۱۳۹۶ مهر ۲۶, چهارشنبه

به احترام آقای جورج سوروس خبردار ایستاده ام. من "این امریکا" را دوست دارم!

Image result for george soros

1- جورج سورس را یا می شناسید و یا توضیح من "خود گنگ" هم ابتر خواهد بود و قصد ندارم. فقط می توانم بگویم که او کلان سرمایه دار یهودی زادۀ 87 سالۀ مجارستانی الاصلی است که بعد از جنگ جهانی دوم ابتدا در بریتانیا و در نهایت در امریکا سکنا گزیده است. و مدت چهل سال است که کارش ترویج و تشویق دموکراسی و رواداری انسانی در گوشه و کنار جهان با اولویت کشورهایی با جوامع بسته است. زیرا او در بریتانیا تحت تأثیر جامعۀ باز فیلسوف کارل پوپر قرار گرفته و سپس تصمیم به ترویج این مکتب گرفته و ادامه داده است.

2- آقای سورس علاوه بر شرکت در بنیان گذاری "مرکز پیشرفت امریکا" خودش نیز مؤسسۀ جامعۀ باز را که بخش مهم بنیاد سورس هست راه اندازی و جلو برده است. البته که او را پدر انقلاب های رنگی در جریان و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم می شناسند و بنظر من هم فارغ از اقدام عملی او در این انقلاب ها - منبع مطمئنی ندیدم - تلاش های آموزشی او از راه ترویج مبارزات غیر خشونت آمیز برای رهایی مردمان دربند حاکمان ناموجه؛ بی نظیر، الهام بخش و رهایی بخش بوده و خواهد بود.

3- طبق اخبار منتشر شده ایشان امروز 11 میلیارد دلار دیگر از ثروتش را به بنیاد ترویج دموکراسی از راه های خشونت پرهیز بخشیده و گفته است که بقیۀ مایملک باقی مانده اش - بعد از مرگ - را هم بهمین بنیاد و با هدف ترویج رواداری و جامعۀ باز خواهد وصیت کرد. توده ها در ایران سورس را بیشتر با ارتباط ادعایی اش با محمد خاتمی در دوران اصلاحات می شناسند که این مهم هم بکوشش خستگی ناپذیر حسین شریعتمداری  - البته عدویی که سبب خیر شده - در همراه کردن نام او با تاختن به خاتمی بدست آمده است.

4- داشتم کامنت "من آدم سیاسی نیستم" را در پست قبلی می نوشتم که سوروس کبیر به کمکم آمد تا بگویم که چطور یک دردانۀ جهانی و آدم حسابی می تواند خارج از سیاست بمفهوم قدرت امضای خوشگلش را پای نیک بختی انسان ها بگذارد. و چه خوب شد که جورج سوروس بمن این افتخار را داد که با اشاره اصالت رفتار او بعنوان یک امریکایی فریاد کنم: "من این امریکا را دوست دارم". و بدیهی است که همۀ زور اقتصادی و سیاسی و علمی و نظامی امریکا را هزینه کرد رهایی انسان از جهالت و جزمیت می خواهم! یا...هو

۴۶ نظر:

ناشناس گفت...

بله. آمریکایی که به فکر تولید در کشور خود نباشد، صنایع و مالکیت معنوی ابداعات و اختراعات خود را به چین و هند و کره بسپارد، وارد قراردادهای یکطرفه گردد، ثروت و قدرت در دست یک عده بورس باز باشد پس از چند سال به یک قدرت درجه 3 تبدیل شود که رییس جمهور فیلیپین به شخص اولش بگوید حرامزاده

ناشناس گفت...


https://www.youtube.com/watch?v=choBbI3wcoU

این مستند رو سپاه ساخته در مورد برجام, خیلی خطرناکه! حتما تا تهشو ببینید
بادبادک باز

Dalghak.Irani گفت...

کامنت بسیار کثیف و نژاد پرستانه و ابلهانۀ فردی چرک رسیده که اول منتشرش کردم و الان که خواندم دیدم اوج ناجوانمردی و دروغ و کثافت است علیه مردی نیک نفس. لطفاً اگر به این انسان شریف انتقادی دارید و حتی اتهامی مستند دارید با ادب و نزاکت یک انسان بالغ مطرح کنید تا قابل انتشار باشد و دیگران هم استفاده کنند. درست است که بتشخیص برخی من با خامنه ای ساخته ام اما دلیل نمی شود که حرف های کثیف - کثیف تر از هر کثافتی در دنیا - نوچه های حسین شریعتمداری را هم - آن هم نسبت به انسان هایی به بزرگی سوروس - تحمل کنم. یا...هو

ناشناس گفت...

شما با چه دیدگاهی ، انتظار دارید که آمریکا بیاید و ملتهای عقب مانده را با صرف هزینه و وقت از جهالت رهایی بخشد ؟؟ اصلآ مگر شدنی است تیمسار ؟ جز از طریق زور که شدنی نیست ، هست ؟ با زور هم که نمیشود مغزها را هدایت کرد.بعنوان مثال چنانچه امکانپذیر هست بفرمائید عملکرد امریکا در مقابل حکومتهای چموش چگونه باید می بود ؟ مثلآ در قبال کره شمالی یا ایران

ناشناس گفت...

هیچ خطری برای خارجیها ندارند ، فقط برای داخلی ها خطرناکند، باور کن بادبادکباز عزیز

ناشناس گفت...

شما بسیار زود قضاوت می کنید. شاید هم ذات کلمات یا قدرت بیان است که نمی تواند مقصود را منتقل کند که در مورد شما هم به کرات پیش آمده است. بنابراین از شما دلگیر نیستم.
اما مقصود من به هیچ شخص خاص و از جمله جورج سورس و هیچ بورس بازی نبود. بورس را هم تا زمانی که کارکرد صحیح اقتصادی خود را داشته باشد، تایید می کنم که بسیار هم مفید و لازم در یک اقتصاد پویا. ولی اینکه فرهنگ کار و تولید را کنار گذشته و بچسبیم به معاملات کاغذی و دلالی با آمریکای توماس ادیسون و هنری فورد نمی خواند.
تعهدات یک جانبه فقط مهد آزادی و دموکراسی در جهان را تضعیف می کند.
مثال تغییرات آب و هوایی کیوتو
آمریکایی که آنقدر مقررات سخت گیرانه زیست محیطی دارد که شرکتی مانند فولکس واگن آلمان متوسل به تقلب می شود و با هزینه زیاد آیا مانند چین که قطب تولید گاز های گل خانه ای است، رفتار گردد

ناشناس گفت...

اینکه کامنت را حذف کردی معلوم است حرف صاحبش را پیدا کرده و احتمالا حسابی بود. کجای کامنت ((کثیف و نژاد پرستانه)) بود؟

به گفته دیگران کاری ندارم، آنچه خودش گفته(و بعد در همین مصاحبه خلافش و شکافهای عقیدتی او و مصدر آن نیز تا حدی مشخص می‌شود) این است: ((در اصل کار من پول در آوردن است و نمیتوانم به پیامدهای اجتماعی کارم توجه کنم و نمی‌کنم)). من به این روش می‌گویم کثیف و این روش افراد حرام لقمه است ولی ظاهرا برای شما قابل قبول است.

دقیقه ۸/۴۰ و ۱۲/۲۰ ویدیوی اول هم نکات جالبی هست. در ویدیوی دوم که طولانی است اهدافش بهتر نمایان میشود(گلوبالیسم). در ضمن هر چه شریعتمداری می‌گوید غلط نیست هرچند با اهدافی دیگر می‌گوید.

https://www.youtube.com/watch?v=8ZhIrYxOQsI
https://www.youtube.com/watch?v=zODNSRsYgog


ناشناس گفت...

دلقك بزك نمير بهار مياد كونوبزه و خيار مياد
شما از ان دسته ادم هايي هستي كه با فاز روشن فكري با عث امدن اخونوندها شدي. و مطابق انها بزرگ شدي و كمال هم نشين در شما اسر كرده. و همه چيز خواه شدي
دوست داري مطليق ذهن كثيف امسال اوباما ها و خامنايي ها و سوروس ها دنيا جاي گل بلبلي بشه و هيچ كسي مشگل نداشته باشه افسوس كه اين امام زاده كه سر ان هستي كور ميكنه ولي شفا نمي دهد
لطفا عينك خوش بيني و اوباما بهتر بيني را بردار و هشت سال به عقب برگرد و كشته ها راببين. دخالت هاي نظامي نيم بند را ببين همه گي نشان از ضعف اوباما دارد
اون كسي كه در تحريم ها همه زندگيش را از دست داده كه تعداد كمي نيستند برايشان اوباما يم حرامزاده است چون همچيز را ادست دادند و زمان كه بايد ضربه اخر ميزد برعكس امد وام داد و اين فقط مي تواند كار يك حرامزاده باشد

ناشناس گفت...

