محقق جوان دکترامیرحسین مدیرنیا
1- یک دولت توتالیتر اگرچه بنیادی ترین نیاز انسان یعنی آزادی را سرکوب می کند و در عین حال کارآمد هم نیست و نمی تواند مردمانش را به توسعه و پیشرفت و سعادت برساند؛ اما این محاسن را دارد:الف- بغیر از الیگارشی تک حزب حاکم که در بالاترین سطح رفاه و برخورداری مادی زندگی و حکومت می کنند؛ اما در بین بقیۀ انبوه مردم تفاوت عمده ای از نظر اختلاف طبقاتی وجود ندارد. به این معنا که رژیم های توتالیتر در توزیع برابر فقر موفق هستند.
ب- رژیم های توتالیتر بدلیل انضباط بسیار سخت و پادگانی از خروج نه آسان بلکه حتی سخت اتباع خود - بویژه نخبگان - از کشور بقصد مهاجرت یا پناهدنگی در کشورهای دیگر جلوگیری می کنند.
پ- بهمان دلیل انضباط حداکثری اولاً بشدت متمرکز در تصمیم گیری و اجرا هستند و ثانیاً طرح های ملی مربوط به آمایش سرزمینی و حفاظت از منابع قدرت طبیعی مثل آب و خاک را بر مبنای نظر کارشناسان و کادرهای آموزش دیده در این حوزه ها پیش می برند و نه به صلاحدید و طمع و روابط حکام محلی و پراکنده در شهر و استان.
ج- و در یک کلام موجز رژیم های توتالیتر آبادی ببار نمی آورند اما خرابی غیر قابل جبران - در پایان عمرشان - را هم رقم نمی زنند.
2- موضوع ترجیح رژیم توتالیتر بر رژیم بلاتکلیف و انقلابی و آنارشی در عین حال مونارشی جمهوری اسلامی خامنه ای از سوی من، امر جدیدی نیست؛ و بویژه در اوایل وبلاگ نویسیم بارها و بارها به آن پرداخته ام. اما اینکه مجدداً فیلم یاد هندوستان کرده است مربوط می شود به خبری که معاون وزارت علوم و فن آوری بازیادآوری کرده و مو برتن هر شنونده ای سیخ می کند. او گفته است:
...من دانشجویی دارم که قصد دارد این هفته از کشور خارج شود، این فرد در تمام طول دوران تحصیل از نفرات برتر دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و یک بار هم در جشنواره رازی برگزیده شده است اما متأسفانه قصد دارد که از کشور خارج شود. در وصف او باید بگویم که این پزشک جوان که امیرحسین مدبرنیا نام دارد، در آزمون ورودی سیستم پزشکی آمریکا که تمام غیر آمریکاییها باید در آن شرکت کنند توانسته است بالاترین نمره تاریخ آزمون را کسب کند....
...توجه کنید که بالاترین نمره تاریخ آزمون نه اینکه در این دوره اول شده باشد. من مطمئن هستم که این فرد طی 10 سال آینده جایزه نوبل را برنده میشود و من بارها گفتهام که روز رفتن امیرحسین، خواهم گریست....
این نخبگان چرا از کشور خارج میشوند؟
...توجه داشته باشید که خیلی از نخبگان ما مشکل مالی در ایران ندارند اما به دلیل عدم توجه مسئولان به آنها، کشور را ترک میکنند. وقتی میبینند که در ایران دیده نمیشوند و بود و نبودشان فرقی ندارد، به جایی مهاجرت میکنند که به آنها توجه میکنند....
