۱۳۹۲ آذر ۳۰, شنبه

کریسمس مبارک خانم وزیر: زنی که نابودم کرد با نیوشایی!



سعی می کردم ذهنیت زن ستیزم را اصلاح کنم همیشه. اما همیشه هم آخرش می گفتم این یک استثناست. ایندیرا گاندی هندی را حواله می دادم به پدرش، برای مارگارت تاچر بهانه می آوردم از کمتر زن بودن و اولاد آوریش. انجلا مرکل را با زندگی خصوصی نه چندان تابلو به شفافی می نواختم. حتی ویکتوریا را با دیوید بکهام موفق می دانستم و نه خودش را بتنهایی. خلاصه هر زنی را می ستودم یک علتی هم می تراشیدم آخرش که این یک استثناست و زنان توانایی مردان را ندارند در نهایت.

تا اینکه از یک هفته پیش گرفتار خبر وزیر دفاع آلمان شدن خانم اورزولا فون درلاین 55 ساله شدم (اینجا) و به آهستگی مزه مزه کردن یک آب نبات چوبی خوشمزه در کودکی آب شدم و نابود شدم در مقابل شکوه و توانایی اراده و خواست این مادر زیبای آلمانی.

زود داوری نکنید که او از خانواده ای مرفه بوده است و دارای امکانات. به حرفم درست توجه کنید که این خانم با 7 شکم پر از عشق و فرزند آوری زنانه به قله صعود کرده است در هر زمینه ای. خانمی به این پایگاه و جایگاه که هم حاضر شده و هم عاشق بوده در 7 بار زایمان برای فرزندانش یک خدای جدید و مؤنث است. فقط باید مثل ما! زن باشید و 7 شکم زاییدن را بتوانید لمس کنید که یعنی چه: "حداقل 12 سال از عمر جوانش را در راه مادربودن هزینه کرده است".

کلافه ام از این همه زیبایی و توانایی! و متعهد می شوم که هر مزخرفی تا کنون گفته ام در برتری ذاتی مردان نسبت به زنان را پس بگیرم و خفه بشوم. این خانم وزیر زیبا نابودم کرد و چه نابودی فوق العاده و شکست نیوشایی! کریسمس مبارک خانم وزیر. کاشکی من هم یک سرباز ارتش آلمان بودم در لحظه و زیر دست شما خدمت می کردم. یا...هو

بعد از تحریر: این نوشته از عمق جانم بلند می شود و شاید هم کمی با مزخرفات خامنه ای در مورد نرخ پایین باروری در وطنم گره خورده باشد. تقدیم بهمۀ زنان و دختران جوان کشورم و دختران خودم که بقول سعدی: رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند!

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

اگر زن ها دو یا سه بار در زندگی می زایند , در عوض مردها هر روز می زایند!
همانگونه که از زن در اینباره تقدیر می شود از مرد هم باید بشود.

ناشناس گفت...

به قیافه داغونه شوهر این خانوم نیگا کن! و قیافه شاداب زنش! کدوم یکی قهرمان تر است؟!!
بنظرم شوهره تازه از سر کار برگشته و الان هم باید بره مسافرکشی!
(شوخی کردم درورد بر همه مادران و پدران)

مستانه گفت...

شما اونقدر بزرگواری بابایی که برای همه خوبیهات همیشه دلیلی داری.
اخه مگه میشه دلقک عزیز با اینهمه مهر وصف ناشدنی زن ستیز هم باشه..؟
نه که نمیشه...
امشب خدمت رسیدم تا شب یلدای باستانی رو به اقاجون عزیزم تبریک بگم با ارزوی عمر طولانی.
و بگم که احساس دل تنگتون رو از فاصله های خیلی دور تا عمق جونم درک می کنم.
به امید اتمام این روزهای سخت و بازگشت توام با شادی شما به اغوش وطن عزیز....
مواظب خودتون باشید...

سه چرخه گفت...

واي چه بحث خوبي راه ميافتاد اگر كمي از مواضع مردسالارانه كمتر كوتاه مي آمديد تيمسار!! ولي به شخصه هيچ تفاوتي را بين مردان وزنان قايل نيستم كه از دي ان اي ناشي شده باشد، تنها تفاوت را در محيط رشد و آموزش هاي انساني ميدانم و هورمون هاي مردانه كه شكست و سكوت را براي مردان سنگين مي كند و صرفا مانند يك دوپينگ است به نظرم. كه زنان با كمك خصوصيات ديگري جايش را مي توانند پر كنند.
با توجه به شرايط در كشور ما و اكثر كشورها و انتظاراتي كه از زنان ميرود تحليل هاي شما- در مورد تاچر و مركل- درست بود، و فكر ميكنم انتظارات جامعه كه به مرور زمان معتدل شود در دنيا از زنان و فقط و فقط از آنها يك مادر حداكثر شاغل را نخواهند آنوقت زناني كه بدون نياز از دست شستن از ماهيت زنانه و مادرانه شان احساس كنند ميتوانند پيشرفت كنند بيشتر وبيشتر ميشود مانند اين خانم. اما در گذشته لازم بوده فكر ميكنم با توجه به نگاه مردسالار جامعه كه يك زن كلا خود را با مسائل زنان چون فرزند و همسر وغيره غريبه كند تا بتواند سري در بين سرِسخت مردان گردن كلفت در بياورد :-). به عبارتي در گذشته حق ذاتي براي برابري مرد و زن حتي در امريكا و اروپا هم وجود نداشته، براي همين هست كه خانم ها :-) تاچر و مركل اينقدر متفاوت از زنان به چشم ميرسيدند.

