نکات گره گشا این صحنه هاست. مرسی به کاردار ایران در لندن!
1- روزی که خامنه ای در هنگام تجدید حکم ریاست پنجسالۀ دوم صادق لاریجانی در قوۀ قضائیه؛ غلامحسین محسنی اژه ای را نیز از دادستانی کل ایران به معاون اولی لاریجانی برگزید سنسورهایم خبر از تغییرات مهمی در پشت پردۀ سیاست ایران را می داد. زیرا محسنی اژه ای را جاه طلب تر از آن می دانستم که بخواهد پست مستقل و مهمی چون دادستانی ایران را با پستی تشریفاتی و چرخ پنجمی مثل معاون اولی لاریجانی عوض کند. استنادم هم به این بود که اژه ای هیچگاه مقام زیر دست نبوده و همواره نفر اول تصمیم گیری حوزۀ اختیارات و مسئولیت هایش بوده است. اما گمانه زنی غالبم این بود که خامنه ای لاریجانی را هم بی عرضه ارزیابی کرده و هم غیر قابل تعویض - بخاطر پشتوانۀ حوزوی از سوی روحانیان ارشد قم - لذا خواسته است با نصب اژه ای در معاون اولی او هم از مدیریت استالینی محسنی اژه ای استفاده کند و هم در ظاهر لاریجانی را تعویض نکند. چند بار هم که اینجا مطلب نوشتم معمولاً از محسنی اژه ای با عنوان رییس قوۀ قضائیه نام می بردم و نه معاون اول و سخنگو و از این قبیل عناوین متعدد او.
2- تا اینکه رسیدیم به بهار امسال و خامنه ای در اقدامی غیرمنتظره صادق لاریجانی را بریاست هیئت امنای دانشگاه امام صادق منصوب کرد. برخی از عزیزان روشنفکر و فعالان سیاسی در خارج از کشور این انتصاب را علامتی - برای داغ گذاشتن بر پیشانی این جوانترین روحانی ارشد و مورد اعتماد - در معرفی جانشین خامنه ای در پست رهبری ارزیابی کردند. این دوستان که گمانه زنی خود را مستند می کردند به گذشتۀ سلسلۀ مراتب داشگاه امام صادق از بدو تأسیس و ریاست آیت الله منتظری بر آن تا هنگام برکناری از قائم مقامی خمینی؛ پر بیراه نمی گفتند و من هم چنین نتیجه گیری را قبول داشتم. اما هنوز هم شک داشتم که خامنه ای به این دلیل محسنی اژه ای را قدرت داد در قضا که لاریجانی را کمی آزاد کند برای تمرین و آموزش های رهبری و ولایت فقیهی. اما امروز که سخنرانی صادق لاریجانی علیه روحانی و دولت و وزیر کشور اصولگرایش رحمانی فضلی را دیدم. شکم به یقین تبدیل شد که صادق لاریجانی جوان و فقیه و مورد اعتماد حوزه - اعم از سیاسی و سنتی. یادمان نرود که صادق داماد وحید خراسانی مهمترین مرجع سنتی سرشناس حوزۀ قم هم است - و مورد پشتیبانی خبرگان، بطور قطع نامزد برندۀ جانشین خامنه ای خواهد بود. مگر اینکه معادلات سیاسی عمر رژیم را به دوران پساخامنه ای طولانی نکند.
3- همانطور که گفتم چیدمان ماجرا برای رهبری صادق لاریجانی تمام فاکتورهای مهم را درست انجام داده است. زیرا او جوانترین روحانی ارشد معتبر از نظر فقهی است که سال هاست عضو خبرگان و شورای نگهبان بوده واست. مهمتر اینکه همۀ تأییدیه های تحجر و خشکه مقدسی و زن ستیزی و انحصار قدرت در دست الیگارشی "ضد مردم و همینطور ضد خمینی سیاسی" را نیز دارد و گزینه ای منحصر بفرد است. حتی غیر محتمل نیست که اگر خامنه ای نتواند هماوردی و مقابله بکند با اصلاحات هاشمی و روحانی؛ در همین حیات خودش نیز از رهبری کناره گیری کند - یا داوطلبنه و یا وادار به کناره گیری شود - و لاریجانی قبل از مرگ خامنه ای رهبر بشود. تا هم تنش های بعد از مرگ خامنه ای جلو گرفته شود؛ و هم با ورود صادق لاریجانی به مقام تعیین کنندۀ رهبری، از هجوم تفکر هاشمی به بنیان های نظام جلوگیری کند. این را از این جهت محتمل - با در صد بالا - می دانم که صحنۀ روز سیاست در ایران بطرز تشدید شونده ای بسمت هاشمی و روحانی در حال چرخش است و اگر این روند از یک نقطه عطفی - می تواند مجلس خبرگان و شورای بعدی باشد - رد شود بازگرداندن اوضاع به واپسگرایی و انزوا بسادگی ممکن نخواهد بود.
4- بهمین خاطر است که صادق لاریجانی در سخنان امروز خود علاوه بر حرف های سیاسی بجای حرف های قضایی - در حالیکه او مهمترین مقامی است که باید از دخالت در سیاست حتی بطور ظاهری هم شده پرهیز کند - هم لحن کلامش را به طرز بی سابقه ای آمرانه و خطاب به دولت تغییر داده و هم تقریباً همۀ حوزه های سیاسی چالش برانگیز مثل انتخابات و شورای نگهبان و سیاست خارجی را مورد توجه خودش معرفی کرده است - (اینجا) - درست است که او هم اینک عضو رسمی فقهای شورای نگهبان نیست اما هم در آنجا نفوذ فقهی دارد و هم محتمل است بجای آخوند رضوانی مرده به این شورا برگردد. او جنتی را فرسوده، یزدی رییس خبرگان و حوزۀ قم را در حال مرگ و مصباح پیر را بی آبروی سیاسی و عقب نشسته می بیند و خیلی دور از ذهن نیست که بخواهد قبل یا بلافاصله بعد از انتخابات مجلس و خبرگان دبیری شورای نگهبان را هم تصدی بکند. تا هم تمرین کند بستن منفذ های نفوذ لیبرال ها و عرفی ها را؛ و هم سابقه ای ایجاد کند از جهت مدیر و مدبر بودن خودش در حوزۀ سیاسی در هنگام انتخاب ظاهری و برنامه ریزی شده بعنوان رهبر آینده.
5- البته هم هاشمی و هم روحانی به همۀ نقشه های پشت پرده اشراف دارند - امیدوارم - و حتماً از انتخاب صادق لاریجانی بعنوان رهبری پسا خامنه ای اطلاع دارند. اما با همۀ این آگاهی از همینجا به روحانی هشدار می دهم که زیاد متمرکز نباشد فقط به کنترل و ساکت کردن خامنه ای. و حواسش باشد که رهبر بالقوۀ جدید علاوه بر همۀ دریدگی های مرسوم؛ یک لمپن ضد هر نوع تغییر مدرن هم است. و چنان بی چشم و رو هست - مهمترین مشخصۀ تربیتی آخوندی در حوزه - که حتی مشارکت - تا حد وحدت - سیاسی روحانی با علی لاریجانی بردار بزرگترش را هم بهیچ بگیرد و اسب عرفی سازی حکومت از سوی روحانی را در همین قبل از شروع پی بکند. بنظرم می رسد که قبل از همه جعفری فرمانده سپاه و سرافراز بسیار فاشیست و خطرناک صدا و سیما شیفت کرده اند به رهبر جدید و دارند بی خیال خامنه ای بحضیض دچار شده در مشروعیت و مقبولیت سیاسی از سوی اصولگرایان تندرو و حزب اللهی های بدنه؛ تلاش می کنند و تصمیم قطعی دارند که سیاست روحانی در همۀ حوزه های رو به گشایش را سد بکنند. تندخویی فراتر از موضعگیری های اخیر خامنه ای در تأیید برجام تلویزیون سرافراز که با بستن هرچه بیشتر حوزۀ آزادی های مدنی و اجتماعی و سبک زندگی جوانان و زنان نیز همراه است؛ و منت گذاشتن سردار جعفری بسر روحانی که گفته با تساهل شورای نگهبان به ریاست جمهوری رسیده است؛ نشانه های آشکاری از وحشت مثلث رهبری آینده است؛ و مهمتر اینکه روحانی خیلی از اصولگرایان را نیز چنان نزدیک به اصلاحات خودش جذب کرده که سخنان رحمانی فضلی وزیر کشورش - در مورد تأیید و رد صلاحیت ها - فرق چندانی با رادیکال ترین موضعگیری اصلاح طلبان ندارد. تنها گزینۀ برندۀ روحانی در حال حاضر - از نان شب واجبتر - هم باید متمرکز باشد بر تعویض فرمانده سپاه و رییس صدا و سیما از سوی خامنه ای. بویژه تأکید می کنم به تعویض سرافراز که عنصری بسیار خطرناک و فاشیست ضد هر نوع مصالحه و مدرنیت است. اگر روحانی نتواند بزودی رادیو تلویزیون را از انحصار رهبری آلترناتیو (صادق لاریجانی) خارج کند بطور قطع همۀ سیاست هایش شکست خواهد خورد. از من گفتن! یا...هو
۵۸ نظر:
صحبت امروز روحانی که گفته خمینی در کار دولت دخالت نمیکرد، چطور ارزیابی میشود؟
هی دلقک خان چی داری میگی!!
نفست از جای گرم بلند میشه ما الان تو مملکتی هستیم که امثال من و دوستانم سالها درس خوندیم و از دانشگاهای معتبر دولتی مدرک مهندسی گرفتیم و حالا باید توی مغازه مردم رو طی بکشیم. ولی یه فرد معتاد با مدرک دیپلم ردی به لطف دولت قبلی مشمول استخدام به عنوان سرایدار مدرسه میشه با حقوق نزدیک به یک معلم باسابقه و توانمند و بعد از سالها سرایداری و کسب تجربه و تحصیل در دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد پشت کوه های قاف در حین خدمت رسانی و سرایداری موفق به کسب مدرک فوق دیپلم ورسیدن به درجه معلمی و آموزش کودکانمان میشود. حالا تو این شیر تو شیری هرکی میخواد هر کاره ای بشه از این که خراب تر که نمیشه!! لا اقل از این خرابتر بشه شاید امیدی به بهتر شدن باشه!!مثله طبیعت که گاهی یک آتش سوزی مهیب یا یک شهاب سنگ وویرانی عظیم باعث تحول وجهش میشه!!
