1- سال هاست که روابط ایران و عربستان تیره و تار است. همه هم می دانند که رابطۀ هاشمی با ملک عبدالله از زمان پادشاهی فهد و ولیعهدی ملک عبدالله بسیار گرم و دوستانه بوده است. بنابراین هروقت رابطۀ ایران و عربستان مطرح می شود اولین گزینه سفر هاشمی به عربستان و دیدار با ملک عبدالله نیز بعنوان راه حل پررنگ می شود. چند سال است که وقتی این سؤال از خود هاشمی یا اطرافیانش پرسیده می شود که چرا هاشمی به عربستان نمی رود؟ پاسخ کلیشه این است که: "سفر هاشمی به عربستان مستلزم هماهنگی ها و پیش نیازهای داخلی است". و هیچگاه هم بیشتر از همین جمله از کسی شنیده نمی شود. بدون اینکه طرف مشخص کند که این تمهیدات مورد اشاره موافقت خامنه ای با سفر هاشمی است. و خود این ابهام ابهام بعدی را هم همراه دارد که آیا هاشمی کلاً ممنوع الخروج است؛ یا مثلاً خامنه ای باید به او مأموریت نیابت از خودش را بدهد برای مذاکره با ملک عبدالله که نمی دهد. امروز هم مجدداً غلامعلی رجایی همین حرف رفتن هاشمی به عربستان - علیرغم دوبار دعوت پادشاه عربستان - مستلزم برخی هماهنگی هاست را تکرار کرده است.
2- من کاری ندارم که هاشمی ممنوع الخروج است یا اجازۀ سفر سیاسی به عربستان را ندارد از سوی خامنه ای. من اعتراض و تأسفم به امیدی است که مردم به هاشمی بسته اند. سیاستمداری که در 80 سالگی نتواند یک حرف سرراست و مشخص را بیان کند و حداقل سکوت بکند در مورد مشخص؛ و مرتب از یک موجود موهوم که معلوم نیست چه وزنه ای را بپایش بسته و باید باز کند تا ایشان پرواز کند آدرس عوضی و نامشخض بدهد؛ کجا قابل تکیه است که مردم ما انتظار معجزه از هاشمی را داشته باشند. آقای هاشمی هم خودت و هم اطرافیانت را واراد به سکوت کن حداقل. اگر همۀ جسارت اعتدال و اصلاحگری ات به این تنکی و بی بنیانی است. همین. یا...هو
بعد از تحریر: البته می دانم چرا اینقدر این موضوع را تکرار می کنند. اینان بدلیل مدرن بدلی بودن یک چیزی را شنیده اند که "تکرار" یکی از عناصر تبلیغاتی تأثیر گذار است. و هر موضوعی را می توان با عنصر تکرار به باور مخاطب ارتقاء داد. اما اینان به دام آن ضرب المثل "... کدو را ندیدی" می افتند و نیمۀ دوم این آموزۀ مدرن یادشان می رود که همین عنصر تکرار اگر ناصواب استفاده شود به ضد تبلیغ تبدیل می شود. خب تفکر هیئتی غلامعلی رجایی ها که می خواهند ادای مدرن در بیاورند همین می شود و چاره ای نیست.
۱۹ نظر:
با سپاس و ادب فراوان برای دلقک نازنین به پاس نوشته های خوب و ممتدش ...
چند نکته:
-در مورد داستان معروف مولوی معمولا می گویند "... خر را دیدی و کدو را ندیدی" و نه بر عکس آن!
- هاشمی را شخصا نه تنها سیاستمدار نمیدانم بلکه اصولا او را فردی معمولی، با هوش متوسط به پایین می دانم، دلیلم افتضاحات گذشته اش در عدم ثبات منش و روش اش و اشتباهات فاحش و نقش کلیدی اش در بنای کج دیوار نظام.
-با اکثر حرفهای این مردک (حمید روحانی) موافقم بخوانید:
http://www.ghatreh.com/news/nn19902331/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C
-با این روند کار مجموعه ی رفسنجانی تا 3 سال دیگر تمام است و از او به سیاهی در تاریخ این سرزمین یاد خواهد شد.
