2- امروز شریعتمداری در سرمقالۀ کیهان (نه کلاهک نه کلاه) نقد خوبی به توافق ژنو نوشته است. این نقد یکی از قوی ترین و صریح ترین و بهترین نقدهایی بوده است که به محتوای توافق اخیر نوشته شده است؛ و بنظر می رسد که در روزهای آینده پروبال بیشتری هم خواهد گرفت، و روحانی و ظریف را مشت مال های جانانه ای خواهند داد. پرسش های صریحی که شریعتمداری در نقد خود پرسیده سؤالات کلیدی و بسیار مهمی هستند که احتمالاً فعلاَ پاسخی بغیر از "انشاءالله که اینطور نشود" یا "باید به قول غرب اعتماد کرد" و نهایتاً "تازه ما که چیزی از دست نداده ایم اگر غرب زیاده خواهی کرد توافق را بهم می زنیم" از سوی دولت نخواهد داشت. و بدیهی است که این پاسخ ها نیز آتش هجوم تندروان را بیشتر و بدتر تیز کرده و دولت را منفعل و عصبانی خواهد کرد.
3- هرچند من هم این حرف مهم گری سیمور تحلیلگر امریکایی را واقع گراتر از هر تحلیل دیگری باور دارم که گفته است: "بهترین و نهایی ترین دست آورد توافق مقدماتی بیشتر از یک توافق موقت مجدد شش ماهۀ دیگر نخواهد بود". اما همین شش ماه پیش رو هم بسرعت بسختی زیادی برای دولت روحانی تبدیل خواهد شد و او باید بتواند با ابتکاری جدید و بصحنه آوردن متغیرهای دیگری - در ادامه پیشنهاد خودم را نوشته ام - فشارهای مخالفان را به حوزۀ دیگری سرریز و هدایت کند. سختی های زیاد دولت را که اشاره کردم عبارتند از:
الف- مخالفان سعی خواهند کرد موضوع نقد و بررسی توافق ژنو را مدام تازه نگه دارند و نگذارند از روی میز کنار برود و دولت با آسودگی به تعهداتش در قبال توافق جامۀ عمل بپوشاند.
ب- در جبهه ای دیگر مخالفان حملات خودشان بدولت روحانی را برای از اثر انداختن سلاح ارجاع به "خرابکاری های میراث احمدی نژاد" و اینکه روحانی بتواند مرتب بگوید من ویرانه و دولت ورشکسته تحویل گرفته ام" را کند و از حیز انتفاع ساقط کنند. بنظرم موفق هم خواهند شد. زیرا روحانی از این سلاح بصورت افراطی و ناشیانه استفاده کرده و در حال حاضر افکار عمومی هم دیگر حاضر به ادامۀ ننه من غریبم و "ارجاع به مشکلات گذشته" نیست.
پ- در اقدام سوم مخالفان سعی خواهند کرد که مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم را بیشتر دامن بزنند و با پر رنگ کردن "طبق اعلان خود دولت توافق ژنو تحریم ها را کم کرده است" پس چرا تورم و بیکاری و گرانی مهار نمی شود؛ را توی بوق خواهند کرد و خواهند هم توانست شنوندۀ هر روز فزونتری را بصدای خود جلب کنند.
4- بنظر شخصی من دولت روحانی بیش از اندازه کند و خوش خیال است و استراتژی "حل مشکلات و پاسخگویی جدا جدا به مطالبات و اولویت دادن به تمرکز بر روی مشکلات اقتصادی از راه دیپلماسی خارجی"؛ اگر خطا نکرده باشد حداقل سهل انگاری کرده است - دلایل زیاد است و لزومی به آورنش در اینجا نیست -. لذا در حال حاضر روحانی نباید اجازه بدهد زمین مبارزه را مخالفانش انتخاب بکنند و او را در پیامدهای توافق ژنو به بازی دفاعی وادارند. روحانی ابزارهای زیادی دارد در همۀ حوزه های غیر اقتصادی - از سیاست داخلی گرفته تا آزادی های اجتماعی و حقوق شهروندی و آزادی های فرهنگی و ... - و باید بسرعت در این حوزه ها فعال شود تا رقیب مجبور از تقسیم و تحلیل نیرو بشود اولاً و نتواند فشار مداوم بیاورد به حوزۀ توافق ژنو ثانیاً و نهایتاً نتواند توده ها را تحریک کند با "پس بهبود معیشت چی شد آقای رییس جمهور" ثالثاً.
