1- در حالیکه خامنه ای نظاره گر بازگشت بی سرانجام و هر دم فزایندۀ جنازه های پاسداران کشته شده در سوریه است و زد و خورد داخل هیئت حاکمه به مجلس عزای دفترش نیز ارتقاء یافته است؛ ملک سلمان شاهد دیپلماسی هجومی و پیشروندۀ وزیر خارجۀ جدی و مصمم عربستان در پشت میز مذاکره با دو ابرقدرت امریکا و روسیه است. اخبار و رویدادهای مهم چنان زیاد و انباشته است که پرداختن به تک تک آن ها پست های متعدد و مستقلی را می طلبد و شوقی فزاینده. و من چون دومی را ندارم لذا اولی را هم وامی گذارم؛ تا نگاهی تلگرافی بیاندازم به وضعیت مهمترین مشکل ما مردم زندگی خواه ایران که ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است و امید به فروپاشی آن. بعبارت دیگر می خواهم این نوید را برجسته کنم که بنظرم می رسد ساختار ایدئولوژی مذهبی در ایران قبل از ساختار تحریم های بین المللی در حال فروپاشی است.
الف- در سیاست خارجی:
1- نامی بنام ایران از روی میز سیاست جهان حذف شده و دیگر کمتر رسانه و مدیای مهمی را می توان سراغ گرفت که ایران را جزء مهمی از بازیگران سیاست منطقه ای و جهانی بحساب بیاورند؛ و روی نقش مؤثر آن اظهار نظر بکنند. این هم طبیعی است به این دلیل که غرب مشکلش با ایران را با برجام حل کرده و برای وارد کردن ایران بمناسبات متعارف نقش منطقه ای (ناشی از جمعیت و فرهنگ و ژئوپولوتیک مهم ایران) منتظر بالا رفتن دست برندۀ روحانی در مقابل نقش مخرب خامنه ایست. و این مهم تا کنون بروز نیافته نه فقط بدلیل قدرت خامنه ای بلکه بیشتر بخاطر تذبذب رفتاری روحانی در خواستن هم خدا (خامنه ای) و هم خرما (منافع ملی). و بدیهی است که سیاست در دنیا جای جایزه دادن نیست و هر کسی فقط می تواند با کارت های موجود در دستش بازی کند برای برنده شدن. روحانی در حال سوزاندن همۀ کارت های برنده ایست که از وین گرفته بود و اگر بیش از این دیر کند ایران عزیز و برجام هسته ای تبدیل خواهند شد به "آش نخورده و دهان سوخته".
2- عکس های عادل الجبیر در کنار کری و لاوروف را که می دیدم. یاد خبر یا شایعۀ طراحی ترور چند سال پیش او می افتادم در امریکا هنگامی که سفیر عربستان بود در واشنگتن. و حق می دادم بخامنه ای اگر چنین قصدی داشت. زیرا مردی چنین صورت سنگی و نافذ نگاه و مصمم ژست می تواند و توانسته است خطر بالفعلی باشد و است برای تحقیر خامنه ای - متأسفانه ایران هم - چون او را در بین وزرای خارجۀ امریکا و روس - در قاب سوریه - در هیبت نفر اصلی تصمیم گیرنده تشخیص دادم و نه وزیر خارجۀ نظام قبیله ای عربستان که در حاشیه باشد و از سر ترحم و رودربایستی به مهمترین آوردگاه سیاسی روز جهان (تعیین سرنوشت اسد و سوریه) دعوت شده باشد. و راستش حق دادم به تندروان داخلی که عکس های عادل الجبیر و ظریف در کنار قدرت های درجه یک جهان را مقایسه کنند و حرص بخورند و مرثیه و نوحه بخوانند برای ابهت اتمی که از دست داده اند.
3- پوتین روس اما نقشش را دقیق بازی می کند برای تزار شدن مجدد روسیۀ قبل از انقلاب بلشویکی. او در حالیکه خودش را رفیق گرمابه و گلستان خامنه ای نشان می دهد اما در عمل محمد بن سلمان پسر پادشاه و وزیر دفاع عربستان را در مسکو می بیند و سهم خامنه ای می شود دیدار پوتین با علی لاریجانی آن هم در سوچی. و چه کسی است نداند رؤسای پارلمان های همۀ کشورها چرخ پنجم درشکۀ سیاستند و کسی آنان را جدی نمی گیرد. در سوی دیگر اما پوتین در حالی که بزبان لقلقه دارد که موضوع سوریه بدون ایران قابل حل نیست؛ در عمل وزیر خارجۀ عربستان را در آغوش می گیرد در مذاکرات مربوط به سوریه. و خامنه ای که جرأت ندارد بپرسد اگر پوتین راست می گوید چرا در کنفرانسی که ایران را دعوت نکرده شرکت می کند. جالب آنجاست که چون لاوروف در مقابل منطق عربستان حرفی برای گفتن ندارد مجبور می شود دعوت از ایران به مذاکرات گسترده تر در آینده را گره بزند به دعوت از مصر و اردن و لیبی و همۀ همسایگان سوریه. این یعنی اهمیت خامنه ای در حد حاشیه ای بر حاشیه هاست. تازه اگر ملک سلمان رضایت بدهد. منطق عادل الجبیر هم به این دلیل ختم کلام و بی پاسخ است که می گوید: "امریکا و روسیه ابرقدرت امروز و دیروزند و زور دارند و محق هستند در همه جا حاضر باشند. ترک ها که هم مرز سوریه هستند و هم مذهب و دیگران مثل مصر و اردن هم که هم مرز با سوریه هستند و هم عرب . هم سنی. من هم که مدافع منافع امت عربی هستم و نماد پیامبر اسلام و نصف سوخت و انرژی جهان را تأمین می کنم. و سؤال بی پاسخش را مطرح می کند: "لطفاً مدافعان دعوت از ایران بگویند چرا باید ایران هم جزیی از راه حل سوریه باشد؟ ابرقدرت است؟ عرب است؟ همسایۀ سوریه است؟ هم مذهب سوریه است؟ منافع ملی در سوریه دارد؟ و ... و خودش اضافه می کند که ایران مدعی است رهبر و محور مقاومت علیه اسرائیل است و از این منظر است که خودش را قاطی ماجرا می داند. در اینجاست که گوش های جان کری تا فیها خالدونش قرمز می شود.
4- بشار اسد: گفته ام و تشریح هم کرده ام که ایران خامنه ای هیچ کجای جهان متحد ایدئولوژیک ندارد و چند کشور نصفه نیمۀ همراهش هم متحدان سیاسی او هستند از جمله اسد و سوریه. متحد سیاسی هم مثل بند تنبان کوتاه می ماند که بمحض کمترین بوی عوض شدن معادلات سیاسی جبهه عوض می کند و بهمان شدتی که دوست بود دشمن می شود. اسد تا اینجای کار به این دلیل به خامنه ای آویزان بود که اولاً پوتین و روسیه حاضر نبودند عملاً پای کار بیایند و بیشتر از دور هیاهو می کردند. ثانیاً خامنه ای و احمدی نژاد و سپاه قدس هم ضد ایران بودند و هم ضد اسرائیل و هم نفت بشکه ای 120 دلار داشتند و هم تجربیات جنگی و سازماندهی های بسیج توده ای. اما حالا که پوتین مصمم پای کار است و قواعد بازی بین المللی را هم بلد است و بمب اتم دارد جهان هم او را برسمیت می شناسد معلوم است که اسد در کاخ کرملین برود و در آغوش پرقدرت پوتین غش کند؛ و اهمیتی هم ندهد که ایران هم بخشی از گفتگوهای سرنوشت سوریه باشد. زیرا حالا سخنگو و هوادار و مدافع گردن کلفتی مثل روس ها دارد.- توضیح اینکه مسافرت اسد بمسکو خیلی زیاد مهم و خطرناک و ریسک حداکثری بوده و پذیرفتن چنین ریسکی از سوی اسد اوج ارادت او به نقشه و وفای پوتین را می رساند. زیرا خروج یک رهبر شماره یک سیاسی از کشورش در حالیکه سه چهارم سرزمینش دست دشمنانش است و از اندرونی هم مطمئن نیست و راه ها و آسمان ها بشدت نا امن؛ ریسکی در حد انتحار سیاسی است. -
5- خامنه ای اما دچار مخمصۀ غیر قابل تردیدی شده است که اصل و اساس آن مربوط است به فروپاشی اسلام سیاسی در بین توده های مسلمان. من قبلاً هم گفته ام که نتایج افتضاح انقلاب های عربی و از آن مهمتر بروز و ظهور داعش در منطقه نقطه پایانی بود و است به عصر اسلام ایدئولوژیک و هر سری که داعش برید و هر انسانی که سوزاند در حقیقت سوزاندن امیدی بود که توده های محروم مسلمان و رهبران متعصب و متححجر و خشک اندیش مذهبی آنان به حکومت های اسلامی بسته بودند. زیرا جوانان و مردمانی که تا دیروز راه سعادت شان را در راه خمینی - عام است و هر رهبر اسلام سیاسی از ابتدای تاریخ مدرن را در بر می گیرد از اخوان المسلمین و بنا گرفته تا هر نوع اندیشۀ دین سیاسی اما خوب یا بد این خمینی بود که عمل سیاسی منجر به نتیجه را انجام داد - می جستند دو بخش شدند. حداقلی از آنان به داعش و گروه های سلفی پیوستند و در راه جهاد پای نهادند و در حال نابودی فیزیکی خود هستند دیر یا زود که دیرش هم زود خواهد بود. و اکتریت قریب به اتفاق شان که آواز دهل حکومت مذهبی در ایران را از دور خوش شنیده بودند وقتی با واقعیت عریان حکومت اسلام مواجه شدند؛ نه تنها خانه و کاشانه و موطن و وطن شان را وانهادند و فرار کردند. بلکه دارند تلاش مضاعفی می کنند برای هرچه بیشتر دور شدن از همۀ هویت های ملی و زبانی و قومی و قبیله ای و مذهبی و پناه بردن به دیار کفر و غرب. البته بودند هنوز اندکی از روشنفکران چپ پشیمان و نوستالوژیک در جهان عرب که سعی می کردند خودشان را با وجهۀ ضد غرب و ضد امپریالیستی خامنه ای گرم کنند. که سازش اجباری خامنه ای با غرب این وجهه را نیز از دست آنان ستاند. لذاست که خامنه ای همۀ اتوریتۀ میراث برده از انقلاب خمینی در خارج را وانهاده و کمترین - با تأکید به کمترین - امیدی به بازیابی آن ندارد و نیست. و اینکه می بینیم هنوز هم جنازه های پاسداران از سوریه برگشته را تشییع می کند فقط به این دلیل است که یتشبث بکل حشیش را ادامه دهد. و الا می داند که آویزان شدنش به موضوع سوریه و محور مقاومت از حیز انتفاع ساقط شده است و تنها دست آوردش جنازه های بیشتری خواهد بود از فرزندان ایران و سودی نخواهد بخشید. نگاه کنید به حسن نصرالله که بعد از سال ها در ملاء عام ظاهر شد و سخنرانی بیچاره ای کرد. زیرا او مطمئن شد که دیگر هدف ترور اسرائیل نیست و نخواهد بود حالا که حزب الله سپر انداخته و از توان تأثیر گذاری افتاده. در یک گویش متفاوت می توان اینطور گفت که تا قبل از مذاکرات هسته ای و ورود مستقیم پوتین به صحنه این اسد بود که آویزان خامنه ای بود برای بقا. اما حالا این خامنه ایست که آویزان شده از اسد برای در بردن آبروی خویش از مهلکه. بدیهی است که اسد هم ناراضی نیست از جنگجوهای فرستاده شده از سوی خامنه ای برای کمک به او. اما فرقش با سابق این است که اسد وامدار خامنه ای نیست و به سربازان و پاسداران خامنه ای بعنوان "کور از خدا چه می خواهد دو چشم بینا" نگاه می کند و هدیه. و نه فداکاری دوستی که باید در پایان نبرد قیمت فداکاریش را حساب کتاب بکند. البته این وضع هم زیاد طولانی نخواهد بود و خامنه ای در موقعیتی نیست که پاسداران را گوشت قربانی بیهوده کند. زیرا جو عمومی ایران و خانواده ها آمادگی پذیرش چنین حاتم بخشی از جوانان شان را ندارند. بهمین خاطر هم است که اولاً خامنه ای از اعزام گستردۀ سپاهیان پایور بسوریه امتناع می کند و شهدای حلب و ادلب و پالمیراس سوریه را مدافعان حرم - کدام حرم - نام می دهد و ثانیاً از اعزام نیروی زمینی ارتش ایران به سوریه خودداری می کند. چون ارتش ایران اگر هم روحیه و آموزش و انضباط لازم برای جنگیدن را داشته باشند! - با تعصب نظامی و تأسف ایرانی ام می نویسم این علامت تأسف را - این آمادگی را برای جنگ در خارج از مرزهای وطن ندارند. و ثانیاً جو عمومی ایران قابل توجیه و کنترل نیست برای جنگ علنی بیهوده در سرزمین شام.
6- می ماند نقش روحانی و نیروهای عرفی و سیاست داخلی. اما هم خسته شدم و هم با اینکه تلاش کردم کوتاه و موجز و بدون اشاره به جزییات بنویسم طولانی شد و هم نقش روحانی در ترکیب سیاست خارجی و داخلی توأمان و در یک قاب قابل ارائه و فهم و راه حل است. لذا ناچار سیاست داخلی و نقش روحانی می ماند برای مطلب بعدی - بزودی - و در اینجا سیاست خارجی را با این نتیجه گیری پایان می دهم که جمهوری اسلامی همۀ برتری ها و ابزارهای نفوذ خارجی در استراتژی مخرب خامنه ای را وانهاده و کمترین قدرتی برای بازی با دست پیشین را ندارد و باید طرحی نو در اندازد و استراتژی از نوع قدرت تمدن و جمعیت و هویت و موقعیت برتر ژئوپولوتیک ایران را اتخاذ و برجسته کند. شما امهات گفته ام را در ذهن خویش و با توجه بهمۀ اماره ها گسترش بدهید و بعمق برسید تا در پست بعدی مفصل بگویم که راه حل تغییر استراتژی آیا با خامنه ای ممکن است یا نه. و اگر آری یا نه چگونه خواهد بود عواقب هر یک از دو شق ماجرا. یا...هو
۱۰۱ نظر:
خیلی عالی
بی صبرانه منتظر بعدی هستم.
