۱۳۹۶ خرداد ۲, سه‌شنبه

راهِ طی شده: از انفجار فرزند معنویِ رییسی در منچستر تا بوسۀ خودِ رییسی بر تتوی تتلو در تهران! ما پیروزیم!

Image result for ‫ترامپ و ملک سلمان در حضور گوی‬‎

پیش از تحریر:
قبل از اینکه بازی پرسپولیس-لخیا شروع شود - و چون از حضور تماشاگران محروم است بویژه - و باید بروم برای تشویق تیم محبوبم؛ چند نکتۀ مهم را - که در ظاهر بی ارتباط ولی در باطن بسیار مرتبط با هم - بنویسم و بکوتاهی بگویم که اوضاع را چطور می بینم:

الف- پیروزی روحانی و جشن و سرور:

1- حسن روحانی را در بعد از پیروزی مجدد و در چندین قاب مختلف دیدم و حرف هایش را شنیدم. بغیر از یک نکتۀ مثبت که مربوط بود به کمی نگرانیش و کمتر هیجانی بودنش نسبت به پیروزی سال 92؛ هیچ تغییر مثبتی نکرده است و همان روحیۀ بشدت محافظه کار و بروکراتیک و تنبل و خسته را دوباره کول کرده بود و رطب و یابس می بافت و تلاش می کرد که جای پاهای خودش از عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی در کارزارهای تبلیغاتی اش را پاک کند. او همۀ قول های انتخاباتی اش را با واژۀ "تلاش می کنم بجای تعهد می کنم" آغاز می کرد و در قالب همان "تلاش می کنم" تلاش می کرد که تعهداتش را مشروط به اجماع در داخل حکومت و پشتیبانی بخش انتصابی - بویژه رهبر جمهوری اسلامی - از برنامه ها و قول های انتخاتیش معرفی کند. بعنوان مثال و در مهمترین مورد؛ او از کلمۀ "حاضرم" در گزارۀ شعاریش "من حاضرم تمام تحریم های غیر هسته ای را هم بردارم" این تعریف - تحریف - را می داد که من گفته ام اگر حکومت به اجماع برسد و مقام معظم رهبری پشتیبانی کند و مأموریت مذاکره برای رفع سایر تحریم ها را از من و دولتم بخواهد در چنین حالتی من حاضرم که این کار سخت را بپذیرم و بموفقیت برسانم. در حالیکه همۀ مشکل کسب - یا عبور از - اجازه از خامنه ای بوده است که او تعهد داده و الا هر دولت دیگری هم می توانست و باید ارادۀ حکومت - خامنه ای - را اجرا و به موفقیت برساند. خیلی از شعارهایش را اینطور فرافکنی و از آنها عدول کرد که نیازی به بازگویی اش نمی بینم.

2- پس آیا ما فریب خورده و بیخود به او رأی داده ایم و پیروزیش را به جشن و پایکوبی نشسته ایم. البته که نه. ما هم درست رأی داده ایم و هم جشن و سرورمان اصیل و واجب و موجب بالندگی است. درست رأی داده ایم یکی بخاطر اینکه غیر از رأی دادن و امید به تغییر از راه تداوم اصلاح تدریجی هیچ چارۀ دیگری - حالا دیگر با منطقۀ ناامن و آشوب زده هم - نداشته و نداریم. و درست رأی داده ایم به این دلیل که برتری قوای عرفی های زندگی خواه به شرعی های مرگ اندیش را جار بزنیم در توازن قوای نیروهای اجتماعی. و هر دو هدفمان با حداکثر قوت بدست آمده و ناامید نیستیم که با فشار بیشتر به روحانی برخی دیگر از خواسته هایمان - که در مقابل دوهدف ذکر شده در بالا فرعی تر بوده اند - را محقق کنیم. بنابراین علاوه بر اینکه همین پس زدن ایدئولوژی متحجر و حفظ امنیت و آرامش کشورمان شایستۀ جشن ها و پایکوبی های بسیاری است؛ ما بخاطر هدف فرعی "همین جشن های محدود و ممنوع خیابانی" هم رأی به دولتی داده ایم که از بی کفایتی ما را 7 ساعت در صفوف رأی معطل کرد و حتی نتوانست تداوم همین جشن های کوچک خیابانی مان را هم ضمانت بکند. ما رأی فلسفی و در عین حال عاقلانه داده ایم و مفتخریم!

ب- شوراهای شهر و روستا:

1- چنین باور یقینی دارم که هرچقدر رأی به روحانی عرفی - حتی ناکارآمد - دقیق و عقلانی و فکر شده و درست بود؛ رأی به اعضای شوراها - بویژه در کلانشهر ها - هیجانی و بی فکر و غیر عقلانی و از روی "اینم یک رأی کوفتی" بوده است. با این افزودۀ قطعی و حتمی که مسئولیت تمام و کمالش بر دوش موضع گیری "سید محمد خاتمی" بوده و خواهد بود. بگذار اینطور ادامه بدهم که هرچقدر رأی به رییس جمهور باید رأیی سیاسی باشد و است. رأی به شوراها باید رأی اجتماعی و غیر سیاسی و کارآمدی باشد و نبود. چون رأی به رییس جمهور تجلی پیام و ارادۀ ملی است و در مناسبات داخلی و بین المللی واجد کارکردهای مثبت و منفی است. در حالیکه رأی به شورا ها تجلی خواست های محلی است و با چگونگی و باشندگی روز مرۀ مردم و خدمات مورد نیازشان تنیدگی دارد. و فکر می کنم که این امر بدیهی را همه قبول داشته باشیم که "پارلمان های یکدست، فاجعه هستند". و شورای شهر و روستا یک پارلمان محلی است. بویژه تأکید می کنم که در شوراهایی که اصلاح طلبان پیروزی مطلق کسب کرده اند مثل تهران و عجیب تر در مشهد یک فاجعه اتفاق افتاده است. و ما قطعاً باید منتظر کشمکش های داخلی اصلاح طلبان از سویی و اختلافات عمده و پایان ناپذیر آنان با اصولگرایان حاکم بر نهادهای قدرت از جانب دیگر باشیم و خواهیم بود. و خدمات شهری اولین قربانیان این اختلافات خواهد بود. هرچند که خود من به کارآمدی و سعادت طلبی اصلاح طلبان - هم سوابق و هم قدرت طلبی های آنان مورد استنادم است - بسیار مشکوکم و تقریباً مطمئنم که شوراها را از حیز انتفاع حداقلی هم ساقط خواهند کرد. این حرف من حداقل به این معنا نیست که کاشکی اصلاح طلبان شوراها را باخته بودند بلکه به این معناست که کاشکی حداقل یک سوم هر شورایی اصولگرایان بودند.

