۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

نگاه متفاوت!

وارهول
شرح :کاربسیار زیبایی از اندی وارهول
که بنظرم بامتن همخوانی دارد.


تصمیم دارم برای دوپست بعدی یک "نگاه متفاوت" بنویسم دربارۀ "کالبدشکافی جنبش سبز". لذا آمدم به محضرتان که هم این وعده رابدهم وکمک کنم به تنبلی خودم درسگ پاولف-شرطی-شدن دربرابر بینندگان وخوانندگان عزیزم؛ وهم خوداین نوشته پست امروز باشد برای خالی نبودن عریضه. وبهتردیدم که همین موضوع "نگاه متفاوت" داشتن رادرزمینه ای دیگر باشما درمیان بگذارم و به شما توصیه کنم وازشما راهنمایی بخواهم برای این که: "ماناچاریم هرروز با نگاه متفاوتی به مشکلات مان بیندیشیم. چرا که دوای دیروز همیشه جوابگوی درمان امروزنیست."

1- یکی ازان مواردی که من شخصاً مخالف هستم واطمینان دارم که قرین کامیابی نخواهد شد مسألۀ مبارزۀ کلاسیک با حاکمیت غیرکلاسیک ایران است. شکست جنبش سبز درتحولات داخل و عدم موفقیت سیاست های غرب درموضوعات خارج دونمونه از تازه ترین ناکارآمدی های اقدامات کلاسیک دربرابرامرغیرکلاسیک هستند. چون دراقدام کلاسیک تو مثل کامپیوترعمل می کنی: "اطلاعات ودانسته های خودت را می دهی به سیستم وسیسنم پاسخ هایی را بتو می دهد وتمام." درحالی که درمثال واقعی وموجودما(حاکمان مسلط به ایران) سیستم وجودندارد که بتوان منطق بده بستان سیستم ها را با آن به اجراء گذاشت. بعنوان مثال تو سؤال "سنگساررا متوقف کنید" را می دهی به سیستم ناداشتۀ ایران؛ واوپاسخ "دست پنج نفردرزندان همدان بریده شد" را می دهد بیرون . البته بنظر می رسد که غرب بعدازوقایع جنبش سبز تاحدودی به این دانستۀ قبلی خود اهمیت داده ودرحال گام های عملی برای یکطرفه کردن بازی با ایران است وچه بد ودردناک!
- خداکند که احمدی نژاد این بازی فینال را بنفع ملت ایران وزندگی درایران ونه رژیم ایران تمام کند. البته من همیشه از دموکرات های متزلزل درتصمیم گیری درامریکا وحشت دارم.-

2- بگذارید مورد ومثال بعدی راهم ازآن 5 میلیون نفرآواره ومهاجروتبعیدی ایرانی بیاورم. تا هم شرحی باشد برای قولی که داده بودم درپست نافص ِ مواجه شده با هجرت تأسف بار "توکا نیستانی" به کانادا؛ وهم ادای دینی باشد برای انسان هایی که اکثریت ِاتفاقاً دلبستۀ همیشگی به وطن شان با بی مهری هایی ازجنس لغزهای آدم های منفعل ومنفی درداخل ایران هم کم نواخته نمی شوند بی یا با مناسبت.
بیاییم روبه حاکمان وطن مان بایستیم ودرگوش کردنیا فریادبزنیم که جنگ را، آوارگی را، حق داشتن سرزمین ازوبرای خودرا و...ازنو تعریف کند. یعنی اینکه بدنیا بقبولانیم که اگر جنگ های بزرگ وکوچک رخ داده درجهان تا جنگ جهانی دوم با جابجایی های مرزی و ادعاهای ارضی توأم بوده وباعث آوارگی وجابجایی جمعیت های کوچک وبزرگی شده است! تااینکه با ایجاد سازمان ملل وپیشرفت فرهنگی بشردیگرکمترشاهد این قبیل خسارت های انسانی ونسلی هستیم؛ باید توجه مان را معطوف بنوع دیگری از جنگ های آواره سازبکنیم. وهمان حساسیتی رانشان بدهیم که به جنگ های اشغال سرزمین های دیگران توسط سربازان دشمن نشان دادیم تا مهارشد.

3- درکشوری بنام ایران انقلاب شده است ومثل همۀ دگرگونی های این چنینی تبعات طبیعی وبدیهی داشته است که باعث آوارگی نسل اول ومعدودتبعیدیان ایرانی شده است.
گذشته ازنمونه های تاریخی؛"منطق عصری" نیزبما می گوید که بفاصلۀ کمی ازانقلاب ایران باید درآن جا حکومتی مسئول تشکیل می شد که بعداز استقرار وبوجودآوردن سازوکارهای قانونی ومقرراتی خود واعلان عفوعمومی؛ ازترسیده ها وگریخته های فضای ملتهب انقلابی که جرمی مرتکب نشده بودند- سخت گیری حداکثر- اعادۀ حیثیت کرده وبه وطن فرامی خواند. ایران نه تنها این کاررانکرد بلکه با تداوم وضعیت انقلابی به همۀ 31 سال موجودیت خود واعمال روش های گروگان گیرانه بجای روش های حکومت های تعریف شده وباسخت گیری های اجتماعی وفرهنگی خارج ازدرخواست وتحمیل عرف غالب جامعۀ ایران- برعکس اغلب کشورهای مسلمان عرب - درمرحلۀ اول، ودرگیرنگاه داشتن ایران درجنگی بی سرانجام دروحلۀ دوم، وبا افزودن سیاست های قرون وسطایی درهمۀ زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی درمقاطع مختلف ومراحل بعدی - حداقل چهار مورد عمده دردوسال ابتدای انقلاب؛ درزمان جنگ، بعدازشکست اصلاح طلبان وبعدازانتخابات 88؛ خیل عظیمی ازایرانیان را که امروزه به پنج میلیون نفز تخمین زده می شوند آوارۀ سرزمین های دیگرکرد.