نخبگانی که از کشور خارج میشوند، آیا به کشور باز میگردند یا خیر؟
...بعضی از آنها گاهی به ایران میایند اما خیلیها دیگر به ندرت و این 2 پیامد منفی برای کشور دارد. یکی اینکه سرمایه انسانی ما که مهمترین سرمایه است را از دست میدهیم و دوم اینکه کشور دچار فقر ژنتیکی از ژن افراد نخبه میشود. چرا که این افراد در خارج از کشور تشکیل زندگی میدهند و نسل آینده ایران را از داشتن نخبه محروم میکنیم.... (اصل مصاحبه با قائم مقام معاون وزیر)3- منظورم از آوردن بخش طولانی از مصاحبۀ این مقام دولتی توجه دادن خوانندگان - البته مدعیانی مثل هاشمی و روحانی هم - به این جملۀ بولد کرده ام در فراز آخر این نقل قول است: "...دوم اینکه کشور دچار فقر ژنتیکی از ژن افراد نخبه می شود...." خب وضعیت آب و خاک و جنگل و مرتع را که می بینید چه تخریب وحشتناکی شده است در هرج و مرج ناشی از ملوک الطوایفی کشمکش ها و بی سوادی ها و خاصه خرجی ها و بلاتکلیفی ها و ... بین بخش انتصابی و بخش انتخابی قدرت اولاً و نبودن کمترین کنترل مرکزی و حرف شنو در هیچکدام از بخش های حیاتی حکومت - غیر از حوزۀ امنیت و سرکوب لیبرال ها - ثانیاً. حالا هم که زخم کهنۀ فرار مغزها و بدترین نتیجۀ آن "فقر ژنتیکی کشور در تولید انسان های باهوش و نخبه در آینده" مجدداً و برای هزارمین بار نیشتر خورده؛ آیا بازهم کسی است که مدعی شود بلاتکلیفی حکومت ارجح است بر توتالیتاریسم؟
4- سؤال آخر را از این جهت مطرح کردم که برخی از مخاطبانم در سابق با ساده اندیشی و عدم توجه به عمق دردم مرا متهم می کردند که چون خودم در خارج از ایران هستم لذا عین خیالم نیست که سران رژیم ضد بشری خامنه ای را ترغیب کنم که هرچه بیشتر فضا را ببندند و همین هرج و مرج نیم بند را هم که به جوانان گیرافتاده در داخل مجال نیم نفسی را می دهد را هم مسدود کنند. در حالیکه مطلقاً حرف من این نیست به این دلیل بدیهی که جمهوری اسلامی استعداد تبدیل شدن به یک رژیم توتالیتر مطلق مثل کرۀ شمالی را ندارد که دلایل بسیار واضحی دارد و بارها بحث کرده ام و مجال گفتنش نیست در این فرصت تنگ. لذا توتالیتر نشدن رژیم خامنه ای تا کنون از نخواستن او نبوده بلکه از تنوانستن او بوده است و این حُسن به ذات جمهوری اسلامی برمی گردد مثل همۀ معایب وحشتناکش. بلکه منظور این است که دلسوزان دیروز و امروز و نخبگان حکومتی و غیر حکومتی توجه کنند که زیستن در این بلاتکلیفی 35 ساله و ادامۀ آن چه بر سر کشور آورده و هر روز که دیر می شود خرابی را به حوزه های بازهم مخرب تری توسعه و گسترش می دهد. یا...هو
۱۹ نظر:
جناب تیمسار ، این داستان فرار مغز ها از ایران مشکل جدیدی نیست . به دلیل مسایل ژئوپولتیک ؛ اصولا همواره در معرض فرار مغز ها بوده ، از مهاجرت گروه آریایی های با عرضه به اروپا در 2500 سال پیش بگیر تا مهاجرت به هندوستان زرتشتی ها و مهاجرت های عمده در هنگام حمله ترکان و مغول و تیمور و ... . بنا به دلایل این مهاجرت شدید در حال حاضر میانگین هوش ایرانی ها نه تنها بر خلاف باور خام ایرانی ها بالاتر از میانگین جهانی نیست که بر عکس در حد یک واریانس از میانگین اروپایی ها و 1.5 واریانس از کره ای ها و ژاپنی ها کمتر است . حالا در همین گیر و دار کمبود هوش ؛ در ایران کنکور هم بر گزار می کنیم ؛ افراد با هوش را انتخاب می کنیم بعد هم دو دستی این افراد قلیل را تحویل آمریکا ؛ کانادا و استرالیا و ... می دهیم . فقط به عنوان نمونه ؛ من فارغ التحصیل پزشکی همان دانشگاه تهران هستم . از دوستان ورودی من کمتر از 20% در ایران مانده اند که آنهم اکثرا یا در حال جمع کردن برای رفتن هستند یا زن و بچه هایشان ( ژن هوش ) را فرستاده اند آنور. دو نسل بعد ضریب هوشی ایرانی ها از آفریقایی ها هم کمتر خواهد شد ( نژاد پرستانه نگفتم آمار علمی است ).
دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت
وقت آنست که پرسی خبر از بغدادم
هیچ شک نیست که فریاد من آن جا برسد
عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم
سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
به حال خودمان گریه ام می گیرد
بدبخت ترین طبقات، ما طبقات متوسط تحصیل کرده ایم.
جیبها خالی پز ها عالی!
آقایان به طور فجیع به مملکت ریده اند و شرم هم ندارند.
بابا این...را از ما بکشید بیرون.
به خدا هم هوای نجف خوب است و هم امام زمان از مسجد سهله در عراق قیام خود را شروع میکند. بروید آنجا!
من 32 ساله را با دوست دختر 26 ساله ام پریشب در حال پیاده روی گرفتند و یک آبرویی از ما بردند که هم میانه ی ما شکرآب شد و هم چیزی نمانده بود پدر دیوانه ی دوست دخترم مرا بزند! انگار که من دخترش را طعمه ی هوا و هوسم کرده باشم!...حال آنکه ما بیش از هرچیز به هم کمک میکردیم که این ایام تلخ بگذرد.