2- اما بغیر از نظر ترسیده و نسبتاً منفی من در مورد نتایج انتخابات شوراها - که هم خودم آرزو دارم و هم شما دعا کنید که غلط از آب دربیاید و اصلاح طلبان به بلوغ سیاسی و عقلی رسیده باشند - این نکتۀ بسیار نازنین را هم بگویم که استقبال و پذیرفته شدن نسبی زنان در سراسر ایران امر نه تنها مبارک؛ بلکه بالاتر و مقدسی هم است. و مهمتر و عشق خودم را تقدیم می کنم به استان سیستان و بلوچستان که بیشترین تعداد زنان را روانۀ شوراهای شهرها و روستاهایشان کرده اند. این مورد اخیر از این جهت برایم خیلی خیلی گواراست که نوعی تغییر نگاه را هم در خود من باعث شد و این نازنین نکته ایست: به این معنا که تا کنون من شیعه و بسیاری دیگر از شیعیان چنین باور داشتیم که نگاه شیعه نسبت به جهان و از جمله زنان نگاه غیر ایدئولوژیک تر و بازتری است نسبت به همدینان سنی مان. رأی سیستان و بلوچستان به زنان با اکثریت سنی مذهبان نشان داد که ما نباید همۀ نحله های اهل تسنن را با نحله های تکفیری همسان و نتیجه گیری کنیم. زیرا هموطنان سنی ما در سیستان و بلوچستان نهضت حقوق برابر زن و مرد را قبل از هر شیعه ای به صحنه آورده و پیروز کرده اند.

پ- مسافرت دونالد ترامپ به عربستان:

1- اولین مسافرت خارجی دونالد ترامپ به عربستان سعودی به اندازۀ کافی سؤال برانگیز و شگفتی ساز تحلیل گران و سیاستمداران غربی را رقم زده؛ اما گذشته از اینکه خود ترامپ شروع سفرهای خارجی اش را با مسافرت به سرزمین های سه دین مطرح جهان  توجیه کرده و مشخص نکرده که چرا در اینصورت هم دین اسلام - سوم از نظر قدمت تاریخی - را بر شروع مسافرتش از اسرائیل ترجیح داده؛ و بعلاوۀ همۀ تحلیل های درستی که راجع به فرافکنی مشکلاتش در داخل امریکا و امثالهم ... که من هم موافقم؛ بنظرم می رسد که وجه اقتصادی سفر ترامپ به عربستان از همۀ دلایل دیگر قویتر و توضیح دهنده تر بود و بهترین تعریف از هدف سفر ترامپ را هم جواد ظریف با تعبیر "دوشیدن عربستان" بکار برده است. از نظر من ماجرا در نزد ترامپ و استراتژیست های تنظیم کنندۀ این اولین سفر با این دلیل درست بوده است که امریکا فکر کرده که اگر در ایران دولتی میانه روتر به روی کار بیاید و رویارویی خشن در همراهی با اعراب به رهبری عربستان را مشکل کند. و لاجرم قرارداد فروش تسلیحات پیش رفته و کلان مبلغ را با اما و اگر همراه کند؛ بهتر است تا دولتی جدید در ایران مستقر نشده و سیاست های جدید ایران در پردۀ ابهام است و ایران هراسی عربستان هنوز کاربردش - بویژه در نزد اعراب و عربستان - را از دست نداده؛ نان  - بخشی از - رونق اقتصادی وعده داه اش به مردم امریکا را  بتنور حماقت حکام مرتجع عربستان بچسباند. زیرا اگر دولت ایران روحانی باشد و سیاست های جهانی و بتبع منطقه ای چهار سال گذشته اش را از سکون بسوی آشتی هدایت و موفق بشود؛ در آنصورت ممکن است هم خود عربستان از توهم در بیاید و مهمتر هم اعراب همراه شده با عربستان با ایران آرامتر آشتی بکنند و قرارداد تسلیحاتی در ابعاد وحشتناک اولین قربانی باشد.

2- همانطور که بارها گفته ام و دقیق و درست هم است که "هویت طلبی مسلمانان با انقلاب اسلامی در ایران صورت بندی یافت و سپس مثل بومرنگی برگشت بخود ایران و سراسر منطقۀ مسلمان نشین در قالب جنگ ها و تنش های بین مذاهب مختلف اسلام.  و تا از سیاست ایران ایدئولوژی زدایی نشود؛ سخت است پایان این تنش های هویت طلب". اما این هم دقیق است که آن "ریشه" به 40 سال پیش می گردد و اینک در نزد جهانیان انتزاعی بنظر می رسد با تروریسمی که تکفیری های سنی با خاستگاه اصلی عربستان براه انداخته اند. بعبارت دیگر عربستان بعنوان منشاء هم ایدئولوژیک و هم مالی و هم اموزشی تروریسم اسلامی جهانی شده بسیار زیاد منفور است در افکار عمومی و جامعۀ مدنی و مدیای پرقدرت جهان غرب؛ و عربستان نخواهد توانست این آدرس را از روی خود بروی خامنه ای تغییر آدرس بدهد. و قطع یقین این است که - حالا دیگر با دولت روحانی - کمترین تهدیدی ایران را از سوی غرب و امریکا تهدید نمی کند و عربستان فقط دلارهایش را باخته در این معامله و در یک سال پیش رو "آشتی جویی" ایران روحانی در منطقه هم شنیده خواهد شد و اگر عربستان بتوهم خودش ادامه بدهد در بین اعراب نیز تنها خواهد ماند.

ت- فاجعۀ تروریستی منچستر انگلیس:

1- سازمان امنیتی و پلیس بریتانیا سخت شرمنده شد دیشب در قتل عام کنسرت منچستر که اغلب قاطعی از حاضران را هم کودکان و نوجوانان - اغلب هم دختر - زیر 20 سال تشکیل می دادند و مرگ و زخمی شدنشان جریحه دار کننده تر هم بود در داوری افکار جهانیان. اما وجه عمیق تر قضیه بر ضد عربستان هم تمام خواهد شد و شرمندگی و فشار بیشتر بر روی ترامپ و این مسافرت تجاریش و آن ادعاهای مسخره اش در مورد ایرانیان.

