۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

در گیری زور گیران مسلح در پایتخت حزب اللهی های ایران با پلیس! با صد در صد اسامی مذهبی!

The Last of England


1- خبر نه چندان مهمی دیروز نظرم را جلب کرد که نشانۀ بسیار خطرناکی را مخابره کرده است از فروپاشی اجتماعی تکمیل شده در زیر پوست شهر و روستا و در حال بیرون آمدن از پوستۀ پنهان خودش. خبر این بود: در هنگام دستگیری بخش دیگری از پروژۀ اراذل و اوباش گیری بی پایان در شهر ری متهمان از سلاح گرم استفاده کرده اند که منجر به در گیری مسلحانه با پلیس شده و تعدادی از طرفین مجروح شده اند. این خبر حاوی این نکتۀ خطرناک است که مجرمان شهری دیگر بسادگی دفعات پیش تسلیم و جمع آوری نشده اند بلکه در هنگام دستگیری دست به سلاح برده و به مقابله برخاسته اند. این موضوع از این فاجعه خبر می دهد که جامعۀ ایران وارد فاز تازه ای از درگیری های شهری می شود که نتیجۀ آن گسترش نا امنی ها و تضعیف هر چه بیشتر پلیس در حیطۀ وظایف تأمین امنیت روانی جامعه است. زیرا از این پس یا پلیس رغبتی به مبارزه با انبوه مجرمان بیکار و معتاد و زیاده خواه و هویت باخته و ... نشان نخواهد داد و اگر هم ناگزیر مجبور به اقدامات نمایشی بشود باید منتظر اخبار متواتر "در در گیری های پلیس و اراذل و اوباش تعدادی کشته یا مجروح شدند" باشیم.

2- موضوع بعدی که در این خبر مهم است به نام "شهر ری" برمی گردد. زیرا که بدون تردید شهر ری پایتخت قدرت اصلی تندروان مذهبی جمهوری اسلامی بوده و است. تا جائیکه می توان از جمهوری اسلامی با عنوان جمهوری مکتب ری هم یاد کرد و شناخت و شناساند. از سعید حجاریان گرفته تا ضاربش سعید عسگر و از عباس عبدی گرفته تا احمدی نژاد و تیم مداحان همراه او و تقریباً همۀ دیگر کادرهای تند رو دیروز و امروز جمهوری اسلامی مستقیم یا غیر مستقیم از مکتب شهر ری برخاسته اند و خیلی کم ممکن است نامی تندرو پیدا کرد که با این مکتب ری نامداراگر ارتباط دیروز و امروز نداشته باشد. حتی می خواهم بگویم که موضوع جدایی ری از تهران را هم باید در همین چهارچوب "پایتخت فرهنگی ری برای تندروان مذهبی" جستجو کرد. اراذل و اوباش ادعایی وابسته به این شهر بودند و در همین شهر ری برای اولین بار دست بسلاح برده اند در مقابل پلیس.

3- موضوع سوم اما مربوط به نام های این اراذل و اوباش است:
همچنینن در میان اراذل و اوباش دستگیر شده، اراذل و اوباش به نامی همچون جواد زشت، محسن گربه، ابوالفضل شیلنگ، قاسم سیاه، محسن ریزه، رضا تروریست، مرتضی موش، سعید گدا و ناصر سیاه ،محمد ک مهدی ک، محسن ک، محسن سرپیچی، مجید ش دستگیر شدند. (اینجا)
همانطور که می بینید در میان اراذل و اوباش بنام و معروف که دستگیر شده اند حتی یک نام غیر مذهبی دیده نمی شود و همۀ نام های کوچک اسامی مذهبی و ائمه و دیگر شخصیت های صدر اسلام هستند. این موضوع نشان دهندۀ این است که همۀ خانواده های این جوانان زیر سی سال جزو گروهی از ایرانیان هستند که مذهبی های اصیل و پروپاقرص شناخته می شوند تا جائیکه در پایان جنگ و شروع رهبری آیت الله خامنه ای چنان به مذهب و جمهوری اسلامی وفادار متعصب بوده اند که تمام فرزندان خود را با اسامی مذهبی نامگذاری کرده اند. در مقایسه ای نمادین اگر طرفداران آیت الله خمینی همیشه با غرور به این جملۀ منتسب به ایشان در سال 42 می نازند که گفته بود یاران و سربازان آیندۀ من در قنداقه های امروز هستند و از این راه باکری ها و همت ها و پاسداران اولیه را همان قنداقه های مورد اشارۀ خمینی معرفی می کردند؛ هواداران آیت الله خامنه ای هم باید شرمنده باشند از اسامی این جوانان مذهبی اراذل و اوباش شده که در هنگام شروع رهبری خامنه ای در قنداق بودند.