یک چهارم موهای سر من سپید شده! این بی ناموس ها آنوقت انگار من یک جوان 18 ساله ام( حق تفتیش او هم ندارند) سکه ی یک پولم کردند و تازه کلی مسرور بودند انگار که یک قاچاقچی و یا خاوری را در ساعت 12 نیمه شب دستگیر کرده اند!
در روانشناسی می گویند هرگاه یک محرک ناراحت کننده شما را آزار داد شما حتما باید یک عکس العملی نشان بدهید والا خشم فروخورده باعث افسردگی شما می شود . اولین کار این است که چطور می توانی تلافی در بیاوری. فکر کن چه چیزی دم دستت هست که می توانی در جای دیگری تلافی در بیاوری.خود فکر کردن به این تلافی هم آرامت می کند.
مثل این دکترهای درپیتی بزرگواری نفرمودید که نام مریض را بالای نسخه درج کنی تا عوضی دارو نخورد کسی و سوگند بقراط بخطر بیفتد. اما اگر نسخه را برای من پیچیده ای ضمن تشکر عرض می کنم که در حال همین کار هستم. یا...هو
متأسفم خیلی وحشتناک است اما بد نیست در جریان باشید:
آمار زندانیان ایرانی در جهان
اکنون بیشترین زندانیان ایرانی در این کشورها زندانی هستند. 450 نفر در ترکیه، 450 نفر در امارات، 243 نفر در ترکمنستان، 229 نفر در مالزی، 236 نفر در عراق، حدود 200 نفر در سلیمانیه و اربیل، 240 نفر در جمهوری آذربایجان، 225 نفر در کویت و 194 نفر در ژاپن، یونان 12 نفر حبس ابد، آمریکا دونفر اعدامی، مالزی 78 نفر اعدامی، اندونزی یک نفر اعدامی، افغانستان سهنفر اعدامی، امارات هشت نفر اعدامی، ژاپن دونفر حبس ابد، چین چهارنفر حبس ابد، تایلند 110نفر حبس ابد که از حکم اعدام تقلیل یافته (ملاقاتهای سفیر و تلاشهایشان جواب داده) و 171 نفر زندانی، اندونزی 15نفر حبس ابد، قطر 26 نفرزندانی، کویت پنجنفر حبس ابد، عمان سهنفر حبس ابد، بحرین دو نفر حبس ابد، پاکستان یکنفر حبس ابد، امارات 24 نفر حبس ابد، عربستان 24 نفر زندانی.
اما ماجرا پیچیدهتر از اینهاست. ایرانیان زیادی به دلایل متنوع در کشورهای مختلف در زندان به سر میبرند، اغلب به اتهام مواد مخدر، اما با همه تلاشها برای آزادی و تخفیف در مجازات، هنوز 92 ایرانی در جهان حکم اعدام دارند. همچنین 210 نفر حکم حبس ابد دارند. به گفته مدیر کل اداره ایرانیان وزارتخارجه، اکنون سههزارو130 ایرانی در زندانهای جهان در حال گذراندن حکم زندان خود هستند.» سجادی همچنین خبر میدهد که اخیرا 31 نفر از رانندگان ایرانی که در اربیل و سلیمانیه تحت بازداشت بودند، آزاد شدند. یک ایرانی هم بهخاطر یک اسکناس صددلاری تقلبی به هفتسال زندان محکوم شده بود، که آزاد شد.»
در سالهای اخیر آزادیهای زیادی در بین ایرانیان زندانی در کشورهای مختلف داشتهایم. سال 90، 656 نفر آزادی، سال 91، 700 نفر آزادی، سال 92، 902 نفر آزادی.
منبع روزنامۀ شرق در مصاحبه با مسئول ایرانیان خارج از کشور در وزارت خارجه.