2- اما فاجعۀ منچستر یک دست آورد ناخواسته و تراژیک - از نظر انسانی - هم برای ایرانیان خواهد داشت. زیرا در ایران هم فتوا دهندگان کشتارهایی مانند منچستر کم نیستند که بلندترین و صریحترین صدا ها را علم الهدی پدر زن ابراهیم رییسی دارد در مشهد که بارها و بارها از حزب اللهی ها خواسته است بمیدان بیایند و بساط مدرنیته و موسیقی و کنسرت را دفن کنند برای همیشه. و اگر در عمل اتفاقی نیفتاده است یکی برمی گردد به فرهنگ کهن و صلح خواه و آشتی جوی ایرانیان و دومی برمی گردد به اینکه متحجرین در قدرتند و همۀ مقدرات دستشان است و نیازی ندارند برای درست کردن حمام خون از خون دختر بچگان و هرجا خواسته اند با ابزارهای قانون و فراقانون منویات کثیف شان را جلو برده اند. اینجاست که آن عمل - خواسته و یا ناخواستۀ - امیر تتلوی هنرمند و آن عکس بدام انداختن شانه بشانگی با ابراهیم رییسی در فرودگاه. بعبارت دیگر در حالی که فرزند معنوی علم الهدی در منچستر کشتار راه انداخته ما ایرانیان موفق شده ایم داماد جنایتکارش - تعبیر از آیت الله منتظری - ابراهیم رییسی را بدریوزگی یک خوانندۀ رپ ممنوع و زیر زمینی ببریم برای چند رأی بیشتر. که محتمل می دانم که همین پست نان و آبدار رییسی را هم از دست او بگیرد تا چه رسد به آیندۀ سیاسی او و خواب رهبری! و چه کسی می تواند به این حقایق چشم ببندد و بگوید ما پیروز نشده ایم. ما پیروزیم. هرچند که عجله داریم و روحانی مرد میدان شکستن کامل ایدئولوژی نیست. اما این یک گزارۀ قطعی است که وقتی زمین بازی عوض شد - که اینک شده - بازیگران مناسب خودش را هم بروی صحنه می آورد و خواهد آورد بزودی! یا...هو

بعد از تحریر:
نوشته ام قبل از بازی پرسپولیس تمام نشد. لذا ناچار بخش ترامپش را در بین دو نیمه نوشتم و بخش پایانی اش را بعد از اتمام بازی. و زیاد ناراحت نیستم از تساوی پرسپولیس با لخیا. زیرا بازی خیلی خوبی کردند و ششم حال آمد. البته که از مهدی طارمی ناراحت نیستم بخاطر از دست دادن پنالتی - که خود استادش هم گرفته بود - زیرا اولاً او تحریک روحی خواهد شد برای گلزدن در قطر و هم اینکه من طارمی را در ردیف دیوید بکهام و کریستین رونالدو و علی دایی دوست دارم!

۲۴ نظر:

ناشناس گفت...

عربها را احمق فرض نکنید. اگر به حجم معامله نگاه کنید(۳۸۰ میلیارد دلار و نه تومن...) درمی یابید که این پول برای چیزی بالاتر از خرید اسلحه بود. سفارشی به آمریکا داده شد که حتما انجام خواهد داد. ایران دیگر شانسی ندارد و اولین مراحل فروشش را در مذاکره پوتین و ماکرون کلید خواهند زد.

ناشناس گفت...

من هم به عنوان یک اصلاح طلب از اینکه حتی یک اصول گرا هم موفق نشد به شورای شهر تهران راه پیدا کند ناراحت هستم دقیقا به همان دلیلی که شما گفتید یعنی ایجاد یکدستی که نتیجه حتمی آن فساد و اگر فساد نشد، جمود و بی عملی خواهد بود. مثل اتفاقی که در زمان احمدی نژاد افتاد و به دلیل یکدست شدن حاکمیت، بی سابقه ترین فسادها در کشور رخ داد. امیدوار هستم شورا محسن هاشمی رو که تقریبا غیرسیاسی هست به عنوان شهردار انتخاب کنه تا چمران اصول گرا که به عنوان عضو علی البدل انتخاب شده به شورا راه پیدا کنه.
در مورد روحانی هم متاسفانه همونطور که گفتید انتخاب دیگه ای موجود نبود. او بیش از دو دهه در شورای امنیت ملی بوده و بنابراین محافظه کاری و احتیاط ملکه ذهنش شده. تنها راه این هست که در تمام 4 سال آینده من و شما، رسانه ها، خبرنگاران و هنرمندان و فعالان اجتماعی و سیاسی یقه اش رو بگیریم و تا زمانیکه به وعده هایش عمل نکرده ول نکنیم. مطالبات اقتصادی و سیاسی مان رو باید هر روز به دولت یادآوری کنیم چه با پیشنهاد و راهکار و چه با انتقاد و حتی شده با فحش و داد و فریاد.

Dalghak.Irani گفت...

مشکل فقط با چمران حل نمی شود. راه حل این است که اگر خاتمی اتوریتۀ لازم و درک لازم را دارد باید بهمۀ شوراهای "همه اصلاح طلب" دستور بدهد که یک چهارم اعضا - در تهران 5 نفر با اولویت سیاسیون مثل الویری و مسجد جامعی - با عذرخواهی از رأی دهندگان انصراف بدهند. یا...هو

ناشناس گفت...

البته خیلی نامردی است که اقای رئیسی برکنار شود ایشان یه تنه از کل اصلاحات بیشتر اصلاحات کرده در این 20 سال انجایی که فرمودند حالا چادر نشد مانتو خود اصلاحات عمیقی بود!

بنظر کل انتخابات بازی طراحی شده برای برد روحانی بود و رئیسی هم بهش گفتن بیاد با اختیار نیامده بود و طبیعی بود که قافیه را هم باخت بخاطر اینکه از اول نیامده بود اوردنش برای رای مردم و نظر مقام معظم به روحانی بود فقط زیرپای رئیسی و طرفدارانش را خالی کرد

بی معرفتی رهبر هم بود به احمدی نژاد که اگر می امد قریب به یقین روحانی را به قول خودش لوله می کرد اگر پیشنهاد یارانه 3 برابر را محمود می داد بازم فقرا قبول نمی کردند و برای گل روی اقای روحانی بی خیال پول نقد می شدند؟ فکر نکنم، وعده یارانه به ایشان می امد که خودش مجریش بود و بنظرم رای عوض کن بود.

