۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

حالا می شود به احترام حبیب الله عسگر اولادی کلاه از سر برداریم!

Sunlight


1- بدون کمترین شک و شبهه و تردیدی موضع گیری و سخنان جدید حبیب الله عسگراولادی از مهمترین موضع گیری های تعیین کنندۀ آیندۀ نزدیک جمهوری اسلامی است و باید از این اظهارات او استقبال شایسته ای کرد.

2- نگاهی به سابقه: در بین هواداران آیت الله خمینی در بدو شروع اعتراضات ایشان به حکومت شاه و در شروع دهۀ چهل خورشیدی "هیئت مؤتلفه" مهمترین هوادار پرو پاقرص ایشان در بین مکلاهای بازار بود. اینان که از نظر تفکر به نواب صفوی بسیار متحجر وابستگی ایدئولوژیکی داشتند آیت الله خمینی را هم در راستای تفکر بشدت ضد مدرنیته - ضدیت با آزادی زنان شاخصۀ مهم آن بود - حمایت می کردند و واقعیت تفکر آن روز خمینی هم غیر از این نبود. اما هنگامی که انقلاب ایران پیروز شد و آیت الله خمینی رگه های پررنگی از تفکر چپ را بروز داد و بویژه در مورد آزادی زنان - با مصداق حق رأی دادن - از شاخصۀ مذهب متحجر مؤتلفه فاصله گرفت. درست است که گروه عسگر اولادی زور کافی برای مخالفت نداشت و حتی در مناصب تقسیم شده هم مشارکت کرد؛ اما هیچگاه دیگر کدورت اختلاف ایدئولوژیکی اینان با آیت الله خمینی زدوده نشد. کما اینکه آیت الله خمینی هم با گفتن "شما نمی توانید یک نانوایی را اداره کنید" آنان را بی بهره از تغییر دیدگاهش نسبت به آنان بی نصیب نگذاشت. تا ایکه آیت الله خمینی رحلت کرد و آیت الله خامنه ای رهبر شد و با توجه به تحجر خامنه ای نسبت به خمینی روزگار همدلی و هماهنگی و سرسپردگی مؤتلفه هم شروع شد و تا همین هفتۀ پیش و موضع گیری جدید عسگر اولادی ادامه یافت.

3- مقدمۀ واجب: صحبت از حزب مؤتلفه بدون نام بردن از حبیب الله عسگر اولادی مثل این می ماند که از موجود مجهول الهویه و ناشناخته و بدون تأثیری حرف زده شود که یک سایه یا شبح است و موجودیتی قابل اعتنا ندارد. لذا چه بگوییم حزب مؤتلفه یا بگوییم حبیب الله عسگر اولادی در براشت مخاطب خللی ایجاد نمی کند. مضافاً به اینکه حبیب الله عسگر اولادی حالا دیگر بسیار فراتر از حزب مؤتلفه و عنصری "معرف سرخود" است. او که بعنوان شیخ الرییس مکلاهای معروف به اصولگرا شناخته می شود دبیرکلی مهمترین "مجموعه - تشکل" تحت نام جبهۀ پیروان خط امام و رهبری را هم یدک می کشد و یکی از معدود آدم هایی است که بعمق پشت پردۀ سیاست های رژیم بویژه در شاخۀ رهبری اشراف کامل دارد و مورد وثوق و اعتماد همۀ آن دیگران اعم از تندرو و کندرو است. و آن عقبه ای که با برادر تاجر معروفش در بازاریان دارد و درجریانات اعتصابات دوسال پیش بازار بارز بود.

