۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

شاه مرد!

File:VerrocchioDavid.jpg

1- موج موسیقی راک اند رول که چونان انقلابی ژرف پایه های تمدن غرب رادرحوزه های بسیار بسیارمهم جنسی وخانوادگی مورد هجوم ترسناک خود قرارداد؛ بفاصله ای چندساله ازپایان جنگ دوم جهانی درمیانه های دهۀ پنجاه فرن بیستم میلادی؛ اینقدرکوبنده وویرانگربنظرمی رسید که حتی مدرن ترین خانواده های مهد خیزشش(امریکا) را دلنگران فروپاشی ارزش ها کند. وکرد، اما؛ امریکا دررأس وبقیۀ غرب بدنبالش مقاومت کردند تا مداومت تمدن شان گسیخته نشود. وآن موج کوبنده درساحل هیپی گری دهۀ 60 همان قرن ازشدت وترسناکی همه گیرش کوتاه آمد تابتواند دردهۀ 70 ودرگیرودارنگرانی اقتصاد ازاولویت سبد خانوارغربی کنارگذاشته شود.

2- بند بالا را که یک تاریخ حداقل بیست سالۀ جهان است را ازاین جهت بیاد آوردم که بگویم؛ شاه اشتباه کرد که اجازه داد اطرافیانش وبویژه همسر وخواهردوقلویش هرکدام با بینش وروش خودشان دست مصنوعی وخرابکارشان راببرند درهنجارهای جنسی وناموسی جامعه با: "آن نمایش های آوانگارد جنسی درجشن های هنرشیراز، یا انتشارهفته نامۀ "این هفته" که به "Play boy" بدیلش درغرب گفته بود زکی! ویا تیراژتصاعدهندسی دیسکوتک ها وکاباره ها وبارهای افتتاحی دربویژه تهران را و...
" ومردم 80 درصد سنتی و95 درصد پایبندبه سنت را ازآخرت شان وهنگامۀ ظهورامام زمان شان بترسانند.

3- خب؛ هوش نکرد وگوش نکرد ومردم آخرت پرست! را ترساند، نتیجه اش این شد که روحانیت زن ستیزتوانست همۀ پاره نارصایتی های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و...طبقۀ متوسط شهری بعلاوۀ سردرگمی ها وتوطئه های سیاستمداران غربی را یک کاسه کند برروی موج های میلیونی انسان هایی که طبق سفارش روحانیون به این دلیل بدنیا می آیند که بمیرند! وایران را بکند جمهوری اسلامی ایران. وکرد- کردرا بطنز وتأکید هم بخوانید اگریادسوزش مقعدتان نمی افتید-


4- بقیه اش دیگر قصه است که شاه سانسور می کرد ودیکتاتوربود وآزادی بیان نمی داد ود مکراسی راپاس نداشت و...الا ماشاءالله مفاهیم انتزاعی برای جهان پیرامونی امروز! تاچه رسد به سی سال پیش. آخر کسی برای دموکراسی وآزادی روزنامه انقلاب می کند! آنهم انقلاب اسلامی! آن هم با راه پیمایی های دومیلیون نفری درشهر 1/5 میلیون نفری!
آن هم برهبری روحانیون دینی!- دزد حاضر وبز حاضر: کدام یک ازکسانی که توسط روحانیان ودرمساجد برای راهپیمایی بسیج می شدند دموکراسی می خواستند؟ ولی همۀ آن ها لیبرالیسم را نمی خواستند.-

یادمان باشد انقلاب 57 ما تاپیروزی نهایی وبراندازی در22 بهمن پاک وبدون تخریب وبدون خونریزی!-زیر500 نفرکشته برای یک انقلاب- بود. وتنها تخریب های معدود وبی بروبرگردش سینما ودیسکو وکاباره ومشروب فروشی وخانۀ جوانان وپشتیبان مالی آن ها ومتهم به ربا ونزول؛ بانک ودیگرهیچ بود.

