مقدمه: آیت الله خامنه ای در 15 روز اخیر یک ابلاغ مهم و دو دیدار داشته است. مهمترینش ابلاغ سیاستهای کلی نظام بوده و دیدارهایش اول با مجلس خبرگان بوده و بعداً با فرماندهان سپاه پاسداران! پس موضوع این مطلب را با نگاهی به همین یک ابلاغ و دو دیدار شروع میکنم با این افزوده که من قطعی میدانم که تنظیم اولویت مطالب سیاستمدارن - چه شفاهی و چه کتبی - و در همه جای جهان - از جمله بویژه در سیستم های ایدئولوژیک - با مهمترین موضوع شروع شده و با مهم ها ادامه یافته و با کم اهمیت ترین مورد بپایان میرسند!
1- خامنه ای روز 4 مهر در دیدار با آخوندهای عضو خبرگان ضمن تکرار مطالب همیشه تکراری به موضوعی تازه هم اشاره میکند که خیلی هم مورد استقبال نشریات زهوار دررفتۀ اصلاح طلب قرار گرفت و با بولد کردنش خواستند چنین القاء کنند که رهبر انقلاب دچار دگردیسی عمیق نظری شده و از حق برابر عامه سخن گفته است! اما خامنه ای چه گفته بود:
ایشان نگاه نظام اسلامی به حقوق عمومی آحاد مردم فارغ از مذهب و طایفه آنان را یکسان خواندند و گفتند: فارغ از اینکه یک فرد مسلمان است یا غیرمسلمان، و یا به نظام اسلامی وفادار است یا نیست، حقوق عمومی آن باید محفوظ باشد، مثلاً نباید در کشور ناامنی وجود داشته باشد، و باید آزادی و نگاه عادلانه برای همه مردم یکسان باشد.
خامنه ای مطلب بالا را در جمع بندی صحبتهایش و تحت تیتر "تقویت نیروهای انقلابی" بیان کرده است. و بلافاصله افزوده است:
اما در کنار این؛ نیروهای مؤمن و انقلابی که مجموعه عظیمی از مردم را در برمیگیرند، باید در همه جا و در مقابل تعرضها حمایت شوند و امکان حضور آنها در مراکز حساس فراهم شود، چرا که آنها همان کسانی هستند که در قضیه ۹ دی ۸۸ و یا در قضایای سال ۹۶ با آن حرکت عظیم وارد میدان شدند و دشمنان را ناکام گذاشتند.
این توصیۀ اخیر را خامنه ای - همانطور که خودش هم در این دیدار گفته بارها دستور داده است - اما فرق این بار با تکرارهای قبل این است که او ابتدا جمله اش راجع به حقوق عمومی را بیان میکند و بلافاصله بحق خاص نیروهای وفادار می پردازد. با این نیت و انگیزه که برای اولین بار با تأکید بر مصداق "حق عامه"؛ "حق خاصه" را کاملاً بولد کند تا بتواند برای اولین بار بطور رسمی و کامل به "تبعیض مثبت" بنفع حزب اللهی ها تأکید کند. بعبارت دیگر اشاره اش بحقوق عامه برای برجسته کردن حقوق خاص نیروهای انقلابی و وفادار بوده و نه از جهت نگرانیش از تضییع حقوق عمومی مردم!