ارادتمند یزد
خسته نباشید؛ ممنون.
تحليل درست و زيبايي بود. اين روزها روحاني بسيار ساكت است و احتمالا سرگرم به كابينه اي است كه بر هم مي پرند. واقعيت اين است كه ادامه وضعيت اقتصادي فعلي بسيار خطرناك است. تحليل خامنه اي و هواداران اين است كه با وخامت اوضاع اقتصادي، كه خود هم بخاطر نا امن نشان دادن ايران براي سرمايه گذاران در آن مؤثرند، مردم از روحاني و اصلاح طلبان هم نااميد مي شوند و با يك انتخابات فرمايشي و كم شور، تيم شبيه جليلي يا حداد عادل يا هر كه متصل به بيت به رياست جمهوري بر مي گردند. اندك شورش هاي اقتصادي محتمل هم به گردن روحاني مي افتد و وارد سالهاي طولاني و تاريكي خواهيم بود كه ما ملت هم فرهنگ و اقتصاد را از دست داده ايم و حكومت هم دمدمه و كبكبه سابقش را. آزاري هم به آمريكا نمي رساند و آمريكا هم كاري به كارش نخواهد داشت. آينده ميان مدت را تاريك مي بينم.
تیمسار عزیز بسیار عالی
خستگی و بی حوصلگیت نبینم قناری.ممنون که می نویسید.
کرمانج
سلام بر تیمسار گرامی
بسیار دقیق نوشتید. اما یک سوال در اینجا مطرح می شود که اگر دوست داشتید در اینجا یا نوشته بعدی به آن بپردازید (و عجیب نکته حساسی است برای کل طرح تحلیلی شما). میان نقوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایدئولوژیک و موقعیت برتر ژئوپلیتکی و غیره ایران در منطقه خط فاصل دقیقی نمی توان رسم کرد. به خصوص که در این چهار دهه اینها سخت به هم آمیخته شده اند. حرکت کردن از یک الگوی قدرت برای ایران به دیگری به آن آسانی ها هم نیست. ممکن است از بین رفتن نفوذ جمهوری اسلامی در نهایت منجر شود به فروپاشی موقعیت ایران. من البته نه عشق ایدئولوژی دارم و نه ایران پرستم. نگرانی ام از آن جهت است که دود ضعف ایران به چشم مردم خود ایران و تمام منطقه خواهد رفت.
بنابر این بدون یافتن راه حلی برای تبدیل ایدئولوژی به عرف، که در متن جمهوری اسلامی از هر جهت (قانونی، ساخت سیاسی، فرآیند اقتصادی و ...) به نظرم ناممکن است، خوشحالی کردن از فروپاشی هژمونی جمهوری اسلامی شاید زودهنگام باشد. به هر حال با قدرت منطقه ای ممکن است حکومت عرفی به دست نیاید اما امنیت به دست می آید!
ایران دعوت شده برای گفت و گو در مورد آینده سوریه و بشار اسد!
http://www.radiofarda.com/content/f12-iran-invited-to-syria-talks/27330113.html
وزیر دارایی روسیه گفته است که اگر قیمت نفت در بازارهای جهانی در سطح کنونی باقی بماند، ذخایر ارزی این کشور تا پایان سال آینده تمام خواهد شد.
آنتون سیلوانوف، وزیر دارایی روسیه امروز سهشنبه ۲۷ اکتبر به نمایندگان مجلس این کشور گفت که کشورش باید خود را با واقعیات جدید اقتصادی تطبیق دهد.
اقتصاد روسیه امسال برای اولین بار از سال ۲۰۰۹ وارد رکود اقتصادی شده، اما میزان بدهیهای دولت پائین است.
ذخایر ارزی روسیه بالغ بر ۷۴ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
اندرو واکر، خبرنگار اقتصادی بیبیسی میگوید که ذخایر ارزی روسیه بر پایه درآمدهای نفتی و گازی این کشور طی چند سالی بود که قیمت نفت و گاز در بازارهای جهانی بالا بود.
خبرنگار بیبیسی میافزاید که با کاهش قیمت این محصولات، این ذخایر هم رو به اتمام هستند.
وزیر دارایی روسیه در سخنان خود هشدار داده است که زمان گرفتن تصمیمهای دشوار در مورد بودجه کشور در حال فرا رسیدن است.
روسیه به جز کاهش قیمت حامل های انرژی در بازارهای جهانی با تحریمهای کشورهای غربی بر سر الحاق اوکراین و حمایت از شورشیان در شرق این کشور هم روبهرو است. اعمال این تحریمها به اقتصاد روسیه لطمه زده است.
با این حال صندوق بینالمللی پول می گوید که کاهش رشد اقتصادی روسیه قبل از کاهش قیمت نفت و گاز و وضع تحریمها علیه این کشور آغاز شده بود.
این نهاد مالی میگوید که رشد اقتصادی روسیه امسال ۳ و ۹ دهم درصد کاهش خواهد یافت، اما سال آینده اندکی افزایش خواهد داشت.
آن لینک دعوت از ایران بگفتۀ مقام ناشناس؛ همان نقش حاشیه در حاشیه ایست که در متن مقاله گفته ام. تا آنجا از واکنش های اعراب وحشت دارند که مقام را ناشناس و دعوت را نیمه رسمی علنی کرده اند تا جای مانور بعدی باقی بماند. ضمن اینکه هر جلسه ای بدون ان چهار تصمیم گیرندۀ اصلی (روس و امریکا و ترکیه و عربستان) نوعی رایزنی و مشورت با عناصر نخودی است و نه تصمیم گیرنده. البته بستگی هم به این دارد که ایران - اگر در همین حد هم دعوت شد - بتواند از فرصت استفاده کرده و از مواضع ایدئولوژیک توبه کند تا بتواند از حاشیۀ فرعی به حاشیۀ اصلی منتقل شود. تازه باید خامنه ای دومین جام زهر هم بنوشد و مجوز مذاکره با امریکا را صادر کند در موضع غیر هسته ای. یا...هو
خامنه ای در خارج هر چقدر هم ضعیف بشه در داخل همچنان چاقوش می بره. روحانی وضعیت رو در حدی که اقتصاد سرپا باشه نگه می داره و حکومت خوشحال می مونه که با وجود نفت 50 دلار اوضاع از کنترل خارج نمیشه و اصلاح طلب ها هم دل به نورمالیزاسیون خوش می کنن و چشم به دو افق عروج ملکوتی (!) آقا و انتخابات 1400 نگه می دارن. فقط این وسط می مونه یه سری اتک و پاتک گروه ها و جناح ها توی سیاست داخلی و فرهنگ به هم که اون هم معمولا در یه حد مرضی الطرفین مایل به محافظه کاران حل و فصل میشه. خلاصه اگه خامنه ای فوت نشه (تنها اتفاقی که می تونه شاید یه تکون جدی باشه) تا 1400 اوضاع همینه. پس تیمسارجان الکی دهن ملت رو آب ننداز که آی خامنه ای داره ال میشه و خامنه ای داره بل میشه.
ادعاهای روزنامه النهار ؛ درباره اختلاف نظرهای ایران و روسیه برسر بشار اسد و جنگ
مسكو و تهران حرف یکسانی در برابر جنگ جاری در سوریه نمی زنند!
ایران نسبت به سرنوشت اسد نگران است و شاید حاضر باشد برای جلوگیری از سقوط او حتی سر پوتین را هم به باد دهد. کسانی که سفر بشار اسد به مسكو را پیگیری کردند متوجه شدند که بشار اسد در کاخ کرملین تنها ظاهر شد که نشان می دهد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه می خواهد از بشار اسد...
کد خبر: 54318 تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۵ ۰۱:۴۸:۵۸ 2015/10/27 01:48:58
مسكو و تهران حرف یکسانی در برابر جنگ جاری در سوریه نمی زنند!
این یادداشت صرفا جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده و به معنای تایید آن از سوی زمان نیست.
آن چه درباره سفر ناگهانی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه به مسكو نوشته می شود بازگوكننده مواضع ایران نیست، همچنین نشان می دهد که مسكو و تهران حرف یکسانی در برابر جنگ جاری در سوریه نمی زنند. کسانی که سفر بشار اسد به مسكو را پیگیری کردند متوجه شدند که بشار اسد در کاخ کرملین تنها ظاهر شد که نشان می دهد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه می خواهد از بشار اسد حرفی را بشنود و حرفی را به او بگوید که به گوش تهران نرسد.
از سوی دیگر ولادیمیر پوتین که درگیر جنگ مستقیم در سوریه شده است، می بیند که نیروهای اسد و نیروهای ایران در میدان نبرد آن امیدی که از آنها می رفت را تا کنون نتوانسته اند برآورده کنند. با وجود این که ایران و روسیه و سوریه یکی از هوا دیگری از زمین حملات خود را آغاز کرده اند و اتفاقا به کمک هم پیشروی هایی نیز به دست آورده اند اما از آن سو مخالفان سوری نیز پیشروی هایی داشته اند که نشان می دهد جنگ آن طور که ولادیمیر پوتین انتظار داشت، پیش نمی رود. از این جا است که می توان گفت که با وجود همكاری میدانی و اطلاعاتی ایران با روسیه و سوریه و اتخاذ مواضعی نزدیک به مسكو و دمشق سفر بشار اسد به مسكو ناگهانی انجام شد و نمی توان گفت که صرفا یک سفر ساده بود و انتظارات ایران را برآورده کرده باشد.
در حالی که امیر عبداللهیان، معاون امور عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در سفر خود به لندن می گوید که روابط ایران – روسیه "ادامه دار و استراتژیک" است و هم زمان صحبت از پیشنهاد ایران به روسیه برای مشاركت در پروژه هایی به ارزش 28 میلیارد دلار زده می شود، روزنامه ایرانی "اطلاعات" می پرسد: "...آیا روسیه به بازی ادامه می دهد یا به محض این که تضمینی برای منافعش در منطقه به دست آورد فورا خود را از بازی کنار می کشد؟"
آن چه بر سوء ظن ایران بعد از خروج هواپیمای بشار اسد از مسكو افزود، تماس های فوری ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه با رهبران سنی خاورمیانه به ویژه عربستان و ترکیه و مصر و اردن بود، در حالی که کرملین هیچ تماسی با تهران نگرفت. کما این که شاهدیم مواضع عربستان که در مذاكرات وین حضور داشت و از زبان عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان تكرار شد، حتی بعد از سفر به مسكو تغییر نكرده است و همچنان می گوید: "جنگ در سوریه پایان نمی یابد مگر با خروج بی قید و شرط اسد از سوریه."
هم پوشانی منافع روسیه با غرب با منافعش با ایران وارد مرحله سختی شده است. بعد از آن که سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه تلاش کرد که طرف های مذاكره کننده در وین را راضی کند که تهران هم به جمع این مذاكرات بپیوندد، روشن شد که تلاش های او نتیجه ای در بر نداشته و تنها توانسته چهره ای متفاوت از بشار اسد نشان دهد و بگوید: "اسد آمادگی گفت وگو با مخالفان مسلح را دارد." اما این اظهار نظر که از زبان پوتین بیان شد، تاثیر منفی بر مذاكرات وین داشت. تاثیری که مسكو بعد از آزادی 70 گروگان در غرب کركوک عراق از میدان نبرد جاری در این کشور از زبان واشنگتن شنید: "ادعا دارید برای مبارزه با داعش آمده اید اما نتوانسته اید تا کنون کاری کنید. در حالی که ما وارد میدان شدیم و برای نخستین بار در رویارویی زمینی با داعش موفق به انجام نخستین عملیات خود در میدان عمل شدیم."
اگر تا دیروز اتفاقات ناگهانی را ولادیمیر پوتین رقم می زد ممكن است این بار همه چیز تغییر کند و این بار او شوكه شود. شیوه خروج بشار اسد از سوریه به مقصد مسكو در چند روز پیش می تواند این پیام را هم بدهد که شاید روزی برسد اسد در صورت نیاز مشابه همین سفر را انجام دهد و برای همیشه دیگر برنگردد. این مساله ای است که ایران از آن نگرانی دارد و شاید حاضر باشد برای جلوگیری از وقوع آن سر پوتین را هم بر باد دهد.
منبع: النهار /
در آخرين تحولات، رژيم ايران به کنفرانس وین که روز جمعه گذشته اول آبان با شرکت وزیران خارجه چهارکشور آمریکا، روسیه، عربستان و ترکیه تشکیل شده بود دعوت نشد. این کنفرانس با ارزیابیهای متفاوتی خاتمه يافت و برخي ارزيابي ها شکست و برخي ديگر بدون نتیجه و برخی همچون جان کری آن را سازنده توصیف کردند. عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان نیز با ارزیابی مثبتی از این کنفرانس گفت اختلاف ما تنها بر سر زمان رفتن بشار اسد بود. اما رژیم که قبلاً در محور جبهه نجات بشار اسد بود و طی چهارسال و نیم جنگ داخلی سوریه نقش تعیینکنندهیی علیه مردم سوریه بازی میکرد، در کنفرانس وین حضور نداشت؛ این بهمعنی آن است که رهبری این جبهه از دست رژیم خارج شده و روسیه، بهعنوان قدرت برتر، عملاً این جبهه را نمایندگی میکند و با توجه به رقابتی که از قبل بین روسیه و رژیم ایران در سوریه وجود داشت، سیاست روسیه مبنی بر کنار گذاشتن رژیم از معادله سوریه، دارد پیش میرود. این موضوعی است که برخی ناظران و رسانهها نیز بر آن انگشت گذاشته و با اشاره به تفاوتهای آشکار منافع رژیم ایران و روسیه در سوریه، بهعنوان نمونه نوشتهاند: «پوتین در ملاقاتش با بشار اسد نه تنها کمترین اشارهیی به کمکهای عظیم رژیم ایران به بشار اسد که از سال 2011 تا کنون جریان داشته نکرد، بلکه بهطور نیشداری گفت سوریه بهتنهایی و روی پای خود بوده است» (روزنامه والاستریت ۳۰/۷/۹۴).
