۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

به ترک بودنم افتخار می کنم و بفارسی حرف زدنم می بالم. اما آرزوی زبانم انگلیسی بودن است! راجع به فیتیله!


می دانم انتظار داشتید و دارید که من راجع به این غائلۀ فیتیله مطلب می نوشتم و بنویسم. اما راستش من موضوع را اینقدر سخیف و تابلو و بی ارزش به نتیجه رسیدم که نتوانستم انتخاب کنم بین "آیا این یک برنامۀ روتین تلویزیونی بود که مجریانش دچار خبط و خطا شده اند؟" یا "این یک توطئۀ برنامه ریزی شده بود از سوی تجزیه طلبان که می خواستند با تحریک ترکهای آذربایجان پروژه ای سیاسی را بهره برداری کنند؟" زیرا من مطلقاً این برنامۀ تلویزیونی را هیچگاه ندیده ام و از سوابق تهیه کنندگان و مجریان ناهنرمند آن کمترین دانشی ندارم. اما این برنامه ای که جنجالی شد را با عذاب بسیار و فقط هم همان سکانس جنجال سازش را دیدم و قبل از همه بحال خودمان گریه ام گرفت که تا چه حد از ابتذال سقوط آزاد کرده ایم که چنین برنامه های بی ارزشی - فارغ از توهین امیز بودن یا نبودن آن - تولیدات تلویزیون میهنمان شده در عصر انفجار اطلاعات و بالندگی هنرها در قرن بیست و یکم.

القصه نظرم این است که این برنامه نه ارزش کمّی داشت و شکلی (هنری) و نه ارزش کیفی (محتوایی) داشت؛ و نوار متحرکی از بلاهت و سخافت و بی هنری بود که فقط بودجه حرام کرده بود و قابل کمترین نقد و بررسی نیست و نبود. اما چون جوک های زبان های اکثریت علیه زبان های اقلیت در میان یک کشور و یک ملت ناشی از زبان مشترک نداشتن است و نه از بدجنسی و بد سگالی اکثریت؛ مطلبی را که پنج سال پیش منتشر کرده ام - و امروز هم بعنوان لینک روز به اشتراک گذاشتم در بالاچۀ آش شله قلمکار بالاترین -  در زیر هم می گذارم تا متوجه گیر قضیه بشوید. و چون می دانم که دنیا حداکثر در 100 سال آینده به یک زبان سخن خواهد گفت متوجه بشوید که نوادگان ما چه بشر خوشبخت و بی کینه ای خواهد شد. علت این هم که ترکها (اقلیت) از طرف فارس ها (اکثریت) در ایران؛ و کردها (اقلیت) و ترکها (اکثریت) در ترکیه با جوک های بلاهت و گیجی و دهاتی و کوهی و نفهمی نواخته شده اند به این دلیل نبوده که ترکهای ایران و کردهای ترکیه از فارس های ایران و از ترکهای ترکیه خنگ تر و کودن تر بوده اند یا هستند. بلکه علت اصلی این بوده که این دو اکثریت فارس و اقلیت ترک در ایران و اقلیت کرد و اکثریت ترک در ترکیه زبان همدیگر را نمی دانسته اند. و این زبان ندانستن اقلیت ها را؛ اکثریت ها با جوک های نادانی و بلاهت بفرهنگ عامه فرستاده اند و در طول زمان شده امروز. و الا از روز اول منظور تحقیر به کم دانی و نفهمی نبود. در خاتمه من نه موافق و نه مخالف تجزیه یا یکپارچگی سرزمینی هستم زیرا دغدغه ام قبل از خاک انسان است و این اوست که باید از زندگی اش لذت ببرد چه در مجموعه و چه در تنهایی. البته خوشحالم که ترک های هموطن و همزبانم به این فیتیله بازی پاسخی در خور دادند و هم اعتراض کردند و هم بیش از ارزش چنین برنامۀ بی ارزشی پیاز داغش را زیاد نکردند. یک نمونۀ عینی ناهمزبانی و سوء تفاهم خود من هستم در لندن. به این معنا که چون من زبان انگلیسی فاخر و قابل مباحثه و انتقال افکارم و دانشم بمخاطب انگلیسی را ندارم و با روح و نواخت ریتمیک زبان انگلیسی ارتباط نمی دهم حتی ساده ترین کارگر تعمیرکار انگلیسی هم که بخانه ام می آورم اولین برداشتش این است که این یارو هیچ چیز نمی داند. و طبیعی است اگر بخواهد راجع بمن یک لطیفه تعریف کند برای همکارانش اولین دستاویزش گیجی زبانی من و لاجرم در قوارۀ ابلهی است. یا...هو

در آرزوی دنیایی بایک زبان در یک جهان!



1- من بارها و به بهانه ها و مناسبت های مختلف گفته ام که فلسفۀ زیست انسان مورد علاقه و هدف و شناخت من فلسفۀ "لذت بنیاد" برای انسان خودخواه است. بعبارت دیگر من معتقدم که انسان ها بدون حتی یک استثناء خودخواه هستند. و چه خوب. زیرا که این خود خواهی انسان که در قالب بیشتر لذت جویی او ریخته می شود باعث همۀ دست آوردهای بشر شده و بقاء و زیست برروی کرۀ زمین را اولاً ممکن و ثانیاً دلپذیر و تداوم داده و ساخته است.

2- چه باورمند به داستان عهدجدید و داروینیسم باشیم در مورد خلقت انسان؛ و چه معتقد به گزارش عهدعتیق باشیم در بارۀ همین انسان؛ شکی نمی ماند که انسان در ابتدای تاریخ خلقت خویش، یا مثل سلف خود حیوان (در اینجا میمون) بوده است غریزی و لذتجو؛ و یا بسان حضرت آدم (ع) بروایت قرآن درپی خود خواهی و لذت جویی بوده است که از بهشت رانده شده است توسط خداوند.

3- آنچه که بدیهی است این است که لذت کبیر و ابتدایی همان لذت تناسل و سکس و راز بقاء بوده است که لذتی مادی است - مثل آب و دانه - که نتایج لذت معنوی (حب فرزند) را هم بدنبال دارد. البته که بشر بدنبال رشد عقلی رو بجلو خود در طول تاریخ توانسته علاوه بر ارتقاء کمی و کیفی لذت سکس؛ انواع و اقسام لذت های مادی و معنوی دیگری را هم کشف یا اختراع کند تا امروزه ما با طیفی از لذت های متنوع مادی و انسانی و خدایی و معنوی و شیطانی و عرفانی و انتزاعی و انضمامی و بازی و سرگرمی و دیگر دوستی و نوع پروری و یاریگری و ... رویارو و از آن ها برخوردار باشیم. ولی - این ولی خیلی مهم است - هیچکدام از این لذت خواهی های انسان و در نهایت جز برای ارضای خودخواهی و لذت جویی خود شخص نیست. و بحث در دقایقش مجال این نوشته و این وبلاگ نیست. 

4- و البته بدنبال این لذت جویی حداکثری و با توجه به تعداد انسان های زنده و خواهان لذت در همیشۀ تاریخ مقدار لذت کم و منابع لذت محدود بوده اند. بعبارت دقیق تر هرچقدر عقل انسان توسعه پیداکرده و به پیروی از آن انسان قادرشده است هم منابع تولید لذت و هم انواع لذت ها را توسعه داده و متنوع کند؛ جمعیت خواهندگان و جویندگان لذت (کل انسان های روی زمین) نیز افزایش یافته اند و مانع از برقراری تعادل بین تولید و مصرف لذت شده اند. تا در فاز بعدی تعادل در بازار کالای لذت،  سبب ساز عدالت عام شده و چالش و رقابت از بین برود! و زندگی انسان در دنیا بپایان برسد!