شما می گفتی که شاهرودی رهبر میشه که! البته اون متولد نجف بود این اردشیر هم متولد ایران نیست، ولی بعید میدونم حالا شایدایشون گفته کی به کیه، من شانس خودمو امتحان می کنم ولی فکر نکنم سپاه و خبرگان خیلی توافق کرده باشند روی ایشون برای رهبری اینده، سن کمش شاید دچار مشکلش هم بکنه و سید و عمام سیاه هم که نیست! سابقه خوب و درخشانی هم نداره، فقط من نمی دونم شما چه مشکلی با سرفراز دارید؟ به نظر من که فرق چندانی با ضرغامی ندارد، شما از کجا ایشون رو قضاوت کردید؟
عصبانی. بنظرم صد در صد با مخاطب خاص گفته و مخاطبش نه فقط شخص خامنه ای که طیفی از روحانیون ارشد است که ولی فقیه را مبسوط الید و فراتر از قانون و جانشین خدا - و نه با مقبولیت و رضایت مردم حتی - می دانند و معرفی می کنند.
در ضمن ناشناس عزیز من این مطلب را از جهت هشدا نوشته ام و نه از سر نا امیدی. و علت خشونت بیش از حد کلام لاریجانی هم از احساس ضعف و درحال باختن نشأت گرفته است و نه از موضع قدرت. خوشبختانه وزیر کشور اصولگرای روحانی هم الان دیدم موضع قاطعی گرفته و پاسخ تندی داده با لاریجانی. یا...هو
خب در آنموقع هاشمی شاهرودی شانس داشت و گمانم این است که خامنه ای هنوز هم کشش بسمت ایشان دارد. اما با توجه بروحیۀ تساهلی تر و غیر سیاسی تر ایشان حوزه و قم راضی به ایشان نبودند و لاریجانی پشتوانۀ تحجر بیشتری در حوزه دارد. اما اینکه جوانی ایشان نقطه ضعف باشد دقیقاً برعکس است و نه تنها خامنه ای هنگام رهبر شدن از ایشان جوانتر بود و فقهای زمان خامنه ای هم استخوان درشت تر از حالا بودن مثل گلپایگانی و نجفی مرعشی و حتی مشکینی وآذری قمی بلکهجوانی از این نظر حسن است که نمی خواهند جایگاه رهبری متزلزل و در تهدید تعویض زود بزود قرار بگیرد.
در مورد فاشیست بودن سرافراز شکی ندارم و مفصل نوشته ام. علت اینکه شما نمی توانی فرق ضرغامی و سرافراز را تشخیص بدهی بدلیل عدم اشراف شما بعمق ماجراها و شخصیت هاست. سرافراز از روز آمدن به سیما تقریباً اکثریت برنامه های فرهنگی و هنری اعم از سینما و موسیقی و سایر را حذف یا تغییر ماهیت داده و خون زن ها را توی شیشه کرده و آخرین شاهکارش هم حذف سریال شهرزاد حسن فتحی بخاطر پوشش زنان بوده است. او ادم بسیار ترسناکی است چون تفکری مثل گوبلز هیتلر دارد. یا...هو
سريال شهرزاد حسن فتحي براي عرضه در شبكه خانگي ساخته شده و ربطي به صدا و سيما ندارد ، قاعدتا وزرات ارشاد مجوز پخش را صادر نكرده ، علت رو هم نوع و مناسب نبودن پوشش بازيگران زن سريال اعلام كردن ،بعضي ها شايعه كرده اند ، چون چهره مثبتي از دكتر مصدق در سريال به تصوير كشيده اند ، اجازه پخش نگرفته اند
دلقک خیلی ها دیر فهمیدند. برنامه از 4 سال پیش این بوده
دلقک نوشته زیبایی بود. به نظر من، واقعیت هایی که در ایران امروز وجود دارند این گونه هستند:
۱) خامنه ای رهبر تمام شده است: پایان غم انگیز بلند پروازی های رهبری که در ابتدای رهبر شدنش آدم بودی به نظر نمی آمد، اهل ذوق هنری و شعر و ادب بود، متحجر هم بود اما نه خیلی افراطی. تا پایان ریاست جمهوری هاشمی بیشتر خطبه خوان بود تا رهبر. در دوران خاتمی، از دندان هایی که اصلاح طلبان نشان می دادند ترسید، خیلی ترسید و هر چه نهاد انتصابی داشت را از ضد اصلاحات چینش کرد، سپاه را قدرتمند کرد، از نظارت استصوابی به عنوان اهرم استفاده کرد و زمینه یک رییس جمهور از نظر خودش دوست داشتنی مثل احمدی نژاد، که رابطه ی پدر فرزندی با او داشته باشد، را حاضر کرد. دوره اول احمدی نژاد خیلی به خامنه ای خوش گذشت. اشتباه مرگبار ۸۸، فاصله شدید ملت از حکومت، برنامه هسته ای اش را گره زد. خامنه ای به نظرم واقعاْ فکر می کرد که مردم فشار تحریم ها را تحمل می کنند، اوباما هم به ایران حمله نمی کند و او بمب هسته ای را می سازد و هم نام خودش در تاریخ و جمهوری اسلامی ابدی می شود. نشد و نشد و نشد. مردم تحریم ها را تحمل نکردند، خامنه ای ترسید و نرمش قهرمانانه کرد. جلوی انتخاب روحانی را نگرفت. روحانی تلاش مفرطی کرد تا خامنه ای در مذاکرات تحقیر نشود، و تا اندازه ای هم موفق بود. بماند که از تهدید تحریم برای ایجاد فرصت برای ایران فردا استفاده کرد و می کند و می تواند موفق بشود.
۲) با دلقک هم نظرم که انتخاب اول هسته سخت جمهوری اسلامی برای رهبری آینده، صادق لاریجانی است. رهبر متحجر جوان، با تجربه سرکوب شدید ۸۸، وابسته به هسته سخت دینی/نظامی. من هم معتقدم این تغییر به احتمال زیاد قبل از مرگ خامنه ای اتفاق خواهد افتاد. مرگ خامنه ای، که نزدیک می نماید، می تواند عواقب غیر قابل پیش بینی داشته باشد. مثلاْ شاید عده ای به خیابان ها بریزند و شادی کنند.
۳) انتخاب اول طیف اصلاح طلبان و رفسنجانی برای رهبری آینده، سید حسن خمینی است. مطمناْ برخی اعتقادشان بر این است رهبری شخصی نباید وجود داشته باشد اما به نظرم عملی نیست. اتفاقاْ اعتقاد دارم وجود یک شخصیت خوش فکر و مدرن در جایگاه ولایت فقیه، ایران را با سرعت بیشتری به سمت جهان مدرن خواهد برد تا دموکراسی کامل شکننده. بنابراین فکر می کنم کسانی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارند هم باید از ولایت سید حسن حمایت کنند.
به نظرم این دوره پساتوافق تا انتخابات اسفند، یک دوران گذر بسیار مهمی در تاریخ معاصر کشور است. امیدوار هستم روحانی و رفسنجانی بتوانند موفق شوند، هرچند نگران هستم.
مرسی شهروند که اشتباهم را تذکر دادی. من تعقیب نکرده بودم و با توجه به زمینۀ منفی کارهای سرافراز در برنامۀ سینمایی هفت و موسیقی دستان و برنامۀ ساعت 7 و بخشنامه های تفکیک جنسیتی و اخطار به هنرمندان در کنترل شدید بر صفحات شبکه های اجتماعی و گله های و شکایت های هنرمندانی مثل رسول نجفیان و محسن تنابنده سازندۀ پایتخت و حذف پیمان قاسم خانی از نویسندگی کارهای تلویزیونی و مسخره و نازل بودن برنامه هایی مثل خندوانه و سریال حاشیۀ مهران مدیری و ده ها مورد دیگر سریال شهرزاد را هم در این متن در نظر گرفته بودم ضمن اینکه بدیهی است سریال های ساخته شده برای شبکۀ خانگی ناشی از محدودیت های بیش از حد در تلویزیون است و بسیاری از این سریال ها و بهتر و مدرن تر از این ها در سال های نه چندان دور تلویزیون امکان نمایش داشتند. این توضیح را هم اضافه کنم که ضرغامی و حالا جنتی هم فرقشان با سرافراز این است که آنان تحت فشار متحجرین بیرون از وزارت یا سازمان - مثلاً فشار از حوزۀ قم - مجبور از برخی عقب نشینی ها می شدند و می شوند در حالیکه سرافراز خودش شخصاً و بدون فشار از بیرون در حال تنگ کردن فضاست و ایندو باهم تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. یا...هو
http://alef.ir/vdcaywnu649no01.k5k4.html?290741
بسيار خواندني است و مهم.
چقدر عالی بود این تحلیل. مرسی که هستید و مرسی که اینقدر زیبا چشمهای ما را باز میکنید. باز هم اینطوری ادامه دهید.
"تعویض فرمانده سپاه و . . . از سوی خامنه ای."
فکر می کنید سرگرد می تونه سرهنگ تمام رو بر کنار کنه؟
رای به حسن خمینی در انتخابات خبرگان مشکل را برطرف می کند.
سابقه خامنه ای در انتخابات های مهم بعد از خاتمی نشون داده که ایشون گزینه اصلی خودش رو دقیه نود وارد ماجرا میکنه مثل انتخابات سال 84 و یا به گونه ای عمل میکنه که گزینه مورد نیازش رای بیاره هر چند گزینه اصلیش نباشه مثل انتخابات 92.شاید شیخ صادق خودش هم سرکاره و نمیدونه.خامنه ی در شیطنت رقیب نداره
مسلم2
http://farsi.alarabiya.net/fa/middle-east/2015/08/24/%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%82%D9%81-%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF.html .ایران هر کجا که پا گذاشت. دقیقا انجا را شبیه خودش می کند. یعنی گند و کثافت.من نمی دانم ما دلمان را به چی اینا خوش کرده ایم. این عراقشان است که برای ان این همه سینه می زنند.انها هم از اخوندا متنفرند.فکر نمی کنم موجودی باشد که روی کره زمین از اخوند خوشش بیاید.ولی ظاهرا خودشان خودشان را جدی گر فته اند.عقلشان پاره سنگ می برد.
خصوصی
فکر میکنم تصویر دوم مشکل در نمایش دارد. من با دوتا سیستم تست کردم نشان نمیدهد.
1. تفاوت عمده سرافراز و ضرغامی جایی است که از آن آمده اند. ضرغامی در دوران مدیریت بر معاونت سینمایی ارشاد با زیر و بم سینما آشنا شده بود و به همین جهت صدا و سیما را متفاوت با سرافراز اداره می کرد. اما این مدیر جدید اصولا از مسیری جلو آمده که کاملا منطبق با الگوی گوبلزی است که تیمسار می گوید. خبر، فیلم، گزارش، سریال و ... از نظر او همه ابزار تبلیغ سیاسی هستند. در مجموع، صرفنظر از تحجر هر دوی اینها، قطعا ضرغامی در این مسیر نبود. هرچند در قرن بیست و یکم این سیاست زیاد کارآمد نیست و نهایتا همان اقلیت زیر ده درصد را می تواند (شاید) تحت تاثیر قرار دهد.