4-ترسم اما از این تازه ترین نماد "فروپاشی اجتماعی دارد فعال می شود" به این خاطر است که اولاً در پایتخت حکومت حزب اللهی ها رخ داده و لذا می توان حدس زد که سایر مناطق بیشتر حاشیه ای مثل اسلامشهر و حومه های کپرنشین شهرهای بزرگ چه آمداگی زیادی دارند برای تسریع فروپاشی در صورت معلوم شدن ضعف مقابلۀ سرکوب پلیس جمهوری اسلامی. و خطر در اینجاست که فروپاشی اجتماعی پیشی بگیرد به فروپاشی یا اصلاح سریع هیئت حاکمه. زیرا اگر فروپاشی اجتماعی در یکی دو جا علامت بگیرد که رژیم دیگر قدرت برابری ندارد روزهای سخت و نا امن شدیدی در انتظار ایران ماه های آینده خواهد بود با توجه به همۀ پارامترهای اقتصادی و سیاسی در پیش. اینجاست که بنظرم اقدام عسگر اولادی اهمیت خودش را بروز می دهد و جدی بودن خطر برای جامعه اولاً و حکومت دینی ثانیاً را آدرس می دهد.


5-در بازگشت به 99 درصد مذهبی بودن نام ها و خانواده های مجرمان خطرناک می خواهم اشاره ای بکنم به نام های علی رضا و محمد علی دو زورگیر اخیراً اعدام شده در تهران تا به این بهانه به دو موضوع اشاره ای گذرا بکنم.

الف- اینکه محسنی اژه ای گفته اعدام این دو جوان ربطی وثیق به فیلم پخش شده در شبکه های اجتماعی نداشته است دروغی بی شرمانه است زیرا اولاً زورگیری در ایران و بویژه تهران شایع ترین و فراوان ترین جرم وقوع یافته در همۀ سال های بعد از انقلاب است که در تلفیقی از خود پلیس، مأموران اطلاعاتی، مجرمان استفاده کننده از لباس و عناوین پلیس و نیروهای اطلاعاتی و بالاخره مجرمان خرده پا جریان داشته و دارد و تقریباً هیچ دوره ای رو به نقصان و مهار نبوده است. و اصولاً از دایرۀ جرایم درجه یک و مورد توجه پلیس و قوۀ قضائیه هم بشمار نیامده است نه در تعقیب و دستگیری و نه در حکم و مجازات. لذا احکام غیرقانونی و سنگین اعدام برای این دو جوان اولین حکم از نوع خودش است و سابقه ای نه در حکم و نه در سرعت محاکمه و نه در تبلیغات رسانه ای نداشته است پیش از این. و علت آن هم فقط اطلاع رسانی وسیع و وحشت سیستم از افکار عمومی بوده و بس. بنظرم البته رژیم یک هدف بزرگتر سیاسی را در این اعدام جستجو کرده است و آن مسدود کردن مسیر اطلاع رسانی های از این دست اتفاقات اجتماعی است و درست هم بهدف زده است.

ب- آن هدف هم این بوده است که به جامعۀ مدنی اخطار داده است که اگر دست به افشای مفاسد و جرایم اجتماعی بزنید ما افراد افشاء شده و بی پناه را اعدام خواهیم کرد پس بهتر است قبل از اطلاع رسانی به افکار عمومی به تبعات ناراحتی های وجدانی بعد از این اعدام ها خوب فکر کنید. زیرا آنان می دانند که کسی که این ویدیوی زورگیری را تهیه کرده و به اشتراک گذاشته یک آدم حسابی بوده که با انگیزه های اصلاحی و جلوگیری از ناهنجاری های اجتماعی جامعه اش این کار را کرده و بطور قطع با مجازات اعدام نا متناسب با جرم اتفاق افتاده موافق نبوده است. همانطور که خود مالباختگان و زور گیری شدگان هم هیچکدام تقاضای اعدام این دو جوان را نداشتند و حتی علناً مخالفت خود را به دادگاه هم گفته اند. لذا این اعدام ها قبل از هر گونه اثر مثبت دراز مدت در کم کردن این جرایم؛ اخطاری پررنگ است به فعالان مدنی که بعد از این بیشتر احتیاط خواهند کرد در این قبیل افشاگری ها. زیرا از تبعات عذاب وجدان های بعد از اعدام خواهند هراسید. در حقیقت می توان اینطور گفت که منظور جمهوری اسلامی از اعدام شتابزدۀ این دو جوان اعدام اطلاع رسانی بود. یا...هو