در تحولي ديگر مصر به عربستان در مورد بحران سوريه نزديك شد. سفر وزیر خارجه عربستان به قاهره و شركت در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک بین عادل الجبیر و سامح شکری روز یکشنبه 3مهر در قاهره هر دو وزیر اعلام کردند که اختلافی بین قاهره و ریاض وجود ندارد و هر دو دولت دارای موضع مشابهی در مورد سوریه هستند و مشخصاً تأکید نمودند که عربستان و مصر جایی برای بشار اسد در آینده سوریه نمیبینند.
این تحول از این جهت با اهميت است که پيش از اين مصر از ورود روسیه به جنگ در سوریه، حمایت کرده بود و رژيم ايران و جبهه نجات بشار اسد روي اين شکاف و نزديكي سياست مصر با روسيه خیلی حساب كرده بودن. لاوروف وزیر خارجه روسیه روز جمعه اول مهر در کنفرانس وین، اعتراض کرد که چرا ایران و مصر که کشور تأثیرگذار منطقه هستند در این کنفرانس حضور ندارند.
نکته مهم این است که الآن در جبهه سوریه، عملاً روسیه دست بالا را پیدا کرده است و در واقع قالی را از زیر پای رژیم در سوریه کشیده و آن را به حاشیه رانده است.
این احتمال که مانند افت و خیزهای چند سال گذشته، رژیم ايران بتواند با افزایش نیرو در سوریه و به تبع آن، با بهدست آوردن موفقیتهای میدانی، صحنه را به نفع خودش تغییر بدهد، بسیار بعید است. رژیم بهلحاظ نظامی در بنبست است و به همین علت هم دست به دامن روسیه شد. ولی در عمل، ورود روسیه و آن همه بمباران کاری از پیش نبرد. از نظر سياسي هم در سوریه قافيه را باخته است، حتی اگر پیروزی نظامی محدودی هم بهدست آورد، صرفاً تاکتیکی و کاملاً ناپایدار خواهد بود؛بنابر اين رژيم ايران در سوريه دچار يك بنبست سیاسی است؛ نه قادر است رژیم اسد را بهرغم هزینههای دهها میلیاردی که تا کنون صرف کرده در قدرت نگهدارد و نه جایگزینی برای آن دارد. آيا با اين وضعيت و سرنوشت مستشاراني ! كه گله اي روانه جهنم ميشوند رژيم ايران با یک جام زهر دیگر مواجه است؟ تاثيرات اين جام زهر چه خواهد بود و تفاوتش با جام زهر وين چيست؟
بسیار مو شکافانه، احسنت بر شما معلم گرامی.
حیرون.
دستمریزاد، نحلیل خوبی بود.
من نیت را می گذارم روی اصالت نام و عرض می کنم:
مرسی دکتر قاضیان عزیز. شما مرجع بدون چون و چرای فهم و حس من هستید و از دلگرمی تان بال در می آورم. مرسی. یا...هو
اين طرز دعوت شدن بدتر از دعوت نشدن بود ، اينكه جان كري با عربستان چونه بزنه و روسيه براي تقويت موضع خودش در كنفرانس اصرار دارد كه ايران را بغل دست خودش بنشاند ، دعوتي مفيد نخواهد بود ، در حال حاضر خامنه اي نه مي تواند با يك هيئت بلند پايه و ورزيده شركت كند ، نه مي تواند دعوت را رد كند ، چون با خرج فراوان طي چند سال گذشته ، عملا كنار گذاشته شده است ، فرض كنيم معاون ظريف هم شركت كرد ، سر رفتن بشار اسد هم به توافق نرسيدن و مذاكرات شكست خورد ، بازهم بازنده اصلي دو كشور تحت تحريم ايران و روسيه هستند، دو كشوري كه در شرايط بد اقتصادي قرار دارند و قدرت چانه زني كافي را ندارند ، درست مثل مذاكراتي كه سر برنامه هسته اي جمهوري اسلامي در جريان بود ، پايان مذاكرات آينده سوريه هم فرجامي مثل برجام خامنه اي خواهد داشت ، از جهتي به نفع خامنه اي بود كه اصلا دعوت نشود ، نكته ديگري كه به نظر بنده ، بقاي بشار اسد را براي خامنه اي مهم كرده و مي كند ، پيغامي ست كه خامنه اي از روز اول مي خواست به مردم ايران بدهد ، اينكه مردم ببينيد كه ما اگر اراده كنيم ، شما نمي توانيد با اردو كشي خياباني امثال من و بشار اسد را بركنار كنيد ، خلاصه من بن علي يا قذافي نيستم ، اگر لازم باشه سوريه را ويران ، مردم را آواره و از كشته پشته مي سازم ، تا بشار اسد بماند ، اين سرنوشت شما و ايران است اگر صدايي از شما بشنوم ، وقتي در ايران گفته مي شد بعد از بشار اسد نوبت خامنه اي ست ، تاوان اين حرف را مردم سوريه دادند ، سقوط بشار اسد براي خامنه اي كه خود را در محاصره نفرت اكثر ايرانيان مي بيند ، بسيار سخت است ، اگر عربستان و امريكا روي موضع خود مبني بر رفتن بشار اسد ايستادگي كنند ، شاهد برجامي ديگر براي خامنه اي و ارباب پوتينش خواهيم بود .
جناب دلقك گرامي ، آيا رفتن بشار اسد تأثيري بر مناسبات داخلي ايران دارد ؟ قبلا در مورد نفع ماندن بشار اسد براي سوريه نوشته بوديد ، لطفا در مورد نفع يا زيان ايران ( نه جمهوري اسلامي ) به خاطر ماندن يا رفتن بشار اسد اعلام نظر بفرمائيد
http://dalghakirani.blogspot.co.uk/2012/12/blog-post_20.html
کبک پخته. تو عوض اینکه پخته شوی جزغاله شده ای و داری هارتاران پاتاران می گویی. مواظب باش که دعوایمان نشود مثل اوایل آشنایی مان. البته چرت پرت تو از نوع چرت و پرت نیست. زیرا احتمال فرصت سوزی روحانی خیلی بالاست. اما به یک دلیل مهم اشتباه کرده ای. تو که با آیدی کبک پخته بنا را براین گذاشته بودی که از زبان خامنه ای و هوادارانش پاسخ نوشته های مرا می دادی و خوب هم بود گاهی کاملاً بهدف ی زدی که من و ما منتقدان و مخالفان عددی نیستیم بعد از مدتی نتوانستی نقشت را ادامه بدهی چون از موضع خامنه ای قابل پاسخ دادن نبود وقایع روز و نوشته های من. لذا ماسک انداختی و مستقیم از موضع نه موافق خامنه ای و حکومت بلکه از موضع منتقد و مخالف نوشتی مثل همین کامنتت در این پست. علتش را هم گفتم به این دلیل بود که خامنه ای ضعیف شده بود و پاسخ های از نقش او قوت و استدلال لازم را نداشت و ندارد. اینجا هم این اشتباه رااز آنجایی مرتکب شده ای که خامنه ای را در موضع قبل از برجام و پولدار و بی سر خر داعش ثابت فرض کرده ای و گفته ای که نه خانی امده است و نه خانی رفته است. در حالیکه متغیر برجام که خودش به اندازۀ کافی معادلات را بهم زده است از آن مهمتر ظهور عربستان و ملک سلمان مهاجم و کنشگر است بجای عربستان واکنشگر و محافظه کار و بیعمل. خامنه ای و روحانی اگر هم بخواهند رویای تو گفته را پیاده کنند نخواهند توانست چون عربستان عین اجل معلق در منطقه بالای سرشان است و خواب از چشمان شان ربوده. لذا جمهوری اسلامی در حال حاضر کنشگر قبل از برجام و ملک سلمان نیست که ریتم را خودش تعیین کند. الان ریتم را عربستان تعیین می کند و خامنه ای و روحانی یا باید بازی کنند و یا از بازی حذف می شوند. پس کابوست نقش بر آب است آسوده باش و نا امیدی تزریق نکن و خودت هم نقشۀ خودکشی ات را بگذار کنار هر چند که عرضۀ خودکشی هم نداری و بعد از اینهمه اعلان دارم خودم را می کشم هنوز نفس می کشی و امیدت را از دست نداده ای. در ضمن این یک آموزۀ روانشناسی است که وقتی می خواهی بهدفی برسی ابتدا باید هدف را در ذهنت محاصره کنی و چنان تمرکز کنی و بفشاری بهدف تا در عمل و بیرون از ذهنت اتفاق بیفتد و حتماً اتفاق می افتد. یا...هو
اما الف. نظرم را خواهم نوشت در پست بعدی لذا اینجا بحثی نمی کنم اما یک پاسخ شخصی بتو هم می دهم. روزی که در یکی از پست های اخیر کامنت گذاشتی و مطلب مرا با صفت "مشمئز کننده" نواختی. اعتمادم را بتو از دست دادم و دوستی ام با شما بپایان رسید. چون من بدلیل خالی بودن از نفرت و نثر ادبی ام حتی اگر دشنام و بد و بیراه بنویسم طوری نمی نویسم که مشمئز کننده باشد تا چه رسد به تحلیل سیاسی جدی که قول داده ام مهمل ننویسم و نمی نویسم. لذا اعتمادم را بشما از دست داده ام و حتی کمی هم مشکوکم که با هدف و آگاهانه می نویسی برای القای "ترس از تحلیل هایم را". زیرا حدیث نفست همیشه ترساندن از امنیت فیزیکی و هرج و مرج است و مرتب هشدار می دهی که موافق ایدئولوژی و خامنه ای و ایکس و وطن و ... نیستی اما اگر آن شود که من می گویم امنیت چه می شود تا مخاطب بترسد از امید بتغییر رادیکال. بهرحال اگر شکم بیخود باشد و تو در دور و بر چهل سالگی چنین محافظه کار و ترسو باشی واقعاً متأسفم. چون من که در این وبلاگ مقدرات دنیا را دیکته نمی کنم. من دارم پازل وقایع را می چینم و نقشه را نشان می دهم پس لزومی به ترس از تحلیل من که سهل است بلکه از هیچ تحلیل دیگری هم نیست. چون واقعه در روی زمین واقعی اتفاق می افتد و خوب و بدش تصمیم سیاستمداران شجاع یا احمق است. پس این همه جنگ ها و خرابی ها و نابودی ها در طول تاریخ چگونه پیش امده بخاطر تحلیل یک وبلاگ نویس. نه بلکه همه فقط بخاطر اشتباه و حماقت سیاستمداران بالفعل بوده است و بس. پس نگران نباش خامنه ای از حماقتش دست برندارد اتفاق های خوبی خواهد افتاد که نا امنی جزو اولویت هایش نیست. یا...هو
خامنه ای فقط یک راه دارد که این جنگ را ببرد .و این بسته به این است که چقدر سوریه برایش مهم است.آن یکراه این است خیلی سریع و رادیکال گیج کننده تغییرات رادیکال در کشور بکند وگرنه جمهوری اسلامی و ایضا خودش دفن خواهند شد . آن یکراه آشتی با جوانان است .اتفاقا پر مغز ترین قسمت این پست پاراگراف آخر بود .خامنه ای باید ظرف مدت خیلی کوتاهی کارهای خیلی عجیب بکند .
۱.پرچم ایران را به حالت شیر خورشید برگرداند
۲.قوانین اسلامی و حجاب را ملغی کند
۳.آزاد سازی اقتصادی را انجام دهد و فرمان اقتصادی را از دست روحانی فشل بگیرد
۴.در یک جلسه بی تکلف با جوانان واقعی با لباسهای متعارف در همان حسینیه امام خمینی راحت گفتگو کند و بخندد از همان دست جکهایی که او در آن استاد است با جوانان غیر ایدیولوژیک بیان کند .
۵.با شیمون پرز و نه نتانیاهو صحبت کند
در صورت اجرای موارد فوق به صورت سریع و پر دامنه افکار عمومی دنیا و لاجرم سیاستمداران به دنبال ایران می آیند و تزار روس و خلیفه حجاز تنها وامانده میشوند .
حتما میپرسید این موارد در ارزوهای توست مگر شاه فقید از گور در اید و الان سال ۵۵باشد ولی خامنه ای و هر مقام دیگری که در راس امور است دیر یا زود اینکارها را باید انجام دهد و میدهد چون مولفه های قدرت الان به این سمت و سو میباشد و این جریان پرقدرت همه را با خود همراه میکند .
من دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی ام. همه حرفام که به زبون ساده میگم پشتش فکت و تئوری و گزاره علمیه. در تحلیل نهایی در حالتی به جز حمله نظامی خارجی مثل حمله آمریکا به عراق نقش عوامل خارجی در برآمدن یا برافتادن یک حکومتگر در حد کاتالیزوره. چیزی که اصله و تعیین کننده ست همیشه عوامل داخلی و در راسش وضعیت و ترکیب نیروهای اجتماعیه. حکومت خامنه ای به طور جدی تضعیف شده. مشروعیت حکومت در سطح پایینیه، کارآمدیش دچار نقصانه جدیه ولی اولا در ذهنیت جامعه آلترناتیو مشخصی نداره و دوما به فرص یک تصویر مشترک از حکومت مطلوب هیچ نیروی اجتماعی قدری وجود نداره که بخواد مبازه بکنه. حکومت قاجار خیلی ضعیف بود. نه بوروکراسی داشت نه ارتش ام 150 سال حکومت کرد. خامنه ای هم به وسیله احمدی نژاد طبقات و نیروهای اجتماعی ای که در دوره هاشمی و خاتمی پدید اومده بودن در هم شکست. الان هم که ضعیفه جامعه هم ضعیفه. حکومت ضعیف میتونه بر جامعه ضعیف حکومتش رو ادامه بده. از براندازی که به راحتی با اتکا به اینکه بحران سلطه مثل اواخر شاه نداره و نیروهای نظایش هم وفادارن و در حدی پول داره بهشون بده که وفادار بمونن مشکلی نداره و جلوگیری میکنه. نیروی اجتماعی براندازی هم وجود نداره. اینا رو که خودت هم میدونی و لازم به گفتن نیست. میمونه برای خامنه ای خطر اصلاح طلبها و استحاله. اصلاح طلبها رو الان خیلی راحت دور از بازی نگه میداره. خود اصلاح طلبا الان برای مجلس میگن رد صلاحیت خواهیم شد. مجلس بعدی روحانی چی ها و لاریجانی چی ها فقط وزن شون بیشتر میشه و پایداری قلع و قمع میشه. وضع اقتصاد هم انقدر حاده و حالا حالاها زمان میبره درست بشه که مجالی برای دنبال دموکراسی و آزادی این چیزها نمیمونه. استحاله رو هم خامنه ای در حدی که موفقیت پروژه استحاله طلبها به عمر خودش نرسه کند میکنه. دولت توی دو سه ال پیش رو فقط باید هی زور بزنه و گاز بده بلکه ماشین اقتصاد حالا که جلوی انفجارش رو گرفته چرخاش از توی گل دربیاد. چالش حکومت یکی میمونه بالا رفتن توقعات بعد برجام که کم کم حکومت به عدم تحققشون یا سرمی تحقق پیدا کردنشون مردم رو عادت میده و این در باغ سبز بعد برجام بیشتر برای روحانی شر میشه تا حکومت. یکی دیگه هم بی اعقتادی نسل های جدید و بالا رفتن ضریب نفوذ تجدد و مدرنتیه و سکولاریسم و غیره توی خصوصا نسل جوونه که خب اینا در کوتاه مدت (کوتاه مدت توی جامعه شناسی سیاسی پنج سال ده ساله) چالش جدی ای نیست. به خصوص که حالت انفعالی و خزنده داره و مثل بالا رفتن ضریب نفوذ چپ گرایی توی دهه چهل و پنجاه به خاطر ماهیت فعالانه شون اثرات و تبعات آنی نداره. نهایت تاثیر این گرایشات با توجه به وضعیت انفعالی جامعه اینه که این آدما تازه اگه کرشمه نیان و نگن مشارکت انتخاباتی نمیکنیم اینه یه رای به امثال روحانی و ظریف و جهانگیری و عارف با هزار ناز و ادا بدن. توی سیاست خارجی هم حامنه ای یه حوزه هایی برای الدرم بلدرم هاش و مصرف کردنش توی سیاست داخلی پیدا میکنه. عربستان هم به زودی مشکلات داخلی انرژیش رو میگیره و سیاست خارجیش دوام و ثباتی نخواهد داشت. جامعه ایران الان یه جامعه اتمیزه با طبقه متوسط له شده ست که اگه حکومت هر چقدر هم ضعیف زیادی حماقت نکنه راحت تا چند سال دیگه میتونه بر خر مراد سوار باشه. در نتیجه خامنه ای این آخر عمری رو هم بر خر مراد سوار خواهد بود.
اصلا سواد سیاسی ندارم اما رابراه منتظر مطالب جدیدتون هستم!
وجود مناسبات و بده بستان های عالم سیاست رو نوشته های شما برام قابل درک کرده..!
تندرست و کامروا باشید!
تیمسار گرامی
ممنونم و مشتاقانه در انتظار تحلیل بعدی شما هستم. اما چون پاسخی شخصی دادید من هم یکی دو نکته بگویم:
1. از اینکه واژه «مشمئزکننده» باعث رنجش شما شده خوشحال نیستم. شاید با توجه به کسوت شما و احترام بزرگتر بهتر بود تعبیر ملایم تری را انتخاب می کردم. اما برای اطمینان دوباره مطلب مورد اشاره شما را مرور کردم و متاسفانه همان احساس قبلی را نسبت به آن داشتم، حالا با واژه هایی ملایم تر! به هر حال من معدود سایت هایی را روزانه چک می کنم. آنهایی را که نویسندگانشان مسائل را درست و در عمق می بینند و تحلیل صد تا یک غاز بار مخاطب نمی کنند. سیرک شما یکی از آن سایت ها است و نه تنها من بر شما منت و حقی ندارم، بلکه شما منتی بر من دارید از جهت خط تحلیلی درستی که می توان آن را به کار برد در جاهایی، و به کار می برم و ممنونم. اما به طور طبیعی پس از خواندن متن، اگر حال و حوصله داشته باشم که کمتر دارم (فکر نمی کنم در طول این سالها بیشتر از ده کامنت تا به حال گذاشته باشم) نکته ای را می نویسم، گاهی کیف می کنم و به هیجان می آیم و آفرین می گویم و اگر بدم بیاید آن را با صریح ترین واژه هایی که در لحظه به ذهنم برسد می نویسم. به نظرم این حق را برای خوانندگانتان قائل باشید. مستقیم، رک و بی رودربایست و البته نرنجید. به هر حال...
2. در مورد سلب اعتماد هم متاسفم، اما خب مختصات فضای مجازی و طبیعت شخصی ام باعث می شود که نتوانم کاری برای آن انجام دهم. راستی هم مهم نیست، نه برای من و نه البته برای شما در بین هزاران خواننده. نه من شما را به راستی می شناسم و نه شما مرا که که هستم و کارم چیست و غیره. البته اعتماد میان همین نام های تهی هم مهم است و عامل مفاهمه موثر است و امیدوارم باشد. اما اگر نباشد جز تاسف نمی توان کاری کرد.
3. در مورد ترسو بودن و القای وحشت از تغییر هم باز متاسفم که چنین احساسی از نوشته هایم به دست می آید. درباره سنم کمی دست بالا گرفته اید! اما به تجربه مستقیم خودم و افرادی که با آنها کار کرده ام و البته اندک مطالعه تاریخی که دارم به یک نتیجه رسیده ام. این نتیجه خط تحلیلی من است و همه چیز را مطابق آن می بینم. بسیار دوست دارم که این تحلیل نادرست باشد اما تا به حال نقضی پیدا نکرده ام. اینکه اولویت اصلی در این منطقه نه سیاست است و نه اقتصاد و نه ... بلکه امنیت است. اگر امنیت نباشد، جان و مال و زندگی مردم به باد می رود (که از هر چیزی مهمتر است) و بدتر اینکه اندک زمانی بعدتر، فردی می آید و به نام ایجاد امنیت همه را خفه می کند و مردم هم پشت او در می آیند و می شود آنچه صدها بار شده است. می توانم ده ها مثال بزنم برای این مدعا. بنابر این من ترسو نیستم (البته بودن و نبودنش هم اهمیتی ندارد!) و تشنه یافتن مثال نقضی برای این تحلیل. برای همین از شما پرسیدم و البته با توجه به ساختار ایران، چندان خوشبین نیستم که از این بازی آبی گرم شود.
4. در مورد ترس از تحلیل شما هم به شخصه ترسی ندارم! نه منفعتی درون حکومت دارم که نگرانش باشم و نه با هر تغییری منافع تازه ای پیدا می کنم. شما تحلیلی نوشتید و من هم نقد و پرسشی به آن. اگر مطالب مرا «مشمئزکننده» می یابید، بفرمایید تا ننویسم یا خیلی ساده کامنت را تایید نکنید. البته از چنین اتفاقی خوشحال نمی شوم ولی خب چاردیواری اختیاری است دیگر!!
باز هم ممنونم
الف. قانع شدم. توضیحت روشنگر و صمیمی بود.
کبک پخته کامنتت قابل انتشار نبود. یکی بخاطر قمپز تحصیلاتی که خواننده را به پیش داوری تأییدگر هول می دهد. دوم بخاطر مقایسه و منفی بافی تاریخی که بدلیل فراوانی منفی باف های خود حکیم پندار در جامعۀ فعلی و اینکه فکر می کنند هرچقدر جمهوری اسلامی را پایدار معرفی کنند نفرت را زیاد و مردم را راضی به شورش و انقلاب می کنند - البته شما خودت جزو این دسته نیستی. منظورم لحن منفی کامنتت است - و باعث خوشحالی آدم های مأیوس و بیچاره ای - خودت هم جزوشان هستی - که گمان می کنند نا امید کردن مردم هنری است که خداوند در وجودشان ودیعه نهاده می شود با عذر خواهی و تأسف حذفش کردم. در ضمن تو که جای دیگر گفتی دکترایت را گرفته ای و کار پیدا نمی کنی. تا جاییکه بچه ها ملی ناراحت شدند و پیشنهادات مختلفی دادند. اما در کامنت حذف شده ات نوشته ای که دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی - چنین گرایشی در دانشگاه هست! نمی دانم - هستی. پرسش شخصی است و می توانی پاسخ ندهی. یا...هو
اقای الف توضیحا تت شاید برای دلقک کافی بود.(از نظر عذرخواهی) اما بگذار روشن ات کنم که در خصوص امنیت که متا سفانه رژیم ملا ها هم روی ان خیلی مانور داده و دودی در چشم مردم می کنند.در بلوک بندی سلسله مراتب نیازمندیهای بشر از نظر ابراهام مزلو روانشناس بزرگ از پنج مر حله بلوک دوم را به خود اختصاص می دهد.و ان هم بعد از رفع عطش و غذا.یعنی شما فقط دنبال رفع عطش و غذا و امنیت در جامعه می گردی؟ چیز های دیگر برایت مهم نیستند؟ یا جامعه ایران را و ایرانیان را خیلی عقب افتاده و منگل حساب کرده ای؟ ممنونم جواب دهی.
راستی یادم رفت راجع به امنیت هم توضیح دهم. امنیت در ایران وجود ندارد. مطلقا.امنیت شغلی.امنیت اقتصادی.امنیت دادگستری... ووووتنها امنیتی هم که وجود دارد بطور نسبی نسبت به غالب کشور های همسایه(علی الحساب) به لحاظ بمب گذاری بهتر است.از کدام امنیت حرف می زنی؟ منظورت امنیتی نیست که در امریکا و انگلیس و .. وجود دارد که؟
چقدر سطح نظرات رفت بالا آدم خجالت میکشه دیگه نظری بده، یادش به خیر وقتی فقط ما بی سواد ها می خواندیم و عریان بودیم الان باید حجاب کنیم برای این خوانندگان.
به قول دلقك آقاي خامنه اي جام زهر دوم را هم را برداشته و سر قضيه سوريه حاضر به مذاكره با آمريكا شده آن هم با فرستادن ظريف. با منتشر شدن عكس ديدار دوباره ظريف-كري منتظر كمدي ديگري هستيم.
باژولیه که ریاست اداره عمومی امنیت خارجی (دی جی اس ای) سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه را برعهده دارد ادامه داد: خاورمیانه ای که می شناختیم به پایان رسید و شک دارم دوباره بازگردد. ما می بینیم که سوریه در واقعیت، تجزیه و تقسیم شده است. دولت سوریه تنها بر بخش کوچکی از این کشور سیطره دارد. یعنی یک سوم. شمال سوریه در کنترل کردهاست و مرکز سوریه هم در دست داعش است.
وی تاکید کرد: همین وضعیت در عراق نیز برقرار است. فکر نمی کنم امکانی برای بازگشت به وضعیت سابق داشته باشیم.
باژولیه ادامه داد: منطقه خاورمیانه دوباره در آینده باثبات خواهد شد اما برچه اساسی، الان نمی دانم. اما حتما وضعیت آینده با وضعیت فعلی که پس از جنگ جهانی دوم ترسیم شده متفاوت خواهد شد.
وی افزود: "خاورمیانه آینده" حتما با خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم متفاوت خواهد بود.
"جان برینان" رئیس سازمان اطلاعات امنیت مرکزی آمریکا (سیا) نیز در این نشست حضور داشت.
رئیس سیا هم نظری شبیه مقام فرانسوی ارائه کرد و گفت: وقتی به سوریه، لیبی، عراق و یمن نگاه می کنم سخت است تصور کنیم دولت مرکزی در این کشور وجود خواهد داشت و بتواند کنترل مرزهای این کشورها را که بعد از جنگ جهانی دوم ترسیم شد را به دست بگیرد.
وی افزود: راه حل نظامی در هر کدام از این کشورها غیرممکن است. حرکت برای یافتن راه حل نهایی در این کشورها اشتباه است بلکه باید گام های کوچک را دنبال کرد و با استفاده از اعتمادسازی میان طرف های درگیر، باید از شدت تنش ها و بحران کاست.
این نشست توسط دانشگاه جرج واشنگنتن برگزار شد.
حرف مفت نزن چون به نتیجه نرسیدن آخرش مجبور شدن ایران رو هم دعوت کنند ...یا از اخبار عقبی یا در نوشتن پستهات عجله می کنی
دانشگاه تربیت مدرس و علامه طباطبائی گرایش دکترای جامعه شناسی سیاسی دارن. جایی هم نگفتم دکترا گرفتم. یه بار دیگه رجوع کن میبینی. دانشجوهای دکترا به خصوص توی رشته انسانی برخلاف کشورهای توسعه یافته اغلب در کنار درس کار میکنن چون سن شون رفته بالا و حمایت مالی هم دانشگاه ها توی ایران نمیکنن.
کامنت رو که کاری ندارم پاک کردی. چهار دیواری اختیاری ولی ناامیدی نیست. واقعیته.حالا 4 نفر امیدوار ناامید بشن یا بالعکس در کلان قضیه تغییری حاصل نمیشه. جامعه ایران الان هیچ قدرت تحرکی نداره. فوق العاده اتمیزه و منفعله. در نتیجه با وجود روز به روز ضعیف تر شدن حکومت از سال 90 تا الان هیچ کاری نتونسته بکنه. مثلا همین امروز حکومت تصمیم گرفته اینستاگرام و تلگرام رو فیلتر کنه. بشین ببین بعد فیلتر واکنس چیه. هیچی نخواهد بود. جامعه ایران الان در اغما رفته. به هیچ محرکی پاسخ نمیده. در سال اول روحانی فقط یک حجم وسیعی خوش بینی تزریق شده بود که با از بین رفتنش این وضعیت حاکم شده تا زمانی هم که برای چند سال مداوم ایران یه رشد اقتصادی حداقل 5 درصدی نداشته باشه همین وضعیت باقی میمونه.
ناشناس
ممنون که ما را روشن کردید! فقط نور را اندکی کم کنید تا بتوانم جوابتان را بدهم. من اصولا نه اینجا و نه در هیچ فضای مکتوب و مجازی دیگری تند و پرخاشگرانه نمی نویسم، ولی چون لحن شما را نپسندیدم، جوابی در حد لحنتان می دهم.
تیمسار نکته ای نوشت و من هم پاسخی به او دادم، عذرخواهی قانع کننده یا غیرعذرخواهی غیرقانع کننده، شما را سننه؟ چون من قرار نبود شمارا قانع کنم. این اولا.