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن یک تذکر بدهم:
بدیهی است که وظیفه و مسئولیت من انتقاد بی رحمانه از سیاستمداران است. از این به بعد هم اگر مطلبی بنویسم بر همین سیاق خواهد بود. اما یک سکته ای پیش آمده و آن این است که من بارها و بارها قالیباف را و مدیریتش را و سلامتش را ستوده ام. پیش بینی می کنم بعد از این انتقاداتم از دولت یا شورای شهر یا شهردار - و از طرف کسانی که مخالف نوع داوری من در مورد قالیباف بوده اند - با این فرافکنی مواجه شود که گزاره های انتقادی مرا نه با پاسخ مستدل - فکر و استدلال در مقابل فکر و استدلال متقابل - بلکه با نسبت دادن آن بشخصیت حقیقی من وانگیزه یابی در مورد کینه ام بخاطر قالیباف مرتبط کنند. لذا همینجا اعلام می کنم که خوانندگانی که به استقلال و صداقت من اعتماد حداکثری ندارند و دنبال مطرح کردن انگیزه های من در انتقادهایم هستند؛ از این کار بجد اجتناب کنند و هر حرفی را که می گویم با منطق و اسدلال متقابل به نقد بی رحمانه بکشند. و الا بدیهی است که در توهین بمن فرق عمده ای با خواننده ای که مرا "پیزوری خرفت و ابنه ای" خطاب کرده نخواهند داشت و حتی برای من آن خواننده بی ادب قابل تحملتر است بدلیل بیان عریان نوع داوریش و احساساتش. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

در مورد شهردار کردن محسن هاشمی هرچند بدلیل کمتر سیاسی بودن در بین اصلاح طلبان بنظر گزینۀ بدی نمی آید. اما بدلیل کارآمدی و مصالح مردم در حد فاجعه است. زیرا محسن هاشمی یک مدیر پروژه بوده و است و حتی اگر مدیر پروژۀ خوبی بوده باشد لزوماً نمی تواند شهردار خوبی بشود. زیرا شهرداری پایتخت یک مدیر استراتژیک لازم دارد و اگر قالیباف موفق بود به این دلیل بود که از 20 سالگی که بهردلیل فرمانده لشکر شد تا فرماندهی نیروی هوایی سپاه و بعد نیروی انتظامی همۀ مشاغلش مدیریت استراتژیک بوده است حتی اگر لشکر سال 62 سپاه و نیروی هوایی سپاه را در حد و اندازه های لشکر و نیروی متعارف ندانیم که نبودند هم. اما قطعاً فرماندهی نیروی انتظامی یک مدیریت استراتژیک سنگین و قوی بوده و است. بنظرم در بین نام های شناخته شده بازهم کرباسچی از همه مناسب تر است و این حسن را هم دارد که تراکم فروشی - بخوان شهر فروشی در زمان قالیباف - را خودش شروع کرده و خجالت نمی کشد راه قالی باف را ادامه بدهد. البته جهانگیری هم باز بهتر از محسن هاشمی و از این قبیل نام هاست. اگر بخواهند مدیر صفر کیلومتری - از نظر مدیریت کلان - انتخاب کنند بشرطی خوب است که بروند بسراغ یک مدیر جوان و قبراق - یا از خود شهرداری یا بیرون شهرداری - و نسل مدیران را عوض کنند و ارتقاء بدهند. در این صورت است که به آزمایشش می ارزد و الا انجام سعی و خطا در جای مهمی مثل شهردار تهران عین بلاهت خواهد بود یا...هو

شاگرد تنبل ته كلاس گفت...

عالى بود الاخصوص بند ترامپ و اعراب

ناشناس گفت...

سلام
بنظر شما آیا این حرف درست است؟ " با توجه به بیماری رهبر فعلی و احتمال فوت وی روحانی گزینه جدی برای رهبری است"
بنظر خود من نه چون روحانی گزینه مورد نظر بخش قدرتمند سپاه نیست و اینکه سید نیست لذا تحمیق مردم با داستان "این همان سید خراسانی قیام کننده قبل از ظهور است" غیر ممکن است.

نظر شما در این مورد چیست. من موافق این نظر بودم که کشاندن رئیسی به مناظرات بمنظور سبک کردن وی و متلاشی کردن آرزوی رهبری برای وی بود و کملا مشخص شد آدم کم هوش و غیر سخنوری هم هست بخصوص که با قضیه تتلو هم او را هد شات کردند.

با قضیه پول نزول هم که صادق لاریجانی را هد شات کردند.

با افشاگری تابناک در مورد شاهرودی و وام لا وصول پسر یا داماد وی ، شاهرودی را هد شات کردند. البته ظاهرا سرطان روده بزرگ هم دارد لذا بطور کل دیگر گزینه نیست.

دید شما در مورد گزینه رهبری الان چیست؟ امسال سال تعیین رهبر آینده ست. اهمیت انتخابات و تاکید اصلاح طلبان بر روی این نکته که این انتخابات تا 40 سال آینده مسیر را مشخص میکند هم به این علت بود.

ارادتمند - یزد

ناشناس گفت...

انتخاب مجدد شیخ حسن روحانی که موجی از امید و شادی را در بین مردم ایجاد نمود صمیمانه تبریک می گویم.

شادی آمد و غم از خاطر ما رفت
خر برفت و خر برفت و خر برفت

ناشناس گفت...

ممنون از نظر و اطلاعات خوب یزد. خوبست که دلقک هم نظرش را بگوید. آیا با این اوصاف تنها گزینه باقیمانده مجتبی خامنه ای نمی تواند باشد؟ یا اینکه همان رئیسی را با دهن کجی به آرا مردم رهبر کنند؟ چرا که قبلا هم این حکومت نشان داده که آرا مردم را به پشیزی حساب نمیکند همانطور که جنتی را که با تقلب و رای پایین وارد مجلس خبرگان کردند و سپس به ریاست رساندند. سید احمد خاتمی هم با کمتر از 60 سال سن از جمله گزینه ها می تواند باشد. ولی به نظر خودم یک سید آیت الله کمتر شناخته شده رو رهبر خواهند کرد که اولا تحت کنترل سپاه باشد (به سپاه نیاز داشته باشد) دوما برتر از سایر آخوندهای قم و مراجع نباشد و سوما به خاطر کمتر شناخته شده به جای تحریک نارضایتی مردم موجب تحریک کنجکاوی و سکوت آنها شود و بحران های خطرناک احتمالی برای حکومت پیش نیاید. بی بی سی یکی از بهترین بررسی ها رو در همین مورد انجام داده و احتمالات رو به صورت جدول درآورده که در لینک زیر قابل مشاهده است:
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/02/160123_l57_ir94_khamenei_successor

Dalghak.Irani گفت...