2. به نظرم روحانی خوب دارد عمل می کند، هجمه هماهنگ وزرای او (اطلاعات هم اضافه شده اخیرا) برای نجات دادن کاندیداها ز رد صلاحیت نشان می دهد که خط را خوانده اند و می دانند باید جلوی این موج را بگیرند.
3. شاخک های تحلیل تیمسار مثل همیشه خوب عمل می کند و امروز که دیدم از کناره گیری خامنه ای نوشته اند واقعا لذت بردم. این اتفاق در مجموع بدترین گزینه آینده است که امکان هیچ نفس کشی به جبهه مقابل نمی دهد. در حالی که اگر تغییر بعد از خامنه ای اتفاق بیفتد، احتمال اثرگذاری هاشمی بالاتر می رود و از آن طرف هزینه اعمال زور از سوی سپاه هم بیشتر می شود. باید کودتا کنند (نه لزوما آن طور که مردم متوجه شوند) و این در جمهوری اسلامی کار سختی است!
منتها مشکل در این میان سپاه است که کسی جلودارش نیست. روحانی باید در سپاه یارکشی کند (نمی دانم شاید مشغول باشد) و سعی کند بدنه را از راس جدا کند. متاسفانه ابزار کافی برای این کار وجود ندارد اما بدون ساکت کردن سپاه کنترل آینده تقریبا غیرممکن است.
بهترین راه برای ملت و دولت ایران، دمیدن نفس مسیحایی جدید در کالبد ایران اسلامی است
و به نظر حقیر این امر ممکن نیست مگر با کمک جناب سید حسن خمینی و حضرت آیت الله هاشمی
تا بار دیگر بتوان شور و هیجان استقبال از امام در بهمن 57 را یک بار دیگر در چشمان مردم دید.
این بار نوه بزرگوار امام ، پس از گذشت 37 سال خود شخصا به صحنه انتخابات باز می گردد
تا بار دگر شاهد پویایی و شادابی این نظام مقدس باشیم.
سلام و درود ما بر همه اعتدال گرایان در هر کجای کره خاکی .
دلقک اگه ایران بودی در انتخابات مجلس و خبرگان شرکت می کردی یا نه؟
تب تند هست دوباره دلقک کارتونی نوشتی جماعت جو گیر شدند البته خوب هست از برای تفریح این پستت حسابی میترکاند .جماعت برای انتخابات اسفند نمیشود خواب دید چه برسد برای قبای خلافت البته خوب هست ما به جذب حداکثری علاقه داریم به هر صورت که گرم شوند و شاخکها تکان بخورد و رای دهند اعتبار نظام بیشتر است و عیار نظام غنی تر میشود .
و من الله توفیق
حزب الله
حزب الله ترولر شروع کرد. حزب الله جان درست یک هفته بعد از نقار پیش آمده بین پدر و پسر در سال 90 - فروردین - بود که من قیافۀ آن شیرازی کوتوله - اسمش یادم رفت وزیر بهداشت کابینۀ اول احمدی نژاد - را از سخنرانی بیت خامنه ای بیرون کشیدم و نوشتم که این گزینۀ خامنه ای و تحجر قم است برای جایگزین احمدی نژاد و خیلی ها مثل امروز تو بمن خندیدند. و فقط وقتی ریاست جمهوری آن شیرازی منتفی شد که معلوم شد که او نفذی است و پدرش ضد انقلاب و ساکن امریکاست و شورای نگهبان اصلح مصباح و محبوب حضرت ماه را حذف کرد. آن یک تیزفهمی با فاصلۀ دوسال بود . این یکی اما حتی ممکن است به دو سال هم نکشد و اگر خبرگان را درست آرایش بدهند در همین سال 95 یا 96 مراسم جابجایی برپا شود. مسخره کنندگان آنروز - سال 90 - من معرفت بازگشت و عذرخواهی و دستمریزاد نداشتند امیدوارم که تو حداقل خداباوری را داشته باشی که بعد از مراسم تحلیف لاریجانی بیایی و روی شصت مرادت دلقک خاک بریزی! یا...هو
ببخشید عصبانی. کامنتت را منتشر کردم که دیگران هم متوجه بشوند و اگر راه حل فنی از طرف من فرستنده دارد بگویند تا عمل کنم. چون این مشکل را با همۀ تصاویر با منشاء داخل ایران دارم و اغلب قابل دریافت در برخی کشورها نیستند یا اصولاً از طریق اطلاعات ایران غیرقابل نمایش ادیت می شوند. نمی دانم چه جور اما واقعیت دارد و کاری از دستم برنمی آید. تصویر هم مربوط به بازگشایی سفارت ایران در لندن است که خانم انگلیسی بی حجابی را نشان می دهد که جزو مدعوین یا مقامات است و شانه به شانه آخوند های حاضر ایستاده است. با این عکس نوشتۀ من "راه حل بنیادین این عکس است؛ با تشکر از جسارت کاردار ایران در لندن". یا...هو
خصوصی
علت دقیقشو نمیدونم ممکنه اون سایت این امکانو که از تصاویرش در پیجهای دیگر استفاده کنند بسته باشه. ممکنه از سیستم کش اونها باشه یا ...
راه حل :
برای درج تصویر از سایتهای دیگر به جای انتخاب گزینه From URL از همان گزینه اول یعنی Upload استفاده کنید و بعد از باز شدن پنجره انتخاب فایل از روی سیستم خودتان به جای انتخاب فایل همان URL تصویری که میخواهید وارد کنید.
کمی طول میکشد تا اینکه تصویر مورد نظر از آن سایت به روی کامپیوتر شما منتقل شود و بعد به سایت بلاگر آپلود شود. همه این کارها خودکار انجام میشود شما فقط کمی صبور باشید. بعد از آن هم میتوانید تصویر آپلود شده را انتخاب کنید و دیگر این مشکل عدم نمایش نخواهد بود.
تصویر مال سایت دگربان از روی ادرسش اگه برید داخل سایت از ایران قابل نمایشه و جالب هم هست که این اخوندا جلوی چشم ما همچین تسبیح می اندازند و جا نماز اب می کشند ولی پشت دوربین بی خیال مراسم ریاکاری می شوند، یادمه توی یکی از این برنامه های عربی اخونده تا وقتی دوربین خاموش بود کاری به کار مجری زن نداشت، همچنین که دوربین روشن شد یادش افتاد که خواهر حجابت را حفظ کن! بالاخره ریاکاری شغل اصلی اخوندا هست و من موندم که توی حوزه به این ها چی یاد می دهند که انسانیت و صداقتشان از بین می رود.
اسم آن وزیر بهداشت بود: لنکرانی هلو.
ترول حزب اله به نظرم خیلی سودمند بود. با سبکی نوشت که اسمش را توجیه می کرد. در نگاشته پیش از این دلقک حزب اله یک نظر اقتصادی داده بود که پر بود از واژه های انگلیسی به حروف فارسی. البته زیاد اشکال ندارد ولی شمار قابل توجه ای از آن واژه ها راایرانی ها دور از وطن به آن گونه پشت هم استفاده نمی کنند. یاد حرف موسوی می افتم که گفت احمدی نژاد اینقدر در حرف هایش تند روی می کند که برای جبران افراط خود شروع به تفریط می کند، این باعث می شه یا از این لب پشت بام بی افته یا از اون لب. این کارِ این کاربر در ضمن منو یاد خود جوش بازی دانشجویان بسیجی دندان پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد نیز می اندازه در مقابله با شیطان بزرگ. روی تابلوی شان با خط خیلی شیک ومرتبی یک شعار بسیار با مزه ولی کاملن دور از ادب خانوادگی درج شده بود که: "ما دهان آمریکا را سرویس می کنیم". تمام دانشجویان با پادر مشکی ولی با صورت های تمیز و آرایش ( نه از نوع بزک ) آلامد ظاهر شده بودند. واضح بود دارند با دانشجویان مردمی که درد مردم در دل دارند رقابت می کنند و می خواستند از حالت متعارف و شناخته شده بسیجی دوری کنند تا شاید گنجشگ را جای قناری جا بزنند.
کاربرِ ما در رده پایین تر رفتاری شبیه بزرگ ترهای قوم خود نشان دارد: سردرگمی و عصبانیت باعث شده این طاووس با پرهای فرنگی نما بخواهد پاهای نا موزون خود را مخفی کند.
به نظرم با این مسیری که روحانی داره میره صادق گزینه مناسبی نیست، فرضا اگر هم بیاید مجبور است پشت سر خامنه ای توافق با غرب را ادامه دهد و فکر می کنم یعنی امیدوارم که این جبر زمانه خواه نا خواه سمت پیشرفت ایران را هدف گرفته و با فلان کس دیگر این مسیر تغییر نمی کند، فقط اگر یک ولی فقیه کمی مردم دار تر پیدا کنند سرعت تغییرات بیشتر می شود، فعلا که همه دنیا جمع شدند تا ایران را اصلاح کنند، ببینم می شود یا نه.
1- سید نیست و تقدس سنتی نمیتونه پیدا کنه
2- از فن بیان بهره ایی نبرده،چهره ای جذاب و عوام پسند هم نداره
3- به لحاظ خانوادگی هم سابقه ی فساد مالی دارن
گزینه ی خوبی هست برای لجن مال شدن جایگاه ولی فقیه و جنگ های درون گروهی بین قطب های فقهی
نظرتان زر مورد پروژه سيد حسن خميني چيست؟
"یک زن" نکته های بسیار خوبی بود. در کنار فساد مالی چگونه می شود با "مذاکرات لندنیه" اخوی کنار آمد. ده تا مصباح می خواد اینو رفع و رجوع کنه
گزینه های جدی رهبری شاهرودی و صادق لاریجانی و مجتبی خامنه ای هستن و خیلی از تحلیل گرها روی این افراد اتفاق نظر دارن. از بین این افراد صادق و مجتبی جدی تر از بقیه هستند. متاسفانه هر سه نفر حتی شاهرودی افراد متحجر و تندرویی هستن. شاهرودی یک گروه تندروی تروریستی رو در عراق رهبری می کنه. اگر میزان تحجر و تندروی این سه نفر رو درجه بندی از 1 تا 10 بکنیم. خامنه ای و شاهرودی درجه تحجر و تندروی 1 میگیرن و صادق درجه 10. در صورتیکه که صادق لاریجانی رهبر شود باید انتظار دستگیری ها و اعدام های گسترده رو داشته باشیم.