پاینده باشید
تیمسار عزیز با درود فراوان .من همیشه مقالات شما رو میخونم و از نظرات شما بسیار خوشم میاد ولی در عین حال که تحلیلهای بسیار خوبی دارید ،متاسفانه انشای ضعیف شما باعث زحمت وکندی در درک مطالب نوشته شده میگردد . منظورم از انشای شما، ترتیب قرار گرفتن اجزای جمله ها از لحاظ دستوری هست .
سگ زرد برادر شغال است.
سلام تیمسار
تیم حسن روحانی با حکم حکومتی و نرمش قهرمانانه رهسپار مذاکره شد و طرفی نبسته است هنوز چون در ایران تصمیم گیرنده کس دیگری است. جمله ای معروف هست که میگوید هرچه قدر هم جنگ بین دو کشور بالا بگیرد دوستی سربازان دوطرف پابرجاست.» اما این دوستی به هیچ درد صلح نمیخورد چراکه سربازان در جنگ به مثابه یک ماشین جنگی اند نه دوستانی ضابطه مند. فرض کنیم آیت الله به عربستان برود خوب بعدش چه. چه مسولیتی چه برشی چه نفوذی در این حکومت و نظام دارد که مشکلات را حل کند. سابقه بوس و کنار حاج آقا و شاهزاده به زمان گرمابه و گلستان رفتنش با خامنه ای بازمیگردد آن زمانی که عالیجناب بود نه شنل قرمزی آن زمانی که ...
یک مطلب حاشیه ای: تیمسار اگرچه خطا بر بزرگان گرفتن خطاست ولی به نظر میرسد در ذکر ضرب المثل اشتباهی تایپی رخ داده است.درستش این است:« ... را دیدی کدو را ندیدی»
دلقك عزيز؛ قابل توجه دوستان كه گير دستورى مى دهند، و آنكه ايراد ضعف انشايى مى گيرد
مثنوى معنوى دفتر پنجم:
... و هلاک شد بفضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم .... دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی ...
لذتى وافر مى برم هم از موضوعات بكرت و هم انشاى نابت
ارادتمند، افشين قديم.
به افشین قدیم:
تو اشتباه خوانده ای باید اینجوری بخوانی:
دیدی!!!، کدو ندیدی...
ذَکَر(آلت مردانه)دیدی، آن دگر(منظور همان کدوست) ندیدی!
ینی دیدی حواست جمع نبود، آلت خر را دیدی ولی کدو را ندیدی و جر خوردی و به گا رفتی!
دلقک ما کم نظیر است، در بکارت موضوعات،در نوشتارش و در شخصیت اش البته،..
اما گوشزد ما در مورد مذکور صد در صد درست و بجاست،ایشان را به اشتباه نیانداز لطفا!
(دلقک! تو هم بناز به ما با این سطح سواد و توجه از افشین گرفته تا من)
در مورد دوستانی که تذکر تصحیح دادند ممنونم. اما یادمان باشد که من متن ها را برای انتقال پیام ها انتخاب می کنم و قصد روزنامه نویسی ورزشی یا سیاسی و غیره و گزارش واقعه ندارم. البته که همیشه به درست نویسی املایی هم اهتمام دارم. اما در مورد درست نویسی انشایی متأسفم. چون نه بلدم و نه می خواهم یاد بگیرم چون نثرم جزو هویت من است و جز با این زبان قادر به مینی مال نویسی نیستم در حجم کم و مفهوم گسترده و عمیق. در مورد سواد خواننده ها بر منکرش لعنت اما دانستن درست یک ضرب المثل کمترین ارتباطی با سواد ندارد و چه بسا بی سوادان بیشتر و بهتر از ما هم ضرب المثل ها را بلد باشند که هستند در خیلی از موارد. غلط را از سر سهل انگاری نوشته بودم به این دلیل که برای خودم مهم نبود و می دانستم که ضمیر کدو صاحب سخن را می برد بجای مورد اشاره ام. اما نباید می نوشتم که کم سابقه است در اینهمه زیاد نویسی. یا...هو
به ناشناس عزيز،
نفهميدم كه چه را اشتباه خواندم، متن را عينا از مثنوى اوردم و من نفهميدم كه شما خوانش من را چگونه برداشت كرديد، چرا كه من هم همانگونه مى خوانم كه شما ترجمه كرديد، آن چند نقطه هم اسم همان آلت مردانه بود كه حذف كردم. در هر حال اين ضرب المثل الان شده حكايت ما كامنت گذاران كه چسبيديم به ..... به جاى اصل مطلب.