این نسخه نسخه ای عام بود ولی اختصاصا برای این بنده خدایی که با دوست دخترش وسط خیابان سکه یک پول شده است نوشتم. دوستی دارم که روانشناس و روانکاو است. زیاد اختلاط می کنیم. می گفت پسر جوان مودب و دوست داشتنی به عنوان بیمار نزد من آمده بود که افسردگی شدید داشت و می گفت بمیرم بهتر است و چند بار هم اقدام به خودکشی کرده بود. گویا او با دوست دخترش در خیابان می رفته است و ناگهان یکی از اراذل نیروی انتظامی جلویشان را می گیرد و چنان با سیلی توی گوش این پسر می خواباند که به زمین می افتد وخجالت شدیدی از دوست دخترش می کشد و از همانجا افسردگی شدیدش شروع می شود. از آنجا که هم من و هم دوستم هر دو دستی در روان شناسی و جامعه شناسی داریم راه های فرار از این حالت را بررسی کردیم. از جمله من به او گفتم اگر فرضا یک ژاپنی در این حالت قرار می گرفت و یا یک آمریکایی چکار می کرد؟ بنظرم او یک عکس العمل کاملا طبیعی از خود بروز می داد یعنی از خود دفاع می کرد وبدون اینکه از عواقب آن واهمه داشته باشد . یعنی اگر زورش می رسید او هم یک کشیده توی صورت مامور رذل می خواباند و اگر زورش نمی رسید سعی می کرد با استفاده از یک ابزار بعنوان سلاح مانند چاقو, توازن قوا ایجاد کند و آن رذل بی همه چیز را با چاقو می زد! اگر چند مورد چنین دفاع های طبیعی از خود صورت بگیرد ماموران با احتیاط بیشتر و قلدری کمتری با مردم مواجه خواهند شد. همانگونه که چند آخوند نهی از منکر را جوانان زدند که یکی از آنان در بیمارستان درگذشت و یکی را هم گوش و دماغش را بردیند! و بلافاصله یکی از مسئولین محترم قوه غذائیه! اطلاعیه داد که نهی از منکر باید در جایی انجام شود که احتمال تاثیر داشته باشد و خوف جانی نداشته باشد! یعنی که کشک و آخوندها برگردند به حوزه های علمیه.
اگر یک ژاپنی ببیند که راه تلافی ندارد و از آن طرف شرافتش آنچنان صدمه دیده که دچار افسردگی و بیماری روانی مزمن خواهد شد پس با شرافت هر چه تمام تر هاراگیری می کند که پاسخی به این قانون طبیعت است که یا بکش و یا کشته شو! اگر یک آمریکایی بود که بی هیچ شکی اسلحه می کشید و یک دوئل جانانه انجام می داد که فیلم خوب بد زشت , پیشش لنگ می انداخت! به هر جهت " اتتقام" یکی از ابزار های مهم طبیعت برای ایجاد تعادل و بسط عدالت در روی زمین است. اگر نیروی رذل گشت ارشاد هیچ مانعی بر سر راه خود نبیند از ابراز هیچ خفت و خواری خود داری نخواهد کرد باید عکس العمل طبیعی مردم را ببیند تا از رذالت خود بکاهد. شما خود را جای یک مامور بسیج و یا انتظامی فرض کن که به شما دستور داده اند به خیایان برو و منکرات را جلوگیری کن. اگر شما بدانی این جوانی که داری جلویش را می گیری و به پر و پایش می پیچی یک چاقوی تیز دارد که می تواند ناگهان دیوانه شود و وسط خیابان شکمت را سفره کند مسلما آن ماموریت خود را سمبل خواهد کرد و گزارش خواهد داد که : " که بعله ما رفتیم به چند نفر تذکر دادیم و ماشالله وضع خیلی بهتره و مردم همه شئونات را رعایت می کردند و مملکت اسلامی شده است خدا را صد هزار مرتبه شکر! (و تشکر ویژه ما از تیغه تیز چاقو که چه برکتی داشت!)"
نظافتچی شیفت شب یک دیوونه خونه
خیلی هم زیاد از توضیح خوب و احساس نازنینت سپاسگزارم. و عمیقاً از کلمۀ درپیتی در کامنت جوابیه ام خجالت کشیدم و عذرخواهی می کنم.
دلم می خواست شیرممد تنگسیری - این نام یکی از رفقای کامنت گذار خیلی خوب من است - می آمد و آن نسخۀ برنوی زیرخاک را می پیچاند دور گردن این "عجب جایی گیر کرده ایم بخدا!" ی ملت ایران و کار را تمام می کرد. چه سرنوشت شومی دارد این وطن.
بازهم از شما ممنونم. یا...هو
احسان
تیسمار جان دنیایی حرف دارم اما همین الان از سرکار برگشته ام و از خستگی نای نشستن نیست و البته کلی هم کار دارم و الی آخر. چندی پیش با یک شیلیایی در یک مسیری هم صحبت شدیم، برای من تعجب آور بود که پینوشه چقدر خوش نام است در همان شیلی، یعنی اگر آلنده 50 درصد طرفدار دارد، 50 درصد بقیه مردم طرفدار پینوشه هستند چون همان پینوشه در شیلی آبادی ایجاد کرد، ثروت ایجاد کرد بسیاری از مردم در سایه امنیت و سیاست های پینوشه به ثروت رسیدند. الان هم که شیلی به دمکراسی رسیده است، اگر آلنده سر کار می ماند چه می شد؟ یک کوبایی دیگر؟ یا کره شمالی دیگر؟ یک شارلاتانی مثل چاوز؟ یا.............. به هر حال آلنده خوش نامی مصدق را در شیلی ندارد. اینها را گفتم که تایید نوشته شما هست اما چند روز قبل نوشته ای در جواب من آوردید که فحاشان را عرصه حکومتی ها و ضد سکیولارها دانسته ام (یعنی من اینگونه گفته ام). اینجا کلی باید توضیح بدهم اما من یک اختلاف اساسی با شما خواهم داشت، این حکومت را من حکومت مذهبی نمی دانم یعنی ممکن است حکومت مذهبی از این هم مسئله سازتر و گندتر باشد اما این حکومت، حکومت مذهبی نیست بلکه مافیایی هست که بر ایران حاکم شده. مذهب یک بنزینی هست برای این حکومت، همچنانکه پخمگی ما مردم و بی غیرتی ما (همانگونه که در کامنت های قبلی دوستان ناخودآگاه یا شاید آگاهانه به آن اشاره کرده اند) همه اینها کمک حال این مافیا هست.