حسن خمینی اما شانس بسیار کمی داره به خاطر بیاورید که هاشمی رفسنجانی حامی اصلی حسن خمینی در مجلس خبرگان حتی موفق به کسب یک سوم آرا هم جهت ریاست مجلس نشد چه برسد به مسئله خطیر تعیین رهبر که احتمالا تنها موفق به جذب آرایی انگشت شمار خواهد شد.
جدی ترین روش روی کار آمدن رهبر جدید هم همینی هست که دلقک گفته یعنی روی کار آوردن رهبر جدید توسط رهبر سابق. مجلس خبرگان بعدی قطعا با دخالت جدی شورای نگهبان بسیار دستچین شده تر تعیین خواهد شد و بنابراین برخلاف خوشبینی و امیدواری های بسیار در میان مردم، مجلس خبرگان بعدی به سرعت در عرض یک ساعت پس از کناره گیری رهبر قبلی بدترین گزینه ممکن رو به اتفاق آرا (اکثریت مطلق) تعیین خواهد کرد. و کاملا خونسردانه و راحت آب سردی خواهد ریخت بر آتش اشتیاق و شور و شوق ملت.
1-رهبر با پوشاندن لباس فرم به محسن رضایی هشدار خود را به سران فعلی سپاه داد.
2- نوع توافق با غرب به صورتی است که تنها در صورت کنار گذاشتن سیاست دشمنی با غرب
می تواند از منافع کامل آن برخوردار باشد و در غیر این صورت با علم کردن تخلفات قدیمی
و یا بالا آوردن درجه حساسیت آژانس تحریمها را به رخ حریف خواهند کشید. ولی درصورت همراهی
با غرب تحریم ها زودتر از برنامه هم کنار گذاشته خواهد شد.
از لحاظ وظیفه الهی شورای نگهبان وظیفه داره نه تنها هر کس که ذره ای انحراف داره بلکه هر کس رو که ظن انحراف درش وجود داره (اصولگرایانی که ممکنه اعتدالی بشن) رو ردصلاحیت کنه اما چون نمیشه و عملی نیست بر اساس فرمایش عالمانه بنیانگذار کبیر انقلاب که فرموده بودن حفظ نظام اوجب واجباته ناچارا عده ای از این نخاله ها هم باید وارد مجلس بشن. بر اساس همین منطق و با توجه به کبر سن آقا و هشت ساله بودن دوره مجلس خبرگان شورای نگهبان باید ردصلاحیت در انتخابات خبرگان رو اصل قرار بده و حتی اگه شده بذاره مجلسی شبیه مجلس شیشم به وجود بیاد اما خبرگانی که احتمال رهبر کردن فرزند ناخلف امام (ره) یا آیت الله شاهرودی متزلزل رو به رهبری انتخاب کنه روی کار نیاد. یک مجلس رو میشه چهار سال مدیریت و تحمل کرد و بعدش طومارش رو در هم پیچید اما اگر رهبری از دست بره مملکت و بیت المال برای همیشه از دست رفته و کار تمام میشه.
مصاحبهای بسیار خواندنی با غلامحسین ساعدی در قالب پروژهٔ تاریخ شفاهی هاروارد:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=68857
تیمسار حرکت ساختار شکنانه این بانوی شجاع رو ببینید در تهران:
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2015/08/201374.php
واقعاً که شما نیروی تغییر در ایران رو به درستی تشخیص دادید! سپاس فراوان برای دید والا تون و به اشترکت گذاشتن اون.
دلقک
می بینم که شما مانده ای و حوضت! دوباره گرفتار جنگ نابرابری شدی بین اصول گرایان و اعتدال خواهان در گرفته و نتیجه مثل همیشه معلوم است. اعدام گشایش سیاسی توسط شورای نگهبان!
عزیز من گره ای که با دست باز می شد را چرا با دندان باز کردیم؟ آنموقع که در خین مذاکرات اتمی می شد کفه ترازوی اعتدال خواهان را با فشار خارجی چرب تر کرد و قدرت را متعادل کرد از فرصت استفاده نکردیم و در عوض دنبال پروپاگاندای حکومت در تشویق هر چه سریعتر عالم و آدم به امضای توافق مطلوب خامنه ای راه افتادیم.حالا دوباره رسیدیم سر جای اول! باز هم کاسه چکنم!فردا اگر روحانی محبوبت را مثل آب خوردن انداختند آنجا که عرب نی انداخت, کدام قدرت مقابله با انسداد دوباره سیاسی را احیا خواهی کرد؟
نه عزیز من دوباره آه و ناله و نفرین را شروع نکن که من یکی باور نمی کنم.با روال عادی قدرت کسی حریف شورای نگهبان نمی شود.مگر امام زمان از ژنو ظهور کند.
محل تولد چند نفر از انقلابيون و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي با اجازه جناب دلقك مي نويسم و سوالاتي دارم كه مطرح مي كنم
آيت العظمي منتظري - نجف آباد - جمعيت : ٣٠٠ هزار نفر
آيت الله خميني - خمين - جمعيت : ١١٠ هزار نفر
هاشمي رفسنجاني - رفسنجان - جمعيت : ٢٨٨ هزار نفر
آيت الله طالقاني - طالقان - جمعيت : ٢٧ هزار نفر
محمد خاتمي - اردكان - جمعيت : ٧٣ هزار نفر
حسن روحاني - سرخه - جمعيت : ١٩ هزار نفر
محمود احمدي نژاد - گرمسار - جمعيت : ٨٢ هزار نفر
وجه اشتراك افراد فوق الذكر ، تولد در شهرهاي كوچك و كم جمعيت است ، آيا جمهوري اسلامي سرزمين فرصتهاست ؟ ( مثل امريكا ، تا فرزند يك مهاجر آفريقايي به مقام رياست جمهوري برسد ) ، يا حكومت مردان شهرهاي كوچك و روستائيان بر مردمان شهرهاي بزرگ است ؟ به راستي انقلاب ٥٧ ، انقلاب دهاتي ها بود و هست ؟
وقتي به تركيب وزيران و مديران جمهوري اسلامي نگاه مي كنيم ، اكثريت با شهرستانيها و روستازادگان است ، وقتي هم كه به تركيب مهاجرين از ايران نگاه مي كنيم ، اكثريت سالهاي آخرين پيش از مهاجرت ، ساكن شهر تهران بوده اند !
حكومت پهلوي ، حكومت شهرنشينهاي تازه به دوران رسيده بود - حكومت ولي فقيه ، حكومت روستائيان تازه به دوران رسيده است ، وجه اشتراك هر دو گروه هم سلب آزاديهاي سياسي و سركوب اكثريت توسط اقليت بود و هست
ايراد كار كجاست ؟ چرا هيچوقت روشنفكران و دانشگاهيان وطن پرست نتوانستند نقشي اساسي در اداره كشور داشته باشند ؟ چرا به تاريخ ايران كه نگاه مي كنيم ، تعداد خادمين منافع ملي و مردم در مقابل خائنين ، اينقدر كم و ناچيز است ؟ چرا روشنفكران ما اكثر مواقع نتوانستند پس كله توده را بخوانند ؟ چرا قهرمانان كشور ما جملگي مظلوم و شكست خورده هستند ؟ آيا از حكومت روستائيان مي توان برخلاف تربيت كودكي و جواني خود ، توقع رفتار و حكومتي مدرن و عرفي را داشت ؟ آيا پايتخت نشيني مي تواند ذات كسي را عوض كند ؟
ببخشيد كه خيلي طولاني شد ، اميدوارم منظورم را درست بيان كرده باشم
پاينده باشيد
رژیم ایران توانست با خریدن اطلاعات سایت هک شده اشلی مدیسون Ashley_Madison به اطلاعات ارزشمندی دست پیدا کند. در این لیست نامهای افراد زیادی از سیاست مداران و کارکنان آژانسهای بین المملی مثل آژانس بینالمللی انرژی اتمی قابل مشاهده است. ایران توانست از هکر درخواست کند که نام این افراد مهم برملا نشود. در عوض نام افراد معمولی منتشر شود تا افراد مهم و سرشناس بر سر دوراهی بی آبرویی یا همکاری با رژیم ایران قرار بگیرند. این عملیات تهدید و ارعاب از 2 سال پیش شروع شد و بخوبی کار کرده است. یکی از مهمترین افراد در این لیست یوکیو آمانو مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
دو فقره مزخرف نویسی دریافت شد. اخطار می کنم که اگر دست از ترولینگ برندارید کامنت بعدی تان را اعدام کنم. یکی آنکه با جملۀ مزخرف دلقک مانده ای سرحوض شروع کرده و دیگری که خریدن امانو را کردیت داده به جمهوری اسلامی. مزخرف ممنوع است چند بار باید تأکید کنم. یا...هو
در دنیای سیاست مدرن گاهی به صورت رد گم کنی، شخصی را معرفی می کنند به عنوان گزینه انتخابی، تا آماج حملات مخالفین قرار بگیرد و انرژی آنها را تخلیه و زمانشان را تلف کند و سپس ناگهان گزینه اصلی را به صحنه می آورند و از سردرگمی رقیب استاده می کنند. حال اگر فرض کنیم که سناریوی کنونی مصداق عرایض بنده باشد، گفتم فرض کنیم، آنگاه به نظر شما شخصیتی که اکنون در سایه نشسته که خواهد بود. جهت جلوگیری از رکب خوردن می پرسم.
این سه کامنت که اولی و سومی مال من و وسطی نظر کاربری با آی دی قایق بادبانی است را می گذارم اینجا. تا هم استفاده کنید در شناخت مشکل و هم پاسخ این پرسش ایرانی باشد که معتقد است ممکن است نشانه رفتن یکی در منظر عام سیاه بازی باشد برای گزینۀ اصلی. چون مطلقاً معتقد نیستم که روحانیان سنتی از اینجور ملاحظات سیاسی داشته باشند و عقلانی و با هزینه فایده تصمیم بگیرند. آن ها چنان خودشان را برگزیدۀ خدا و مطلق العنان می دانند که هیچ ملاحظه ای از رو بازی کردن ندارند و یکراست می روند روی نفر اصلی. به این جمله از کامنت آخرم خوب بیندیشید و رمز حکومت اسلامی را خوب بسط بدهید در فکرتان تا بفهمید این ساختار چه جوری کار می کند. آن جمله این است:
"خامنه ای رییسی است که قدرت خود را از مرئوسانش می گیرد بر سر یک مانیفست مذهبی 1400 سال پیش نوشته شده. اصل قدرت در آن مانیفست است و نه رییس و مرئوسی."