ارادتمنند.
افشين قديم
افشین قدیم، گمان من این بود آن حکایت را برای رد حرف من و تایید اشتباه نا خواسته ی دلقک آوردی، چون مقارن بود با دفاع تو از دلقک این نتیجه گرفته شد، بهتر است آلت مذکور را رها کنیم :)
مولوی در دفتر آخر مثنوی میفرماید:
شاشیدم به هویتی که که وابسته به انشای خراب است!
دوست فرهیخته و مودب و دانا، آن دفتر آخر مولوی را به جهانیان معرفی نمایید که بی بهره نمانند و چون شما قله های فهم و تربیت را فتح نمایند!
دلقک گرامی ظاهرا حسن آقا قصد کش دادن بحث دین و دنیا دارد و جواب حمله حریف را با تشکیک در دین دولتی داده. اصولا امیدی در این کشاکش میبینی یا با یک تشر آقاشون هر دو ساکت میشن
هاشمی به عربستان برود که چه شود . دعوت عربستان از ایران هم بعد از شکست شان در سوریه برای گرفتن حداقل امتیاز ایجاد کردن اختلاف در ایران بوده. عربستان تمام انچه که میتوانست انجام داد و کردیت خود را خرج کرد .اینجا را بخوانید.http://farsi.alarabiya.net/fa/views/2014/05/14/%D8%AA%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html
درواقع پس از سفر وزیر دفاع امریکا به ریاض برای تفهمیم این موضوع که امریکا بیش از این در باب موشکهای بالستیک به ایران فشار نمی اورد عربستان از در تزویر وارد شده.
در ضمن در جواب ان کامنتی که فرموده بودند هاشمی یک آدم معمولی هست با هوش پاییین باید عرض کنم بسط مدرنیزم تا حد زیادی مدیون هاشمی رفسنجانی و تیم همراه ایشان میباشد . در واقع هاشمی ادامه دهنده تفکرات مدیریتی دهه 40 و 50 شمسی در ایران ولی با سرعت متناسب با جامعه بوده است تا این قطا ر پر از مسافر شهری و روستایی نفهم و فهمیده و پولدارو بی پول و استاد و روحانی متشرع و سکولار در اولین دست انداز رو همدیگه نیفتند . تا اینجا به جز مقطع دوران احمدی نژاد تقسیم کاری خامنه ای و رفسنجانی ادامه داشته یکی حا کمیت میکند و ان دیگری مجری است مثل شاه و نخست وزیر . هاشمی مثل همه ما ویژگی خوب و بد را با هم دارد که به خاطر نقش حساسی که داشته در 35 سال گذشته تصمیماتش عواقب بد و نیک داشته
پیروز
دوست عزیز هاشمی هر چه که کرده چه خوب چه بد یکی از مهره های اصلی این نظام هست و نتیجه 35 سال ایشان و همقطارانش اینست که حال مردم ایران بد است در همه زمینه ها اقتصادی فرهنگی اجتماعی بهداشت و درمان محیط زیست حقوق بشر دستگاه قضایی حمل نقل هوایی و زمینی تولید در همه زمینه ها بهداشت و درمان امنیت اجتماعی و ........... چرا با وجود 35 سال با قدرتی که رفسنجانی از ابتدا داشته هیچ کاری نتونسته بکنه الا حرفهای هزار پهلو که یک تفسیر دقیق از هیچیک ار سکنات این شخص نمیتوان کرد دوست من ایشون پرونده قابل دفاعی ندارند و هیچیک از اینان !