دلقك البته نژادپرستي چيز خوبي نيست و نبايد در جهان وجود داشته باشد. ولي بايد ديد اخر اين نژاد پرستي. بين كدام نژاد ها وجود ندارد
ايا مي داني يك سرخ پوست يك زود پوست چه گونه نگاه مي كند و يا يك زرد پوست بقيه را
اقاي اوباما خودش اخر نژاد پرست مي باشد
تمام حركات و گزينش او باعث شد كه نژاد پرستي زياد شود شما فكر كن جامعه امريكا مثل يك لانه مورچه. و اوباما مثل چوب بود كه وارد لانه شد

Dalghak.Irani گفت...

نژاد پرستی از ریشه ترس انشان از ناشناخته ها سرچشمه گرفته و رفته رفته با همشینی و مدنیت بیشتر نژاد ها تعدیل شده و تا اینجا رسیده که در بین نخبگان جهان حذف و در بین تودگان مهار شده است. لذا خلط مبحث نکنید رییس جمهور امریکا یا جورج سوروس ها قطعاً نخبه هستند و باید از چنین صفت تاریخ سپری شده ای بری باشند. یا...هو

ناشناس گفت...

اینجا نژاد پرستی نیست. قاطی کردن میهن‌ پرستی با نژاد پرستی توطئه گلوبالیسم است تا دیگر کسی و چیزی نماند که با روش آنها مخالفت کند. این برنامه همه جا در حال اجرا است به ایران هم خواهد رسید. دار و دسته گلوبالیست می‌توانند از هر متجاوز جنسی کمک مالی بگیرند و کارهایش را سالها بپوشانند ولی موقع محاسبه خودشان پاک و بقیه که اسم پرچم کشورشان را گرامی میدارند نژاد پرست هستند.
اوباما موقع نواخته شدن سرود ملی تقریبا دستش را روی فلانش گذاشته بود، اگر لازم است تا فیلم این را هم لینک بدهم. چطور ممکن است رییس جمهور یک مملکت دخترش را کارآموز هاروی وینشتاین کند، ببو که نبوده. اف بی آی و سیا و هزار کوفت دیگر سر انگشتش بودند. پس این آدمها را بشناس که برای پول چه می‌کنند. جالب است همه شان هم تک همسر ولی با دست اندازیهای بسیار هستند. بسیار آب زیرکاه و عین سرطان متاستاز میدهند. ترامپ هر عیب و خلافی دارد تا حالا رو شده و هر چقدر هم خواست قانونی زن گرفت. تنها راه خلاصی از او این است که او را بکشید وگرنه حریف نیستید، به دوستانت بگو.

ناشناس گفت...

در کامنت اول چه گفتم که شما چنین برداشتی آنهم نژادی نمودید؟ آمریکا یک کشور مهاجر پذیر با نژاد های گوناگون است. رییس جمهور کشوری که توهین کرده است یعنی فیلیپین، فکر می کنم به نژاد زرد متعلق باشد و رییس‌جمهور آمریکا که مخاطب او بود سیاه پوست. ولی این توهین او در آن زمان هم رنگ و بوی نژادی نداشت. نمی دانم شاید دلقک متوهم شده باشد. الله اعلم.

ناشناس گفت...

وسط این همه اتفاقات شما یهو اومدی از جرج سوروس صحبت میکنی.
خاتمی هم که با سوروس عزیز شما به گفته شریعتمداری ارتباط داشته، حصر شد. میگن مصوبه اش سال 89 بوده! حالا چرا سال 96 اجرا شده اینو باید از روحانی و یاران تدبیر و امیدش پرسید. اینه نتیجه کوتاه اومدن ها و راضی شدن به اینکه حکومت به شما اجازه بده داخل خونه خودتون پارتی بذارید یا کنسرت برید...قضیه اون حکایت حکم پادشاه برای ممنوعیت گوزیدن مردم میشه!...خسته نباشی دلاور دلقک!...یواشکی تو خونه خودت استحاله کن و یه آهنگ هایده بذار گوش بده تا کون پادشاه بسوزه!...

ناشناس گفت...

دلقک در پست قبلی اش یک کامنت بلند بالا گذاشت. در بخشی اش نوشته بود:
"محتمل است که اگر زنده باشم و ایران را در مرحلۀ انتخاب حکومت جدیدی ببینم از رأی دادن به صورت بندی حکومت آینده استنکاف بکنم. من فقط خواهان بازگشت مدرنیته (لیبرالیسم فلسفی) به ایران هستم که آنهم تسری ندارد به حوزۀ سیاست و فقط خواهان آزادی های زیستی اولیه مثل خورد و نوش و پوش و فرهنگ و هنر و سبک زندگی به انتخاب انسان بماهو انسان - بدون دخالت هیچ عامل بیرونی و اجباری - هستم"

بله ایشون فقط راضی هستن به اینکه جناب پادشاه اجازه خورد و نوش رو بهشون اعطا بفرمایند و کمی هم فرهنگ و هنر و سبک زندگی هم ایضا! چقدر دلقک کم توقع و ساده زیست هست. تحت تاثیر قرار گرفتم. البته پادشاه اجازه گوزیدن رو ممنوع کردن به همین دلیل دلقک جهت ادب کردن و آسفالت کردن دهان پادشاه، هر از گاهی هم در توالت می گوزند تا مشت محکمی بر دهان پادشاه هم زده باشند. دلقک امیدوار است با شکستن هیمنه پادشاه به تدریج موجب استحاله حکومت دیکتاتوری پادشاه به حکومت دیکتاتوری پسر پادشاه بشود.

Dalghak.Irani گفت...

مشکل شما کند ذهن ها این است که مرتب در حال تعقیب من تا توالت - امیدوارم تا پشت توالت بوده باشد - که با چه صدایی می گوزم. اما نمی گویید که خودتان مشغول چکاری هستید. خب اینکه راحت تر و صادقانه و درست تر است که آدم بگوید خودش دارد چکار می کند تا اینکه از پشت توالت گوز دیگری را رصد کند که ممکن است حتی هنگام درست نیوشیدن گوز طرف صدای یک شیشکی - یا امثال آن - را بدل از گوز گرفته باشد. اما چیزی را که شما نمی فهمید و البته نخواهید هم فهمید - چون از نخواستن تان نیست و از نتوانستن تان است - اما یکبار دیگر برای سایر دوستان می نویسم که:

1- من روز اول گفته ام که راه براندازی یک حکومت انقلابی جز از سه راه ممکن نیست که عبارتند از اول با کودتا که در ایران منتفی است -شرحش هم واضح است و نیازی به تشریح نمی بینم - دوم از راه استحاله از درون و سوم از راه جنگ از بیرون. از بین دو راه باقی مانده برای برافتادن یا براندازی رژیم انقلابی حمهوری اسلامی راه سوم (جنگ از بیرون) - فارغ از اینکه من وتو موافق باشیم یا نباشیم - در توان و حیطۀ اختیار و تصمیم گیری ما نیست. زیرا هیچ کشوری در دنیا بخاطر خواست ملتی دیگر - حتی اگر این خواست همۀ ملت - بخوان همۀ شمال شهرنشینان و از ما بهتران که هر کداممان توهم مساوی با یک ملت بودن را داریم - بکشور دومی حمله نمی کند. جنگ وقتی اتفاق می افتد که کشوری منافع خودش و ملتش را در جنگ با کشور دیگر تشخیص بدهد و لاغیر. پس من در حقیقت با عدم موافقت با گزینۀ جنگ از بیرون - فارغ از اینکه ارزش است یا ضد ارزش - هیچ عمل مثبتی - اعم از جلوگیری از جنگ یا تشویق و ترغیب جنگ - انجام نداده ام. چون کسی بخواست من در هر دو صورت وقعی نمی گذارد و تصمیم به جنگ یا عدم جنگ از هیچ و هیچ و هیچ ارتباطی با مردم ایران - موافق باشند یا مخالف - تأثیر نمی پذیرد و فقط و فقط و فقط بمنافع حمله کننده مربوط است و بس. بنابراین من فارغ از اینکه کی هستم و باشم ناگزیر باید راه حل استحاله از درون - تنها راه باقی مانده در اراده و اختیار من: از سه راه - بروم و می رفتم که من هم رفته ام و تا اینجا هم تلاشم را کرده ام. خب شما می گویید نتیجه نگرفته ام. بسیار خوب ولی شما نمی گویید کدام راه را می رفتم الان نتیجه گرفته بودم. راهی نبود که من اختیار انتخابش را داشته باشم و انتخاب نکرده باشم که قابل تعقیب تا گوزیدن در توالت باشم. این اوج کثیف اندیشی و ناجوانمردی و بلاهت محض است. تازه شما که حالا به حماقت رهبران جمهوری اسلامی و حضور ترامپ کبیرتان در امریکا در آستانۀ راه حل محبوبتان "جنگ از خارج" هستید چرا اینقدر حال خودتان را ناخوش می کنید با پشت دبلیوسی من به تنفس عمیق ایستادن. حالش را ببرید که بالاخره یک ابرمرد پیدا شده و عنقریب خامنه ای و اعقابش را بجهنم خواهد فرستاد و شما هم فرصت خواهید کرد با بزرگواری ذاتی تان مرا ببخشید و هنگام گذرتان از بهشت زهرا فاتحه ای هم نثار گناهان من بکنید حتی اگر یادآوری کردید که پیرمرد دلقک را پرزیدنت ترامپ برگرداند جهت "آرزوی مرگ در وطن". یا...هو

تکمله: باز شیون ایران دوستی و صلح خواهی راه نیاندازید که منظور شما تحریم های دژمن شکن بوده و نه جنگ. چون تحریم هم مثل جنگ نه در اختیار و نه در توان و نه در حیطۀ تأثیر گذاری من و شماست و مثل جنگ تابع صددرصد و قطعی از منافع کشور یا کشورهای تحریم کننده. پس چیزی که در اختیار من نیست چه فرقی می کند موافقت یا مخالفت منو

ناشناس گفت...

