مقدمه:
گفته بودم که به بهانۀ سریال گاندو مطلبی بنویسم. که طبق معمول خلف وعده کردم و چندتا از فکت های تحلیلی که میخواستم بشما عرضه بکنم سوخت. که یکی از آنها عدم رضایت خامنه ای برای پخش سریال بود که با دلجویی او از ظریف لو رفت و دیگری مخالفت قاسم سلیمانی با نمایش این سریال بود که آن هم با روایتی که محمد مهاجری از این مخالفت بیرون داد از سکه افتاد! اما هنوز قالب کلان کشمکش بر سر گاندو باقیست و کسی را ندیده ام که آنرا تحلیل و بررسی کرده باشد. لذا تصمیم گرفتم حالا که با تحریم ظریف از سوی امریکا ضربۀ سختی به گاندوسازان سپاه وارد شده نظرتحلیلیم را به اشتراک بگذارم:
1- سریال گاندو بنظرم از نظر تکنیک و استاندارد سریال سازی در صدا و سیما خوب و از جهت تعقیب اهدافش موفق بود. اهداف گاندو اما عبارت بودند از:
الف- نمایش پرزرق و برق قدرت سخت افزاری سپاه و نفوذ بلامنازع آن در همۀ ارکان و اجزاء حاکمیت که بویژه در بخشهای ابتدایی و با نمایش های هلیکوپتر خواستن و جت شکاری بلند کردن و صحنه های تعقیب و گریز در آسمان و فرودگاه و همینطور در بخش های پایانی با نمایش و کات های سریع به سکانس های اتفاق افتاده در ترکیه و چین و امریکا تا اندازه ای موفق بود!
ب- مرعوب کردن توده ها و جوانان ناراضی از طریق تکیۀ اصلی بر قدرت سایبری سپاه و القای این تصویر که همه در همه جا و همه حال در تور اطلاعاتی سپاه هستند. بنظرم در این قسمت هم توفیق نسبی داشت!
پ- نشان دادن چهرۀ مهربان و بدون خشونت های متصف از سوی جامعه به سازمان های اطلاعاتی در همه جا و تبلیغ ایمان و از خود گذشتگی و هوش و فراست مأموران خود. در اینمورد بازیها خوب بود. اما چنان سفید و اغراق شده بود که باورپذیریش را زیر سؤال میبرد.
ت- و بالاخره کوبیدن بخش تکنوکرات و عرفی گرا و فاسد تر حکومت که بیشتر به دولت روحانی و جواد ظریف برمیگشت. بویژه سازندگان روی ظریف کاملاً زوم کرده بودند و حتی کاراکتر بازیگر نقش ظریف را از جنبۀ شکلی و کلامی منطبق بر خود ظریف وزیر خارجه انتخاب و گریم و صداگذاری کرده بودند! بعبارت بهتر بنظرم زدن ظریف بطور خاص یکی از محوری ترین موضوعات سازندگان سریال بود و علتش هم میتوانست این باشد که خامنه ای بهیچ کدام از وزرا و خود روحانی نه حساسیت به اندازۀ ظریف دارد و نه به اندازۀ او کردیت های مستقیم و مختلف داده است!
در مورد خود سریال و تحلیل محتوای آن بسیار میتوان نوشت و من چنین قصدی ندارم و اشارۀ گذرایم به آن فقط برای اجمالی برای ورود به سیاست کلان پشت سریال بود و است!
2- سریال گاندو را طبق عادتم که بغیر از فوتبال های زنده هیچ برنامه ای از تلویزیون جمهوری اسلامی را تماشا نمیکنم تماشا نکرده بودم. تا اینکه بعد از اتمام گاندو و سروصداهایی که ایجاد کرد ناگزیر رفتم و در مدت یکهفته کلیۀ سی قسمتش را دیدم. از همان قسمت اول که اطلاعات سپاه از وزارت اطلاعات تحت نام "مبارزه با مفاسد اقتصادی" نام میبرد شک کردم که خامنه ای نباید با این نوع برخورد موافق باشد. چون میدانستم که خامنه ای در جایگاه رهبر بغیر از موضعگیریهای "من انقلابی هستم" در علن و نزد نیروهای حامی یک چهرۀ حسابگر و سیاس هم دارد که دیپلماسی کشور را هدایت میکند و در آنجا دیگر "مرغ من یکپا دارد" نیست. تا اینکه هرچه به آخر سریال رسیدم نشانه های بیشتری از عدم رضایت احتمالی خامنه ای شناسایی کردم تا رسیدم به بخش های آخر و چلاندن مستقیم ظریف وزیر امور خارجه! در اینجا دیگر شکی برایم نماند که خامنه ای با این نوع کوبیدن دولت و بویژه ظریف نمیتواند موافق باشد و نتوانسته جلو پخش آنرا - حداقل در ورژن کاملی که پخش شد - را بگیرد!
