۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

من به تشویق وترغیب نیازدارم!


هوا خیلی گرم است. تعطیلات "بخاطر گرمای ایران" با غرب همپوشانی پیداکرده است-بعدازسی سال شروع تصادفی خوبی است مثل دیپلماسی پینگ پونگ "ریچارد نیکسون" باچین مائوتسه دون. البته که هنوزسرقولم هستم که احمدی نژاد دنبال بهبود مناسبات با غرب است ومی تواند. وچقدرمفید است تزریق این اکسیر "لیبرالیسم" راه گشا ورازگشا! برای حکومت شدن ما ومدرن شدن مجددما ولبخند مجدد کودکان ونوباوگان ما. (ول کن این لقلقۀ لعنتی دموکراسی سیاسی روشنفکران گندم نما را) داشتم می گفتم که بخاطر گرما وتعطیلات طبیعی وزمهریر سیاسی مصنوعی؛ بدیهی بود که پست "اسلام برای بغل دستی" شوقی برنیانگیزد ازجهت طولانی بودن وبیان فقط "حس مشترک". و...ادامه نمی دهم....

حتماً مصاحبۀ جدید مرتضی نبوی را دیده اید درخبرآنلاین یا جای دیگر.ومتوجه شده اید که بالاخره بعد از پنج سال دارند به "احمدی نژاد مردی که ازنو باید شناخت" می رسند والبته هم بسیار دیراست خوشبختانه واحمدی نژاد حتی اندرونی های جناح راست را ازهوادار جاروکرده است؛ وهم برای من تازگی ندارد به گواهی نوشته های منتشرشده وناشده ام ازسال 84 خورشیدی تاکنون. وبارها تأکید کرده ام که این توبمیری از آن (خاتمی بلاتکلیف وسرگردان ولاجرم بنیادگرای اخلاق! وامثالهم!)توبمیری ها نیست.


راستش آمده بودم که دوتا کامنت مصرف" شده -.نشده"ام را بگذارم برای استفادۀ شما واین که نامم از زبان "گوگل چرخان"ها نیفتد؛ که خودم افتادم روی دندۀ پرگویی. پس تا تعطیلاتتان را خراب نکرده ام راجع به دوتا کامنت توضیح مختصری بدهم وتمام.


کامنت اول مربوط است به مطلبی درسایت خودنویس که همان بحث کهنۀ نقد منصفانه ومغرضانه را دنبال می کند وهمۀ نقد ها به موسوی را با اتهام تندومغرضانه بودن مردود می داند. این کامنت را بخوانید:


من هم یک حرفی بگویم. حرفی که می خواستم زیرمطلب خود نیک آهنگ بنویسم: بنظرم می رسد که هرپدیدۀ انسانی هماره دربرابرتهدید خارج شدن از تعادل است. وخب طبیعی است که هرعدم نعادلی -چون منجربه بی ثباتی می شود- یک کاستی است.

درجریانات بعدازانتخابات سال۸۸ همۀ ما درهرجایی که بودیم وهرکاری که می کردیم دچاربی ثباتی ها وعدم تعادل هایی شدیم که دریک فضای مدیریت شده وعقلانی بروز نمی کند.

هیچ کدام ازما چه به عنوان شخصیت های حقیقی وچه بعنوان سازمان های حقوقی نمی توانیم ادعا کنیم که درمقطع غلبۀ هیجانات، تند یا کند نرفته ایم. این خوش بینانه ترین نگاه به مسئله وپذیرش سهم خوداست. من خودم برسر سریال چرندیات- باتصمیم نوشتم چرندیات- داریوش سجادی درمقطعی نامتعین ونگران کننده برای حرکت مردم ایران ؛ بیش ازکوپن وجاهتم تندشدم به خودنویس وشخص نیکان؛ چرا که فکرمی کردم نه بخاطر سبزاللهی ومیرحسین که به احترام خیزش عام مردم نبایدحتی برخی واقعیات گفته شود چه رسد به خزعبلات باهدف تمسخرحرکت مردم. الان هم البته ازنظرم می توانم دفاع کنم الا اینکه شخصی کردن مشکل سایت خودنویس به طرفیت نیک آهنگ همیشه یک شرم دایمی را درمغزم باقی گذاشت. ولی اینک احساس خوبی دارم به روند یک ماه اخیر خودنویس. زیرا همۀ ما از آن عدم تعادل گیج کننده خارج شده ایم وباید بتوانیم دراین فضای روبه آینده- بدون جنبشی درخیابان- باهم حرف بزنیم وهمدیگررا آدرس های دقیق بدهیم.