دوما شما که نمی توانی مطلب را دو سه خط در ذهنت ادامه دهی و کامنت را تایید می کنی و بعد یادت می افتد که اصل حرفت را نزدی! لازم نیست هرم مازلو و بلوکهای (!) آن را (لابد شکلش را دیده ای و اصطلاح اصلی را هم نمی دانی) به من یاد بدهی.
البته با تعبیر مشهوری که استفاده کردی (رژیم ملاها) که اصلا و ابدا میان بچه های ایران کاربرد ندارد، مطمئنم که داخل ایران زندگی نمی کنی. اما اگر اشتباه کرده باشم و داخل ایران زندگی می کنی، یا بچه های دیگری که ممکن است همین ایراد را به من بگیرند می گویم، امنیت همان چیزی است که همه چیز روی آن سوار است. امنیت همان چیزی است که اگر نباشد حتی انقلاب هم نمی شود کرد! مثلا انقلاب سال 57 ناشی از امنیت ایران بود. به نظرم توضیح کافی باشد.
استنباط من از این چند سال دنبال کردن دلقک این است (و اگر نادرست است خود او تذکر می دهد) که در اولویت امنیت بر هر عامل دیگری (از عوامل سیاسی گرفته تا افکار و غیره و غیره) تردیدی نیست. تفاوت آنجا است که ایشان می گوید امنیت ایران به هیچ وجه من الوجوه در خطر نیست و باید بدون نگرانی به مسیر ادامه دهیم و آنقدر فشار بیاوریم روی حکومت که وا بدهد (چون در خارج تهدیدی نیست و در داخل هم معارض موثری) و من یک مقدار به این گزاره شک دارم. همین پسر جان، یا پدر جان، چون نمی دانم کدامش هستید!
آن کسی که همه داشته های ایران را به فنا داد خامنه ای نبود بلکه شیخک بنفش احمق حسن روحانی بود که با زبان بی زبانی به طرف غربی گفت غلط کردیم ما برای شکم و رفع تحریم حاضریم هر چه داریم وا نهیم و ایران را برای مدت طولانی تحت قیمومت غرب قرار دهیم نتیجه این شد که دیگر کسی نقش ایران را جدی نمی گیرد چون با سفت کردن پیچ تحریم می توان آن را سر جایش نشاند و چون به دنبال گدایی از غرب است و با اتکای توان داخلی خود نمی تواند قدرت سازی کند و نقش موثری در منطقه داشته باشد
دلقک تحلیلت مشکل دارد نه اینکه درست نیست همه جایش درست نیست .من سرتیتر روزنامه ها و مدیا را امروز دیدم هم تلویزیون ایران رادیدم همه روزنامه ها را .دعوت از ایران مهم بوده نظامیها میجنگند دیپلماتها روی نتیجه آنها دیل میکنند.این خط تحلیلی اشتباه هست که فقط جنگ هست یا فقط دیپلماسی هست این دو مکمل هم هستند.شاید این نوع نگاه بر پایه سابقه نظامی ات باشد. در مورد اتمی هم این نوع نگاه را داشتی ایران یکسری دستاورد داشت بعد سر این پیشرویها خودش را وارد معادله دیپلماسی کرد .
حزب الله
استاد سوال آیا روحانی دیگر ارزشی دارد .نه سبزها او را میخواهند نه بسیجی ها .نه اعضای کابینه نه تجار همه به فکر عبور از او هستند امروز داشتم جلسه کابینه را نگاه میکردم چهره اش بدجوری در هم بود خودش حس کرده .یا شیخ چکار میکنی کاری بکن حتی اگر اشتباه باشد
تیمسار مساله ای را اینجا میگویم و پیشاپیش پوزشم را بپذیرید که خیلی از پست پرت است .
نکته جالب سریالی شدن عکسهای بیحجاب بازیگران زن است .بازیگرانی که زیاد در جبهه سیاسی نبودند و نکته مهمتر نشر آنها در خبرگزاریهایی چون الف و... اینهاست . هنر پیشه اول حتی دوباره یک ویدئو اینستاگرامی گذاشت که هک نشده و خودم عمدا اینکار را کردم بدون ترسی .
به نظر موضوع عجیب هست فکر کنم از طرف یک مرکزی اینکارها توصیه شده یا داخلی یا خارجی من فکر میکنم داخلی چون قلا آن آخوند زایری اگر اشتباه نکنم کلنگش را در سیما زده بود .اگر این مساله صادق باشه به نظر میرسه بعد از برجام نظام قصد داره نیروها را جایگزین کنه چون در دراز مدت به نفعش هست از نیروهای کیفی تر و بیشتری استفاده کنه.شاید فاز عادی سازی بیحجابی وارد مراحل عملیاتیش توسط اطلاعات شده.یاد حرف اشراقی افتادم سر مساله نعیمه دخترش گفت که نهادهای امنیتی برنامه دارند تا دوسال دیگر حجاب اجباری را بردارند به هر حال اینها به اطلاعات دسته اول بیشتر دسترسی دارند .
از فیس بوک دکتر حسین قاضیان:
چرا آیتالله خامنهای «مُخافِق» توافق هستهای است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیتالله خامنهای نه میخواهد در چشم حامیانش ردای قاطعیت «علیواری» را که از رهبر اول به عاریت گرفته از تن بیاندازد نه خود توان بر دوش گرفتن مسئولیت مقاومتی را دارد که اینان را به آن میخواند. این است که همچنان ناچار است در سنگر «مخافقت» پناه بگیرد و در حالی که عملاً پای توافقنامه را امضا کرده است بگذارد خودسران و دلواپسان دل خوش دارند به این که «اماننامه برجام، تلاش بیسرانجام» بوده است.
* قسمت پایانی مقالهای که برای وبسایت رادیوفردا نوشتهام.
مسکو پس از سه سال جنگ داخلی در سوریه، خود را به یکی از طرف های تاثیر گذار در جنگ نیابتی قدرت ها در این عرصه تبدیل کرده است. ایران از حمله روسیه به کشوری که اکثر مردم آن مسلمان هستند حمایت می کند. نظام جمهوری اسلامی امروز به بقای متحد سوری، ولو زیر سایه هواپیماهای روسی، دلخوش است.
روسیه از ایران به عنوان سیاهی لشکر نمایشش استفاده کرده است. آیا سیاستگذاران هموطن که جوانان شهید و فرماندهان فقید ایرانی را مدافعان حرم می نامند، به این واقعیت توجه دارند که قربانی بازی خطرناک و سیاست های بعضا دوگانه کشوری شده اند که در تلاش برای احیای موقعیت خود به عنوان ابرقدرت شرقی است؟
دلقک مشخصه که خامنه ای و نظام به آخر خط رسیدن. هیچ کی برای اینا تره خورد نمیکنه. اما ما چه جوری اینا رو چپه کنیم؟ چپه کردن یا چپه نکردن؟ مساله اینست.
کبک نخبه کامنتت را آزاد کردم که دیگران هم ببینند. مشکل کامنتت محتوایش نیست در وحلۀ اول. مشکل شروع کامنتت با من دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی هستم است. زیرا اینجا معمول نیست که کسی ادعای "من آنم" بکند و بخواهد نظرش را به پشتوانه برساند. چون نوشته های مبتنی بر مطالعات و تحصیلات آکادمیک - اگر نویسنده ناشناخته هم باشد بطریق اولی - باید با فکت های اثبات گر از بزرگان و مراجع آن دانش باشد. بعبارت دیگر نوشتۀ اکادمیک باید پژوهشی و مبتنی بر فاکت های قابل راستی آزمایی باشد و یک دانش اموختۀ ناشناس جامعه شناسی نمی تواند ادعا کند که "نظر من به این دلیل هم درست است که تحصیلکردۀ جامعه شناسی هستم". بنظرم رسید و با شناخت خوبی که از شما دارم قدم رنجۀ دکتر حسین قاضیان تو را هم بشوق آورد و هم بشیطنت انداخته که حالا که ذهن ها متوجه جامعه شناس برجستۀ کشور است می توان از این فرصت استفادۀ ایزاری کرد برای قوت دادن به نظر خود و ارضای "من آنم" خود.
اما ضمن اینکه حرفت در مورد ضعف جامعه و سکوت و سکون جامعه و آسیب دیدگی و له شدگی طبقات متوسط جامعه و خوشباشی های زیست معمولی طبقات مرفه و و و را قبول دارم البته نه با اطمینان و شدت تو چون پزوهشی مستقل ندارم و ندیده ام -. اما در دو مورد نظرت مردود است. یکی اینکه از یک تبار شناسی استفاده کردی در "دولت ضعیف ملت ضعیف" و مثال مبهمت را تا قاجاریه عقب بردی و دیگری که از همین طرز فکر تبار سازی غلطتت سرچشمه گرفته است عبارت است از نقض الفبای جامعه شناسی نوین که مدعی هستی درس آموخته اش هستی. ان الفباء اما چنین است: - ادعایی ندارم و درس پس می دهم در برابر غول جامعه شناسی امروز ایران دکتر قاضیان عزیز و جقدر سعادتمند می شوم اگر تصادفی این عرضم را دیدند چند خط مرقوم بفرمایند در صحت وسقمش -
الفبای جامعه شناسی نوین چنین می گوید: 1- هیچ فرمول واحد و همه شمولی وجود ندارد. 2- هر جامعه را فقط با مختصات و مشخصات و داده های تمدنی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و جغرافیایی و نژاد و زبان و مذهب و... همان جامعه می توان داوری کرد. 3- نه تنها هیچ دو جامعه ای را نمی توان با یک فرمول مشخص جامعه شناختی ارزیابی کرد بلکه امروز هیچ جامعه ای را هم نمی توان با دیروز خود آن جامعه تحلیل دقیق و سرراست کرد. و جامعه شناس هر جامعه ای را فقط از منظر داده های روز همان جامعه می تواند مورد ارزیابی نسبی قرار بدهد. 4- و این مهم که با تمام تمهیدات سه گانۀ فوق هم کار تمام نیست و جامعه شناس مثل ریاضی دان نمی تواند این است و جز این نیست بکند. بلکه صورت غالب را تحلیل می کند و در پایان متذکر می شود که هرآینه ممکن است متغییری بیرونی یا درونی موجب رویدادهایی با زاویۀ مخالف 180 درجه ای با پیش بینی آکادمیک او حادث شود.
این هم که دولت ضعیف و ملت ضعیف می توانند دوش بدوش هم مدت ها بی تغییر بمانند و اداه بدهند هم که مطلقاً غلط است و باید قطعاً حکومت اگر شده کمی هم شده بیشتر باید از ملت قویتر باشد. توازن قوای سربسر و ادامۀ حیات ممکن نیست. یا باید دولت قوی تر بشود و در غیر اینصورت ملت قوی تر دولت را تغییر می دهد. این بحث را بهتر بود در پست بعدی باز می کردیم راجع به سیاست داخلی. اما تو هستی و نخبگیت فوران می کند و کار دست آدم می دهد. با این توضیح که من حوصله و شوق و توان زیاد بحث کردن را ندارم و کامنت های منفی و مأیوس تو هم بدون پاسخ دوستان را اذیت می کند. و نکتۀ آخر اینکه من هیچگاه قول تغییر فردا را ننوشته ام که تو استحاله را به نوک دماغ من عنقریب نسبت داده ای و گفته ای که کوتاه مدت 5 تا ده سال است از نظر جامعه شناسی - البته چنین فکتی در جامعه شناسی نیست و معلوم است که درسهایت را هم خوب نمی خوانی - می ماند برای پست بعدی و این قول که حوصلۀ یکی بدو کردن با تو را هم ندارم. یا...هو
هنر زن بودن:
https://www.youtube.com/watch?v=97SJAAFu4EQ
- بهشتی می گوید که باید سه تفنگدار از حصر در بیایند تا به اوضاع کمک شود. البته منظورش این است که تا دود نشده به هوا نرفتیم.
- روزنامه انگیسی می گوید سعودی تا چند سال دیگر ورشکست می شود.
این ها و موردهایی از این دست را با هم جمع کنیم حاصل چنین شود. ایران باید بشار را بی خیال شود و بیش از به عنوان جلاد منطقه از دهان میلیون ها آواره سوری در اروپا بعد آمریکا و نقاط دیگر جهان شهره آفاق نشود، که اگر شود، ایران می شود هولوکاست سوری ها برای دهه های در پیش رو در اذهان حهانی.
از سه تفنگدار در حصر پس از آزادی + تمام فاکتورهای دیگر به مانند رفسنجانی و و باید در راه آشتی ملی، تقویت وجه بین المللی و گشایش سریع استفاده شود. اما این کافی نیست. در خلال تمام این اقدامات باید با نیروهای خودسر برخورد جدی شود تا امنیت فکری لازم در بین مردم و جهان به وجود آید.
در قدم بعدی سرمایه گذاران به ویژه دارای اصلیت ایرانی در جهان تشویق به ورود شوند با ضمانب مکفی. اقدامات بعدی را خود اضافه کنید.
سعودی با این روند در چند سال آینده ورشکست می شود، ما اکون ورشکست هستیم. از این نظر ما جلو هستیم چراکه انتظار های مردم خیلی پایین آمده. سعودی ها، از طرف دیگر، تا کنون بی پولی را تجربه نکرده که هیچ، دارای استعداد علمی صنعتی نیز برای ساختن آینده شان نیستند - ایران اما درست نقطه مقابل این است.
ما باید به سرعت به کشور های آسیای میانه نزدیک شده با صدور صنعت فکری - کاری ( کیسان را مد نظر داشته باشید به عنوان یک نمونه و پروژه هایی که در آسیای میانه اجرا کرده ) و انرژی فسیلی اقتصاد و و را تقویت کنیم. از ارمنستان برای نجات دریاچه ارومیه استفاده کنیم.
راه حل ایران: آشتی ملی و جهانی، آزاد ساختن پتانسیل علمی-صنعتی-مشاوره ای در آسیای میانه، ایجاد امنیت سرمایه گذاری حقیقی، کنار کشیدن مهره های اصلی نظام فعلی ست. این دستور نامه دشواری ست، اما نجات ما که هیچ بلکه آینده باز ساخته با امید وافرِ ما در آن نهفته. سعودی آینده ای ندارد و از همین روست که سیاست مدارهای آن این چنین فعال شده اند.
رژیم باید این بار سطل زهر را سر بکشد و بگذارد مردم ایران از اتوبان بدبختی به سرعت خارج شده به جاده ساختن ایران رو به آبادی ورود کنند. اما، اما . .