۹ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک عزیز با تو موافقم به علاوه اینکه حکومتی که پایه مشروعیت و مقبولیت مردمی ندارد همیشه از ارعاب مردم سود میبرد. در آستانه انتخابات باید جوانان و مردم را ترساند ضمن اینکه هشدارها را در ارتباط با شورش مردم گرسنه نمی توان نادیده گرفت و جمهوری جور هنری جز اعدام ندارد. واقعا دلم برای این بچه های خطاکار سوخت.

ناشناس گفت...

اعدام اطلاع رساني! You're a genius.

فرشید گفت...

داری میرسی به یک میلیون.

ناشناس گفت...

جالب بود برام موضوعی که در مورد احمدی نژاد و شهر ری نوشتید. از چه لحاظ احمدی نژاد رو برخاسته از شهر ری میدونید؟ مگه متولد گرمسار نیست؟ در تهران هم ظاهرا از اول در همون منطقه نارمک بوده ارتباطش با شهر ری از کجا ناشی میشه؟

ناشناس آخر گفت...

شأن شما بالاتر از آن است که به سوالات خوانندگانتان پاسخ دهید؟ گیرم که سوال من از سر ناآگاهی است شما با این همه ادعا نباید اینقدر برای خوانندگانتان ارزش قائل باشید که به ابهاماتشان پاسخ بگویید؟ میخواستم بدانم منظورتان از مکتب ری چیست؟ اما ظاهرا سرتان شلوغتر از آن است که برای سوالات وقت بگذارید.

Dalghak.Irani گفت...

سلام به ناشناس آخر.
در مورد شأن من اشتباه کرده اید چون تنها بالاتر موجود در زندگی ام عضویت در سایت بالاترین بود که آن هم فعلاً تعلیق به محال شده و سرنگون شده ام. پس اگر شأنی نداشته باشم که ندارم موضوع ادعا هم منتفی است و من ادعایی ندارم و نکرده ام.
اما از شما عذرخواهی می کنم بخاطر اینکه:
1- گمان نمی کردم که انتظار پاسخ دارید از من.
2- حرفتان درست بود در مورد احمدی نژاد گرمساری بچه ناف نارمک.
3- چنین استنباط کردم که شما مرا با فیلسوفانی چون سید جواد طباطبایی یا استاد ملکیان یا مرتضی مردیهای نازنین عوضی گرفته ای و فکر کرده ای که من هم یک محقق کارکشته در فلسفۀ دین هستم و مکاتب مختلف فکری اسلام ایرانی مثل مکتب قم و مکتب مشهد و مکتب تبریز و ... را نه تنها فوت آبم که کشف کننده و معرفی کننده هم هستم. در حالیکه من یک وبلاگک نویس توده هستم که برخی مفاهیم مطالعه کرده و یاد گرفته از استادان نامبرده و دیگر اندیشمندان را فقط از جهت "کمک به فهم عامه" و با حداکثر سهل انگاری استفاده می کنم.
منطورم هم از مکتب این بود که مکاتب اسلامی پاگرفته در هر منطقه ای یک فونداسیون مشترک دارند و آن هم وجود یک زیارتگاه یا نماد مذهبی است و تعداد معتنابهی آخوند دور و بر این نماد در آن منطقه و شهر و روستا. به این ترتیب در تهران و حومه تنها شهر ری است که از چنین خصیصه ای برخوردار بوده از قدیم و هنوز هم است. در متن توضیح داده ام که وابستگان اسلام رادیکال حکومتی به مکتب ری برخی جغرافیایی و بعضی فکری و تعدادی هم سازمانی ارتباط داشته اند. مثلاً اگر سعید عسگر اهل ری است حجاریان هم نازی آبادی و چسبیده به ری است و آن جا مشخصاً گفته ام که ار تباط احمدی نژاد با مکتب ری یکی بدلیل اربتاط نزدیک او با مداحان بوده است که پایگاه اصلی شان شهر ری است و دومی بدلیل ارتباط سازمانی احمدی نژاد با انصار حزب الله بوده است که انصار هم پایگاه قرص و محکمش در شهری ری ریشه دارد. و البته عضویت در انجمن های اسلامی و حشر و نشر با همین عباس های معروف در ابتدای انقلاب و ...
لذا فقط در تلاش برای نشان دادن یک حداقلی از نخ تسبیحی بوده ام که این تفکر رادیکال را در گوشه و کنار پایتخت ایران بیکدیگر گره می زده است و منظور دقیقی از مکتب بمعنای فلسفی و جامعه شناختی آن که فیلسوفان و جامعه شناسان مورد بحث و بررسی قرار می دهند نبود و نداشته ام.
اینکه سرم شلوغ است دلیلی بر بی احترامی به خوانندگان نیست و من بازهم از انتظار برآورده نشده شما پوزش می خواهم. یا...هو