غرض من فحاشان را غیر سکیولارها معرفی نکرده بودم بلکه کار مزدورانی می دانم که بسیاری اصولا نماز خوان نیستند.
در این مورد می توان صحبت کرد.
دلقك عزيز انگشت گذاشتى جايى كه دلم از آن خون است ، هيهات كه عاقلين از دست مجانينى كه خود را عاقل مى پندارند بايد فرار كنند . و ديگر هيچ.
ارادتمند، افشين قديم
جناب دلقک؛
این قسمت از برنامه صفحه آخر صدای آمریکا در مورد علی جنتی را از دست نده (مخصوصن افشاگری های دکتر خزعلی)
امید به باز شدن فضای سیاسی اجتماعی در دولت حسن روحانی خوش خیالی است.
http://ir.voanews.com/media/all/last_page/latest.html?z=1868
شهریار
دلقک عزیز دیشب به خاطر متن شما تا صبح نتونستم بخوابم خیلی غصه خوردم کاش نابغه های ما به جای فرار میماندند و کاری میکردند ویا کاش خدای مهربان شما کاری کند.تو رو خدا دیگه ازین پستها نذارید ما که کاری نمیتونیم بکنیم. همون یه ذره امیدواری هم از دستمون میره.
خدمت دوست عزیزی که گفته اند:
" چندی پیش با یک شیلیایی در یک مسیری هم صحبت شدیم، برای من تعجب آور بود که پینوشه چقدر خوش نام است در همان شیلی، یعنی اگر آلنده 50 درصد طرفدار دارد، 50 درصد بقیه مردم طرفدار پینوشه هستند چون همان پینوشه در شیلی آبادی ایجاد کرد، ثروت ایجاد کرد......"
اگر فرض یک شیلیایی با یک ایرانی پهلوی چی هم صحبت شود, تصور میکند که خاندان پهلوی ایران بسیار محبوب هستند مصدق هم انقدر منفور بوده که با "قیام ملی"!!!!! ٢٨ مرداد سرنگون شده و جایش را به محمد رضا شاه داده است !!!! بعد هم آنچنان داستانهای عجیب و غریبی از ان دوست پهلوی چی در باب نفوذ شوروی در ایران آنزمان میشنید که تصور میکرد که ایران تحت لوای مصدق داشته چهار اسبه به سمت یک کوبا یا کره شمالی دیگر حرکت مینموده!!!!
البته حتما این دوست سلطنت چی از یاد نمیبرد که از فرصتهای کسب ثروت از فردای کودتا هم یادی کند, منتهی البته به روی خود نمیاورد که بیشتر این فرصتها متعلق به شاه و دربار و نور چشمیها و رانت خواران ان رژیم بوده است که تصور میکنم که خرابی روستاها و مناطق دور افتاده و وجود کپر نشینها و کوخ هایی مثل یافت آبادها, انهم تنها در اطراف تهران خود باندازه کافی گویا است.
چشمه دوستت دارم بچه خیلی خوب. زیاد اذیت نشو بالاخره راهی پیدا می کنید شما " یاران = باران" که در لطافت طبعتان تردیدی نیست.
شهریار کار خیلی وقت است که از تکرار مرتب صورت مسئلۀ "همه قبول داریم که این سرطان جمهوری اسلامی باید برود" و برای همدیگر و مخاطبی که بهتر از من و شما و مجری "خود خوش تیپ انگار" آن برنامه و مهمانان محترمش صورت مسئله را می دانند گذشته است. مسئله اینجاست که سرطان را چه جوری درمان کنیم.
