1- زرنگ ترین، باهوش ترین و البته فرصت طلب ترین جوانان - ناوابسته به الیگارشی - خواهان ترقی سریع و یکشبه در حوزه های اقتصادی اولاً و سیاسی ثانیاً جوانانی هستند که کالای به اصطلاح فرهنگی اعم از کتاب و فیلم و تیزر تبلیغاتی و از این قبیل تولید می کنند. روش کار اینان به اینصورت است که با دقت تمام صحنۀ سیاسی کشور را رصد می کنند تا متوجه بشوند که آیت الله خامنه ای در کجا کم آورده و نیاز به کمک دارد تا بلافاصله وارد بشوند و با سرهم بندی کردن یک کتاب تُنُک (کتاب سازی) یا یک فیلم بظاهر مستند و یا یک تیزر تبلیغاتی به کمک خامنه ای و رژیمش بروند و با فروش محصولاتشان به سیستم دولتی و حکومتی و هواداران تیفوسی و احمق خامنه ای هم ثروت زیادی بدست بیاورند و هم در سلسله مراتب مکتبی و سیاسی پیشرفت بی برو برگردی داشته باشند.
2- در حوزۀ کتاب سازی روششان این است که منتظر می مانند تا یا خود خامنه ای و یا یکی از حلقه های واسط او حرفی و جمله ای و سخنی شفاهی یا کتبی بگویند. این گروه زیرک و فرصت طلب بلافاصله بعنوان نویسنده و تدوین گر و گردآورنده وارد صحنه می شوند و با نوشتن هجویات در مورد آن یک حرف و جمله و سخن خامنه ای و سایر ایدئولوگ ها و مراجع کتابی می سازند و با سرعت چاپ می کنند و در تیراژهای بالا به همۀ ارگان ها و سازمان ها و ادارات کشور می فروشند. مثل مثلاً کتاب هایی که در تبیین و تعریف نامگذاری های سال از سوی خامنه ای نوشته می شود و همین کتاب داستانی معروف "دا" و قس علیهذا.
3- در حوزۀ فیلم - چه سینمایی و چه مستند - هم بهمین شکل عمل می کنند؛ و نگاه می کنند ببینند جبهۀ مقتدر و اصلی نظام (خامنه ای) در کدام حوزه کم آورده است و نمی تواند جواب رقیب و حریف را بدهد؛ بلافاصله دست بکار می شوند و با پیشنهاد یک خط داستانی سست و مزخرف، داوطلبی خودشان را برای کمک به جبهۀ خامنه ای اعلام می کنند. و با گرفتن بودجه های بسیار کلان و امکانات زیاد یک نوار متحرکی را درست می کنند و روانۀ بازار انحصاری می کنند. این بخش از کار این جوانان زرنگ بویژه در زمان هایی که دولت ایران گرایشات اصلاح طلبانه داشته باشد سکه است؛ و اینان هر مزخرفی را که پیشنهاد بدهند تصویب می شود و نان چرب این بچه ها را می پزد. جدید ترین نمونه اش همین فیلم های "من روحانی هستم" است.
4- در موضوعاتی که اینان برای کتاب سازی یا تبلیغات یا فیلم سازی انتخاب می کنند کاری به این ندارند که کتاب یا فیلم یا تبلیغات محصول نهایی شان بنفع خامنه ای عمل می کند یا بضرر او. بلکه تمرکز اینان بر استفاده از خلاء ها و نقاط ضعفی است که رژیم سیاسی قادر به پرکردنش نیست. این جوانان با استفاده از حماقت حاکمان عمل فرهنگی خودشان را در راستای دفاع از خامنه ای و رژیمش معرفی می کنند اما خودشان هم می دانند که نعل وارونه می زنند؛ اما مهم نیست زیرا بچه ها دنبال پول و موقعیت هستند و سود و زیان خامنه ای یا رقبایش دغدغۀ اینان نیست. این ها کاسبان فرهنگی مبتنی بر حماقت خامنه ای هستند.
