سیستم یا ناسیستم مسأله اینست!

1- من دارم سعیم را می کنم که شمارا فریب بدهم که گول این حاکمان بی حکم وروشنفکران بی فکررا نخورید وفکرکنید که درایران حکومتی تعریف شده ومستقروباسیستم ولی نا مطلوب داریم که می خواهیم با آن مبارزه کنیم بقصد اصلاح یا براندازی ویا هرسه کارباهم!- هم بازداشت. هم شکنجه. هم تجاوز-
درایران بعدازانقلاب 57 حکومتی تشکیل نشد، وقانون های نوشته شده اعم ازاساسی یا موضوعی چون مشروط به مخل مبانی اسلام نباشد بود ومبانی اسلام هم هیچ گاه نه روشن بوده ونه هست ونه خواهد بود تا ظهور حضرت مهدی وپایان دنیا وروزرستاخیز- حالا نفس تازه کنید- پس وعدۀ حکومت دینی به قیامت افتاده است لذا زیاد با آن ورنروید که ممکن است مثل روشن فکران احمق خوش خوشانتان بشود وجامعۀ رهاشده درناسیستم پیشاتاریخ را جامعۀ درحال گذار؛ وجامعۀ یله دربلاتکلیفی رابهترین دموکراسی منطقه و...الاماشاءالله بنامید وشروع کنید به مبارزۀ کلاسیک(بخوان سیستماتیک= سیاسی) با امرناکلاسیک( بخوان آنتی سیستم=هرج ومرج بدوی)؛ ووقتی جواب نداد به زمین وزمان ودلقک وآدم حسابی دشنام وناسزا بگویید که علم دروغ بود وعقل دروغ بود وراه دروغ بود و...ویک باره متوجه بشوید که عمرتان مثل من تمام شده وشما هنوز متوجه صورت مسئله نشده ای که بتوانی دنبال راه حل آن بگردی.

2- من این (1) را نمی خواستم بنویسم بخدا. فایده اش چیست وقتی شما فریب نمی خورید ومثل همۀ آدم حسابی ها معتقدید که "ماحکومت دینی نمی خواهیم" وبه حرف من دلقک اعتنا ندارید که شعارم را تکرار کنید که "ماحکومت می خواهیم!" بلکه می خواستم دراین پست طبق وعده ای که داده بودم از دوستی دکتراحمدی نژادبا باراک اوباما بنویسم؛ واینکه هنوزهم مؤمن هستم که "تغییر" ایرانی و"change"امریکایی بتوافق"پوپولیست های جهان متحد شوید" و"همۀ پوپولیست ها اعم از چاوز ومورالس واحمدی نژاد واوباما و...همدیگر رادوست خواهندداشت" خواهند رسید.
راستی یک لحظه تخیل واقعی بکنیم واحمدی نژاد را ببینیم که دست کوچکش را گذاشته دردست بزرگ اوباما ودارند بسمت تریبون کنفرانس مشترک می روند- یا می آیند. هی دنبال بهانه نگرد ازمن گاف بگیری به اصل موضوع توجه کن. چه فرقی می کند بسمت تریبون آمدن یارفتن!- می دانم که یکی از بزرگترین آرزوهای دکتر احمدی نژاد ایجاد چنین صحنه ایست؛ واگر بخودش هم وفا نکند شک ندارم که جانشینش را طوری انتخاب خواهد کرد که چنین صحنه ای شکل بگیرد.

وقتی بیاد می آورم احمدی نژادرا درملاقات های سیاسی این پنج ساله ومطمئن می شوم که یکی از مناسک غیرقابل اجتناب همۀ این دیدارها دست دردست شدن احمدی نژاد با همپالکی هایش دردیگر کشورها بوده است؛ به این اندیشه می رسم که احمدی نژاداگرخوی غلبه بردیگری را دارد- که دارد- خوی یاری جویی ازدیگری را پررنگ ترهم دارد. لذاست که بمحض اولین نشانه های توافق درملاقات های سیاسیش را با قراردادن دست خویش دردستان میهمان یا میزبان بلذت زیاد نایل می شود. تأکید می کنم که گرفتن دست کسی با دست خویش دراختیار کسی قراردادن فرق بنیادی دارد واحمدی نژاد دست دوستش را نمی گیرد بلکه دست خودش را دراختیاردوستش قرارمی دهد ولذت تمام می برد.- حتماً آرشیوها کمکتان می کند. احمدی نژاددرقطروزیر عبای هیکل بسیاربزرگ امیرقطر- گویی بچه ای درراه مدرسۀ ابتدایی دست دردست پدر-اولین حساسیت من بود به این خصیصۀ روانی رییس جمهور.

البته که احمدی نژاد اوباما را بیشتر از همۀ پوپولیستهای دوستش درقارۀ امریکا دوست دارد وتاکنون حتی یک بارهم بطور مستقیم به اوباما حمله نکرده وهمیشه گفته است که اورا دوست دارد ومی خواهد او موفق بشود. بنظرم علت این است که احمدی نژاد اوباما را بعنوان یک "سیاه پوست افریقایی- تبار-فرودستی که به ریاست جمهوری بزرگترین وقوی ترین کشور دنیا رسیده است بیشترازخودش که فاکتورهای محدودیت-ونه محرومیت. دقیق بخوان!- کمتری ازاوباما داشته است وبه ریاست کشور کم اهمیت تری رسیده است فهم(حس)می کند و...
خلاصه می خواستم راجع به این رابطه وعلت های پیدایی آن بنویسم که نشد وچون بند(1) رانوشته بودم مجبورشدم که بند(3) را هم به "سیستم یا ناسیستم. مسئله اینست!" اختصاص بدهم.