دوست محترمی که به احسان خسته و تازه پیوسته بما انگ سلطنت طلب زدند و یک تعریف بسیار ساده از دیالوگی که با یک شیلیایی داشته تئوری توطئه استخراج کردند عرض می کنم که قضاوتش در مورد تاریخ باید در زمان و مکان مشخص باشد و الا می شود کار آخوندها که می گویند ایران 2500 سال شاهنشاهی بوده و استبدادی و حالا ما آمده ایم و جمهوری و دموکراسی آورده ایم. حالا گذشته از اینکه خودشان چه پخی هستند اینقدر احمقند که ندانند کل جمهور و مردم و دموکراسی عمری کمتر از 500 ساله دارد در دنیا و ... من زیاد راجع به این موارد مطلب نوشته ام و البته قطعی می دانم که شیلی پینوشه را؛ ایران پهلوی ها را، مصر مبارک را و در صدر افتخارات تاریخ شان ثبت خواهند کرد در نهایت و نه آلنده و مصدق و مرسی را. یا...هو
دلقک عزیزم من یک زن 38 ساله ام که دلش خیلی غصه داره نگران نسلهای به باد رفته میهنم هستم نگرانم نگران دلقک جان که خیلی دوستتان دارم امیدوارم که میهن من و مردمش هم به سوی ابادی برون پطوریش را نمیدانم فکر کنم با به دنیا اوردن 5 یا8 یا12 یا 14 بچه شود کاری کرد.چطوره؟
احسان
البته دوست ندارم هی چپ و راست پیغام بدهم، کسی مثل ممد تنگسیر هفته ای یک مسیج بدهد و من روزی سه تا! انصاف است؟ اما این دوستمان که راجع به من فرموده اند و بسیار هم پرشور فرموده اند، دیدم که باید چیزی بگویم.
اول - معمولا دوستان عزیز چپ بسیار بی سواد نیستند، گو اینکه بالا و پایینشان را جمع کنی نهایتا از آقایان کره شمالی و کوبا بیشتر بیرون نمی زند اما بی سواد نیستند قطعا. پس می ماند این "دوستمان" چه نوع معرفتی دارند که اینگونه صحبت می کنند؟
دوم - من رزمنده "دفاع مقدس" هستم و روزی هزاران بار توبه می کنم که دانشگاهم را و البته دختران دانشگاهم را ول می کردم و می رفتم که جزئی از داستانهای "با نوای کاروان" باشم. خداوند از سر تقصیر من بگذرد که چقدر پدر مرحومم را اذیت کردم که بروم و خودم را به کشتن بدهم.
سوم - محمد رضا شاه یک وطن پرست بود ولی بعضا بیعرضگی نشان می داد، احزاب را بستن و مساجد را باز کردن نتیجه اش ایجاد یک طویله گنده شد بنام ایران اسلامی.
چهارم - من اصلاح طلبم اما احمق نیستم، این حکومت زبان آدمیزاد سرش نمی شود.
پنجم - بی گفتگو با وضعیت فعلی طرفدار حمله نظامی آمریکا هستم. بی بر و برگرد باید تمامی پایگاههای سپاه بمباران شود آنچنانکه مشخص نشود پایگاه بوده یا طویله رهبری و عزیز جعفری! اگر آدم نشدند طرفدار پیاده کردن نیروهای آمریکایی هستم. چرا؟ چون این حکومت غیر از این زبانی سرش نمی شود. 35 سال است همه سر کار هستیم.اما با وجود اوباما، حکومت الهی ایران ممکن است آمریکا را بمباران کند اما آمریکا ایران را نخیر. غرض اوباما هم یک بدشانسی تاریخی بود که به سراغمان آمد.
حالا من سلطنت طلبم هستم یا نیستم با دوستان است.
جندتا از رانت خواران و نور چشمی های دربار:
محمود خیامی، هژیر یزدانی، خانواده خسروشاهی، خانواده لاجوردی، ایروانی، ...
فقط اشکال کار این است که نمیدانیم چرا این رانتخوارهای درباری وقتی با دست خالی از مملکت فرار کردند در ممالک خارجه هم از نظر اقتصادی موفق بودند و نه مثل شیعیان مرحوم مصدق السلطنه و سینه زنان عشورای 28 امرداد که وقتی در فردای انقلاب روابط خانخانی و ایلیاتیشان از دست رفت و چند سال بعد ذخیرهها ته کشید از سر ناچاری همه به استخدام رسانهای و امنیتی سردار سازندگی در آمدند. اتحاد جمهوریخواهان که معرف حضورتان است!!!
