زهرا اشراقی |
مشخصات صحنۀ سیاسی داخل و خارج ایران در سه ماه گذشته:
1- آیت الله خامنه ای توانسته است با تهدید و تحبیب توأمان جناح راست سنتی آنان را بسکوت مصلحتی وادارد.
2- عدم تبعیت محمود احمدی نژاد از توصیه های مصلحتی خامنه ای پتانسیل لازم و کافی جهت برهم زدن آرامش گورستانی فعلی را ندارد. زیرا احمدی نژاد همۀ پتانسیل تأثیر گذار خود برمناسبات قدرت را در پروندۀ اختلاس 3000 میلیارد تومانی باخته و تلاش های بعد از تابستان 90 او بیشتر از جنس یتشبث بکل حشیش بوده و اگر هم هیجانی چند روزه تولید کرده نتوانسته باعث و حشت نظام سیاسی مطابق با شش ماهۀ اول سال 90 از او و تیمش بشود.
3- بخش چپ اصلاح طلبان که از نظر فلسفی به لیبرالیسم گرایش یافته اند اما از نظر روش بهمان آموزه های ارتدکس مارکسیسم در حذف رقیب باقی مانده اند توان کمترین تحرکی را از خود سلب کرده اند.
4- بخش راست و میانه رو اصلاح طلبان بدلیل ترس شدید و درست از ریزش هواداران رادیکال و جوان و مدرن خویش توان عبور از بخش چپ جبهۀ خود را ندارند و خامنه ای با استفاده از این شکاف و نقطه ضعف آنان را در زمرۀ براندازان نمایانده و از هرگونه تحرک تأثیر گذاری از سوی آنان جلوگیری کرده است و می کند.
5- هاشمی رفسنجانی تنها عنصر مؤثر باقی مانده از اصلاح طلبان راست که خامنه ای قادر نیست او را در زمرۀ بند چهار بالا از تحرک بیندازد گرفتار زندانی شدن فرزندان خود و هجمۀ شدید تبلیغاتی هتاکان و اوباشان و البته کهولت و محافظه کاری بیش از اندازۀ خود است و از نقش آفرینی مستقیم در رقم زدن صحنۀ سیاسی ایران بازمانده است.
6- غرب در رابطه با جمهوری اسلامی ایران (بخوان دقیقاً یعنی امریکا) گرفتار انتخابات و مشکلات مالی و داخلی خودش بوده و تحرک ویژه ای که نشان از جهت گیری تازه ای در مورد خاورمیانه بطور عام و ایران بطور خاص باشد نشان نداده است.
7- اپوزیسیون خارج از کشور که تا قبل از انتخابات امریکا تحرکاتی را بر مبنای پیش فرض "عراقیزه کردن ایران از سوی غرب" شروع کرده و جلسات متعدد و متفاوتی را برگزار می کرد با پیروزی اوباما در انتخابات امریکا و سردی گرفتن حملۀ نظامی به ایران از تب و تاب افتاده و بکمای مطلق فرورفته است.
8- فروپاشی اجتماعی در داخل ایران و بویژه در مناطق شهری و طبقۀ متوسط - با مصداق عینی فضای حاکم بر دانشگاه ها - کامل شده و خودش را در قالب جامعه ای نا امید و منفعل و بی رحم و افسرده و خشن به پستوی اتمیزه شدۀ خویش خزانده است.
9- بازهم می توان عوامل چندی را احصاءکرد در سردی مطلق زمستان 2013 در داخل و خارج ایران. اما چون گفتن از موضوع آفتاب آمد دلیل آفتاب است لذا بهمین چند مورد بسنده می کنم.
پیش بینی آیندۀ نزدیک:
1- آنچه که مسلم است این سردی فضای سیاسی دوام نخواهد آورد و بزودی ما شاهد هم تحرکات داخلی و هم کنش های تأثیر گذار غرب و مجامع بین المللی خواهیم بود. اما - و این اما مهم است - این تحرکات قابل پیش بینی داخلی و خارجی بزودی نخواهند توانست دست آوردی تعیین کننده و مثبت بحال ایران و ایرانیان داشته باشند:
الف- یک فرض این است که فروپاشی اجتماعی بوقوع پیوسته از عمق بسطح بیاید و موجد شورش های منطقه ای و نقطه ای - حتی فراگیر - در ایران بشود. این فرضیه که در فراگیر بودن آن تردید جدی تا فرض محال وجود دارد اگر هم اتفاق بیفتد کمترین فایده ای برای ایران نخواهد داشت و با توجه به اینکه گروه ها و دسته های تجزیه طلب و مدعی مبارزۀ مسلحانه خودشان را وارد صحنه خواهند کرد حداکثر خواهد توانست مشروعیت سرکوب رژیم را افزوده و ایران را بسمت سوریه ای شدن پیش ببرد.
ب- اصلاح طلبان داخل ایران همین وضع آشفته و بدون استراتژی و تاکتیک را ادامه خواهند داد و امید کمترین توانی برای ورود آنان بچرخۀ قدرت نیست.