صحبت از امتناع تغییر که این دوست عزیز می کنند گنگ و نامفهوم است. چون به یک اعتبار، در جهان اجتماعی هیچ چیز ممتنع نیست. فقط ممکن است از درجهی احتمال وقوع پایین تری برخوردار باشد. بنابراین اگر ما خروارها دلایل تاریخی و اجتماعی و اقتصادی را روی هم تلنبار کنیم، از دیدگاه جامعهشناختی زور این دلایل به صدور حکم «امتناع تغییر» در جامعهای معین و بازه زمانی مشخص نمیرسد.
زن، سکس - گوشهای ناموسی مردان تیز نشود که نشانۀهیزی است. سکس مشخصاً بعنوان تابوی آخوند درست کرده محبوبترین واژۀ از مفهوم تهی نشده در جمهوری اسلامی است - شادی، موسیقی، رقص و زیبایی و هنر همیشه و در همۀ مطالب و پست های من مربوط است و دریغ نکنید از این کامنت ها و نقطه قوت اصلی ما. من استحاله را نشان می دهم برخی هم چس ناله هایشان را بزک می کنند. حداقل شما بیاریم بیایید و خبرهای ناب شادی و امید را به اشتراک بگذارید. دست هر کس که کامنت نامربوط اما از شادی و زن زیبایی میگذارد را می بوسم. با درود به دختران و زنان مشهوری که حجاب اجباری را پس می زنند. یا...هو
ممنون استاد از لطف بی دریغتان.
دوستان می توانند نوع ادبیات استاد قاضیان را ملاک قرار بدهند در تشخیص درس خوانده و امی. من که امی هستم. به کبک می گویم که شلتاق از ما بهتران را در نیاورد و خودش باشد. یا...هو
سازگارا از قول امام جمعه بجنورد:در یک مدرسه دویست نفره فقط سه نفر نماز جماعت شرکت می کنند.
اینا چه جوری می تونن دوام بیارن؟
یار محمدخان کرمانشاهی
نا امیدم کردی دلقک با این تحلیل ! چطور به این نتیجه رسیدی که آمریکا به عنوان بازی گردان اصلی حوادث منطقه می تواند در معادله توازن قوا که دو کفه آن ایران و سعودی هستند کفه سعودی را با بها دادن به سیاستهای عربستان به صورت یکجانبه و حذف ایران از موضوع حل سیاسی بحران سوریه سنگین کند؟ آیا به عربستان و نفت او احتیاج دارد یا عاشق تئوریهای ابلهانه سعودی و وزیر خارجه چلمنگ آن شده است؟ توازن قوا و مهار دوگانه جزء اصلی سیاست خاجی آمریکا در قبال ایران و عربستان است به همین خاطر توافق هسته ای را با ایران به نتیجه رساند تا در این هماوردی دست برتر برای عربستان نباشد.
"به نقل از سازگارا"
«اشتون کارتر در جلسهٔ سنا: ایران بیش از 2000 نیرو در سوریه و 1000 نیرو در عراق ندارد.»
«یک مقام روسی: ایران شکایتش برای سیستم دفاع اس-300 را پس خواهد گرفت و روسیه این سیستم را به ایران تحویل خواهد داد.»
«العربیه: ملک سلمان به سختی مخالف حضور ایران در جلسهٔ سرنوشت سوریه بوده اما پس از چندین ساعت مذاکره با جان کری بالاخره پذیرفتهاست.»
همهٔ این مطالبی که به نقل از اخبار روزانهٔ سازگارا آوردم یک نتیجه دارد: گویا آمریکا هنوز مُرکب برجام خشک نشده، بیشتر از روسیه به ایران پایبند است. خیلی دلم میخواهد از مغز و هستهٔ توافق پشت پردهٔ خامنهای با آمریکا، آگاه شوم. احتمالا دامنهٔ توافق خامنهای با آمریکا خیلی بیشتر از آنچه در برجام نمایش دادهاند، باشد. ظاهرا اینهمه فریاد مسلمانی که دلواپسان سرمیدهند "خانه چراغان"* آمریکا ستیزی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* خانه چراغان= اصطلاحی برای توصیف آخرین لحظات محتضر که ناگهان به هوش میآید و اطرافیان را میشناسد و با ایشان سخن میگوید و اطرافیان به بهبود حالش گمان برند.
3. در مورد ترسو بودن و القای وحشت از تغییر هم باز متاسفم که چنین احساسی از نوشته هایم به دست می آید. درباره سنم کمی دست بالا گرفته اید! اما به تجربه مستقیم خودم و افرادی که با آنها کار کرده ام و البته اندک مطالعه تاریخی که دارم به یک نتیجه رسیده ام. این نتیجه خط تحلیلی من است و همه چیز را مطابق آن می بینم. بسیار دوست دارم که این تحلیل نادرست باشد اما تا به حال نقضی پیدا نکرده ام. اینکه اولویت اصلی در این منطقه نه سیاست است و نه اقتصاد و نه ... بلکه امنیت است. اگر امنیت نباشد، جان و مال و زندگی مردم به باد می رود (که از هر چیزی مهمتر است) و بدتر اینکه اندک زمانی بعدتر، فردی می آید و به نام ایجاد امنیت همه را خفه می کند و مردم هم پشت او در می آیند و می شود آنچه صدها بار شده است. می توانم ده ها مثال بزنم برای این مدعا. بنابر این من ترسو نیستم (البته بودن و نبودنش هم اهمیتی ندارد!) . . الف! اینکه فردی می اید و اش همان کاسه می شود.نتیجه امنیت نسبی،بدون فهم وشعور و اگاهی توده و مدرنیته است.الویت اصلی در این منطقه فقط امنیت است یعنی چه؟ مگر در زمان شاهنشاه مرحوم امنیت نبود. بود. خیلی هم بهترش را بود.به توان دو هزار.اما ازادی نبود.فرهنگ غالب، فرهنگ مز خرفی بود. یک فرهنگ کپی شده از غرب که سنخیتی با جامعه ایرانی و فرهنگ کهنش نداشت. اقتصاد را در شهر های کلان متمرکز کرده بودند.فقر و بدبختی در مناطق کوچک بیداد می کرد. در عین حال انقلاب اسلامی نیامده بود که فریاد امنیت طلبی سر بدهد. چرا مزخرف می بافی؟ تو بچه ای و نباید با بزرگان کل کل کنی. در عین حال از حامیان رژیم هم هستی. کامنت های گذشته ات در نظرم هست. به همین خاطر هم امنیت را بهانه ای برای عدم فشار به سمت گشایش مطرح می کنی! ملتی که ازادی و قانون ندارد.به چه امیدی زندگی کند. دل به این خوش کند که از سال 60 به این طرف بمبی منفجر نشده؟ حال اینکه همه ثروت کشور تاراج جنگ طلبی و خشونت و نکبت بی معنی شده.ای کاش ماهی یک بار بمبی منفجر می شد اما همه ثروت کشور صرف زیر ساخت ها .اقتصاد و کا رهای منطقی می شد.این رفتاری که حکومت ایران در پیش گرفته(طی این سالها) از روزی انفجار هزار بمب هم خسارت بارتر بوده.
نوج نوچ نوچ! ابن چه طرز بحثه؟ به من ربطی نداره ولی این راه و رسمش نیست:
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار ــــ رو فکر خویش کن که این روزگار نیست!
الف بیربط نمی گه. اولویت اول برای مردم شرق (نه فقط ایران)امنیته. چرا؟ چون کسی درکی از قانون و حق نداره. چه "حق" خودش و چه "حق" دیگران. به همین دلیله که اولین نتیجهٔ خلاء امنیت در این کشورها ناامنی و هرج و مرجه. مقایسه کنید با اروپای مرکزی پس از سقوط هیتلر. مردم به ساز و کارهای حقوقی و سیاسی کشورشون اعتماد کردند. نه شورشی شد و نه جنگ داخلی. در هر کشوری اگر دموکراسی بوجود نیامد دلیلش حضور ارتش سرخ بود.
دلقک عزیز هم که نفی نکرده حرف الف رو. نگفته امنیت یعنی چه؟ بلکه گفته نترس و نگران امنیت نباش. ناشناس انگار منتظر بوده از الف عقده گشایی کنه: "کامنتهای قبلیت یادم هست"
حرف الف بسیار بسیار مهمه. اما اینکه دلقک میگه نگران امنیت در این تغییرات پیش رو نباشید باید دلیلش رو در پُست جدیش خوند. وگرنه حکومت پل پت و صدام حسین هم بهتر از هرج و مرج و نا آرامیه. انگار یادمون رفت چطور افغانها از طالبان استقبال کردند و همین الآن هم بعضیها میگن دست کم امنیت بود. متناقض به نظر میآد اما در این گوشهٔ دنیا یه واقعیته.
یکی پرسید عاشقی بدتره یا گشنگی؟ بهش میگن شاشبند نشدی تا جفتشو فراموش کنی.
ببخشید یک خطای بزرگ در کامنت قبلی را تصحیح میکنم:
صحیح ← «... به همین دلیله که اولین نتیجهٔ خلاء قدرت در این کشورها ناامنی و هرج و مرجه. مقایسه کنید با اروپای مرکزی ...»
که اشتباها «... خلاء امنیت ...» نوشته شد که بیمعنا و همانگویی است.
وطن پرست. مشکل شما این است که واژه امنیت را در چهارچوب جمهوری اسلامی قبول داری(به معنای خاص)که در حقیقت چنین امنیتی وجود خارجی ندارد.نمونه اش تجاوزات دسته جمعی و...امنیت فقط نبودانفجار بمب نیست.امنیت یک مفهوم گسترده هست.یک مفهوم بسیار کلان که در ان فرد مطلقا احساس ارامش کند.کسی منکر عظمت و اهمیت امنیت در زندگی بشر نیست.اما بحث اینجاست که شما امنیت نسبی فعلی را (که من اعتقادی به ان ندارم.دلا یلش مفصل است) به نفع حاکمیت فعلی در اورده و انرا دلیلی برای توجیه عدم واکنش و خواسته های مردم که ازادی و قانون و نظم است می دانید. گویا شما جامعه امروز ایران را با دوران قاجار همسطح و هم سنگ می دانید!این حرف شما برای ان دوران خوب بود، که نیاز اصلی کشور بود. همچنان که طالبان برای افغانستان.تو جامعه امروز ایران را با افغانستان همسنگ می کنی؟ بعد از صد سال مشروطه ما هنوز باید بدنبال امنیت باشیم؟ اگر امروز امنیت اجتماعی-سیاسی-اقتصادی در کشور نیست. دلیلش ان نیست که ایران افغانستان است. دلیلش چسبیدن به موهامات و خرافات و فرهنگ منحط و بی ریشه و نادرست است.سی سال است کوچکترین فرهنگ سازی در کشور نشده.فاصله طبقاتی مردم را از هم گریزان کرده.اسیب شناسی اجتماعی بیداد می کند.اموزش و پرورش به معنای واقعی وجود ندارد.اما جامعه ایران نا خود اگاه به یک رشدی رسیده که کاملا پذیرای یک حکومت ایده ال و دموکرات است.جامعه ایران خسته شده از این همه بی قانونی.بدبختی و بیهودگی.اما طرح این موضوع که اگر مردم بفکر رفع مشکلات و بدبختی های خود بیفتند و بخواهند کاری کنند، عرش به لرزه در امده و مملکت بر باد می رود حرف مز خرفی است.دیگر از این بدتر نخواهد شد.یک ملت زنده تا این مقدار در نکبت فرو نمی رود.در ضمن فراموش نمی کنم که تو هم از هواداران حکومتی.البته اینده بهتر روشن خواهد شد.ما مویمان را الکی سفید نکرده ایم.
اینقدر به دولت غر زدی دلقک که بالاخره خانم افخم با یک مرد تعویض شد! سفیر ایران در مالزی شد، ولی حیف باید سفیر ایران در داعش می شد.
سلام مجدد به همه؛ چقدر دارم حرف می زنم!
1. تیمسار گرامی، همان جمله «قانع شدم» شما برای من کافی بود و نوشته های کامنت بعدی مطلقا مخاطبش شما نبودید. در ضمن (خطاب به همه دوستان) شخصا اگر اشتباهی کنم (که به نظرم واژه به کار رفته اشتباه بود) از عذرخواهی باکی ندارم و البته اگر اشتباهی نکنم (مثل اینکه نظرم روی متن خاصی منفی باشد) سر حرف خودم می مانم. مقصودم به ناشناس بود که دخالت بیجایی کرد در این بخش از حرف. راستی، شما درست فکر می کردید، هرچند اهمیتی ندارد، من در همان دهه شصت به دنیا آمدم و فرصت دیدار دورانی به جز این حکومت را نداشته ام. مقصودم هم از «دست بالا گرفتی» از آن سمت بود، یعنی زیر چهل! امان از گفتار الکن در فضای مجازی. این هم یک توضیح غیرضروری و بی ربط.
2. اما در مورد ناشناس، می خواستم چند خط جواب تند بدهم ولی پشیمان شدم.
در مجموع،حرف خاصی ندارم و نکته خودم را گفته ام. ایشان البته اسمی ندارند و دو روز بعد به یک نام دیگر یا همین ناشناس، طرهات دیگری را فرمایش می کنند. اما یقینا دوستمان باید از رفقای سابقمان در مجاهدین باشد، با این ادبیات شبه لیبرال و «شاه بد بود و شیخ بدتر» و «رژیم ملاها» و غیره. سال 57 مملکت را به نکبت کشیدند و حالا دارند پشیمانی شان را روی سر همه بالا می آورند. این انگ «تو طرفدار رژیم هستی» هم از جمله همین بیماری های مجاهدینی است که هنوز در برخی باقی مانده.
باشد! شما بزرگ باشید و ما کودک. من هم طرفدار رژیم هستم. کامنتهایم هم یادتان هست. خب؟! حرف منطقی دیگری داری؟ البته من را مخاطب قرار ندهید، چون حوصله ندارم با «بزرگی چون» شما«کل کل» کنم. ولی مطمئن باشید، ممکن نیست هر چه شود فضا به سمتی برود که دست «این تیپ براندازان» به قدرت مستقر در ایران برسد. مگر اینکه بخواهند سوار جت های امریکایی بیایند و بر سر یکی دو روستا با داعش و غیره بجنگند! رویایی که دهها سال است در سر می پرورانند.ا لبته آن هم از بد حادثه منتفی شده و این جور نعره کشیدن ها در سایت ها و رسانه ها از همین باختن مطلق است. البته اینها که گفتم خطاب به رویکرد دوستانی مثل این ناشناس است، مشکل شخصی که ندارم. اصولا هم اگر کسی با یک ناشناس مشکل شخصی داشته باشد، باید در عقلش شک کرد!
