهوری اسلامی. من تغییری در عقیده ام نداده ام به پست های شهریور و خرداد 1392 برگردید در انتخابات. من همانموقع هم نوشته ام که اگر رأی اجتماعی و کارآمدی می دهید به قالیباف رأی بدهید و اگر به سیاست و دعوا به روحانی رأی بدهید. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس ناشناس. کامنتت مزخرف و پر از توهین بمن و دوستانم - اکثریت غالب وانندگان ثابت وبلاگم - است و کمترین بهره ای از حقیقت ندارد. زیرا نه من به قالیباف تعصب دارم. تا جائیکه قبلاً هم نوشته ام اگر اشتباه کند حاضرم او را بدم خر ببندم ولی اول باید اشتباه بکند که تا کنون نکرده است. دوستانم هم بمن لطف دارند و از من هواداری می کنند و این قدرشناسی الفبای اولیۀ جوامع مدرن و انسان مدرن است و باید هم باشد و همه - از جمله تو - باید قدر معلم هایت را بدانی و به بزرگترهای جامعه ات احترام بگذاری. و الا کلاهت پس معرکه است و به هیچ جا نمی رسی - منظورم از جایی "آرامش" در زندگی است و نه حساب بانکی فقط - من اخیراً چندبار هم ارادتم را بدکتر حسن قضی زادۀ هاشمی وزیر بهداشت روحانی ابراز کرده ام چون یک تکنوکرات غیر سیاسی است و کارهای نازنینی می کند در حمایت از همۀ جامعه اش بی پرسشی از عقیده شان. البته او را به اندازۀ قالیباف نمی شناسم یا بهتر بگویم مدیریتش را محک نزده ام. اما مثلاً حسن روحانی هنوز از سد دوست داشته شدن از سوی من رد نشده است و هنوز منتظرم تا ثابت کند که آیا دست آوردی هم خواهد داشت یا نه. البته او مسئولیت کلان را در حوزۀ سیاست پذیرفته و کارش مشکل است. اما خودش پذیرفته و باید حرف های قشنگش را نقد کند تا ببینم چه توی چنته اش دارد. منتظرم. حرف من با خوانندگانی که بمن اعتماد کرده اند و حرفم را با خوش بینی نقد می کنند یاد دادن "از خادم های ملی باید حمایت کرد" است و لاغیر. هیچ ژنرال و تیمسار و صف و تفنگی هم در کار نیست و اینجا فقط دلقک است و روی گشاده اش و زحمت نوشتنش و صرف وقتش برای کمی بهتر بیندیشیم. همین. یا...هو

رومی گفت...

ناشناس ساعت ۲:۳۸

عجب که خرما می‌خوری و منع خرما میکنی‌! سر تا پا کامنت شما توهین به افشین قدیم، رومی و دیگر افرادی است که با نویسنده این وبلاگ هم نظر هستند. چطور شما اجازه دارید که نظر خودتون (مخالف یا موافق؛ با توهین یا بدون توهین؛ ...) رو بنویسید، ولی‌ افشین قدیم و غیره نه! الان شما سلاح دستتون "کلمه" رو برای توهین و حذف دیگران به کار نبردید؟ اگر سلاح اونها توهین و تحقیرِ ، سلاح شما الان چی‌ بود؟

قبول دارم که به کار بردن اصطلاح "پیر زن دوغ ریخته" اشتباه بود و پوزش می‌خواهم. در کردستان این اصطلاح به کار برده می‌شه، وقتی‌ کسی‌ بدون دلیل منطقی‌ غر می‌زنه و این اصطلاح بار منفی زیادی نداره. ترجمه کردی به فارسی، مثل اینکه بیشتر منفی‌ می‌شه!

در ضمن نه من و نه افشین قدیم به دنبال حذف شما یا هیچ کس دیگه‌ای نیست! با توجه به اینکه من یک کرد غیر شیعه هستم و چندین نفر از خویشاوندان دور و نزدیک خودم رو در درگیری‌های کردستان با سپاه از دست دادم، من باید آخرین نفری باشم که از یک سپاهی سابق (قالیباف) حمایت می‌کنه! ولی سعی‌ می‌کنم که سیاه و سفید نبینم و می‌بینم که ایشان به بهتر شدن کیفیت زندگی‌ در تهران کمک می‌کنه. ممکنه که من اشتباه کنم و شما و مخالفین قالیباف درست بگید. هر وقت به اشتباهم آگاه بشم، نظرم رو اصلاح می‌کنم.
خلاصه کامنت من اینه که بر پایه یک اصول بحث بشه که به نتیجه برسه، وگرنه تا ۱۰۰ سال دیگه هم نمیتونیم با هم ارتباط برقرار کنیم.

