۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

وضعیت اضطراری!

- این دیباچۀ "طرفه" یک باورقدیمی است درمن: "جمهوری اسلامی اگر چه تعداد بیشماری ازایرانیان دگر اندیش ودگرباش را آواره وتبعید کرد؛ اما ودرکنار گسترش فضای مجازی اطلاع رسانی، باعث بوجود آوردن اشتغال میلیونی هم برای همین آوارگان از میهن شد! تقریباً هرکسی هنری داشت یا نداشت، ابزاری برداشت از قلم وساز ورنگ ونگاتیووخط وخط کش و کاردک وماله وتیشه وریشه و و...الاماشاءالله وشروع کرد به گفتن ونوشتن وزدن وکشیدن وگرفتن وساختن و...الاماشاءلله سخنرانی ومصاحبه ومناظره وموسیقی وفیلم ونقاشی وکاریکاتوروفتوشاپ واستند آپ کمدی و...الاماشاءلله! ومعلوم است که سوژه هم بود وهست از"کمدی موقعیت" سی سالۀ ایران نازنین.

2- وایضاً "طرفه" اینکه خیاط هم توکوزه افتاد ویک "دلقک ایرانی" زهواردررفته هم برای خودش رسالت روشنگری تعریف کرد وافتاد تودام "دات کام" بالاخره!و اینک گستاخی اش بجایی رسیده که چنین مقدمه ای می نویسد بایک مؤخرۀ بدتر!

3- ولی من سوگند می خورم به ماسکی که جمهوری اسلامی بمن اعطا نموده است که: حقیرمخلص همۀ تحلیل کنندگان وتأویل کنندگان وتجلیل کنندگان وتنقید کنندگان وتحریم کنندگان وتصویب کنندگان وتصویر کنندگان و...الا ماشاءالله "بیانینۀ شماره 17 مهندس موسوی" هستم واز هیچ کدام ازروشنفکران وکارشناسان وسایت داران ووبلاگ نویسان وکامنت گذاران ومصافحه کنندگان ومعاشقه کنندگان ومغالطه کنندگان ومعامله کنندگان واجراکنندگان و مشاهده کنندگان واضافه کنندگان وکم کنندگان و...الاماشاءالله گله ای وشکایتی ندارم؛ غیر ازآن "گله" بالام مشدد!

4- آهان! می خواستم درمتن هم یک جملۀ طولانی بگویم که مؤخره هم باشد. والا کی حوصلۀ داستان حسین کرد خواندن را دارد یا مثلاًرسالۀ عملیۀ آیت الله العظمی علم الهدی(ره)!

5- داشتم می گفتم که اگر مهندس موسوی نازنین فقط از خدا می ترسید وازجبهۀ "پاچه ورمالیده"ها دغدغه ای نداشت. خواسته های پنجگانه اش دربیانیۀ مبارکش را منحصر می کرد به همان بند اول- که چشم اسفندیارش نامیده اند به اتفاق صغیر وکبیر- وتازه رسماً هم اعلام می کرد که "من حرف های تا امروزم را پس می گیرم ودولت مهرورز عدالت جوی وموعودگراوراستگو وپرکار وضعیف نواز وناجی خلق وناجی خدا وناجی هردو جهان ونصیحت کننده به سلاطین ورهبری کننده به بهشت و...الاماشاء الله دکتر محمود احمدی نژاد را برسمیت می شناسم به شرط اینکه دولت فخیمۀ ریاست محترم جمهور ایرانیان مثل همۀ دولت های قبل از خودش- دولت های بعدازخودش سالبه به انتفاع موضوع است!- در انقلاب جمهوری اسلامی به رأی ونظر ضعیف ترین مجلس شورای اسلامی عمرجمهوری اسلامی تمکین کند.

6- وطرفه اینکه درچنین حالتی همۀ "الاماشاءالله"های این وجیزه هم مثل توده های هوادار موسوی درداخل ایران می فهمیدند که با چه "قوزبالای قوز" تازه ای هم ملت ایران مواجه شده درپی "گیرافتادگی" سی ساله!

7- رفقا این یک گرفتاری فوق العاده سهمگینی است. باهاش! بازی نکنیم. – البته که به ایران دوستان می گویم والتماس می کنم والا من چکاردارم به قلم وقدمی که قلم وقدم است دیگر! وچرا نتازاند دراین چند صباح بعداز فراموشی سی ساله! گیرم که قاتل جانی شود درسوگ قاتق نانی! یا...هو

بدون "بعدازتحریر"هرگز:

من خودم یک مسلمان سکولار هستم وآرایی بلکه تندتر ازهمۀ "تندش کن" ها دارم. ولی سوگند خورده ام به "مسئولیت قلم" والبته که فقط بعداز بیانیۀ شماره 16 مهندس موسوی "سبز" شده ام.

اگرتوانستم به این غول بی شاخ ودم رسانۀ مجازی غلبه کنم؛ برخی ازلب ریخته های قبل از انتخاباتم را اینجا نمایش خواهم داد که یادم نرود من تا همین شش ماه پیش چه چیزی را از "کدام بیخ" قبول نداشتم.

حرف زدنم "نقطه سرخط است" قصد تعرض به کسی را ندارم. وقت تنگ است وسینه های پردرد فراخ.

۱ نظر:

آرسین گفت...

متاسفانه همگی صورتکی به چهره زدیم، یاد آهنگ قمیشی میوفتم. یاد گرفتیم هر روز نقابی به چهره بزنیم...
به امید روزی که همه درست مطابق با آنی باشند که هستند و می خواهند.