ناشناس گفت...

خب پس قضیه جدی نیست! (مداحان و انصار حزب الله کجا و محمود کجا! الان هم که به خون محمود تشنه اند هر چند بعید میدانم از اول هم ارتباط فکری با محمود داشته باشند چرا که اصولا محمود را نشناخته بودند) راستش فکر کردم شما در این باره چیزی میدانید که ما نمیدانیم به خاطر همین سوال کردم. شرمنده

Dalghak.Irani گفت...

نه بر عکس نظر شما قضیه کاملاً جدی است و من مطلقاً برای سرگرمی نمی نویسم و حتی یک واو را هم بدون منظوری آگاهی دهنده بر نمی گزینم. منظورم از این نوشته هم نشان دادن پایگاه اصلی تندروان مذهب سیاسی بمرکزیت شهر ری بود و بدیهی است که هیچکدام از مصداق های بزرگواری که نام برده ام بر همان تفکری که شروع کرده اند باقی نمانده اند و جنابان حجاریان و عبدی امروزه جزو خوشفکرترین اندیشه ورزان و روشنفکران لیبرال هستند. یا...هو
+
خانم بسیار نازنین و نکته سنجی از خوانندگان بسیار بسیار قدیمی وبلاگم هستند که معمولاً اگر جایی گیر کنم به کمکم می آیند و با فرستادن گزیده ای از گفتارها و تمثیل ها تشویقم می کنند و روحیه می دهند. متن زیر را هم ایشان فرستاده اند برای من و فکر کردم که مناسب همین جا باشد. بنابراین نقل می کنم که هم فال باشد و هم تماشا:


پایان نامه
خرگوش: دارم پايان نامه مي نويسم.
روباه: جالبه، حالا موضوع پايان نامت چي هست؟
خرگوش: من در مورد اينکه يک خرگوش چطور مي تونه يک روباه رو بخوره، دارم مطلب مي نويسم.
روباه: احمقانه است، هر کسي مي دونه که خرگوش ها، روباه نمي خورند.
خرگوش: مطمئن باش که مي تونند، من مي تونم اين رو بهت ثابت کنم، دنبال من بيا.

خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتي خرگوش به تنهايي از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد.
در همين حال، گرگي از آنجا رد مي شد.

گرگ: خرگوش اين چيه داري مي نويسي؟
خرگوش: من دارم روي پايان نامم که يک خرگوش چطور مي تونه يک گرگ رو بخوره، کار مي کنم.
گرگ: تو که تصميم نداري اين مزخرفات رو چاپ کني؟
خرگوش: مساله اي نيست، مي خواهي بهت ثابت کنم؟

بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند.
خرگوش پس از مدتي به تنهايي برگشت و به کار خود ادامه داد.

حال ببينيم در لانه خرگوش چه خبره
در لانه خرگوش، در يک گوشه موها و استخوان هاي روباه و در گوشه اي ديگر موها و استخوان هاي گرگ ريخته بود.
در گوشه ديگر لانه، شير قوي هيکلي در حال تميز کردن دهان خود بود.ـ
پايان
------------ --------- -
نتيجه
هيچ مهم نيست که موضوع پايان نامه شما چه باشد
هيچ مهم نيست که شما اطلاعات بدرد بخوري در مورد پايان نامه تان داشته باشيد
آن چيزي که مهم است اين است که استاد راهنماي شما کيست؟!!!!

ناشناس گفت...

ازین گرگ وخرگوش نویس خوشمان امد فی الواقع.