نقد میر حسین موسوی هم نه تنها واجب است بلکه واجب عینی هم است ونه واجب کفایی. چون ما می خواهیم بجای ناحکومت فعلی یک حکومت مدرن- من به صورت بندی حساسیت ندارم- ایجاد کنیم. اگر کسی دغدغه اش بازگشت بمناسبات بلاتکلیف تاسال ۸۴ خورشیدی است باید مشخصاً بگوید تا من وامثال من تکلیف خودمان را بدانیم. اصلاً بحث من حتی اعتراف به فلان وبهمان اتفاق خوش آیند یا بدآیند درزمان ومکان نیست. که مهم نیست. حرف ما یک گزاره بیشتر نیست: "آیا جمهوری اسلامی ایران را درمقطعی از عمرخود "کارآمد" وقادربه ادارۀ جامعۀ مدرن دیده اید! می دانید! وکدام مقطع وچه سال هایی؟ ودلایل کمی ومادی وقابل اندازه گیری آن؟!" یا...هو


کامنت منتشر نشده اما یک کامنت توضیحی برای سایت کلمه است که زیر مطلب "جدایی دین ازسیاست" فرستادم نگرفت والبته اگرهم قبول می کرد به احتمال قریب به یقین تأیید نمی شد با توجه به مشی غالب درکلمه. موضوع هم این است که دوستداران موسوی از این مقاله ناراحت شده بودند وپرسیده بودند که آیا حرف های گفته شده مورد تأیید مهندس موسوی است یانه وادیتور کلمه هم پاسخ داده بود که مقاله را مهندس موسوی ننوشته است. وکامنت من دراعتراض به این پاسخ ویراستاربود. ببینید:


مردم را گمراه نکنید. هرمتنی که دریک رسانه وبدون امضاء منتشرشود بمعنی دیدگاه رسمی آن رسانه (دراینجا سایت کلمه)وصاحب ومسئول رسانه(دراینجا میرحسین موسوی) است. این جواب "مهندس موسوی ننوشته است" ضمن راست بودن شکلی یک دروغ محتوایی وحشت ناک وگمراه کننده است. درضمن پروژه ای بنام جنبش سبز به پیش آهنگی مهندس موسوی تمام شده است. یا...هو

۹ نظر:

Hel. گفت...

جمهوری اسلامی رو در سال 57 کارامد می دونم. رهبرانش با وعده های سر خرمن ملت جوگیر بالقوه را به جوگیر بالفعل تبدیل کردند و ...
به هدفی که می خواستند رسیدند. سر کار اومدن.
"قادر به اداره ی جامعه ی مدرن"؟ جامعه ی مدرن دیگر چیست؟
سبز فقط سبز علی/ رهبر فقط سید علی!
والا!
(کامنت غیر علمی و غیر متمدنانه ی منو ببخشید)

پير فرزانه گفت...

استاد عزیز
آیا به نظر شما،این روزها در پس سخنان پالیزدار و مرتضی نبوی و رسایی و لاریجانی و..در باب انتقاد از احمدی نژاد، خواب تازه ای برای حذف و یا کنترل ایشان دیده می شود؟
تحلیل هایتان مستدل و نظرتان برایم ارزشمند است . موفق باشید.

ناشناس گفت...

ای دلقک پیر و گمراه! تشویق هم لازم داری؟!

می بینم که عادت بدی هم داری، و با فوتبال هم خیلی‌ حال میکنی‌!
برو این سایت رو بخون تا هدایت بشی‌!

http://kamalifamily.blogfa.com/post-39.aspx

خودم رو هم معرفی‌ نمیکنم چون می‌شناسی‌، و این طوری بهتر تو خماری می مونی! یو هو...!

Dalghak.Irani گفت...

از هلن وپیرفرزانه ومحمود (ناشناس) عزیزم ممنونم که شدند مصداق ِ"مستمع صاحب سخن را برسر شوق/ذوق- ازبهمنی رییس کل بانک مرکزی بپرسید گزینۀ صحیح را درپشت اسکناس های الاماشاءالله "تومان"ی- آورد شدید.
پرسش پیر فرزانه را برمی گردم می نویسم بعداز فوتبال رده بندی که شوقی هم برنمی انگیزد بغیراز فورلان وسوارز واوزیل. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

واما چند حرف مجمل برای پیرفرزانه بزرگواردرارتباط با پرسشی که کرده اند.
بنظرم:
1- پالیزدار قصه اش سوخته است واودیگر مصرف سیاسی ندارد واگر کسی هم می خواهد بادست یک مرده بازی کند احمق است ولذا ازاین بگذریم. اومصداق آن بچۀ اضافی است که بایددرگوشۀ خودش بنشیند وماستش را بخورد!
2- رسایی اگر حرفی زده یا بزند بیشتر برای گرفتن فشار انتقاد های جناح راست وبویژه روحانیون از احمدی نژاد است. که مثلاً ماخودمان هم بفکریم وشما ازمواضع اخیر رییس جمهور زیاد نگران نباشید. والا او جزو حواریون است وهم زمانش را با ساعت احمدی نژاد کوک می کند وهم اسلامش را با اسلام ولایت امام زمان رحیم مشایی!