عزیزانی که فکر می کنند ممکن است اوباما یا هر رییس جمهور آمریکا به ایران حمله کند ، باید عرض کنم که این ها هیچ تصمیمی برای این موضوع ندارند. ما را کرده اند لولوی همه منطقه ؛ مایه عبرت مردمی که از حکومتشان ناراضی هستند تا دیگر از این غلط ها ( بالا رفتن از دیوار سفارت ) نکنند . بعد هم با ترساندن این عرب های چاق و جله از شعبان بی مخ های سپاه پولشان را می گیرند ، قاقالیلی می دهند دستشان. مگر مغز خر خورده اند بیایند این جا ، بجنگند ، هزینه کنند ؛ سربازشان را به کشتن بدهند بعد هم یک سری بی شعور بیاید شعار بدهد " یانکی گو هوم " مردم خاورمیانه و به طور خاص ایران کشش دموکراسی را ندارند . بر عکس آلمان ، کره و ژاپن حتی نیم بند چین و ویتنام. نمونه اش در عراق و افغانستان . هر چقدر این دموکراسی را تنقیه کردند به ماتحتشان ، گوزیدند ؛ همه دوا زد بیرون. در افغانستان دوباره شد طالبان در عراق شد داعش و فلوجه
شاه و سلطنت یک سیستم مدیریت طبیعی در طول تاریخ بشر بوده است. در زمان قدیم راه دیگری برای مدیریت جامعه وجود نداشت. این بخشی از تاریخ تکامل اجتماعی بشر است و کسی حق ندارد آن را ستم شاهی بنامد.حتی باید بعنوان بخشی از هویت تاریخی خود به آن افتخار کرد. بعد ها ملت هایی یاد گرفتند که بجای یک نفر, یک گروه شاه باشند! که کاربرد بهتری داشت و بعد هم یاد گرفتند که اعضای این گروه را از بین جامعه دست چین کنند تا شاه گروه بهتری داشته باشند و این اولین پایه های شکل گیری چیزی بنام مجلس بود. هیچ کس مطلقا بد نیست و هیچ کس مطلقا خوب. من طرفدار دکتر مصدق هستم ولی آن بزرگ مرد نیز عیوبی داشت ولی این مانع از قدردانی از راه او نمی شود. من سلطنت طلب نیستم و به نظام سوسیال دموکراسی معتقدم ولی مانع از تحسینم نسبت به شخص شاه و پدرش نمی شود.او معایبی داشت ولی " در مجموع برای ایران رشد و پیشرفت های زیادی به ارمغان آورد. مردم کوچه و بازار خاطرات خوشی از رفاه اقتصادی زمان او دارند. او ازادی را بعنوان نیاز ثانویه بشر سرکوب کرد ولی امنیت و اقتصاد بعنوان نیاز اولیه مردم کشور را به بهترین نحو تامین کرد. انقلاب اسلامی یک خطای مسلم تاریخی مردم ایران و بویژه روشنفکران ایرانی بود. همان نظام شاه را باید اصلاح می کردند. بقول آخوند ها الاعمال بالنیات! شاه هدفی خوب ولی راهی نا مناسب داشت. او تا اندازه زیادی گرفتار جو زمانه خود نیز بود.فرهنگ شاه پرستی ریشه ای عمیق در جامعه ما دارد. الان نیز ما کسان دیگری را شاه کرده ایم منتها با شکل و شمایل دیگر. بقول مخملبلف ستارخان و باقر خان شانس آوردند که ما انها را شاه نکردیم. مصدق " نقطه ایده آلی" خوب جامعه ما بود و شاه "واقعیت خوب" موجود (این شاه می توانست بسیار بد باشد و کسی هم نمی توانست جلوی اورا بگیرد). بین این نقطه ایده آلی خوب و واقعیت خوب فاصله بسیاری است و باید بین آنها پلی زده شود.اختلاف بین مصدق و شاه, اختلاف یک شاه با اهداف خوب با یک دموکرات با اهداف خوب بود. شاه در اواخر حکومت خود تصمیم به توسعه سیاسی ایران گرفته بود و بسیاری انقلاب 57 را نتیجه روش اشتباه او برای توسعه سیاسی می دانند مانند دیگ زود پزی که بجای خالی کردن تدریجی فشار ,ناگهان در آن باز شود. این مقوله ذهنی غیر قابل اثباتی است و آیا و اما و اگر زیاد دارد و بقول مولوی در اگر نتوان نشست. او به نوعی قربانی طرح کمر بند سبز بریژنسکی شد. بر اساس این طرح قرار شد که برای مبارزه با کمونیسم, از تقطه ضعف ضد مذهب بودن شوروی استفاده شود و کمربندی از کشورهای مذهبی بدور شوروی کشیده شود. یعنی برای مبارزه با یک عقیده انحرافی دست به دامان عقاید صد مرتبه جاهلانه تر از کمونیسم شد. پس آمریکا شروع به تقویت مالی و سیاسی گروه های مذهبی کرد که در خاورمیانه قرعه بنام گروه های اسلامی افتاد . شاخه داخلی این طرح بر عهده شاه بود. کمک های عظیم نقدی که شاه به حوزه های علمیه و هیئت های مذهبی می کرد باعث رشد بی سابقه آنها گردید . ماری در آستین پرورانده شد...بگذرم!