دوست یزدی عزیز
سؤال های سختی پرسیده ای و همه را هم خودت جواب داده ای و چه خوب. چون من شخصاً خیلی قدرت پیشگویی ندارم و از اماره ها و فاکت های ملموس به نتایج پیش بین می رسم. من اولاً با جماعت معتقد به "خامنه ای در حال مردن است" میانه ای و موافقتی ندارم. صحنۀ سیاسی در ایران هم ثبات لازم را ندارد که بتوان با قراین به نتایج فردا اندیشید. اصولگرایان همین رییسی و لاریجانی را دارند نامزد رهبری و اصلاح طلبان هم سید حسن خمینی را دارند بسته به اینکه در روز موعود چه کسانی دست بالا را داشته باشند در مجموعۀ حوزۀ قم و خبرگان و سپاه - در بین اصولگرایان - و در مجموعۀ جامعۀ مدنی و نهادهای انتخابی در بین اصلاح طلبان داشته باشند. یکوقت است من می گویم رییسی سوخت و یک وقت است که شما تصور می کنید رییسی در بین اصولگرایان ارشد سوخته. در حالی که من حرفم ناظر بر هم مخالفتم و هم القای نظرم و هم ایجاد اختلاف در جبهۀ جهل است. در حالی که آخوندها فقط در عرض دو دقیقه و بالای منبر حرفی می زنند و حرف ضد آن را هم می زنند و بلافاصله توجیح هم می کنند و بر و بر توی چشم مخاطب نگاه می کنند و پاکت می گیرند و عشق و حال می کنند. تازه این مال پیزوری های قبل از انقلاب است و حالا که دیگر همۀ ابزارهای قدرت را هم در قبضه دارند. پس نه رییسی سوخته از نظر آنان و نه کسی می خواسته او را بسوزاند. و نه هیچ تئوری توطئۀ دیگری. همه هم خودشان آمده اند که رییس جمهور بشوند و ربطی هم به خامنه ای نداشته اند. اگر در اثر سوء عملکرد اصلاح طلبان مجدداً هژمون اصولگرایان برگردد رهبر بعدی هم متحجری جوان - زیر شصت سال - خواهد بود و نام ها پیدا خواهند شد. اما اگر اصلاح طلبان وجدان داشته باشند و سیاست ورزی یاد گرفته باشند و دنبال غنایم بودن را رها کنند و بملت شان وفادار باشند اتفاقات می تواند دیگر گونه - تا امید به تغییر در شکل و محتوای رهبر و ولایت فقیه - باشد. البته که من به اصلاح طلبان اعتمادی ندارم. یا...هو

ناشناس گفت...

با دلقک موافقم که خامنه ای هنوز سرحال است. او ورزشکار است، به صورت منظم از کوه بالا می رود، سوارکاری انجام می دهد و چندین خانه ییلاقی برایش مهیا کرده اند در نقاط خوش آب و هوا و بهترین تیم پزشکی را هم دارد. شایعات در مورد مرگ خامنه ای در پایان دوره خاتمی شروع شد و احتمالا اصلاح طلبان این شایعه رو پخش کردند چون در سال 84 قدرت رو واگذار کردند و خامنه ای هم در دوران خاتمی و به ویژه از سال 88 اصلاح طلبان رو قلع و قمع کرد. خامنه ای از لحاظ فیزیک بدنی هم بسیار عالی است و با وجود اینکه بیش از 70 سال دارد حتی خمی نیز بر قامت بلندش ایجاد نشده چه برسد به بیماری. هر موقع مدتی در صحنه سیاسی نبوده شایعات وخامت حالش پخش شده و او در واکنش بلافاصله جلسه سخنرانی ای رو مهیا کرده. او حتی در مقایسه با بسیاری از مراجع که بالای 80 سال دارند جوان تر است و 77 سال سن دارد. من فکر میکنم حداقل 10 سال دیگر هم به عنوان رهبر باقی خواهد ماند. باقی ماندن رهبری او از نظر من به سود جبهه تحول خواهان و اصلاح طلبان هم هست چون اگر همین الان یا طی 3-4 سال آینده بخواهند رهبر جدیدی تعیین کنند قطعا به قول دلقک یک رهبر جوان تندرو و متحجر با حمایت قوی نظامیان روی کار خواهد آمد ولی اگر او حداقل 7-8 سال دیگر نیز دوام بیاورد به تدریج جبهه تحول خواهان قوی تر شده و نظامیان رو عقب خواهند راند و زمینه رو برای روی کار آمدن یک رهبر میانه رو فراهم خواهند کرد. ترکیه بهترین الگو و مثال برای تحول خواهان ایرانی هست. روزگاری بود که نظامیان در ترکیه چپ و راست کودتا می کردند و دولت دلخواه خود رو روی کار می آوردند ولی امروز به جایی رسیدیم که کودتای ارتش در ترکیه به سرعت به شکست می انجامد و این دولت است که ژنرال ها ارتش رو برکنار یا محاکمه می کند. برنامه روحانی در 4 سال آینده باید عقب راندن تدریجی سپاه، ساکت نگه داشتن خامنه ای و مهیا کردن زمینه برای روی کار آمدن یک تحول خواه دیگر به عنوان رئیس جمهور بعد از خودش باشد. همونطور که دلقک گفت اگر روحانی ضعیف عمل کند هیچ کدام از این رویا پردازی ها عملی نمی شوند که هیچ بلکه یک متحجر جوان هم بر تخت سلطنت ولایت مطلقه فقیه خواهد نشست. قوی ترین و محتمل ترین گزینه هم مجتبی خامنه ای است که ارتباطاط نزدیکی با سپاه دارد. ضمن اینکه نه خود خامنه ای و نه پسرش به راحتی صندلی قدرت و مافیای مالی 200 میلیارد دلاری بنیاد برکت و ستاد امام رو رها نخواهند کرد.

یکی گفت...

اشتباه نکنید. خامنه ای قطعا رو به موت است به خاطر بیماری سرطان پروستاتش و این توهم و خیال بافی نیست. ان شاء الله همین امسال این خبر خوب را خواهیم شنید. وقتی خامنه ای بمیرد همین به اصطلاح سید محرومان 16 میلیونی یکی از گزینه هاست شاید مهمترین گزینه هم باشد چون خیال سپاه و حکومت از قشر به اصطلاح روشنفکر و اصلاح طلب جامعه راحت است که هیچ غلطی نمی توانند بکنند( بعد از 88 چنان زهر چشمی ازشان گرفته شده که نای هیچ مخالفتی ندارند) مهم قشم محروم و روستاییان بودند که رئیسی به عنوان سید محرومان به خوبی به آنها شناسانده شد تا در صورت مرگ خامنه ای با این پیشینه و ذهنیت ایجاد شده به راحتی با پشتیبانی قشر مذهبی اصولگرا و روستاییان و محرومان به جای خامنه ای بنشیند

ناشناس گفت...

