1- پیروزی قاطع دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا مرا به اندازۀ اینهمه شوکی که دنیا را متحیر کرده متعجب نکرد. زیرا همانطور که قبلاً هم گفته ام من تجربۀ برگزیت در بریتانیا را داشتم در چند ماه پیش و دیده بودم که چگونه شوک ناشی از رأی اکثریت بریتانیایی ها به خروج از اتحادیۀ اروپایی ارکان نئولیبرالیسم اقتصادی را بلرزه درآورده بود. اما با تمسک به ضرب المثل ایرانی "انشاءالله گربه است" من هم - یک نگرانی دلیل شخصی هم داشت که بماند - توی سرگشاد سرنا فوت می کردم که رأی بریتانیا یک تصادف نابهنگام بود و مردم امریکا - مهد نئولیبرالیسم اقتصادی - چنین اشتباهی را تکرار نخواهند کرد. ولی در همان زمان هم که با سماجت می نوشتم کلینتون پیروز می شود؛ دغدغۀ جدی پیروزی غافلگیر کنندۀ دونالد ترامپ هم با من بود. زیرا من استراتژی خانم کلینتون در تبلیغات انتخاباتی اش - متحد باشیم/ قویتر می شویم - Stronger, Together - را صحیح نمی دانستم به دلایل زیر:
الف- منظور و مخاطب شعار کلینتون بیشتر معطوف بود به گروه های اقلیت قومی و مذهبی و جنسیتی و امثالهم. زیرا مردم پایه ای خود امریکا اتفاقاً بدلیل همین شعار "وحدت قدرت می آورد" را شکست خورده می دانستند که بسمت شعار مفهومی "اول امریکا"ی دونالد ترامپ رفته بودند. به این معنا که شعار قدرت در اتحاد است همان سیاست اوباما هم بود که امریکایی های اصلی بدنه را به شورش علیه نظام حاکم رسانده بود و اگر می توانست منشاء حل مشکلات باشد می بایستی به شعار "اول امریکا"ی محبوب ترامپ منجر نمی شد.
ب- طرفه اینکه همین شعار قدرت در وحدت است در همان جامعۀ اقلیت هدف هم نمی توانست و نتوانست کار کند. به این معنا که هرچند لاتین تبارها و سیاه پوست ها و مسلمانان و سایر اقلیت های هدف شعار کلینتون جمعیت تأثیر گذار معنی داری را - از نظر تعداد - تشکیل نمی دادند. اما حتی همین تعداد مورد انتظار کلینتون را هم بسمت او بسیج نکرد. زیرا ترامپ شعار نمی داد که اقلیت های پیش گفته را از امریکا بیرون خواهد کرد. بلکه او تأکید می کرد که به افراد جدید این اقلیت اجازۀ ورود به امریکا را نخواهد داد. بنابراین همان اقلیت های رنگین پوست و مسلمان هم با ترامپ همداستان تر شدند تا کلینتون. زیرا امریکایی های اقلیتی بسیار بی رحم تر و بیشتر از خود امریکایی های سفید پوست انحصار طلب و ضد مهاجرت بودند و هستند. چون هم خودشان که امریکایی محسوب می شدند و ترسی از ترامپ نداشتند و هم در قالب ضرب المثل مهمان از مهمان خوشش نمی آید و صاحب خانه از هردوتای شان مطلقاً رغبتی به پذیرش مهاجران جدید نداشتند و ندارند؛ و ترجیح می دادند ترامپی بیاید که مسیر ورود مهاجران جدید و رقیب و تهدید کنندۀ بازار کار آنان را مسدود بکند.
پ- امید کلینتون به حمایت زنان نیز با واقعیت کل تفکر زنان در کل کرۀ زمین - از جمله حتی در خود امریکا - نیز پشتیبانی نمی شد. زیرا هنوز زنان جوامع مدرن نیز شعارهای فمینیستی را افراطی می دانند و هنوز اعتقادشان به "مردان رهبران کلان بهتری هستند" را از دست نداده اند. لذا زنان نیز در حد بسیج جنسیتی به پشت کلینتون نیامدند و حداکثر در حد شرکت نکردن در انتخابات بی طرفی اتخاذ کردند.
