۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

از عصبانیت مصمم هاشمی در داخل تا اظهار همدردی بزدلانۀ خامنه ای در خارج.

The Cornell Farm



1- دفتر هاشمی رفسنجانی مثل دفعۀ قبل این بار هم ادبیات - و نه محتوا - نقل قول از جلسه با استانداران را عین جملات هاشمی ندانسته و تأکید کرده است که نه صراحتی در اعتراف به عدم اعتماد رهبر داشته ام و نه خشونتی به اندازۀ "سپاه امروزه به کمتر از کل کشور از داخل گرفته تا خارج و از سیاست گرفته تا اقتصاد راضی نیست" در ادبیات همیشه ملایم و معتدل و محافظه کار من هاشمی سابقه دارد. اما برای راوی هم حرجی نیست و او نیز خیانت در امانت نکرده و خلاصه کردن شرح گفتار هاشمی غیر از با همین ادبیات کمی رادیکال ممکن نبوده است.

2- در پست دیشب نوشته بودم که خدا کند این نگرانی هاشمی چنان عمیق باشد که دست به یک اقدام ایجابی بزند و حالا که مطمئن شده - و حاضر شده آن را علنی کند - مشکل نه در احمدی نژاد بلکه در خامنه ایست؛ دچار انفعال و دررفتن از صحنه نشود و سرنخ مقابله با خامنه ای را از دست ندهد. خوشبختانه باید مژده بدهم که هاشمی امروز هم جلسه داشته با مجلس هشتمی ها و در آنجا صریحتر از دیروز - با تأسف و عصبانیتی مصمم - هم علت همۀ خرابکاری های 8 ساله را بدلیل حمایت خامنه ای از احمدی نژاد معرفی کرده و با مثال زدن از انحلال سازمان ها و شوراها و یکه تازی های هر آنچه احمدی نژاد اراده کرده است این پرسش اخطار واضح به خامنه ای را طرح کرده است که مگر مملکت شهر هرت و بی صاحب بوده که این آدم پیزوری هر کاری دلش خواسته کرده و می کند و رهبر کشور نه تنها واکنش منفی نشان نمی دهد بلکه با بازداشتن سایر قوا از انجام وظایف و مسئولیت های قانونی شان خرابکاری های احمدی نژاد را تقویت هم می کند. البته حرف نقل شده از هاشمی خلاصه بوده به اینکه "کسانیکه مسبب خرابکاری ها هستند از ورود و شرکت نیروهای دلسوز به صحنه جلوگیری می کنند و ...". این نشان می دهد که هاشمی قرار نیست صحنه را خالی کند. انشاءالله". 

3- آیت الله خامنه ای هم امروز حرف زده و از جمله و برای اولین بار - در نوع خود - انفجار در بوستون امریکا را با شدت بی سابقه ای محکوم کرده است. - البته خامنه ای بمناسبت روز ارتش چند جوک و لطیفه هم گفته راجع به ایمان و وجدان کاری و توانمندیها و حرمت و کرامت ارتش که همه اش دروغ بین و آشکار است و من شهادت می دهم که اگر در ارتش ایران وجدان و ایمان و حس مسئولیت و توانمندی بود - مثل همۀ سازمانها و ادارات دیگر هم - مربوط به نیروهای تربیت شده و باقی مانده از زمان شاه بود که در حال حاضر قریب به اتفاق بازنشسته شده اند و نیروی استخدامی جمهوری اسلامی نه ایمان دارد و نه وجدان دارد و نه توان. و کرامت و حرمت که دیگر اظهر من الشمس است که باقی نگذاشته جمهوری اسلامی برای هیچ ایرانیی، و بویژه کسانیکه در سازمان های کلاسیک (بخوان طاغوتی ) باقی مانده از حکومت پیشین خدمت می کنند. - 

4- اما در مورد انفجار در ماراتن بوستون و محکوم کردن آن از سوی خامنه ای کمی احساس خطر می کنم برای ایران. بدین معنا که اگر انفجارهای بوستون ارتباطی با تروریسم - اسلام - داشته باشد تیم اوباما را ناچار خواهد کرد که سیاست رادیکالتری اتخاذ و بویژه در مورد ایران و سوریه بسمت دخالت نظامی برود. همان سناریویی که انفجار برج های دوقلو باعث به صحنه آمدنش شد در حمله به افغانستان و عراق. لذا چنین گمان می کنم که خامنه ای از این زاویه است که چنین سریع و با شدت آن را محکوم کرده است حتی اگر با زدن چاشنی محکوم کردن کشتار بی گناهان در سوریه و عراق و افغانستان هم خواسته باشد کارش را انسانی و نه سیاسی جلوه بدهد.