- توی پارانتزعرض می کنم: امروز هم کسی برای دموکراسی نه تنها انقلاب نمی کند، حتی به تظاهراتی با یک درهزار خطر هم پانمی گذارد؛ اگر قرار همان باشد که اصلاح طلبان دینی می گویند- تازه فرض محال بگیریم که می توانند-: "رژیم رااصلاح می کنیم برای همۀ آزادی های سیاسی منهای آزادی های اجتماعی(یا بتعبیر دقیق سید محمدخاتمی: ولنگاری). لغت آزادی ازنظراکثریت مردم متوجه بعد اجتماعی است تابعد سیاسی. منتها سیاستمداران وروشنفکران غش می کنند وبمردم القاء می کنند که آزادی اجتماعی درگرو آزادی سیاسی است. البته حرف غلطی نیست ولی تنها حرف درست هم نیست.-

5- مردم نسبت به سال 57 مدرن شده اند وظرفیت پذیرش تغییرات اجتماعی شان خیلی بالا رفته است. ازطرف دیگر براثر انقلاب اسلامی نه تنها آخرت شان رابدست نیاورده اند بلکه دنیایشان را هم ازدست داده اند. ولذا ازجنبۀ روانی وبرای بدست آوردن دلخوشی های کوچک موجد امید به ادامۀ زندگی؛ حاضربه پذیرش هنجارهای "موجد هیجان درعرصۀ عمومی" ( یعنی اغلب نمادهای مدرنیته را که تخریب کردند تا به آخرت تبلیغی انقلاب 57 برسند. مثل سینما ، کاخ جوانان بعنوان نماد اختلاط زن ومرد وبانک و...)هستند وبا ارجاعشان به فطرت لذت طلب وشادی خواه شان بهتربسیج می شوند برای "بازآفرینی دلخوشی های جمعی که جمهوری اسلامی نابودشان کرد" وچون جشن وشادی درعرصۀ عمومی مادروزایندۀ دلخوشی های محدود وکوچک فردی وخانوادگی وفامیلی است؛ حس شان استقبال ازخطر های احتمالی را بهترمجازمی کند.


6- می دانم کمی گسیخته شد ولی من ابداً قصد این پرگویی را نداشتم آمدم بگویم که امروز علاوه برنیمۀ شعبان که روزمبارکی برای ما شیعیان هست وتبریک بگویم؛ این را هم یاد آوری کنم که امروز 5 مرداد وروز درگذشت آخرین پادشاه ایران هم است وتسلیت بگویم. چرا که معتقدم اگرهم درنتیجۀ سیاست هایش برای ایران بشود مناقشه کرد درانگیزۀ وطن خواهی وایرانی دوستی ایشان کمترین تردیدی نمی توان داشت. وخدا اورا بیامرزد. ومن ازهمۀ روایت ها برای ضعف او؛ این را انتخاب می کنم که محمدرضاشاه بهردلیل فادربه مقابلۀ مسلحانه با مردم بی سلاح خودش نبود وتایک تقی به توقی می خورد- تأکید می کنم ازنوع نابرابر:شورش مردم غیرمسلح دربرابر رژیم مسلح-اولین سؤالی که بذهنش می رسید تا ازنزدیک ترین فرد بپرسد این بود: من رفتم. کجابایدبروم!؟


7- وقتی درراه منزلم داشتم اززیرپل تاج بسمت برق آلستون می رفتم و26 دی بود وشاه رفته بود ومردم شادی می کردند ومن ششماه بود که باتیزهوشی انقلابی شده بودم؛ نتوانستم قطره اشک تأسف وحسرتم ازرفتن شاه را کنترل کنم. یا...هو

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

بعد از مدت ها خوندن وبلاگت از تنها مطلبی که خوشم اومد همین بود. نه که کل حرفاتو قبول دارم ولی خیلی باهاش حال کردم

Dalghak.Irani گفت...