جناب دلقک
در مورد استحاله از درون روشنگری بفرمایید.
منظورتان استحاله حکومت انقلابی است یا مردم؟
استحاله از یک حکومت ایدئولوژیک اسلامی؟
لطفا بفرمایید عوامل پیدایش این استحاله چیست و این حکومت در کجای این دگرگونی قرار دارد؟

ناشناس گفت...

سلام.
دلقك اگر يك ضربه ميزني وايسا يك ضربه بخور نه اينكه هركسي بر خلاف شما فكر كرد شروع به فحش كني وبايد بداني كه خيلي بي تربيت هستي
واينكه در باره گوز نوشتي حيلي خوبه
بايد بداني كه اگر اين گوزهايي كه فرمودي نبود ان وقت نمي دانستي كدام طرف را بايد بشوري پس قدر اين گوز ها را بدان

ناشناس گفت...

گزینه چهارم :
آیا با انقلاب و شورش مردمی، یک حکومت ایدئولوژیک از نوع جمهوری اسلامی قابل ساقط کردن نیست؟

ناشناس گفت...

دلقک گرامی
اینکه کسی به خاطراوضاع کشور از شما طلبکار باشد غیر منصفانه و مضحک است. ولی شما هم درک میکنید که وقتی شما در موضوعات سرنوشتساز گزاره هایی را ـ آن هم با چنین قطعیتی ـ مطرح میکنید خوانندگان دقیق را به نقد تحریک میکنید.
در کامنت اخر شما فقط با یک بار خواندن چندین ایراد منطقی به ذهن من رسید. یک مثال:
"تصمیم به جنگ یا عدم جنگ از هیچ و هیچ و هیچ ارتباطی با مردم ایران - موافق باشند یا مخالف - تأثیر نمی پذیرد و فقط و فقط و فقط بمنافع حمله کننده مربوط است و بس. "
فرض کنید که چند دولت خارجی در حال بررسی گزینه نظامی برای سرنگونی یک حکومت مزاحم (و نه برای اشغال و ضمیمه کردن یک کشور) هستند. در کشور الف بررسی انها نشان میدهد که نود در صد تا پای جان از حکومتشان دفاع خواهند کرد. در کشور ب ارزیابی این است که تنها ده در صد (ان هم بیشتر به خاطر منافع شخصی) تا حدودی مقاومت خواهند کرد و پنجاه در صد حتی ازفرصت برای سرنگونی حکومتشان استفاده خواهند کرد. ایا این در تصمیمگیری بی اثر است؟
احتمالا شما در جواب خواهید گفت که بدیهی است که منظورتان چیز دیگری بوده. خوب چه اصراری دارید که جوری بنویسید که خواننده با خود بگوید این را نباید بی پاسخ گذاشت؟

ناشناس گفت...

آقای تیمسار عاشق قالیباف این مصاحبه با سرتیپ شهرام رستمی همکار خودتان را ببینید و ببینید که سردار دکتر خلبان پاسدار عشق شما چطور برای تصاحب زمینهای نیروی هوایی شیراز یک جوان را به کشتن دادند.
https://youtu.be/qSDG0sHbCMg

Dalghak.Irani گفت...

در مورد استحالۀ رژیم ایدئولوژیک از درون بخاطر بروز اختلاف نظر بین مسئولان انقلابی در تفاسیر متفاوت از ایدئولوژی و ایجاد گسل - و نه استحالۀ مردم که رفیقی بعنوان متلک برای من نوشته است - نظر بسیار موجزم این است:
1- اولاً استحاله ضمن پروژه بودن نوعی از پروسه هم است که هرچند چون پروسه های طبیعی جوامع انسانی - مثل تغییرات فرهنگی - بطئی و طولانی مدت نیست. اما مثل پروژه های علمی و تجربی و عملیاتی و زمان دار - قابل پیش بینی - کوتاه زمان و قابل ارزیابی و هدف گذاری دقیق نیست.

2- پروسه یا پروژۀ استحالۀ جمهوری اسلامی تا سال 84 از روند و سرعت متوسطی برخوردار بود هرچند که بخاطر عدم مهارت سیاسی اصلاح طلبان سکته هایی هم ایجاد می شد. اما در مجموع مستحیل شدن رژیم روند قابل نشان دادنی داشت.

3-خریت منجر به خیانت اصلاح طلبان در سپردن دو دستی دولت به احمدی نژاد در سال 84 این پروژه را با اما و اگر مواجه کرد و حالت گنگی بر جامعه حاکم شد که سرنوشت استحاله چه خواهد شد. اما استحاله متوقف نشد و در حالتی بین خواب و بیداری خودش را زنده نگه داشته بود.

4- خریت همراه با حماقت و بعلاوۀ زیاده خواهی اصلاحطلبان در قالب لجاجت و کورذهنی سیاسی مهندس موسوی که تصمیم گرفتند دولت را با هر ترفندی - ازجمله بزور و انقلاب رنگی - از احمدی نژاد پس بگیرند؛ وقایع منجر به جنبش سبز انتخابات 88 را رقم زدند. اینجا بود که استحاله ضربۀ کاری بسیار مؤثری خورد و تقریباً بسیاری از دست آوردهای آنروزش را از دست داد. در حالیکه اگر اصلاح طلبان آن اشتباه وحشتناک را مرتکب نشده بودند دولت دوم احمدی نژاد نه تنها باعث مرگ استحاله نمی شد بلکه - مدعیم و همانموقع هم نوشته ام - چه بسا با استفادۀ ابزاری از استقلال و ارادۀ جسور احمدی نژاد در تقابل با روحانیت استحاله می توانست گام های مهمتری را هم بردارد. درست است که جنبش سبز ضربات نسبتاً سنگینی به قدرت نرم خامنه ای در جامعه زد اما این فرصت را هم به او داد که با تقویت و بصحنه آوردن قدرت سخت و سرکوب خود بتواند همۀ فضاهای تنفسی جامعه - یاریگر اصلی استحاله - را ببندد و جامعۀ مدنی نوزاد و جدید ایران را کلاً نابود کند و استحاله را بحالت سال های جنگ بعقب براند. داستان خیلی غم انگیز و مضرات شکست جنبش سبز بسیار زیاد و سنگین بود و بمناسبت هایی فقط برخی را شمرده ام و اینجا وارد نمی شوم. ادامه می دهم عجله نکنید...

کارگر ساده گفت...

جناب دلقک
به فرض که مطابق فرمایش شما هیچ راهی برای بر اندازی حکومت بر آمده از انقلاب ایران جز استحاله وجود ندارد.
شما که طی این چند سال اخیر خواسته یا ناخواسته تبلیغاتچی اصلاح طلبان- و حالا اعتدالیون- داخل حکومت ایران بوده و هستید میشه لطفا بطور مشخص چند نمونه از اقدامات این جماعت در حوزه های مهم فرهنگی- اجتماعی و سیاسی که به استحاله حکومت کمک کرده را نام ببرید؟ (یک مورد هم کافیست)

فقط خواهش میکنم منصف باشید و پیشرفت علم ارتباطات و تغییرات سبک زندگی مردم به هر دلیل از جمله بمباران فرهنگی غرب را به عنوان دستاورد به ما فرو نکنید!

در ضمن شما رای دهندگان که تحریمی هایی مثل بنده رو تحت عنوان منفعل می کوبید بعد از رأیی به استبداد دادین الان دقیقا دارین چکار می کنین؟ دولتتون داره چه غلطی میکنه؟ شما نوابغ پر ادعا چرا الان که باید مثلا فعال باشین و گل کاریهای دولت منتخبتون- که یکی دوتا نیست- دغدغتون باشه همتون لال شدین و موضوعی مهم تر از خصوصیات اخلاقی عمه ترامپ و شیش تایی ها و چارتاییها ندارین توی سیرکتون؟
اگه چیزی به ذهنتون نمیرسه کمکتون کنم:
ماجرای حصر رهبران سبز به کجا رسید؟
ماجرای املاک نجومی قالیباف؟ دسته گل و جشن تقدیر بعد از انتخابات چی بود؟
لیست امید غیر از سلفی با موگرینی چکار کرده؟ چه طرحی به مجلس ارائه کرده؟
ربنای شجریان به کجا رسید؟ - خیلی ضایست ولی یکی از دغدغه هاتون بود
برادران رئیس جمهورتون و اون معاون بد ترکیبش چکار دارن میکنن؟
تز اقتصادی دولتتون چی بود؟ یکسان سازی ارزتون به کجا رسید؟
مسکن مهر بیچارگان چرا خوابید؟
وضعیت نشر و سیاست ممیزی ارشاد چه تغییری کرده؟ وضعیت مجوز کنسرت های موسیقی چگونه است؟
چی شد که دولت تفنگ به دست قبل از انتخابات یهو رفت تو دل ملت؟
.
.