5- این مطلب را دیشب می نوشتم که ناتمام ماند و حالا خبر می رسد که کارخانه ای در تگزاس امریکا منفجر شده و کشتار عظیمی راه انداخته است. همزمانی این حادثۀ طبیعی تر - البته بسیار نادر در امریکا - با انفجارهای تروریستی! بوستون یک نوع همپوشانی روانی ایجاد خواهد کرد در ذهن امریکایی بشدت امنیت خواه و اوباما و دموکرات ها را مجبور به واکنش سخت تر و خشن تری هم خواهد کرد در خارج از مرزهای امریکا؛ و شک نباید کرد که این بار بدون کمترین تردیدی هدف ایران خواهد بود. چه عملیات بوستون تروریستی اسلامی باشد یا اقدام نئونازی های غربی انگشت اتهام بسوی ایران خواهد بود بعنوان کانونی که 35 سال پیش اسلام (سرمنشاء تروریسم جدید) را به مناسبات سیاسی کشاند. بعبارت دیگر اکر بمب گذاری در بوستون کار مسلمانان باشد که نیازی به توضیح ایران مقصر است نخواهد بود. اما اگر انفجار کار گروه های داخلی و امریکایی غیر مسلمان باشد بازهم با این استدلال که کار اینان در واکنش و اعتراض به تروریسم اسلامی - نظریۀ قاتل دوسال پیش نروژی - بوده است ایران را محرک معرفی و هدف خواهد کرد.

6- ضعف شدید و غیرقابل توجیه پلیس و نیروهای اطلاعاتی - امنیتی امریکا در جلوگیری از انفجار بوستون اولاً و سردرگمی و ناتوانی و انفعال آنان در بعد از انفجار ثانیاً و عدم توانشان در مورد شناسایی و دستگیری و معرفی بمبگذاران و یا حتی منشاء داخلی یا خارجی داشتن آن و ده ها مجهول دیگر ثالثاً هم کمک می کند که اوباما برای سرپوش گذاشتن بر این ضعف های شدید امنیتی نیز عکس العمل فرافکنانه اش شدیدتر و سریعتر بشود و خدا رحم کند بما تا بلکه هاشمی و دیگر نیروهای عقلانی در این دوماه باقیمانده بروز سرنوشت کاری کنند کارستان. و الا ماندن خامنه ای در این ژستی که تا کنون داشته است شکی باقی نمی گذارد که ایران دچار جنگ ویرانگری خواهد شد در پی تضعیف کامل از راه تحریم ها. یا...هو

۱۹ نظر:

دکتر کبیر گفت...

کم کم نشانه های حرف من که "هاشمی خواهد آمد" داره بروز میکنه.
ریاست جمهور آینده نیز هاشمی خواهد بود.

ناشناس گفت...

بدون شوخى و با لب و زبانى خشك ميگويم...
نوش...
و اينجا ميگويم چون ميدانم حتما خوانده ميشود:
آقاى خامنه اى و وطن را بس مصلحت است كه ايشان در حركتي نمادين و براي كشته شدگان انفجار تگزاس تدارك يك نماز جمع به امامتشان را ديده و به انجامش برسانند، و اين بار در گفته هايشان در آن از دادن جنبه سياسي به آن پرهيز جويند.
چنان واكنشي به فاجعه اخير بازتابي بي خرج ولي بسيار عظيم و مثبت داشته و حتما تبعات خوبي در پى خواهد آورد...
والله خيرالصالحين.

ناشناس گفت...