5- همۀ این مقدمه را گفتم تا به این نکته برسم که هرچقدر انسان بتواند موانع ازدیاد منابع لذت را از میان بردارد و به کشف و اختراع منابع لذت جدید کمک برساند، بیشتر به نیک بختی نوع خودش کمک خواهد شد. و شک ندارم که بزرگترین مانع نوع انسان در رسیدن به این هدف "پیش برندۀ زیست" شعبه شعبه بودن جوامع انسانی تحت عنوان کلی "تنوع فرهنگ" است. و کاش می شد این عنصرباعث بالندگی جوامع عقب مانده نبود تا انسان رقابت های لاجرم اش را مختص می کرد به حوزه های تولید منابع لذت جدید و استحصال بیشتر لذت از منابع قبلی.

6- برخی از اعداد این تنوع فرهنگی که منشاء و مسبب جغرافیای طبیعی دارند مثل تنوع رنگ و نژاد و علایم ظاهری قابل جلوگیری و پرهیز نبوده و قابل رفع بعدی هم نخواهند بود؛ ولی برخی دیگر از این عناصر تشکیل دهندۀ تنوع فرهنگی مثل زبان و الفباء و خط اگر هم در ابتدای پیدایش و اختراع تنوعی لاجرم داشته است - بخاطر نا پیوستگی جمعیت ها و قوم و قبیله ها - ولی می توانست و می تواند در طول پیشروی بشر بسمت جلو به یگانگی و وحدت و تک زبانی و تک خطی برسد.

7- و شما تصور کنید دنیایی را که همۀ انسانها به یک خط و الفباء و زبان سخن بگویند و اکتشاف و اختراع بکنند می تواند چه دنیای دلپذیری باشد از جهت زیستن و استفاده از همۀ دست آورد های بشری. زیرا که علاوه برچالش ها و خصومت ها و قهرها و جدایی ها و جنگ های مولود نداشتن زبان مشترک؛ چه انرژی بیهوده ای از انسان ها تلف می شود برای یادگیری و ترجمه و استفاده از زبان های همدیگر. و برای مثال قریب به ذهن؛ اگرمثلاً همۀ دنیا به زبان غالب امروز- انگلیسی - می نوشتند و می خواندند و حرف می زدند چه منابع بزرگی از هزینه های مالی و وقتی و ... صرفه جویی می شد برای مصارف دیگر!

8- ابتدا فکر کردم که دعوت "سعید" از من برای پیوستن به نهضت جدایی خواهان آذربایجان[سعیدنازنین آمد و توضیح داد که منظورش جدایی خواهی نبوده و بی اعتنایی ها و بی قانون های حکومت ناراختش می کند. مرسی به سعید و عذرخواهی من] را باطنز و مطایبه و خاطره از کودکیم بدهم. بعد فکرم عوض شد و گفتم با قول یک پاسخ شوخ هم به "سعید" این پست را با ادبیات جدی بنویسم تا اگر دوست دارانی داشت استفاده شود. فقط این را به سعید بگویم که من برای پذیرش دعوت شما و علاوه بر مشکل ذهنی چهارمشکل عینی هم دارم.اول یک دلقکم و هویت ندارم. دوم یک آواره ام و فعلاً وطن ندارم. سوم پیرم و قدرت جنگیدن ندارم و چهارم ترکی زبان مادری من است ولی زبان اولم نیست. 
*********************
و این هم تصویر کامنت سعید:
سعید گفت...
سایین دلقک جنابلاری بیر نئچه واختدیر کی ویلاگینیزی ایزله ییرم.چوخ گوجلو و دیرلی قلمینیز وار و بئله گوستریر چودا مطالعه لی و سواد لی سیز.آما سیزدن بیر سوالیم وار: ندن سیزین کیمی بیر شخص اوز آسیمیله اولموش فرهنگ،دیل،ادبیات، و عنعنه لرینه تفاوت سیزدیر؟سیز کی اولارین کوروش لارینا دئییرسیز"کوروش کبیرما" ندن اوز اونودولموش وارلیغینیزدان دانیشمیرسیز؟

۳۹ نظر:

ناشناس گفت...

سوالی از ترک زبان های ایرانی! واقعا چرا شما در خارج از ایران به زبان ترکی صحبت نمیکنید و فقط فارسی صحبت میکنید؟
بنده چند سال است که خارج از ایران هستم ولی ندیدم که ترکی با هم صحبت کنید. ولی در ایران به زور فارسی حرف میزنید، بطوری که من در اینجا چند بار فکر کردم که بجز فارس ها، هیچ ترکی مهاجرت نکرده از ایران.

ناشناس گفت...

جناب دلقک. به عنوان یک بختیاری از اینکه هموطن خوبی مانند شما دارم افتخار می کنم. زنده باد ایران شاد.

Dalghak.Irani گفت...

ممنونم بختیاری عزیز. شما هم پاینده باشیدو

بدوست ناشناس عزیز هم - عزیز مشروط بر اینکه کامنتش را با نیشخند ننوشته باشد و با لبخند محترم سؤال کرده باشد - یک پاسخ که آفتاب آمد دلیل آفتاب است و من متوجه نشدم که چرا ایشان پاسخ روشن و بدیهی سؤال خودشان را متوجه نشده اند. این هم پاسخ ساده به سؤال پیچیده:
وقتی من بفارسی آموزش دیده ام. بفارسی اداره رفته ام. بفارسی کار کرده ام. بفارسی خوانده ام. بفارسی نوشته ام. بفارسی بحث کرده ام. بفارسی گوش کرده امو بفارسی تماشا کرده ام و از ب بسم الله زندگی اجتماعیم تا ی یمیت زیست انفرادیم دوبله بفارسی بوده و من انبار وازگانی ذهنم را - چه کمی و چه کیفی - با لغات فارسی پرورش و گسترش داده ام خیلی راحت تر است که منظور هایم را بفارسی بگویم تا ترکی حتی در بین خانواده. زیرا مشکل من تلفظ غ بجای گ نیست این مشکل توست که چنین می شنوی. مشکل من در دسترس داشتن سریع لغاتی است که منظورم را بیان کنند. و لغات فارسی هم از نظر فراوانی و هم از نظر زمانی پیشتاز ذهن من هستند و من بخاطر آهنگ بد غ بجای گ در ذهن دیگری نمی توانم از زبانی که همۀ عمرم را به تصرف خود - عدوانی یا انتخابی - در آورده صرفنظر کنم. در ترکی حرف زدن از جنبۀ لهجه اوکی ام. اما برای انتقال پیام دچار کمبود یا مهجوریت وازه در ذهن هستم بخاطر عدم آموزش و کار در متن زبان ترکی. یا...هو

الف گفت...

