۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

دل قوی داریم؛ ما بیشماریم!


به دنبال اعلام شناسایی "دوفاکتو" رسمیت دولت احمدی نژاد از سوی شیخ شجاع مهدی کروبی موج جدیدی از تفسیر وتحلیل های "امید ونا امید" فضای مجازی را پرکرده است. من دوفقره ازاین دو"امید وناامید" را مطالعه کرده ام: یکی تحلیل ضعیف "مهدی جامی درسیبستان" را که با کامنتی درحد حوصلۀ زمان به آن پرداخته ام، ودودیگر تحلیلی خیلی خوب با تمثیلی عالی از"مسعود بهنود درمجموعۀ مقالات" که بعد از فراغت از این نوشته وبرای تشکر کامنت خواهم نوشت.

1- ترس آیت الله خامنه ای ازروزهای مناسبتی درپیش بویژه روز 22 بهمن وواکنش جنبش سبز،اورا واداشته است که سعی کند اولاًباصدورفرمان آتش بس موقت به پیاده نظام لباس شخصی از سویی وتظاهر به فضای باز رسانه ای(برنامۀ روبفردا) ازطرف دیگروالبته انداختن توپ درزمین رهبران جنبش وبه انفعال کشاندن آنها با ترفند "شفافیت درمواضع" ازجانب سوم؛ ابتکار عمل را مجدداً دردست بگیرد. لذا سکوت میرحسین موسوی واعلام موضع شیخ مهدی کروبی فقط در این سناریوست که جواب محق بودن می گیرد. چرا که بعد از اتفاقات عاشورا وقطع ارتباط رسانه ای ایران با خارج وحجم دروغ پردازی های یک جانبۀ صدا وسیما این بیم می رفت که توده های عاشق امام حسین نتوانند دوغ ودوشاب را دقیق غربال کنند ودردام "ضددین" معرفی کردن جنبش سبزاز سوی پیروان راستین شیطان(بخش رادیکال حاکمیت بالفعل) گرفتار شوند.

2- من اعتقاد دارم که همۀ نگرانی خداباوران وایران دوستان - ضمن قابل فهم وقابل ستایش بودن- بلاوجه است. چرا که هم مهدی کروبی وهم میرحسین موسوی انسان های باپرنسیپ ومؤمنی هستند که جز به ایمان خویش به راستی درمقابل هیچ گزینه ای سازش نخواهند کرد وتسلیم نخواهند شد. والبته ما نیز نباید از اینان انتظار داشته باشیم که جز به باور خویش عمل کنند یا تغییر ماهیت بدهند. وآنچه آنها خواسته اند تدقیق شده است درآخرین اعلامیه های رسمی شان: اجرای بدون تنازل قانون اساسی بویژه درفصل مربوط به حقوق ملت.

3- مایلم که این یادداشت اینقدرکوتاه باشد که دیده وخوانده شود. ولی ناچار باید به سه مورددیگرهم اشاره کنم:

الف- شالودۀ شخصیت سیاسی مهدی کروبی از بارزترین صفت اویعنی شجاعت وپایمردی برباور وایمان خویش سرچشمه گرفته است ومی گیرد. اکنون چطور ممکن است انسانی با این صلابت درموضع یکباره بخواهد وبتواند فروبریزد ودست به انتحار سیاسی بزند. حاشا وکلا. حدیث مفصلی است چنانکه افتد ودانی.

ب- میرحسین موسوی نیز نشان داده است که اهل سیاست بعنوان بده بستان منفعت شخصی وگروهی پشت درهای بسته نیست. چه اگر چنین بود ایشان درزمانه ای که آیت الله خامنه ای درنقش رییس جمهورله له می زد برای یک ریاست صوری بر هیئت وزیران دهۀ شصت، ودراین راه تارویارویی با امام خمینی هم پیش رفت؛ مهندس موسوی حاضر می شد فقط کمی کیسۀ اختیارات قانونیش را شل کند. واو هیچ گاه چنین نکرد به شهادت تاریخ. نمونۀ دیگرش سکوت وامتناع 20 سالۀ مهندس موسوی است، درمقابل اصرار والتماس بهترین یاران ورفقای سیاسی وشخصی اش دربازگشت به صحنۀ سیاسی. مگر نه اینکه جناح چپ درهمۀ انتخابات های از 76 خورشیدی به بعد شدیداً به دنبال راضی کردن موسوی برای نامزد شدن بود والبته هیچ گاه موفق نشد تا انتخابات 88 که میرحسین موسوی خودش به تحلیل وتشخیص رسید که کیان کشور درخطر است ووارد میدان رقابت شد.