ت- مورد دیگر این بود که خانم کلینتون تمام قد از ریاست 8 سالۀ اوباما دفاع کرد تا جائیکه این امتیاز وحشتناک را به ترامپ داد که نفرت امریکائیان سفید از اوباما را به نفرت مضاعف از هیلاری کلینتون هم منتقل کند. در حالی که کلینتون می توانست با فاصله گرفتن از اوباما خودش را راستگرا و مصممتر و عملگراتر - در حقیقت هم اینطور بود - معرفی کند.
ث- و در رأس همۀ مشکلات محتوایی ستاد تبلیغاتی هیلاری کلینتون یک مشکل شکلی فاجعه باری هم خودنمایی می کرد. کلینتون شعار انتخاباتی "قدرت در وحدت است" را انتخاب کرد که بسیار ابلهانه بود. زیرا این شعار یک شعار ایستا و خنثی است و دینامیسم مورد انتظار را منتقل نمی کند. چون برای وحدت نیازی به عمل خاصی و تحرک خاصی و هیجان خاصی نیست. بر عکس مثلاً شعارهای اوباما مثل "تغییر" یا "ما می توانیم" احمدی نژادی که دینامیک بودند و مخاطب را بهیجان تحرک برای عمل و اثبات دعوت می کردند. در مقابل اما ترامپ هیچ نوع شعار انتخاباتی محوری درست نکرد و بجای آن از تبلیغات پست مدرن مفهوم سازی غیر مستقیم استفاده کرد. به این معنا که ترامپ با زبان ساده اهداف خودش را بدفعات بازگو می کرد و برداشت مفهوم سازانه از این سخنان تکراری و هیجانی را به خود توده ها واگذار می کرد. و آنان مفاهیم زیبایی مثل "هرکس آستین بالا زده و اهل کار برای زندگی بهتر است دنبال من بیاید" یا "هرکس اول امریکایی است و آنوقت انسان عام بمفهوم جهانی مرا تعقیب کند" و یا "ترامپ اهل نه تنها تغییر است بلکه او این سیستم فاسد را دور خواهد انداخت" و مفاهیمی از این دست درست می کردند و بهیجان می آمدند. نگاهی به چهره های مصمم مخاطبان ترامپ در همایش های انتخاباتی و مقایسۀ آن با چهره های شنگول اما بی روح مخاطبان هیلاری کلینتون ما را متقاعد می کرد که قبول کنیم که هواداران ترامپ عاشق او شده بودند.
ج- کار دیگری که ترامپ کرد استفادۀ مجانی و تأثیر گذار از رسانه ها بود. او بجای ساختن رپرتاژ آگهی های پرزرق و برق و گران قیمت متمرکز شد بر حرف های نامتعارف و تیترهای دارای تعلیق و کشمکش و هیجانی که در رأس آن حمله بخود رسانه ها بود و در راستای آن جملات کلی و توئیت های حساسیت برانگیز. او توانست از این راه اول خودش را قربانی و مظلوم و تنها جلوه دهد؛ و دوم رسانه ها را برانگیخت که مخالفت شان با تک جمله ها یا توئیت های جنجالی ترامپ را در حد وسیع پخش کنند و به نقد و بررسی بگذارند. او که می دانست رسانه ها مورد اعتماد توده های مردم نیستند؛ توانست هم از این حمله به رسانه ها امتیاز جمع کند؛ و هم از تکرار نام خودش در رسانه ها بهره مند شود. زیرا عنصر تکرار در تبلیغات قوی تر از مثبت یا منفی بودن محتوای تکرار اثر بخش است.