رومی

عـسـکـر گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

نمایشگاه کتاب شلوغ بود! ولی کسی کتاب نمی خرید! مردم برای تفریح آمده بودند اکثرا و تعداد کسایی که خوراکی کفت می کردند، از خریداران کتاب بیشتر بود، باز احتمالا از پارسال بیشتر بوده ولی انچنان فروشی هم نداشته متاسفانه.

ناشناس گفت...

حقانیت انقلاب
ابراهیم نبوی

من هنوز هم نمی توانم درک کنم که حکومتی سی چهل سال انقلابی باشد. معمولا وقتی انقلاب می شود کشور سه چهار سال تا ده سال دستخوش تغییر می شود، بعدش هم انقلاب می رود پی کارش و زندگی مردم آغاز می شود. حکومت انقلابی، مثل این می ماند که شما سی سال در حال بازسازی خانه ات باشی و در همان حال در آن خانه زندگی کنی. نه این که نمی شود، ولی می شود زندگی غربتی هایی که در خرابه های ساختمان ها نیمه تمام زندگی می کنند. البته که زمان انقلاب که در خانه آتش سوزی است باید نعره کشید و کمک خواست تا مردم به کمک بیایند و جلوی آتش سوزی را بگیرند، ولی نمی شود سی سال هر وقت مردم می خواهند با هم حرف بزنند نعره بکشند. اصلا طبیعی است که هر انقلابی وقتی به آرمانهایش می رسد، تبدیل به یک حکومت و یک نهاد و یک نظام می شود.

مثلا یک انقلاب اتفاق افتاده و سه آرمان بزرگ دارد، یکی از بین بردن بیسوادی، یکی دادن خدمات پزشکی به همگان و بخصوص محرمان و سوم کاهش سطح اختلاف طبقاتی مثلا از ۴۰۰ درصد به ۲۵۰ درصد. این آرمانها آرمانهایی واقعی است. بالاخره آدم یا در پنج سال یا پانزده سال یا بیست سال به آنها می تواند برسد. ولی مال ما که به سادگی نیست. اگر به همین سادگی بود، آقای "علم الهدی" موضوع را درک نمی کرد و نمی گفت: "جوانان نسل سوم در حقانیت انقلاب دچار تردید شده اند." نه تنها نسل سوم انقلاب، بلکه نسل اول و دومش هم زدند گاراژ و کلا بیخیال انقلاب شدند. ولی فارغ از اینکه چند درصد مردم دچار تردید به حقانیت انقلاب شده اند و اصولا چطور شده که حقانیتی باقی نمانده، بیایید ببینیم که این انقلاب چرا دچار نابودی حقانیت شده است. به چند دلیل:

اول: حقانیت انقلاب را با حقانیت انقلاب کننده ها می سنجند. وقتی بقول حسین باستانی در همین مقاله آخری اش حداقل ۸۰ درصد انقلابیون حذف شده اند، یعنی در واقع حکومت انقلابی رهبران خودش را حذف کرده، چه انتظاری از مردم عادی داریم؟ از سی نفر اعضای شورای انقلاب، جز دو سه نفرشان، همه مطرودند. در واقع طرفداری از اعضای شورای انقلاب جرم محسوب می شود.

دوم: محتوای انقلاب یعنی شعارهای آن مانند عدالت و برابری، آزادی، استقلال کشور و جمهوریت و اسلامیت همه شان امروز ممنوع اند. طرفداری از هر کدام از شعارهای انقلاب سال ۵۷ جرم است.

سوم: مردم انقلاب کردند که جلوی ده هزار تا دزد را در حکومت بگیرند، حکومتی درست شد از صد هزار دزد.