تیمسار گرامی و دوستان

من تهران به دنیا آمده ام، اما عقبه ام جد در جد ترک است؛ کسانی که فارسی شان خود نیست و به قول تیمسار غ را گ می گویند. این را گفتم که دوستان از نکته ام ناراحت نشوند.
اما این مورد اخیر دیگر زیادی مسخره بود. تلویزیون ایران بابت این برنامه عذرخواهی کرد و تازه یکی دو روز بعد در تبریز و دیگر شهرها شلوغ شد، انگار که حکومت و رسانه های مجازی خودشان به مخاطب بگویند، یالا بلند شو دیگر، به تو توهین شده! عمق اعتصراضات هم از دوستان و فامیل پرسیدم، چندان زیاد نبوده ظاهرا، بنابر این مساله اصلا و ابدا مهم نیست از هیچ جهتی.
البته این برنامه در کنار همه بی مزگی ها و مسخرگی ها، از قضا از جمله معدود برنامه هایی بوده در این سالها که سعی کرده با زبان و لهجه های مختلف نمایش اجرا کند و یک جور همه اقوام را در کار خود مشارکت دهد. به همین دلیل اینکه جنجال نصیبش شده هم عجیب نیست و هم اندکی بی انصافی است. این جنجال احتمالا بی ارتباط نیست به رقابت درون چند گروه کودک ساز خود تلویزون. شما به برنامه دیگر کودک سازها اگر نگاه کنید، آنها هم از لهجه ها استفاده می کند. یکی از این کودک سازها اتفاقا شخصیت ثابت ترک زبان دارد که یک جور تمسخر هم در آن هست.
اما و اما، اینها را بی خیال دوستان، خامنه ای را ببینید که عجیب زوم کرده روی حوزه هنر و دانشگاه، می خواهد ریشه روحانی (رای او را در دوره بعد) بزند. صراحتا گفته برخی کار فرهنگی را با اردو و کنسرت اشتباه گرفته اند، خدا به داد موسیقی برسد و تفریحات جوانان!

ناشناس گفت...

خوشم میاد که جواب تو آستین داری برای من .
ولی چرا توی ایران از این امکانات زبان فارسی استفاده نمی کنند؟
فقط ترکی صحبت میکنند.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

رهبر گفته منظور از فرهنگ این نیست که اردوی "مختلط" با تاکید بر طه دسته دار برگزار کنید، بلکه منظور ما از فرهنگ سازی همان شست و شوی مغزی است که بنده در سال های خدمت در kgb تجربه کرده ام!

اقتصاد هم باید مقاومتی باشد، چون اولا پول نداریم تا 5 سال اینده، دوما حتی اگر داشتیم هم خرج مردم که نمی کنیم، قرار است با پول نفت قاشق از چین وارد کنیم دو برابر قیمت و تا خود خاک امریکا تونل حفر کنیم برای نفوذ متقابل به امریکا!

Dalghak.Irani گفت...

کامنت ناشناس با خطاب سرجوخه بمن شروع شده بود و در انتقاد از ترک های ایران و خرابکاری های تاریخی اعقابشان بوده و مرا بدلیل عدم موضع گیری صریح و یک کله بسمت ناسیونالیسم ایرانی نواخته بود. لذا علاقه مند بودم که عین نظرش را منتشر و پاسخ خودم را هم بدهم. منتها چون پاسخش حاوی کلمات و تعابیر زشت و کثیف علیه ترک های ایران بود ناچار حذفش کردم. امیدوارم بتواند بجای مزخرف گویی نظرش را در آرامش و مثل یک انسان متمدن بنویسد تا به بحث بگذارم. هرگونه توهینی به هر زبان و نژاد و ملیت و قومیتی جز دامن زدن نفرت حاصلی ندارد و بدیهی است که سیرک من مقدس تر از آن است که افکار و زبان های نجس را تف نکند. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Dalghak.Irani گفت...

ناشناس مورد خطاب عزیز مشروطم.
1- عزیز را پس می گیرم چون حدسم درست بود و تو با نیشخند سؤالت را مطرح کرده بودی و یک ترول تفرقه افکن - احتمالاً مأمور - هستی. و تازه کار. زیرا نمی دانی که در اینجا نقل قول کامنت من با آنبولد نمایش داده نمی شود ز نظر فنی و من چند بار تذکر داده ام و تو وارد نبودی بازهم کامنت مرا آنبولد کرده ای و معلوم است که نمایش هم داده نشده است.
2- من بتو احترام گذاشتم و با صادق فرض کردن ادعای "همۀ ترکها در خارج فارسی حرف می زنند"ت را پذیرفتم و پاسخ دادم. در حالیکه ادعایت به این دلیل هم می تواند غلط باشد که تو از کجا فهمیدی ترکها در خارج فارسی حرف می زنند. مگر اینکه خود تو هم در این دیالوگ ناظر یا شریک بوده باشی. و ترکهای مورد نظر تو از جنبۀ احترام به توِ فارس فارسی حرف زده اند که تو هم بفهمی چه می گویند.
3- ادعای دومت در مورد ترکی حرف زدن ترکها در داخل هم با همان ایراد بالا مواجه است اما بازهم اگر سعۀ صدر نشان بدهم و ادعایت را صادق فرض کنم پاسخش این است که ترکها در داخل هم فقط برای حرف های روزمرگی مثل سلام و احوالپرسی و محاورات کم ارزش ترکی حرف می زنند و نه در مورد امور اداری و دیوانی و علمی و دانشگاهی و بحث و فحص. علت مقومش هم این است که این رفتار بیشتر واکنشی است در مقابل فارس هایی که ترک بودن طرف را نوعی کمینگی ثابت شده در فرهنگ خود دارند و لذا نوعی صیانت نفس است و نه از جهت پزدادگی. در حالیکه در خارج با هجمۀ جو غالب فارس به زبان شان مواجه نیستند و نیازی هم به دفاع از آن نمی بینند.
4- قبلاً هم بارها گفته ام و تکرار می کنم که بهترین ادیبان و شاعران و متفکران ایرانی ترکهای ایران هستند بشهادت امروز ودیروز سرزمینمان و ترکها پالایشگران و نگاهبانان فرهیختۀ زبان و ادبیات فارسی هستند و هرنوع بی حرمتی به آنان تف سربالای قدرناشناسی از طرف فارس هاست. و البته شماها فارس نیستید و مطمئنم که یا کوتاه فکرید و به استناد چهار کلمه درسی که خوانده اید خودتان را قاطی مقولاتی می کنید که برای من ژنرال تابلوی ورود ممنوع دارد تا چه رسد بشما که سرباز صفر هم نیستید از نظر فرهنگ و تاریخ شناسی. یا...هو

ناشناس گفت...

این رو خلجی نوشته توی فیسبوکش، با اجازه دلقک کپی می کنم اینجا چون خلجی خودش طلبه بوده و درد کشیده طبیبه.