پ- واما مهمتر از هر علت ودلیل دیگر این واقعیت است که: "خردحسی" توده هیچگاه اشتباه نمی کند. واین اصل لایتغیر وناموس بشر است. اگر مهدی کروبی ومیرحسین موسوی رفقای نیمه راه بودند هیچگاه توده های رأی دهنده با شعار"یک یاحسین تامیرحسین" به میدان نمی آمدند. واورا رهبر جنبش خویش معرفی نمی کردند. طرفه آنکه غالب هواداران میرحسین از اردوی محبوبیت سید محمد خاتمی آمده بودند ولی بعد از شکل گیری جنبش حتی یک بار هم برای رهبری خاتمی شعار ندادند چون که آن "خردحسی"خطاناپذیرتوده می دانست که تکیه بر یک بنیاد گرای اخلاق ورحمت وصلح کل نتوانست ونمی تواند به کمترین نتیجه ای برسد. که نرسید هم قبلاً. دل قوی داریم. ما بیشماریم. یا...هو

۷ نظر:

حمید گفت...

بابا دمت گرم!
تو چه قلم گیرایی داری
حال کردم
مخصوصا از بند 10 "سکولاریسم مهوع! "
تو رو خدا تنبلی نکن و مطالب بیشتری در زمینه های فکری و ... بنویس
البته کمی هم ساده تر!بنویس
موفق باشی
حمید
قم

Dalghak.Irani گفت...

حمید نازنین
ازحسن ظنت والبته سلیقه ات!ممنونم. خیلی خوشحال شدم که ازمن تعریف کردی. چشم هرکاری ازدستم بربیاید برای "یک لبخند ابدی ومال خود خود بچه های ایران عزیز" دریغ نخواهم کرد. دوستت دارم یا...هو

Dalghak.Irani گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Unknown گفت...

سلام
آقا خیلی جالب بود.مخصوصا بعد از مزمزه پاس رو به دفاع جناب بهبود...اما من از این خرد حسی به اندازه شما مطمین نیستم فقط چارهای ندارم...(خرد حسی سال 57 خطاپذیر بود یا نبود؟)

Dalghak.Irani گفت...

بنظرم نبود. بحث فربه است برای ورود حتی. ولی اشاره می کنم که جوامع اسلامی بشدت آخرت گرا وناموس پرست هستند. لذا دراین قبیل جوامع یا باید گذار با قاطعیت دیکتاتور صالح همراه باشد ویا حاکم حق دارد فقط یک قدم جلوتر از عرف غالب جامعه مدرنیزاسیون انجام بدهد. شاه در اجازۀ دامن زدن به آزادیهای فرهنگی واجتماعی سوپر مدرن مثل مشروب فروشی ها کاباره ها دیسکوتک ها سینما ها وعریانی جنسی محصولات فرهنگی وزنان درجامعه باعث فروپاشی شد وچون ارادۀ سرکوب هم نداشت انقلاب با هدف گیری کشیدن ترمز مدرنیسم=شبه مدرنیسم توده های مقلد روحانیت را به خیابان هایی آورد که پیروان متجدد شریعتی بسترش را آماده کرده بودند. نتیجۀ خردحسی مردم اگربا خیانت بعدی مواجه نشود معمولاً درست ترین نشانی را می دهد. هرچند که حتماً مورد قبول بخش اقلیت بازنده -چه جلوتر ازعرف غالب وچه عقب تر ازعرف غالب- نخواهد بود. وچه بسا بنظر برسد که توسعه را کند می کند ولی اهمیتش در مطمئن ترین بودنش است. البته من حرف کسانی را که برای جوامع اسلامی درحال گذار رضا شاه، آتاتورک یا که مدل اکنونیش می شود"ماهاتیر محمد" جدی می دانم وبراحتی نمی توانم ردش کنم درحالیکه بغیر ازهمان مالزی نصفه ونیمه دیگر هیچ کشور اسلامی درجهان نیست که جزو کشورهای توسعه یافته باشد. درحالی که یک سوم کشورهای جهان ویک پنجم جمعیت جهان مسلمان هستند که تعداد قابل توجهی هم جزو ثروتمندترین درآمدهای سرانه می باشند. البته ترکیه هم هست که آن هم جز به پیروی ازسنت آتاتورک به کامیابی امروز اردوغان نمی رسید. موفق باشید.

ziya گفت...

با سلام و با اجازه شما را لینک کردم.
تقدیم شما:
............
ازبدو وجود آدمی ،عرصۀ خاک
گه خون شد و گه غبار و گه اندوهناک

در دایرۀ تنگ خود و جنگ و نبرد

سر،پای فتاده در،خاک و مغاک.

.........

خلق هر چه کند،برای هستیش میسازد

گر بوسه به مرگ زند،برای زندگی میبازد

ناموس همه جهان چنین بنوشتند

هر کس که ز خود گذشت، بر او خدا مینازد.

آرسین گفت...

مرسی، مانند همیشه زیبا بود، فقط پیشنهادی داشتم اینکه اگر زحمت بکشید و لینک مصالب را در صفحه تان قرار دهید