پ- احمدی نژاد که فعلاً با دستکاری تعمدی بازار ارز توانسته دلارهای خودش را در مرز سه هزار تومان بفروشد و برای جاه طلبی های خودش مثل "مهرماندگار" و در صورت توان اجرا برای ادامۀ طرح هدفمندی یارانه ها ریال جمع کند؛ هرچند بمشکل برخواهد خورد و محتمل تحرکات خرابکارنۀ سیاسی و اقتصادی جدیدی را سامان خواهد داد اما حاصل آن جز سرگرمی هیئت حاکمه و بدبختی بیشتر ملت و عروسی دنیای مجازی برای تیترهای درشت تر نخواهد بود زیرا همانطور که بارها گفته ام احمدی نژاد همۀ پتانسیل خودش را تخلیه کرده و بمهره ای بی هدف و بی خاصیت تنزل موقعیت یافته است.
ت- پیش بینی ام از تحرکات جدید اوباما هم نقطۀ سررسیدی را برای ایران نشان نمی دهد. زیرا بنظرم می رسد که اوباما و غرب سیاست سال 2013 خود در مورد خاورمیانه را با دو رویکرد کلیدی خویش دنبال خواهند کرد.
ت1- قطع عقبۀ استراتژیک جمهوری اسلامی با سوریه و لبنان و تعقیب تقابل بیشتر مذاهب سنی و شیعه در منطقه و تأثر گذاری تعیین کننده در متحد نزدیک ایران (عراق) بسوی ناپایداری مذهبی و جنگ قدرت بیشتر.
ت2- جمع کردن گزینۀ حملۀ مستقیم به ایران از روی میز؛ عدم توجه و بها به اپوزیسیون برانداز خارج از کشور که تنها توان فعلی شان آلترناتیو سیاسی شدن برای تقسیم پست های سیاسی در ایران بعد از حملۀ ویرانگر امریکاست؛ همۀ توجه و سرمایه گذاری اش را به اصلاح طلبان داخلی حول محور زوج هاشمی - خاتمی مختص خواهد کرد و تلاشش را برای روی کار آمدن دولت میانه رو مذهبی در ایران خواهد افزود.
ث- و با توجه به بند ت بالا طبیعی است که اپوزیسیون برانداز خارج از کشور در سال پیش رو تحرکی نخواهند توانست داشته باشند و دیگر از کنفرانس های رنگارنگ در پایتخت های غربی خبری نخواهد بود.
ج- هاشمی رفسنجانی هم فراتر از اینی که رفته است نخواهد توانست رفتن و حداکثر امیدش بریاست اشخاصی مثل ولایتی و در حالت بعید تر حسن روحانی در دولت بعدی خواهد بود.
نتیجه:
1- نتیجه و خبر خوب این است که غرب و امریکا ضمن تلاش و وفاداری به تغییر در ایران تخریب را کنار خواهند گذاشت. این از این جهت هم مهم است که حتی اگر طرفدار جنگ و تخریب نو محافظه کاران امریکایی باشیم برای علاج واقعه؛ باید همیشه این را هم در نظر بگیریم که جمهوری خواهان امریکایی در عین جنگ طلب بودن سخت خائن به آرمان های ملت ها هم هستند. به این معنا که احتمال سازش آنان با خامنه ای بضرر منافع ملت بسیار بسیار محتمل تر از خیانت احتمالی اوباما به خواسته های حقوق بشری ایرانیان بود و است.
2- نتیجۀ و خبر بد این است که هرچند در ماه های پیش رو مواجه با تنش هایی در داخل ایران و بین هیئت حاکمه خواهیم بود و بویژه ما گزارشگران هیجانی خواهیم توانست تیترهای تقابل و تفاوت زیادی تولید کنیم و معرکه را گرم بنمایانیم. اما در واقعیت بیرونی ماحصل این تنش های تازه که محتمل احمدی نژاد سرمنشاء آن خواهد بود حاصل مثبت و تعیین کننده ای نخواهد داشت.
سخن روز و چه باید کرد:
1- بسیار اتفاق می افتد که اندیشمندان و پژوهشگران علمی و آزمایشگاهی در برهه ای از تحقیق و پژوهش خود به بن بست می رسند و تلاش شان برای فعال کردن مجدد مورد تحقیق شان و با عناصر شناخته شده و مرتبط پاسخ نمی دهد. این دانشمندان و پژوهشگران اولین گزینه شان اعلان شکست پروژه و تحقیق نیست بلکه سعی می کنند با افزودن کاتالیزورهای دیگر شناخته شده یا حتی تصادفی فعل و انفعال قفل شده را مجدداً احیاء و در شاخۀ تازه ای پیش ببرند. بدون اینهمانی کردن مسایل اجتماعی و سیاسی با این پدیده ها اما در عین حال می توانیم الگوی بن بست شکن آنان را بر هر پدیدۀ دیگری آزمایش کنیم. لذا بنظر می رسد که فضای سیاسی قفل شدۀ داخل ایران نیاز به افزودن کاتالیزور جدیدی دارد.