"آن‌ «تمدن اسلامی» که آیت الله خامنه‌ای در پی ایجاد آن است، نه در تاریخ وجود داشته نه اساساً می‌تواند تحقق یابد. «تمدن اسلامی» آقای خامنه‌ای، یعنی کارگاهِ فقهیِ تولیدِ انبوهِ مقلّدانِ مطیع و یک‌سان و هم‌اندازه؛ نسخه‌ی شیعی-ولایت فقیهیِ «انسانِ طراز نوین» استالین یا نازیسمِ هیتلری.
آقای خامنه‌ای از نخبگانِ علمی ایران در تاریخ گذشته نام برده و بدان‌ها بالیده است: ابن سینا، فارابی، زکریای رازی و خوارزمی. ابن سینا شراب می‌نوشید، فارابی درباره‌ی موسیقی رساله می‌نوشت، زکریای رازی منکر نبوّت و خوارزمی میراث‌بر علومِ غیرمسلمانان بود.
اگر گشودگی به روی جهان، دادوستد با مردمان دیگر از فرهنگ‌ها و ادیانِ گوناگون، اهمیت به زندگی این جهانی و آزادی اخلاقی و فکری نبود، تمدنِ اسلامی پدید نمی‌آمد. تمدن اسلامی نه ساخته‌ی حکومتی بود نه بر الگوی فقه شکل گرفت. اگر در تاریخ چهارده سده‌ی گذشته، شراب نوشیدن ممنوعیتی حکومتی داشت، بخش عظیمی از آن‌چه امروز ادبیات فارسی می‌نامیم، چه عرفانی چه غیر عرفانی، به وجود نمی‌آمد. تمدن اسلامی، هرچه بود، نه فقهی بود نه حکومتی.
چه تلخ است که دانشگاهیان کشوری پای سخن حاکمی بنشینند که آرمانِ او بدل کردنِ آدم‌ها به ماشینِ ایدئولوژیک ویران‌سازیِ فرهنگ است"

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک گرامی
با این آقای فرهاد یزدی و تحلیل‌هایش آشنایی؟ اگر وقت کردی مقالهٔ آخرش را بخوان.

http://sakhtariran.com/%D9%85%D9%84%D8%AA-%D9%88-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87/

محمد قائد هم پیشبینی‌هایی کلی و (به سبک خودش) تلگرافی در خصوص آیندهٔ سپاه دارد که غیر از بسیار هوشمندانه و جذاب بودن، به روش مطلوب شما (تحلیل جزئیات وقایع روز) ربطی ندارد.

ناشناس گفت...

تیمسار گفتید که دل شما در این نوشتار آخری نبود، کاش آن احساس را دنبال می کردید گرامی، که یک خروار موضوع مهم رودرروی ماست و فَرقِ قلم شما نباید شانه خورِ همانی باشد که سیمای زشت جمهوری در پی دامن زدن به آن.
چنین بحث هایی در امروزِ روزِ ما در بالاترین ظرفیت نباید به عنوان بیش از یک صحبت {عمو مردکی} ویا {خاله زنکی} تعبیر بشود - همین که بدانیم قومیت گرایی و مردم ستیزِی دارد تیشه به ریشه می زند، بَس - هیزم کش این معرکه نشویم. زمانی که به سوی هدفی نشانه می روید، مَگَسی را که در جلوی دید شما خودنمایی می کند با مگَسَکِ کمان خود اشتباه نگیرید.

Dalghak.Irani گفت...

آقا مرسی. شکار کدام است و دل کدام و مگسگ کجا. من اینجا مطلب می نویسم برای خودنمایی و دیگر بیداری و کشوریاری. نه شکارچیم و نه شکار در دسترس که هرچه است یک مشت الاغ است که تازه ماچه هم ندراند در بیرونی. الاغ هم که شکار نیست و شکار نمی شود. من دلم نبود نمی نوشتم و این نوعی قالب است که برای تأثیر بیشتر نوشته ام بکار برده ام. اگر نبود اشتیاق کلیک هایی که "بریم ببینیم خامنه ای کی سرنگون می شود در سیرک دلقک" و من به آن کلیک هاسرگرم و دلخوش می شوم بخاطر داشتن مخاطب؛ خودم بارها اعتراف کرده ام که نه جنسم سیاسی است و نه معرفتم خشک و جدی. و چقدر دوست دارم که ادبی و فرهنگی بنویسم و با خواننده چیزی چز خزعبلات آخوندهای کثافت در میان بگذارم از جنس اموختنی. لذا دلتنگ نباش و انشاء الله بزودی برخواهم گشت برسر عهدم در مزخرف نویسی. یا...هو

ناشناس گفت...

". . دل کدام و مگسگ کجا."
در انتظار دیدن نوشتار بعدی شما می مانم.

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک گرامی، با این سلیقه حتما مثل من از هواداران قلم م. قائد هستی. تمام آنچه خلقی را برمی‌آشوبد (از تعصبات فرق آریایی و اسلامیست و غرب ستیز و چپ و ...) می‌نویسد بی‌آنکه پیاده نظام حریف بفهمد. پیچیده در اشارات و تلمیحاتی گاه آنچنان بدیع که کشف رمز تلخ‌ترین حرف‌هایش گاه بجای تلخند، آدم را به قهقهه می‌اندازد.

یکی دو مقالهٔ بابک مینا ابتدا به شوقم آورد و اینجا لینک گذاشتم؛ که بعضی دوستان همان را به عنوان تحلیل علمی به رخ کشیدند. می‌دانستم خاستگاه چپ دارد ولی حرف‌های اخیرش نشان از عبورش از نگاه ایدئولوژیک داشت و امیدوار کننده. اما دو مقالهٔ آخرش مرا یاد کارهای هوشنگ ماهرویان انداخت که وقتی می‌خواهد تزی اندکی متفاوت با چپ ارتدوکس بدهد صد بار زبانش را می‌چرخاند و لاحول می‌گوید و ذکر می‌گیرد تا ته‌ته دل خودش که از اسائهٔ ادب به ساحت کبریایی مارکس هراسناک است، آرام بگیرد؛ و بعد بتواند در فلان فرمول ایدئولوژیک مارکسیستی یک کلمه را تغییر دهد.

Dalghak.Irani گفت...

دیالوگ های مرتبط در بالاترین را می گذارم مفید است برای خواص وبلاگ:

rammstein ‫حدود ۱۷ ساعت پیش
مُرده شورَش را بِبرند که دیگر صمیمّیت میا‌‌نِ ایرانیان وجود ندارد، مگر قبل از ۵۷ خورشیدی در رادیو و تلویزیون به کرّات با لهجه‌های مختلف شوخی‌ نمی‌کردند؟ مگر گوگوش، نوذری و یا تابش جوک به این زبان‌ها و لَهجه‌ها نمی گفتند؟ اَنبوهِ فیلم ها، مجلاّت و کُتبِ متفرقه پُر از این چیز‌ها بود، به خدا قسم که هیچ وقت اِتفاقی نمی‌‌اُفتاد، این‌ها تُفِ سربالاست، حال با اندک نَسیمی تَب‌ می‌‌کنیم و با اندک سَرما داغ می‌کنیم...‌ای آقا این اِنقلاب چه کرد به ایران و به ایرانیان، حال تو برو صد خروار روشنفکری کُن و صد بارِ دیگر بگو اِسلام مقصّر است و بگو آخوند کاره‌ای است، این حرفها چیست، ‌ایرانی خودش کِرم دارد، خودش سَرَش برای نَسناس گری داغ می‌کند...

خودِمان کردیم و لَعنت به خودمان!