3. از مازیار هم ممنونم. نه به خاطر اینکه موافق این حرف است (و شاید هم کاملا نباشد). ممنونم چون حرف من را رک تر و پوست کنده تر زد.
دیگر الباقی مطلب می ماند تحلیل تیمسار از اینکه امنیت ایران در خطر نیست اولا و راه چاره ای «عملی» در کانتکست روحانی-خامنه ای وجود دارد، ثانیا.
خیلی ها در ایران دنبال زندگی کردن هستند ولی نه به هر ذلتی. این پستت را که خواندم آنجایی که از فروپاشی اسلام سیاسی گفتی، مصمم شدم که از اسلام سیاسی تا آخرین قطره خون دفاع کنم. چرا که نبودنش لابد سیطره حکومت قدرتهای جهانی بر ایران و منطقه است. خیلی ممنون که تردید را از ذهنم بیرون کردی.
خیلی ها در ایران دنبال زندگی کردن هستند ولی نه به هر ذلتی. این پستت را که خواندم آنجایی که از فروپاشی اسلام سیاسی گفتی، مصمم شدم که از اسلام سیاسی تا آخرین قطره خون دفاع کنم. چرا که نبودنش لابد سیطره حکومت قدرتهای جهانی بر ایران و منطقه است. خیلی ممنون که تردید را از ذهنم بیرون کردی.
حمیدرضایان بدانند من و امثال من هم مصممند زیر سابه هرکسی زندگی کنند غیر از آخوند.
تلخک: "هر جلسهای بدون آن چهار تصمیمگیرندۀ اصلی (روس[یه] و امریکا و ترکیه و عربستان) نوعی رایزنی و مشورت با عناصر نخودی است و نه تصمیم گیرنده."
۰. تصمیمگیرندهی اصلی چه ویژگیهایی دارد که روسیه، ایالات متحده، ترکیه و عربستان آنها را دارند و ایران ندارد؟
۱. از کجا میدانید ایران را به جلسهای خواندهاند که در آن تنها "نخودیها" نشستهاند؟
اژدها
من که در متن گفته ام چرا ایران نخودی است. و برتری های قدرت و زور ابرقدرتی و زبانی و هم مرزی و هم مذهبی و در یک بلوک ایدئولوزیک بودن را شاهد اورده ام. بعلاوۀ این نکتۀ منفی برای جمهوری اسلامی که نه تنها هیچکدام از مشخصات بازیگران اصلی را ندارد بلکه تنها مستمسکش هم ضد اسرائیل بودن و تمسک به محور مقاومت است. ضمن اینکه برخی مسایل است که از فهم عبور می کند و به حس می رسد. یعنی برتر از فهم کلاسیک است و نوعی داوری شهودی مبتنی بر فلسفۀ ذهن تحلیلگر است. که این مورد در مورد من یکی از مختصات قدرت درک پیش بینم را هم باعث است. ببین از منظر تحلیل ساده و کلاسیک ماجرا این است که ظریف در سفر اخیرش به امریکا مشخصاً می خواست با جان کری در مورد سوریه بحث کند و کرد هم. اما بدلیل رهبری غلط و مزخرف آیت الله خامنه ای نه توانست مذاکره اش را به سرانجام برساند و نه توانست ان را علنی کند. نتیجه این شد که نتوانست قبل از ابتکار روسیه با جان کری لابی کند که اولاً ایران را طرف اصلی قلمداد کنند و ثانیاً از پشت پردۀ مذاکرات غیر علنی و لابی های علنی درگیران با سوریه - منجر به دخالت مستقیم پوتین - باخبر شود و مهمتر از آن سهم ایران را مواظبت کند. حالا که جلسۀ مهم چهارجانبه تشکیل شده و حرف های مهم زده شده آیت الله خامنه ای مجبور شده از خط قرمزش عبور کند و مجوز مذاکره با امریکا با سوریه را بدهد. یعنی ما خودمان را از عنصر درجه یک و موقعیت برتر به رتبۀ نازل امارات و مصر و کشورهای اروپایی کمتر مؤثر در این مذاکرات پایین آرورده ایم و باید زور بزنیم که بلکه بازی مان در سوریه مجدداً جدی شود. طیعی است که این جدی شدن هم با دست شریعت و حزب الله لبنان محقق نخواهد شد و ایران اگر قبول شود فقط در موضع مؤلفه های ملی قدرت می تواند باشد. حالا من از شما سؤال می کنم: "ایران با استناد به کدام مؤلفه های قدرت در دست می خواهد نقش افرین درجه اول ماجرای سوریه شود". بمن پاسخ های صدتا یک غاز نده که خود امریکایی ها و غربی ها اعتراف می کنند که ایران یک طرف ماجراست و بدون رضایت ایران موضوع سوریه حل نمی شود. چون اینها همه مربوط به مسایل قبل از برجام و شورش شاهزاده های جوان سعودی علیه نظم جهانی اوباما بود. بمن قدرت واقعی ایران را نشان بده بغیر از شریعت شیعه محوری تا چندماه پیش. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. داعش ایدئولوژی جمهوری اسلامی را سر برید و در سایر زمینه ها ایران کشوری با اقتصاد ورشکسته و منفور و مورد طرد همۀ کشورهای منطقه و غیر قابل اعتنا از سوی بازیگران جهانی است. تو اگر یک مؤلفه بتوانی نشان بدهی که ایران با تکیه بر آن می تواند مدعی بازیگری شود من حرفم را پس می گیرم. البته اگر استراتژی ایران از مؤلفۀ شریعت به مؤلفۀ جمعیت و تمدان و ژئوپولتیک و جامعۀ مدرن تر تغییر کند بازهم می توانیم در ده بیست سال آینده بازیگر مهمی بشویم اما الان ورشکسته ایم و ایدئولوژی شیعۀ خامنه ای هم شکست خورده است. خامنه ای گیج است و موضوعی به این سادگی را در نمی یابد که وقتی برجام را امضاء کرد با قدرت های غربی دیگر نمی تواند مجدداًقهر کند و رجز بخواند در خلاء. یا...هو
اینقدر انرژی می گیرید از من که دیگر فرصت و نیرویی نمی ماند برای ادامه. لذا قبل از اینکه پست سیاست داخلی را بنویسم فردا. بگذارید به یک موضوع بسیار بسیار مهم باز هم تأکید کنم که دغدغۀ همه تان است و اغلب بعنوان نکتۀ منفی از آن یاد می کنید. هرچند قبلاً هم گفته ام اما انقلابیون شنبه مرتب یادآوری می کنند و آیۀ یأس می خوانند و تلتلو خوردن ایدئولوژی را زهرمارمان می کنند در این مقطع مبارک. اما ان موضوع مربوط به کرختی و بی حسی و خوشباشی و فقر جامعه است و اینکه کسی حاضر به انقلاب کردن و شورش کردن نیست. اصلاً چه خوب که مردم بی خیال و بی تفاوتند زیرا من هم مثل آن ها مطلقاً به شورش و انقلاب و سرنگونی فکر نمی کنم و آرزو هم می کنم هیچگاه اتفاق نیفتد و نمی افتد هم انشاء الله - این به این معنا نیست که ممکن است برخی شورش های صنفی و محدود و مقطعی اتفاق نمی افتد. زیرا آن را مفید هم می دانم فقط در حد هشدار و اهرم فشار لایم! - و همینجا بگویم که همان ترس امنیت و هرج و مرج فیزیکی الف گفته هم بی موضوع است از نظر من. اما علت خوشحالی من از بی تفاوتی مثبت مردم به این دلیل مهم است که اگر حکومت توانسته ابزار سازماندهی و اعتراض و نیروی جامعۀ مدنی را از ما بگیرد و مردم بی تفاوت و اتمیزه شده اند. این معادله در طرف خودش هم اتفاق افتاده بطریق اولی. یعنی اگر ما یاری نداریم به این دلیل هم که ابزارهای همبسته سازمان را حکومت گرفته. حکومت هم با همۀ ابزارهای متنوع در دستش قدرت بسیج هواداران خودش را ندارد. اگر ما غصۀ انفعال فکلی ها را داریم در این مقطع حکومت بیشتر از ما نگران بی تفاوتی و انفعال حزب اللهی های پای کار است. پس بی تفاوتی مردم اگر برای ما منفی باشد برای حکومت ساقط کننده است. باز نروید سراغ داستان حسین کرد سپاهیان مزدور و قدرت جهنمی سرکوب و از این مهملات. نیروهای سرکوب یک حکومت در غیاب پشتیبانی حداقلی از جامعه نمی توانند عمل کنند و بی تفاوتی در حدی اتفاق افتاده که این پشتوانه آسیب جدی دیده است. یا...هو
دلقک داری ناامیدم میکنی یه پنبه در گوشت بکن جی پی اس ات را روشن کنی عینک بزن .دلقک که انقدر کور نبود .مطلب هنر پیشه ها را من ارسال کردم با ای دی ناشناس .سه تا کد میدهم تا از پس سر و صدا داستان را دریابی .
کد اول برجام را بخوان برجام اقتصادی است
کد دوم تمام ناوهای هواپیما بر بی سر و صدا خلیج فارس را ترک کردند
کد سوم تو سری زدن به دلواپسان در مجلس در عوض صحبت با نخبه ها فقط با یک تکبیر در آخر جلسه آنهن خامنه ای گفت خوب این تکبیر هم یعنی دیگه بسه سخنرانی یعنی این تکبیر به گروه خون شما نمیخوره خنده حضار
معادلات بعد از برجام تغییر کرده تا به بدنه جامعه برسد وقت میبرد
این مطلب را گذاشتم برای خودت احتیاج به نشر اش نیست
حزب الله
تلخک،
از کسی پرسیدند دیدگاهش درباره خلیج فارس چیست؟ گفت آسفالتش کنند بهتر است. همه اینها که نوشتید آسفالت است بر خلیج فارس چون پاسخ پرسشی از شما پرسیده شده است نیست.
بار دیگر میپرسم: تصمیمگیرندهی اصلی چه ویژگیهایی دارد که روسیه، ایالات متحده، ترکیه و عربستان آنها را دارند و ایران ندارد؟
این کمترین نه از قدرت نسبی ایران در برابر این و آن پرسید؛ نه اینکه چرا و چگونه ایران "میتواند مدعی بازیگری شود" یا "بازیگر مهمی" شود. میگویید آن ۴ کشور در بحران سوریه تصمیمگیرنده، نه بازیگر، اصلیند و ایران نیست. سیاههای بنویسید از ویژگیهای مشترک این ۴ کشور که اینها دارند و ایران ندارد و بگویید چهطور داشتن این ویژگیها این ۴ کشور را در این بحران تصمیمگیرنده اصلی میکند و نداشتنشان ایران را از تصمیمگیرنده اصلی بودن میاندازد.
برای آنکه آنچه از شما پرسیدهام روشنتر بشود مثال میزنم:
مثال .: بنز، بامو، فلکس واگن، اپل و تویوتا اتوموبیلاند؛ بویینگ ۷۸۷ نیست. اگر این کمترین بخواهد اتوموبیل بخرد، بویینگ ۷۸۷ در سیاهه گزینههاش نخواهد بود، چون اتوموبیل بودن ویژگی مشترک بنز، بامو، فلکس واگن، اپل و تویوتا است و این کمترین میخواهد اتوموبیل بخرد نه چیز دیگر.
مثال ۱ (ادامه): بنز، بامو، فلکس واگن و اپل اتوموبیل آلمانیاند؛ تویوتا نیست. اگر این کمترین بخواهد اتوموبیل آلمانی بخرد تویوتا در سیاهه گزینههاش نخواهد بود، چون اتوموبیل آلمانی بودن ویژگی مشترک بنز، بامو، فلکس واگن و اپل است و این کمترین میخواهد اتوموبیل آلمانی بخرد نه چیز دیگر.
امیدوارم اینبار به این پرسش و نه چیز دیگر پاسخ بدهید.
اژدها از اینکه زحمت پاسخ به شما را برخود هموار کردم متدسفم. علتش هم این بود که گاهی ژست ها بی طرفی می گرفتی. من البته اگر مطمن باشم مثل حمید رضا یا سایر برادران حزب اللهی عزیزم هستی قطعاً در این مقطع سخت بنزین روی آتش "پایان عصر ایدئولوزی اسلامی" شما نمی ریختم. چون من طرف حسابم شما نیستید و می دانم که از دست دادن مؤلفۀ قدرت رهبری چه فاجعۀ غمباری است. لذا شما را آزاد می گذاشتم هرچه می خواهد دل تنگت بگویی تا به شرایط باخت عادت کنی گاماس گاماس. اما اشتباه کردم و گمان کردم که دنبال واقعیت و حقیقتی و انگشت فرسودم بی وجه. مثالت از همان مثال های علامه مصباح است که گفت اگر وزارت بهداشت بر خوراکی ها و نوشیدنی ها نظارت می کند و مسموم ها و خراب ها و غیر استاندارد ها را نابود می کند بطریق اولی باید حکومت بر کالای فرهنگی دخالت کند و کالای ضاله بتشخیص یثرب را نابود کند. حتی مثال تو از این هم پرت تر بود. آن چهار کشور هر کدام دارای مؤلفۀ قدرت هستند که برای هر کدام از ژانرهای مختلفی حاصل می شود مثل ابرقدرتی، هم مرزی، همزبانی، همنژادی، هم مذهبی، قدرت نظامی. اما تو غش کردی در معامله و سؤال من را که مؤلفۀ قدرت خامنه ای در موضوع سوریه چیست در رفتی. چون مؤلفه ای بغیر از شرارت ایدئولوژیک نداشت تا کنون که آن هم به فنا رفته در پدیدۀ ایدئولوژی برتر داعش. یا...هو
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تغییر کرد
{{تمام ناوهای هواپیما بر بی سر و صدا خلیج فارس را ترک کردند}}
علت این که ناوهای هواپیمابر خلیج فارس را ترک کردند اینه که از شناورای سپاه می ترسن.
