۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

هشدار!

این مطلب را برای پست جدید وبلاگ مسعود بهنود با عنوان "انقلاب ها: روسیه، هند، مکزیک، چین وایران" نوشته ام. اینجا هم منتشر می کنم که اگر راه کسی کج شد به سرزمین دلقک ها؛ دست خالی نرود ازصحنه!

1- پیش نهادۀ مسعود بهنود قطعاً کار خیلی خوبی می شود اگرآنانی که انبانی دارند ازتجربه ومطالعه ومشاهده- اکادمیک یا میدانی- پا پیش بگذارند ویافته هایشان را دست بدست بدهند درویراستاری بهنود وکاری ماندگار بکنند. البته که من "وصف حال وانشاء" نویسم. وسواد وحوصلۀ پژوهشی ندارم. اما- واین اما مهم است- بنطرم می رسد که طرح بهنود یک کار "پروسه"ای است درحالی که ما امروز داخل دریک "پروژه"ایم.

2- همۀ آدرس ها وپالس های ارسالی از سوی رژیم تهران حکایت از این دارد که همۀ زور داشته شان را جمع کرده اند پشت دروازه های آگاهی ایرانیان؛ ودارند کلون را می اندازند برای همیشه! "رامین" را ببینید وروزنامه های چاپی تهران را. سپاه را ببینید ومدیریت دنیای مجازی درسایت "گرداب" را. سنگ ها را ببینید بسته در حضور سگ های بدون قلاده! وزارت اطلاعات را ببینیم وفهرست فیلترینگ وقاحت تام را. وسپاه را وپارازیت ها را. وسپاه وکنترل وشنود ارتباطات را وسپاه را وسپاه را...

3- ومن البته باور ندارم این ادعای نخ نمای بلوف تبلیغاتی را که: "مگر می شود در این دهکدۀ جهانی جلوآزادی اطلاع رسانی را گرفت!؟" بلی می شود: چین را هم باور نداریم کرۀ شمالی را چه می گوییم و...! واگر قبول داریم که به گردنه وارد شده ایم که شده ایم؛ تنها تکلیف- تأکید می کنم به تکلیف ونه حق- مان این است که: همۀعده وعده مان را جمع کنیم برای "کمک به جنبشی که باید از گردنه رد شود". ونه گمانم بحث روشها الویت کارساز داشته باشد. چرا که "ضد خشونت" بودن جنبش را خرد حسی توده های درمیدان عمل، عمل کرده وخواهد کرد. البته بشرطی که الترا انقلابیون آواره کف نفس بکنند برای وطن وخودشان را قاطی "راه تنفس"مردم نکنند.

4- البته که من پیش نهاده ای هم دارم:

5- مهندس موسوی با صدور بیانیۀ نمره 17 خود عملاً الف- جنبش اجتماعی سبز را به وجهۀ سیاسی نیز ارتقاء داد وب- مهندس موسوی تلویحاً قبول کرد که رهبری جنبش درچهارچوب تبیین شده دربیانیه اش را بپذیرد. بنابراین چنین باور دارم که همۀ آنانی که دل درگرو"یک لبخند برلبان ایرانیان گیر افتاده در داخل وطن"دارند. از مهندس موسوی مثل یک رهبر تمام عیاراستقبال کنند وکلیۀ اعلامیه ها، بیانیه ها، افزوده ها، کاسته ها و...خودشان را پس بگیرند؛ ومتحد وهمدل همۀ زورمان را بگذاریم برای جلو گرفتن از"کلون اندازی" پشت دروازه های ایران.

5- ومطمئن باشیم که میدان داران جان برکف جنبش درداخل وطن "حس مشترک" راه گشایی دارند واشتباه نخواهند کرد. دستور العمل کاملا روشن ودقیق است بدون لفافه وپیچش: "کمک کنیم اولاً جنبش از دور نیفتد وثانیاً برگسترش دامنه اش افزوده شود." شدت جنبش وتشکیک در اهداف جنبش هیچ کمکی به "یک کمی زندگی برای ملت ایران درداخل کشورشان= همۀ خواستۀ جوانانی که بهمین سادگی کشته می شوند" نمی کند. کسی که سی سال در برزخ وبدون خدا زندگی نکرده باشد نمی تواند درک کند که بچه های ما چه کشیده اند وچه می کشند از اوضاع داخل ایران.

6- وجنبش سبز هنگامی کلید خورد که ایرانیان زندگی خواه با این پدیده روبرو شدند که دیگر از برزخ سی ساله هم خبری نخواهد بود بزودی؛ وپاچه ورمالیده ها عنقریب است که یک "جهنم واقعی" را کلون خواهند انداخت.

7 ومن شک ندارم که اگر جنبش سبز بتواند – انشاءالله- راه تنفس ایرانیان درداخل کشور را نیمه باز هم بکند. بطور قطع آرمانهای سیاسی "دموکراسی خواهان، لیبرال ها، سکولار ها، مؤمن ها و..."نیز پیامد "راه تنفس" ایرانیان داخل ایران راه تنفسی پیدا خواهد کرد.

8- مقایسۀ ایران 88 با ایران 57 همانقدر مع الفارق است که مقایسۀ 2010 با 1978 . انقلاب سال 57 ایران یک دگرگونی با منشاء ومبداء حوزه های دینی بود. درحالی که جنبش سبز منشاء ومبداء دانشگاهی دارد. جسارت می کنم اگر بگویم: این خلط لاجرم از آنجایی نشأ ت می گیرد که فکلی ها خیلی پررنگ تعریف می کنند نقش خودشان درانقلاب 57 را. درحالی که نبود قطعاً!

9- تندش نکنیم التماس می کنم؛ ونگاه کنیم به دست خاله (گیرافتادگان درداخل ایران) ومثل خاله غربیله کنیم. یا...هو

۱ نظر:

پرهام گفت...

با بند شیش شدیدا موافقم. ولی شک دارم که میانداران جنیش در داخل وطن اشتباه نکنن. که البته اگه بکنن یعنی هنوز وقتش نرسیده بوده.