" ترکیه بهترین الگو و مثال برای تحول خواهان ایرانی هست. روزگاری بود که نظامیان در ترکیه چپ و راست کودتا می کردند و دولت دلخواه خود رو روی کار می آوردند ولی امروز به جایی رسیدیم که کودتای ارتش در ترکیه به سرعت به شکست می انجامد و این دولت است که ژنرال ها ارتش رو برکنار یا محاکمه می کند. برنامه روحانی در 4 سال آینده باید عقب راندن تدریجی سپاه، ساکت نگه داشتن خامنه ای و مهیا کردن زمینه برای روی کار آمدن یک تحول خواه دیگر به عنوان رئیس جمهور بعد از خودش باشد."
حسن روحانی که باید این مهم را به سرانجام برساند کیست؟ اول سوابق یارو را ببین و بعد آرزوها و خیال بافی خود را بنویس.
حسن روحانی (با نام پیشین حسن فریدون؛ زادهٔ ۹ دی ۱۳۲۷ (در شناسنامه: ۲۱ آبان ۱۳۲۷)‏ در سرخه، استان سمنان روحانی و سیاست‌مدار ایرانی، رئیس‌جمهوری فعلی جمهوری اسلامی ایران، استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک و همچنین نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری از سال ۱۳۷۸، و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۷۰ است. روحانی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و رئیس تیم هسته‌ای و مذاکره‌کننده ارشد ایران با سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و بریتانیا دربارهٔ برنامه هسته‌ای ایران. از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۲ عضو شورای عالی امنیت ملی به نمایندگی از رهبر جمهوری اسلامی ایران ‏و از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۹۲ رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بوده است.روحانی سابقه پنج دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را دارد و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در دوره چهارم و دوره پنجم، بوده است.
در دوران جنگ ایران و عراق، روحانی مسئولیت‌های متعددی، از جمله عضویت در شورای عالی دفاع (از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷)، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرائی آن (از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷)، معاونت فرماندهی جنگ (از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴)، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء (از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰) را برعهده داشت. روحانی یکی از ۳ نفری بود که به نمایندگی از هاشمی رفسنجانی، در گفتگوهای پنهانی با مک فارلین شرکت داشت.روحانی بین سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ به معاونت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شد. بعد از پایان جنگ، حسن روحانی به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه دو فتح و در مراسم دیگری در سالروز آزادسازی خرمشهر، به همراه جمعی دیگر از فرماندهان و مسؤولان پشتیبانی جنگ، نشان درجه یک نصر را از آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا، دریافت کرد. عضویت و ریاست شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۲ نیز از دیگر مسئولیت‌های وی در دوران پس از انقلاب بوده است

ناشناس گفت...

دوستی از ایران برایم فرستاده: نتیجه رای ما:
حذف جلیلی در۹۲
حذف رسایی و کوچکزاده واصولگرایان در مجلس ۹۴
حذفف یزدی و مصباح در خبرگان ۷۹
حذف رییسی در۹۶
رای ما همه تندروها و مخالفان آزادی و دموکراسی را آرام آرام از حاکمیت بر سرنوشت ملت حف میکنه...

ناشناس گفت...

اقای روحانی هم آزادی و دموکراسی را قبول ندارد، مردم سالاری دینی را قبول دارد، اشکال هم همینه که شما با بازی در زمین اصلاحات عملا جمهوری اسلامی را پذیرفتید و اعلام التزام عملی کردید به ولایت مطلقه فقیه مردم ارام ارام دارند در مردم سالاری دینی مورد نظر رهبری حل می شوند و جامعه اسلامی بزودی تشکیل خواهد شد، نتیجه رای شما ابقای جمهوری اسلامی دائمی کردن گشت ارشاد تسلیم به سپاه و مهر تایید بر دیکتاتوری مذهبی بود. تندرو و کندرو و چپ و راست در جمهوری اسلامی تفاوت ندارد از التزام عملی به ولایت لذت ببرید و شریک جرم باشید و اسم این بی عرضگی را هم بگذارید اصلاحات تدریجی تا!1500

Dalghak.Irani گفت...