3- از اینجا بود که نام ها و وقایع زیادی در ذهنم صف بستند و پازلی را چیدند که منطقی بنظر میرسید. مثل سرافراز و دعوای علنی شده اش با طائب و تغییرات ناگهانی و غیر منتظره و نسبتاً وسیع در فرماندهی سپاه و موارد تقویت کنندۀ دیگری که لزومی به تطویل این مطلب نمیبینم. فقط سؤال بی پاسخ در ذهنم این ماند که چرا قاسم سلیمانی را تعویض نکرده اند. که البته آنهم پاسخ منطقی داشت و در ادامه اشاره خواهم کرد! ماجرا این است که بعد از کامل شدن گاندو و تصمیم به پخش آن؛ آیت الله خامنه ای و سردار جعفری و قاسم سلیمانی یا موافق پخش سریال نبودند و یا حداقل با پخش قسمت های حملات مستقیم به وزارت اطلاعات و جواد ظریف مشکل داشتند. اما اطلاعات سپاه و تندروهای رادیکال تر جبهۀ جلیلی و شریعتمداری و اسلامی و طائب و از این قبیل زیر بار نرفته اند. و نه تنها نرفته اند بلکه به خامنه ای فشار آورده اند تا فرماندهی سپاه و عناصر بقول آنان میانه روتر مثل سردار جعفری و قاسم سلیمانی و چند فرمانده پائینتر را عوض بکند و او هم کرده است. منتها در مورد سلیمانی نه خامنه ای حاضر به قبول تعویض رفته و نه طائب و دارو دسته اش اصرار زیادی کرده اند چون با اینکه آنان سلیمانی را جزو دارودستۀ خود نمی دانند اما نسبت به محبوبیت او نزد حزب اللهی ها - حتی غیر حزب اللهی ها - بیمناک شده اند و از خیر تعویض او گذشته اند. کما اینکه هرچند خود سلیمانی را عوض نکردند ولی بالاخره مجبورش کردند که چند نفر از معاونینش را عوض کند و کرد!
4- واقعیت قضیه این است که سریال گاندو نوعی اعلام رسمیت مصادرۀ کامل صدا و سیما و جریان فرهنگی کشور از سوی سپاه بود و است. که نقطۀ شروعش به خیلی سابق برمیگردد اما از زمان ایجاد سازمان سینمایی اوج این پروژه عملیاتی شده و گاندو اعلام سلطۀ کامل سازمان اوج سپاه به کلیۀ محصولات تصویری تولیدی در ایران و رسمیت دادن به آن بود. البته منطق قضیه هم کاملاً عقلانیست و سپاه میداند که دیر یازود و بزودی باید وارد فاز تعیین رهبر بعدی بشوند و طبیعی و بدیهیست که نیروی کنترل کنندۀ صدا و سیما و تولیدات فرهنگی و سینمایی نیم بیشتری از راه "رهبر بعدی کی باشد" را برده است! اما در کوتاه مدت هم شرایط امنیتی تشدید شده در مقابل "دشمن خارجی و تهدید کشور" بهترین فرصت بود که سپاه بتواند با سیطرۀ کامل به بخش تبلیغات و ابزارهای آن دولت بعدی را همسوتر با خودش بصحنه بیاورد و امیال و آرزوهای ایدئولوژیک خودش را بیشتر از تاکنون بالفعل کند!