5- مثال ها بی نهایت است در این زمینه اما اجازه بدهید بروم سر مستندی 5 دقیقه ای در رابطه با مسعود بهنود که اخیراً از شبکۀ خبر پخش شده (اینجا) و سازنده اش قول دو بخش دیگر را داده که بزودی آماده کرده و پخش خواهد شد. می دانید که در چهار سال گذشته تلویزیونی شروع بکار کرده در لندن بنام من و تو که توانسته محبوبیت زیادی در ایران بدست آورد؛ و تحقیقاً به رقیب اصلی بیست و چند کانال تلویزیون جمهوری اسلامی تبدیل شده است. ویژگی تلویزیون من و تو نسبت به رقبای سنتی تلویزیون ایران مثل بی بی سی و وی او ای در اجتماعی بودن غالب برنامه های آن است برعکس سیاسی بودن غالب تلویزیون های دولت های بریتانیا و امریکا. بویژه برنامه هایی مثل تونل زمان و مشابه آن که تصاویر و فیلم های بسیار نوستالوژیکی از دوران پهلوی ها را نمایش می دهد که پربیننده ترین و محبوب ترین برنامه های من و تو است در بین ایرانیان.
6- ضرغامی بدنبال ترفندی می گشته و می گردد که با ساختن نمونه های مشابهی از این دست بتواند از ریزش فزایندۀ بینندگان داخلی به سبد من و تو جلوگیری کند. اما مشکلش این بوده و است که او نمی تواند تصاویر زمان پهلوی ها را جز در قالب سیاست و مخالفت و ستم شاهی بودن آن دوران نمایش بدهد. جوان یا جوانانی که مستند راجع به بهنود را پیشنهاد و کار کرده اند از این نیاز همراه با درماندگی ضرغامی (بخوان خامنه ای) حداکثر استفاده را کرده اند تا با ساختن فیلمی بظاهر در مذمت رژیم پادشاهی تصاویری خوش آب و رنگ و جذاب برای بیننده های ایرانی - نزدیک به تصاویر من و تو - را در فیلم بگنجانند تا با جلب نظر تماشاچی از ریزش مخاطب جلوگیری کنند. و معلوم است که در این بین تصاویر مسعود بهنود یگانه است . هم بدلیل خوش تیپی و هم بدلیل روزنامه نگاری و آن تصویر زیبایش در مصاحبه با هویدای ارکیده به یقه و هم بدلیل محبوبیت لطیف و ادیب عام و خاصش در بین پیر و جوان و عامی و عالم و توده و نخبۀ ایرانی.
7- و الا مسخره است که بین اینهمه آدم و گروه و دسته و حزب و رسانه و روزنامه نگار و مخالف و معاند پر و پیمان و فعال در اپوزیسیون؛ مسعود بهنود را انتخاب کنند برای افشاگری و کوبیدن. آن هم بهنودی که نه تنها معاند و مخالف جمهوری اسلامی نبوده و نیست بلکه جزو منتقدین اصلاح طلبی است که هم ملایم است و هم مؤدب و با پرنسیپ. طولانی شد و الا قابل نشان دادن مستند است که حتی سریال های ضد رژیم پهلوی هم بیشتر از اینکه دغدغه ای برای نمایش تاریخ بد گذشته را داشته باشند از روی همین فرصت طلبی و جذب تماشاگر در حسرت دوران پهلوی ها ساخته می شوند. طبیعی است که من علت تامه را گفتم و انگیزۀ سازندگان زرنگ و فرصت طلب را. و الا معلوم است که یک دلیل فرعی دیگر تلاش برای تخریب چهره هایی است که جوانان مدرن به آنان تمایل دارند و حرف می شنوند که بهنود از این جمله هم است. یا...هو
پی نوشت: تصویر ابتکار را هم می گذارم که هم تیترها را ببینید و هم موقعیت ولایتی نماد راست سنتی و کاریکاتور ضرغامی بخاطر دفاع از سوتی و هم تیتر اصلی همه دست بدست هم یکی از زیباترین و ماندگارترین صفحه اول های روزنامه ای در ایران سال های اخیر را رقم زده است:
۱۹ نظر:
مسعود بهنود کبریت بی خطر است! هر موقع صحبت هایش را می شنوم می بینم دو تا سور به خاتمی زده است. چرا حالا بهنود؟ برای اینکه او را تبدیل به اپوزیسیون فعال کنند! می دانند که مردم بر عکس عمل می کنند و بر هر که بر او انگشت بگذارند مردم سراغش می روند برای همین هم انگشت بر کبریت بی خطر می گذارند تا مردم بسوی او بروند در حالی که او کاره ای نیست! این یک تله اطلاعاتی فرهنگی است. مردم سوی بهنود می روند با این خیال که او مخالف حکومت است و بعد می بینند طرف خودش می گوید خامنه ای خیلی هم خوب است و باید با او ساخت!آدم یاد رم دادن شکار توسط شکارچیان می افتد. عده ای از شکارچیان بدون اسلحه به کوه می روند و با سر و صدا شکار ها را می ترسانند و به سمت نقطه مقابل رم می دهند و شکار ها فکر می کنند مثلا از چنگ شکارچیان گریخته اند که بدام اپوزیسیون قلابی می افتند!