مشکل اصلاح طلبان مذهبی و اپوزیسیون سرنگونی طلب چقدر همپوشانی عجیبی دارد. اصلاح طلبان مذهبی بعد از "پیروزی" هم تمرکزشان بر "چرا شکست خوردن"ِ اصولگرایان است و سرزنش اصولگرایان که چرا عبرت نمی گیرند تا پیروز شوند. و کمتر به این می پردازند که حالا که پیروز شده ایم وظیفه و مسئولیت و نقشۀ راه بعدی مان چه است و چه باید باشد. استنادم به اغلب نوشته ها و مقالات و تحلیل هایی است که بعد از پیروزی اخیر هم در رسانه ها و گفتار های جناح پیروز سلطۀ بی چون و چرا دارد. اپوزیسیون سرنگونی طلب هم همین روش را دارد و بجای کاوش علل شکست خودش و رفتن بدنبال نقشۀ راه و برنامه و طرح و اندیشه مرتب چس ناله می کند که شما رأی دهندگان به فلان شکست خورده اید و علل شکست ما را واکاوی می کنند. در حالی که هم اصلاح طلبان و هم سرنگونی طلبان بیشتر باید متوجه اردوی خودشان باشند و علل ناکامی های دیروزشان را تحلیل و راه کسب یا ماندگار کردن پیروزی شان را جستجوی ایجابی بکنند و الا این نصیحت به رقیب - در مورد اصلاح طلبان مذهبی - و فرافکنی به رفیق - در مورد سرنگونی طلبان - چه فایده دارد. آیا از آن نصیحت های بیهوده و این فرافکنی های بیچاره طرفی هم بسته اند تا کنون! و کجا؟ یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک عزیز و دیگرخوانندگان: پرسشی جدی دارم که با انگیزه علمی مطرح میشود. ممنون میشوم اگر ازدلقک یا حضار دیگری که مایل هستند جواب بگیرم. توضیح بدهم که من دراین مورد لزوما انتظارارائه راه حل ندارم، بلکه هدف من درک بهتراز نحوه تفکر هموطنان است، چون بر این باورم که شناخت این مکانیسم برای پیشبینی اینده کشور مهمتراز مثلا این موضوع است که خامنه ای کی میمیرد. انچه مرا به این پرسش وامیدارد این است که در نوشته های دوستان نشانه های بارزی از هوش و ذوق میبینم و سپس متعجب میشوم که چرا اکثر بحثها در سطح مشخصی محدود میشوند، گویی که از رسیدن به عمق بیشترپرهیز میشود (منظور من بحث اصلاح طلب و برانداز و.. نیست و موضوع فراتر از این حرفهاست). به عنوان مثال دلقک در این پست ظاهرا جدی بحث کارامدی مدیریت اصلاح طلبان در شورای شهر تهران را مطرح میکند وسایر دوستان ظاهرا جدی جواب میدهند. اگر چه اصولا تلاش برای ترکیب «شهر تهران» و «مدیریت کارامد» جنبه طنز دارد ولی منظورمن اشتباهات در استدلالات دوستان نیست، موضوع این است که تقریبا با همین اولویت میشد درباره نتایج یک لیگ فوتبال صحبت کرد (کاری که دلقک با هوشمندی هم زمان انجام میدهد). از طرف دیگردر سیرک جای خالی هر بحث عمیقی در باره چالشهای بنیادین اقتصادی و اجتماعی کشور به چشم میخورد، ان هم زمانی که عیان شده که اقتصاد ایران ـ که هیچگاه در تاریخ معاصردرست کار نکرده و تنها به واسطه منابع نفتی سرپا مانده است ـ در تمام بخشهای اصلی به بن بست میرسد. قاعدتا میبایست ـ چه به لحاظ مصالح ملی و چه به خاطرمنافع شخصی - این گونه مسائل در کانون توجه قرار میگرفت، پس این پرسش بیجا نمینماید که چرا بحث بر سر اشخاص بی تاثیر و حرفهای بی اهمیتشان انحصار گفتمان رو از ان خودکرده است؟ ایا هموطنان به این نمیاندیشند که حتی اگر این نظام منحوس با امداد غیبی محوشود ما تازه به هسته سخت مشکلات کشور و جامعه میرسیم و ایا نباید به این فکر کنیم که جامعه چگونه قرار است ازاین باطلاق بیرون بیاید؟

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

ناشناس ۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰:۲۷
تمام راه حل مشکلات مملکت ما مدرنیته در تمام جنبه ها اعم از حکومت و مردم و روش زندگی و اقتصاد و فرهنگ و هنر و تولید و تجارت و ... در تمام شئونات زندگی و سیاست خلاصه شده است!
و پاسخ سوال شما یک کلمه است، لیبرالیزم
چون بحث اصلاح طلبی مطرح است عرض میکنم، اگر اصلاح طلبی به لیبرالیزم ختم نشود و اصولا لای جرز مردم سالاری از نوع ولایت مداری و فقه پویا و این دست خزعبلات گیر کرده بماند، بی راهه ای بیشتر نیست و در بهترین حالت حکومت- بقول دلقک-شتر گاو پلنگ را تبدیل به پاندا گوزن کلاغ میکند و تنها زحمت اضافی روی دوش ملت میگزارد برای سالهای متمادی تا کی زور لیبرالها دوباره به حکومت بچربد تا پای صندوق رای (که امیدوارم دوستان تحریمی نفسی تا اونوقت برایش باقی گذاشته باشند) مچ اندازی مجدد بکند!

ناشناس گفت...

با سلام
در پاسخ به پرسش ناشناس 4 خرداد 0:27
نظر شخصی من:
کسی در بن بست نیست. بارها تاکید شده که ناکارآمدی در بطن این نظام است و صحبت در باره نحوه رفع آن در نهایت به دو مسیر می رسد: براندازی - استحاله از درون
بنظر من اکثر خوانندگان در اینجا مخالف براندازی هستند بخاطر ریسک بالای عواقب آن و نامشخص بودن نتیجه اصلی مثل همان اتفاقی که در بهمن 57 افتاد. بخصوص اینکه امروزه دشمن خطرناکی مثل عربستان صد و ده میلیارد دلار اسلحه خریده و میتواند حجم معامله را تا بالای دویست میلیارد دلار براحتی افزایش دهد. همین نکته را در پرانتز عرض کنم که بازسازی ناوگان هوایی مسافری ایران گویا با 55 میلیارد دلار و با سفارش دویست هشتاد فروند هواپیما در دستور کار است که معادل هواپیماهای شرکت معظمی مثل لوفت هانزاست ( انشالله اطلاعاتم غلط نباشد)
لذا عدد صد و ده میلیارد دلار اسلحه یک رقم بزرگ و درنتیجه یک خطر بزرگ است. ترامپ هم که تاجر مسلک، بعید نیست روزی پادشاه عربستان به ترامپ بگوید مثلا : اگر هر موشک کروز برایتان 5 میلیون دلار آب خورده من 10 میلیون نقد میدهم ، لطفا صد و ده عدد موشک به ایران شلیک بفرمایید!

بهرحال، اشکالی که شما به آن اشاره کردید وقتی رفع میشود که نظام ایدئولوژیک ایران جای خود را ، با حداقل ضرر و زیان، به یک نظام مدرن بدهد و تا این اتفاق عملی نشود صحبت در باره عملکردمسئولان فعلی آن خیالبافی است و کاربرد ندارد.( در پرانتز به جناب تیمسار: خاتمی عرضه ی جمع جور کردن اطرافیانش را ندارد. فقط کاریزمای مردمی دارد. کلاه یزدی جماعت پشم ندارد. بیخود به خاتمی توصیه نفرمایید جلوی دزدی اصلاح طلبان را بگیرد. اصلاح طلبان قبلا و سر فرصت، مانند اصولگرایان، دُم خاتمی را وجب کرده اند)

نظر شخص من اینست که توان بالقوه اقتصادی ایران و توان مردمش، تحصیلات آنها، جاذبه های تاریخی بسیار عالی و با ریشه، و جوان بودن نیروی کار و همینطور خالی بودن همه عرصه ها از سرمایه گذاری درست و علمی اتفاقا جا را برای کار صحیح بسیار باز کرده و ایران مانند یک فنری که به زور به پایین فشرده شده به محض برداشته شدن فشار انچنان جهشی خواهد کرد که چشم همه خیره شود.
شما فقط تصور کنید برندهای معروف به ایران بیایند:
هتلداری: هیلتون- شرایتون- ریتز کارلتون- اینتر کانتیننتال - هیات و....
غذا: مک دانلد- ک اف سی- برگر کینگ - استار باکس و...
خودرو و صنایع: هوندا- تویوتا- هیوندا و.....
تفریحات و پارکهای تفریحی
شاپینگ مال ها با انواع برندهای معتبر و امکان تولید داخل برخی از آنها مثل کفش و لباس و خوردو که اتفاقا پتانسیل عالی در کشور داریم. چقدر شغل فقط از طریق توریست ایجاد خواهد شد و..........
آینده روشن است بشرطی که .......
ارادتمند- یزد

ارسال مجدد بخاطر اصلاح چند غلط املایی بود و اضافه کردن یک نکته که از جناب تیمسار خواهشمندم این نوشته را جایگزین قبلی بفرماییند و اگر هنوز هیچکدام تایید نشده لطفا در صورت صلاحدید این را تایید بفرمایند.