پاسخ من:
binam ‫حدود ۱۵ ساعت پیش
جناب شمیران زادۀ عزیز.
کامنت تان خوابم را آشفته کرد تا مجبور شوم توضیحاتی را عرض بکنم. زیرا بنظر می رسد که شما برنامۀ منجر به این جنجال را ندیده اید.
1- اولاً نظر خود شما تناقض دارد. چون می فرمائید مردم ایران در زمان شاه مشکلی با جوک های زبانی و قومی نداشتند و این عارضه بعد از انقلاب بوجود آمده است. از طرف دیگر می فرمائید که این موضوع ربطی به حاکمان و آخوندها ندارد و ما مردم هستیم که آستانۀ تحملمان کم است و سر هیچ و پوچ بهم گیر می دهیم. در حالیکه اگر ما در زمان شاه خوب بودیم و حالا بد شده ایم نمی تواند بخودی خود اتفاق افتاده باشد و مردم بجای پیشرفت پسرفت کرده باشند.
2- اما اصل ماجرا چیزی نبوده که شما مبنای نظرت قرار داده ای. یعنی موضوع کمترین ارتباطی به لهجه و گویش و زبان نداشته است. بلکه موضوع مربوط به توهین آمیز بودن مفهوم بوده است. به این معنا که مسافر هتل یا بچه اش اینقدر ابله بوده که توالت شوی را با دندان شوی اشتباه گرفته است. اینجا مسئله تقلید گویش و کج و کوله کردن کلمات فارسی در زبان ترکی مطرح نبوده بلکه کثیف ترین و سخیف ترین و نچب ترین و توهین آمیزترین مقایسۀ دوگانه سازی با *"عن و دندان" ، دهان و کون" و جرم توالت با جرم دندان" و "بوی دهان با بوی مستراح" *بکار گرفته شده است. این مسئله فارغ از اینکه خطاب به چه زبان و گویش و قومیت و زبانی باشد توهین مستقیم به انسان و آدم است. هم در زمان شاه و هم در حال حاضر انواع شوخی ها با لهجه ها و زبان ها و گویش های مختلف انجام می شود و خواهد شد و بهیچ ترک و اصفهانی و شیرازی و لر و کرد و بلوچی هم برنخورده و نخواهد خورد. البته از نگاه خود من این پروژه کاری عمدی بوده برای تحریک ترک ها و قصد بهره برداری سیاسی داشته و موفق نشده.

partab06 ‫حدود ۱۴ ساعت پیش
پیش از زبان مشترک رسیدن به فهم مشترک لازمه هیچ جا جنگی بخاطر صرفا زبان متفاوت صورت نگرفته از شاخ افریقا تا قلب اروپا اکثر جنگها و کشتارها بر سر اعتقادات و دین و مذهب بوده اون یهودی های سوزانده شده به همون زبان محلی که همشهریش گرفت و برد و سوزوندش صحبت میکرده یا اون روس سرخ و سفید همزبان بودن اون عرب یمنی و عربستانی و سوری و عراقی هم همینطور ...تنوع زبان از زیبایی های جهانه مهم همون درک و فهم انسانی و تفاهمه، زبان و قوم و فرهنگ بهانه و .....

پاسخ من:
binam ‫حدود ۱۳ ساعت پیش
بقول خود داستانیت 06 . و البته باضافۀ عزیز.
فرمایش شما و بقول علما! اثبات شیئی است که نفی ما اداء نمی کند. بدیهی است که عناصر مختلفی باعث وقوع پدیده های خوب و بد می شوند و من هم ادعا نکرده ام که همزبانی می تواند شفابخش همۀ دردهای بشریت بشود. ادعای من این بود که همزبانی بسیاری از سوء تفاهمات را جلومیگیرد و یا برطرف می کند. البته در مطلب جدید وبلاگم مثال های روشنی هم زده ام. اما در یک مثال نزدیک اگر خامنه ای امسال را سال همزبانی نام می نهاد و همه هم اجرا می کردند آیا بهتر از همدلی که الان گذاشته نبود. زبان درست است که از الفبا و کاراکترهای مشخص تشکیل شده است اما این فقط صورت همزبانی برای رسیدن به ادبیات مشترک است که همدلی و تفاهم مورد تذکر حضرتعالی را ببار می آورد. یا بازهم بقول علما این مقدمۀ واجب است برای آن نتیجۀ مفید. تنوع زبانی نوعی زیبایی است هم عادت زیبایی است و چه بسا اگر تنوع زبانی نبود حالا شما می فرمودید که تک زبانی نوعی زیبایی است. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ieknaffar ‫حدود ۱۰ ساعت پیش
البته از نگاه خود من این پروژه کاری عمدی بوده برای تحریک ترک ها و قصد بهره برداری سیاسی داشته و موفق نشده. و...
بی نام گرامی
امیدوارم سخن مرا حمل بر غرض نکنید ولی متاسفانه دیدگاه های شما همیشه زمینه ای از تئوری توطئه را دارد. شما جمهوری اسلامی را یک نهاد یکدست و نیرومند تصور می کنید که با برنامه کار می کند نه یک سامانه ی قبیله ای/ ملوک الطوایفی که در آن هر کسی مدتی بر اساس قدرتش (که با نزدیکی به منبع قدرت در آن زمان) و براساس فهم معمولا ناچیز خود تصمیم می گیرد وبدون توجه به پیامدهایش آن را به اجرا می گذارد وبعد وقتی عوارض منفی آن اشکار شد باز یک عده براساس منافع فردی و گروهی و فهم ناچیز خود، نسبت به آن موضع می گیرند.
سیمای میلی ج.ا. نهادی زیر نظر ولی فقیه و بهمین دلیل فاقد نظم مشخصی است پس در آن کسانی که ای کیو بالاتر از هفتاد باشند راهی ندارند، طنر جایگاهی ندارد و لودگی جای آن را گرفته، همانطور که مدام زنان در برابر مردان تخفیف و تحقیر می شوند تا عوام بخندند پس گاهی هم فرهنگ ها با نماد لهجه های گوناگون ایرانی نیز بهمین ترتیب تحقیر و تخفیف می شوند تا باز بخشی از مردم خفیف شده باشند و باز عوام ناآگاهانه خوششان بیاید و به آن بخندند.
اصولا ج.ا. برای تحکیم و تثبیت و افزایش قدرت خودش، بنا را به جداسازی و تبعیض بین گروه های مختلف جامعه گذاشته: زنان را در برابر مردان خوار شمرده وبخشی از حقوق انسانی آنها را به مردان داده، همینطور شیعه و سنی، قمی ها بر اصفهانی ها و اصفهانی ها بر .... پاسداران و نهادهای امنیتی بر کل مردم تفوق دارند و می توانند باسانی حقوق سایر مردم را پایمال کنند... همه اینها زمینه ساز احساس شدید تبعیض بین گروه های مختلف جامعه شده... تمامی مردم استان هایمرکزی شده... وقتی بنا به دلقک بازی و مسخره کردن زن، مادرزن، ... یا قومیتهای مختلف باشد حتما اهانت به یک گروه از ایرانیان(که بنظر یکنفر اهانت به تمام ایرانیان است) در ان پیش می اید. پس از سالها تبلیغ مداوم ، همین فرهنگ حتی در ذهن تحصیلکردگان نیز آنقدر تقویت شده که بجای مبارزه با رژیم توتالیتر و تئوکراتیک ج.ا. مدام مردم را تحقیر می کنند و پرخاشگرانه و طلبکارانه مردم ایران را(بدلیل خیزش در برابر دیکتاتور پیشین و بی عملی فعلی) مقصر اوضاع می دانند بدون آنکه بیاد بیاورند خودشان هم جزیی از همین مردم هستند...
اما از آن نفوذ تئوری توطئه در ذهن شما، یکی هم تصور عمدی بودن و داستانی بودن عدم اعزام اولیه دختران فوتسالیست و سپس اعزام بعد از دستور روحانی است: یک ابله امنیتی در حراست فدراسیون تصمیم گرفته دختران را محروم کندچون دلش خواسته و روحانی وقتی بازتاب گسترده داخلی و خارجی آن را ( آن هم پس از محرومیت یک فوتسالیست برجسته تیم بدلیل مخالفت شوهرش) دید با یک ژست از مدرن بودن خودش، دل کسانی را بدست آورد که سبکسرانه با همین کار او، بی عملی دو سال و نیمه اش را در مورد مهمترین وعده هایش را فراموش کردند....
بنظر یکنفر این موضوع عمدی نبوده بلکه کل شیوه کار برای جداسازی احاد مردم عمدی است تا آنها هیچگاه با هم اتحادی علیه ج.ا. نداشته باشند کمااینکه در سال 88، استان های اذری زبان خاموش بودند...

