the sower |
1- هم خامنه ای و هم احمدی نژاد و کم نیستند دیگرانی که معتقدند غرب با پیشرفت کشورهای جهان سوم و از جمله ایران مخالفند و یکی از دلایل دشمنی یا مخالفت شان با ایران - فارغ از نوع حکومت و حاکمان آن - به این موضوع برمی گردد. واقعیت قضیه این است که من هم به چنین گزاره ای معتقدم و چنین باور دارم که توسعه و پیشرفت ایران مطلوب خیلی از کشورها نیست. اما تفاوت دیدگاه من با خامنه ای و احمدی نژاد دقیقاً بر عکس آنان است در مصداق های این قبیل کشورها. به این معنا که اگر خامنه ای امریکا و اسرائیل را سرآمد و رهبر این گروه کشورها می دانند من معتقدم که تنها همین دو کشور هستند که با توسعه و پیشرفت ایران کمترین تعارض و مشکلی را ندارند.
2- شرح تاریخچۀ چرایی ها بسیار طولانی و مفصل است و محتمل قلم من هم یارای از پس برآمدنش را نکند در پرداختن به همۀ زوایا. لذا تاریخچه را وامی گذارم و فقط می گویم که علت اصلی همۀ موافقت ها و مخالفت ها در اقتصاد رقابت است و کسب بیشترین ثروت و لذت برای کشورهای خودی و محروم کردن کشورهای رقیب. و از همین جا وارد موضوع بشوم که چرا در بین همۀ کشورهای مؤثر جهان فقط این امریکا و اسرائیل هستند که توسعه و پیشرفت ایران را تهدیدی برای منافع خود نمی دانند. و قبل از شرح بگویم که امریکا بدلیل عدم توان رقابت ایران با اقتصاد "انحصاری - کیفی"خودش و اسرائیل بدلیل عدم نیاز برقابت با ایران با توجه به حجم اقتصاد و تولید و جمعیت خودش است که ایران توسعه یافته را خطری برای بازارهای خود نمی بینند.
3- واقعیت قضیه این است که بعد از شروع جبری توسعه یافتگی کشورهای جهان سوم مثل چین و هند و کره و ترکیه و برزیل و مکزیک و ...الاماشاءالله؛ کشورهای صنعتی غرب چنین پنداشتند که خواهند توانست با انتقال صنایع آلاینده و سخت افزار و نیروی کارگر محور به کشورهای در حال توسعه خودشان بیشتر به تولیدات سبز و نرم و دانش محور و اقتصاد خدمت بپردازند تا ضمن حفظ برتری اقتصادی کشورهای غربی مقداری از مشکلات صنایع آلاینده را هم کم خواهند کرد. اما اتفاقی که عملاً افتاده است این است که تنها ایالات متحدۀ امریکاست که توانسته نه تنها رؤیای "اقتصاد کیفی" را تا اندازۀ زیادی محقق کند بلکه توانسته این اقتصاد متکی به فروش دانش و تکنولوژی برتر را به انحصار خودش هم در بیاورد. و عملاً حتی کشورهای اروپایی هم جزو مشتریان دانش و فن آوری درجه یک امریکا قرار گرفته اند. لذاست که امریکا تنها کشوری است که خودش را بالاتر از رقابت پذیری رسانده و دغدغه ای از پیشرفت ایران ندارد. در اینجاست که اروپا با از دست دادن رؤیای امریکایی ناچار یا برگشته به اقتصاد تولید صنعتی یا در حال بازگشت است. و بهمین خاطر مجدداً صنعتی شدن و توسعۀ کشوری مثل ایران برای اروپا اهمیت پیدا کرده و می کند و همان ترسی به اروپا دست داده و می دهد که زمان شاه اتفاق افتاد و اروپا از تزلزل کارتر سوء استفاده کرد در ترغیب او به عدم حمایت از شاه و سقوط او.