مرسی بخاطر تحمل مطالبم وخواندن بدون لذت آن ها تا اکنون.
ومرسی تر بخاطر حال کردنت با این نوشته که تازه خیلی ازحرفاش را هم قبول نداری.
ومن کشتۀ آن روزی هستم که همۀ مردم ایران فقط یک لحظه مثل تو ازته دل حال کنند.
دوستت دارم. یا...هو

Hel. گفت...

قشنگ بود و باز هم جالب.
البته من از تاریخ زیاد اطلاعی ندارم ولی خوب از بزرگترا می شنویم که بروبچه های شاه یه روز ریختن میدون ژاله و تظاهر کننده ها رو کشتن. البته نمی دونم!

راستش با خوندن این مطلب یاد این پست وبلاگ "مملکته داری؟" افتادم که می گفت
تو آریاشهر یه کوچه هست که ملت عرق میارن نیمه شعبان رو جشن می گیرن! مملکته داریم؟

ناشناس گفت...

کاش خامنه‌ای هم می تونست شاهی‌ باشه برای خودش و برای ایران که تا تقی‌ به توقی می‌‌خورد نپرسه: کی‌ رو باید بکشیم؟

Dalghak.Irani گفت...

آره به جفت تان!

ناشناس گفت...

فکر میکنم که حق با شما باشد، منهم انقلابی بودم آنزمان ، اما امروزه باور دارم که نقطه ی عطف در آن اعتراض عمومی زمانی بود که شاه گفت: من صدای اعتراض شما ملت را شنیدم. همان لحظه انقلاب پیروز شده بود.
و همانروز باید قدم اول تحول تدریجی از دیکتاتوری به دموکراسی برداشته میشد، اما طرفین یکدیگر را باور نمیکردند و به قول سعدی یک از دیگر بترسندی.
ماهها بعد و با آنهمه قربانی به گلوله بستنهای بیشتر و در ادامه هرج و مرج غیر قابل پرهیز پس از انقلابها (از نتیجه گیری تحلیلگران سیاسی و تاریخی ) و تحمل هشت سال جنگ و تحریم اقتصادی و تحقیر ملی، خلاصه همه و همه شاید نیازی به وقوعشان نمی ا فتاد.
خوشبختانه امروز میتوانیم آن سالها را پشت سر گذاشته و از تاثیرات مثبت انقلاب بهمن در پیشرفت علم ، دانش و خودکفایی در تولید و صنعت دست یابد.
خوشبین باشیم و واقع بین هم
س س

Dalghak.Irani گفت...

اختیاردارید قربان!
حضرت عالی همین الان هم یک انقلابی دوآتشه هستید که ازبدروزگاردرسرزمین "پطرس ریزعلی" گیرافتاده اید والا هم حوشبخت هستید، هم ازتأثیرات انقلاب بهمن بر پیشرفت علم، دانش و خودکفایی وبرتولیدوصنعت خوشبین وواقع بین هستید وهم بسیار رییس جمهوراحمدی نژادرادوست دارید وامیدوارید بالاخره اگر از مارکس ولنین استالین وبرژنف وکیانوری وقذافی وهیتلر وموسولینی و...برنیامد که دماغ این امپریالیسم غدارغربی راکه نانش رامیخورید بخاک بمالد. لوطی باعنترش بتوانند این نوستالوژی چپ های همۀ تاریخ را به سرانجام برساند. ولی پیشنهاد من این است که ازاین همه پیشرفتی که برادران نصیب واقع بینی وخوش بینی شما کرده اند. یک دمبه ای هم بما نشان بدهند میشه! یا...هو
البته مجادلۀ طلبگی بود وشما عزیزی همیشه.

ناشناس گفت...