4- حالا یک چنین شخصیت اندرونی می آید و با صدای محکم و بلند می گوید برادرم موسوی و برادر عزیزم کروبی نه تنها سران فتنه و فتنه گر نبوده اند و نیستند بلکه حتی مجرم هم نیستند. و این موضوع در غیر اتفاقاتی که او می داند و پیش بینی می کند و منتظرش است قابل قبول راحت و ساده انگارانه نیست. در صحبت های تازۀ حبیب الله عسگراولادی چند کد قابل تشخیص است. حالا چه در آینده تأیید و تکذیب یا جرح و تعدیل شود یا نه فرقی نمی کند زیرا همیشه حرف های اصلی زده می شود و بعد جرح و تعدیل می شود که برد لازم را ندارد و فقط برای نجات از دست هجوم مخالفان سرتق و هتاک است:

الف- او در جابجای حرف هایش از شخصیت حقوقی خودش که عضویت در هیئت منصفۀ مطبوعات است یاد می کند و گفته هایش را به آن مستند می کند. البته او از هیئت منصفه منهای تخصیص "مطبوعات" استفاده می کند. این به این معناست که اولاً موضوع جنبش سبز و رهبران زندانی آن را یک جرم سیاسی می داند که باید در حضور هیئت منصفه مورد رسیدگی قرار بگیرد. و بالاتر و مهمتر از آن او خواهان قضاوت افکار عمومی (هیئت منصفه نمایندۀ افکار عمومی است) در مورد عمل منتسب به موسوی و کروبی می شود.

ب- او از پاسخ خبرنگار در مورد دیر کردن سه تا پنج ساله در مورد حرف هایی که امروز می گوید فرار می کند و خودش را در موقعیت فعلی تعریف کرده و می گوید که موضع امروز او این است که ابراز می کند. بنظرم می رسد که براحتی می توان این تغییر موضع عسگر اولادی را در پس ذهنش بازخوانی کرد: تغییر موضع او یک بعدش سیاسی است و آن بخاطر موضع گیری های بعد از ماجرای بست نشینی احمدی نژاد از سوی آیت الله خامنه ایست. او چنین تشخیص داده است که همان حرف منتسب به مهدی هاشمی که گفته است "خامنه ای از ا10-12 سال پیش تصمیم گرفته است باندی از هواداران جوان خودش را بالابکشد و از شر انقلابیون پیر وپاتال و نق نقو خلاص شود" در مورد رهبر جمهوری اسلامی صادق است و او بنا ندارد توقف کند و اگر دیروز موسوی و کروبی را حذف کرده و امروز سراغ هاشمی رفته بزودی نوبت دیگران و از جمله عسگراولادی و سایر بزرگان الیگارشی هم خواهد رسید. لذا تصمیم گرفته که دیگر با خامنه ای تضعیف شده همراهی نکند. یک مورد خوشبینانه تر هم می تواند تغییرات ایدئولوژیک باشد در عسگراولادی. به این معنا که بالاخره بعد از سی سال تمرکز و اصرار بر مذهب تحجر و ضد مدرن سنتی با دیگاه کمی بازتر خمینی در ابتدای سالهای شصت آشتی کرده و فهمیده است که ادارۀ کشور بر مبنای فقه مجلسی و دیگر هیچ امکان عقلانی ندارد.

پ- مهمترین کد اما همان کدی است که علی مطهری مجدداً مطرح کرد و گفت که ولایت فقیه ولایت مکتب است و نه شخص؛ و ولی فقیه روز جز در مورد حکم حکومتی واجب الاطاعه نیست. حالا عسگر اولادی هم همین حرف را می زند و می گوید حرف رهبر فقط هنگامی نافذ است که تحت عنوان حکم حکومتی باشد و در غیر آن مصداق یک رأی است در بین اظهارنظر مشابه دیگران. و این موضوع برای عسگراولادی و موجی که بتبعیت از او در بین اصولگرایان سنتی ایجاد می کند خیلی تازه و مهم و اثر گذار است.