ناشناس گفت...

داشتم مصاحبه حسین دهباشی با تیمسار رستمی رو می‌دیدم که رسید به توضیح واقعه حمله سپاه به پایگاه شیراز و یاد توصیفات شما از سردار دلبرتون افتادم. کلماتی مثل مدرن و خوشفکر و ...
طفلک سرباز هوابرد که خونش پامال شد.

Dalghak.Irani گفت...

اولاً که خیلی ممنونم که اینقدر بمن اعتماد دارید که مرا در صندلی مقابل خامنه ای نشانده اید و همۀ عقیده ها و عقده ها و ایرادات و مخالفت ها و انتقاد ها و نارسایی های ناشی از حاکمیت 40 سالۀ جمهوری اسلامی را هم به من منتسب می کنید و هم از من راه حل و اقداماتم را جویا می شوید! البته خودم این کردیتی ا که شما می دهید قبول ندارم و خودم را وبلاگ نویس مهجوری می دانم که تلاش می کنم سهمی هم من در "رو به آیندۀ ایران عزیز" داشته باشم. و لطف شما خیلی زیاد گنده تر از اندازه های من است و بازهم متشکرم.

ثانیاً دوستی موضوع افکار عمومی را مطرح کرده اند در مورد تصمیم کشورهای متخاصم با جمهوری اسلامی و از من پاسخ "چرا گفته هیچ و هیچ و هیچ و فقط و فقط و فقط" را خواسته اند که ضمن تشکر از نکته سنجی درستشان پاسخشان را احاله می کنم به فردا هنگام شادابی بیشترم.

ثالثاً سؤال مشخص کارگر ساده است که دست آورد ما دنبال کنندگان تز استحاله از درون را خواسته و حتی اینقدر منصف و مطمئن از دستان خالی من بوده که فقط به یک دست آورد هم رضایت داده است. لذا ضمن اینکه مجبورم تکرار کنم که بسیاری از شما با من دچار عدم تفاهم در تعریف مفاهیم مشترک هستیم به کارگر ساده پاسخ بدهم که مسئولیت و وظیفۀ فعال مدنی تعقیب کنندۀ پروسۀ استحاله از درون حکومت غیر از این نیست که اجازه ندهد شکاف ها و گسل های داخل طیف های حاکمیت بسته شده و حاکمیت بسمت وحدت برود اولاً و تلاش هرچه بیشتر برای تشدید این شکاف ها با توسل به تنبیه و تشویق تحلیلی و تفسیری و خبری طرفین "حاکمیت دوگانه" برای هرچه دورتر شدن و اختلاف بیشتر با هم است ثانیاً. تا در داخل وجود این گسل ها و شکاف ها مردم عادی بهتر تنفس کنند و بتوانند با رفتار و کردار خود آن تغییراتی را که شما گفته اید "اعمال مردم است و ربطی به هیچ کس از جمله من تلاش کننده برای زنده نگه داشتن حاکمیت دوگانه ندارد" مردم انجام بدهند و شعاع تغییرات را بیشتر و بهتر گسترش بدهند. من افتخار دارم که یکی از دردانه های این عرصه بوده ام در وبلاگ مهجورم و هیچکس - با تأکید بهیچکس - غیر از خودم را نمی شناسم که به اندازۀ من تحلیل و تفسیر و تیتر و مطلب "دوبهمزن" نوشته و منتشر کرده باشد. من توضیح داده ام که چطور سران اصلاحطلب با کج فهمی و موقع نشناسی و قدرت طلبی باعث بسته شدن عملی این شکاف در بین حاکمیت - حاصل تلاش 30 سالۀ - 57 تا 88 - در فردای شکست جنبش سبز نابهنگام شدند و همۀ اندوختۀ مارا یکجا بنابودی کشاندند. در دنبالً کامنتی که وعدۀ ادامه اش را دادم. به این چگونگی سوختن پروبال ما کوشندگان برای تسریع استحاله خواهم پرداخت. و امیدوارم مفید هم باشد. یا...هو

تکمله: تیمسار رستمی عزیز ماست و گذشته از اینکه ایشان یک امیر واقعی - و نه مثل من سرتیپ دوم 28 سال خدمت - با چهل سال خدمت در بالاترین سطوح فرماندهی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بوده اند؛ باید این نکته را بگویم که دعوای ارتش و سپاه بر سر تلاش پرزور سپاه خودی برای سلطه و حاکم بلامنازع شدن و تلاش ارتش نخودی برای رفع و رجوع کردن - ونه فرار و سرفرازی - این سلطۀ سپاه جنگی قدیمی بوده که - حالا دیگر ادامه ندارد چون سپاه مسلط قطعی است و ارتش تسلیم قطعی - دعوای ایندو در شیراز یک برخورد بچه گانه تلقی می شود. و یادمان باشد که روایت تیمسار رستمی یک روایت است و ممکن است روایت متقابلی هم داشته باشد که ما بی خبریم. و کشته شدن یک سرباز در نزاع کشمکش تصرفات می تواند تصادفی بوده باشد و می تواند ارتباطی به ارشدترین فرمانده (قالیباف) نداشته باشد و نهایت اینکه با قبول روایت تیمسار رستمی هم این مورد نمی تواند ربطی به قدرت مدیریت که بیشترین ادعای مرا در تأیید قالیباف شامل می شود را زیر سؤال ببرد. ضمن اینکه در تصرف هدف هم - حتماً برای دسترسی استفاده از باند فرودگاه شیراز برای نیروی هوایی سپاه بوده است - موفق بوده است. خب آنها زیاده خواه هستند اما ما هم شیطنت های کثیف خودمان را داشتیم و چون حریفشان نمی شدیم جایی اگر تنها گیرشان می آوردیم از خجالتشان در می آمدیم. هیچ دعوایی یکطرفه نمی شود. این را یادمان باشد.

کارگر ساده گفت...

ممنون از پاسخی که دادین
ولی من انتظار داشتم تز استحاله شما مربوط به ما انسان های کره خاکی باشه تا شبیه فیلم های تخیلی!
شما در مورد شکافی صحبت می کنین که هیچ موقع بطور واقعی درون حکومت نبوده و نیست. اگه منظور شما دعواها و رقابت های درون حاکمیتی ست باید گفت این زد و خورد ها بیشتر سبقه اقتصادی و قبیله ای و در موارد خاص -میر حسین موسوی- سبقه شخصی و فامیلی دارد تا شکاف عقیدتی مهم و قابل گسترش
با توجه به مناسبات در هم پیچیده اقتصادی و رفاقتی! طیف های مختلف حکومت تئوری دو بهم زنی شما و دیگر همفکران استحاله گر اینقدر خنده داره که بهتره در مورد ساقی خوبی که دارین صحبت کنیم!
حالا فرض رو بر این بگیریم که این شکاف ها وجود دارد و ما کور هستیم که نمیبینیم. فرمودید که در داخل این شکاف هاست که مردم میتوانند بهتر تنفس کنند. اگر معنی این گفته شما باز شدن فضای سیاسی و بیشتر شدن آزادی های اجتماعیست باید گفت که این فقط یک ادعاست و به همان اندازه که در تأیید آن می توان خیالپردازی کرد واقعیات تجربی در رد آن وجود دارد.

دلیل بنده برای مطرح کردن مسئله انتخابات اینست که ما مردم ایران فارغ از مذهب و عقیده و مرام فقط و فقط در رویداد انتخابات بعنوان شهروند (آدم) حساب میشویم و تنها جاییست که مخالفین حکومت میتوانند به لحاظ نظری وجود داشته باشند.
حاکمیت با زرنگی تمام این فرزند ناخواسته قانون اساسی انقلاب رو تبدیل به یک شوی هیجان انگیز برای سرگرم کردن توده مردم تحولخواه و دادن پز دموکراسی در مقابل غربی ها کرده و شما این گوهر کوچک اما گرانبها رو- با رای دادن تحت هر شرایطی - به مفت میفروشید.










ناشناس گفت...