خوب حالا که فالم را گرفتید اجازه بدهید بگویم کجاش درست و کجاش نه .قول میدم که از ته دله

چند خط اول که آفرین دارد و باید اعتراف کنم که به شکل حیرت انگیزی درست میگویید...
البته تا قذافی اما نه بیشتر و تازه دو عشق قهرمانم فیدل کاسترو و هوگو چاوز که به همراه لولا داسیلوا همیشه حرفی برای گفتن دارند را هم فرموش کردید. ضمنان برای دینگ دانگ دونگ چین هم با احترام کلاه از سر برمیدارم.
اما از شما میخاهم که آقای جورج بوش مورد پسند خود را در کنار اینها که نام بردم مقایسه کنید، اگر بعد از کراوات، عملکرد را مقایسه کنیم. کدامیک از این رهبران کشورهای دیگر را مورد تجاوز قرار داده اند. کدامیک مسبب جنگهایی هستند که تا به حال منجر به یک میلیون کشته و میلیونها زخمی و آلوده به اورانیم بمبها شده است .
مهاجرم، به بردگی و دریوزگی که نیامده ام، برای روزیم هم چهل ساعت در هفته کار میکنم ، کار.
حالا شما که آنجا در ایران کار کرده ا ید و حالا اینجا در انگلیس یک نوعی ازمستمری بازنشستگی میگیرد، حق دارید کمی احساس میهمان بودن داشته باشید. اما من خود را شهروند فعال هلندی میدا نم و حق آزادانه فکر کردن و آزادی بیان را برای خود قائلم. وگرنه چرا اینجا باشم!
ولی از من بشنوید. آنچه که از کشور ما برده اند و هنوز هم ، این مستمری شما یک میلیونیوم در صد اش هم نیست نه نگران باشید و نه مدیون. شاید میدانستید که سود نفت برای کشورهای غربی خریدار، بیشتر از ما کشور های آلوده شونده ی حمال نفت است.
تازه از ما استفاده ابزاری هم که شده و میشود. وخدای نکرده برای جنگی که احتمال میرود.
س س

Dalghak.Irani گفت...

