:
واقعیت این است که امروز فهمیدم که دیروز دوم خرداد بود. وچه حیف از دوم خرداد!
سوم خرداد روز بزرگی است وتبریک دارد به همۀ آنانی که دل در گرومیهن دارند. آزادی خرمشهرجزوآن خاطرات نابی است که حتی برای آنانی که از سر میهن دوستی آرزو می کردند که کاش هیچ گاه سوم خردادی نبود وپیش نیاید؛ شیرینی یک پیروزی کیفوررا دارد. ودوم خرداد که امیدوارم هیچ گاه تکرار نشود! که شکست؛ خیلی تلخ است بچه ها! آن هم درست در موقعیتی که می گویی: "خب این هم از بدهکاری من به میهن! تاریخ را ورق زدم!" و8 سال بعد جارچی جار بزند که: کور باشید دور باشید که تاریخ به عقب ورق خورده بود ونه به جلو!
ولی برای دلقک! دوم خرداد این قدر هم تلخ نبود- به اندازۀ نوجوانانی که ذهنیت شان بهم ریخت بدون اینکه در عین چیزی تغییر کند وچه بچه هایی که این تضاد عین وذهن باعث از دست رفتن فرصت ها واستعداد هایشان شد! با دریغ!-
1- هنوز ساعت عقربه هایش را به 8 صبح تنظیم نکرده بود که از در ودیوار فقط سید محمد خاتمی بود که صعود می کرد؛ چنان سریع وشگفت آور که بعداً مضمون کوک کردیم همه "که فقط خدا شگفت زده نبود". وخاطرۀ من از دوم خرداد هنوز چنان مبارک است که هر وقت از همه جا نا امید می شوم می گویم: مردک! چه جای ناامیدی است. مگر علی اکبر ناطق نوری را فراموش کرده ای با آن روح بلند وسیاستمدار طراز نوین! در ابتدای شمارش واعلام آرا! آنهم در یک کشور پیرامونی؛ آنهم دریک حکومت استبداددینی-پناه برخدا- آنهم در جناح راست سنتی!- وبشمار هر چه سیئات است بروایت تقسیم بندی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی- نامزد شکست خورده در انتخابات فرمایشی! اعلامیۀ رسمی صادر کند وپیروزی رقیب را تبریک بگوید. واقعاً خاطره ای از این باشکوه تر وزیبا ترسراغ دارید درکل تاریخ ایران.ومن معذرت می خواهم از جناب ناطق که چرا به او رأی ندادم!
واو که دیگر ردای سیاست ازتن بدر کرد وبی ناز وبی اداماند مثل یک سیاستمدار قهرمان ومدرن!
2- ومن نشستم سه شبانه روزروزۀ خشک ولی با دهانی به شیرینی عسل ساوالان و25 صفحۀ A4 نامه نوشتم برای سید محمد خاتمی که:"دوستت داریم"ودوره افتادم به دریوزگی والتماس که چاپ می کنید این"امید مارا" برای"تبلورهمۀ"آرزوهای یک ملت"!از استاد ملکی درروزنامۀ "اخبار" شروع کردم با دسته گلی از فروشندۀ بی سلیقۀ گل فروشی بیمارستان پارس، تا نپژمرده برسد بروی میز دکتر "حسین قندی" سردبیرروزنامۀ "اخبار" که کم سال تر ازمن بود ولی استادم هم بود در آموزش "لید"و "هرم وارونه"- منظورم دفتر روزنامۀاخبار است در آن سال که در خیابان دهکده بود که کاش همان میکده می ماند وحضرت حافظ هم رغبتی داشت برای قدم رنجه- حتی با حسین قندی شوخی هم کردم که زکات طرفداری روزنامه تان از ناطق نوری را با نشر مدیحۀ من به محمد خاتمی بپردازید.ولی نشد چرا که الکی نیست که! ودر روزنامۀ "سلام" ازحضرت"فرید" که مسئول سرویس ادب وهنر بود جلوتر نتوانستم رفتن. ونامه ام را پست کردم.به جایی که معلوم نشد کجاست! فقط کلمۀ "دفتر محترم ریاست محترم جمهوری محترم اسلامی محترم ایران-بی صفت –یادم مانده از آن عذاب شیرین با نتیجۀ زهرمار! درپشت پاکت.
3- بی خیال بچه ها! امروز سوم خرداد است وکابوس را پشت سر گذاشته ایم وخرمشهر آزاد شده وایران نیازمند یک سیاستمدار انشاءالله. پس به رسالت مان فکر کنیم وپیروزی قاطع مهدی کروبی در همان دور اول. وتوکل می کنیم به خدا. ومطمئنیم که مردی آزموده را به میدان مشکلات مان فرستاده ایم. وقطعاً -مثل همیشه- آماده در رکابش خواهیم بود تا روز آخر وآب خوش از گلوی بچه ها! بچه ها! ومهدی کروبی هر چه باشد نمک دان را نمی شکند!حتی از روی بی احتیاطی! وبنیاد گرایی اخلاق و مهربانی با هرکی! یا...هو
۶ نظر:
دلقک عزیز اولا تبریک برای قهرمانی تیم پرسپولیس؛ و سوم خرداد که انصافا تنها چیزی است که میتوانیم بگذاریم وسط بگوئیم: با هم خواستیم و انجام دادیم همه- بعد از چند صد سال-.
