The Conjurer |
1- این سخن را که منسوب به مصاحبه ای از مرحوم فرانسوا میتران رییس جمهور اسبق فرانسه است یکبار هم نقل کرده ام که خبرنگاری از او پرسید ایرانی ها می گویند غرب نمی داند و نمی فهمد که ما چه می گوییم. میتران پاسخ داده بود که کاملاً حق با ایرانی هاست و ما درک نمی کنیم آن ها چه می گویند با این افزوده که متأسفانه خود ایرانی ها هم نمی دانند که چه می گویند و چه می خواهند. حالا حکایت این پروندۀ هسته ای لعنتی ایران است و هر کسی از ظن خود یار شدن آن. حسین شریعتمداری همانطور که در سرمقالۀ چند وقت پیش خود خواستار توقف مذاکرات شد و من هم نقدی در تأییدش نوشتم؛ در تازه ترین سرمقاله اش در کیهان با عنوان "چاه وین و چالۀ مسکو!" حرف درستی زده است. البته این فقط حسین شریعتمداری نیست که کشف الکشاف کرده باشد. بلکه حالا دیگر خواجه حافظ شیرازی هم می داند که در طول تمام ده سال گذشته و اختلاف ایران و غرب بر سر موضوع هسته ای؛ خواستۀ غرب از ایران یک جمله بیشتر نبوده است: "غنی سازی اورانیوم را تعطیل کنید و در مقابلش راجع به خواسته هایتان مذاکره کنیم و قول می دهیم با حداکثر گشاده دستی و سخاوتمندی به درخواست هایتان اعم از امنیتی و اقتصادی و سیاسی و ...رسیدگی و موافقت کنیم. منطق حرف شان هم کامل و بی نقص عقلانی است: "غنی سازی اورانیوم تجاری نه نیاز و نه در حجم اقتصاد و پیشرفت و توسعه و نه در اولویت مصرف انبوه بدون نیروگاه اتمی داخلی و ... ایران عقب مانده است. بنابراین هرکشور دیگری مشابه ایران اگر اصرار بر غنی سازی داشته باشد جز برای دستیابی به سلاح اتمی نمی تواند ارزیابی شود".
2- گفته بودم که راه سعادت ایران در نزدیک ترین ایستگاه فقط و فقط از تغییر استراتژی خامنه ای می گذرد. در بهترین و ممکن ترین حالت با حذف او از حکومت ایران و در بدترین اوضاع تن سپردن خود خامنه ای به این تغییر استراتژی (نوشیدن جام زهر). وقتی ایران بعد از 16 ماه التماس بالاخره غرب را بپای میز مذاکرات استانبول کشید چنین بنظر می رسید که خامنه ای به تغییر ناگفتۀ استراتژیش مجاب شده است. چون با آن سرعت و شدتی که مذاکرات استانبول همه را خنداند جز خبر و قولی از خامنه ای در مورد پذیرش توقف غنی سازی اورانیوم چیز کمتری نمی توانست آن نتیجه را ببار آورد. بهمین خاطر هم وقتی در بغداد و در همان دور اول مذاکره وقتی 1+5 دید که مزۀ دهان ایرانی ها عوض شده کاترین اشتون تصمیم به پایان دادن مذاکرات گرفت که مجدداً توسط باقری و جلیلی با این قول جدید برگشت به مذاکره که تا موضوع توقف غنی سازی در داخل ایران حل نشده به موضوع دیگری مثل تحریم ها و غیره نپردازند.
3- اما اگر چنین است و خامنه ای هم از استراتژی خودش دست نشسته منظور او از این شعبده بازی ها چیست. بنظر می رسد که منظور خامنه ای از راه انداختن این پروسه از مذاکره باغرب فقط فریب بوده است که به برخی از ابعاد مهم آن اشاره می کنم:
الف- در بعد خارجی اولین هدف خامنه ای از این دور مذاکرات می تواند بدست آوردن این اطلاع موثق باشد از اینکه "خطر حملۀ نظامی" غرب به ایران چقدر جدی و چقدر نزدیک است. به این معنا که با توجه به قطع ارتباط کامل غرب و ایران خامنه ای میدانی که بتواند رودرروی دیپلمات های ارشد غربی بنشیند و از کُنه نقشه های آن ها برآورد نسبتاً دقیقی بکند وجود نداشت و میز مذاکرات هسته ای می تواند به جلیلی و باقری این امکان را بدهد که تحلیل دقیقی از نوع برخورد ها و نقشه های غربی ها بدست آورند.