4- اسرائیل اما همانطور که گفتم اصولاً خودش را رقیب ایران نمی داند نه از نظر حجم اقتصاد و نه از جنبۀ تولید انبوه و بازار مصرف. مهمتر اینکه متحد قومی و قبیله ای هم ندارد مثل اعراب که بخواهد در جهت هم قومان و همزبانان و هم مذهبان خودش با توسعۀ ایران مقابله کند. در حالیکه همۀ کشورهای عربی منطفه اگر هم خودشان اعشاری و کوچک باشند بدلیل همبستگی عربی چشم دیدن پیشرفت ایران فارس را ندارند. از جنبۀ سیاسی هم قبلاً گفته ام که اسرائیل ایران فارس را همپیمان استراتژیک خودش می داند در مقابل تهدید اعراب. لذا نه تنها با توسعۀ ایران ملی مخالفتی ندارد بلکه بسیار هم شایق است در چنین روزگار محتمل در پیشی که ایران پیشرفته باشد.
5- مخلص کلام اینکه ترس پیش گفته ام در پست قبلی از این زاویه است که اروپا و بویژه بریتانیا - بریتانیا به این دلیل که بیشترین تأثیر را دارد در بده بستان سیاسی با امریکا - یک ایران زمینگیر شدۀ عقب ماندۀ بدبخت بریاست خامنه ای و دار و دسته اش را ترجیح بدهند به ایرانی که با استقرار یک دولت عقل گرا - و نه حتی سکولار و مدرن تمام عیار - بسرعت پیش خواهد آمد و با توجه به ذخیرۀ بسیار قوی مادی (هم منابع طبیعی و هم سرمایه های ایرانی) و معنوی (نیروها و سرمایه های انسانی توسغه یافته و قوی) خیلی زود رقیبی قدر خواهد شد از آنچه که شاه در پیش رو داشت و اروپا را ترساند. یا...هو
۷ نظر:
سلام
منافع در سیاست بین الملل از منظر واقعگرایی و نئو واقعگرایی به سه دسته ی کوتاه مدت-میان مدت و دراز مدت تقسیم میشوند.
منافع کوتاه مدت :منافع اقتصادی
منافع میان مدت:کسب پرستیژ بین المللی
منافع بلند مدت: تثبیت امنیت در عرصه ی بین المللی
امریکا و اسرائیل هر دو رویکرد واقعگرایانه و نه لیبرالیستی نسبت به سیاست خارجی دارند.
اهمیت ایران نیز با توجه به منافع امنیتی برای ایشان قابل تعریف است. ترس از به دامن شوروی ایران خود مهمترین دغدغه ی امریکا و قبول ضمنی حکومت دین مداران توسط آمریکا بود. امروزه نیز ایران به عنوان کشوری که پتانسیل مقابه با تروریسم اسلامی را داراست برای آمریکا مورد اهمیت است.اسرائیل نیز با همین منظر به علاوه ی وحشت از اسلامی تر شدن منطقه در آینده و سقوط حکومت های عربی به ایران محتاج است.
کشور های اروپایی به محوریت بریتانیا از منظر منطق هزینه-فایده به ایران مینگرند. اقتصادی به قدرت آمریکا ندارند و دغدغه های امنیتی اسرائیل را نیز.
آلمان خواستار برچیده شدن هرچه زودتر داستان و جنجال اتمی ایران است.بریتانیا نیز اگرچه نه با اشتیاق آلمان یا به طور مثال ایتالیا و یا حتی فرانسه- خواستار بازگشت هرچه زودتر ایران به چرخه ی تولید کنندگاان نفت منطقه است. به همین علت اصرار زیادی به کارکرد خوب تحریم ها و زود به ثمر رسیدن نتایج آن هستند.
تحلیل رفتن ایران و آن داستان که شما گفته اید موضوع تقاضای متحدین غرب در منطقه است.
دور نیست که ایران در جهان به شعبده دستی برآورد و رقصی نکو کند.دور نیست آن روز که "خدا به ایرانم بازگردد" اما اینکه غرب از رقیبی قدر شدن ایران بیمناک است حاصل همان است که به گمانم حسن قاضی مرادی میگوید:خودبزرگ پنداری ما ایرانیان
من الخلیج الفارسی
الی المهرج الایرانی!