سلام دلقك عزيز
تا زمان پايان ثبت نام نامزدهـاي رياست جمهـوري تحليل كردن و حدس و گمانه زني بسيار دشوار و سخت خواهد بود براي شما و هـمه تحليل گران به احتمال زياد
زيرا حرفهـايي كه زده اند را تكذيب مي كنند و يك سردرگمي عجيبي هـمه را فرا گرفته است ( در بين بازيگران سياسي البته به طور خاص)
اين سردر گمي و بلاتكليفي ناشي از حال و روز حكومت مي باشد
خامنه اي براي اولين بار خود را ضعيف و ناتوان از اجراي پروژه يكدست كردن حكومت مي بيند
در انتخابات دوره هاي قبل از چند ماه به انتخابات شروع مي كرد به برنامه ريزي و سخنراني و ادرس دادن به جامعه كه چه رييس جمهـوري مي خواهد و سياسيون هم تكليف خود را مي فهـميدن
ولي حالا خامنه اي مي داند كه چه مي خواهـد ولي نمي داند كه ايا توان رسيدن به ان را دارد يا نه
خامنه اي ديگر به طور كامل فهـميده است گه چقدر مردم از او متنفرند
و به هـر كسي كه با او ( حتي ظاهـري) نا سازگار باشد ، اقبال نشان خواهـند داد
پروژه يكدست كردن حكومت به سخت ترين بخش خود رسيده است
خامنه اي با دزد خواندن هـاشمي و سلطان حسين خواندن خاتمي ، نتوانست انهـا را از چرخه سياست كشور خارج كند
ايا امروز بايد انهـا را رد صلاحيت كند ! يا بنشيند و نظاره كند كه مردم به خاطر نفرت از او ، به هـاشمي و خاتمي راي مي دهند !
همه ما به هاشمي و خاتمي انتقادات و ايرادات به حقي داريم ، ولي اگر اين دو نفر كانديد بشوند ، احتمال زياد خيلي ها به انهـا راي خواهند داد
براي هـمين تمام تلاش خامنه اي اين است كه انهـا اساسا ثبت نام نكنند
خامنه اي هـرگز موفق نشد كه يك شخصيت برجسته در اطراف خود پرورش دهـد براي يك چنين روزي
تعريف و تمجيد هـاي افراطي و مسخره از دولت احمدي نژاد و دادن لقب محبوبترين دولت از زمان مشروطه تا امروز هـم نتوانست كانديدايي در كف دست خامنه اي بگذارد كه امروز نگران حضور هـاشمي و خاتمي نباشد
توجه داشته باشيد كه دست احمدي نژاد براي بريز و پاش پول فراوان بين مردم خيلي باز بود ، چون قرار بود كه مردم ببينند كه حكومت يكدست ( به زعم خامنه اي ) چه مزاياي فراواني دارد
ولي امروز با كانديد شدن هـاشمي و خاتمي ( به نظر نگارنده ثبت نام خواهند كرد ) تمام رشته هاي خامنه اي پنبه خواهـد شد
خامنه اي در حسرت كاريزماي خميني خواهد مرد و هـاشمي و خاتمي هـم اگر كانديد نشوند ، به تاريخ خواهند پيوست در عين زنده بودن .
پاينده باشيد

Dalghak.Irani گفت...

سلام.
البته منظور من از تحرک خوب هاشمی نامزد شدن ایشان نیست و کماکان معتقدم که اگر روحانی گرم بگیرد فعالیت را نشانۀ نیامدن قطعی هاشمی است. منظور من این بود که هاشمی بغیر از نامزدی هم قصد انفعال ندارد و می خواهد فعال باشد در مقابل استراتژی خطرناک خامنه ای. یا...هو

محمد گفت...

سلام دلقک عزیز
از سعید جلیلی بنویسید . یکی از آشناها که با محافل امنیتی حشر و نشر دارد حدود 3 سال پیش به من گفت که سعید جلیلی رئیس جمهور بعدی است . نمی فهمم چرا هیچ خبری از او نمی شود ؟

ناشناس گفت...