2- آیت الله خامنه ای سپس در تاریخ 6 مهر سیاست های کلی نظام را ابلاغ کرده است که اولاً معلوم نیست بچه مناسبت خاص یاد ابلاغ سیاست های کلی افتاده است. زیرا معمولاً سیاست های کلی نظام را در مواقع تهیۀ برنامه های اجرایی و در موضوعات مشخص مثل سیاست های کلان خانواده، اقتصاد، فرهنگ و و و ابلاغ میکرده و بغیر از سند چشم انداز یک صفحه ای که در دولت خاتمی تنظیم و ابلاغ کرد. حداقل من یادم نمی آید که خامنه ای چیزی بنام سیاست های کلی نظام و با شرح و بسط تقریباً کامل در جزییات ابلاغ کرده باشد. اما گذشته از "چرا حالا"ی ابلاغ این سیاستهای کلی موضوع رتبه بندی و اولویت مسائل است که نظر هر پژوهشگری - حتی دچار کور چشمی و کند ذهنی - را بخود جلب میکند. ایشان سیاست های کلی نظام را با این دو بند شروع میکند:
١- توجه به موازین شرع به عنوان اصلیترین منشاء قانونگذاری در تنظیم و تصویب طرحها و لوایح قانونی.
۲- ارزیابی و پالایش قوانین و مقررات موجود کشور از حیث مغایرت با موازین شرعی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد سازوکار لازم برای تضمین اصل چهارم قانون اساسی.
و با این جمله تمام میکند:
۱۷- ترویج و نهادینه سازی فرهنگ رعایت، تمکین و احترام به قانون و تبدیل آن به یک مطالبه عمومی.
در حقیقت خامنه ای ابلاغیه اش را با دادن شماره یک به اجبار و اهمیت "شرع" و شماره دو به "اصل چهارم قانون اساسی" -این یک اصل توصیفی است که میگوید همه چیز باید منطبق بر شریعت باشد و الا اعتباری ندارد - شروع میکند و در پایان ابلاغیه اش و آخرین بند شمارۀ 17 را به نازلترین اولویت و کمترین اهمیت (احترام بقانون) اختصاص می دهد. بعبارت دیگر رهبر جمهوری اسلامی با اینکه هرنوع کنش و قانون گذاری را به شرع مقید کرده و میکند؛ با این وجود قصد ندارد که اهمیت به اجرای همین قانون برآمده از شرع را هم بلافاصله و در بند سوم ابلاغیه اش قرار بدهد. زیرا که او میداند اهمیت دادن بقانون - حتی شرعی - هم بستن دست خودش و نیروهای خودسر منتسب بخودش (نیروهای انقلابی) است و احترام بقانون را از جهت خالی نبودن عریضه در پایان سیاست هایش میگذارد!
دو مورد 1و 2 را از ابتدایی که تصمیم گرفتم "تهران دیگر نمیخندد" را بنویسم در ذهنم بود. و میخواستم عزم بازهم قویتر و بیشتر "نگاه بستۀ - ایدئولوژیک - خامنه ای در سیاست داخلی" را بگویم که بدبختانه خامنه ای 10 مهر با سپاه ملاقات کرد و در آنجا با تشریح نگاه باز - سیاسی - در سیاست خارجی "آفتاب آمد دلیل آفتاب شد" بر درستی نظرم و متأسفم!
3- خامنه ای در دیدار فرماندهان سپاه ضمن اعلام رضایت صددرصدی خود از سپاه پاسداران هشت توصیه به آنان میکند! با فرمول رتبه بندی این توصیه ها بترتیب اهمیت؛ به شروع و پایان - توصیۀ یکم و هشتم - این ملاقات و حرف ها میپردازم. خامنه ای توصیه هایش را با این بند شروع میکند:
«به هیچ وجه نگذارید سپاه پیر، محافظهکار و به وضع موجود قانع شود». این اولین توصیه حضرت آیتالله خامنهای بود. ایشان در همین خصوص گفتند: برای آنکه روحیه جوان در سپاه استمرار یابد و این سازمان به مرحله پیری نرسد، باید جوانگرایی که در سپاه آغاز شده، ادامه یابد، نوگرایی و روشهای خلاقانه ادامه یابد و با انتقال تربیت دینی و انقلابی و روحیه شهدای نامآور به نسل های بعدی از انقطاع نسلی جلوگیری شود.