پاسخ من:

binam ‫حدود ۶ ساعت پیش
یکنفر ارجمند.
1- تعریفی که از جمهوری اسلامی داده اید کاملاً دقیق است. و درست منطبق بر تعریفی است که 5 سال است بنده در وبلاگم و مقالاتم تحت عناوین متعددی همچون "شترگاوپلنگ" یا "یک شهر و چهل قلندر" و ده ها نمونه های فرموله یا تشریحی عنوان نموده ام و از این نظر فوق تخصص جمهوری اسلامی شناسی دارم.
اما بعد:
2- در مورد تئوری توطئه. من گفته ام از نگاه که احتمال ضعیف را مستتر دارد. در حالی که احتمال قوی هم احتمال است هنوز. و علت اصلی اش هم بخاطر بسیار بسیار بسیار بی کیفیت بودن هنری فیتیله بوده است فارغ از توهین یا غیر توهین آمیز بودنش. و من نمی توانم خودم را راضی کنم که حتی در سیمای جمهوری اسلامی آدمی نباشد که بتواند دو خط متن برای اجرا بنویسد.
3- من نگفته ام کار عمدیِ محتملِ ضعیفِ آنهم فقط بنظر شخص من مربوط به کدام دسته و گروه بوده. و موفق نشدنش چه گروهی را بهره مند کرده. در همۀ موارد تحریک کننده می تواند از یک مأمور 007 CIA یا MI6 باشد یا فرستادۀ کشور آذربایجان یا نفوذ کردۀ پان ترک یا یک احمق حزب اللهی خود اجتهاد. بنابراین شما فعلی محتمل با فاعل نامعلوم در نوشتۀ من را خودتان قطعی و با فاعل مشخص فرض کرده و سپس با نسبت دادن برداشت خودتان از تحلیل خودتان بمن و به منظور من مرا نقد کرده اید.
ادامه دارد...

Dalghak.Irani گفت...

4- داشتم پاسخ کامنت اول را می نوشتم که متوجه کامنت دوم و تکمیلی تان شدم و تمام انرژیم تخلیه شد. چون من خیلی راحت نیستم با تایپ کردن و نوشتن. و چون در وبلاگ خودم هم زیاد انرژی می گذارم و البته موارد جانبی دیگر قادر به پاسخ های زیاد و در چند جهت نیسم. البته شما دیگر آخر ساده انگاری هستید که گمان می کنید در جمهوری اسلامی یکنفر در حراست ورزش می تواند جلو اعزام دختران را طوری بگیرد که یک هفته سر تیتر رسانه ها باشد و موضوع داغ بالاترین تا رییس جمهور قدم رنجه فرمایند و خودشان شخصاً دخالت کرده و سد مأمور دون پایۀ حراست ورزش را از جلو پای هم وزیر و هم رییس فدراسیون و هم دختران بردارد. طرفه اینکه در جایی از کامنتتان هم چشمم به توتالیتر نامیدن جمهوری اسلامی خورد. استفاده کردم اما نظر شما را در مجموع سوء برداشت از منظور نوشته ام تشخیص دادم. و در مبانی مشترک اختلافی نداریم. یا...هو

partab06 ‫حدود ۷ ساعت پیش
دلقک جان بنده آرمانگرا نیستم و حرف از نشدنی ها نمیزنم عرض بنده اینست وقتی همون همزبانها هم دهی ها همشهریها و حتی هم خانه ای ها با یک زبان و یک فرهنگ سر خرده پولی یا بر سر سهم آبی شکم هم رو میدرن این تک زبانی چی رو از ملتی که هنوز عبور از خط کشی رو یاد نگرفته حل میکنه؟

پاسخ من:
binam ‫حدود ۵ ساعت پیش
06 جان. فقط از جهت پاسخ به احترام می گویم. بنده مطلقاً شما را به ذهنی گرایی متهم نکردم. حقیر که نه سر پیاز هستم ونه ته مبارک آن عرض کرده ام که تک زبانی فواید زیادتری از چند زبانی دارد و این چربش فایده را هم در حد مطلبی وبلاگی برشمرده ام تا مثلاً صرفه جویی در پول کلاس های انگلیسی امروز خانواده های ایرانی! و حدس زده ام که پروسه ای در جهان شروع به تک زبانی شدن جهان شده و حدس زده ام در 100 سال عملی شود. بنابراین پروژه ای خطرناک از سوی من رقم نخورده برای حذف زبان های بومی و محلی. متوجه نشدم ناراحتی شما از چیست. چون بدیهی است که دعوای همزبان ها زودتر از دعوای ناهمزبان ها احتمال مذاکره و مصالحه دارد. به یک دلیل ساده. همزبان ها هر موقع اراده کردند می توانند با یک زبان و یک حس زبانی شروع به مذاکره کنند. - مثال عشق بازی را ترجیح می دادم - اما ناهمزبان ها باید منتظر مترجم باشند که آیا بتواند حس طرفین را هم منتقل کند یا نه. تعجب می کنم از شما هم بفراست و هم به ذکاء البالاترین بودن تان. یا...هو

partab06 ‫حدود ۱ ساعت پیش
تیمسار عزیز در هیچ کشور متمدنی هیچ برنامه ای برای تک زبان کردن ملت وجود نداره حتی امریکا اصلا زبان رسمی نداره که هیچ در بعضی ایالت ها زبان اسپانیایی زبان دو م اداری هست و در همه جا هر اطلاعیه رسمی و غیر رسمی به دوزبان نوشته میشه الان هم مراکزی هست که زبانهای در حال نابودی رو احیا کنن سالها پیش تلاشی برای ابداع یک زبان بین المللی صورت گرفت و اسپرانتو ابداع شد مدتی سرو صدا کرد حتی کتاب و روزنامه اسپرانتو هم چاپ شد اما طرفی نبست و فراموش شد ...الان هم بین المللی شدن زبان انگلیسی بواسطه حجم منابع علمی و صنعتی و ادبی و تجاریه که عمده اون در دست انگلیسی زبانها ست ، درست بهمین علت الان زبان سخت و دشوار چینی هم مورد نوجه قرار گرفته ..این اصرار برای تک زبان شدن کشوری که توی ,,ب ,,بسم الله ، خودشم مونده و از بدیهیات حقوق بشر هم دهها سال بدوره چیز غریب وعجیبیه یا حداقل برای من که علاقمند ادبیات و فرهنگ اقوام ایران زمین از کرد و ترک و بختیاری و .....هستم عجیبه ....همدلی از همزبانی خوشتر است.
ادامه دارد...

Dalghak.Irani گفت...