5- اما از همۀ اقداماتی که روحانی می تواند استفاده کرده و مخالفان را منفعل کند یک اقدام منحصر بفرد است که شاه کلید است. و اگر روحانی بتواند آن را بچنگ بیاورد نه تنها کل بازی را بنفع خودش تغییر مطلق می دهد بلکه می تواند یارگیری عظیمی هم بکند برای پشتیبانی. و آن شاه کلید همان آزادی موسوی و کروبی از حصر است. اگر روحانی بتواند - بزودی نتواند دیگر نخواهد توانست - حصر رهبران جنبش سبز را بشکند علاوه بر فرستادن مخالفان به تعطیلات چه کنیم و ایجاد شور در جامعۀ هدف (سیاسی و رسانه ای و دانشگاهی) خواهد توانست از پشتیبانی حقوقی و حقیقی موسوی و کروبی هم بهره برده و خودش را از منگنۀ مخالفان نجات بدهد. یا...هو
۳۰ نظر:
سلام دلقك عزيز
پيشنهادي كه شما به آقاي روحاني داديد بسيار متين و كارساز است ، ولي به شرطي كه شما دولت فعلي را چيزي جدا از حكومت فرض كنيد
برابر آماري كه از وضعيت اقتصادي كشور آقاي روحاني به مردم ارائه داد ، دولت در شرايط ورشكستگي قرار دارد و دولت ورشكسته مثل هر بنگاه اقتصاديه كوچك يا بزرگ در وهله اول به تنها چيزي كه فكر مي كند بهبود نسبيه شرايط اقتصاديست و اگر دولت براي پيشبرد اهداف خود به توصيه شما را عملي كند و با فشار به حاكميت باعث تلطيف فضاي امنيتي كشور شود، آنوقت است كه مطالبات اقتصاديه بيشمار مردم بر سرش آوار ميشود ، اما دولت فعلي علاقه اي ندارد فضاي كشور عوض شود به نظرم ، آقاي روحاني طي دوسال آينده با سياست مماشات و چانه زني با تندروها ، يكي به نعل خواهد زد يكي به ميخ تا زمان پيدا كند كه خزانه خالي را پر كند و با دست پر بر سر گشايش فضاي امنيتي با حكومت چانه زني كند( شايد يك سال پاياني رياست جمهوري روحاني كه براي رأي آوردن مجدد مهم است )
در مورد پيشنهاد شما مبني بر مطالبه آزاديه آقايان موسوي ، كروبي و سركار خانم رهنورد براي اعمال فشار به تندروها و حكومت ، جناب دلقك گرامي كار خرابتر و پيچيده تر ازين حرفاست ، حكومت جمهوري اسلامي از آغاز اجازه تشكيل و فعاليت حزبها و گروههاي منسجم خارج از حاكميت را نداد و نخواهد داد و هميشه شخصيتها و افراد سرشناسي مثل دكتر بختيار و رهبران كردها در رستوران ميكونوس را ترور كرده و از طرفي افراد محبوب مردم را با دروغ و لجن پراكني و محدودكردن و ممنوع الكار كردن اجازه تاثيرگذاري آنان را در جامعه و احتمالا نقش رهبري مردم را از آنان گرفته است مثل آقاي خاتمي ، آقاي فردين و ... كلا هر كسي كه به طور بالقوه پتانسيل رهبري يا تاثير گذاري بر مردم داشتند يا دارند را به سرنوشتي ازين دست گرفتار شده است
حالا از بد حادثه براي آقاي خامنه اي در اثر انتخاباتي كه خود رژيم برگزار كرده است، دو تن از معترضان به نتيجه انتخابات كه مورد تأييد شوراي نگهبان و نظام بودند تبديل به افرادي شده اند كه در بخشي از جامعه محبوبند و بطور بالقوه توان رهبري كردن مخالفان نظام با هر انگيزه اي را دارند ، پس آزاد كردن افرادي با چنين مشخصاتي براي دولتي ورشكسته و نظامي ستمگر ريسك بزرگيست و براي مردم تحت فشار كشنده كه تبديل به انبار باروت شده اند ، كبريتي براي انفجارباشند شايد ، در ضمن توجه داشته باشيم كه حفظ نظام اوجب واجبات است و براي آقاي روحاني و هيئت وزيران از نماز و روزه واجب تر است
پاينده باشيد شما و نازنينم حسين 60
ضمن احترام بنظر شما من نه با بدبینی شما در اینهمانی کردن روحانی و جناح تندرو در علاقه به حفظ "کدام نظام" همراه کاملم و نه نسبت به پتانسیل اولاً شورش جامعه و مهمتر از آن توان و خواست رهبری اپوزیسیون نظام از سوی موسوی و کروبی اعتقاد دارم. بلکه معتقدم که خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی در صورت آزادی حداکثر تأثیر روانی ساکتی جهت تقویت جبهۀ روحانی در درون نظام خواهند خواست و خواهند توانست ایفا کنند و نه بیشتر. و باور دارم که بدلیل مشکلات ساختاری جمهوری اسلامی روحانی دیر یا زود مجبور از تقابل با مخالفانش خواهد شد و در میانه ایستادن ممکن نخواهد شد. لذا در حالتی که رقیب در وضعیت ضعیف است باید جبهۀ رقابت را گسترش داد تا از تمرکز نیروی رقیب در یک محور جلوگیری کرد. مگر زمانی که اطلاعات موثقی در دست باشد که فرمانده جبهۀ مقابل قصد ادامۀ عقیب نشینی دارد و با فشار در یک نقطه بهتر می توان او را بعقب راند. البته من چنین استنباطی ندارم از عزم ادامۀ عقب نشینی از سوی آیت الله خامنه ای. یا...هو
دلقك عزيز،
روحانى و خامنه اى در بازى شطرنجى كه در حال بازى است ميان حكومت شرعى يا عرفى دو راه دارند. يكى همين نظريه شماست كه روحانى با چند حركت مهم بتوانند بازى را باز كنند و كيهانيون را به حالت تدافعى ببرند و بالطبع در سياست خارجى هم موفق شود ، در اين ميان غرب هم به طور دقيق حركات اين جناهها را زير نظر دارد و با توافقنامه ژنو قصد مهار همه جانبه تندروى هاى جمهورى اسلامى را دارد، اگر روحانى در بازى راه دوم را انتخاب كند كه همان راه بازى كژدار و مريض دوران خاتمى است ، بسيار سريع كيش و مات خواهد شد و قرارداد ژنو هم بايگانى خواهد شد. در اين صورت است كه سناريوى تندروان غرب و كيهانيون به جريان خواهد افتاد و نتيجه آن كيش و مات ايران خواهد بود ( همگى تندروان و اصلاح طلبان و مردم)و چه بسا غرب به سمت سناريوى بى ثباتى داخلى و سوريه اى كردن ايران برود. خامنه اى بايد بداند كه اگر بازى سياست داخلى را به روش دوران خاتمى بازى كند و مهره هايش را اينگونه آرايش دهد، جام زهر را به خورد همه خواهد داد.
