تکرار مکررات است این حدیث کهنه که: "هموطنان؛ دارند دروازه های ایران را کلون می اندازند. هنگامۀ پنجه کشیدن به چهرۀ خودمان وجنبش مان نیست اگر ایران را دوست داریم."
واینک با ادبیاتی دیگر گونه ونمادین بار دیگر می گویم که نه قصد پند است ونه مجال ملال.
1- محمود احمدی نژاد نبی واصحاب! گروه قاتلان بالفعل وبالقوه به رهبری آیت الله خامنه ای را استخدام کرده وآ نان را واداشته اند که بیشترین زور داشته شان را پشت دروازۀ ایران نازنین جمع کنند و کلون را یک بار برای همیشه بیاندازند وتمام. وخود "دلقک- رسول"ش(احمدی نژاد) بی اعتنا به نزاعی که برانگیخته درحال چیدن"خوشه های نفت!" است که شراب سال های پیش رویش را تدارک ببیند برای جشن سرزمین سوخته اش بجای ایران سبزما! وما چه می کنیم! در دنیای انتزاعی!(مجازی):
"آب را گل نکنیم...شاید این آب روان/ می رود پای سپیداری/ که فروشوید اندوه دلی..."
2- جنبش سبز مردم ایران فقط یک "پا" است لای این دروازۀ مبارک که اینهمه زور وتهدید وپول وقتل واعدام وتجاوز وشکنجه وزندان وبوق وتزویر وتزویر وتزویرو...- گریه می کنم- پشتش جمع شده؛ برای جلو گرفتن ازبسته شدن برای همیشۀ این دروازۀ فرهنگ وتمدن ومدارا و...- حرص می خورم- بانام ایران زمین. این یک "پا" البته بسیار قوی وپرزور است می دانیم؛ اما یک پا هرچقدرهم قوی باشد، فقط یک پاست هنوز دربرابر آن همه فشار جهنمی.
3- اگر همه مان صادقیم - که هستیم انشاء الله – پس ترسمان از چیست دراین پنجه کشی کریه بروی همدیگر! جنبش سبز مردم ایران یک جنبش با مبدأ ومقصد دانشگاهی است درمقابل یک وضع سیال سی سالۀ پیشاتاریخ وبدیهی است که محصولی از جنس وضعی که برعلیه اش به میدان آمده نخواهد داد. یادمان نرود با همۀ اما ها وادعا های نوستالژیک بحق وناحقی که داریم نسبت به نتایج انقلاب 57 ؛ انقلاب 57 شورشی با مبدأ ومقصد حوزه های دینی بود- حتی دردانشگاه-
4- خودمان را پشت دانش مان، پشت حسرت هایمان، پشت باخت های حق وناحق مان، پشت رنج های سی ساله مان، پشت اشتباهات سی ساله مان، پشت زخم های ناسورمان، پشت مهاجرت های اجباری مان، پشت تبعید های به عنف وبه اکراهمان، پشت خودخواهی هایمان، پشت سیاست های شکست خورده مان، پشت آوارگی هایمان، پشت حزب ها وگروه های چندنفره مان، پشت ریاست طلبی هایمان، پشت منیت هایمان، پشت تحقیرشدگی هایمان و...- آخ می دانم سخت است. گریه می کنم- پنهان نکنیم. بیایید لختی از کیبوردها وقلم هایمان فاصله بگیریم وبا نگاه به دست خاله(زنان ومردان صحنه های عمل درداخل کشور) مثل خاله غربیله کنیم. وبدون رنگ وتابلو ومنیت ومرثیه خوانی و...- حرص می خورم!- دست بدست یکدیگر بدهیم ولشکری ازسپاه سپید – ونه سیاه ونفرت انگیز- نیز ما بشویم درجای جای دنیا؛ تا انسان را بوسعت انسانیت انسان های همۀ جهان به تحسین وپشتیبانی واداریم. وبه سیاست مداران تمام جهان هشدار واخطار بدهیم که: " چشم ها را باید شست/..."
و...!
5- هموطنان نازنینم؛ با مژه های نداشتۀ چشمان کم سویمان جابجای اثرهای گام های استوار ومبارکتان را می بوییم وتعقیب می کنیم: دست مریزاد به همتتان. خداقوت به اراده تان. افتخارباد برصلابتتان. شادی باد برتشخیص تان. آفرین باد برهمبستگی تان. درود باد برجنبش تان و...سلام باد برسرزمین مان – می خندم-
ازاینکه اعلام می کنید که آرام وپرخروش، صبوروجسور، مهربان وقاطع، دلیرودلبر، فروتن وگستاخ، بخشنده وبی باک، وزین وبی شتاب، رنگارنگ ویک رنگ، آهسته وپیوسته، چون البرزکوه استوار وچون خلیج فارس زلال و...بی عنایتی به زنجموره های من دلقک، بی اعتنایی به بیانیه های رنگارنگ، بی اهمیتی به رهبر کی باشد، بی نگاهی به مرثیه خوانان، بی درنگی درمنفی بافان، بی شنوایی به سهم خواهان، بی سخنی با "ورشکسته گان بهردلیل"، بی سؤالی ازمرگ خواهان و...- دارم از هموطن شما بودن پرواز می کنم- دارید حنبش تان را برای "آزادی زندگی درایران" تداوم می دهید؛ سرمان را تا عرش قد می دهیم. درود خدا برشما باد. این ناموس خلقت است: "شما خدایتان را نجات خواهید داد." خودتان هم که فرموده اید: "نگران دیروزودش نیستید درعجله وخشونت ومرگ." سوخت وسوز هم ندارد انشاءالله. چرا که هم قسم شده اید به این سوگند.
وما کهنه سربازان تک افتادۀ شما خیل ژنرال ها؛ اگر لیاقت داشتیم امر شما را خواهیم برد وازتن نحیف مان کیسه های شن سنگرهای شما دروطن را تدارک خواهیم دید. واگرنه فراموشمان کنید. چرا که اگر پای مبارکتان را ازلای دروازۀ ایران عقب بکشید. کلون ها خواهد افتاد و آنگاه نه دیدی خواهد ماند ونه بازدیدی. شما درسرزمین سوخته گیر خواهید افتاد وما درسرزمین غربت. نه ییلاقی برای ما خواهد ماند ونه قشلاقی برای شما! اکنون که تصمیم گرفته اید "حق زندگی خود درمیهن را از غاصبین آن پس بگیرید؛ نگذارید زندگی تان بازیچۀ بدفهمی های دلقک ها شود. یا...هو
۲ نظر:
انشاالله و با یاری همه ایرانیان و ایران دوستان که این مکر مکاران نیز به خودشان باز خواهد گشت و همه می توانیم در ایرانی سبز، گردهم نوروز را جشن بگیریم. دست در دست یکدیگر
جقدر زیبا فریاد زدید پدر بزرگوارم.......
ولی افسوس...انگار گوش شنوایی نیست..
ارسال یک نظر