3- دین بعنوان یک فرهنگ ویک هنجارسیستم ندارد چون که به آن نیازی هم ندارد. وبه همین علت روحانی مبلغ دین هم سیستم بمثابه تبعیت ازیک قاعدۀ ثابت وقانون خاص ندارد. وبه این دلیل است که محافل سنتی بویژه متشکله درمساجد ازهیچ نظم وقاعده وقانونی تبعیت نمی کندوصدروذیل وبالا وپایین ندارد. محافل مذهبی سید وآقا ورأس سالار است. به این معنی که روحانی مجلس -معمولاً باید حتماً یک نفرباشد والا دعوایشان می شود -باسن مبارک را درهرکجای مسجد یا محفل پارک بفرمایند آن جا می شود قله. وبقیۀ جاها قاعده می ماند بدون دامنه. این اصطلاح وواقعیت "مدیریت هیئتی" که بعدازانقلاب جایگزین مدیریت بعنوان امر متأخر ومدرن شد از همین زیربنای هرج ومرج ویکه سالاری می آید.

4- خب درس دین بعنوان فرهنگ وهژمونی ونه حکومت وایدئولوژی نمی خواستم بدهم که صلاحیتش راندارم ودرسش رانخوانده ام وازترکیب کلاسم باخبرنیستم و...می خواستم همۀ این روده درازی را مربوط کنم به بازگشت "شهرام امیری" به ایران.

-دلم نمی آید ایول نگویم به احمدی نژاد که بعداز سی سال که حوزۀ امنیت واطلاعات وسیاست خارجی دربست دراختیار رهبر بود؛ احمدی نژاد توانست هردوحوزۀ مصادره شدۀ قدرتش را پس بگیرد. ومتکی آدم متوسط ومصلحی آخوندزیرمتوسط را بکند دووزیرمهم هرحکومتی هم! که هم خوشبختند به رییس مشخص داشتن وهم کامیاب هستند بدلیل همین استقلال واعتمادبنفس ناشی از آن. مقایسه نکنید با کمال خرازی. فاجعه است. آدم دلش ریش می شود-

وزارت اطلاعات تنها وزارت خانۀ جمهوری اسلامی است که درقانون داشتن رتبۀ اجتهادفقهی برای وزیرش الزامی است. ومعمولاً هم عرف ما مجتهدرا روحانی می فهمد ومی شناسد. وتاکنون هم این قاعده رعایت شده است. وبااینکه گروه یاران احمدی نژاد همۀ قواعد تثبیت شده مثل روحانی بودن وزیرکشور یا روحانی بودن رییس مجلس و...را بهم زدند ، لیکن فعلاً سنت روحانی بودن وزیر اطلاعات رارعایت کرده اند.
حالا خوب به بند آخرو(5) دقت کنید.

5-[اول نفس بگیرید که این جملۀ طولانی خیلی مهم را یکباره بخوانید وبرای اینکه درست بخوانید به همۀ واژه ها یک کسرۀ وصل بدهید درانتها وبچسبانید به هم تا ویرگول پوینت بعدی] حجت الاسلام حیدرمصلحی آخوند زیرمتوسط نابلد درحوزۀ اطلاعاتی تازه منصوب شدۀ تربیت شده درفرهنگ مدیریت هیئتی بدون التزام به کمترین سازوکارهای علمی مدیریت و...الا ماشاءالله؛ موفق شده است دررآس یک وزارت خانۀ کاملاً مشکل ومنضبط وبشدت مدیریت علمی طلب ودرعرض شش ماه دوتا شاهکارمسلم اطلاعاتی امنیتی برای حکومت متبوعش فراهم کند: دستگیری ساده تراز آب خوردن عبدالمالک ریگی مخوف وبازگرداندن "شهرام امیری"دراختیار CIAامریکا. واین ممکن نشده است الا به غلبۀ قطعی سیستم بر ناسیستم.

وقتی شما مجبور هستی که برای اطلاعات وامنیت قدرت خودت سیستم که امری بشدت مدرن ومربوط به نرم افزار مدرنیته است را بپذیری؛ وتونه تنها می پذیری، بلکه بهترین وبیشترین روشهای علمی وتجربی آن را درنزد کاگ ب سابق وMI6 لاحق و خدامی داند با واسطه توسط موساد هم فرامی گیری؛ وچه می گویم! حتی حاضر می شوی از همۀ کسانی که دیروز رودرو بودیدباهم و باتیغ عریان؛ دست دردست همیاری کوشش بکنی...
چرا ازپذیرش نشان دادن یک ساز درتلویزیون، بودن یک کم حجاب(بخوان زن) درخیابان، گذاشتن چندصندلی ارج فلزی درحسینیۀ امام خمینی برای راحت نشستن سرداران- زهرماربگیرند سربازان- واجازه به جوانی که دوست دارد باکت وشلواروپیراهن غربی اش کراوات بپوشد و...کهیرمی زنی وزندگی را چنان فرو می کاهی به مرگ که ایرانیان حتی از مردن هم بترسند! ای خدا گریه می کنم.

پس من باافتخار دلقک ملت ایران بودن بتو حاکم می گویم وحتی التماس می کنم که توکه به این راحتی با سیستم آهنین وزارت اطلاعات اخت می شوی ومی پذیری ومی بینی سیستم داشتن چقدرکارآمداست؛ بیا ومحض رضای خدا این سیستم داشتن را درهمۀ امور بپذیر ویک حکومت با قوانین مشخص تشکیل بده وبگذار بچه های ما بتوانند فوتبال بازی کنند وبجای "به هم" "با هم" بخندند. آخرمگرتوآدم نیستی؟ حیوان! یا...هو