ارادتمند، افشين قديم
فرمودی:
" اما از همۀ اقداماتی که روحانی می تواند استفاده کرده و مخالفان را منفعل کند یک اقدام منحصر بفرد است که شاه کلید است. و اگر روحانی بتواند آن را بچنگ بیاورد نه تنها کل بازی را بنفع خودش تغییر مطلق می دهد بلکه می تواند یارگیری عظیمی هم بکند برای پشتیبانی. و آن شاه کلید همان آزادی موسوی و کروبی از حصر است"
گل گفتی! این موضوع یعنی حقوق بشر و توسعه سیاسی براحتی بسیاری از معضلات سیاست خارجی ما را حل خواهد کرد. اینکار باعث باز شدن دست و پای اصلاح طلبان خواهد شد.این امری است که دیر یا زودباید انجام بشود.
"سرباز دوم وظیفه به استحضار رسانید"
افشین جان
کاملا درست است بهترین دفاع حمله است.
چند روز قبل از ژنو3 نمایندگان تندرو کمیسیون امنیت ملی مجلس رفتند وزارت خارجه تا ظریف را سوال پیچ کنند و پس از درز آن یکبار دیگر کمردرد بگیرد ظریف هم صریحا به آنها گفت وزارت خارجه فقط یک مجری است و تصمیمات در تما زمینه ها در سورای عالی امنیت ملی کرفته میشود و به وزارت خارجه برای اجرا ابلاغ میشود تصمیمات شورای عالی امنیت ملی هم حتما باید به امضای خامنه ای برسد تا بشود برای اجرا آنرا فرستاد از ژنو3 هم حتما لحظه به لحظه با شورایعالی امنیت تماس داشته اند مخصوصا دو روز آخر که ناامیدی حاکم شد دلیل آن عدم عقب نشینی 5+1 و لحاظ موضع فرانسه بود و ایران ناچارا زیر نظر خامنه ای این موافقنامه خفت بار را پذیرفته است البته الآن خامنه ای هم پشیمان است امروز فرمانده سپاه گفته است اگر غرب تفسیر به رای کند و یا زیر بار حق ایران نرود باید توافقنامه را کان لن یکن کنیم یعنی الآن ایران باتوجه به پشیمانی فقط منتظر است یک آتو از غرب بگیرد تا هم بتواند توافقنامه را لغو کند و هم بتواند گردن غرب بیاندازد البته این موضع و خواسته جناح تندرو به سرکردگی خامنه ای میباشد و نه خواسته دولت ، چون دولت از نظر اقتصادی در شرایط وخیمی قرار دارد حاضر است با همین توافقنامه هم کنار بیاید.
یادمان باشد که خامنه ای کفگیرش به ته دیگ خورده و پولی ندارد که امپراتوری اش را بچرخاند و میداند که بدون پول خیلی خیلی زیاد نمیتواند طرافدارانش را نگه دارد و از خودش در برابر ملت دفاع کند و مانع سرنگونی خودش شود بنا برا این من فکر میکنم خامنه ای نه دوست دارد توافق را به هم بزند نه پشیمان است او حتی میترسد آمریکا توافق را به هم بزند ودوباره او بماند وخزانه خالی و لشگر مزدور و وپر اشتهایش که بدون پول و پاداش قدم از قدم بر نخواهد داشت.این ادا واطوار رسایی و جعفری واژه ای و بقیه هم برای خالی نبودن عریضه و با سیلی سرخ نگه داشتن گونه است نه بیش. میماند هوشیاری روحانی و هاشمی و باقی دار و دسته اصلاح طلبان که نانهای بیشتری به تنور بچسبانند البته اگر بخواهند که در نهایت آنها هم توافق را میخواهند دردرجه اول برای حفظ نظام و بعد برای خودشان و آخر برای آسایش مردم.و راستش هم که برای مردم اهمیت آزادی کروبی و موسوی و رهنورد در درجه چهارم هم نیست(منهم یکی ازآنها) روحانی بتواند اندکی ازبار فاجعه ای که هر روزه بر مردم میرود کم کند صد بار بیشتر از آزادی کروبی و موسوی ارزش خواهد داشت.