ح- و در یک جمع بندی نهایی دونالد ترامپ تبلیغات خودش را متمرکز کرد بر امریکائیان سفید پوست ناراضی - متن جامعۀ امریکا - و کمترین بها را به گروه های در حاشیه مثل پابرهنگان و در راه ماندگان و طفیلی ها از سویی و مثل روشنفکران و سرمایه داران و هنرمندان و روزنامه نگاران و امثالهم از جانب دیگر داد. بعبارت بهتر ترامپ نه به حاشیۀ فقیر و محروم کار داشت و نه به حاشیۀ فاخر و ثروتمند. او یک راست گیرافتادگان بین ایندو حاشیه را هدف مستقیم خودش انتخاب کرد. در حالیکه هیلاری کلینتون برعکس ترامپ خودش را به حاشیه های فاخر می فروخت و باراک اوبامای سیاه را به حاشیه نشین های فقیر پز می داد. در حالیکه اگر هم موفق می شد نظر این ها را جلب کند - در حد بسیج کردن موفق نشد - بازهم اینان متن جامعۀ امریکا نبودند و قدرت غلبه بر متن هوادار ترامپ را نداشتند. در یک تعبیر نهایی ترامپ در داخل امریکا و برای امریکائیان تبلیغ می کرد که بطور بدیهی علاوه بر سفید پوستان، رنگین پوستان "خود امریکایی" شده را هم تحت تأثیر قرار می داد. در حالیکه کلینتون بر ارزش های انسانی و فرامرزی متمرکز بود و بجای امریکاییان در داخل مرزها به غیر امریکائیانی که رؤیای امریکایی شدن را داشتند چشمک می زد. و خب معلوم است که وقتی بجای رأی دهندۀ بالفعل (امریکائیان ساکن داخل) انسان های بالقوه در خارج را هدف قرار بدهی بازنده خواهی بود. یا...هو
بعد از تحریر: آنچه که عرض کردم اولاً فقط مربوط به علت تامه بود و ده ها و صدها فاکتور کوچک و بزرگ دیگری هم در پیروزی ترامپ و شکست کلینتون نقش داشتند. ثانیاً منظورم این نبود که کلینتون مطلقاً نتوانست روی جوامع هدفش مثل زنان و رنگین پوستان اثر بگذارد بلکه منظورم در حد بسیج کردن آرای آنان برای پس زدن ترامپ بود. و ثالثاً این مطلب طولانی شد و جایی برای پرداختن به سیاست های احتمالی ترامپ در آینده و بویژه در رابطه با ایران و خاورمیانه نماند که انشاء الله در پست بعدی موضوع را پی خواهم گرفت.
۲۲ نظر:
سلام
ممنون- خیلی خوب بود
ارادتمند-یزد
دلقک عزیز اگر اشتباه نکنم تعداد رای های کلینتون از ترامپ بیشتر بود اما طبق مکانیزم انتخاباتی امریکا ترامپ با شمارش رای های الکترال به ریاست جمهوری رسید، بعبارتی تعداد رای دهندهگان(رای نفر) به کلینتون بیشتر بوده است!
متوجه هستم میثم عزیز. این تحلیل می خواهد به چرا به رأی میلیمتری کشید است و نه چرا کلینتون باخت. در حقیقت شالودۀ تحلیل من به چرا کلینتون اینقدر متزلزل بود بنا شده و نه اگر فلان دو درصد اگر می شد بهمان. قرار بر این نبود که ترامپ بقول خودشان دیوانه چنان رشد کند که شانه بشانه شود با سیاستمدار کهنه کار و نه حساب کتاب اینکه اگر در اوهایو سه درصد و یا در میشیگان دو درصد بیشتر برده بود هیلاری برنده می شد. هیلاری خوابیده بود تو باد اینکه ایالت های دموکرات را با اختلاف فاحش مال خود خواهد کرد و در همانجا افتاد توی باتلاق. شما که بهتر می دانی من تحلیل های سیاسی - ریاضی نمی نویسم و همیشه متوجه فلسفه و جامعه شناسی هستم. یا...هو
حالا مربوط به ایران رفتار ترامپ چگونه خواهد بود؟ مساله این است که نگاه ترامپ نسبت به سیاست خارجه را نگاه درستی می بینم اما دور و بر او پر است از جمهوری خواه های جنگ طلب
دلقک عزیز این تحلیل درست و دقیق بود همانطور که گفتی و انتظار میرفت نگاهی فلسفی و جامعه شناختی داشت بر علل باخت هیلاری کلینتون در قالب دمکراسی امریکایی اما اعتراف میکنم که این تحلیل را با رسوب بر ذهن مانده از تحلیل قبلی ات خواندم و با معادله ای که در پست قبلی از کمیت رای کلینتون در مقابل ترامپ رسم کرده بودی.-که- اتفاقا در عمل همان معادله شد که هیلاری با اختلاف اندک رای بالاتر(رای نفر) هم اگر پیروز شود، پیش بینی دلقک در پست قبل ترش خطا از اب در می اید و در روز انتخابات همان شد که در پست قبلی گفته بودی اما ذهن من بعنوان خواننده در تله برد با رای (رای نفر) نه باخت با رای الکترال گرفتار شد!