دلقک جان سلام و ارادت
من هم نگران بوستون هستم آبستن خبر‌های خوبی‌ نخواهد بود مخصوصاً تعلل آمریکا در اعلام بانی آن، بگذریم

چیزی که برای من سوال است و احساس می‌کنم سوال مهمی هم هست اینست که چرا خاتمی و هاشمی‌ کاندیداتوری خود را منوط به موافقت رهبری کرده اند؟! یعنی‌ پور محمدی قالیباف ولایتی حداد رضائی لنکرانی روحانی باهنر متکی‌ خلاصه اره اوره شمسی کوره همه از رهبری اذن دخول گرفته اند بعد اعلام نامزدی کرده اند؟! گیریم که بله اذن دخول گرفته اند اما این اذن دخول به چه معناست؟! یعنی‌ شما میتوانید بیایید تنور انتخابات را فقط داغ کنید - روی فقطش تاکید می‌کنم - ولی‌ انتخاب نهایی‌ از پیش تعیین شده است؟! آیا منظور هاشمی‌ و خاتمی از موافقت رهبری با کاندیداتوری آنها این معنا را میدهد که اگر ما انتخاب نهایی ات هستیم شرکت می‌کنیم؟! اینکه تعداد بیشتری برای این دوره احساس تکلیف میکنند نشان از این است که رهبری هنوز تصمیم نهایی‌ را نگرفته است - روی هنوزش تأکید می‌کنم - و از همین رو هر کس می‌خواهد بخت خود را برای دلربایی از رهبری بیازماید؟! یا این انتخابات به جهت حساس بودنش نیاز به عمله بیشتری دارد که بیشتر سفر کنند بیشتر میتینگ بذارند بیشتر ز‌ر بزنند تا بلکه ۴۰ درصد بشود ۶۰ درصد یا حداقل یه ۳۰ ۴۰ درصدی باشد که بشود از دریچهٔ دوربین کرد تو چشم دشمنان و فتنگران و غیر... و از کانال وزارت کشور هم یه ۲۰ ۳۰ درصد بزارن سرش و خلاص ؟!! اگر این گونه است و حرف اول و آخر را رهبری میزند پس دیگه چرا این محمود انقدر اره گوز می‌کند و اولدرم بلدرم می‌کند برای انتخابات و علل خصوص سر اسفندیارش! انتخابات را محمود بر گذار می‌کند با وزارت کشورش یا رهبری در بیتش؟! اگر منظور هاشمی‌ و خاتمی از موافقت رهبری اطمینان بخشی در مورد عبور از سد شورای نگهبان است که گیریم خاتمی را رد صلاحیت کنن که از ساکتین فتنه بوده ولی‌ هاشمی‌ که رئیس تشخیص مصلحت نظام است رد صلاحیتش بیشتر شبیه کمدی الهی دانته خواهد بود!!!