1- من درنمایۀ خودم دروبلاگم هم نوشته ام که بنظر من دنیا همزمان باانقلاب اسلامی درایران(1980) کیلومترشمارش را صفرکرده است.
این حرف های برای فقط حرف شما که اصرارداری که میراث خوارچپ هایی باشی که بانیان وایده پردازان ورهبرانش هم مرگ اندیشه های آرمان گرا وناکجاآبادی و عدالت محوررادربست پذیرفته اند. بچه درد خودت خورده که اصرار داری نسخه اش کنی ازنو برای کی؟!
2-مشکل اینجاست که شما چشمت مرا گرفته. وبااینکه خودت هم نوشته ای که من یک راست نئوکان ضدبشرهستم ولی تو اندیشه ای بظرافت استالین داری وعاشق قرائت رحمانی برادرهمکیش فیدل کاسترو هستی ازدین پساتاریخ مارکسیسم- لنینیسم؛ بازهم هرکامنتی را که برای من می نویسی اول با جملۀ برادرهمکیش دلقک ایرانی ..." شروع می کنی. وجملات مرا فاکت می کنی برای منظورهای خودت. سکوت کنم علامت رضا خواهدبود وجیغ هم بزنم که می گویی شرمنده نباش مستمری بگیر بریتانیا یک شرکت نفت دیگرایران است وبایدهم بشما ها حال وحول بدهد.
3- درصورتیکه من نوع زنددگی شمارا تجزیه تجلیل نکرده بودم چون اطلاعی ندارم وفقط بدلیل اقامتتان درهلند گفته بودم که از کشورهلند نان می خورید. ووجه غالب فهم عامه ازاین گفته کارکردن ومزدگرفتن است ونه چیز دیگر.
4-من البته سیاستمداران را راست دوست دارم همتنطور که روشنفکران همه چپند. چرا که سیاست صحنۀ عمل وتصمیم ورفتن به پیش است ولی روشنفکری حرف است وکافه است وکتاب است ووبلاگ است وکامنت است وقهوه است وسیگاراست وحالا ازنو.
البته سیاست چپ با برژنف محبوب شما تمام شد و محبوبه ها وجبیب های تو مثل امثال چاوز وداسیلوا فقط راهنمای چپ راروشن کرده اند وعملاً درسمت دیگررانندگی می کنند چرا که چاره ای ندارند. البته من چهارچنگولی مانده ام که احمدی نژاد وقذافی - بقول خودت سرهنگ- بدون پرنسیپ سیاسی خاص کجا به شما وصل می شوند. درضدیت با امپریالیسم هلند!
5- درضمن خوب شد ملکۀ هلندی بود که به شما هم اجازۀ اقامت بدهد وهم کار وهم آزادی بیان برعلیه همۀ این امتیازات. والا مجبور می شدی یا دردامن احمدی نژادمحبوبت بسرببری ویا حداکثر دراردوگاه های کاراجباری مزارع نیشکر زعیم عالیقدر فیدل مشغول بشوی. نه ببخشید کشورهای چپ دراین حدهم مهاجرنمی پذیرند چه رسد به کارومزد وآزادی انتقادو...
6- آن دیالوگ فیلمفارسی غربی ها آمدند وسوختند وبردند ومارابخاک سیاه نشاندند وخودشان رافربه کردند واین قبیل مزخرفات بدوی را فراموش باید کرد. گفتم که دنیا سی سال است پوست انداخته وتوهنوزمثل بیژن جزنی فکرمی کنی وحرف می زنی واستدلال می کنی.
ومن امروز به این می اندیشم که آیا مجازم علنی بگویم این آرزویم را که: "کاشکی ایران هم مثل خیلی ازکشورهای آسیایی وافریقایی مستعمرۀ مستقیم غرب بوددرعصراستعمار وحداقل این امتیازرا داشت که یک زبان بین اللمللی راخوب یادمی گرفت مثل هندوپاکستان وافریقای جنوبی والجزایرمثلاً. خب سرتاسرتاریخ مان مستقل بودیم وتاپایان تاریخ هم مستقل!- این بار بخوان منزوی- بمانیم آیا کسی خواهد آمد ودرآمدسرانۀ کرۀ جنوبی یا سنگاپوررا بما بدهد.
8- بحث حساسی است واین جا جایش نیست چون باعث سوء برداشت می شود. کل حرفم این است که چشم هارا باید شست وجوردیگر بایددید. ومن دیگر به هیچ نوشته ای ازشما پاسخ نخواهم گفت وشما هم رعایت خواهید کرد وحرف یک نئوکان را بنفع یک آرمانگرای چپ مؤمن مصادره نخواهید کرد.یا...هو
بعدازتحریر
من اصرای به بوش ومک کین ومرکل ودیگری ندارم من راست را می پسندم مثل تونی بلر یا بیل کلینتون و...می بینی چپ ها ازراست ها راست ترشده اند فاعتبرویا اولی الالباب

ناشناس گفت...

خیلی کوتاه اجازه میخاهم که روشن کنم مارک چاپی زدن شما را در ضمن اینکه افتخار میکنم به شعار عدالت اجتماعی به وسیله ی هرکس ! همان کلام بماهو ی خودتان .
وگرنه همه میدانیم که سوسیالیسم و کمونیسم و ... موفق نبودند و نبود شدند و رفتند .
من سالها قبل به سوگش نشستم و تمام شد. اما این خطای راهم نیاز به تصحیح و تغییر داشت.
سیستم مهم نیست که چه باشد اگردر جهت عدالت اجتماعی حرکت کند. پیش شرط یک جامه مدرن و پیشرفته عدالت اجتماعی است .
حتمن میپرسید پس چرا کاپیتالیسم موفق شد و کمونیسم نابود ؟
جواب خیلی کوتاه است، کاپیتالیسم پایه گذاری شده روی استثمار ملتهای دیگر، استفاده ی نامشروء اگر بخاهم مودبانه گفته باشم .
اما کمونیسم در این مسیر نبود چرا که استوار بر شعار عدالت اجتماعی بود.
من فکر میکنم که این هر دو خطا بود ند و هستند ، و این ماییم که باید طرحی نو در اندازیم...
خیر پیش

پ ن . نه که جوابهایتان جای سالم برای ما گذشته که آرزوی جوابهایتان را داشته باشیم؟ (ا لبته این سوال از شما نیست، علامت سوال مربوط به جمله است)