پسرحاجی عزیز
مسئله فقط دیدن امید در این کشمکش نیست متأسفانه. موضوع مهمتر "تنها امید" بهمین اوج گیری نزاع تئوریک است. تا خلع تئوریک برطرف نشود حکومت تشکیل نمی شود و تا حکومت تشکیل نشود کارآمد نمی شود و هیچ مشکلی حل نمی شود. کشمکش ذاتی است اما سرعت این کشمکش در 30 سال گذشته همیشه کند و کم ثمر بوده. نه اینکه به روحانی اعتماد دارم. بلکه فعلاً بغیر از روحانی گزینه ای ندارم. باید تحریک و تحریص و تشویق کنیم که یک کمی آدم هایی مثل روحانی به یک طویله خرهایی مثل علم الهدی پیش بیفتند تا ببینیم آینده به چه سمتی خواهد رفت. یا...هو
حال مردم ایران همیشه بد بوده دست کم از زمان قاجاریه به این طرف همیشه بد بوده.گاهی مثل مشروطیت میخواستند مدرن باشند گاهی مثل 57 میخواستند سنتی باشند و اندرونی و بیرونی را حفظ کنند . هاشمی یا خامنه ای یا سردار جعفری هم یکی از همه ما 70 و چند میلیون ایرانی هستند که حرف و عملمان با هم فرق دارد به زبان چیزی را میخواهیم و در باطن چیز دیگری را .
میراث هاشمی آشتی دادن تکنوکرات ها با جمهوری اسلامی (تو بخوان جامعه سنتی) ایران هست. میراث هاشمی آوردن دانشگاه ها به روستاهاست یعنی روبرو کردن بخش سنتی جامعه با واقعیت گریز ناپذیر عصر مدرن و پکیج مدرنیزم است . میراث هاشمی بارور کردن صنعت علی الخصوص صنعت بسیار اشتغال زا قطعه سازی خودرو است . هاشمی هیچ کاری نکرده باشد جامعه رها شده و سرگردان پس از اصلاحات ارضی و یک انقلاب بیش و کم چپ زده را یکبار و برای همیشه به سرمایه داری در عوض سو سیا لیزم سوق داد. میراث هاشمی خاتمی و دوم خرداد و ایجاد گفتمان در فضای سراسر گنگ ووحشت زده جامعه ایران بعد از یک جنگ 8 ساله هست .در واقع تمام تلاش نظام در بین سالهای 65 تا 75 رها کردن ایران از دست تمام مدعیان دست چپی چه از نوع اپوزسیون حزب توده و دار و دسته رجوی و چه از داخل حکومت مجاهدین انقلاب اسلامی بوده .ایران مشکل زیاد دارد همیشه داشته هست پول نفتی بوده که ما را از افغانستان شدن نجات داده .گاهی مثل سالهای دهه 50 و 80 چرب و چیلی بوده و فساد مالی در عوض توسعه ملی زیاد شده. کسی کار واقعی برای این مملکت واقعا نکرده امیر کبیر بوده خواسته کار ریشه ای بکند که رگ دستش را زدند بقیه هم روز مره و هییتی کارها را جلو بردند و برای خود کردیتی خریدند و بر سر مردم و تاریخ منت کار نکرده و کم کرده گذاشته اند . چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید یکی از معدود مهره های تاثیر و گذار و همسو قشر دگر خواه همین اقای هاشمی است به قول فرنگی ها Take it or leave it.
پیروز
من این رو یک سال پیش نوشتم هنوز هم فکر میکنم درست نوشتم
http://www.gharbgara.com/2013-05-22-rafsanjani/#.U4nqOfldWoU
سردرگمی ملت ایران به دلیل عدم شفافیت در گفتار و کردار است که نتیجه اش عدم مواجه با واقعیت که طبیعتا قابل نقد و بهره برداری درست نیست و هم حس اعتماد در مخاطب ایجاد نمیکند. متاسفانه این موضوع در ادبیات و عرفان ما نیز درز کرده آنجاییکه تماما اعلام میدارند قادر به بیان اسراری که معلوم نیست چیست نیستند و همه را در حیرت و سرگشتگی وا مینهند
ارسال یک نظر