ولی‌ اگر آنگونه که ما گمان می‌کنیم نیست و اگر صلاحیت‌شان تأیید شود بقیه ماجرا دست انتخاب مردم است و پای صندوق‌ها مشخص میشود که دیگر این همه منمن کردن و موس کشیدن و تهدید و خایه مالی بیت را کردن برای چیست؟! یا هر دو تأیید میشوند و یکی‌ به نفع دیگری کنار می‌کشد که کدامش برای من مهم نیست یا هاشمی‌ به تنهایی‌ عبور می‌کند که آنگاه باز هم خیلی‌ شرایط فرق نکرده باز یکیشان هست که اگر خاتمی ردّ صلاحیت شود میشود سید مظلوم و البته محبوب! کافیست انگشت اشاره به سمت هاشمی‌ بگیرد به عنوان ناجی! و مردم به یاد دلار ۸۰۰ تومانی و مرغ ۱۰۰۰ تومانی و گوشت ۵۰۰۰ تومانی و سکّهٔ ۳۰۰ هزار تومانی و گوجهٔ ۵۰۰ تومانی و هزار تا خاطرهٔ‌ شیرین دیگر رأی اول و آخرشان یا خاتمی ‌ست یا کسی‌ که خاتمی بگوید و از لج شورای نگهبان هم که شده منتخب خاتمی انتخاب مردم خواهد بود؟! شاید بگویی مگر ۴ سال پیش خاتمی از موسوی حمایت نکرد؟! جوابش اینست که آن موقع دلار ۴۰۰۰ تومان نشده بود و به همین جهت هم محمود می‌خواست مرحلهٔ دوم را عملی‌ کند و یارانه‌ها را هم با نسبت خطّی ۳ ۴ برابر کند و رای رفته را به جوی باز گرداند ولی‌ نگذاشتند! مضاعف بر اینکه معادله امسال رو با داده‌های ۴ سال پیش نمی‌شه حل کرد در واقع این یک معادله جدید هست به ظاهر با همون ورودیها و خروجیها ولی‌ شکل معادله فرق کرده بنابرین روش ۴ سال پیش پاسخ گوی حل معادله نیست ۴ سال پیش خاتمی فقط حمایت کرد ولی‌ کاندید نشد و این با کاندید شدن و رد صلاحیتش و یا کنارگیریش به نفع دیگری کاملا متفاوته لذا اگر بر باور نخست باشیم - که انتخابات نیست و انتصابات است - که هیچ باید یک فاتحه زمزمه کنیم و برویم یه سیگار دو نفره دود کنیم و حالشو‌ ببریم ولی‌ اگر گمانه دوم صحیح باشد، تحلیل من این است که هم خاتمی هم هاشمی‌ هر دو کاندید خواهند شد با این اختلاف که خاتمی دیگر آن سید شکلاتی پوش نیست بلکه زره بتن می‌کند و به عزم گرفتن رد صلاحیت وارد کار زار میشود نه تایید و خود را پیش مرگ هاشمی‌ خواهد کرد ... که مردهٔ بعضی‌ انسانها بیشتر به درد می‌خورد!

عمو دلار

ناشناس گفت...

سلام دلقك عزيز
منظور من از نگارنده ( خودم) كامنت بود
اشتباه از طرز نوشتن من بود ، معذرت مي خوام
پاينده باشيد

حسام گفت...

جدا خوشم می آید از اینکه چطور آسمان را به ریسمان مییافی تا عجیب و غریب ترین فرضیه ها را خلق کنی :)

پسر حاجی گفت...

مافیای طلا احساس خطر نکرده اند و یک بمبی نترکانده اند؟

Ali گفت...

سال نو مبارک
دلقک جان اگر فرست داشتی برای من عوام بنویس این نحوه رژه رفتن در روز ارتش به چه معنی است ؟
تا بحال رژه ارتش این اندازه نامرتب ندیده بودم . چرا؟ یک ارتشی باسابقه از دیدن این بی ترتیبی چه نتیجه ایی میگیرد ؟
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=409643&st=810365

http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=409642&st=810365

ناشناس گفت...

تنها کسی که هاشمی از او می ترسد نه اصلاح طلبان بلکه هاشمی رفسنجانی است. بدین منظور بعید نیست او از وجود خاتمی که تدارکاتچی است استفاده کرده و بخواهد با تشویق به نامزدی او جلوی هاشمی را بگیرد. این آخرین ضربه مهلکی است که خاتمی به مردم ایران با بی کفایتی خود هدیه خوامد کرد!

ناشناس گفت...

خامنه ای بین مشایی، لنکرانی و پسرخاله اش (واعظ نژاد) یکی را برای ریاست جمهوری انتخاب می کند به طوری که راه مجتبی خامنه ای برای رهبر شده آسان شود........

ناشناس گفت...

خداکند به ایران حمله کند و حکومت آخوندیسم انحصارگرانسان کش، ویران کننده اسلام را سرنگون کند که هیچ امیدی به هاشمی رفسنجانی نیست...
تا هنگامی که خامنه ای و سپاه بر مسند قدرت هستند و آیات جیره خوار اسلام از آن حمایت می کنند و دلسوزان می ترسند و در حاشیه هستند تنها راه حمله آمریکاست به ایران....

ناشناس گفت...