عزیزم شما که لطف می کنی و در کلان حکومت و اجتماع و سیاست و اقتصاد و قص علی هذا دستی به آتش می رسونی روی ساختار صحیح و درست کلمات و اصطلاحات هم کار کن. بالاخره شما جزو بزرگان سیاست در دوره پسا محمود هستید و درست نوشتن و استفاده کردن از اصطلاحات لازمه براتون. کج دار و مریز نه کج دار و مریض یعنی کج نگه داشتن در حالتی که نریزد از مصدر ریختن.
دوستدار افشین قدیم- خواننده همیشگی دلقک
درووود بر عاااشقترین بابااای دنیااا...و مستانه به قربون اون کلام شیرینت که همیشه به شنیدن و خوندنش افتخار کردم و میکنم...
حق با شماست بابایی....همه چیز باید یه تکون جدی بخوره و همتی مضاعف و در خور شان ملت تا اوضاع به ارامش نسبی گذشته برگرده حداقل..
راستش در کشوری که اکثریت مردم (خفیا یا علنا)با حکومت و دستاوردهاش مخالفن و ناراضی ،شاید در پیش گرفتن رویه و تز اعتدال گرایی در وهله اول،خودش نوعی خوش خیالی باشه و بی انصافی و در وهله دوم اگر نتونه جامه حداقلی بهش بپوشهو.. مضحک!
به نظرم الان دیگه زمان تقیه نیست..اقای روحانی باید متهورانه موضع خودش رو در قبال هر مساله ای به صورت شفاف و زلال و روشن مشخص کنه و برای به نتیجه رسیدن ،کاملا از اختیارات خودش مایه بذاره...
ازاد کردن زندانیان سیاسی و تلاش در جهت رساندن ایرانیان به حقوق پایمال شده ای چون حق ازادی بیان و گفتار و نوشتار،از ضمنی ترین مشخصات حکومت اعتدال گراست و روحانی با سرباز زدن از این کار(حال به هر دلیلی) تنها وجهه سیاسی اجتماعی خودش رو مخدوش میکنه و شعارهای تبلیغاتی ش رو زیر سوال میبره.
و البته به نظرم ایشون باید بسیار هوشیارتر از اون باشه که با دلایل واهی (از جانب دوست یا دشمن)فرصت برای بهم خوردن این توافق رو که شرایط انعقادش به سختی و در بستر زمان بدست اومده رو به راحتی در اختیار دیگران قرار بده که باز اش همون اش باشه و کاسه همون کاسه خالی که بود...
زمان زمان از اب گل الود ماهی گرفتنه و نه با ادا و اصول و قهر و اشتی بازی گزک به دست خودی و غیرخودی دادن..
شکی نیست که کشورهای امریکایی و اروپایی با مفهوم حقوق بشر بیشتر اشنا هستند تا ما ! پس بهتر اونه که از در صداقت وارد بشیم و تنها به منفعت کشور و ملت بیندیشیم تا سرافراز بشیم.
به امید اون روز و روزهای پربار تر در اینده.....
بابایی عزیزتر از جوونم...مستانه ت ببخش که اینروزا درگیر حجم سنگین کتابهای دانشگاهی و نوشتن مقالات درسی و ..شدم و کمتر میتونم به خدمت شما و همه دوستان عزیز دیگه برسم و عرض ارادتی....
خیلییییییییی دوسسسسسستت دارم....بیشترتر از بیششششتر....
مواظب خودت باااااش...بووووووس(ازون بوس ابکی داغکیااا)ههههه
درود بر شما دوست گرامی
می خواستم در این پیام بگم شما که از دین اسلام خسته شده اید و نمی
خواهید مسلمان باشید و از این بابت رنج ببرید،پس خیلی خوب است که زردشتی
شوید و به این دین زیبا بپیوندید.در این دین خداوند و آخرت و روز رستاخیز
و پیامبری و نیایش و… خیلی زیبا معرفی شده اند و تنها چیزی که خدا از
ما می خواهد و برای آن در زندگی پس از مرگ پاداش می دهید،پندار و گفتار و
کردار و اخلاق نیک و راستی است.
اگر شما دوست گرامی به دین بهی یا همان دین زردشت علاقه داشتید و دوست
داشتید سدره پوشی کنید و با اهریمن پیکار کنید،خوشحال می شم به سایت
انجمن بزرگ بازگشت یا دیگر سایت های زردشتی مانند سایت موبد کامران جمشیدی و سایت های انجمن زردشتی و… یک سری بزنید و کمی بیشتر آشنا شوید.
خیلی دوست دارم پیشنهاد شما را دین باره بدانم.ممنون می شم نظرتان را در
این باره برایم به وبلاگم یا ایمیلم بفرستید یا همین جا بنویسید.