کامنت اول من:
نه قایق جان من بیشتر متمرکز بر آخرین کامنت بوم. اما راجع به شگفتی و تعجب شما از جملۀ "حتی غیر محتمل نیست که اگر خامنه ای نتواند هماوردی و مقابله بکند با اصلاحات هاشمی و روحانی؛ در همین حیات خودش نیز از رهبری کناره گیری کند - یا داوطلبنه و یا وادار به کناره گیری شود -" توضیح خیلی تلگرافی را عرض می کنم:
بنظر من یکی از اشتباهاتی که تقریباً همۀ اپوزیسیون جمهوری اسلامی از بدو خلقت آن مرتکب شده اند و می شوند نگاه سیاسی و حکومتی متعارف به این پدیدۀ منحصر بفرد دنیای مدرن و شترگاو پلنگی است. به این معنا که اغلب باور دارند که جمهوری اسلامی حکومتی است که رهبری دارد دیکتاتور و مونارشی که همۀ ریز و درشت حکومت از ارادۀ او سرچشمه می گیرد و اوست که تصمیم می گیرد و دیگران یا تابعند و مجری یا مشاوره دهندگان او برای تحکیم قدرت او هستند. در حالیکه چنین چیزی واقعیت ندارد و حکومت انقلاب و ناپایدار جمهوری اسلامی یک وجه مذهبی دارد که توسط یک الیگارشی بسیار پرقدرت متکی بر دین سنتی و فقه همۀ مناسبات و قوت و ضعف ها را رقم می زند. لذا اگر این الیگارشی منسجم (متشکل از مراجع قم در رأس و روحانیان ارشد اعم از امامان جمعه و اکثریت غالب اعضای خبرگان و فقهای شورای نگهبان و روحانیان جوانتر و بالاخره مداحان) از عملکرد رهبر راضی نباشند می توانند در کسری از ثانیه او را یا برکنار و یا وادار به کناره گیری کنند. این جملۀ من با شناخت دقیق از ساز وکار الیگارشیک فقه سنتی و شریعت محور مذهب شیعه در جمهوری اسلامی نوشته شده و جمله ای صد در صد صادق از داده های میدانی و مطالعاتی مورد فهم و درکم است. یا...هو
پاسخ قایق:
سپاس بابت پاسخ, چندان با دیدگاه شما موافق نیستم, البته مشخصه که منابعی که دیدگاه بنده رو شکل میده با منابع شما متفاوت هستش. تا آنجا که من خوانده ام برای سالیان تصفیه ای گسترده میان روحانیان انجام شده و به عنوان مثال دیگر روحانی ای (آخوندی ) که مخالف شخص خامنه ای یا حکومت باشه در جایگاه بالای حکومت موجود نیست. آیت الله ها: منتظری, کاشانی, طاهری, دستغیب ... به علاوه ی شخص پسر خمینی از جمله اشخاص سرشناسی هستند که مورد غضب حکومت و شخص خامنه ای قرار گرفته و از حلقه ی قدرت کنار زده شده اند. شاید شما از هاشمی رفسنجانی و صانعی به عنوان اشخاصی که کمی افکاری متفاوت با خامنه ای دارند نام ببری اما طنز ماجرا اینجاست که شخص رفسنجانی و اطرافیانش هر چند وقت یکبار تعریف و تمجیدی چربناک از شخص خامنه ای میکنند و آخرین این افاضات همین سخنرانی چند روز پیش رفسنجانی بود که گفت "بنده شخصی مناسبتر از خامنه ای برای رهبری ایران سراغ ندارم!" صحبت کردن از فیلتر شورای نگهبان و گذر تمام آخوند های مجلس فرمایشی خبرگان هم که تکرار واضحات هست! امامان جمعه هم که رسما غلامان حلقه به گوشه شخص رهبر هستند توسط نهاد زیر دست رهبر تعیین میشوند, از یکی از هم دانشگاهیان سابقم که دوستی نزدیکی با یکی از این امامان جمعه داشت شنیدم که میگفت هر هفته متن سخنرانی امامان جمعه مستقیما از نهاد رهبری برای آنها فاکس میشود.
کامنت آخر من:
صورت مسئله را خوب تعریف کردی و می کنی. اما به ان قدرتی که به خامنه ای این قدرت را داه عنایت درست نمی کنی. خامنه ای قدرتش را از سپاه و رانت اقتصادی و اطلاعات و از این قبیل سازمان های سیاسی - در هر کشور - نمی گیرد. بلکه خامنه ای قدرتش را از همان هایی می گیرد که امروز زیر دستش کار می کنند اعم از امام جمعه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و غیره. کمی پیچیده است ولی قابل فهم راحت هم است. رییسی که قدرت خود را از مرئوسانش می گیرد بر سر یک مانیفست مذهبی 1400 سال پیش نوشته شده. اصل آن مانیفست است و نه رییس و مرئوسی. یا...هو
به نظر من رقابت میان هاشمی و خامنه ای به نقطه حساس رسیده. این دوتا دیگه سر مجلس و ریاست جمهوری با هم رقابت ندارند، چون جریان عملا به دست هاشمی افتاده و خامنه ای هم می دونه که کاری نمی شه کرد. می مونه خبرگان رهبری و رهبری که باید تا این آخر عمری یک کاری بکنند. همون طور که دلقک گفت، خامنه ای احتمالا صادق لاریجانی رو کاندید کرده. این طرف هم به نظرم بهترین گزینه اش همین روحانی هست. روحانی همه شاخصه های رهبر بعدی رو داره به جز سید بودن. مثل رهبر قبلی زمانی رییس جمهور بوده. تجربه همه نهادهای حکومتی رو داره، ضمن این که عضو خبرگان هم هست. به نظر من بهترین انتخاب همین حسن روحانی هست.
من جمهوری اسلامی را ده ها بار انالیز کرده و بزبان های متعدد از طنز گرفته تا ادبیات داستانی یا تمثیل یا سیاسی بازگفته ام. منتها چون این موارد کمتر بزبان ساده مورد بحث و عنایت و شناخت بوده شماها که یا گفته های مرا فراموش کرده اید یا تازه به نوشته های من رسیده اید درست متوجه ساختار این شترگاوپلنگ نیستید و گیج و ویج کی خورید. یکا دیگر خیلی خلاصه برایتان می نویسم در چند خط.
سعدی گفته دو سلطان بر اقلیمی نگنجند. ما دو تا سلطان داریم که نامشان هست حوزه و دانشگاه. حکومت مدرن اگر باشد سلطان دانشگاه است و حوزه امربر غرغرو. حکومت وقتی دینی باشد حوزه سلطان است و دانشگاه ناراضی و عبوس و کج رفتار.
خمینی که جمهوری اسلامی را پایه گذاشت جمهوری اسلامی را اینطور اتود زده بود در مغزش:
خط و مشی حکومت ا می دهم به حوزه.
قانون گذاری را می دهم به اشتراک حوزه و انشگاه.
اجرا را هم می دهم به دانشگاه.
دانشگاه مجری هر اشکالی در اجرا داشت ارجاع می دهد به مجلس مشترک حوزه و دانشگاه. آن ها یا مشکل را برطرف می کنند و یا اگر در حیطۀ خط و مشی حکومت بود ارجاع می دهند به حوزه و از آن ها فتوا گرفته و سپس قانون می گنند و می دهند دست دانشگاه مجری.
این سازوکار کار نکرد. زیرا نه حوزه قادر به اجتهاد بروز و ساختار شکن بود و نه دانشگاه می توانست کارهای اجرایی را تعطیل کند تا روز قیامت. پس زور آزمایی شروع شد و حوزه که زور اصلی را داشت با توده های دین و خرافه و اصل انحصار قدرت در نزد روحانیان هم بکمکش آمد و از دانشگاه خواست که هم تمکین کند به زیر دستی و هم کشور را اداره کند بدون ابزار مورد نیاز (تئوری حکومتی). خب انشگاه طبیعی بود که نه زیر بار خرافات می رود و نه می تواند - اگر هم دست دوم بودن نقشش را قبول کند - بدون تئوری و مانیفست علمی کشور را اداره کند. 37 سال است که این مملکت دارد الا بختکی و روزمره یک کارهایی می کند که اهی هم تصادفی و از سر ناچاری درست از آب در می آید مثل تحصیل دختران. اما اینکه حوزه سلطان باشد و کشور هم پیشرفت کند از محالات عقلی و عینی است. و اصلاً آخوندهای مرجع دین و نمایندگان خدا دغدغۀ امور دنیوی را ندارند. آنان می گویند هر کس غیر از ما که سالمیم و مردان خدا زودتر بمیرد بنفعش است که یگراست می رود بهشت و ما مادرش را می گائیم او هم حوری بهشتی را تلمبه بزند. این همۀ نقشۀ حوزه برای ایرانیان است. خانم ها بخش آخر را نخوانند چون هم خدا و هم پیغمبر و هم آدم همه مرد بودند و زن آفریدۀ شیطان است. یا...هو
دلقک مهربان : رهبر باید یه کاریزمایی ، چیزی هم داشته باشه. لاریجانی هیچ کاریزمایی نداره . جواب رحمانی فضلی هم جالب بود ولی خیلی نمیشه رو رحمانی فضلی حساب کرد چون چرخش زیاد داره
"کامنت آخر من:
صورت مسئله را خوب تعریف کردی و می کنی. اما به ان قدرتی که به خامنه ای این قدرت را داه عنایت درست نمی کنی. خامنه ای قدرتش را از سپاه و رانت اقتصادی و اطلاعات و از این قبیل سازمان های سیاسی - در هر کشور - نمی گیرد. بلکه خامنه ای قدرتش را از همان هایی می گیرد که امروز زیر دستش کار می کنند اعم از امام جمعه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و غیره. کمی پیچیده است ولی قابل فهم راحت هم است. رییسی که قدرت خود را از مرئوسانش می گیرد بر سر یک مانیفست مذهبی 1400 سال پیش نوشته شده. اصل آن مانیفست است و نه رییس و مرئوسی. یا...هو"
حالا تازه فهمیدم که مشکل درک سیاسی تو از کجا آب می خورد. ضغرا کبری که چیده ای می تواند بگونه دیگری تعبیر شود. فکر می کنی اگر زیر مجموعه رهبر او را قبول نداشته باشند سر ایکی ثانیه او را پایین می کشند! چنین اتفاقی فقط در جوامع دموکراتیک و از سر صندوق آرا اتفاق افتاده است و شما اینجا را با سوییس اشتباه گرفته ای و بعد هم کلی تحلیل آبکی خورد مردم می دهی و همه اپوزیسیون را به تنبلی ذهنی متهم می کنی! بعدهم لاف در غریبی می زنی .آفرین آدم باهوش! من نمی دانستم که اگر امروز همه ائمه جمعه و سران سپاه و ... ناگهان ناراضی شوند خامنه ای را بر می اندازند! جای آقا و نوکر را به تقلب عوض کرده ای. حالا می خواهی با این تز درخشانت ائمه جمعه را عوض کنی تا آنها هم بنشینند دور هم و بگویند خامنه ای برود!فکر کرده ای همه این لشکر مفتخوران پاتریس لومومبا هستند. اگر هم باشند چگونه می توانند متحد باشند تا خامنه ای را بر اندازند؟ اصلا انگار با نظریه گروه و رهبر آشنا نیستی آن هم یک گروه فاشیستی.بله خامنه ای قدرت صد در صد در بالا ندارد ولی رای اکثریت نسبی فرماندهان و راهبران را دارد.مردم ایران چقدر باید برای این تز های درخشان تو بها بدهند؟راه اصلی اصلاحات را گم کرده ای و بدنبال جامعه عرفی نامفهوم می گردی لابد در میان ائمه جمعه!