تصحیح می کنم:
تنها کسی که خامنه ای از او می ترسد نه اصلاح طلبان بلکه هاشمی رفسنجانی است. بدین منظور بعید نیست او از وجود خاتمی که تدارکاتچی است استفاده کرده و بخواهد با تشویق به نامزدی او جلوی هاشمی را بگیرد. این آخرین ضربه مهلکی است که خاتمی به مردم ایران با بی کفایتی خود هدیه خوامد کرد!

ناشناس گفت...

دلقك عزيز، از سه سال پيش به اينكه خامنه اى و شركا عمدا ايران رو به سوى جنگ ميبرند مشكوك بوده ام. به نظر ميرسد كه اينها تنها راه نجات ودوام سلسله حكومت خودشون رو وجود يك جنگ تحميلى ديگه ميدونند از طرف ديگه تندروهاى جنگ طلب جمهورى خواهان آمريكا مثل گروه تى پارتى هم راه كنترل بر نفت خاور ميانه و بالطبع زير فشار نگه داشتن چين و روسيه رو در هرج و مرج ووجود جنگ در منطقه ميدونند كه در زمان حكومت بوش با عراق وافغانستان به طور مستقيم و در ادامه با سوريه و نهايتا ايران ادامه خواهد يافت ، البته مشكل وجود اوباما و اعتقاد او بر گفتگوست. همانطور كه دلقك عزيز گفت انفجار بوستون مايه ايجاد فشار بر اوباما خواهد شد و اين انفجار به نظر من هيچ ربطى به القاعده و تروريستهاى معمول ندارد چون از روشهاى معمول اونها استفاده نشده و هيچ كس مسئوليت اونو به عهده نگرفته و اين خلاف معمول است كه فورا پيروزى و قتل كفاررو اعلام ميكنند. اين انفجار هم مثل ترور كندى در ابهام خواهد موند و اخر سر مقصر يك آدم بى كس وكار ومشكل دار بدون وابستگى به گروه خاصى خواهد بود ولى تنها نتيجه آن بهره بردارى گروه هاى راستگرا و جنك طلب آمريكا براى فشار بيشتر به اوباما براى حمله به ايران خواهد بود و با وجود ابله وخائنى به عنوان ولى فقيه بر مسند قدرت اين موضوع اصلا بعيد نيست.
پس همگى دوستان توصيه عمو دلار پر بيراه نيست كه اين اسم رو انتخاب كرده .
مخلص دلقك، افشين.

ف.ايراني گفت...

ناشناس هفتم اشتباه مي‌كنيد. كينه مانع نگاه واقع‌نگر شما شده. تجاوز نظامي گسترده به ايران و ايجاد خلأ قدرت شيرازه جامعه ايران رو فروخواهد پاشيد و تبديل به يك عراق ديگه در خاورميانه خواهيم شد. بريد در تاريخ معاصر بخش مربوط به دوره بعد از سقوط رضاشاه در اثر حمله متفقين رو بخونيد. اگر اون رو هم نخونديد وضعيت كشورهاي جنگ‌زده خاورميانه كه پيش چشمان ماست رو بهش با دقت بيشتري نگاهي بكنيد. شما چنين ايراني مي‌خواين؟!

بهترين گزينه براي ايران تغييرات تدريجي درون‌زا و انتقال آرام قدرت از اسلام‌گرايان راديكال و انقلابي به اسلام‌گرايان تكنوكرات و معتدل هست. اگر اشخاصي مثل شما كه كم هم نيستن بعداً به اين هم قانع نبوديد مي‌تونيد به تدريج بعد از مدتي نرم نرم اسلام‌گرايان نوع دومي كه گفتم رو هم با ابزار انتخابات، فشار اجتماعي و تغيير در قانون اساسي و نمادهاي حكومتي به حاشيه برونيد و كار رو به روشنفكران سكولار بسپريد.

بايد صبور بود. اگر وطن‌دوست هستيم و آبادي ايران الويت ماست پس بايد بتونيم كينه و ناراحتي‌مون رو به نفع حراست از تماميت ارضي و عدم ويراني بيشتر ايران كنترل كنيم و فروبخوريم و سنجيده گام برداريم.