لیکن دلقک درست گفت که هیلاری کلینتون بیشتر و با اختلاف کمتر نسبت به دانلد ترامپ رای می اورد.
ارادت
بگذار یک نتیجه گیری یک جمله ای هم بنویسم برای آنچه مورد نظرم بود:
اگر هیلاری کلینتون بعنوان یک سیاستمدار کارکشته و سی ساله حتی یک سنت هم خرج نمی کرد و کمپینی هم راه نمی انداخت و خودش را به آب و آتش نمی زد و مریض هم نمی کرد و توی خانه بغل بیل شوهرش جاخوش می کرد و فقط یک هفته قبل از روز رأی گیری می آمد می گفت من نامزد مقابل دونالد ترامپ هستم. نتیجۀ حاصله و باخت حاصله از اینی که اتفاق افتاد پررنگ تر نمی شد. چون ترامپ چنان هیولایی از خودش ترسیم کرده بود در نزد سیاست کلاسیک امریکا که وحشت از او همۀ این آرای نهایی را به کلینتون مختص می کرد! یا...هو
1-ترامپ از نظر تعداد 200000رای کمتر داشت پس قاطع درست نیست
2- 45% ارای ترامپ از زنان گرفته شد که جای بررسی دارد
3- FBI باعث باخت کلینتون شد کافیست به طرفداران هیلاری قبل و بعد از دستور رییس ان اداره 9 روز قبل از انتخابات نگاه کنی
4- تئوری توطئه و غول ساختن از هیلاری هم در افکار امریکاییها تاثیر زیاد داشت
5- در نهایت نارضایتی اقشار مذهبی از بعضی سیاستهای اوباما
بعد از 8 سال دولت دموکرات کار خیلی سختی بود که مردمی که حالشون از اوباما گرفته، بیان دوباره به یک دموکرات رای بدهند. ولی من مطمئن بودم هیلاری می بره، فکر می کردم ترامپ هم خوب کار کرده ولی باور نمی کردم با این اختلاف پیروز بشه.
اتفاقاْ ربطی به قشر مذهبی نداشت. ترامپ سه ایالتی را برد که هیچ جمهوری خواهی فکر آن را هم نمی کرد: پنسیلوانیا، میشیگان، و وویسکانسین. هر سه این ایالت ها سفیدپوست های کارگر هستند که در ۲۰-۳۰ سال اخیر به شدت فقیر شده اند. هر سه این ایالت ها، مخصوصاْ میشیگان، بسیار غیر مذهبی هستند و به جمهوری خواه ها رای نمی دهند. دلیل رای آنها به ترامپ وعده برگرداندن کارخانه ها بود.
سلام ب استاد گرانقدر
ب نظرم مردم امریکا در دوران اوباما مقدار بسیار زیادی سرخورده(سیاست خارجی)و اسیب دیده(اقتصاد خانواده) شده بودن
از بیمه درمانی اوباما و اسیب صنایع امریکا تا انفعال در مقابل شرق(چین روسیه عربستان ایران) و اقدامات عجیب اوباما
اینجاست ک منطق مردم جاش رو ب احساسات و هیجانات کاذب میده و سروکله ترامپ ها پیدا میشه ترامپ ها محصول 8 سال ریاست جمهوری ضعیف اوباما هستن ترامپ ایینه بدنه اجتماعی سرخورده امریکاست تمام سرخوردگی ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی امریکا متجلی در روح و روان ترامپ ها هستش.
کلینتون در این شرایط با چسبوندن خودش ب اوباما و زدن حرف های کلیشه ای و اتو کشیده اونم در مقابل مردم تهی شده از منطق(ب دلایلی ک در بالا گفتم) خودش رو نابود کرد.
حتی مردم کشوری ک 240 سال تجربه دموکراسی دارن هم در شرایط سخت خیلی محتمله ک تصمیمات احساسی بگیرن و اصن ی جورایی مسخ میشن و اما اغلب اوقات نتیجه این تصمیم بدتر شدن اوضاع هستش طوری ک در اخر اون مردم احساسی ب خاطر بدتر شدن اوضاع، تهی از هیجان و ناامید از شرکت دوباره در انتخابات میشن و اون وقته ک، کسانی دوباره در انتخابات شرکت میکنن ک اجازه غلبه احساس بر منطق رو نخواهند داد و براحتی فرشته نجات رو انتخاب میکنن.