با درود بر تیمسار ایرانی
1. هسته این تحلیل را درست می دانم، اگرچه در اجرا نشدنی به نظر می رسد. خامنه ای در موقعیت کیش و مات یا دست کم در موقعیت کیش قرار دارد و تداوم این وضعیت به پیشروی گام به گام سکولاریسم خواهد انجامید. بنابرین تبعیت خود را از رهبری داهیانه امام خامنه ای اعلام می کنم.
2. در چنین شرایطی هسته سوپر رادیکال جناح مقابل ممکن است برای رهایی از مرگ تدریجی، خود را به آب و آتش بزند. انتخاب ولی فقیه دیگر یا برجسته کردن یک جانشین مناسب برای او گامی مناسب در این راستاست. صادق لاریجانی به دلیل مواضع افراطی که اتخاذ می کند و مقام بالایی که دارد و اقتدار در علوم چرندیه (همان فقه و اصول) گزینه مناسبیست. با این حال وی به یک دلیل نسبتا کم اهمیت و یک دلیل بسیار بااهمیت نمی تواند بر چنین جایگاهی تکیه زند یا اگر زد بی ثبات و زودگذر خواهد بود. او سید نیست و مهمتر از آن سخنور نیست. سخنوری او در حد یک معلم دبستان است و نه بیشتر. اگر حزب الله در چنین موقعیتی قرار گرفت و نیاز به ولی فقیه دیگر داشت، احمد خاتمی را به آنان پیشنهاد می کنم. او علاوه بر سیادت خطیب برجسته ایست (دست کم در مقایسه با صادق لاریجانی)
3. لاریجانی چنان از محبوبیت کمی در میان نیروهای حزب اللهی برخوردار است که بارها دیده ام آنها احمدی نژاد را در دعوا با او محق می دانند و مورد حمایت قرار می دهند.
4. انقلاب اسلامی به پایان رسیده و هیچ چهره مناسبی برای جایگزینی علی خامنه ای تولید نشده است. رفتن به سمت هر فرد دیگری برای حزب الله به منزله خودکشیست. اگر خامنه ای ریش بتراشد و کراوت بزند و سفارت ایران در اسراییل را افتتاح کند، باز هم جذابیت بیشتری در پیاده نظام حزب اللهی دارد تا صادق لاریجانی که به قول سروش از قضاوت تنها قساوتش را می داند.
5. ایجاد فراکسیون دویست و پنجاه نفره از نمایندگان اعتدالی، اصلاح طلب و خنثی در مجلس شورا و فراکسیون سی نفره در مجلس خبرگان با تفاوت رای معنی دار میان حسن خمینی و یزدی گام مهم بعدی در راستای پایان مالیخولیاست.
امروز تنها چیزی که این حکومت را وادار به عقب نشینی می کند فشار مردم و فعا لان است.مردمی که در کار نیست. فعا لان به اندازه انگشتان دست هم نیستند. در حقیقت این حکومت همه جوره از کون شانس اورده. سی و هفت سال حکومت اسان و بی مزاحم. بهمین خاطر اره اشان را دوسر کرده اند در ماتحت مردم. و خیا لشان کا ملا تخت است.بخشی از خوش شانسی اشان را مدیون احمقی و بیسوادی اپوزسیون مثل مجاهد و کمونیست و این خرت و پرت ها هستند.و... خلاصه اما حرف این است که ایده جنا بعالی مطابق نظر کاربر گرامی ساعت 10/21 به خرابات مغان هم نمی رسد. و اب در هاون کو بیدن است. از طرفی این عقیده که بین خامنه ای و رفسنجانی و بین خامنه ای و روحانی اختلاف و نمی دانم پدر کشتگی هست. نشانه احمقی است. اینها هیچ اختلافی با هم ندارند. حتی موسوی و کروبی هم هیچ اختلافی با هیئت حاکمه ندارند. تا حدودی اختلاف سلیقه است. این یک مطلب. موضوع بعدی مردم اند که روز بروز زندگی اشان تباهتر و بی روحتر و بی معناتر می شود. در حقیقت این حکومت تمام تلاش و انرژی خود را گذاشته تا اموزه صدر اسلام را به مغز ملت حقنه کند! باور نمی کنی؟ سری به سیمایش بزن. تمام کا نا لها یک اخوند در حال وراجی و حر فهای مفت است. حتی با امدن خاتمی به زعم شما این بازار از رونق نمی افتد. و در بر همان پا شنه می چرخد. خلا صه کنم و سردرد نیاورم. تنها ملت یک راه دارد و ان هم شرکت نکردن در هیچ ایین و هیچ انتصاباتی از حکومت است. تنها از این طریق بزانو در می ایند. بگذار دقیقا منتصبین خودشان را به جایگاه بنشا نند. اینگونه زودتر واژگون می شوند.
یه تشکر از خانواده علی خلیلی برای گذشتن از حکم اعدام در این رژیم رکورد دار اعدام! یه تاسف هم می خورم برای این قانونی که به اسم امر به معروف ولی برای پاچه گیری از جوانان و کنترل مردم راه افتاده، طرح امر به معروف قابلیت اجرایی نداره از رئیس رو به موتش معلومه ولی چنین طرح هایی باعث افزایش فساد و بی بند و باری قانونی در ایران بی در و پیکر می شود، خدا شر این اسلامیست های نفتی-کمونیستی رو از سر مسلمانان بدبخت کم بکنه وگرنه جنگ های نیابتی واقعی میشه و منطقه به .... می رود.
میخواستم در مورد سرنوشت یا رول محتوم وبلاگهای پُرخواننده نظریهای صادر کنم:
خوانندگان ناشناس (یا اگر مقید به ساخت شناسه باشند، با شناسههای فراوان و جعلی، حتی نرم افزارهایی که IP را با سرعت تغییر میدهند) با هدایت مسیر دیالوگها به سمت تنشهای شخصیتی، سایر کامنتگذاران را عموما و نویسندهٔ وبلاگ را علیالخصوص به واکنشهایی وامیدارند که در نهایت یا بخش نظرها بسته شود یا به شدت کنترل و سانسور شوند یا هزینه آنقدر برای اعصاب وبلاگ نویس بالا رود که درش را تخته کند و بیدردی را به دستمال بستن ترجیح دهد. این الگو به همت والای موجود غریبی به نام "کاربر ایرانی اینترنت" در بسیاری از وبلاگهای پُرخواننده پیاده شده یا در حال پیادهسازی است. توضیح این مسئله با تشبّث به افسران غیور جنگ نرم و توطئهٔ سازمان یافته هم نه تفاوتی در اصل داستان ایجاد میکند و نه پدیده را کاملا توضیح میدهد، چون این روال در وبلاگهایی با کمتر از 40 خواننده و مطالبی از نوع حرفهای داخل تاکسی نیز مشاهده شدهاست. فکر میکنم بتوان این رفتار را بخشی الگویی بزرگتر دانست، الگویی که رفتار اجتماعی ایرانیان را ترسیم میکند.
داشتم کمکم از صرافت نوشتن و ارسال متن فوق میاُفتادم که بند 4 نوشتهٔ پراگماتیست در خصوص عدم توانایی نظام در معرفی جانشین شایسته نظرم را به شدّت جلب کرد. چرا؟ عرض می کنم:
مدتیست در این فکرم اگر عوامل خارجی بدبختیهای ملی ما را -دست کم در این تحقیق- کنار بگذاریم و به چرخههای مکرر "هرج و مرج/استبداد" تاریخ معاصر نگاه کنیم؛ آیا میشودالگوها یا طرحهایی مشترک در رفتار سیاسی/اجتماعی ملت آریایی/اسلامی یافت؟
نخستین موردی که به نظرم رسید پس از خواندن کتاب زندگی دکتر امینی به قلم پسرش ایرج بود. وقایع دوران کوتاه نخست وزیری امینی از نظر شکل و محتوا بسیار به دوران اصلاحات و واکنش پدرخواندهٔ حاکم (محمدرضا شاه و آیتالله خامنهای) به رقیب تحمیل شده، تا حد تطبیق جزئیات با یکدیگر یکسان بود. آنقدر که میشود با نگاه به قسمتهای آشکار شدهٔ یکی، آن دیگری را نیز ابهام زدایی کرد یا دست کم طرحی مشابه برای آندیگری تصوّر نمود.
مورد دوم با نگاه به انتخابات سال 84 و شرکت همزمان چندین شاخه از اصلاحطلبان یا با مطالعهٔ گروههای چپ و خاصیت تکثیر سلولی آنان در واگرایی از همدیگر و نیز در پدیدهٔ بیمسمّای اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور به سهولت مشاهدهکرد. اپوزیسیونی که تنها کار بزرگشان پس از سه دهه، تشکیل اتحاد جمهوریخواهان و سپس ایجاد انشعاب در آن بود. تنها ائتلافهای رُخ داده در تاریخ معاصر یکی در دولت قوام (دولت دومش در زمان محمدرضاشاه 26-1324) بود که حزب دموکرات قوام با حزب توده ائتلاف کرد. همه هم میدانستند این استفادهای ابزاری از حزب توده به منظور چانهزنی با استالین برسر خروج نیروهای شوروی و عدم حمایتشان از فرقهٔ دموکرات بود. و دومی ائتلاف گرایشهای مختلف مخالفین احمدینژاد (و رهبری) در خرداد 92 که به اعتقاد من تنها مورد واقعی ائتلاف در تاریخ معاصر است.