تیمسار در خوش بینانه ترین حالت دچار خطای باصره استراتژیک شدی !!!اون از سمپاتیک شدیدت به نظام جمهوری اسلامی که همنوا با اصلاح طلبان و بدنه نظام از ان همه سخنرانی ترامپ فقط خلیج عربی رو پررنگ کردی ..اینهم از ارادت به جرج سورس ...جوروج سورسی که بنا به گفته خودش بیشترین ثروتش رو از لو دادن یهودیهای پولدار به نازیها در دوره جوانیش تصاحب کرد....کلا داری تبدیل به یک هوادار دو اتیشه جمهری اسلامی میشی از یک منقدی که خارج از بدنه نظام در حال رصد اوضاع بود....جوروج سورس برای ادامه فتنه هاش به عنوان پدرخوانده الیت گلوبالیستها بر علیه دونالد ترامپ و حتی پوتین این سرمایه به ناحقش رو داره حیف و میل می کنه اما ره به جایی نخواهد برد
اراد اندیشه

ناشناس گفت...

یک کارشناس مسائل تروریسم خاورمیانه و از مشاوران پیشین پرزیدنت ترامپ می گوید رئیس جمهوری آمریکا از مبارزه ایرانیان با آنچه رژیم بیرحم و سرکوبگر و افراط گرای حاکم بر کشور خواند، پشتیبانی کند.
ولید فارِس کارشناس مسائل تروریسم خاورمیانه و از مشاوران پیشین پرزیدنت ترامپ در گفتگو با شبکه تلویزیونی فاکس گفت: اکنون که پرزیدنت ترامپ از تایید پایبندی ایران به برجام خودداری کرده و از کنگره خواسته است درباره بازگرداندن تحریمهای هسته ای به ایران تصمیم بگیرد، با یک تصمیم حساس دیگر در باره آینده سیاست آمریکا در قبال ایران رو به روست.
ولید فارِس آمریکایی لبنانی تبار، استاد دانشگاه دفاع ملی در واشینگتن است. در مارس ۲۰۱۶، دونالد ترامپ نامزد وقت ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوریخواه، آقای فارِس را به عنوان یکی از مشاورین خود در سیاست خارجی معرفی کرد.
در ادامه گزارش فاکس نیوز آمده، پرزیدنت ترامپ صریحا گفته است رژیم ایران در مقابل آرمانهای مردم این کشور ایستاده است. این سخنان رئیس جمهوری آمریکا دقیقا نقطه مقابل رفتار پرزیدنت اوباماست که در اوج مبارزه سال ۱۳۸۸ ایرانیان با رژیم، مردم آن کشور را به حال خود رها کرد. علاوه بر این، پرزیدنت ترامپ سپاه پاسداران را مورد حمله شدید قرار داده و اشاراتی دارد دایر بر بالقوه تروریست اعلام کردن این شبکه قدرت رژِیم.
گزارش ادامه می دهد که شاید بزرگ ترین ضعف سیاست خارجی چند دهه ای آمریکا در قبال ایران این بوده که مردم ایران را به فراموشی سپرده است. پرزیدنت ترامپ با تاکید بر مردم ایران اعلام کرد «روزی فرا خواهد رسید که مردم ایران در مقابل گزینه ای قرار می گیرند: آیا همچنان در مسیر فقر، خونریزی و ترور پیش می روند یا با بازگشت به غرور ملی شان که کانون مدنیت، فرهنگ و ثروت بوده بار دیگر دوران رونق ، خوشبختی و رفاه را تجربه خواهند کرد؟»
گزارش با اشاره به سخنان پیشین آقای ترامپ دایر بر تغییر رژیم ایران می گوید، رکس تیلرسون وزیر خارجه نیز در ماه ژوئن به کمیته کنگره گفت سیاست واشنگتن باید حمایت از آن عناصر در داخل ایران باشد که خواستار گذار مسالمت آمیز از حکومت کنونی اند.
در پایان گزارش آمده است دلایلی برای خوش بینی در باره قصد دولت ترامپ وجود دارد، اما تا زمانی که این سیاست در ارتباط با ایران با شفافیت بیان نشود نگرانی شهروندان ایران به قوت خود باقی ست و باید با اعمال فشار بر دولت آمریکا و متحدانش تغییرات گسترده و نمایانی در ساختار حکومت ایران ایجاد کنند.

ناشناس گفت...

خودت هم غیرمستقیم میگی که این سیاست استحاله از درون شکست خورده چون اگر اثری داشت حداقل بعد از 40 سال باید یک ما به ازای بیرونی و واقعی و قابل مشاهده و ملموس میداشت که نداره. رفتار روحانی و ظریف و خاتمی هم نشون داد که هیچ شکاف قابل ملاحظه ای بین گروه ها و جناح های رژیم وجود نداره. خاتمی که از همون سال 88 دائم در حال آویزون شدن از خایه های خامنه ای هست که بابا ما اشتباه کردیم تدلیس بود و تقلب نبود به شما ظلم شد و... خیلی ها یکی بودن خاتمی با نظام (خامنه ای و سپاه) رو باور نمیکردن تا الان که بیانیه داده در حمایت از سپاه.

به نظر من غیر از سه راه حلی که شما توضیح دادین یک راه حل دیگر هم وجود داره و اون هم تحریم شدید ولی هوشمند حکومت هست بعلاوه سیاست نفت در ازای غذا و دارو تا زمانیکه خود مردم ترتیب حکومت رو بدن. مردم ایران هم در تاریخ نشون دادن که در ساقط کردن حکومت ها ید طولایی دارن و مستعد شورش علیه رژیم حاکم هستند.

راه حل دیگر با تکیه بر همان استحاله از درون، حرکت های مدنی تاثیر گذار هست. از جمله اعتصابات و یا تحریم جدی انتخابات به حدیکه تنها چند میلیون طرفدار واقعی حکومت در انتخابات شرکت کنند. البته در کنار تحریم انتخابات باید فشار دیپلماتیک خارجی هم باشه تا اثر گذار باشه. با عدم مشروعیت مردمی، قدرت چانه زنی خارجی حکومت به شدت کم میشه و کشورهای قدرتمند راحت تر میتونن رژیم رو تحت فشار قرار بدن.

تنها این راه حل ها هست که موجب تغییر واقعی میشن و نه راه حل استحاله فانتزی و عروسکی شما که نه تنها موجب تغییری نمیشه بلکه با استقبال حکومت و امنیتی ها و سپاهی ها مواجه میشه از این جهت که نمایش تکثر و دموکراسی بدن در حالیکه میدونن سر نخ تمامی رشته دست خودشون هست. و پشت پرده به ریش تمام استحاله گرایان و مردم هم بخندند.

Dalghak.Irani گفت...

1-حکومت ایران بر مبنای یک هژمونی مذهبی به پیروزی رسیده است.
2- این حکومت با نقد کردن هژمونی بعنوان اوتوریتۀ روحانیت حاکمیت خودش را مستقر و تا کنون ادامه داده است.
3- اتوریتۀ حکومت تضعیف شده است اما فرونریخته است. لذا خامنه ای و سپاه توانسته اند با جیگزین کردن زور عریان (سرکوب نرم و سخت) بکمک اتوریتۀ تضعیف شده بیایند و حکومت خودشان را تداوم بدهند.
4- هیچ حکومتی در دنیا بدون حداقلی از اتوریته (قدرت معنوی)قادر به ادامۀ حکومت خودش با تکیه بر زور و سرکوب تنها نیست.
5- برای سقوط جمهوری اسلامی باید اتوریته اش را هدف قرار داد و آن را بازهم تضعیف کرد تا بمرحلۀ خط قرمز کمبود اتوریته برسد و فروبپاشد.
6- نق زدن های کوچه و خیابان و تاکسی و اتوبوس مردم نامش نارضایتی است اما لزوماً اعتراض سیاسی منجر به تصمیم برای هزینه دادن نیست. لذا برداشت شما از مخالف حکومت بودن اکثریت مردم براشتی غلط و انتزاعی است و بدرد اقدام سیاسی نمی خورد.
7- هیچ کشوری برای حمله به کشور دیگر نه نظر سنجی در کشور مقصد می کند و نه اگر بکند به نتیجۀ مطلوب که حداقل 50 درصد مخالف رژیم مستقر نمی رسد. در مورد عراق بعنوان آخرین نمونه صادق بود و در ایران امروز هم صادق است. هرچند مطرح کنندگان تأثیر افکار عمومی کشور مورد حمله در مورد تصمیم کشور حمله کننده مبتنی بر هیچ آمار و مستندی نیست اما من مدعی هستم که روز قبل از حملۀ امریکا به عراق صدام حسین حداقل مورد تأیید 70 درصد مردمان کشورش بود. و امریکا دست در دست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و صدر و مالکی و جعفری و چند نفر علاوی و چلبی ساکن غرب عراق را اشغال کرد بدون عنایتی به داخل عراق و حداقل استفاده از بریده های حزب بعث برای کنترل بهتر اوضاع. در مورد ایران هم بدیهی است که همین رفتار را خواهد کرد و یک مشت پیر وپاتال مجاهدخلق و اصلاحطلب دیروز و چند کرد و مجاهد انقلاب اسلامی و حداکثر رضا پهلوی - این یکی را بعیدتر می دانم بخاطر خطر تسویه حساب بعدی بخاطر کمک غرب به سقوط پدرش - اما اگر در همان حال و یا امروز هم از مردم داخل ایران افکار سنجی شود بالای 60 درصد تمایل به حفظ جمهوری اسلامی را نظر خواهند داد. اینها واقعیت های جامعه است و نه با نگاه به نارضایی مردم. چون رژیم جمهوری اسلامی رژیم صد درصد ناراضی هاست و راز ماندگاریش هم همین است. همه و همه از رهبر تا مرجع تقلید از دارا تا فقیر از تحصیلکرده تا بیسواد از رانت خوار تا کارگر و و و و و و همه و همه - بدون حتی یک استثناء - از جمهوری اسلامی موجود ناراضی هستند. البته که علت نارضایی هایشان با هم فرق دارد و گاهی صددرصد متضاد است مثل نارضایتی حزب اللهی ها بدلیل بسته نبودن صددرصدی جامعه با تحجر مذهبی تا لائیک ها که بدلیل آزاد نبودن صد در صد جامعه از خدا و دین و مذهب. مشکل ما و خوشبختی جمهوری اسلامی در اینجاست که این نارضایتی ها هیچکدام بقوت و قدرتی نیست که تبدیل به اعتراض سیاسی شود و در حد نق زدن ها و تنه زدن های اجتماعی بهمدیگر باقی مانده و خودش را در حد جوک و بدو بیراه به خامنه ای و آخوند و دین و مذهب و انواع راه های تخلیۀ هیجانی نگاه داشته است.