*هر چ اموختم از شما دلقک گرامیه امیدوارم باعث ناامیدیتون نشده باشم استاد*
#دوقطبی#
دلقک عزیز,چیزی که در این میان فراموش میشود نیرنگ حزب دموکرات است که سندرز و میلیونها جوان پرشور هوادارش را پس زد و کلینتون را جلو انداخت. همان زمان سندرز گفته بود کلینتون توان پیروزی در برابر ترامپ را ندارد.اما حزب دموکرات با حماقت خود زمینه پیروزی این دیوانه و معاون دیواش را فراهم کرد که کوچکترین اهمیتی هم به فقر و مشکلات زندگی مردم نمیدهند وهدف اول و آخرشان کاستن از مالیات ثروتمندان و همچنین از بین بردن خدمات ناچیز دولتی به فرودستان است. از سیاست خارجی هم کشتار میفهمند و بس.
و یک پرسش,چگونه است که بر بار نام اباما را میاورید یک سیاه هم دنبالش میگذارید ؟ کسی هست که رنگ پوست اباما را نداند؟
مانی عزیز
راجع به رفتار دموکرات ها با سندرز نمی توانم اظهار نظر کنم چون اطلاعات مستند و کافی ندارم که آیا منظورت حقش را خوردن است یا امتیاز بیشتر از آرای جمع کرده اش در پیش انتخابات درون حزبی ندادن و برندۀ رانتی کردن. اما راجع به پرسش خطرناک دومت می توانم بگویم که علتش اول حساسیت بیش از اندازه -در حد عشق - شماست نسبت به اوباما و دوم سهل انگاری عادت ادبی من است اگر ادعایت درست باشد. خودم چنین حسی نداشتم هیچوقت چون بیشتر از صد بار من مقاله نوشتم با موضوع اوباما و بیش از دویست بار هم نامش را تکرار کرده ام و خیلی بندرت با رنگ پوستش. اما هرچه بوده از نژاد پرستی ام ناشی نمی شود چون اصلاً حشر و نشر زیادی نداشته و ندارم با سیاهان - البته در اینجا با سفیدان هم! - و همین چند روز پیش بود که دست سیاهی را بوسیدم. اوباما زیادتر از یک سیاستمدار روشنفکر است و این هم احتمالاً مربوط بشود کمی هم برنگ پوستش که از ابتدای زادنش و ورود به جامعۀ - تبعیض نه چندان غیر طبیعی امریکا - خواسته رنگش را با پز فکرش کمرنگ کند. بقول بهمن کشاورز وکیل: والله اعلم! یا...هو
تکمله: من یک فرق بزرگ هم با شخصیت شما دارم و آن هم این است که از فرط فقر خودم از فقرا متنفرم!
سلام دلقک جان !
۱-دوستی گفت که ۴۵ در صد از زنان به ترامپ رای داده اند، به عبارت دیگر به هیلاری رای ندلده اند.چرا؟ چون هیلاری گفته بود که نمیخواستم توی آشپز خانه و مشغول پختن کیک باشم، لذا راه سیاست پیش گرفتم. خوب! این یعنی از دست دادن رای همان زنان توی آشپزخانه و مشغول پختن کیک!!
۲- سوال اصلی امروز ایه که ترامپ چه رفتاری را درپیش خواهد کرفت؟ چرا پیش داوری میکنیم و بنا را بر خرابکاری او گذاشته ایم؟ ترامپ شاید ترامپ باشد ولی عوامل و بازی سازان پیرامون او همگی ترامپ نیستند. تازه! به نطر من ترامپ خودش هم خیلی ترامپ نیست. خیلی نباید در گیر تندروی ها ی دوران تبلیغات بمانیم. آینده کوتاه مدت ۵-۶ ماهه تکلیف اهداف قابل تحصیل و راه و روش های اجرایی او را مشخص تر خواهد کرد. خلاصه این که ترامپ قرار نیست فقط مهتری ردنک های مثل خودش را بکند، او پریزدنت ایالات متحده و یکی از تاثیر گذار ترین رهبران دنیا خواهد بود. خلاصه اینکه ترامپ نمیتواند خیلی هم ترامپ باقی بماند.