2- بنظر من این کاتالیزور جدید در ایران امروز نمی تواند یک نام بیشتر داشته باشد و آن نام هم سید حسن خمینی نوۀ آیت الله خمینی است. زیرا ایشان تنها وحشت باقی ماندۀ خامنه ای و دار و دستۀ هتاکش در شرایط فعلی است. چرا می گویم وحشت هم کاملاً مشخص است زیرا نگاهی به بازی اصولگرایان با نام های آشنا و نا آشنای اصلاح طلبان بخوبی نشان می دهد که اصولگرایان با اطمینان از کمترین امکان تأثیر گذاری اصلاح طلبان به اوضاع سیاسی ایران و بویژه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هر روز و هر ساعت آنان را در رسانه هایشان بزرگ و کوچک و نیشخند و پوزخند و طعن و مسخره می کنند و تنها هدفشان مشغول کردن فضای نا امید جامعه به امکان تغییر است. تا از این طریق هم رقبای اصولگرای خودشان را بترسانند و وادار به سکوت کنند و هم اصلاح طلبان را از آخرین سرمایۀ اجتماعی سو سو زننده شان محروم.
3- و بهمین خاطر است که اصولگرایان حاضرند به هر اصلاح طلب و غیره ای بپردازند و در مورد آن ها بحث و فحص مثبت و منفی بکنند غیر از سید حسن خمینی. زیرا می دانند که حتی طرح احتمال آمدن او به صحنه قابل جمع کردن با ابزارهای معمولی مورد کاربرد برای اصلاح طلبان - حتی هاشمی و خاتمی - نیست. من البته تعجبم بیشتر از اصلاح طلبان است که این تیزهوشی سیاسی را هم نشان نمی دهند که با طرح فقط آمدن سید حسن خمینی برای نامزدی ریاست جمهوری - حتی اگر بنا نداشته باشد بیاید - ابتکار عمل را در دست نمی گیرند.
4- من البته اهمیت آمدن سید حسن خمینی به صحنه را قبلاً در مطلب مستقلی نوشته ام (اینجا) و این تحلیل را بدین خاطر در این مقطع مفید دانستم که نوۀ دختری بسیار محترم دیگری از آیت الله خمینی بنام نعیمه اشراقی در جدید ترین مصاحبه اش و با تیز هوشی آمدن سید حسن را منتفی ندانسته است. من ضمن سلام به خانم اشراقی و اعلام خوشحالی از این خبر نیمه رسمی و قوی معتقدم که اصلاح طلبان اعم از مذهبی و لیبرال و سکولار تا روز مشخص شدن نهایی نامزدهای ریاست جمهوری حتی یک روز هم نباید رسانه هایشان را بدون نام بردن عمدی و تبلیغاتی از سید حسن خمینی ببندند. زیرا وادار اصولگرایان به موضع گیری له یا علیه نوۀ آیت الله خمینی انرژی بسیاری از آنان خواهد گرفت و باعث پویایی و امید جامعۀ هدف خواهد شد.
سخن آخر و همیشگی:
جمهوری اسلامی یک "حکومت تمام" نیست. و بدلیل "حکومت - انقلاب" بودن سخت ناپایدار است. لذا قطعیت تحلیل در مورد چنین برساختۀ شترگاوپلنگی مقدور نیست و هر لحظه عوامل ناشناخته و شناخته شده ای می توانند کل صحنۀ بازی را زیر و رو و عوض کند. یا...هو
۶ نظر:
با سلام عجب صبر وحوصله ای بخرج داده ای قربانت برم .امیدوارم بعضی ها اون 5 خط اخر وباز تذکر اخر بحث را فراموش نکنند.واما جناب این قسمت کامنت نوشتن بدجور مارو اذیت میکنه یاعکس عدد معلوم نیست یاحروف همچین عجیب غریب میشه که انگار فارسیه نه لاتین.اگه میشه کمی ساده اش کنید.ممنون ا.ف
چرندیات محض ... ممنون
"مردم در انتخابات کار را یکسره می کنند": محمود احمدی نژاد
چه عکس وحشتناکی ! دختره از ترس داره سکته میکنه حق داره والا.
ممنون. تحلیل جامع و عمیق و قابل درکی بود. در خصوص سید حسن کاملا موافقم و اگر یکباره ثبت نام کند معضل بسیار بزرگی برای خامنه ای خواهد شد و چه بسا با چندتا سکته از جناح راست فسیلی از قبیل جنتی همراه شود.
من واقعا از خواندن تفسیرات لذت می برم. فکر میکنم اینکه میگی تیمسار بازنشسته ای بیشتر برای رد گم کنی است. اگر شاه چنین تیمسارهای با خردی تو ارتش داشت هیچوقت سقوط نمیکرد. آره داداش برو یکی دیگرو رنگ کن. تو خیلی مهمتر از این حرفا هستی
ارسال یک نظر