تیمسار جان ، سپاس
این دقیقا همون چیزیست که من مدتهاست به دوستان میگم .. لب کلام را به روشنی بیان کردید
ولی ایران توسعه یافته مارکت بهتری خواهد بود برای کالای اروپایی. برای جلوگیری از عدم انتقال تکنولوژی لازم نیست یک کشور رو ویران کرد. همون طور که آمریکا برای عدم اتقال تکنولوژی خودش به اروپا این کارو نکرده. ضمنا، مشتری پولدار همیشه بهتر از مشتری گشنس. همچنین گردش سرمای به نفع سرمایه دارن هست که در سایه ثبات جهانی و نهیاتا ثبات منطقهای حاصل میشه که در نتیجه بهتره کشوری با شرایط جغرافی سیاسی ایران دارای المانهای ابتدایی توسعه باشه.
تیمسار جان ، سپاس
این دقیقا همون چیزیست که من مدتهاست به دوستان میگم .. لب کلام را به روشنی بیان کردید
http://wscdn.bbc.co.uk/worldservice/assets/images/2012/06/27/120627155813_tab2.jpg
سلام به همه و پوزش از اینکه پاسخ تک تک مقدور نیست هنوز از نظر زمان و وقت. حرف همه درست است و من یک نگرانی را مطرح کرده ام و می تواند در بخشی هم درست باشد همانطور که نظرات شما هم در وجهی دیگر صادق است. فقط به Joshua خوش آمد بگویم بازگشتش را و ضمن تأیید نظرش تأکید کنم که خود فرمایش ایشان هم یک تفکر ناب امریکایی است و اروپایی های مستعره چی سابق نظری به این گشاده دستانه را ثبت نکرده اند در رفتارهای قبلی شان. یا...هو
دلقک شما از جنبه اقتصادی و مستقیم به ماجرا نگاه کردی و درست است. اما به نظر من مهم تر از ان جنبه غیر مستقیم و دشمن دشمن است. میزان عداوت و مشکلی را که اعراب منطقه با ایران دارند قابل بیان نیست. هیچکدام از اعراب با محوریت عربستان ایران را بعد از بیش از 30 سال حکومت مستقیم اسلامی و سابقه اسلام طولانی هنوز مسلمان نمیدانند! و تمامی همبستگی اسلامی حکومت تنها در دلارها و ساپرت های دست و دل بازانه حکومت ایران است. و هیچ باز خوردی از طرف اعراب دیده نمی شود بلکه برعکس ضدیت ایرانی شیعی همچنان وجود دارد و محکم تر شده است. که البته این مشکل تاریخی است و در طول تاریخ نه ایرانی شیعه توانسته رهبریت مسلمانان را بدست بگیرد بدلیل عرب نبودن و زادگاه دین اسلام و نه اعراب توانسته اند این موی دماغ دینی شان را رفع کنند بدلیل نداشتن هوش و ابتکار در حد ایرانیان... و این داستان همچنان ادامه دارد.
و با توجه به وضعیت منطقه حرف شما صحیح است و شاید تنها متحد مهم ما اسراییل باشد وگرنه کشور هایی مثل افغانستان هم از ایران پیشرفته استقبال میکنند.
در مورد امریکا هم که بیشتر میشه گفت یه پتانسیل بالاست که بدلیل بافت کاملا یکسانش (از نظر قومی) هیچ جهت و گرایشی نداره و تنها مهم اون هست که یه کشور و حکومت عاقلانه از این پتانسیل استفاده کنه در جهت منافع خودش. بطور مثال کشوری که خوب با قدرت لابی داره با امریکا اسراییله و متاسفانه سرشاخ شدن با این پتانسیل و قدرت هیچ پیشرفت و نتیجه ای نخواد داشت.
ارسال یک نظر