5- قبلا هم گفته بودم که علیعسگری رییس فعلی صدا و سیما نزدیک به طیف ضرغامی و قالیباف و آذری جهرمی و ... که نواصولگرایان نامیده میشوند است و هنوز هم بر ان باورم و معتقدم که او مجبور شده از اطلاعات سپاه تبعیت کند و محتمل او خودش هم مثل سایر نیروهای پاکسازی شده - فردوسی پور و مزدک و ... - و آمدن پرزور آدمهایی از نوع فرجی شبکه سه در بزنگاهی تعویض شود و کسی مثل فرجی - محتمل خود فرجی - سکان صدا و سیما را بعهده بگیرد!
6- اما جشن و پایکوبی گاندوسازان فعلاً به یک رکب اساسی برخورده و نه تنها اثرات گاندو را در حال از دست رفتن میبینند؛ بلکه شدیداً دچار انفعال شده اند و در حال زد وخورد درون گروهی هستند که چگونه این بلای امریکایی را دفع کنند. و آن رکب تحریم ظریف از طرف امریکا و بویژه نامیدن او با لفظ نامتعارف ماله کش اعظم است. زیرا اگر ظریف آنیست که گاندو میگوید نباید از سوی امریکا تحریم و به صفت توجیه کنندۀ رژیم متصف میشد. هرچه نظرات طیف گاندوسازان را رصد کردم تا کنون نتوانسته اند راه حلی بیابند و در حال سرگیجه و تلوتلو هستند!
7- البته من در توئیتر برخی کدهای این نوشته را توئیت کرده بودم و مطلب حاضر هم یکدهم همۀ آن چیزی نشد که میتوانستم بنویسم. فقط میماند این مورد که من همیشه گفته ام و هنوز هم براین باورم که قدرت گرفتن سپاه اگر با عقب راندن روحانیان همراه بشود که لاجرم میشود - دو سلطان در یک اقلیم نگنجند - خوبست و از آن استقبال میکنم. زیرا اسلام هرچقدر تندرو در غیر لباس آخوندی احتمال استحاله اش بشدت بیشتر میشود و بویژه اگر نظامیان عملگرا سکان اول هدایت کشور را در دست بگیرند زودتر از هر روحانی به ملزومات زمانه گردن میگذارند و عرفی تر میشوند! یا...هو
بعد از متن: یک مسافرت کوتاه در پیش دارم و در اواخر اوت که برمیگردم تصمیم دارم که نوشتن یا گفتار پادکست یا ویدیو را راه بیاندازم تا بیشتر باهم باشیم و سیرک را رونقی دوباره بدهیم. بدرود!
۹ نظر:
دلقک نازنین،
ابتدا به خانه خوش آمدید!
با این وجود (۳) و (۴) با هم همخوانی ندارند: کسانی که میتوانند به خامنه ای دیکته و فرماندهی سپاه را تعویض کنند محتاج کنترل آشکار صدا و سیما نیستند.
ضمنا شما از آنچه من تصور میکردم اصلاح طلبتر (نه فقط به معنای ایرانی آن) هستید. حیف!
بیشتر باد
سلام
خیلی خوشحال شدم از روشن شدن چراغ سیرک
ارادتمند- یزد
خوشحالیم از برگشتنتان
ارادتمند
م
چقدر تو این شرایط لازمت داشتیم. خوش اومدی و لطفا بمون و روشنمون کن
مجددا خیر مقدم
سؤالی که ذهن منو درگیر کرده تشدید فشارها به بانوان به بهانه عفاف و حجاب در ماههای اخیر هست. آیا این موضوع ربط مستقیم یا غیر مستقیمی در این سناریوی بالا داره یا نه. با توجه به این که انتهای امسال انتخابات مجلس رو پیش رو داریم منطق حکم میکرد که رژیم فضا را باز کنه ولی در کمال تعجب فضا بسته تر و تهدیدات بیشتر شده. تحلیل شما چیه؟
با سپاس. مهدی
سلام تیمسار عزیز
ممنون که هستین و دوباره مینویسین
توییتر شما رو دنبال میکنم
تیمسار نظر شما در مورد هوشنگ امیر احمدی و بازی جدیدش چیه
میگه آخوند ها رو با ساختن با سپاه مشه برانداخت و کابینه شبه نظامی تشکیل و مملکت رو از این بی در و پیکری نجات داد
سلام خوش آمدی تیمسار عزیز
خوشحالم که به برتری وبلاگ نویسی نسبت به چرخ زدن در توییتر پی بردید. از بازگشتتان استقبال می کنیم.
ارسال یک نظر