چهارم: مردم علیه حکومت فردی انقلاب کردند تا یک شاه ۸۰ درصد قدرت را نداشته باشد، بعد حکومتی تشکیل دادند که یک ولی فقیه ۹۰ درصد حکومت را در دست داشت.

پنجم: مردم برای اعتراض به حکومتی که ۹۶۰ نفر را در ۱۵ سال کشته بود، انقلاب کردند و حکومتی را سرکار آوردند که در عرض سه ماه ۴۰۰۰ نفر را کشته بود.

ششم: مردم آزادی فردی و اجتماعی و اقتصادی داشتند و انقلاب کردند که آزادی سیاسی هم داشته باشند، در نتیجه هم آزادی سیاسی را از دست دادند، هم آزادی های فردی و اجتماعی و اقتصادی.

هفتم: دو دلیل مهم حقانیت انقلاب یکی رفراندوم بود. مردم رای دادند و حکومت را تائید کردند. دلیل دوم هم این بود که آیت الله خمینی گفته بود "پدران ما چه حقی داشتند که برای ما حکومت تعیین کنند." حالا همان سئوال باقی است که "پدران ما چه حقی داشتند که حکومت را تعیین کنند؟" یعنی اگر رفراندوم جمهوری اسلامی موجب حقانیت حکومت می شود. چرا امروز نمی توان با رفراندوم حکومت را تعیین کرد؟

هشتم: قانون اساسی جمهوری اسلامی مهم ترین دستآورد انقلاب است. ۷۰ درصد این قانون جرم محسوب می شود. یعنی حداقل ۷۰ درصد این مواد را اگر کسی اجرا کند، مجرم است. اصلا کل جمهوری اسلامی براساس قانون اساسی یک حکومت خلافکار است. وقتی خود جمهوری اسلامی قانون اساسی را که عامل حقانیت خودش است، قبول ندارد، ما چه کاره حسنیم؟

نهم: در واقع اگر فرض کنیم حکومت در دوره آیت الله خمینی که زیر نظر خودش اداره می شد، توسط سی نفر اداره می شد که آن سی نفر باعث حقانیت انقلاب بودند، حالا حداقل ۲۵ نفر از آن سی نفر مجرم اند. چطوری انتظار داریم وقتی خود حکومت حقانیت انقلاب و رهبرانش را قبول ندارد، مردم حقانیت انقلاب را بپذیرند؟

دهم: انقلاب ایران به روشهایی به پیروزی رسید، مثل اطلاع رسانی، تظاهرات، سخنرانی، پخش کتاب های مخالفان، راهپیمایی و دهها روش دیگر. انجام هر کدام از این کارها الآن جرم محسوب می شود.

خودتان بگوئید، وقتی رهبران یک انقلاب همه منحرف اند، شعارهایش همه مخالف منافع حکومت است، روش هایش جرم است، قانون اساسی اش جرم است، عکس رهبران انقلاب را کسی نمی تواند چاپ کند، در واقع کل انقلاب حقانیتش به وسیله خود حکومت زیر سئوال رفته است. اصلا ما چیکاره بیدیم؟

ناشناس گفت...


1. این پست فوق العاده بود تیمسار لذت بردم؛ بخش سوم بیشتر از فوق العاده بود. ممنونم و سپاس بی کران.

2. نمایشگاه کتاب شلوغ بود تیمسار اما من هم با دوستمان موافق هستم خرید زیادی ندیدم انجام بشه حالا منبع آقای میرفتاح چه بوده نمی دانم.

3. در مورد قالیباف هم به جز اینکه حق با تیمسار هست از نظر من بهترین خطکش و روش بحث پست یکی مانده به آخر آقای رومی هست.

4. در 36 سال اخیر کجا دیدید یک نفر در سیستم حاضر شود فقط 1 ساعت نقد شده حتی بدون آزادی پس از بیان!؛ فقط کم مانده بود فحش های ناموسی بدید اما باز بدون کمترین فیلتری منتشر شد. 6 سال بدون هیچ چشم داشتی، منت می گذارند و برای ما می نویسند، اگر نمی فهمید همین مقدار را لطفا به این آموزشگاه تشریف نیاورید برای کسی دعوت نامه نداده اند.

5. سپاسگزار هستم بابت زحمات شما برای این سال ها، سلامت باشید تیمسار گرامی.