ناشناس گفت...

يلدا ، هانكا، كريستمس و غيره بر همه مبارك باشد از هر رنگ و نژاد و مذهب، زن يا مرد. تا باشد روزى دنيا بشود سيركى شاد و رنگ و وارنگ.
افشين قديم

Dalghak.Irani گفت...

زیاد شب یلدا مبارک توی ادبیاتم نمی نشیند. بلکه هم ما جوانی مان را چنان در اعیاد جوراجور و بهر بهانه سپری کردیم که یلدا بعنوان بلندترین شب طبیعت برای مان یک سنت دورهم جمع شدن حالا بخور کی نخور بود. پس شب یلدا خوب است که امسال هم آمد و دیدم.
اما از مستانه عزیزم ممنونم که کماکان هست و انرژی زیبایی و جوانیش را می پاشد به دلقک و سیرک در حال سوسوی چشمک های کم فروغش: - یاد سینما شهر قصه افتادم و فیلم ترافیک ژاک تاتی هنرمند. در یک سکانس برف پاک کن های ماشین ها را با سن و سال و ویژگی های شخصیتی رانندگانش تنظیم کرده بود. مثلاً جاهل ها و راننده کامیون ها که با چه ابهت داش مشتی واری هم حرکت می کردند یا پیرمرد فرتوتی که در داخل فولکس قراضه اش فقط یکی از برف پاک کن هایش با تأنی و هر از چندگاهی یک حرکت "داره از حرکت می ایستد می کرد" و ... بماند-

می خواستم به بهانه بگویم که من خودم را بیشتر آرتیست دوست دارم و می دانم تا تحلیلگر جدی سیاست و جماعت. و چون بی اسم و رسمم و کسی هم برای یک دلقک تره خرد نمی کند در غیر معابد مقدس شادی. بنابراین از هر اسم و شهرت معروف و در توجهی استفاده می کنم که حرف های خودم را بزنم و وادار به شنیده شدنم بکنم. چون اگر برای شما مقاله بنویسم از معلومات خودم و بهانه ای از یک اسم یا موقعیت در تیتر و متنش نباشد بعید می دانم که بین اینهمه عنوان داران و نامداران کسی با طرحات مغز یک دلقک حال کند و خیلی زود از رونق می افتم. بنابراین انتخاب موضوع و بهانه فقط کاربرد علاقه مند کردن خواننده را دارد و بعد از آنش منظورم بسط افکاری است که باور دارم و می خواهم گوشی بگوشی یا دهان بدهانی یا چشم بچشمی به چشم و گوش و زبان و فکر دیگران برسد و اگر این وسط سیاستمدار و فرهیخته ای هم اگر به تورم خورد که فبها و بخواسته ام رسیده ام.

به غریب آشنا گفتم در پست قبلی ولی اینجا نوشته ام. پس کپی پیست می کنم تا آنجا هم منتشر کنم و اینجا هم میگذارم باشد بخاطر عزیزم مستانه! یا...هو

ناشناس گفت...

درود بیکران بر شما... که چنان نغز بود این سخن...آنگونه که از عمق جان برآمده بود...بر عمق جان نشست.
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم/هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

مستانه گفت...

سلام مجدد اقا جونم...
اما اون ابهت داش مشتی وار "جاهل ماب" هرگز پختگی و تکامل حرکت اروم و پرتانی اون پیرمرد رو نداشته..که درخت هر چه میوه و ثمرش بیشتر ،شاخ و برگش افتاده تر!
و فقط کسانی که لیاقت درک ارزشمندی یک سرو پیر رو داشته باشن،به نشستن زیر خنکای سایه اون فکر میکنند،پس نگران درک مردمان از سخن خود نباشید.
برعکس این ما هستیم که از فضای امید در سیرک شما انرژی مثبت میگیریم.پتانسیلی که انسان رو به یافتن بهانه ای مجدد برای بودن در این حلقه سوق میده.
یلدا هم قشنگه..خیلی...چون بوی سنت و زیبایی و سادگی و بازگشت به ارامش های طبیعی میده نه غرق شدن در سرگشتگی های انسان معاصر لای ماشینیزم بی احساس!:-)
سپاس از توجه تون به این دخترک همیشه کم صبر و طاقتتون..مشغول اماده شدن برای امتحانات پایان ترمم..اما سیرک رو فراموش نمی کنم.
شاد باشی بابای عزیز تر از جاانم..

ناشناس گفت...

مطمعن هستید 7 بچه را خودش زاییده؟ فرزند خوانده نیاورده؟

ابوالفضل گفت...

عمو دلقک اگه چنین زنی نصیب من بشه بعنوان یک مرد، حسابی احساس حقارت خواهم کرد...
البته این احساس بد حقارت رو میشه بوضوح تو چهره ی این مرد بیچاره هم دید :-)