ناشناس گفت...

با سلام خدمت جناب تیمسار
مسلما قصد من از سوال تقاضای پیشگویی رهبر آینده بدون دیدن فکتها نبود. علت اینکه خواننده وبلاگ هستم دیدن فکتها توسط شما در لابلای حرفها و اتفاقات است. شما در مورد گزینه بودن صادق لاریجانی خیلی قبل تر از گل مالی شدن توسط قضیه خوردن نزول پول قوه قضائیه هشدار داده بودید. این قضیه بر اساس یکسری دقیق شدنها بود، درست؟
سوال من این بود که آیا این جریانات را پیش درآمد اتفاق بزرگتری می بینید؟ بیماری رهبر جدی است.
نظر شما ، تا آنجا که حالت پیشگویی بدون منطق نداشته باشد چیست؟
بالاخره بخشی از سیاست خواندن دست حریف است. پوکر باز اگر کاملا خال ورق حریف را دیده باشد که دیگر مشکلی ندارد. هنر پوکر باز خواندن دست حریف با توجه به خالهایی که رد شده و قبلا بخاطر سپرده، احتمال بودن فلان برگها در دست مقابل، چهره خوانی حریف و..... است که البته نوعی پیشگویی بر مبنای علمی است.

بهرحال با توجه به سوختن فرد مورد نظر سایر گزینه ها چی هستند؟ فرمودید که طرف در چشمت نگاه میکند و حرف یکربع قبل خودش را نقض میکند. این کاملا صحیح است. ولی اگر مثلا قرار باشد یک غیر سید را فعلا بعنوان رهبر به خلق الله بیندازند، مگر شش انگشت هستند بقیه غیر سیدها؟ خیلی ها داعیه رهبری سر میدهند.
در حال حاضر نظر خاصی دارید؟
با تشکر
ارادتمند - یزد

ناشناس گفت...

" قطع یقین این است که - حالا دیگر با دولت روحانی - کمترین تهدیدی ایران را از سوی غرب و امریکا تهدید نمی کند و عربستان فقط دلارهایش را باخته در این معامله و در یک سال پیش رو "آشتی جویی" ایران روحانی در منطقه هم شنیده خواهد شد و اگر عربستان بتوهم خودش ادامه بدهد در بین اعراب نیز تنها خواهد ماند."
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه
ملک سلمان مگر دلقکان را به عنوان استراتژیست در گرد خود جمع کرده باشد تا بدین نتیجه برسد.
مرد حسابی برو کشکت را بساب.
کشورهای عربی مگر آلزایمر گرفته باشند که فکر کنند روحانی آن چیزی است که شما انتظار دارید فکر کنند. هموطن عزیزم
خود را به جای عربستان سعودی قرار دهید. در روز سفر ترامپ از طرف حوثی‌های دست نشانده ملا ها به سمت شهر ریاض موشک ساخت ملاها پرتاب شد. چهار سال قبل رییس‌جمهور روحانی بود و هنوز هم دوره اول ریاستش به پایان نرسیده است.
چند سال است که حکومت ملاها با واسطه حوثی‌ها تلاش دارند جنگ را به خاک عربستان بکشانند نه به انگیزه های منافع ملی بلکه به دلیل دلایل مذهبی مربوط به خود
قراردادهای تسلیحاتی عربستان بعد از انقلاب عمدتا ناشی از حکومت ملاها و تز صدور انقلاب بوده است.
عربستان مگر خام شده است که بر اساس حرف یک آخوند دو زاری سیاست مملکتش را تغییر دهد.
سیاست خارجی و امنیت داخلی و خارجی و مسائل کلان اقتصادی و فرهنگی را دایره رهبری تعیین می کند نه رئیس جمهور.
در مورد خاستگاه تفکر تکفیری و تروریستی با اما و اگر های بسیار همراه است. فقط یک اشاره می کنم که حرف کسی را دکمه سردست ظریف را می بیند ولی ملانیا و ایوانکا را در سرزمین به قول خود مرکز تکفیر و تروریست نمی بیند؛ قضاوتش آنقدر بد است که شهردار تهران نماینده باند مفسدین اقتصادی قرارگاه خاتم الانبیا را می خواهد به ناف ملت ببندد به سادگی نپذیرند.

ناشناس گفت...

ناشناس ۱۲:۲۰ ٫ پیش بینی شما با نظام اجتماعی حاضر ، قابل حصول نیست. پس معضلات اجتماعی چی ؟ بد اخلاقی های رایج در سطح جامعه را چگونه درمان کردی ؟ تضادهای فرهنگی جامعه را چگونه کنار هم چیدی ؟ رادیکالیسم اقلیت جامعه را چگونه سرپوش گذاشتی ؟ عادت به خوردن نانهای باد آورده را چگونه درمان کردی ؟ فرهنگ درست کار کردن را چگونه جا انداختی ؟ حصول به اینها با ورود برندهای معروف امکانپذیر است ؟ مدذنیسم زمان میبرد ، باید مثل برنج دم بکشد والا ناپحته خواهد شد و دل درد می آورد . زمان میخواهد ، ساید یک نسل ، شاید هم دو نسل

ناشناس گفت...


رای ایرانیان مقیم انگلیس در انتخابات ریاست جمهوری
جمع آراء صحیح: 10055
حسن روحانی: 9472
سید ابراهیم رئیسی: 530
سید مصطفی میرسلیم: 35
سید مصطفی هاشمی طبا: 18

جناب دلقک. شما که در واپسین روزهای انتخابات گفتید که با دو قطبی شدن انتخابات و شکست خوردن ایده تحریم! شرکت در انتخابات واجب شده است. می توانید بگویید در انتخابات ریاست جمهوری جمهوری اسلامی ایران به چه کسی رای دادید.