وقتشه یکی دو سالی این کازینوی بی محتوا رو ببندی و بری مطالعه کنی
دیگه چندش اور شده واقعا
2 سال پیش گفتم که دیگه بردی نداری..از وقتی که گفتی ویدئوی 88 که از سردار جعفری داده شد بیرون برگشتی گفتی کار روحانی بوده که کاملا چرند گفتی از همون روز تاریخ مصرفت تموم شد
یکی دو سال مطالعه کن دوباره برگرد
تا کی بر مبنای یکسری داده ها و اطلاعات و هوش شخصی و این چیزها میخای تحلیل کنی؟
ورژنتو باید ببری بالا
البته اگه سن و سالت اجازه بده
اگر نمیتونی یک نویسنده مشترک پیدا کن همکاری کنید
دقیقا تبدیل به یک سیرک شده که خروجیش 0 هست
ناشناس چراغ اول
دلقک عزیز , از این قرار باید از چند میلیارد انسان متنفر باشید چون فقیرند.بهتر است بگوییم از فقر متنفرید و منهم!اما عشق من به اباما از به هوش او بر میگردد و فهم و شعورش زنش را هم به همین اندازه دوست دارم همانطور که شما را به خاطر هوش و تواناییها ونثر پر جاذبه تان دوست دارم. در ۳۰ سالی که در آمریکا زندگی کرده ام همه رییس جمهورها پیش از اباما موجوداتی ربات مانند و بی احساس و کم عقل به چشمم آمده اند و زنهایشان عروسکهایی که دختر بچه ها را خوشحال میکنند البته هیلاری را دوست داشتم روزی که طرح بیمه را به کنگره برد و دفاع کرد, بعدها دستور گرفت که به نقش عروسکهایی پیشین بسنده کند اما او عروسک نبود در ذات و به سناتوری و وزارت رسید. من نه میخواهم از اباما دفاع کنم یا توجیه کارهایش را اینجا بنویسم چون نه شایسته این کارم و نه او احتیاج دارد. فقط از اینکه هموطنان ایرانی ام که خیلی برایم عزیزند در بند رنگ پوست باشند و مدام رنگ پوست انسانی را توی سرش بکوبند عمیقا آزرده میشوم.
چراغ اول یادم نمانده که از دوسال پیش عادت شکرخواری داشته بودی اما اگر هم چنین است ترک کن جانم شکرخوری زیادی بشدت مضر است برای روشنایی چراغ تو! یا...هو
مانی محترم.
شما حساسیت مریضی به پرزیدنت اوباما داری و نفرت درجه اولی هم از دونالد ترامپ. بنابراین هم عمق ناراحتی شما را و هم علت ناراحتی شما را درک می کنم. محتمل اگر من هم یک شهروند امریکا بودم مثل شما همین ناراحتی را پیدا می کردم. اما الان کاری نمی توانم بکنم برای تسکین شما و باید بر مبنای فهم خودم و با همان نثر خودم بنویسم. تنها جمله ای که رنگ پوست اوباما را نوشته ام این جمله بوده است:
"... در حالیکه هیلاری کلینتون برعکس ترامپ خودش را به حاشیه های فاخر می فروخت و باراک اوبامای سیاه را به حاشیه نشین های فقیر پز می داد..."
این در قالب ادبیات نثر من یک جملۀ کامل است و اگر سیاه را نمی نوشتم خواننده متوجه منظورم نمی شد که حاشیه نشینان فقیر بیشتر سیاهپوست و رنگین پوست هستند. اما یک سیاه داده ام به اوباما که رنگ پوستش است و ارزش خاصی - منفی یا مثبت - ندارد تا بتوانم از یک تومار نویسی راجع به اکثریت حاشیه نشینان و فقرای امریکا جلو بگیرم. البته می دانم که صفت کبیر در پست قبلی و عنوان پرزیدنت در پست فعلی به دونالد ترامپ و لحن محترمانه و تا حدودی مؤیدم نسبت به او عامل اصلی شورش ذهنی شما شده است.و سیاه اوباما را مصداق برون ریزی خشم پنهانت از دو نوشتۀ اخیرم قرار داده ای. اما واقعاً متأسفم که ناراحت شده ای و کاری نمی توانم بکنم برای تسکین بیشترت. یا...هو
شما می گویی ترامپ اهل معامله است با خامنه ای، به نظر من با عرب ها هم احتمالا معامله خواهد کرد، عرب ها انگیزه بیشتری هم دارند، اوضاع فقط به نفع ایران نمی شود به نفع عرب ها و اسرائیل هم خواهد شد. مشاوران ترامپ علاقه همکاری با کشورهای خلیج فارس بیشتر از ایران دارند و خود حزب جمهوری خواه هم تمایل به همکاری بیشتر بعد از بی مهری اوباما به اعراب دارد.