اولويت اول و فوري اين هست كه گوهر ايران مدرني (داراي ارتش ملي و بوروكراسي نوين) كه رضاشاه به كمك روشنفكران ليبرال در دهه اول حكومتش بناش كرد رو در برابر سلفيون وطني (جريان مصباحيه متحجر) كه آرزوي برپا كردن خلافت اسلامي و يك جامعه فقرزده، خرافاتي و مطيع يك نسخه شيعي ملاعمر رو دارن حراست كنيم.

نزديك‌ترين و كم‌هزينه‌ترين مسير حمايت از خانواده هاشمي رفسنجاني و تقويت طيف چپ اسلامي، كارگزاران و راستي سنتي معتدل در برابر محافظه‌كاران اقتدارگراو جبهه پايداري هست. البته حمايت و تقويتي ابزارگونه، مصلحتي و موقتي!

تجاوز خارجي (عراقيزاسيون) و خشونت داخلي (سوريه‌ايزاسيون) نبايد براي ايران رخ بده. مي‌شه گذار ايران رو طوري طي كرد كه حتي خون از دماغ يك روحاني، شاگرد مصباح يزدي يا يك نيروي عقيدتي سپاه پاسداران يا بسيج نياد و همين طيف‌ها رو به آغوش كشور برگردوند و در خدمت پيشرفت ايران ازشون استفاده كرد. مي‌تونيم يك بار ديگه به يك جزيره ثبات در اين منطقه لجني و بي‌ثبات تبديل بشيم منتها اين بار دموكراتيك‌تر و به دور از يكه‌تازي شاه و شيخ! به حرف‌هاي من ليبرال‌-ناسيوناليست جمهوري‌خواه و اين جناب تيمسار دنياديده و ماكياوليست-محافظه‌كار ارتش شاهنشاهي صاحب اين وبلاگ گوش كنيد.

ناشناس گفت...

جناب ف ایرانی
سلام

آیا اطمینان دارید که این مسیری که فرموده اید به قول شما نزدیکترین و کم هزینه ترین مسیر است؟!!! 35 سال حکومت همراه با جهل و خفت، 30 سال تحریم اقتصادی، 8 سال جنگ خانمان سوز، نسل کشی، تحقیر، نابودی، ویرانی، کودتای 88، پارازیت ها، بنزین های بدون بنزن!!! و هزار بلای خانمان سوز که گندش 50 سال طول میکشد درآید همه اینها هزینه های کمی است؟! در ضمن از این مسیری که حضرت عالی نشان میدهید کی به مقصد میرسبم؟! 35 سال دیگر شاید - روی شایدش تاکیید میکنم -؟!! آیا اگر صدام هنوز در عراق می بود مردمش شرایط بهتری داشتند؟! آیا مصر که مردمش خود قیام کردند و مبارک را دک کردند امروز روز روزگار مبارک تری را درک میکنند؟!!

عمو دلار

ف.ايراني گفت...

جناب ناشناس همه اين صحبت‌هايي كه شما مي‌كنيد در مورد اين چند دهه بعد از انقلاب وجوهي از واقعيات و غيرقابل انكار هستن. من از اين بيش از سه دهه حتي از هشت سال اصلاحاتش دفاع نمي‌خوام بكنم و اتفاقاً اين مطالبي كه گفتم در راستاي اين هست كه چند دهه ديگه رو هم در خشونت و فلاكت و نابساماني نمونيم. اگر يك كشور پيشرفته بشيم كه سطحي از دموكراسي هم در اون وجود داشته باشه، چه فرق مي‌كنه نظام پادشاهي باشه، يا جمهوري سكولار و يا همين جمهوري اسلامي نسخه جرح و تعديل شده‌اش؟!

من تعلق خاطر خاصي به جمهوري اسلامي در حال حاضر ندارم. شايد روزي اين تعلق خاطر اگر نظام اصلاح بشه و جامعه ايران رو به سمت توسعه ببره، در من به وجود بياد و خودم هم حتي در خدمتش قرار بگيرم اما در حال حاضر و در اين مقطع فعلي از اينكه از بين بره خم هم به ابرو نخواهم آورد اما ترس من اين هست كه اگر خلأ قدرت به وجود بياد چه سرنوشتي در انتظار ايران خواهد بود؟!