مسعود بهنود یک فعال سیاسی نیست. اصلا خبری از او هم نیست. از وقتی هم که پا به بی بی سی گذاشته است خط جمهوری اسلامی را در آن فعال کرده است. اخبار بی بی سی را کهمی خوانی گویی خبرگزاری جمهوری اسلامی است منتها با لحنی به روز تر و مدرن تر.خبرهایی که بی بی سی انتخاب می کند و آن را تیتر می زند تماما در جهت تقویت خامنه ای است. برای مثال در جریان مذاکرات اتمی فقط گفته های موافقان اوباما و موافقان رفع تحریم را به نمایش می گذارد و اصلا و ابدا از مخالفان خبری درج نمی شود . یعنی یک نوع فضا سازی با انتخاب گزینشی اخبار انجام می دهد. اینقدر دیگر شورش را در آورده که یک کودک هم می فهمد که این اخبار گزینشی است و با یک بنگاه بین المللی خبر پراکنی تناقض دارد.
نظرتان محترم و مطلقاً غیر قابل قبول است. جمهوری اسلامی ابداً از اپوزیسیون برانداز خارجی نمی ترسد و اصلاً بحساب شان نمی آورد چون می داند آنان غیر از در پناه حملۀ نظامی خارجی کمترین شانسی برای عرض اندام نه داشته اند و نه دارند و نه خواهند داشت. زیرا مطلقاً در بین خودشان متفرق و در سازماندهی توده ها بدون امکانات هستند . جمهوری اسلامی از جنبش سبزی که موسوی و کروبی و خاتمی جزوش باشند مثل سگ می ترسد و در وحلۀ بعد کمی نگران تحرکات رضا پهلوی و هوادارنش هم است. لذا هر از چندی یک گیری هم به رضا پهلوی می دهد. بنابراین همۀ تلاش خامنه ای برای مهار فتنه است و لاغیر و مسعود بهنود را هم که پشتیبانی محبوب برای فتنه حساب می شود از این جهت تخریب می کند. و الا چه کسی در ایران هوادار اپوزیسیون برانداز خارجی است که بخواهند فکرشان را منحرف بکنند بکانون خطر و مخالفان داخلی و جنبش سبز. برانداز زیاد است در داخل اما نه اینکه ترجیح سیاسی داشته باشند در بین اپوزیسیون خارج. جوانان فقط آرزوی براندازی یا بهتر بگویم برافتادن رژیم را دارند و والسلام. یا...هو
سلام: شنیده شده در ماجرای اتوبوس نویسندگان و گردنه حیران،پیش از حادثه مسعود خان بهنود با دستور سعید خان امامی در آستارا از اتوبوس حامل پیاده گشته اند.
منظور رم دادن مردم بسوی اپوزیسیون برانداز نبود بلکه اپوزیسیون بی خطر بود. بهنود جنبش سبزی هم نیست. یعنی همانقدر که خاتمی را می توانیم هوادار جنبش شبز به شمار آوریم بهنود را هم می توانیم. اصلا این سوال است که فرد بی خاصیتی مانند بهنود چرا توجه صدا و سیمای ضرغامی را به خود جلب کرده است که یک برنامه تلویزیونی ویژه با تحقیقات مفصل! در مورد زندگی اش و خط فکری اش ! می سازد. هیچ عملی بدون انگیزه نیست باید دید که انگیزه آنها از مطرح کردن بهنود چیست؟
اپوزیسیون خارج از کشور را هم با نگاه همه یا هیچ نگاه نکنیم. این اپوزیسیون فاقد قدرت است و قدرت نهفته بالفعل دارد که در صورت وجود شرایط مناسب قادر به اعمال تاثیرات زیادی خواهد بود. فعلا آتش زیر خاکستر است و اینجا آنجا سو سو می زند.