پاسخ من:
binam ‫۳۱ دقیقه پیش
پرتاب که پرتاب هم هستی بس که عزیزی. جس تو را درک می کنم. چون خودم هم از جنس توام: ادبیات و قصه و رمان و فیلم و موسیقی و نقاشی و عکس ... اما نوشتۀ من فقط بهانه اش داخلی است و خودش را در قالب یک نظریه و دکترین جهانی نوشته ام و مخاطب خاص ندارد. فرمایش شما در مورد زبان اسپرانتو از یک پروژه خبر می دهد در حالیکه عرض بنده در قالب یک پروسه است. پروژه یک تصمیم است و فاعل و فورس بیرونی لازم دارد برای تحقق در زمان و مکان معین و تمام. در حالی که پروسه نه آغازی دارد و نه پایانی و روندی است خودبخودی که نه موجد دارد و نه پایان بخش مثل خود زندگی. من گفته ام که جهان را در این مسیر تشخیص می دهم. زیرا وقتی انگلیسی همۀ دایرۀ واژگانی جدید همۀ انسان ها اعم از ایرانی و چینی و زامبیاییو هرجایی را تولید می کند و بطور فزاینده ی کمبود لغت های جدید زبان های دیگر را با خودش پر می کند. طولی نخواهد کشید که زبان های دیگر برای انتقال مفاهیم بزبان خود دچار چنان اختلاطی از سویی و کمبود معادل از سوی دیگر خواهند شد که تبدیل به زبان های موزه ای و تشریفاتی و نوستالوژیا خواهند شد. البته اعتراف می کنم که کاشکی رضاشاه هم همت کرده بود و الفبای فارسی را مثل آتاتورک در ترکیه با الفبای لاتین جایگزین کرده بود. حتی اعتقاد دارم که اگر خط ما عوض شده بود ما به این بلای انقلابی هم دچار نمی شدیم. بنابراین نه می خواهم و نه می توانم که ایرانیان را به بیگانگی از زبان و ادبیات خویش فرابخوانم. من می گویم این اتفاق خواهد افتاد بی ارادۀ کسی و جایی. و نوید می دهم که اگر چنین شود مبارک است. مرسی که وقت گذاشتی برای دو کلمه حرف حساب. یا...هو

ناشناس گفت...

چه کسی امروز متوجه سوتیِ خامنه ای در سخنرانی اش شد ؟ او تقریبا چنین چیزی گفت : « فرض بگیرید که نفت آنقدر ارزان شود که توجیه اقتصادی نداشته باشد که استخراج شود ، آنگاه باید انرژی هسته ای داشته باشیم »!!!

ناشناس گفت...

۱- خیلی موافق نظر تیمسار در مورد یک زبانه شدن دنیا نیستم. زبان یک قرارداد اجتماعی نیست بلکه بستر برای فرهنگ و چگونه اندیشیدن است (نگاهی کنید به آثار زبان شناسی چامسکی که زبان نه برای حرف زدن، بلکه برای فکر کردن است). بله پروسه یک زبانه شدن دنیا در محافل آکادمیک و بین المللی به جلو رفته و تقریباْ کامل شده است، اما بشر به این نتیجه رسیده است که نباید زبان های محلی از بین بروند زیرا حامل قرن ها فرهنگ هستند. (مثلا زبان ترکی اذربایجانی یکی از غنی ترین ها در زمینه ادبیات شفاهی است). در خود اروپای غربی، مدرن ترین جای جهان، فرانسوی و آلمانی زبان خود را با قدرت حفظ می کنند در کنار اینکه زبان آکادمیک انگلیسی را می دانند.

۲- تیمسار هم مانند اکثریت روشنفکران از بحث قومیت ها فرار می کند. اکثراْ به بهانه اینکه همه ایرانی هستیم و این بحث را رها کنید. دلقک هم می گوید همه ما انسان هستیم و چه بهتر که انگلیسی شویم (منظورش زبان و آداب مدرن بین المللی). بزرگترین نگرانی من بعد از روزی که ایران فرضاْ دمکرات شود مساله اقوام است که روشنفکران مرکزی و فارس زبان و حتی ترک زبان ساکن تهران هیچ توجهی به آن ندارند و بدتر طبقه مدرن ایران به صورت مشمئز کننده ای افکار نژادپرستی و خود برتربینی دارد. هنوز روشنفکری ایران زبان ترکی را زبان خارجی می داند که شوربختانه بخشی از مردم به آن تکلم می کنند، راه حل قانع کننده ای برای مساله کردها ندارد و از همه خطرناک تر مسائل خوزستان و بلوچستان را در نظر نمی گیرد.

۳- ایران فرسنگ ها از موزاییکی شدن و تجزیه فاصله دارد اما روز به روز این فاصله کمتر می شود و روزی نیست که در می یابیم که این شوخی دارد جدی می شود و دیگر کار از کار گذشته باشد. ناسیونالیسم کور است و قدرت بسیج فراوانی دارد و مانند یک جرقه است و به عواقب اقدام هایش هم نمی اندیشد و اغلب فاجعه می آفریند.

۴- من جو سالهای اخیر تبریز را به خوبی می شناسم و می دانم که جوانان به کدام سمت می روند. جنبش آذربایجان که از حدود سال ۸۲ شروع شد، با اتفاقات روزنامه ایران ۸۵ اولین تحرک خود را نشان داد، در قضیه دریاچه ارومیه مردم را به خیابان آورد، در سال ۸۸ با لج بازی با جنبش سبز (که شاید اشتباه بود) آذربایجان را خاموش کرد و اکنون دوباره مردم را به خیابان می آورد (نگاهی کنید به مقاله امروز شریعتمداری ... وقتی شریعتمداری یک نگرانی را ابراز می کند یعنی حتم دارم اطلاعات دست اولی دارد و خطر را حس کرده است) می تواند هم فاجعه افرین باشد (تجزیه طلبی در آذربایجان و احیاناْ شروع حرکات مسلحانه کور) و هم می تواند به دمکراتیزه شدن ایران بینجامد (شناخته شدن مساله یک قوم، مساله ملت را روشن می کند و این در مقابل فرضیه امت اسلامی است).

بهرام گفت...

مازیار وطن پرست، کاش لینک پیشبینی محمد قائد را بدهی. من گشتم در سایتش و ندیدم.
کاش دوستان وقتی به چیزی اشاره میکنند لینک مستقیم آن را هم بگذارند که این همه نگردیم و آخرش هم نیابیم

ناشناس گفت...

من برنامه فیتیله را دیدم و به نظرم توهین آمیز بود ولی یک سوال دارم و آن اینکه هر وقت توهینی به ترکها پیش میاد چه در مورد کاریکاتور سوسکها و چه اینبار، خود ترکها دخیل در کار بودند. باید اول بشینید ببینید چرا خودتون کمک میکنید به این تمسخر. احساس من این هست که یک عده از ترکها هستند که بقیه را داهاتی و عقب افتاده فرض میکنند.
در ضمن کامنت سعید را هم ترجمه فارسی کنید من که نفهمیدم چی گفته!

ناشناس گفت...