خامنه ای با این شروع توصیه های مدرن و پراگماتیستی 6 توصیۀ بعدیش را هم در همین مسیر ادامه میدهد و بمواردی مثل دانش افزایی و انسجام سازمانی، حفظ آمادگی، داشتن نگاه فرامرزی و جغرافیای مقاومت، نترسیدن از دشمن، کمک و هم افزایی با سایر ارکان حکومت، مردمی بودن و کارجهادی توصیه کرده تا به کم اهمیت ترین بند مورد نظرش برسد و در جمله ای کوتاه میگوید:
حضرت آیتالله خامنهای در توصیه هشتم خود بر حفظ و تقویت معنویت، انس با قرآن، توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهمالسلام و در میان نیروهای سپاه و خانواده های آنان تأکید کردند.
البته که من انتظار ندارم که خامنه ای در دیدارش با نیرویی نظامی و امنیتی روضۀ سیدالشهدا بخواند و یا همان مواردی را بیان کند که وقتی مخاطبش روحانیان و یا مجلس خبرگان است. اما معتقدم که او با تصمیم و عامدانه بند هشتم را مقدمه یا بند یکم توصیه هایش قرار نداده که این پالس را بسپاه ابلاغ کند که کارآمدی مدرن شما در همۀ زمینه ها اصلی ترین مسئولیت و وظیفۀ شما و مورد انتظار من است. و شما نباید از نظر پایبندی به شریعت خیلی هم ملا لغطی باشید و احیاناً از خدمات مزدورانی - چه در قالب پاسدار بدنه و چه در قالب خرید خدمات - که حاضر به مزدوری حکومت هستند چشم بپوشید و یا در هنگام توسعۀ قلمرو نفوذ جمهوری اسلامی حکومت های دوست را با معیارهای ایدئولوژی (پایبندی به شریعت = مثل رفتار ما در داخل کشور) مورد ارزیابی و خوب و بد کنید یا تردید در محور مقاومت ایجاد کنید!
4- و نتیجه اینکه در مورد عزم تازه ای از خامنه ای برای محدودیت های اجتماعی و رفتن بسوی شریعت حداکثری در داخل و رفتن بسوی قدرت سیاسی حداکثری در خارج شک و تردیدی ندارم. اما در مورد اینکه این از قدرت و احساس روحیۀ مستانۀ پیروزش است یا از ضعف و استیصال برای ایز گم کردن و خود را از تک و تا نینداختن؛ میتوان نظرات متخالف و متضادی داشت. من خودم که فعلاً این شلتاق خامنه ای را بیشتر از قدرت و احساس پیروزیش میدانم. متأسفانه بازهم جایی برای لیست تیترهای بقیه نقطه قوت های اینروزهای "چرا خامنه ای شلتاق میکند" ماند و این بخش دوم هم مجال طرح همه را نداد و قولی برای پست سوم در روزهای آینده تا بالاخره چرا "تهران دیگر نمیخندد" لعنتی تمام شود. یا...هو
۷ نظر:
نظرات خامنه ای رو بسیار خوب و موجز تفسیر میکنید هر چند سیگنال های اخیر خامنه ای به قدری واضح و آشکار بودند که تقریبا همه متوجه منظور و هدف او شدند.
اما در پاراگراف آخر (نتیجه گیری) که مهم ترین بخش هر متنی هست فرمودید "من خودم که فعلاً این شلتاق خامنه ای را بیشتر از قدرت و احساس پیروزیش میدانم."
لطفا روشن بفرمایید کدام جنگ بوده که اکنون خامنه ای در آن پیروز شده و احساس پیروزی و قدرت دارد و دستاوردهایش چه بوده؟
من به شخصه رفتارهای اخیر خامنه ای رو غیر از اهدافی که شما بیان کردید (و تنها یک سری اهداف ایده آل گرایانه است که خود خامنه ای هم می داند که محقق شدن شان دشوار و شاید غیرممکن است)، تنها یک واکنش برای خروج از انفعال در مقابل فشار همه جانبه داخلی و خارجی میدونم.