ترامپ با کسی معامله می کند که پول بیشتری داشته باشد. پول بیشتر را هم اعراب دارند و نه ایران با اقتصاد مضمحل شده اش. فیصل رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان هم امروز مصاحبه کرده و با زیرکی دست گذاشته روی همین نکته. او گفته که عربستان در داخل خاک آمریکا پول دارتر از خود دولت آمریکاست! و غیرمستقیم طعنه زده که دولت بی پول! آمریکا می تواند روی پول های عربستان حساب باز کند.
اولین اقدام سیاسی ترامپ هم این بود که از نتانیاهو دعوت کند برای سفر به آمریکا!. مشاور سیاست خارجی ترامپ هم جدیدا مصاحبه کرده گفته ما دنبال تغییر در برجام خواهیم بود و نظرات کشورهای عرب را نیز در نظر خواهیم گرفت. نشریه پولیتیکو آمریکا هم گزینه های اصلی وزیر خارجه ترامپ را نیوت گینگریچ، کورکر و جان بولتون معرفی کرده. یکی از یکی جنگ طلب تر. جان بولتون همانی بود که بارها از اوباما خواسته بود ایران را بمباران کند و به چیزی کمتر از برچیدن کامل تاسیسات اتمی رضایت ندهد. کورکر نیز همانی بود که طرح اعطای اختیار به کنگره در رابطه با برجام را ارائه کرد. گینگریچ نیز همانی است که در آخرین کنگره سازمان مجاهدین خلق شرکت کرد!.
این شواهد را اگر در کنار هم بگذارید و به یک بچه هم بدهید به سادگی می تواند سرنوشت حکومت ایران و برجام را در آینده پیش بینی کند نیازی به تحلیل های پیچیده و فشار آوردن به مغز هم نیست.
کلینتون حیف شد. مقتدر بود و پدر آخوندا رو درمیاورد. بانوی آهنین دوم غرب میتونست بشه. واقعا بهم شوک وارد شد که این لمپن بی همه چیز رو کردن رئیس جمهور آمریکاییها! ترامپ برجام رو که نمیتونه کاری کنه هیچی بدتر خاورمیانه و آخوندا رو به حال خودشون رها میکنه هر غلطی میخوان بکنن. ای تف!
البته فقط یه امید اندکی هست که آخوندا ترامپ رو تحریک کنن اساسی و پا روی دم هویت طلبی برتری جویانه آمریکایی خودش و افکار عمومی حامیش بذارن بیاد دهنشون رو سرویس کنه که البته اگه نظر من رو میخواین این گزینه منتفیه. چون آخوندا کار که به بیخ میرسه سر قضیه بقاشون حواسشون خوب جمعه دست و پاشون رو جلوی ترامپ مثل دوره بوش جمع میکنن. مثلا احمد خاتمی که نماد بلاهت و ارتجاعه امروز ورداشته گفته ما به رای مردم آمریکا احترام میذاریم!!!!! خخخخخخ
تیمسار من یه کانال تلگرام به نام دلقک ایرانی زدم مطالبت رو به عینه بدون دخل و تصرف توش میذارم تا الا 1650 تا هم مخاطب جمع شده. اشکالی نداره؟
خوانندۀ عزیزی که مطالب را در کانال تلگرام بازنشر می کنید. نه مشکلی ندارم و ممنون از شما که چنین زحمتی را متحمل می شوید. راستش من چون وسواس خودداری از ایجاد تعهد اخلاقی برای ماندن و نوشتن برای خوانندگان جدید را دارم و اخلاقاً نمی خواهم مخاطبان جدیدی در صفحات و کانال های ارتباطی دیگری را گرفتار انتظار نوشتن از من بکنم بخاطر عدم ثبات قطعی ام در تا کی می نویسم. بنابراین خودم تمایلی به ایجاد کانال نداشتم و خوب است که شما کمک می کنید. یا...هو
ارسال یک نظر