موفق و پیروز باشی دوست گرامی
امیل من:verybahoshmahdi@gmail.com
جناب بزرگمهر عزیز.
زبانم لال من کی گفته ام از اسلام خسته شده ام. تازه کلی بابای خدابیامرزم با مامان خدا بیامرز ترم - چون هم قبل از پدر مرده و هم جوان بوده - کلی بهم حال داده اند که بتوانند مرا مسلمان بزایند. حالا شما از قبر اجدادمان بلند شده ای که ما را برگردانی به قبر متروکه. من دیگر در فکر قبری نو هستم برای یکبار هم شده خانه ام کلنگی نباشد. من از خدا خسته شده ام که اجازه داده این ادم های زرنگ از زرتشت تا محمد و الا ماشاءالله "نیاز به خدا"ی انسان را به خود خدا تأویل و ترجمه کنند و خودشان هم بشوند نمایندۀ کسی که خودش فقط در ناخودآگاه من بود تا "نیاز به خدایم" را تأمین کند تا از جهل و تاریکی و ضعف خودم نترسم. و چقدر ترسناکند خدایانی که واقعاً وجود دارند و نماینده هم تعیین کرده اند بنام هرکی. از جمله بزرگمهر. یا...هو
دلقك عزيز، چه گل گفتى. دين ، مذهب يا هر فرقه و مسلكى كه ملايان ، موبدان و كشيشانش تنها شغلشان و محل نان دراوردنشان از پررنگ كردن خير و شر و ترساندن من و شما از جهل درونمان است ، دكانداران زبده اى هستند كه بدون كار كردن گذران زندگى مى كنند . هر دين و مسلكى كه از خانه در آمد و دنبال رهرويان ترسان بود و خير شد و دنبال شر بود ، تبديل شده به حزبى سياسى و نوع حكومت اين نوع سياست را هم در تاريخ ديده ايم از موبدان ساسانيان بگير تا كشيشان قرون وسطى و جمهورى اسلامى و چه جالب كه گاهى احزاب سياسى هم همين برگ را از دفتر تاريخ امانت مى گيرند و خودشان دين جديدى مى شوند. دلقك جان فكر مى كنم كه آدرس قبر جديدمان را داريم فقط داريم دنبالش مى گرديم. البته اين وسط آدرس عوضى هم خيلى مى گيريم.
ارادتمند، افشين قديم
موندم که بابایی چرا از دست من دلخوره که از کامنت من میگذره و حتی جواب سلام دخترشم نمیده بعد چند وقت؟!(شکلک متفکر)
نکنه از من و حرف زدنم بدت میاد بابا تیمسار؟!خوب بهم بگو پس..تا بدونم..چون من از سکوت شما نمیخوام چیزی دستگیرم شه.
اصلا این سیاست نمیدونم چه حکمتی داره که ادمها رو اینقدر سخت و نفوذناپذیر و بی احساس میکنه!
من که تحمل ندارم که تو جوابمو ندی وقتی که اینهمه دوستت دارم و خودمم نمیدونم چرا!....
پس زبون به کام میگیرم از سخنان نسنجیده و رفتار بچگانه!
منو ببخشید بابایی..میدونم که حوصله نداری و اینقدر باهام صمیمی نیستی که اینجوری ازت گله کنم...
اما من که دست خودم نیست..همیشه عاشششقتم و میخوام ازین به بعد دیگه سنگین و رنگین و متین باشم تا بابام دوستم داشته باشه..:-)
شب بخیرر مهربون........
خانم مستانه فکر نمیکنید کمی دیگه دارید لوس بازی در میارید؟
مستانه مستانه مستانه!
جوان که بودم در چشم انداز دختران بودن علاوه بر زبانم، نفسم را هم بند می آورد. حالا که دیگر نفسی ندارم که بند بیاید زبانم عادتش را ترک نکرده در گم کردن کلمات. کلماتی که چطور می توانند در مقابل شکوه عاطفی و شور جوانی و زیبایی دخترانه و شیطنت نوشنده و ژرفای اندیشۀ تو بمقابلۀ برابر بیایند. اغلب چند واژه می نویسم برایت اما خودم را که جای تو می گذارم و می خوانم؛ می گویم: "چه بی مزه". و پاک می کنم و منتظر واژه های "بزیبایی مستانه باشد" می نشینم. اگر فرهنگ لغات چنین واژه ای ندارد تقصیر من چیه پدرجان. حالا که دعوایم کردی دل بدریا می زنم و یک واژۀ انگلیسی می نویسم برای احساسم و داوری ام نسبت به تو. اما اگر نتوانست همۀ زیبایی های صورت و سیرتت را پوشش بدهد قهر نکنی! Perfection. یا...هو
نه جناب ناشناس گرامی .. احترام شما و صحبتتون صد البته بر من واجب..اما من همچی فکری نمیکنم!
اینجا خونه بابای عزیزمه و هر وقت که اراده کنم بهش عشق ورزی میکنم پاک و خالصانه..