ی اما درمورد لاریجانی و نبوی که می تواند با مطهری وتوکلی ورضایی وباهنر وهمۀ بزرگان معمم ومکلا
جناح اصولگرا ادامه یابد برداشت شمارا تأیید می کنم. البته نه برای حذف که جرأتش راندارند بلکه برای مهار رییس جمهور که دراینجا هم بنظرم قدرتش را ندارند
خلاصۀ ماجرا ازنگاه من این طور است :
جناح اصولگرا بعدازاکراه اولیه و سرمستی ثانویه از رییس جمهورشدن احمدی نژاد که حدود یک سال ونیم (تا آخرسال 85)طول کشید وقتی بهوش آمد؛که فهمید خداوند انتخابات عوض یک مائدۀ احمق آسمانی یک دیکتاتورنابغۀ زمینی نصیب شان کرده است؛ لذا بفکر افتادند که با این پدیده ویا بتعبیرفاطمۀ رجبی "معجزۀ هزارۀ سوم" چه می توانند بکنند. ابتدا که هنوز ترشحات مشکوک را به بخش پرلیوان نسبت می دادند وازسفتی زمینی که دربرابرشان بود خبر نداشتند؛ بیکدیگر تعارف می کردند که طوری زمین نزنیم که استخوان هایش هم بشکند بلکه می خواهیم فقط ادب شود وبداند که یک من ماست چقدر کره دارد. لذا شروع کردند وپالس های اولیه را فرستادن؛ ولی باکمال بیچارگی دیدند که نه تنها پاسخ نمی گیرند بلکه اصلاً احمدی نژاد یک نیم نگاه ساده هم به خواست وعقیده وهشدارواخطارویال وکوپال آنان نمی کند. لذا تصمیم گرفتند که با استفاده از پیاده نظام حود احمدی نژادرا نیز مثل رفقای اصلاح طلب براه راست هدایت کنند. ولی این جا بود که فهمیدند عجب ترفندی خورده اند چرا که اولاًهمۀ فرماندهان را احمدی نژاد با حقوق مکفی استخدام کرده بود وهمۀپیاده نظام درقالب های متفاوت حزب الله را نیز بمریدان خویش تبدیل کرده بود.- ومن درحاشیه بگویم: کسی که بتواند به موجود وقیح وکثیفی مثل حسین شریعتمداری پوزه بند بزند واورا به استخدام خودش دربیاورد ایول ندارد؟!-

ارتش سیاسی اصولگرایان همیشه قدرتش را مدیون شجاعت پیاده نظامش(قالب های مختلف حزب الله تحت امر وخودسر)بوده است تا تدبیر ژنرال هایش. پس این ژنرال های بدون لشکر وپف کرده که گاهی شلاق دورسر می گردانند ورجز صدتا یک غاز می خوانند می خواهند سربتن احمدی نژادنباشد. ولی حذفش نمی توانند بکنند- نه فیزیکی ونه اعتباری- چرا که اولاً هوادران مرید احمدی نژاد- که همۀ سرمایۀ اجتماعی خودشان هم است- جگرشان را زنده زنده سیخ می کشند وثانیاً اعتبار خود اینان درمقابل رقیب اصلی ( اصلاح طلبان) به اعتبار احمدی نژادگره خورده است. می خواهم بگویم که اگر برفرض محال اینان قدرت حذف یا برکناری احمدی نژادرا هم داشتند نمی توانستند چون می دانند که نیروهای خودسر بی رحم عمل می کنند ودودیگر اینکه مرگ سیاسی احمدی نژاد مرگ سیاسی خود آقایان هم است. درحالیکه هنوز هم امیدوارند باهرخفت وخواری هم بتوانند سه سال دیگر دوام بیاورند! می توانند از سازماندهی بی نظیر پشت صحنۀ تیم احمدی نژاد هم بهره مند بشوند.