بقول ناصرالدن شاه ....در اینه خانه مبارکه نگاه مبسوطی به خودمان انداختیم ..و.. خودمان از خودمان خوشمان امد .تیمسار عزیز تمام حرفهایت دقیقا" حرف دل من بود. فقط وقتی گفتن این برنامه 24 ساله تولید میشه دارم شاخ در میارم .همانروزهای اول دوستان کامنت نویس گفتند قضیه بوداراست. اینکه گفتید ای کیو بالاتر از70درسیماجاندارد.راباطلا باید نوشت.چی بگم شما همه رو گفتید. ...اقای وطن پرست جان خودت لینک قائد رو بگذار . مرسی . ...داداش کوچیکه

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

سلام تیمسار جان عزیز
با پوزش از شما و خوانندگان وبلاگتان, بعنوان یکی از قدیمی های سیرک, انتقاد دارم از مطالب یک ماه گذشته وبلاگ "دلقک ایرانی".
دلقک عزیز محتوا دچار تکرار چند باره شده در یک محور نچندان کلی .مثال میاورم از چند مطلب اخیر, که جز فحش به خامنه ای و یک مورد حداد عادل و گنده کردن ملک سلمان فرتوت و وزیر خارجه زبونش, حرف اساسی و درمانی ندارد. یک مورد از هیات حاکمه عربستان, که با بمب های میلیون دلاری, نتوانستند جلوی شیعیان یمان بایستند . داستان منا که جای خود داشت برای درک عمق ناتوانی "خادمان حرمین" از مدیریت یک راهپیمایی. و الا کیست که نداند در عید قربان به دلیل ذبه هزاران قربانی, مکه تنها مشکلی که ندارد, سرد خانه است و ملک سلمانی که حتا نتوانست سوگند نامه پادشاهی را بدونه تپق های پی در پی به پایان برساند و زوال عقلی اش را بپوشاند, از نظر شما شده است رقیب خامنه ای در منطقه!؟ ان هم رقیبی که پیروز هم شده!.در ضمن تاختن به رامبد جوان و برنامه اش, از شما که شامه تیزی داری از تشخیص سره از نا سره بعید بود. این وبلاگ در نوع خود یک مرجع بود. امید وارم مرجع بماند.
با این حال هنوز مطالب شما را با ولع میخوانم و خواهم خواند. اول بدلیل جذاب نوشتن شما و دوم به امید تکرار مطالب نابی که قبلا از شما خواندم.

ناشناس گفت...

نقاشی که گذاشتی باز زن لخته که بابا .تو مشکل داریها .الان فیتیله چه ربطی داره به زن گل من گلی لخت .

Dalghak.Irani گفت...

مجید جان دلبندم آن نقاشی و آن پست مربوط به 5 سال پیش است و روال وبلاگ هنر ناب و نقاشی های کلاسیک و مدرن بود وتازه گذاشته نشده. من مشکل دارم تو که مشکل نداری چشم هایت را درویش کن!

ناشناس گفت...

فکر کنم تخ... ملت آذربایجان را همچون سایر ملت، سالهاست که کشیده‌اند. هم زبانشان همین دو هفته پیش بی شرمانه‌ترین چیزها را در مورد اعراب گفت، صدایی از ایشان در نیامد. اکبر عبدی را میگویم. اعتراض به این همه بدبختی و امر مهم در این کشور بماند!

ناشناس گفت...

دلقک جان شما از خامنه ای بد نگو و یادت باشه که باید عربستان همیشه بازنده باشه. وگرنه به حضرات برمی خوره.

ناشناس گفت...

کلا یادت باشه همیشه خامنه ای برنده هست و همیشه استکبار و ارتجاع در حال نابودی. این اصول رو رعایت کن تا خیر دنیا و آخرت نصیبت بشه و ولی امر مسلمین ازت راضی باشه.

مازیار وطن‌پرست گفت...

با پوزش از دوستی که سرگرگردان شد، م. قائد نوشتهٔ مستقیمی در اینخصوص ندارد، چنانکه ذکر شد ضمن اکثر مقالاتش تلگرافی اشاراتی می‌کند. دیروز که کامنت بالا را می‌نوشتم چندین مقاله‌اش را می‌خواندم و الآن دقیق نمی‌توانم رفرنس بدهم. اما مهم‌ترین مطلبش در مورد سپاه را در مقالاتی که ضمن توصیف دورهٔ احمدی‌نژاد و علنی شدن "چپو"ی منابع توسط سرداران نوشته، می‌توان خواند که این مقالات پیش از تحولات اخیر ایران نگاشته شده‌است.

ناشناس گفت...

با عرض معذرت این احساس بهم دست داد که شاگرد تنبل کلاس رابط بارگاه ملوکانه مقام گنده با سیرک هست و دستورالعمل نگارشی مورد تایید بیت را ابلاغ می کند.

مازیار وطن‌پرست گفت...

پاسخ محمد نوریزاد به یکی از خوانندگان:

سلام [...] گرامی
در پاسخ به دوستی که همین پرسش شما را داشت، گفتم: من خودم ترک هستم. با پدر و مادرم به زبان ترکی صحبت می کنم. با این همه ، فرو شدن به این همه حساسیت های قومی را درست و منطقی و فهیمانه نمی دانم. بسیار بسیار پیش از این که ما به جوک ها و طنزها و لهجه ها حساس باشیم، باید به حقوق مدنی خود و هم وطنانمان حساس باشیم. ما لخت بر زمین سفت نشسته ایم و دزدان لباس و دارایی ما را برده اند ما اما در عوض خشم و غضب خود را حواله ی رهگذری می کنیم که به لهجه ی ما بند کرده است. دوست من، ما غارت شدگان باید به اولویت ها بها بدهیم. حتی می توانیم با شوخی کنندگان دوست باشیم. این مشکل ریشه ای، سر به گذشته های دور سرزمین ما فرو برده است. صبور باشیم و به اطرافیانمان نشان ندهیم که نقطه ضعف ما تا کجا فرو کشیده است. گرچه این شورش ها می تواند بر آمده از بهانه ای باشد که خود بهانه چندان مهم نیست. مهم اعتراض و بیرون ریختن نفرت هاست به بهانه ی توهین. مردمی که هیچ مفری برای اعتراض ندارند، به کمترین بهانه ها سر بر می آورند. سپاس

مازیار وطن‌پرست گفت...

تمدن اسلامی یا بلوف بزرگ:
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-5e2c0eb559.html

مقاله‌ای از محمد جواد اکبرین

Dalghak.Irani گفت...

مازیار. فقط تیترها و مطالب ناب و تک و دور از دسترس خوانندۀ معمولی. حرف معمولی آدم های معمولی در دسترس علاقه مندان و پی گیران است و بیش از اندازه قیم مآبانه است در فشار روانی بخوانندگان که چه بخوان و چه نخوان. رعایتش مرا خوشحال می کند. یا...هو

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک جان، خوشحالی شما هم، خوشحالی ماست.

ناشناس گفت...

از: بیت مقام معظم رهبری
به: دلقک سیرک

مطلع گشتیم که اخیرا احترام ما را نگاه نمی دارید و گیر سه پیچ به ما می دهید. بعد از دادگاه میکونوس دست ما بسته شده و نمی توانیم آن گونه که تمایل داریم مراتب دوستی و مودت خود را به شما یا سر شما ابلاغ نماییم. اما همچنان راههای بسیاری برای رساندن پیام محبت آمیز وجود دارد. بنابرین هرچه سریعتر به وادی هنر و ادبیات بازگردید که ما خودمان هم شعرا را بسیار دوست می داریم و در حد توان آنان و مانند آنان را یاری می دهیم.

محرم الحرام 1432
سیدعلی خامنه ای

Unknown گفت...

خاک تو سرت که دنبال زبان انگلیسی هستی خااااک