ب- در بعد داخلی به همۀ آنانی که خامنه ای را مقصر اولاً و تنها تصمیم گیرنده ثانیاً معرفی می کنند نشان بدهد که حاضر شده است کوتاه آمده و با حسن نیت در مورد اکتفا به غنی سازی زیر 5 درصد با غرب سازش کند ولی آنان زیاده خواه هستند و حاضر به پذیرش حقوق قانونی جمهوری اسلامی نیستند. این ترفند به او کمک کرده که سه ماه زمان بخرد و اوضاع بشدت متفرق و متشنج هیئت حاکمه در داخل را مدیریت نسبی کند تا مسائل داخلی مثل تشکیل مجلس نهم و ریاست آن و زد و خورد های هر روزۀ کارگزاران در قوای مختلف تحت تأثیر مذاکرات حساس اتمی کنار برود. این موضوع از آن جهت هم برایش مهم بوده است که اولاً توده های مردم هم با نوعی امیدواری به نتایج مذاکرات وضعیت سخت اقتصادی و فشارهای روانی را تحمل کنند؛ و ثانیاً نیروهای وفادار متأثر از تفرقه بین حاکمان بیشتر از این تکه پاره نشوند.
پ- خامنه ای امیدوار است که در پایان مذاکرات شکست خوردۀ مسکو اولاً زیاده خواهی غرب را اثبات کرده باشد ثانیاً با ورود اوباما به آخرین روزهای مبارزات انتخاباتی اش و اولویت یافتن انتخابات به هر گونه سیاست جدید؛ از برقراری تحریم های بازهم بیشتر جلوبگیرد و مهمتر از آن در بعد داخلی نیروهای حزب اللهی را از مسئله دار بودن نسبت به خودش و تغییر استراتژیش نجات بدهد.
ج- البته این نافی این موضوع نیست که خامنه ای انتظار سنگ مفت و گنجشک مفت هم داشته از مذاکرات و گمان می کرد که غرب حاضر خواهد شد در مقابل برخی امتیازات نامهم مثل تعطیلی غنی سازی 20 درصد و سایت فردو و از این قبیل بخشی از تحریم های جدید و چند جانبه مثل تحریم های بانکی و نفتی را برچیند و بازی برگردد به همان بلاتکلیفی دو سال قبل از این. اما در این یک مورد تیرش کاملاً بخطا رفته است و غرب اصولاً حاضر به کمترین مذاکره ای در مورد تحریم ها نیست قبل از تعلیق مطلق غنی سازی اورانیوم.
ح- و نهایتاً اینکه مذاکرات مسکو یا اصلاً کنسل خواهد شد و یا بعد از شروع شکست خواهد خورد و غرب رو به تحریم های بیشتر خواهد آورد و خامنه ای نیز ادبیات رجز خوان و دژمن دژمن اش - در سخنرانی 14 خردادش پررنگ نبود - را از سر خواهد گرفت. البته سختی های طولانی تر و بیشتری را به مردم در داخل کشور تحمیل خواهد کرد وضع جدید اما - این اما مهم است - اختلافات داخل هیئت حاکمه را هم رادیکال تر و هم تشدید خواهد کرد و ایران یک گام مهمتری بسوی حذف خامنه ای از رأس حکومت ایران برخواهد داشت. کاشکی هاشمی رفسنجانی یک خرگوش بود بجای خرس قطبی! راجع به هاشمی هم خواهم نوشت در اولین فرصت. یا...هو
توضیح: دسترسی ام به اینترنت محدود شده و خودم هم خیلی شایق نیستم برای تسهیل دوباره اش بزودی. پس اگر همۀ انتظارات را پوشش نمی دهم باید کمی بخشنده و منتظر بمانید!
۴ نظر:
merci
سلام بر دلقک غروب کرده که فقط شب جمعه به شب جمعه پیدایش میشود .ترکها مثلی دارند که میگوید اگر نمی تونی نکن شما هم وقتی وارد صحنه شدی محکوم به ماندن هستی اگر چه نظراتاتن درست از آب در نیاد (شاید هم مشکل مگوی داری) دلقک پیشگوی نمکند بداهه گوی میکند .امیدوارم مشکل اسباب کشی تمام شده باشد و زود تر قلم به دست شوی.
خوش برگشتید!
عمو جان
حالا که تمام مهره ها را چیده ای و تاکتیک بازی و نتیجه را هم مشخص کرده ای انتظار میرود که بگویی روز 30 خرداد پس از مذاکرات چه بر سر ما(عوام) خواهد آمد
ارسال یک نظر