این هم یک "لاس ِوبلاگ"ی با دخترخبرنگاروخوب ایران مسیح علی نژاد؛ راجع به آرزوی مشکل "جرس اینجا، جرس آنجا وجرس همه جا" ی ِ حالادیگر ملک طلق دکتران مهاجرانی وکدیور- حالابرعکس- است؛ درسالگرد مبارک سایت جرس:
مسیح جان؛ مدرن باشم!
برنامۀ "هفت" سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه ای داشت با حامد بهداد هنرمند بازیگر فیلم "روزسوم" وفیلم جدیدی بانام "هفت دقیقه تاپائیز" که می گویند فیلم خوبی شده- من ندیده ام-مصاحبه طولانی است ومن به یک جملۀ کوتاه آن گیرداده ام که بشما بگویم: غیرازاین راهی نیست.
سؤال راجع به درآمد ودستمزدمی شود ازهنرمندمحبوب وحامد بهداد می گوید:"بلی من بهترین هستم وپول خوبی هم می گیرم"
یک سر همۀ عقب ماندگی های ما وهمپالکیهای هم آئین وهم فرهنگ مان درهمین روراست بودن درخود وباخود ولاجرم با دیگری است(لب لباب فرهنگ مدرن).
واسم مهوعی هم برایش گذاشته ایم:که تواضع بدترینش هست تا لله وبخاطر وطن وانسانیت ومسئولیت و...که فقط بدرد استفراغ مخاطب می خورند وبس.
جرس وهرطبل ودهل وشیپور وزنگ دیگری هم موفق نشده است ونمی شود ونخواهدشد مگراینکه گردانندگانش بتوانند این آگاهی حسی را بمخاطبان خویش منتقل کنند که "لذت نقد"صاحبان وبنیان گزاران وگردانندگان "جرس" درکجا وبا چه تأمین می شود. باقدرت، باپول، باعشق، باخدا! و... چون که هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد. البته که منظورم این نیست که آقایان مهاجرانی وکدیور بعنوان اصلی ترین چهره های "جرس" فردا هرکدام دست به قلم ببرند وشماره کنند از توقعات لذت شخصی شان از جرس درآغاز، جرس درراه، وجرس درمقصد؛ بلکه قصدم این است که رفتاروگفتارشان را طوری تنظیم کنند که بتوانند حس-ونه فهم ودانش- خدمت گذاریشان رادرعین حفظ لذت های شخصی به مخاطب منتقل کنند- البته خیلی هم اکتسابی نیست ودرانگیزۀ نینگیخته آبشخوردارد -
برای شروع هم پیشنهادم این است که ازموارد زیر شروع کنند:
الف- چرا قبل از انتخابات هرکدام ازدوبزرگوار (مهاجرانی وکدیور)ازنامزد متفاوتی حمایت کردند.
ب- چرا درایران نامزد های ریاست جمهوری مستقل وغیرحزبی-البته ضدسیستم تعبیرمحبوب من است برای هرمذهبی ِ مبلغ حکومت دینی دردنیای مدرن- بیشتر ازجانب احزاب وگروههای سیاسی پشتیبانی وحمایت می شوند. ونامزدحزبی ممکن است ازسوی حزب متبوعش هم حمایت نشود. نمونه اش حمایت همه جانبۀ احزاب وگروه ها از احمدی نژاد وموسوی وعدم حمایت از کروبی.
پ- وپرسش بسیار مهم وکلیدی: چرا اکثریت قریب به اتفاق روزنامه نگاران مستقل ولیبرال - که خودت به اسم خیلی هااشاره کرده ای- هواداران آقای کروبی بیشترین وسنگین ترین وبدون مرخصی ترین زندان ها واحکام را گرفتند درحالیکه که اگرهم نقشه ای بود به ادعای حکومت! این نقشه درنزدغیرستادها وعوامل کروبی کلیدخورده بود.
البته که هم شما وهم کارفرمایانت درجرس استاد هستید درنازک بینی. ومن فقط قصد یک غلغلک ذهن داشتم برای کامیابی.
ویادآوری این نکته که:
هرکسی اعم ازحقیقی وحقوقی یک بویی ساطع می کند به اطرافش وبو یک "حس" است.
اگراین بو خوش بنشیند به دماغ مخاطب؛ نان درروغن است ودگرگونی حتمی. والا نُچ!.....زوری نمی شود. یا...هو
پ ن:
ممکن است کمی توسعه دادمش ودروبلاگ خودم هم گذاشتم.
مؤخره: اگرتوسعه نیافتگی ایران این حسن حداقل را داشته است که زبان فارسی درباب ابهام وایهام وکنایه واستعاره توسعه یافته ترین باشد وملت ایران شوخ وشنگ وطنازترین؛امیدوارم که این وبلاگ توسعه نیافتۀ من هم شما را واداربه زحمت، هم درخواندن وهم دررمزگشایی از واژگان و نقطه نشانه های فراوان وبویژه "گیومه ها" و"ویرگول پوینت ها" بکند. واصل حرف من که حاشیه است، اغلب؛ وبین دو"-" می آید.
۵ نظر:
نگاه متفاوت تون برام جالبه کلان.
دلقک جان انتها ی جملهها داره یواش یواش زیادی بازمیشه ها! دوست داری آیه نازل کنی؟! مگه محمد خاتم نبود؟ :)
از فرمایشات نبوی در دفاع از مهاجرانی در جرس:
"و یادت نرود که جامعه ایران معتاد به دروغ و فریب است، مثل آب خوردن حقیقتی را انکار می کنیم که خودمان ساختیم".......
" عطاء الله مهاجرانی، نه سردبیر جرس است، نه بنیانگذار جرس است، نه مالک جرس است، نه حتی عضو هیات تحریریه جرس است." ......." ایشان از مدیران جرس نیست،" ........" مهاجرانی اصلا مثل جمیله کدیور که همسرش است، فکر نمی کند"....... فقط شبها در رختخواب خانم کدیور میخوابد البته غیر از شبهایی که در خانه زن دیگر یا صیغه بودند.
و خدایا ما را از شر دروغ و قحطی و خشکسالی حفظ کن.
دوست ناشناس من
1- خداوند علاوه برنیایش سنگ نبشته های هخامنشی؛ مارا از تهمت وورودبی حیا بزندگی خصوصی انسان ها برحذر دارد.
2- چون من وبلاگ نویسی هستم که از دیوارنویسی وکاغذنویسی به این وسیلۀمدرن آویخته ام به اجبار وامکان فنی ویراست کلمات عصبانی ونسنحیده درداخل نظرات را ندارم. لطفاً منت برمن بگذارید واز بکارگیری کلمات وحرف هایی که درشأن خودتان نیست جلوبگیرید. مرسی.یا...هو
از اینکه نتوانستم منظورم را به خوبی ادا کنم و بد جوری از آب درآمد عذر میخواهم. منظور آن بود که اینها ۳۰-۲۰ سال زن و شوهرند و در زیر یک سقف زیسته ودر یک اتاق خوابیده اند و همه این مدت به خصوص سالهای اخیر را که عشقبازی نمیکردند و آقای مهاجرانی هم در جرس مقاله مینویسد و ما باید باور کنیم که ایشان تاثیری بر روند نشریه ای که همسرش گرداننده اصلی آنست ندارند ؟
ارسال یک نظر