انقلاب بدلیل وارونگی در نسبت با ناموس خلقت طبیعی که بتدریج استوار است در همیشۀ تاریخ مضر بوده است. هرچند که بعد از گذشت قرن ها از انقلاب و فراموشی فجایع بعد از انقلاب برخی بهره مندی ها را ناشی از انقلاب 200 تا 1000 سال پیش معرفی می کنند اما قطعاً هیچ انقلابی در کوتاه و میان مدت قابل دفاع نبوده و نیست. لذا حداقل در بازۀ زمانی که حتی خاطرۀ کمرنگی از شومی انقلاب پیشین در ذهن مردمان یک سرزمین وجود دارد آن مردمان دست به انقلاب دیگری نمی زنند. که بهمین خاطر این فشرده شدۀ "یک نسل دوبار انقلاب نمی کند" وارد ادبیاتت سیاسی و جامعه شناختی دنیا شده و منظور همانی است که شرح دادم. لذا زدودن یک انقلاب - خودش هنوز شورش و انقلاب است - با شورش و انقلاب دیگر محال ممکن است. ادامه می دهم اما دارم فرسوده می شوم و مشتلق بزودی از کار خواهم افتاد را منتظرم. ...

Dalghak.Irani گفت...

1- جنگ از خارج اگر محدود باشد بسقوط رژیم منجر نمی شود. چون باعث انقلاب نمی شود. اگر در اثر تضعیف مقطعی رژیم مستقر شورش هایی را در اینجا و آنجای کشور باعث شود جنگ گروه ها و قومیت های جدایی خواه با حکومت مرکزی را پررنگ می کند و اگر حملۀ خارجی تمام عیار باشد و تا ساقط کردن رژیم مستقر پیش برود موجب هرج و مرج و جنگ تمام عیار داخلی می شود مگر اینکه رژیم اشغالگر خواست و توانایی اشغال کشور حمله شده را برای مدتی طولانی داشته و ادامه دهد. یعنی اینطور نیست که در اثر حمله و جنگ خارجی اوضاع بهم بریزد و ملت بطور خودجوش و مثل آقایان و خانم های با نزاکت و دموکرات و با ادب منافع فردی و گروهی خود را فراموش کنند و در جهت منافع ملی متحد و متفق بدنبال اسقاط رژیم قبلی و تأسیس رژیم جدید بروند. نظم مستقر فرو بپاشد اولین عکس العمل هر کسی دنبال منافع شخصی و گروهی رفتن و انتقام از دیکران است. بویژه در جامعه ای که رژیم ساقط شده اجازۀ هیچگونه تمرین فعالیت سیاسی و حزبی و گروهی را هم نداده باشد و مردم اتمیزه و منفرد و بدون کنترل ریش سفیدی و بزرگی هم باشند.

2- ما وقتی در جنبش سبز همۀ سرمایۀ اجتماعی و مدنی تازه شکل گرفته مان را از دست دادیم و همۀ آخرین جوانان آرمان دار و آرمان خواه متولدان دهۀ 60 را اعم از فعال مدنی و هنرمند و ورزشکار و روزنامه نگار و استاد دانشگاه و هر چه و هر چه در زندان و آوارگی و تبعید و اعدام وکهریزکی شده و زبان بریده و قلم شکسته از ترس بدلیل فضای امنیتی حاکم را دفن کردیم. دیگر قافیه را باخته بودیم و معلوم نبود دوباره چگونه شروع خواهیم کرد. از سال 92 و با انتخاب روحانی - من مخالف بودم و هنوز هم مطمئنم قالیباف انتخاب بهتری بود که جای بحثش اینجا نیست - توانستیم بموفقیت کم نظیری برسیم و رژیم را خلع سلاح اتمی کردیم - چون اگر فقط جمهوری اسلامی مجهز به بمب هسته ای می شد دیگر قادر به انتظار تغییر تدریجی آن را نبودیم. زیرا با تکیه بر بمب خارج را می ترساند و داخل را می چزاند و می شدیم کرۀ شمالی اسلامی. اما در سایر زمینه ها دستاورد ملموسی بدست نیاوردیم زیرا تکنوکرات های اطراف روحانی ازجمله خودش از نظر سیاسی زیادی محافظه کار و از نظر اقتصادی نسبتاً فاسد و از نظر نظریۀ اقتصادی (نئولیبرال) شکست خورده و از نظر کارآمدی پیر و تاریخ مصرف سپری شده و در حوزه های فرهنگی و اجتماعی غیر حساس و واداه بودند و هستند. اما این به این معنا نیست که کلاً چیزی بدست نیاوردیم بلکه دوباره شروع کرده ایم با کندی و زحمت تا نسلی دیگر از سرمایۀ اجتماعی و تشکیل جامعۀ مدنی را تشکیل داده ایم. اما بنظر خودم این با سرعت خرابکاری های خامنه ای در عصر جمهوری خواهان امریکایی - و نه ترامپ: چون قطعاً اجازۀ کمترین تکروی های نابخردانه را نخواهد داشت و ژنرال ها بشدت کنترلش خواهند کرد - هماهنگ نیست و قدرت تخریب خامنه ای نسبت بقدرت اصلاح روحانی بسیار جلوتر است و ایران را با جمهوری خواهان درخواهد انداخت و این بنفع ایران نیست و روحانی و تیمش باید شجاع باشند و بجای تأیید خامنه ای در ادامه دادن لفاظ به دشمن ستیزی بتوانند انفعال فعلی ایران در رابطه با همسایگان - بویژه عربستان - را به دیپلماسی فعال تبدیل کرده و به اروپا هم نشان بدهند که رفتار منطقه ایشان تغییر کرده است و نگذارند اروپا در مقابل ترامپ اولاً و محافظه کاران تندرو جمهوریخواه ثانیاً تضعیف شود. چون اروپا بالقوه در مقابل هرگونه تنش جدید در خاورمیانه خواهند ایستاد بدلایل امنیتی و روحانی می تواند با پر کردن دست اروپایی ها با بهبود روابط ایران با همسایگان از خطر جنگی که هنوز هم خیلی بعید است برای همیشه جلوبگیرند. چون جنگ در هر نوع آن ایران را بازهم بعقب و در آرزوی دموکراسی و حکمرانی خوب متحسر خواهد کرد. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

بقیۀ حرف هایتان هم غیر عقلانی و احساسی است و هیچ نوع تفکر منسجمی پشتش نیست و مهمتر اینکه با متن جامعۀ واقعاً موجود ایران فعلی همخوانی ندارد. زیرا شما متفکر نیستید و برون دادهایتان از مراجع متعدد و متناقض مختلفی اخذ شده است. بعنوان یک مثال عینی در حالیکه با اصلاح طلبان مذهبی مخالف هستید اما هنگام بحث در مورد مثلاً اصولگرایان از فاکت های قلابی برساختۀ همان اصلاح طلبان استفاده و تغذیه می کنید. نمونۀ بارزش مخالفت هیستریکتان با من در مورد قالیباف است. و در حالیکه حتی خود نجفی شهردار فعلی تهران هم از املاک نجومی برائت جسته و نه تنها نقش خودش در افشای آن را منکر می شود بلکه ضمن محکوم کردن افشای آن حتی وجود فسادی تحت عنوان املاک نجومی را هم تأیید نمی کند و طرفه اینکه علی رغم مخالفت شورای شهر و اصلاح طلبان 80 درصد و بیشتر مدیران میانیش را از مدیران قالیباف چیده و می چیند. می دانید چرا؟ چون اصلاح طلبان نه کادری دارند و نه کادری ساخته اند و همۀ افتخار و دارایی شان به پیرمردان نسل اول انقلاب است که همه هم تحت عنوان هدیۀ خودشان به خامنه ای و با استناد به فتنه بایکوت شده اند - والبته از یک نظر چه بهتر - و قالیباف تنها و تنها و تنها مدیری در جمهوری اسلامی بوده است که بیشترین کادرهای اجرایی و عملیاتی و جوان را تربیت کرده است. تا جائیکه حتی روحانی در دولتش از مدیران قالیباف بی نیاز نبده است. اگر شک دارید بروید مدیران جوانتر همۀ سطوح امروز کشور را لیست کنید تا ببینید که در بالای 60 درصد مهر قالیباف بر پیشانی دارند. منظورم قالیباف نیست بلکه منظورم شمایید که در تفکر تحلیی ضعیف و در داشتن استقلال رأی زیر صفرید. پراکنده گویی هایی را از این و آن حفظ می کنید و بدون هیچ انسجامی در کلیت زیر هر مطلبی ول می کنید بعنوان فهم خودتان. یا...هو

ناشناس گفت...