اکثر دیکتاتورها در اواخر دوره زمامداری خود چنین الگویی از رفتار رو از خودشون نشون دادن. بهترین نمونه اش صدام بود که او نیز در اواخر زمامداری خود با احساس قدرت کاذب شلتاق اندازی میکرد و به کویت حمله کرد و موشک به اسرائیل شلیک کرد و... در نهایت از یک سوراخ موش بیرون کشیده شد.
سرنوشت خامنه ای هم فکر نمی کنم در نهایت چیزی بهتر از سرنوشت صدام باشد. او یا به دست یاران خود در همین جمهوری اسلامی قربانی خواهد شد و یا اگر بماند تا ته جاده را خواهد رفت چون به قول ظریف این راه انتخاب شخص خودش بوده است. و ته جاده نیز چیزی جز مجازات تلخ تاریخ انتظار او را نمی کشد.
سلام
باور کنید از زاویه چوب به مرده زدن و یا چالش نیست ولی هیچگاه نمیتوانستم نظر شما و تعریف و تمجیدتان از قالیباف را بپذیرم.کماکان بر همان نظرید؟
تمام آمال و آرزوها و برنامه های خامنه ای برای آینده ایران درست ولی با نسلی که کوچکترین ارادتی به او و ارزشها و هنجارهای مورد نظرش ندارد چه کار خواهد کرد ممکن است با ضرب و زور پلیس و ارتش سایبری و پلیس فتا و دهها نهاد بودجه خوار روند استحاله را عقب بیاندازد ولی راه گریزی نیست اکثر روحانیون متحجر و از جمله خودش پیر هستند و به زودی خواهند مرد و با مرگ اینها خلأ فقهی تغذیه کننده ایدئولوژی را شاهد خواهیم بود ( خامنه ای به این موضوع فکر کرده ولی راه حل چیه) در نهایت باید منتظر اقدامات حضرت عزرائیل باشیم که این متحجرین سالخورده را حذف کند.
به هرحال جامعه ایران هم جامعه جوانی ست جوانانی که همچنان که گفتم کوچکترین همراهی با هنجارهای رسمی ندارند و مدرنیته هم روز به روز بیشتر در حال ریشه دواندن در این جامعه جوان است. شخصا علیرغم اینکه انسان خوش بینی نیستم ولی فکر میکنم تا یک دهه دیگر در این کشور اتفاقات خجسته ای خواهد افتاد
در مورد قالیباف نظرم درست بوده و تغییری نکرده است. در مورد بالاخره استحاله جمهوری اسلامی در آینده - مثال ده سال شما - کاملاً موافقم اما حرف من و ما به فردا و پس فردا - تا حداکثر دوسال - آینده است و کلونی که دارد می اندازد و زندگی برای جوانان را بازهم سخت و سخت تر میکند! یا...هو
قبول دارم که فشارها مخصوصا در ماههای اخیر نسبت به جوانان و زنان و سبک زندگی مدرن بیشتر شده ولی اینم در نظر داشته باشید که علیرغم این فشارها اتفاق خاصی در نوع پوشش زنان نیفتاده. حداقل من که داخل هستم فشارها را چندان موثر ندیدم. به یاد هم داشته باشیم که این تمام زور حکومت هست که داره میزنه و در حال خرج کردن تتمه سرمایه اجتماعی خودش هست ولی جامعه همچنان مقاومت میکنه چون مدرنیزه فرایندی قهری و حتمی است. با شما موافقم که این فشارهای و تهدیدات روح و روان ما را آزار میده. شاید این فشارها و تلخ کامی ها لازمه تا آیندگان قدر آزادی آتی را بیشتر بدانند.
تیمسار گرامی، کاری که شما همافرها سال ۵۷ کردید، آتشی است که به این زودی خاموش نخواهد شد، شما ایران سوزان وطن فروش خودتان را به خمینی فروختید
ارسال یک نظر