بهرحال سیستم مدیریت شاهی ساده ترین روش حکومت است که در زمان خود طبیعی بوده و برخی از جوامع از آن عبور کرده اند و ضمن حفظ وحدت مدیریت توانسته اند این قدرت در تعداد زیادی از اعضا مجلس پخش کنند. یعنی هنوز هم شاهی است ولی اکنون شاه مجلس است. از طرف دیگر برخی جوامع به این حد از رشد اجتماعی نرسیده اند و اگر دموکراسی در کشور آنها پا بگذارد آفت جانشان خواهد شد اگر چه روشنفکران آن جامعه قادر به هضم ان باشند ولی توده عوام قدرت هضم آن را ندارد. تقریبا همین اتفاقی که در مصر افتاد. نمی خواهم بگویم باید دنبال شاه باشیم نه می خواهم عرض کنم که اگر یک نفر حالا هر که می خواهد باشد شاه شد تعجب نباید کرد! باید گذاشت جامعه سیر تطور تاریخی خود را طی کند. شاه خوب است و مجلس خوب تر!زنده باد سوسیال دموکراسی!
در مورد ریخت و پاش هایی که شاه کرد نام آن دزدی نیست چرا که دزدی را جمهوری اسلامی واقعا معنا کرد! شاه را می توان یک مقاطعه کار به حساب آورد . ده درصد درآمد کشور را بعنوان مزد بر می داشت و با آن کشور را آباد می کرد. اینکار کاری مرسوم در کمپانی های جهانی است . درصد های کلانی از درآمد شرکت متعلق به مدیران ارشد است. ساده زیستی تنها می تواند طریقی برای فریب مردم ساده اندیش باشد.تمام آن خوشگذرانی ها و حتی خانوم بازی هایی که شاه کرد از صمیم دل می گویم نوش جانش!
"بالش پر از سوزن" گفت
ممنون از مطلبتان تیمسار
با آنکه کلیت حرفتان را کاملا قبول دارم در مورد دموکراسی و پادشاهی و وضعیت جهان سومی ها، ولی به هر حال به نظرم کنار هم قرار دادن مصدق و آلنده و مرسی و البته کنار هم قرار دادن پینوشه و شاه یک مقدار جفا است!
داستان ملی شدن نفت و خطاهای مصدق را هم امروز همه می دانند و دیگر دستکم در میان آنهایی که اهل قضاوت عقلانی هستند مصدق پرستی زیاد جایی ندارد، اما اینکه بگوییم اینها(منظور هر کسی که به نحوی می خواهد نظام دیدکتاتوری را در کشورهای جهان سوم از جا دربیاورد یا محدود کند) و آنها(دیکتاتورها) از یک قماشند به نظرم درست نیست... به هر حال مصدق به دنبال ساقط کردن نظام شاهنشاهی نبود و تا آخر هم سر همان حرفش ایستاد... شاه جوان ما که امروز از عمق گند آخوندها به چهره محبوب تبدیل شده(!) نتوانست محدود شدن خواسته های خودش و متحدین خارجی اش را بپذیرد.. ضمن اینکه حضور جدی صاحبان منافع خارجی هم در ایران و هم در شیلی قابل کتمان نیست... به نظرم گاهی از آن ور پرت می شویم پایین... قطعا حکومت شاه بسیار بهتر از وضعیت فعلی بود و حتی مقایسه شان هم خنده دار است... و قطعا در کشورهایی مثل ایران با این سطح درک و شعور مردمی! (سال 57 را به یاد بیاورید، رای قاطع به نظام ولایت فقیه) بیشتر نیازمند دیکتاتورهای مصلحی که رفاه و شعور حاصل از رفاه را فراهم کنند هستند تا دموکراتهای بی عرضه و حراف... اما مشکل این است که دیکتاتورهای مصلح با تمام خدماتشان رفته رفته ورم می کنند و بیشتر ورم می کنند و بیشتر! تا جایی که به یکباره می ترکند و مملکت را هم با خودشان می ترکانند... این ورم و غرور هم طبیعی است، چون دیکتاتوری ذاتا مولد آن است... وقتی دیکتاتور جامعه را بالا می کشد و اقتصاد و رفاه و دانش برای ملتش به ارمغان می آورد، به مرحله ای می رسد که ظریف ترین سطوح زندگی بشر( ظریف در نسبت با سخت افزار اقتصادی) اهمیت پیدا می کند و آن آزادی های سیاسی است.. منتها چون سیستم دیکتاتوری کشش این آزادی ها را ندارد از هم می پاشد... هستند کسانی که روی کار آمدن کاتر و فشار برای افزایش آزادی ها(سیاسی) را از جمله دلایل سقوط شاه می دانند چون شاه تا حدودی این خواسته ها را پذیرفت... این دو مورد(یعنی رفاه و آرامش از یک طرف و شل کردن فضا از طرف دیگر) اشتباهاتی که جمهوری اسلامی به خوبی می شناسد و تکرار نمی کند!
ارسال یک نظر