اگر کسی کامنتای منو برای بابام دوس نداره فقط میتونه نخونده بگذره از کنارش!..همین...
(چون راه دیگه ای برای ارتباط با بابام ندارم)
.
.
ممنون بابای بهترینم...خجالتم دادی امشب خیلی...من لیاقت اون واژه رو ندارم..فراتر ازون کلمه شایسته خود شماست.
اما ممنون که امشب بهم ارامش دادین تا راحت بخوابم...هر چی و هر کی که باشین برای قلب من عزیزترینید...
و البته من فکر نمیکنم که حکومت در موقعیت فعلی آقایان موسوی و کروبی و سرکار خانم رهنورد راا آزاد کند رسما، چون با این کار عملا گور خود را خواهد کند، درست است که مردم حل شدن مشکلات اقتصادی را بر آزاد شدن این عزیزان ترجیح میدهند ، لیکن اثر آزاد شدن این افراد به مانند نارنجکی تمام شالوده حکومت را از هم خواهد گسیخت و این چیزی نیست که حکومت تا وقتی قدرت را در دست دارد به آن راضی شود. ضمنا در اختلاف شخصیتی روحانی با بقیه دار و دسته حکومتیان با شما هم عقیده نیستم، او با توجه به سناریویی که در دست دارد حرکت میکند، هنوز از او چیز خاصی ندیده ایم که نشان بدهد خلاف نقشی که باید، ایفای نقش کرده باشد.تمام اهرمهای اصلی قدرت در دست خودشان است ، اگر حرکت بی جایی بکند روحانی، دخلش را خواهند آورد و مطمئن باشید که از مردم هم صدایی در نخواهد آمد.
راستش من دارم شک میکنم به این مستانه اصلا دختر خانم است یا یک موجود دیگر . دختر خانم باشد آنهم کسی که حجم سنگینی از درس و نوشتن مقالات درسی بر دوش دارد, ادبیات بچه دبستانی اش نشانه بیماری است یا چیز دیگر ؟ کلا این لوس بازی بچه گانه با نظرات سفت و سنگین سیاسی و درس ومشق فوق دکترایی اصلا به هم نمیخورد. مستانه خانم یا آقا برو این دام بر مرغ دگر نه دلقک خیلی متواضع ومودب است نمیخواهد سخن کلفت به بچه لوس بگوید ما خوانندگان قدیمی که اینجا حق آب و گل داریم به شما میگوییم لوس بازی درنیار حالمون به هم خورد.اه اه
مستانه جان
این ناشناس راست میگوید. دختر خوبم هر کاری جایی و وقتی دارد. اینجا یک وبلاگ تحلیل سیاسی است. اگر چه در صفای باطن و محبت شما شکی نیست ولی کمی هم ملاحظه بفرمایید. یکی از خصلت های خانمان برانداز ما ایرانیان مهرطلبی است که ان را در قالب عشق به سیاستمدار محبوب و یا روشنفکر محبوب پیاده میکنیم.اینجا موضوع جدی است .یک صفحه شطرنج است که عشق وعلاقه می تواند ما را از تعقل کور بکند. گل های عشق و محبت تنها پس از رفتارهای عاقلانه خواهد رویید . دخترم خدا نگهدار تو
دوستدار مستانه های ایران و ایرانی های مستانه
سلام و عرض ادب به همگی دوستان..
چه اونها که با بی انصافی و بی هیچ شناختی، منو بیمار روانی و شاید مرد میدونن و چه ناشناس اخری که با بزرگواری و صعه صدر به اغماض در میگذرد..
من فقط چون ارزوهایی که برای سرزمینم داشتم رو در قالب سخنان دلقک پیاده میبینم عشق به ایشون در دلم جوانه زد.(و نه تنها ایشون که همه امثال ایشون که قلمی برنده دارند و قلبی تپنده)..
و اون خدایی رو که هیچوقت نتونستم به نبودنش قانع بشم رو شاهد میگیرم که هرگز بنا بر گفته شما دامی نداشتم که بر مرغی بنهم جز ارادتی به شخصیت محبوب ضمیرم.
اطاعت میکنم از امر دوستان بزرگوارم و اگر زین پس فرصت کنم و گاهی به وبلاگ پدر بزرگوارم سری بزنم حتما خواننده خاموش ایشون خواهم بود.
در پناه حقیقت باشید همه اهالی سیرک با سیرک گردان محبوبش...
با ارزوی پیروزی برای شما در رسیدن به اهداف بلند منشانه و سازنده...
مستانه:کسی که هرگز فراموشت نمیکنه بابایی....
گفتی بلند منشانه یاد "دد منشیانه" افتادم!