باز از دیگر سنّتهای مشترک رهبران سیاسی ایرانی مشکوک بودن و تصفیهٔ همراهان اولیه و یاران دوران نخست زمامداری است. همهٔ این رهبران کوشیدند تا افرادی را به دور خود جمع کنند که اعتبارشان غیر از ولای رهبر نبودهباشد. فروغیها، تیمورتاشها، قوامها و رفسنجانیها همه مغضوب شدند.
مورد دیگر از رفتار یکسان قزاق خودساختهٔ سوادکوهی با شاهپور تحصیل کردهٔ فرنگ و روحانی متوسطالحال و اهل دل مشهدی در موقعیت قدرت اول -که در نگاهی گذرا به رفتار رهبران گروههای سیاسی کوچک و کوچکتر هم تایید می گردد - عدم تربیت جانشین لایق است. چیزی که برای نخستین بار در سال 84 توجهم را به خود جلب کرد. چطور جریان اصلاحات نتوانست پس از 8 سال تسلط بر قوهٔ مجریه و یکدوره قوهٔ مقننه، با در اختیار داشتن پر تیراژترین روزنامههای کشور و امکانات تبلیغاتی و سیاسی فراوان و همراهی ملت، شخصیتی را در مقام جانشین خاتمی تربیت و معرفی کنند؟ این امر را شاید بتوان تنها نقطهٔ مثبت کارنامهٔ مدیریتی احمدینژاد خواند.
البته من تنها در خصوص اصلاح طلبان به این قضیه اندیشیدهبودم و "پراگماتیست" بود که به من یادآور شد این نکته را نیز میتوان در الگوی بزرگتری به نام "سیاست ورزی ایرانی" گنجاند.
دلقک درست میگه جنگ قدرت کسب مقام رهبری بین آیت الله ها در گرفته
در یکی از موارد در مشهد رییس دادگستری خراسان سید حسن شریعتی (منصوب رییس سابق آخوند هاشمی شاهرودی) بعد 9 سال تغییر دادن
و رییس جدید آخوند مظفري، به سرعت در اولین اقدام دستور داده شده از بالا را برای تصفیه حساب های باندی آغاز کرد وی
موسسه مالی و اعتباری میزان که 14 سال با آرام قوه قضاییه و نام میزان و با سهام داري 4000 نفر از کارکنان و قضات خراسان فعالیت می کرد
و اولین شعبش در خود دادگستری مشهد بود با گستاخی تمام گفت هیچ ارتباطی با ما نداره و چند ماه بعد این موسسه فروپاشید و برای ماست مالی قضیه سریع به صورت غیرقانونی منحل کردن
امری که در تاریخ موسسات مالی ایران تا به حال اصلا مرسوم نبود (جنگ قدرت داخلی برای تخریب رقیب )
نماینده باهوش مشهد و شانديز دهقان هم که شصتش ازین ماجرا یعنی جنگ قدرت برای رهبری با خبر شده برای نزدیکی به قدرت در آینده
سریع اعلام کرد که یکی از وابستگان به قوه قضاییه سابق (پسر هاشمی شاهرودی) 125 میلیارد وام از این موسسه گرفته و بازگشت نداده و حریف آیت الله لاریجانی رو کاملاً تخریب کرد
کاملاً مشخص هست با آمدن آخوند لاریجانی بر مسند قدرت در قوه قضاییه ایران و با توجه به هدف این آخوند برای کسب مقام رهبری
تخریب رقیب پر قدرت یعنی هاشمی شاهرودی که سال های پیش شایعات زیادی مبنی بر جانشینی وی در مقام رهبری بعد خامنه ای بود از سوی وی آغاز شده
و ماجراي صندوق میزان یکی از مواردی است که علنی شد
سلام
باعرض ادب و خداقوت خدمت دلقک گرامی، ممنون بابت زحمات چندساله شما امیدوارم روزگار کمی هم با شما یاری کند که اینقدر ما را تهدید به رفتن نفرمایید.
پراگماتیست گرامی، قصد توهین به بخش حقیقی شما را ندارم اما .... هستید که فردی مثل احمد خاتمی پاچه خوار و مفت خور را برای رهبری این مملکت پیشنهاد میدهید. واقعا نمیدانم چه باید بگویم بعضی وقتهاهنگ میکنم از برخی نظرات
مکارم شیرازی برخلاف روند معمول مراجع تقلید که اظهارنظرهای صریح سیاسی نمیکنند، ببین چی گفته: http://www.entekhab.ir/fa/news/222835
بهنظرم شامهی این یکی هم این بو رو فهمیده و داره میگه «هوی منم اینجام ها، برا خودتون میبُرید و میدوزید.»
این یادداشت را برای بار دوم می فرستم:
میخواستم در مورد سرنوشت یا رول محتوم وبلاگهای پُرخواننده نظریهای صادر کنم:
خوانندگان ناشناس (یا اگر مقید به ساخت شناسه باشند، با شناسههای فراوان و جعلی، حتی نرم افزارهایی که IP را با سرعت تغییر میدهند) با هدایت مسیر دیالوگها به سمت تنشهای شخصیتی، سایر کامنتگذاران را عموما و نویسندهٔ وبلاگ را علیالخصوص به واکنشهایی وامیدارند که در نهایت یا بخش نظرها بسته شود یا به شدت کنترل و سانسور شوند یا هزینه آنقدر برای اعصاب وبلاگ نویس بالا رود که درش را تخته کند و بیدردی را به دستمال بستن ترجیح دهد. این الگو به همت والای موجود غریبی به نام "کاربر ایرانی اینترنت" در بسیاری از وبلاگهای پُرخواننده پیاده شده یا در حال پیادهسازی است. توضیح این مسئله با تشبّث به افسران غیور جنگ نرم و توطئهٔ سازمان یافته هم نه تفاوتی در اصل داستان ایجاد میکند و نه پدیده را کاملا توضیح میدهد، چون این روال در وبلاگهایی با کمتر از 40 خواننده و مطالبی از نوع حرفهای داخل تاکسی نیز مشاهده شدهاست. فکر میکنم بتوان این رفتار را بخشی الگویی بزرگتر دانست، الگویی که رفتار اجتماعی ایرانیان را ترسیم میکند.
داشتم کمکم از صرافت نوشتن و ارسال متن فوق میاُفتادم که بند 4 نوشتهٔ پراگماتیست در خصوص عدم توانایی نظام در معرفی جانشین شایسته نظرم را به شدّت جلب کرد. چرا؟ عرض می کنم:
مدتیست در این فکرم اگر عوامل خارجی بدبختیهای ملی ما را -دست کم در این تحقیق- کنار بگذاریم و به چرخههای مکرر "هرج و مرج/استبداد" تاریخ معاصر نگاه کنیم؛ آیا میشودالگوها یا طرحهایی مشترک در رفتار سیاسی/اجتماعی ملت آریایی/اسلامی یافت؟
نخستین موردی که به نظرم رسید پس از خواندن کتاب زندگی دکتر امینی به قلم پسرش ایرج بود. وقایع دوران کوتاه نخست وزیری امینی از نظر شکل و محتوا بسیار به دوران اصلاحات و واکنش پدرخواندهٔ حاکم (محمدرضا شاه و آیتالله خامنهای) به رقیب تحمیل شده، تا حد تطبیق جزئیات با یکدیگر یکسان بود. آنقدر که میشود با نگاه به قسمتهای آشکار شدهٔ یکی، آن دیگری را نیز ابهام زدایی کرد یا دست کم طرحی مشابه برای آندیگری تصوّر نمود.
مورد دوم با نگاه به انتخابات سال 84 و شرکت همزمان چندین شاخه از اصلاحطلبان یا با مطالعهٔ گروههای چپ و خاصیت تکثیر سلولی آنان در واگرایی از همدیگر و نیز در پدیدهٔ بیمسمّای اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور به سهولت مشاهدهکرد. اپوزیسیونی که تنها کار بزرگشان پس از سه دهه، تشکیل اتحاد جمهوریخواهان و سپس ایجاد انشعاب در آن بود. تنها ائتلافهای رُخ داده در تاریخ معاصر یکی در دولت قوام (دولت دومش در زمان محمدرضاشاه 26-1324) بود که حزب دموکرات قوام با حزب توده ائتلاف کرد. همه هم میدانستند این استفادهای ابزاری از حزب توده به منظور چانهزنی با استالین برسر خروج نیروهای شوروی و عدم حمایتشان از فرقهٔ دموکرات بود. و دومی ائتلاف گرایشهای مختلف مخالفین احمدینژاد (و رهبری) در خرداد 92 که به اعتقاد من تنها مورد واقعی ائتلاف در تاریخ معاصر است.
باز از دیگر سنّتهای مشترک رهبران سیاسی ایرانی مشکوک بودن و تصفیهٔ همراهان اولیه و یاران دوران نخست زمامداری است. همهٔ این رهبران کوشیدند تا افرادی را به دور خود جمع کنند که اعتبارشان غیر از ولای رهبر نبودهباشد. فروغیها، تیمورتاشها، قوامها و رفسنجانیها همه مغضوب شدند.
مورد دیگر از رفتار یکسان قزاق خودساختهٔ سوادکوهی با شاهپور تحصیل کردهٔ فرنگ و روحانی متوسطالحال و اهل دل مشهدی در موقعیت قدرت اول -که در نگاهی گذرا به رفتار رهبران گروههای سیاسی کوچک و کوچکتر هم تایید می گردد - عدم تربیت جانشین لایق است. چیزی که برای نخستین بار در سال 84 توجهم را به خود جلب کرد. چطور جریان اصلاحات نتوانست پس از 8 سال تسلط بر قوهٔ مجریه و یکدوره قوهٔ مقننه، با در اختیار داشتن پر تیراژترین روزنامههای کشور و امکانات تبلیغاتی و سیاسی فراوان و همراهی ملت، شخصیتی را در مقام جانشین خاتمی تربیت و معرفی کنند؟ این امر را شاید بتوان تنها نقطهٔ مثبت کارنامهٔ مدیریتی احمدینژاد خواند.