و ببخشید در ارادت بی اعتقادم به شیخ (بالاخره بزرگ شده مملکتی هستم پا در هوا، انصاف نیست به چیزی معتقد باشم).
اما آنقدر هم حیران نیستم که بوی اعتقاد مدرن را نشنوم و لذت نبرم.
ممنون.
دلقک ارجمند،
اجازه بدهید قسمتی از مناظره آقایان کروبی و احمدی نژاد را کوتاه و غیر مستقیم تکرار کنم .
ا. ن. گفت: حالا بیایید شما هم چند طرح اقتصادی را مطرح کرده و توضیح دهید..
م.ک. در جواب گفت: نیازی نیست ، من کارشناسان را جمع کرده و بهترین نظرات را اجرا میکنم.
ا. ن. پس اجازه بدید همین کارشناسان کاندید شوند.
این حقیر میخوام خدمتتان بگویم که اگر برای تمسخر روحانیت به آقای کروبی روی آورده اید، باید بگویم دستاویز خنده داری را انتخاب کرده اید . ملا نصرالدین هستند ایشان ماشاءالله..
اما چنانچه ایشان را واقعان انتخاب کردید برای رسیدن به دموکراسی پیشنهاد میکنم که اگر خر ملانصرالدین را قرض کنید، کمک بیشتری خواهد بود. درود بر شما.
جنبش سبز هم از همیشه سبزتر است زیرا که از آقایان موسوی و کروبی عبور کرده در مسیر بی برگشت به سمت یک دموکراسی مدل اسلامی شاید، در حرکت است. چه عیبی دارد اگر قابل پذیرش همگان باشد.
برزو
اخطاربه برزو!
1- اگر می دانستم حاصل عمردیرسالم نوشتن یک وبلاگ چسکی خواهد شد که بعدازششماه هنوز تنها نظریه دهنده اش شما خواهید بود؛ احتمالاً اینقدرعمرنمی کردم.
2- بخاطر همین است که دل ودماغ نوشتن هم ندارم دیگر ودارم تصمیم می گیرم که یک "جنبش" راه بیندازم برای تبلیغ لذت برای بچه های ایران.
3- خوشحال نیستم که هلند واوروپا هم نتوانسته شمارا ازعکس مار به واژۀ "مار" برساند. ولی خیلی هم اهمیت ندارد چون فرزندان همه مان از روی اجساد فسیل شده ما ردشده اند وبزودی وطن را مجدداً تعریف خواهند کرد.
4- تا حالا نوشته ای ازمن دیده ای که غیرازنام وعنوان کامل مقام وشخصیتی را کم نوشته باشم حتی!دشمن ومخالف.
5- تحت تأثیر لمپن های مواجب بگیر دلقک که کارشان بولتن نوشتن والقاب سخبف دادن به مخالفان شان است قرار نگیر. توبمن قول داده بودی جز به نیک بختی ایرانیان اندیشه نکنی.
6- آیا می خواهی اندیشیدن را بکل بگذاری کنار؟ حیف است داشتی خوب پیش رفت می کردی. تازه می خواستم یواش یواش بفهمم که در کامنت هایت چه می خواهی بگویی. یا...هو
7- ببخشید یک لحظه نقابم افتاده بود.
8- اکنون مجدداً روی صحنه ام بخند.
آخر قربان این نقاب خنده دارتان بروم ، شما که خودتان از انتخابات انگلیس به عنوان الگو یاد میکنید، اگر کسی در انتخابات انگلیس یا اروپا ارایش ریزش کند و موقعیت حزب خود را تقلیل دهد، چه اتفاقی می افتد؟
طرف به کلی از صحنه سیاست خارج میشود مثل آقای براون.
حالا این دوست شما، دفعات قبل را کاری نداریم ، همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر با چهار کاندیدا .
ایشان پنجم شدند ، بعد ادعا میکنند که تقلب شد ، خوب شما بگوئید، اگر انتخابات سالم بود به تایید (بر فرض محال خود ایشان) فکر میکنید آرای واقعی ایشان چقدر بود. باز هم ماندن در صحنه جایز نبود البته ...
حالا اگر فکر میکنید که بی ادبی شد ببخشید بر من، تنها یک اسب مرده هیچوقت جفتک نمیاندازد!
پس اجازه بدهید بیشتر همش نزنیم!