چا او
عمو دلار
به مانی
من نه شما رو میشناسم نه مستانه رو ولی از ادبیات شما دلگیر شدم . ببین دوست گرامی درسته که وبلاگ تیمسار عزیز درباره تحلیل و تفسیر مسائل سیاسیه و من و شما و دیگر دوستان رو که کمابیش با هم اشتراکات سیاسی و اجتماعی داریم رو علاقمند به پیگیری و خوندن مقالاتش می کنه ولی از نظر من یه اتمسفر غریبی داره که احساس برانگیزه و آدمو درگیر و پاگیر می کنه و اون وقته که با آدمی که تا حالا ندیدیش و باهاش حرف نزدی و نمی دونی چه شکلیه و کجاست یه ارتباط عاطفی بر قرار می کنی ، باهاش بحث و جدل می کنی ، باهاش همفکر می شی ، باهاش خوشحال میشی ، باهاش ناراحت می شی ، طوری میشه که شما و دوستان دیگه که نظر می ذارید برای من آشنا می شید از تفکر بعضی دوستان خوشم می یاد و تو دلم بهشون احسنت می گم و با بعضیای دیگه ساز مخالف می زنم . باهاتون یه دنیایی و می سازم فارغ از دنیای خارج ، اونوقته که تیمسار دیگه برام یه تحلیگر سیاسی صرفا نیست اون وقته که میشه تیمسار جون یا میشه بابایی ، اون از سیاست برات میگه و تو براش از دلتنگیات با اینکه می دونی اون یه نظامیه ولی می گی خب مگه یه نظامی دل نداره؟ اون وقته که تو بعضی لحظه های دلتنگی میشه برات آرامش روح پس تو هم دوست خوبم نشو سوهان روح . از خواهر خوبم مستانه هم می خوام که به دل نگیره و این فضای مردونه رو همچنان با دلنوشته هاش کمی لطافت ببخشته .
تیمسار جون مخلصیم ایشالا یه روزی زیر پل صدر سردار قالی ببینیمتون
مرسی حسین 60 جانم!
درست می گویی و همۀ افتخار و غرور سیرک مان به همان "اتمسفر غریبی" برمی گردد که گفتی. و چقدر خوب است که ما در دنیای مجازی سیرکی داریم که همه لخت می آیند و خودشان را واقعی تر از هر واقعیتی در دنیای واقعی عرضه می کنند و با هم رشد می کنیم و عشق می بازیم و جدی می شویم و لوس می شویم و موزائیکی خوشرنگ از جامعه ای که داریم و خانواده ای که هستیم و نیازی که داریم می شویم:
جدی اما نه عبوس!
شوخ اما نه لوس!
دلخور اما نه مأیوس!
و............. مثل خانواده ای که مستانه نباشد یخ می زنیم حسین 60 نباشد می میریم. افشین نباشد معلوم نیست چه خاکی بسرم بریزم و مانی نباشد زیاده روی می کنیم و غریبی که آشناتر از هر آشنایی است در دیار غریب و وطن فریب و عمو دلار ادیب و ناشناس های شناس و ادوارد البی دوم و خانم آشنا و .... دوستتان دارم و به همۀ خانواده می بالم و از جر و بحث تان می آموزم و راضی ام. یا...هو
شرمندم كردي تيمسار جون
الان تصميم گرفتم برم بيرون يه قدمي بزنم . از دستم ناراحت نشيا ولي بعد مست شدن از عطر ناب اين قلم جادوييت و تو اين هواي باروني تهرون يه نخ سيگار مي چسبه .
( ميگم انقد فضاي سيركو احساسيش كنيم كه ماني فرار كنه )
:)
مستانه عزيزم، تو آزادى كه هر جور دلت مى خواهد با دلقك من، بابايى خودت و تيمسار ديگران صحبت كنى، اينجا از نظر من سيرك است و سيرك بايد رنگ و وارنگ باشد. اگر هم بعضى تندى كردند به دل نگير اين نتيجه قرنها فرهنگ مرد سالارى است كه در ٣٥ سال اخير بسيار پر رنگتر هم شده و متاسفانه در ضمير ناخوداگاه مرد و زن ايران ما جا خوش كرده و به ما حق مى دهد كه همه را امر به معروف و نهى از منكر كنيم ، حتى اگر خودمان را روشنفكر بدانيم. مستانه عزيز براى دل خودت بنويس و نه خوش آمد ديگران، آزادى ايران آينده از همين سيرك بايد شروع شود. هر كس هم دوست نداشت حرف شما را مى تواند تا اسم مستانه را ديد نخواند و به كامنت بعدى برود. بد ترين چيز اين است كه احساس كنى در سيرك هم آزاد نيستى.
ارادتمند همگى تماشاگران و دلقك. افشين قديم
من همان ناشناس یکم هستم که از خانم مستانه پرسیدم: " آیا فکر نمیکنید ..." . من نه قصد گرفتن آزادی کسی را داشتم و نه امر به کاری کردم. فقط نظر خودم در مورد کامنت ایشان را با طرح یک پرسش بیان کردم. حالا که میبینم جریان کمی به درازا کشیده و از موضوع اصلی این پست دور شدیم با اجازه دلقک یک توضیح مختصری میدهم.