4- ولی چون تعریف کلاسیک دنیا از آواره منحصر بوده است به راندن اجباری وباتوسل بزور فیزیکی به پشت مرزهای شناسایی شده؛ لذا نه طرح انفال صدام حسین درجابجایی میلیونها کرد درعراق - وبا تمسک به امورداخلی یک حکومت- حساسیت واقدام خاص جهان متمدن رابرانگیخت ونه آوارگی ایرانیانی که برای زندگی کردن درمیهن شان باید "تنکه"ی زنانشان را درآفتاب حکومت بیرق می ساختند ودرعوض دراستخرخانه شان با چادرمشکی شنامی کردند!
لذاست که من اصراردارم نباید "فقط به اقدامات وعادت هاوروش های کلاسیک وامتحان داده بسنده کرد." بلکه اندیشمندان ما، روشنفکران ما، سیاستمداران ما وبویژه کسانی که بالفعل یا بالقوه رهبران ما هستند باید بتوانند ازخودشان فراتربروند وبا ابتکار واندیشۀ نوطرح های نو دراندازند. حتی بدون سقف شکافتن فلک ! یا...هو

۵ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک جون حرف نو زدن هم مال همون غربی‌های از خدا بی‌ خبره. اصلاح طلب‌ها رو ببین، همه فاکت‌هاشون بر میگرده به نهج‌البلاغه و ۵ سال خلافت شکست خورده ی علی‌ (ع‌)؛ یکی‌ نیست بگه بابا معاویه هم مسلمون بود این رو دیگه علی‌ گدا هم فهمید. ته مونده‌های جنبش سبز که حال آدم رو به هم می زنند در بلغور واضحات بدیهیات .

ناشناس گفت...

دلقک جان دستت دردنکن از این همه زحمتی که میکشی, من واقعاً خیلی چیزها ازت یادگرفتم.
من هم کاملا موافقم با اینکه غرب داره کاملا بازی رو یکطرفه میکنه و میز شام مذاکره دیپلماتیک رو داره جمع میکنه و کرکره رستوران رو داره میکشه پایین. چون تمام بهانه ها و دلایلی رو که داشت تا به ایران اعتماد کنه برای مذاکرات از دست داده.
از طرفی این هم خیلی ساده باوریی که فکر کنیم غرب بازیهای غیر کلاسیک بلد نیست بنظرم تیم قبلی که حکومت رو تو امریکا در دست داشت نشون داد راهای غیر کلاسیک رو خوب بلد. همین پوست خربزهای که جمهوری خواها جدیدا زیر پای دموکراتها میندازنهم یکمی غیر کلاسیک بنظر میاد. حالاهم معلوم نیست دمکراتها از دست این پوست خربزه حمله نظامی به ایران جون سالم بدرببرن.
چیزی که من واقعا نمتونم برا خودم توجیهش کنم اینکه حالا که غرب داره جادرو یطرفه میکنه چطور حکام ایران هم دآرن همیه استاپ ساین هارو ور میدارن و چراغهارو سبز میکنن واقعاً فکر میکنن که یه جنگ دیگه باعث طول عمر حکومت انقلاب در ایران میشه یا واقعا این تنها راه پیش روشونه؟

قربانت
یک رانده از وطن

Hel. گفت...

بله. عکس یه جورایی که نمی دونم چجوری با مطلب هموانی داشت شدید.
دوای دیروز همیشه...
این سیستم نداشته ای که گفتید و در نوع خودش منحصر به فرده هست رو به نظر هست، و وجود داره و عمراً چشمم آب نمی خوره که احمدی نژاد بتونه کاری بکنه.
واقعن 4سال دیگه ایران تو چه وضعیتیه؟! نمی تونم تصور کنم.

ناشناس گفت...

۱. همین بند اولتان تسکین بخش بود التهاب سرخکی ام را، آخیش .
نگرانیتان راجع به جنگ هم کاملا بجاست، جالب توجه اینکه دارند منت آنرا هم سر جنبش سبز میگذراند! حالا مطمئن شدم که توهم نیست این وحشت جنگ ، باید کاری کرد؟
خدا کند که ما هم درست گارد بگیریم ، چه در داخل و چه در خارج تا بهانه ای برای غرب نباشیم در آغاز جنگی خانمانسوز بر علیه خودمان.
۲. پنج میلیون فکر نمیکنم که باشد، اما من آمار زیر دو و نیم میلیون در ذهنم دارم. اما آنچه در نظر داشتم بگویم اینستکه قسمت اعظم این جماعت "no way " اینجا ماندگارند!
مبارزه کلاسیک را هم خیلی استادانه مطرح کردید.

برای تحمل همین دوتا خیلی ممنون و متشکر
سرخک سبز

Dalghak.Irani گفت...

سلام
درمورد آمار میتواند اختلاف باشد. ومن اصولاً درنوشته هایم بیشتر به کیفیت ها محورمی دهم ولذا زیاد نگران دقت درکمیت ها نیستم. تعدا آوارگان ومهاجران هرچقدرباشد این مسلم است که یکی ازبزرگترین جمعیت های تبعیدی ومهاجر متداوم دریک برهۀ زمانی سی ساله ازایران تحت اشغال انقلابیون مذهبی است. یا...هو