تیمسار
تو خراب من آلوده نشو
غم این پیکر فرسوده نخور
قصه ام بشنو و از ياد ببر
بحر من غصه بيهوده نخور
تو سپيدي من سياهم
خسته اي گم كرده را هم
تو به هر جا در پناهي
من بدنيا بي پناهم
تو طلوع هر اميدي
من غروبي ناميدم
نه قراري نه دياري
كه بر آن رو بگذارم
به چه شوقي
به چه زوقي
دگر اين ره بسپارم
چه اميدي به سپيدي
به رنگ شب تارم .
تیمسار تو خراب من الوده مشو!
ارادتمند مسعود ب !
نام مسعود بهنود کافی بود حتی اگر تیپش هم نبود بعنوان برگ گردان به سلطانی! بنابراین از روزنامه گفتن در پستی که به شناسنامۀ روزنامه نگار ادیب ایران ممهور است عین صواب و خوش سلیقگی است.
بعد از توقیف و رهایی ابتکار هرشب سری هم به صفحۀ اول این روزنامه می زنم. و خبر بدهم که بزودی به بهانه ای توقیف خواهد شد. زیرا یکی از بهترین صفحات اول جسور چیده شده در روزنامه های ده سال اخیر را چیده در پیشانی وسط صفحۀ اول:
سمت راست خامنه ای با عکس و جملۀ
"قدرت ها بدانند ملت ایران بزانو در نخواهد آمد."
و سمت چپ چسبیده و بموازات روحانی با عکس و جملۀ
"برخی بنام ایستادگی در مقابل قدرت ها مردم را غارت کردند."
بدون یا...هو
نویسنده باید راست و حسینی باشد. یعنی باید اطمینان کنی که در پشت کلمات زیبایش بی راهه ای نباشد. بهنود نوشته های خوبی دارد اگر خودش باشد. اگر خودش باشد. کتاب سه زن او را خوانده ام ولی به او نوشته های او اطمینان ندارم. اصلا شخصیت ها و نویسنده ها ماهیتی متغیر دارند و مدام باید آپ تو دیت شوند . بهنود پارسال خوب بود امسال بد است و شاید پس فردا خوب! بسته به این است که خودش چه راهی را بر می گزیند.
هر که خودش را با حقیقت وفق داد خوش امد.زیر ابی ممنوع!
دلقک جان عجیبه که هنوز در مورد سخنان اخیر روحانی مطلبی ننوشتی. مشتاقانه منتظریم.
نظر خوب و محترمی است. فقط خواستم که جمله تان را کامل کنم با:
"ایضاً خواننده"
چون همانقدر که محتمل است نویسنده تغییر کند از آن بیشتر محتمل است که خواننده تفییر کند. زیرا برای نویسنده (شناخته شده ها) تغییر هم سخت است و هم تابلوست و هم کم امکان. اما برای خواننده (ناشناس ها) هر نوع بندبازی نگاه و فکر هم سهل است و هم مهم نیست و هم ممکن تر! یا...هو
پ.ن: منظورم از شناخته شده و ناشناس شهرت و بی شهرت است و نه آی دی مجازی.
راجع به حرف های امروز روحانی نخواهم نوشت. زیرا بیم دارم که عامل شر شوم و روحانی را تضعیف کنم. اما این پشت در گوشی می گویم که خیلی جالب است که روحانی خیلی نزدیک به خامنه ای حرکت می کند در تقابل قراردادن دو دیدگاه. و این به جامعه خیلی کمک می کند که دیدگاه خامنه ای را فراموش نکرده سخن روحانی را هم می شنود. البته نه گمانم صدا و سیما پوشش لازم را به حرف های روحانی بدهد. خامنه ای حرف می زند روحانی هم بلافاصله - تصادفی! - در همان متنی که خامنه ای حرف زده حرف مقابل را می زند و از این نظر بسیار دوست داشتنی. یا...هو
من اعتراض میکنم به کامنتی که تهمت همدستی بهنود با امامی زده در ماجرای اتوبوس روزنامه نگاران.شنیده شده یعنی چه؟ احتمالا ازشریعتمداری شنیده شده یا از گروه سلطنت طلبان.