گناه من نیست خانم مستانه اگر کامنت شما مرا یاد چت رومهای تین ایجری و کارت شارژ ایرانسل می اندازد. پیشاپیش ازین ذهنیت خودم پوزش میخواهم. اما دلیل مهمتری که باعث شد تا آن پیام را برای شما بنویسم راستش به این دلیل است که به شما مشکوکم. این شک من ممکن است بی دلیل باشد اما در این فضای مجازی و با انواع ترفندهای سربازان گمنام سایبری؛ کمی حق بدهید که شک برانگیز است که نکند شما آنکه مینمایید نباشید و قصدهایی برای دلقک داشته باشید. البته من وکیل وصی دلقک زنده نیستم و خود ایشان با توجه به سابقه نظامیگری حتما برای یکبار هم که شده از جلوی در اداره دوم رد شده اند. باز هم پوزش میخواهم اگر شک بیمورد دارم.
ارادتمند و شرمسار محبت همه دوستان ارزشمندم...
از مانی(که بهش حق میدم اخم کنه) تا عمو دلار ایجاز گو و حسین 60 عزیز و افشین مهربان و شهروند..سه چرخه..و ناشناس های دوسداشتنی...
امید که از ابشخور دریای دانش و ادب شما،من هم مفتخرانه جرعه ای سیراب بشم که ادمی تا لحظه مرگ به اموختن علم و ادب نیازمنده....
و با عرض پوزش از بابا تیمسار عزیز که ناخواسته فضای کامنت ها از اصل مطلب دور شد.(بخاطر شرمندگی از فعل مجهول استفاده کردم) ...
شب بر همگی حاضرین و غایبین خوش...
عجب......به خاطر احترام بابا دلقک عزیز من دیگه چیزی نمیگم.....
اما شما و دیدگاه های منفی تون رو به خدا واگذار میکنم...
در ضمن نوع حرف زدن من رو هر دختر با احساس و بی کینه ای با پدر دوسداشتنی خودش میتونه داشته باشه.
و دلقک رو من به جرات قسم میخورم در اینموارد براش نگران ترم تا شما...
روشنفکری با این درجه زیاده روی در منفی گرایی به جایی نخواهد رسید.
سربلند باشید.
به همه دوستان و دلقک گرامی:
من هم مانند ناشناس اول ذهنم به ارتش سایبری کشیده شد بود مدتها پیش. همه دوستان و مستانه خانم میدانند که زنان ایران در ابراز محبت حتی به پدر ومادر هم خیلی دست و دلباز نیستند وبیشتر مشتاق شنیدن ابراز علاقه از سوی دیگران هستند. با این پس زمینه فرهنگی و با آن دستبردهای شریعتمداری به نوشته های دلقک شاخک های من و گمان دارم خیلی ها تیز شده که دارند دامی برای دلقک تنها و غریب پهن میکنند. امیدوارم اینطور نباشد و مستانه خانم از سخن تلخ من تجربه خوبی بگیرند.اگر راهی بود که میتوانستم مستانه خانم را به چشم ببینم ومطمعن شوم که یک دختر حساس و طناز ایرانی است که خستگی درس و مشق را به ابراز محبت بی شیله پیله به پدرش جبران میکند خالصانه بر انشگتانش بوسه میزدم وپوزش میخواستم از بدبینی ام.
متاسفم که این بحث بی ارزش اینقدر طول کشید و منو وادار به انجام کاری کرد که تا حالا نکرده بودم.(گذاشتن عکس بر روی پروفایلم)
چون همون سربازان گمنام که اسم بردید میتونن به همون اندازه برای منم خطرناک باشن که خط فکری من هم همسو با دلقک هاست..
اونقدرها هم کمبود محبت ندارم که مشتاق شنیدن حرفهای محبت امیز و پرسوز و گداز از سوی هر کس و ناکسی باشم و دنبال این مهملات هم نیستم...
(که اگر بودم تو همین سایت که ادرس دادم دنبال این حرف و حدیثا میرفتم!)
ادمی بهتر اونه که به رسالت افریده شدنش که همون عشق وزریدنه بیشتر عمل کنه و کریم باشه نه لعیم..
ضمن اینکه من خیلی هم عادت به ابراز محبت به هرکسی ندارم و یقینا دلقک جزو معدود و انگشت شمار افراد مورد علاقه منه.
من از سال 89 عضو سایت ایران بیستم و حتی فیس بوک یا هیچ جای دیگری نرفتم و ثبت نام نکردم.
همه افراد سایت با ایده های من اشنان و حتی اگر ازونا در مورد من سوال بپرسید شاید منو کافر و دشمن خونی نظام هم بهتون معرفی کنن!
(البته از سوی افراد متعصبش و نه روشنفکراش)
اینهم ادرس اینترنتی پروفایل و عکس خود من....که هیچوقت هم ادعای طنازی نداشتم و فقط و فقط به اندیشیدن و اموختن و جاهل از دنیا نرفتن فکر کردم.
اگر راضی تون میکنه من دیگه حرفی با کسی ندارم و همه رو به خدا میسپارم.
اگر هم باز بر سر حرف خودتون هستید شما رو به خیر و مارو به سلامت...
تا ما باشیم اونقدرها هم به چهره های محبوب سیاسی و اجتماعی مون ابراز محبت نکنیم وقتی عرف جامعه اینقدر واپس گراست!
در پناه حق..
ارسال یک نظر