تنها شانس موردانتظار اینان استفاده ازقدرت قانونی وفراقانونی رهبر است که او هم تاکنون تمایلی برای همراهی با مخالفان احمدی نژاد نشان نداده است. البته من تحلیل مشخصی که دربرگیرندۀ روان شناسی فردی زیاد مشترک رهبری واحمدی نژاد را دارم که رابطۀ آنان را – ازسوی رهبر- خاص تعریف وتبیین می کند وقابل استناد ودفاع هم است. بلکه هم بزودی یادداشتی را دراین زمینه وهمین طور"چرا فکرمی کنم احمدی نژاد درمقابل اوباما خاضع است" نوشتم وبه برخی از باقی مانده های این پاسخ کوتاه هم اشاره کردم. یا...هو

پیر فرزانه گفت...

دلقک عزیز
ممنون از پاسخگویی روشنگرانه شما.
البته من هنوز هم معتقدم احمدی نژاد صرفا یک مهره است و آنکه پشت پرده بازی می کند به وقتش شاید او را با مهره ای مانند مشایی یا یک چهره ناشناخته کمی موجه تعویض کند.

Dalghak.Irani گفت...

من بشدت از تئوری توطئه بیزارم واینقدر مخرب ودعوت به تنبلی وبی عملی تویش می بینم که اولاً دیگر به اقدامات طبیعی پنهان کاری درسیاست هم حساسیت نداشته باشم وهم چنان فشار خونم را بالا می برد که به فاصلۀ چنددقیقه بشما "هم پیر" و "هم فرزانه" پاسخ می دهم. یا...هو

پیر فرزانه گفت...

دلقک عزیز
لطفا مرا ببخشید . من اصلا قصد نداشتم فشار خونتان را بالا ببرم . منظور من توطئه نبود . بلکه منظورم جریان فکری پشت احمدی نژاد است که اتفاقا بسیار ماهرانه بازی می کند. ضمنا من معتقدم باید از این بازی کمال استفاده را برد و اصلا هم به تنبلی و بی عملی دامن نزد. فکر نمی کنم که شما به این مسئله معتقد باشید که احمدی نژاد به تنهایی به میدان آمده و همه رفتارها و عملکردش نیز صرفا دیدگاههای شخصی خودش است . به اعتقاد من این جریان فکری باهوش تر از آن است که تمام تخم مرغ هایش را در سبد احمدی نژاد بگذارد . حتما در موقع مقرر بازی اش را عوض خواهد کرد. پس بهتر است به جای عصبیت و عکس العمل احساسی که از صاحب نظری چون جنابعالی بعید به نظر می رسد کمی واقع بین تر باشیم .باز هم مرا ببخشید بزرگوار نازنین .

Dalghak.Irani گفت...

بعداز ارسال کامنت دوم برای شما خودم متوجه شدم که "تئوری توطئه" انتخاب خوبی که نبود درپاسخ شما بلکه کمی هم نامربوط بود. لذا چون استخوان بندی پاسخم برروی مفهوم این واژه بناشده است یطور بدیهی نمی تواند پاسخ منظور شما هم باشد. لذا پوزش خواستن مسئولیت من است که می خواهم واز ناراحت کردن شما پشیمانم. اما درمورد بخش دوم وماجرای فشار خون وباقی قضیه قصدم بیشتر صمیمیت بود ومزاح تاعصبیت؛ و یکی از شرایط گزینش درحرفۀ دلقکی در همه جای دنیا دوری مطلق از عصبیت است. بهرصورت ممنونم واز توصیه ات استفاده می کنم. امیدوارم که بازهم بیایید واظهار نظر بکنید.
یک توضیح کوچک هم بدهم راجع به دیرباوری شما نسبت به توانایی های احمدی نژاد که سرمنشاء اشتباه من هم شد.
درست است که احمدی نژاد تئوریسین گروه خودشان نیست . ولی باید بدانیم که هیچ پیامبری هم برجسته ترین تئوریسین دربین حواریون نبوده. ولی نقش پیامبر ومقبولیت وکاریزمای او درنزد امت محور همۀ موفقیت های گروه است. چه اگر اونباشد کسی شرایط ایفای نقش پیامبر گروه را نداردو بویژه مشایی که یک شخصیت سانتی مانتال است تا یک پیامبر چوپان. این عدم باور احمدی نژاد در میان ماها که اندازه هایمان مدرن است ودرنتیجه ترس همیشۀ من که ممکن است بخاطر دست کم گرفتن احمدی رودست بخوریم باعث تحریک روانم بسمت اشتباهاتی هم می شود که پاسخ شما نبود. مرسی وبرویم سراغ دوستی مان.ممنون. یا...هو