تیمسار
چهره روحانی در سخنرانی اخیرش به نظر حقیربسیار گویای وضعیتی که در آن قرار دارد و مجبور به بیان صحبتهای زهرداری شده.
روحانی و تیمش بسرعت بسمت تقابل با سپاه جهانخواد میره. نمیدونم در این تقابل به ارتش بیخاصیت شده میتونه اممید داشته باشه یا به مردم به صحنه آمده.
سالم باشید.
آرش
تیمسار جان امروز همچین تیتری ندیدم در ابتکار
سلام و ارادت رفیق جان
ابتکار
آرمان امروز
ابرار
و کیهان!
در کیهان نفوذی دارند! نه آنقدر که تیتر بزند همانقدر که حروف چینی بخواند...
کلید واژه (ق)
قدرتها/انقلابی/ابر قدرت
رهبر راست/روحانی چپ ( نه بر عکس و نه بالا و پایین)
وضعیت: قرمز
دونکیشوت: مجمع تشخیص مصلحت
یا...هی
تیمسار جون سلام، اون تیتر برا آرمان هست.
شاد و سلامت باشی
"مهوری اسلامی از جنبش سبزی که موسوی و کروبی و خاتمی جزوش باشند مثل سگ می ترسد و در وحلۀ بعد کمی نگران تحرکات رضا پهلوی و هوادارنش هم است. لذا هر از چندی یک گیری هم به رضا پهلوی می دهد"
در تایید فرمایش تیمسار باید گفت در واقع جمهوری اسلامی از "زندگی" میترسد چرا که جنس هر دو این طرفداران که خیلی مواقع همپوشانی دارد از جنس زندگی است (امیدوارم ایراد نگیرید که خاتمی و موسوی مذهبی و انقلابی چه ربطی به زندگی دارند، منظورم هوادرانی است که در جنبش سبز در خیابان بودند و از جنس اصلاح طلب مذهبی عبوس نبودند و طرفداریشان هم با شرط و شروط است). معتقدم قویترین آلترناتیو نه در صحنه سیاسی که در صحنه اجتماعی و از طرفداران این دو گروه و با هدف زندگی و آزادی اجتماعی شکل میگیرد و جمهوری اسلامی هم از همین میترسد. مصاحبه مسیح علی نژاد با تلویزیون من و تو به همین دلیل برد و وزنی دارد که ۱۰ سال خطابههای سیاسی مردان عبوس اندر خم اوهام شریعتی و مارکس نداشته است.
کتابهای بهنود را خوانده ام زیرکانه و با تحریف تاریخ تلاش میکند چهره منفور سران ایل قاجار را بزک کند وبه کمال نداشته شان بیاراید ، تلاشی بس عبث .
در دشمنی با پهلوی کنار نظام اسلامی ایستاده و کم نمی گذارد در دفاع از مدرس و قوام. نطق مدرس در مجلس چهارم در دفاع از قوام و استیضاح حسن مستوفی را که به آجیل دادن و گرفتن از سوی مستوفی الممالک _ یکی از معدود خوشنامان قاجار_ تقبیح شد ، بیشرمانه دفاع از جمهوریت در برابر صعود مقاومت ناپذیز رضا خان تحریف میکند . مرگ و میر وحشتناک جماعت دردهه هزار و دویست و نود خورشیدی و فلاکت و شوربختی مردم در آن سالها باعث نشد که به کنجکاوی گردن به آنسوی دیوار باغهای فرمانفرما بچرخاند و خزان جماعت را ببیند .
افتضاح دیگر او در اولین واکنشش ، ساعاتی بعد از زلزله بم به این فاجعه انسانی بود . در پستی خوشحالی زائدالوصف خود را از سالم ماندن ارگ قدیم به اطلاع مخاطبانش در وبلاگ رساند . ظاهرا یکی از دوستانش با دوربین از بام خانه به اطلاع ایشان رسانده بود که خوشبختانه ارگ سالم است ! واکنش حتی هوادارن تیفوسی او به این مطلب تند بود و سرزنش بار ، اما دریغ از یک عذر خواهی کوتاه .
موضع گیریهای سیاسی او در تحولات سالهای اخیر هم مزید بر علت شد بر کاهش محبوبیتی که اساسا از اول هم معلوم نبود چقدر است .
درود بر شما، این نوشته حال و روز مزدوران فرهنگی را خیلی خوب توصیف میکند
ارسال یک نظر