5- چه می خواستیم و چه شد را رها کنیم که شعار سی ساله است و امروز دریغ از دیروز. فعلاً دستورکار آیندۀ ایران کنار رفتن خامنه ای و تفکر دشمنکام و ضد مدرنش از رأس تصمیم گیری است. هر کسی اعم از حقیقی و حقوقی و به هر اندازۀ کم و زیاد به تحقق این اصلاح بزرگ مدد برساند محترم است و باید از او تقدیر و اورا بخاطر پیوستن به جبهۀ نجات مرحله ای ایران تشویق کرد. یا...هو

متأسفم که بی موقع و غیر منصفانه و طولانی از بالاترین محروم شدم. از کاربران می خواهم بدون توجه به متن و موافق یا محالف آن بودن پست های مرا به اشتراک بگذارند. چون تیترها و نوشته های من امتداد صدای داخل ایران در خارج است و دیده شدنش حتماً بنفع تغییرات خوب در کشور کمک می کند. مرسی
خیلی ممنون محسن نازنین (omid25)که یگانه ای در یاری بی منت. 

۷ نظر:

Dalghak.Irani گفت...

این هم یک جوک سیاسی برای تغییر ذائقه و اینکه یادتان نرود شما در یک سیرک هستید و باید بخندید:

بسیجی میره داروخانه میگه شربت شهادت دارید ؟ دکتر میگه: اون مال اوایل انقلاب بود الان شیاف ولایت داریم استفاده کن اگر دیدی هم می گوزی هم می سوزی تعجب نکن به همت دولت نهم دوگانه سوز شدی

ناشناس گفت...

موضوع چيه دلقك تو از ر-يدن ميگي فرهاد جعفري تو مطلب قشنگش از ابراهام لينكن از گ-وزيدن، اين همزماني جالبه!

Dalghak.Irani گفت...

بی خبرم از گوزیدن فرهاد جعفری ولی من از واژه ای که تو بکار بردی استفاده نکرده ام. جوک را هم یک دوست برای من فرستاده بود چون نشنیده بودم و حال وهوای سرد لندن هم خانه نشینم کرده بود گذاشتم اینجا بدون ربطی به چیزی. همین! یا...هو

ناشناس گفت...

البته اين دوتا فعل مهم رو جابجا گفتم! فك ميكنم دچار توهم توطئه شدم! درسته جعفري به تيزبيني دلقك نميرسه ولي انصافا قشنگ نوشته.
مرتضي...

فرشید گفت...

زحمت نکش حبیب الله خان مدت ها پیش کلاه من و شما را برداشته خبر نداری

ناشناس گفت...

دلقک جان، دفعه پیش که در مورد عسکراولادی نوشتی عینک بدبینی زده بودی؛ کاش یادآوری می کردی و عذرخواهی از مخاطب نوشته هایت

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس و خیلی ممنون.
اتفاقاً خیلی در فکرم بود و تمایل داشتم که به پست قبلی اشاره کنم و بگویم که چرا آن را گفتم و چرا این را می گویم. البته بدون عذرخواهی.
اما دیدم مطلب طولانی می شود و فایده ای هم برای خوانندۀ وب که اغلب به ارجاعات - آن هم از خود نویسندۀ وبلاگ - رجوع نمی کنند جالب نباشد. لذا سعی کردم با گذاشتن کلمۀ "حالا" در اول تیتر بخوانندگان خودی و همیشگی یادآوری کنم که زیر حرف قبلی ام نزده ام و حالا با توجه به موضع گیری محکم و مجدد عسگر اولادی آن سوء ظن تئوری توطئه - که هیچوقت در مورد اصولگرایان سنتی منتفی نیست - در نوشتۀ گذشته ام را با خوش بینی تحلیل روزم کامل می کنم. لذا تا اصولگرایان سنتی همواره در حال پختن نان رهبری خامنه ای در طول 24 سال گذشته از صافی حسم عبور نکنند اعمال و رفتار و گفتارشان را با سوء ظن نگاه می کنم و درست هم می دانم و نیازی هم بعذر خواهی نمی بینم زیرا که هر دونوشته را در امتداد هم و با توجه به پیش زمینه ها و احراز صداقت ها نوشته ام. یا...هو