اما چند مسئله وجود داره كه به نظر من بايد پذيرفت:
اولاً انقلاب چند دهه پيش واقعاً مردمي بود گرچه آثار و پيامدهاي خوبي براي ايران نداشت.
دوماً همين حكومت از مريخ نيومده و گرچه در حال حاضر از ميانگين جامعه عقب‌ مونده و نمي‌تونه نيازها و خواست‌هاي عمومي رو برطرف كنه و همين داره به قهقرا مي‌برش ولي زماني مورد تأييد يك اكثريت نسبي و حاصل ميانگين سطح فكري و فرهنگ سياسي همين جامعه بوده.
سوماً اپوزوسيون ايران مطلقاً در قامت يك آلترناتيو مناسب خودش رو نشون نداده كه حتي بشه كمترين اميد رو بهش بست. اطرافيان شاهزاده پهلوي رو اغلب اشخاص ايدئولوژيك (شوونيست)، ماجراجو و بعضاً نچندان مبادي آداب گرفتن كه برتري اخلاقي و عملي نسبت به نظام حاضر در حدي كه باسته و شايسته هست نشون ندادن. تكليف مجاهدين خلق كه روشن هست و به قدرت نرسيدن‌شون بعد از انقلاب رو يك خوش‌شانسي بزرگ براي ايران مي‌دونم. جمهوري‌خواهان هم جزايري پراكنده و بي‌برنامه تا به حال بودن كه ارتباطي حتي با بدنه روشنفكري جامعه ايران تا چه رسد به عموم جامعه به هيچ عنوان نتونستن برقرار كنن، گرچه برتري علمي، عملي‌ و اخلاقي‌شون بر ساير گروه‌هاي اپوزوسيون و نخبگان نظام فعلي مشهود هست ولي در معادلات قدرت در داخل و خارج جاي به خصوصي رو نتونستن اشغال كنن! چنين اپوزوسيون ناتواني و با توجه به گذشتن دوره انقلابات كلاسيك و نبودن نيرو و پتانسيل انقلابي در ايران به رغم اوضاع بد و از همه مهم‌تر به لحاظ تجربي و تا حدي منطقي عدم وجود امكان وقوع انقلاب در انقلاب (حداقل بي‌سابقه بودنش) هيچ چاره‌اي جز اصلاح‌طلبي و بازي در زمين نظام فعلي باقي نمي‌‌ذاره. نبايد فراموش كرد وقايع چهار سال پيش در سايه عملكرد اصلاح‌طلبان و علي‌الخصوص مقاومت و شجاعت مهندس موسوي رخ داد.

كلنگي شدن ايران شايد حتي ضربه آخر باشه كه به ايران و تماميت ارضيش و امكان ديدن پيشرفتش در طول عمر همين نسل حاضر وارد مي‌شه و حتي به عقيده من صبر كردن به اميد اينكه طبيعت و گذر ايام ما رو از دست رهبران سياسي دگماتيست و نچندان انعطاف‌‌پذير نجات بده، موجه‌تر هست تا اينكه به دنبال اين باشيم كه ايران در اثر تهاجم كلنگي بشه يا اينكه در اثر التهابات داخلي و فراگير درش خلأ قدرت پديد بياد يا جنگ داخلي به وقوع بپيونده. يك قرن سرنگوني‌طلبي و ساختارشكني ما ايرانيان رو به كجا رسونده؟! بالأخره بايد يادبگيريم گام‌هاي سنجيده و صبورانه برداريم و كمي هم اهل سازش و ملاطفت باشيم.

داریوش از آمریکا گفت...

سرکار، ایران باید به داشتن ارتشیهأی مثله تو افتخار کنه!! اینجا تو آمریکا هیچ کسی‌ حتا یک نفر هم نگفته که اینا از طرف ایران حمایت میشن، فقط تحلیلگر پر مدعاِ مثله تو هستند که اینو به زور میخوان به ایران ربط بدن... یک زمانی‌ تو شهر ما میگفتن " خدا ... شناخت که شاخش نداد" خوبه تو کاره‌ای نیستی‌!!!!!