"اینطور نیست که در اثر حمله و جنگ خارجی اوضاع بهم بریزد و ملت بطور خودجوش و مثل آقایان و خانم های با نزاکت و دموکرات و با ادب منافع فردی و گروهی خود را فراموش کنند و در جهت منافع ملی متحد و متفق بدنبال اسقاط رژیم قبلی و تأسیس رژیم جدید بروند. نظم مستقر فرو بپاشد اولین عکس العمل هر کسی دنبال منافع شخصی و گروهی رفتن و انتقام از دیکران است"

یعنی میفرمایی حتی اگر رژیم بدون جنگ و به دست خود مردم هم ساقط شود مردم عین وحشی ها به جان هم میفتند؟! برای چه؟ آیا در مصر مردم به جان هم افتادند؟ آیا در تونس مردم به جان هم افتاندند؟ هر جا رژیم ایران یا عربستان دخالت کردند وضع خراب شد وگرنه جایی که دخالت اضافی نبوده مردم از پس همه چیز براومدند. بیخود مردم را از سقوط رژیم نترسان پیرمرد ترسوی محتاط محافظه کار منفعل!

هیچ اتفاقی پس از سقوط رژیم نمی افته بلافاصله حکومت جدید مستقر میشه، پلیس شروع به کار میکنه، ارتش هم همینطور. فقط به طور طبیعی و مسلم مقامات رژیم پیشین دستگیر شده و محاکمه میشن و اموال شون هم مصادره میشه. دقیقا اتفاقی که در همین ایران سال 57 افتاد. با این تفاوت که این بار مردم آگاه تر و پخته تر هستند و آماده تر برای دموکراسی و سکولاریسم. اتفاقا پس از سقوط این حکومت جوی از شادی تمام کشور رو فرا خواهد گرفت و از تهران تا بوشهر و آبادان و اهواز مردم در میدان ها جشن برپا خواهند کرد. اینقدر هم سنگ این حکومت رو به سینه نزن پیرمرد. عوض تشویق مردم اومدی اینجا کبری صغری می چینی و مردم رو میترسونی که اگر حکومت ساقط بشه فلان و بهمان میشه.

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن اگر آدرس سراست مرا می خواهید برای رصد "کی حکومت انقلابی به مرز شکنندگی و پایان توریته می رسد و یا ناگهانی و دفعی و یا بتدریج و سریع دچار تحول می شود" را می خواهید؟ پاسخم این است که وقتی که نیروهای خودسر یا بدلیل واکنش خودسر نیروهای مخالفشان و یا بدستور رهبرشان خامنه ای از صحنۀ سیاسی و اجتماعی حذف بشوند" زیرا هرچقدر هم که تعداد در صحنۀ نیروهای خودسر کم باشد تا موقعی که مردم مخالف آنان بمقابله دست نزنند و یا بنابدستور صحنه را ترک نکنند حامل اتوریتۀ حکومت انقلابی هستند. البته که اگر اتوریته بپایان برسد حمایت سرکوب حکومت نمی تواند آنان را کماکان فعال نگه دارد. بودن آنان نشانۀ عدم تمایل نیروی مقابل جهت مقابله با آنان است و نه داشتن پشتوانۀ سرکوب حکومتی. من دقیقاً و همواره برای به انفعال کشاندن این نیروی نمایندۀ اتوریته حکومت هستم و حتماً تا کنون سهمی داشته ام و اگر بفداکاری مزاحم ادامه بدهم در پایان این اتوریته هم نقش خودم را خواهم داشت. لذا مسئلۀ دو بهمزنی هدف اصلی اش نه حاکمان بالفعل - که این هم است - بلکه تراشیدن و تراشیدن و تراشیدن هواداران تیفوسی حامل اتوریتۀ حاکمیت است تا جز هستۀ سخت حاکمیت لخت پوششی از مردم در اطراف آن باقی نماند. نه اینکه بصفر برسد بلکه قابل مقابله از سوی مردم باشد و این حسی است که تودۀ مردم با بوکشیدن متوجهش می شوند و نه با تبلیغات حماسی از سویی و بدتر از آن با تحقیر و سرزنش توده ها از سوی دیگر. یا...هو

ناشناس گفت...

تیمسارخان این چند کامنت آخرت بسیار مهم بود و پاسخی است به سوالی که دهه ها ایرانیان از خود پرسیده ایم که چه باید کرد و یا چه باید بشود. به نظرم این که این مطالب را به صورت کامنت و نه به صورت مقاله جداگانه می نویسی شاید نشان می دهد که خود هم اعتماد به نفس زیادی از بابت مطرح شدن نقطه نظرات ت نداری و یک جوری راحت و مطمئن نیستی. به نظر من بهتر است مقاله و یا مقالات بیشتری در مورد استحاله بنویسی تا کمی بتوانیم جزئی تر بحث کنیم. من که به شخصه مشتری پر و پا قرص وبلاگ شما هستم. یاشاسین.

Dalghak.Irani گفت...

نه از عدم اطمینانم نیست بلکه یک از فروتنی ام است و دو دیگر اینکه کسی نظریۀ جدی از من را نمی پذیرد و مهمتر اینکه خوانندگان مطالب جدی روشنفکران هستند که لاجرم هرکدام برای خودشان اونور و شخصیتی فراتر از یک سرباز بدون تیتر قائلند؛ و خوانندۀ عادی هم که مطلقاً لای مطالب جدی و سنگین و دیر فهم و غیر هیجانی را باز نمی کند. لذا با تیتر هیجانی مطلبم را می فروشم و با خود مطلب دانشم را منتشر می کنم و در کامنتدانی بینشم را بخورد مکروه معدود خواننده ها می دهم. از حسن نظر شما هم ممنونم/ ساغول. یا...هو

ناشناس گفت...

"اگر در همان حال و یا امروز هم از مردم داخل ایران افکار سنجی شود بالای 60 درصد تمایل به حفظ جمهوری اسلامی را نظر خواهند داد"

عجب. جالبه کامنت دهندگان رو سرزنش میکنی که بر اساس کدام آمار میگویند که مردم خواهان رفتن رژیم هستند بعد خودت با قاطعیت آمار از نظر مردم میدهی. اگر بالای 60 درصد مردم تمایل به جمهوری اسلامی دارند چرا همین جمهوری اسلامی انتخابات آزاد و بدون رد صلاحیت برگزار نمیکند. اصلا چرا جمهوری اسلامی رفراندوم برای تعیین نوع حکومت که جمهوری اسلامی بماند یا مثلا لیبرال دموکراسی بشود برگزار نمی کند؟! به هر حال میداند که بالای 60 درصد هوادار دارد! جای سواله که این حرفهای شما واقعا اعتقادتون هست یا پشت پرده ای دارد که ما نمیدانیم؟ وقتی در جامعه ای اینقدر نارضایتی و مخالف و زندانی سیاسی وجود دارد یعنی اینکه اکثریت مردم مخالف حکومت هستند. هیچ کشور دموکرات و آزادی اینهمه زندانی سیاسی و ناراضی و مخالف و اپوزیسیون ندارد. فهمیدن این موضوع سخت نیست. منتها شما نمی خواهید بفهمید.

Dalghak.Irani گفت...

آن حرف 60 درصد من در مقابل سؤال با مزۀ براندازی با جنگ خارجی بود و نه در یک رفراندوم دموکراتیک با مقدمات آگاهی بخشی بی طرف قبلی. البته من حداقل را گفتم و نظر مردم حتماً درصد بیشتری خواهد بود. اما چرا حکومت رفراندوم برگذار نمی کند یا رد صلاحیت و شورای نگهبان دارد به این دلیل بدیهی که هیچ حکومتی در دنیا موجودیت خودش را در حالی که کاملاً مستقر است و از حداقل اتوریتۀ لازم هم برخوردار است برفراندوم نمی گذارد. هر وقت اتوریتۀ حداقلی بپایان برسد البته ممکن است رژیم برای حفظ موجودیت و قدرت خود تن به اصلاحات و سازش هایی بدهد که رفراندوم احتمالی هم می تواند یکی از گزینه های سخت و آخرین و با اکراه باشد. یا...هو

رویا گفت...