با مهر و با خنده،
برزو
1. هر چند بنده نخودي هستم بين شما دو بزرگوار ولي يك چيزي مي خواستم از آقا برزو بپرسم. فكر مي كنم شما ايمان آورده ايد به رسالت احمدي نژاد و رحيم مشايي به عنوان پست مدرن هاي اسلامي. تنها مشكل من اين است كه نمي دانم نظريه احمدي-مشايي فرقش با آن پست مدرنيسم جمهوري اسلامي چيست؟ جمهوري اسلامي هم با شعارهاي غيرقابل اندازه گيري مستضعف پروري-امپرياليزم ستيزي آمد (احمدي نژاد تنها جاي آن شعارها را با شعارهاي معيشتي عوض كرد، اما هر دو مشتركند در صفت غير قابل اندازه گيري و در نتيجه برزخ مدام را هنوز داريم با احمدي-مشايي). سوال فلسفي تر هم اين است كه آيا اساسا پست مدرنيسم حكومت هم تشكيل داده تا حالا در جايي از دنيا؟
2. اما دلقك عزيز نمي شود آن 25 صفحه A4 را ما اينجا ببينيم؟
3. حالا كه ظاهرا وقت گلگي گردن است بگذاريد من هم يك گله اي بكنم. اين درست كه شاگرد نا خلفي بودم و هستم براي شما. اما به هر حال استاد دلقك ما هستيد- چه بخواهيد و چه نخواهيد-. و حالا كه يك وبلاگ چسكي زده ايد ما هم مي رويم كلي چيز ميز- كه هيچ ربطي هم به شما ندارد- جاهاي ديگه مي نويسيم آخرش هم مي گوييم استادمان دلقك بوده. با عرض پوزش و تشكر.
4. اما از "جنبش سبز!" وپروسۀ بعدازعاشورای رهبریش هم برايمان بگوييد لطفا.
سالک عزیز،
شکسته نفسی میفرمایید، این حقیر بارها با خود گفته ام که این بزرگوار چه عظمتی هستند که سالک خود را شاگرد ایشان مینامند، چرا که اینجا و آنجا خواننده و تحسین گر شما هستم.
اما دلایل این حقیر:
۱. امروزه دیگر هیچ اعتقادی به بر اندازی ندارم ، که حتا باید بگویم با ان مخالفم. چرا که حتا موفق آنرا (حرکت از نو ) میدانم بنا به تجربه ی سی ساله، که اگر رجایی میماند نیازی نبود که پس از سی سال به رجایی دیگر برسیم . آنهمه ترور و خون و آتش و اعدام تاثیر معکوس داشت و تاخیر ایجاد کرد در پروسه ی گذار!
۲. تجربه نشان داده است که کنار زدن و حذف تندروها تنها منجر به قتلهای زنجیره ای و سد راه شدنهای سیاسی (به خصوص درمقوله ی سیاست خارجی ) شده و میشود و با سهیم شدن ایشان در قدرت این معضل برطرف و یا کمرنگ شده است و یا به قولی ایشان قانون پذیر شدهاند. جالب اینکه در دهه ی گذشته حتا این معضل در کشورهای اروپای غربی هم مورد توجه قرار گرفته است و ناسیونالیستهای تندرو اجازه شرکت در انتخابات را یافته اند.
۳. جهت ارتقای فرهنگی در جامعه ی ایران، رشد اقتصادی قشر عظیمی که زیر خط فقر هستند نیاز حیاتی است. چرا که اولین دغدغه ی هر انسان سیر کردن شکم خود و خانواده اش است و آقای احمدی نژاد اقدامات بارزی در این مسیر انجام دادهاند. (مراجعه کنید به آمار گاز و برق کشی و آسفالت جاده های روستایی و و مناطق محروم ) از دیدگاه من این گام اول در مسیر دموکراسی است. چرا که حذف آرای قشر محروم غیر ممکن و آگاهی ایشان لازمه ی یک انتخاب صحیح است .
۴. حالا سوال شما را باید با این سوال جواب بدهم که چرا باید آقای کروبی را به احمدی- مشایی ترجیح داد؟ و این در حالی که بنده ی حقیر موافق با حذف روحانیت از صحنه ی انتخاباتی سیاست هستم و برای ایشان حضور محترمانه در پست رهبری و نظارت و نصیحت گری را مناسب (و یا در واقع نظر به شرایط و جو مذهبی جامعه) لازم میدانم و باور دارم که سیاست فعلی به آن سمت میرود.
۵. امروز در یک سایت معتبر خبری هلند خواندم که : جورج بوش بودجه ای به مبلغ چهارصد میلیون دلار برای براندازی و اقدامات تروریستی در داخل ایران به تصویب رسانده بود و آقای اوباما با ادامه ی صرف این بودجه در این راه موافقت کردهاند. به همین دلیل سیاست خارجی آقای احمدی نژاد را کارآمد تر از ژستهای سیاسی آقای خاتمی در گفتگوی تمدنها ( بقول بوش : محور شرارت ) میدانم .
۶.وقایع بعد از انتخابات منجر به قدرت گرفتن تندرو ها و به تاخیر افتادن تغیرات و تحولات اصلاحی(مسائل داخلی وروابط خارجی ) شد. و همه ی نگرانی حقیر هم از همین بود. البته هنوز میتوانست بدتر از این شود، اگر این ماجرا بیشتر ادامه مییافت .
با تشکر از استاد هردومان دلقک ایرانی
برزو
پ.ن. منظور شما را از ۲۵ صفحه A4 نفهمیدم! لطفآ توضیح دهید.
ارسال یک نظر