البته من تنها در خصوص اصلاح طلبان به این قضیه اندیشیدهبودم و "پراگماتیست" بود که به من یادآور شد این نکته را نیز میتوان در الگوی بزرگتری به نام "سیاست ورزی ایرانی" گنجاند.
http://fa.rfi.fr/%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-20150826/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87 . .اقا جایش خیلی گرم است.حالش هم خیلی خوش است!بهمین خاطر دماغش چاق است و زبانش چا قتر.ای مردم برای عرفی گرایی! عرفی گرایی کجایی که یادت بخیر.با این دراز پوشان در این مملکت، ما هندوانه هم دشت نمی کنیم.مدرنیسم نخواستیم.اخوند جان مادرت هندوانه بده.دیگه ارزانتر از هندوانه؟
اوی ی ی ی! اقای وطن دوست چقدر صغرا کبری می بافی!اینها را از کجا یت در می اوری؟ اولا که رو چه حساب ادمی مثل رفسنجانی رادر کنار بزر گانی چون تیمور تاش قوام السلطنه و فروغی می نشانی.مثل اینکه زده کله ات.دوم این همه بافتی که چه بگی؟ خوب همه اینا محصول استبداد هست.سوم می خواهی بگی اصلاح طلبان دیکتا تور نیستند و محمد علی فروغی اند؟ چارم عدم تر بیت جانشین در نظام ولایی امام زمانی دیگر چه صیغه ای است؟ مگر قرار بوده کسی تر بیت کنند.کاروان اسلام راه افتاده. در این کاروان اختلا فاتی هم هست.نکته کلیدی ما این و ان در این نظام نیست. کل نظام هست.هیچکدام بدرد نمی خورند.من فکر می کنم گذشتگان ما و پدرام ما خیلی بهتر و بیشتر اخوند را می شنا ختند.این خط سیر را از رودکی به این سو پی بگیرید. اما جوان دانشگاه رفته هر روز بیشتر در اوهام اخوندی غرق می شود. و تازه خیلی امیدوار هست که شاهرودی بیاید بهتر است تا فلانکس.من نمی دانم چه بگویم.
ناخواسته در گیر مشکلات سایت بالاترین شدم و بد هم نشد تا برخی حرف ها را به خودمان غربتی ها! بزنم بلکه هم به بالاترین کمک کنم و هم بچه ها را از توهم ناشی از نوستالوژی شدید وطن در بیاورم. چهار کامنت اخیرم با کاربری بنام اولیس را با محوریت بمجاهدین می گذارم اینجا و می دانم مفید است:
بالاترین یک راه بیشتر ندارد بریدن هر صدای توتالیتری از بیخ و در همان ابتدای ورود. توتالیتر اگر در ضعف باشد وادموکراسی سر می دهد و اگر در قدرت باشد صغیر و کبیر را قلع و قمع می کند. پس هیچ سازمان توتالیتری اعم از پوزیسیون یا اپوزیسیون و با هدف سیاسی یا رسانه ای یا تجاری نباید حق نفس کشیدن داشته باشد در اینجا. نمونۀبارز سیاسی آن قاتل و مقتول - حالا برعکس - (رهبری جمهوری اسلامی و رهبری سازمان مجاهدین خلق) که مرتب خودشان را در قالب قربانی جا می زنند. بنابراین سایبری های حکومت - الان نیستند و فقط هنگام رونق سایت می آیند که ترول کنند - و اعضای سازمانی مجاهدین خلق نباید حق استفاده از این فضا برای تبلیغات و ترول را داشته باشند. هر موقع این تصمیم قطعی شد و بالاترین مجاهدین خلق سازمانی - مظلوم نمای ضعیف فعلی - را حذف کرد. تازه می تواند به مولتی اکانت های رسانه ای و اشتباهات پی در پی و گیج - و ناشی از درگیری زیاد با خرابکاری های مجاهدین خلق - خودش هم برسد و مشکلات بحق معترضان و کاربران مستقل را هم رسیدگی کند. زیاد فریفتۀ تبلیغات وادموکراسی مجاهدین خلق نشوید. هیچ کجا دموکراسی بمعنای تبلیغ جنگ داخلی و خشونت و کشت و کشتار نیست. و اصولاً دموکراسی ارتباطی با ایدئولوژی و تحجر فکری اعم از دینی یا دنیوی ندارد. بس که بریده بریده و وجویده جویده حرف می زنید هیچکس حرف طرف مقابل را نمی فهمد. خط مشی مجاهدین خلق در هر لباسی نباید اینجا پا بگیرد. همین. یا...هو
مرسی اولیس سلامت را به جویس می رسانم گویا من از شما نزدیکترم به نابغه. رژیم ایران توتالیتر نیست و می خواهد بشود اما نمی تواند. زیرا دین و مذهب شیعه بدلیل ساختار چند مجتهدی قدرت تولید یک مانیفست مشترک - اولین ابزار توتالیتری - را ندارد و ثانیاً نیروهای مدرن و از جان گذشته و بجای من و تو در حال زندگی در داخل کشور اجازه نداده اند بخش تمامیت خواه حکومت بتواند نفس راحت بکشد و نقشۀ کرۀ شمالی اسلامی را پیاده کند. پس خوانش شما از کل سیستم حکومت انقلابی خامنه ای غلط است و هر فرضیه ای هم که بر این مبنا پایه ریزی کرده یا بکنید یا بکنیم هم خطای تحلیلی و شناخت صورت مسئله دارد. از تذکر سنم و احترامی که رعایت کرده بودید سپاسگزارم. اصلاح طلبان حکومتی اگر هم مزاحم باشند اما واقعیتند و با واقعیت نمی شود جنگید. معیار داخل است و تصمیم و داوری با آن هاست و ما خارج آمده ها طفیل هموطنان داخل کشورمان باید باشیم و از خواست و ارداۀ آن ها تبعیت کنیم. چه درست و چه غلط. زیرا فقط آن ها هستند که هزینۀ هر عمل و حرکت احتمالی آینده را باید بدهند و موعظه های مخلوط با نوستالوژی شدید دوری از وطن - در مواردی هم شکست های شخصی - ما برای آن ها از حماقت ماست و نه از کند فهمی آن ها. یا...هو
ادامه از بالاترین...
اولیس تو اگر پدر و مادر و سایر بستگانت را رها کرده ای و در غربت چنین غریبانه در تلاش برای میهنمان هستی. من فرزندانم را در ایران رها کرده ام و خودم در 70 سالگی - من درست همسن مسعود رجوی هستم - شما را از توهم خودمرجع پنداری بیدار می کنم. مزاحمین اصلاح طلب را اگر در پوزیسیون قبول کنیم بطریق اولی مجاهدین خلق هم مزاحمین خلق در اپوزیسیون هستند و اگر اصلاح طلبان نمی گذارند تکلیف جمهوری اسلامی با خودش و با ملت یکسره شود مجاهدین خلق هم نمی گذارند تکلیف اپوزیسیون با خودش و با ملت روشن شود. ترس از مجاهدین هم دیگر خیلی قابل احتیاط نیست. چون آن ها حداکثر تا کمتر از یکسال دیگر و بعنوان سازمان مخوف وجود نخواهند داشت چون فروپاشیده اند هم از جهت نیروی انسانی فرسوده و هم از جهت خریدار متاعشان در فرنگ. 17 سپتامبر که اوباما از سد کنگره بگذرد کار مجاهدین هم پایان خواهد یافت و آن موقع که از قید توتالیتاریسم سازمانی نجات یافتند اگر انرژی و انگیزه داشته باشند بطور انفرادی وارد فعالیت مدنی خواهند شد اعضاء و به ایران کمک خواهند کرد. زیرا یادمان نرود که خمینی و رجوی گل سرسبد نسل انقلاب را شکار کردند برای کشتن و کشته شدن اولی در جنگ جوانان مؤمن و خالص را و دومی در مقاومت جوانان نابغه و درسخوان را. شما که سهلی پدر جدشان هم اگر تصمیم بمناظره با من بگیرد شکست می خورد چون هیچ عقبه ای برای دفاع ندارند. پس حالا که اینجا از نفس افتاده و نامحرمی نیست. بهمۀ عزیزانم که در عضویت سازمان هستند و هنوز تحت هدایت ایدئولوژی مرگ سینه می زنند توصیه می کنم که عرض خود نبرند و زحمت یک ملت را زیاد نکنند. بقیۀ حرفهایت فرار بجلو است و قابل بحث نیست چون خسته کننده می شود برای سروران عزیزم که همه خودشان واقعیت ها را می دانند. سیاست تنها زمین بازی است که رئالیسم جادویی و تراوشات ذهن سیال و امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم و هیچ مکتب ادبی و خیالباف را تاب ندارد و فقط یک نوع ساست داریم آن هم بازی در رئال موجود در جامعه بقدر مقدور و با نتیجۀ حداقلی یک گام بجلو. شورش و انقلاب و این دست توهمات جوامع عقب مانده هم اگر قرار بر اتفاق باشد - در رژیم های انقلابی ممکن نیست - نه به آکاهی توده نیاز دارد و نه به نوشتن من و تو و نه بتحریک دیگری. زیرا شورش و انقلاب امری نادر و ناشناخته و غیر قابل پیش بینی است و بهترین تعریفش هم چنین است: "انقلاب عبارت است از تقارن تصادفی تعدادی عنصر نا متقارن در زمان و مکان معین. که نه کسی قادر به پیش بینی ان است و نه کسی قادر به جلوگیری از آن". با واقعیت کنار بیاییم و در حد مقدور به هم میهنان مان کمک کنیم تا از دست تحجر آخوندها کمی آسوده تر نفس بکشند. هیچ راه دومی در کار نیست. خود فریبی به افسردگی شدید منجر می شود. یا...هو
این مطلب را سانسور نکنید لطفا
آقای خامنه ای برای هر کی بد بوده برای آذری ها خوب کارکرده و مردم از ایشان راضی هستند. در این سالها تمام امکانات و بودجه مملکت به آذربایجان سرازیر شده - ( آذربایجان دومین سطح درامد کشور را دارد)از چند میلیون مهاجر عراقی و افغانی که در ایران ساکن هستند حتی یکنفر در آذربایجان حضور ندارد( اقامت آنها بطور کلی در آذربایجان ممنوع است) و هیچ کارگر آذری شغل خود در رقابت با کارگر خارجی از دست نداده و هیچ زن و دختر تبریزی و اردبیلی توسط اتباع بیگانه مورد تجاوز دسته جمعی قرار نگرفته( درحالیکه اخبار این جنایتها در شهرهای یزد و و مشهد و اصفهان و کرمان و ... هر روز منتشر میشد)
پس اینقدر به رهبر نیش و کنایه نزن و برای کنار رفتنش ثانیه شماری نکن
خیلی مسخره نوشتی مطمئنی تیمساری؟!بیشتر نوشته هات شبیه بچه های دو ساله میمونه پیشنهاداتتم ابلهانه است عوض کردن رییس صدا سیما !!بیشتر مثل این میمونه دوست داری رییس صدا سیما رو ادم خیلی نزدیک به بدنه جا بندازی حتما یک ریگی هست که اینقدر اصرار داری قبلا هم تبلیغات برای خندوانه حالا چی تو این برنامه هست که براش تبلیغ کردی خدا داند
ارسال یک نظر