دست مریزاد استاد . کامنت دانی این پست غلبه متن در حاشیه بود . سپاس که خرد و بینش تان را با ما میانسالان و لاجرم با جوانان ما در میان می گذارید . زنده باشید

ناشناس گفت...

بعد از سرکوب راهپیمایی های سکوت مردم در قالب جنبش سبز، چوب و چماق و زنجیر و پنجه بوکس ها آماده است برا جنبش براندازانه بعدی! چه استارتش با شکستن دیوار صوتی توسط جنگنده های امریکا تو آسمون تهران باشه، چه سر یه سیلی ناحق یکی از همین جیره خواری حکومت تو کوی و برزن تو صورت یه پیر مرد یا پیرزن! ۶۰‎٪ هوادار حکومت؟! مالیدی استاد تیمسار فیلسوف تحلیلگر دلقک مرندی! #لیبرالیزم-فلسفی
کارگر گلدار

ناشناس گفت...

دلقک جون. ما جونمون به لبمون رسید از دست این اخوندا، تا حدی که حاضریم حکومت رو مثل یه تیم فوتبال بدیم دست یه مربی خارجی اونوقت شما حرف از شصت درصد موافق می‌زنی! این شصت درصد رو از کجا آوردی اخه دلبر؟
بادبادک باز

Dalghak.Irani گفت...

کامنت های عصبی یکی دو خطی خیلی زیاد شده مجبورم همه را حذف کنم. متأسفم! سعی کنید بفهمید که اگر بخواهید واقعیت ها را درک نکید بقیۀ زندگی تان را هم خواهید باخت. دست بزانو ببرید از جا بلند شوید. شما می توانید کون لق آخوندها. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک گرامی
من با اکثر تزهای شما در کامنتهای اخیر موافقم. ولی تقریبا مطمئن هستم که چند عامل مهم در محاسبه شما درست لحاظ نشده:
۱) این حکومت حتی بیشتر از انچه شما مدعی هستید مردمی بوده، ولی با یک تعریف متفاوت: میتوان او را به یک مرد خانواده تشبیه کرد که هم بیریخت و هم از جهت سنتی سختگیر بوده، ولی روی هم رفته منظم خرجی میداده (به فرزندان بیشترو به فرزندخواندگان کمتر) و در مسائل غیرسنتی یک نوع ولنگاری در حد هرج و مرج را تحمل میکرده. در دنیای واقعی این حکومت تمام منابع کشور را (ناعادلانه) به جامعه تزریق میکرده وبنابراین امورا ت مردم به نوعی میگذشته، به همین دلیل انها اگرچه نق میزده اند دست به اقدامات خطرناک نمیزده اند.
۲) به مرور و بویژه در سالهای اخیر پارامترهای اقتصادی واجتماعی تغییر کرده و وضعیت اقتصادی اکنون به حالت بحرانی رسیده است (این به هیچوجه آرزو یا شعار از جانب من نیست، به شما اطمینان میدهم که با دلیل مینویسم و میتوانم مفصل توضیح دهم). فقط با تزریق منابع عظیم از خارج میتوان روند قبلی را تا مدتی به طورکجدار و مریز ادامه داد.
۳) این وضعیت فرصتی تاریخی را برای دشمنان داخلی و خارجی حکومت جهت ضربه زدن و امتیازگیری فراهم کرده است. خارجیها باتوان کارشناسی شان این موضوع را بهتر تشخیص داده اند.
۴) در مقطع فعلی باید دشمنان ایرانی حکومت ابتدا تکلیفشان را با خودشان روشن کنند. روشهای انساندوستانه و مدنی در کوتاه و میان مدت دستاورد چشمگیری نخواهند داشت (من هم مانند دلقک براورد میکنم که ما حداکثر تا ۱۴۰۰ یک دولت احمدی نژادی، ولی ازنوع افراطی خواهیم داشت). پیشنهاد من این است که مخالفان حکومت جهت بازی را عوض کنند و کارگزاران حکومت (نه فقط چهره های سیاسی) را در معرض تهدید جدی قرار دهند. توجه کنید که انها بیشتر از اکثر مردم چیزهایی برای از دست دادن دارند و بخش عمده ای از مردم بزودی چیز زیادی برای باختن نخواهند داشت. یک فضای رعب و و وحشت با تهدید انتقامجویی خودجوش با انگیزه های شخصی وروانی (نه لزوما سیاسی) برای انهاقابل کنترل نیست و انها را به دادن امتیازهای بیشتر به جامعه وا میدارد.

ناشناس گفت...

"وقتی در جنبش سبز همۀ سرمایۀ اجتماعی و مدنی تازه شکل گرفته مان را از دست دادیم و همۀ آخرین جوانان آرمان دار و آرمان خواه متولدان دهۀ 60 را اعم از فعال مدنی و هنرمند و ورزشکار و روزنامه نگار و استاد دانشگاه و هر چه و هر چه در زندان و آوارگی و تبعید و اعدام وکهریزکی شده و زبان بریده و قلم شکسته از ترس بدلیل فضای امنیتی حاکم را دفن کردیم. دیگر قافیه را باخته بودیم و معلوم نبود دوباره چگونه شروع خواهیم کرد." منبع: دلقک
"اگر در همان حال و یا امروز هم از مردم داخل ایران افکار سنجی شود بالای 60 درصد تمایل به حفظ جمهوری اسلامی را نظر خواهند داد. اینها واقعیت های جامعه است و نه با نگاه به نارضایی مردم. چون رژیم جمهوری اسلامی رژیم صد درصد ناراضی هاست و راز ماندگاریش هم همین است. همه و همه از رهبر تا مرجع تقلید از دارا تا فقیر از تحصیلکرده تا بیسواد از رانت خوار تا کارگر و و و و و و همه و همه - بدون حتی یک استثناء - از جمهوری اسلامی موجود ناراضی هستند. البته که علت نارضایی هایشان با هم فرق دارد و گاهی صددرصد متضاد است" منبع دلقک
.
هر دو قسمت بالا در یک روز نگارش شده است. تفسیر با شما.

ناشناس گفت...

در امارات متحده عربی، یک زن بلوچ ایرانی تبار وزیر علوم شد. در ایران قراره رئیس دانشگاه همدان که رئیس بسیج اساتید رو معاون فرهنگی خودش کرده بود و دانشجویان رو اخراج و محروم از تحصیل کرده بوده، وزیر علوم بشه!

Dalghak.Irani گفت...

خواندن متن های سنگین و با کلمات آبستن در همۀ حوزه ها اعم از سیاست و جماعت و هنر و هرچه هم سخت است و هم تخصصی. و این بهیجوجه از اعتبار کسی که حرفه اش نیست یا خود ذوق - بویژه در ادبیات داستانی و هنر - چنین متن هایی را می آفریند؛ کم نمی کند. لذا اگر هر آنچه نوشته ام را درست متوجه نمی شوید - مثلاً فرق نارضایتی و مراحل چگونگی تبدیل آن به اعتراض سیاسی - را نمی دانید. راه حلش ساده است متن را به یک جامعه شناس برجسته یا فیلسوف و هنرمند برجسته که معلم تان یا آشنایتان است نشان بدهید و بگویید تناقض هایش را پیدا کند و اگر ندارد با زبان ساده تر و مشروح و با مثال برایتان تشریح کند. من واقعاً توانایی جز بجز نویسی بزبان ساده را نه می دانم و نه وقت و حوصلۀ بیش از اینهمه وقت که اینجا مصرف می کنم ندارم. کمی هم بمن احترام بگذارید. گناه دارم بخدا! یا...هو

ناشناس گفت...

خبر انتساب وزیر علوم در امارات متحده عربی را خواندم. دورانی بود که نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران در خاورمیانه پیشرو بود، بدون تعصب نژادی و قومیتی، حال به جایی رسیدیم که باید چنین خبری جهت تلنگر به حاکمان کار شود.
ملتی که در منطقه و جهان حرف برای گفتن داشت، چهل سال پیش وزیر فرهنگش خانم بود، حکومتی دارد که الهام بخش خشونت و ترور و واپسگرایی در پایتخت های فرهنگی عربی یعنی بیروت و قاهره و بغداد است.
در ضمن کار از نارضایتی گذشته و مردم هیچ امیدی به اصلاح یک حکومت غیر ایرانی و دیکتاتور ندارد اما با توجه به فرهنگ بالایی که دارد و تجربه ای که اندوخته است با روش مسالمت آمیز و نا فرمانی مدنی، سعی خود را جهت تغییر، انجام می دهد.