اینو نوشتم که حزب اللهیای گیج و ورشکسته خوش باشن.
دلقک جال جواب دفعه اولت به اژدها کافی بود. نیازی به این کامنت دوم نبود. این مسائل واضحن اما این عقب افتاده ها یا درک نمیکنن یا نمیخوان درک کنن.
ببخش جان باید می نوشتم اشتباه شد.
آنتونی بلینکن معاون وزیر امور خارجه آمریکا میگوید که مداخله نظامی روسیه در سوریه، آنگونه که مسکو انتظار آن را داشت، پیش نمیرود، از این رو این کشور برای انتقال سیاسی در سوریه، انگیزه خواهد یافت.
او پس از مشارکت در مذاکراتی درباره سوریه در پاریس گفت: «تحرکات روسیه بر روی زمین برای پشتیبانی از نظام سوریه به خوبی پیش نمیرود و نیروهای دولتی با وجود حمایت هوایی روسیه، تنها پیشرویهای محدودی به دست آوردهاند.»
این جا رو هم سر بزنید تحلیل های خوبی داره
http://iranesabz.se/?m=201510
العربیه.نت- فارسی
برخی منابع اطلاعاتی غربی، فاش کردند که روسیه، در ده روز گذشته، ایران را در انتقال سلاح به سوریه کمک کرده است.
به گزارش شبکه خبری «فوکس نیوز» این منابع تاکید کردند که سلاح ایرانی توسط هواپیماهای باری روسیه حمل می شوند. این هواپیماها در ابتدای ماه جاری در پایگاه هوایی روسیه در لاذقیه مشاهده شده اند.
این منابع می گویند که پرواز هواپیماهای باری روسیه، ثبت نشده است و این به معنای نقض دو قطعنامه شورای امنیت وابسته به سازمان ملل، در خصوص تحریم تسلیحاتی علیه ایران است.
فوکس نیوز گزارش داد که انتقال سلاح توسط قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس شاخه برون مرزی سپاه پاسداران، ولادیمیر پوتین و وزیر دفاع روسیه، سرگئی شوگو انجام شده است.
این شبکه خبری افزود که شرکت هواپیمایی «ماهان ایر» جهت انتقال نظامیان ایرانی چندین پرواز بین تهران ولاذقیه انجام می دهد.
گفتنی است که ایران اعتراف کرده که شماری از افسران سپاه پاسداران را برای مشاوره نظامی به سوریه اعزام کرده است. همچنین خبرگزاری های ایران تاکنون دهها گزارش درباره کشته شدن جنگجویان این کشور در سوریه، منتشر کرده اند.
سلام ،
1. سال ها است مطالب شما را میخوانم و به جرات این تحلیل یکی از بهترینها بود.
2. سعه صدر شما در پیگیری و اختصاص وقت به پاسخ مخاطبین، حتی با نام بی مسمای ناشناس بسیار جای تقدیر دارد و امیدوارم مخاطبین شما از هر فرقه و عقیده ای ارزش آنرا بدانند و این رفتار و آرامش لازم برای عمل به آن را سرمشق بگیرند. لازم دانستم سپاسگزار باشم.
3. باور دارم یکی از نقاط قوت ایران ، وجود نیروهای میدانی و سازماندهی کننده در سوریه است . که علاوه بر فعالیت های مستشاری - نظامی (که شاید چندان هم در حال حاضر مفید فایده نباشد)، به ایجاد شبکه های مردمی وارتباط گیری های گسترده و یارگیری پرداخته اند که اینها همه برگهای برنده برای بعد از سقوط بشار خواهد بود. علی الخصوص که به هر حال کثیری از مردم سوریه طرفدار او هستند و حتی اگر او برود هم ، نیروهای وفادار به او از ساختار بعدی قدرت بی بهره نخواهند ماند. همانگونه که در عراق این اتفاق افتاد و کماکان جمهوری اسلامی بدلیل بهره گیری از نیروهای وفادار ( حال چه باپرداخت مواجب ، یا به هر دلیل دیگر) یکی از بازیگران عمده بوده است و خواهد بود. و شاید این برگ برنده ای است که گروههای دیگر فاقد آن هستند.
دلقک چه صحنه غم انگیزی دارد این سپهر سیاست ایران هر روز دریغ از دیروز صد رحمت به سونامی هزاره سوم محموتی .اینا مسخره شدند یا ملت را مسخره فرض کردند .همش تحلیل هاشون در مورد دست دادن امام حسین باعمر سعد در سال شصت هجری قمری هست اون اخوند کمتر سیاسی هم رفته منابع تاریخی اورده که این اتفاق افتاده.دلم برای مشایی تنگ شده این الیگارشی را بشوره بزاره تو افتاب خشک شند .یاد اون حرفش افتادم یارو موسیقی را نمیفهمه میگه حرامه.
افسوس که دزد بودند و یک خورده رمال و امام زمانی وگرنه مثل یک لودر اینها را جمع میکردند .
من یک معذرت بهت بدهکارم کاش قالیباف رییس جمهور میشد همون که میرفت سر پروژه کلی انرژی تو جامعه میدمید این بابا تا بخواد عباش را جمع کنه چهار سالش تمام شده.اونوقت میگند چرا رکود هست خوب طرف حال نداره خوب جامعه چه جوری تحرک اقتصادی اجتماعی بکنه .
من فکر می کنم عن قریب سونامی بیحجابی دختران بازیگر رو میبینیم. حزب الله خواسته بگه اوضاع تحت کنترله اما حکومت مثل بید از بیحجابی میلرزه.
حاجی سید علی مشاور دم دست خداست نگو این حرفا را سوسک میشی در چند مورد بوده مقام ولایت به خدا تذکر داده اول خدا دمغ شده بعد امده سید علی را بوس کرده دو بار هم تا حالا دست سید ماچ کرده خود خدا فرموده ایه 5 سوره نزول که اگر سید علی نبود من هلاک شده بودم اله اکبر سید علی رهبر
عراق اکثریتش شیعه هست. سوریه اکثریت سنی داره. بشار سقوط نمی کنه اما اگه سقوط کنه وای بحال ایران
از وبلاگ ایران سبز که ناشناس معرفی کرد
((من فکر میکنم اگر مسکو تن به تسلیم در سوریه بدهد در اوکرائین هم عقب خواهد نشست و به سر جای طبیعی خودش در دنیا، یعنی یعنی درجایگاه یک کشور درجه دوم جهانی و انصراف از نقشی جهانی یا فرا قاره ایی و فرا منطقه ایی قرار خواهد گرفت و اگر در سوریه تسلیم نشود، قطعاً خُرد خواهد شد و همراه با آن، دولت ما و حزب الله لبنان نبز و دیگر بحثی از سرنوشت بشار اسد در این میان اضافی است.))
خامنه ای واقعا سلمان را تحقیر کرد خدا میداند فردا ظریف چقدر نعره سر جبیر بکشد و داعش و النصره جگر خوار را چند بار جلوی چشم حضار تکان بدهد .حالا هم دست از پا درازتر امده اند ایران باید باشد چون سمبه پر زور بوده .سه تاکشور جمع شدند چهارسال زور زدند هیچ گهی نخوردند .به هر حال ما به دیوانه بازی اخوندها عادت داریم مردم ترکیه و قطر و عربستان هنوز یک سی وهفت سال باید گشنگی بکشند تا مثل ما بشوند انهم ام پی تری بعد از یک انقلاب و جنگ و اکبرشاه و خاتمی و مموتی
\\خامنه ای واقعا سلمان را تحقیر کرد خدا میداند فردا ظریف چقدر نعره سر جبیر بکشد\\
میخوای خامنه ای ورشکسته رو تعریف کنی عیب نداره اما خدایی خودت باور داری به اینا که نوشتی؟
\\خدا میداند فردا ظریف چقدر نعره سر جبیر بکشد\\
اصلا ظریف بلده نعره بکشه؟
وقتی گند می زنین زود تسلیم بشین بهتره.
نعره ظریف خیلی کول بود دمت گرم . لاواروف هم بعدش دم میگیره طبق معمول جان کری هم با اون نگاه گنگش یک ابستره تمام عیار
تلخک،
میبینم پاسخ این کمترین را حذف کردهاید. اینکه پاسخ این کمترین نه کس دیگر را حذف کردهاید را نیز حذف کردهاید؟
اینکه خامنه ای ملک سلمان رو تحقبر کرده باشه همون قدر واقعیت داره که ظریف نعره بکشه!
ناشناس
خدا رحم کرد فقط کامنت مینویسی، حکم دادگاه انقلاب دستت نیست. تقصیری نداری، اصولا روشنفکری ایران در مورد قضیه سیاست غلط فکر میکند. افکار چپ هنوز در مردم و طبقهٔ باسواد -که باید قاعدتا امید رهایی ملت باشند- رسوخ دارد. من هم تا چندی پیش با تو تفاوتی نداشتم. اما حالا نمیتوانم خودم را راضی کنم برای چیزی که نادرست بودنش برایم یقین شده دست بزنم و هورا بکشم.
چه چیزی نادرست است؟ درک ما از کارکرد قدرت. قدرت اصول و منطق خودش را دارد. ایدهآل و ایدئولوژی پس از کسب قدرت موثر است اما نمیتواند به کسب قدرت منجر شود. هرچه هم نظام حاکم بدعمل و نابکار باشد، که هست؛ و هرچه مخالفانش خوشفکر و با پرنسیب باشند، که هستند؛ مطلقا دلیل نمیشود که انتقال قدرت سیاسی از منطق و دلبخواه مخالفین تبعیت کند.
اگر تصویر و تصوری از نا امنی نداری و اگه نمیدونی پتانسیلهای قدرت سیاسی کجا انباشته شدن، اصلا مهم نیست ولی دلیلی نداره با این ضعف اطلاعات به دیگران برچسب بزنی.
اما اگه میدونی نا امنی یعنی چه و کانونهای تمرکز قدرت در این وانفسا رو میشناسی، احتمالا یا سرنوشت این کشور و مردمش برات اهمیت نداره یا فقط گروه و دستهٔ سیاسی خودت برات مهمند و بس.
ایکاش یکی پیدا میشد کتاب "شهریار" ماکیاولی رو به فارسی و برای ما دوباره مینوشت. ما عادت داریم برای هر سفری اول باید خودمان چرخ را اختراع کنیم.
اگه نمیدونی پتانسیلهای قدرت سیاسی کجا انباشته شدن، اصلا مهم نیست....وطن پرست بقول مهران مدیری ای که تو وگفتی یعنی چه؟اینرا توضیح بده....اما اگه میدونی نا امنی یعنی چه و کانونهای تمرکز قدرت در این وانفسا رو میشناسی، احتمالا یا سرنوشت این کشور و مردمش برات اهمیت نداره یا فقط گروه و دستهٔ سیاسی خودت برات مهم اند و بس...گروه و دسته سیاسی که ندارم.اصلا هیچ گروهی را قبول ندارم.و به کار گروه و حزب بازی اعتقادی ندارم. چون مانند تفکرات دگم تو ایدئو لوژی می اورد.مانند رهبرت.در ضمن اینقدر شهر یار شهریار و ما کیاولی ما کیاولی نکن. ما کیاولی به تاریخ پیوسته و اندیشه هایش بدرد عمه اش می خورد.او متعلق به عصر غار نشینی بود.امروزه جهان و اندیشه پیشرفت کرده و حکومت ها حق ندارند به حقوق اجتماعی مردم اسیب بزنند.نان را از انها دریغ کنند.ثروت اشان را بر باد بدهند و بدزدند.و کشور را برای انها به زندانی بزرگ مبدل کنند.ما کیا ولی با نرون هیچ فرقی نداشت.هفت شهر عشق را عطار گشت..تو هنوز اندر خم یک کوچه ای.
اژدها اتفاقاً چقدر هم دوست داشتم کامنتت را حذف نمی کردم. چون اوج استیصال و در ماندگی و زدن به صحرای کربلا بود و مفرح و تأییدگر نظرم در گیجیتان مثل گربه ای که سبیلش را تراشیده باشند. اما متأسفانه بعد از انتشار متوجه شدم که در بند آخر کامنتت وارد حریم یک شخصیت حقیقی بسیار فراتر از ظرفیت مغز مجازی تو شده بودی و این خط قرمز است همه جا. اگر دوست داشتی مجدداً بنویس بفرست بدون ایرادی که گفتم تا منتشر کنم. به یک دلیل دیگر هم کامنتت را دوست داشتم به این دلیل که از عنوان "تلخک عزیزم" استفاده کردی بود خطاب بمن که اگرچه ناشی از نوعی کرنش بود که کمی بیشتر ملاحظه ات را بکنم اما دوست داشتم که کمی از خط رذالت شخصیتت را پوشش داده بودی بسمت انسانی که باید باشی. رذالت گفتم زیرا تو تنها امنت گذاری هستی که مرا تلخک . نه دلقک خطاب می کنی. با اینکه دلقک و تلخک در یک ردیف هم بکار برده می شوند اما خط کمرنگ رذالت تو در آنجایی است که حتی قادر نبودی و نیستی به نازلترین انتخاب شخصی دیگری (در اینجا من و انتخاب شناسۀ دلقک ) احترام بگذاری و تحمل کنی. و فکر می کنی که آدم ها حق دارند بهر دست آویزی دشمن خونی خودشان را تحقیر و تخفیف کنند. فرق انسان مدرن با سنتی بهمین سادگی است.
اما حزب الله. خیلی ناراحت شدم که گفتی لینک کشف حجاب زنان هنرپیشه را تو گذاشته ای با شناسۀ ناشناس. چون جعل نام دیگران یک تقلب کثیف است و از هر کسی سر بزند نشانۀ حقارت شخصی و نشانۀ رگه ها ریا و دیگر نمایی. بگذار راجع به اینکه چرا "ناشناس" جل نام برای توست در حالیکه بیشتر کامنت گذاران اینجا از شناسۀ ناشناس استفاده می کنند؛ یک نکتۀ مدرسه ای را اموزش بدهم. وقتی کسی با شناسۀ ناشناس - بهر دلیل شخصی - کامنت می دهد فقط برای بار اول - حداکثر - از ناشناس بعنوان یک کلمه با معنا و مفهوم "هویت نامعلوم" استفاده می کند. اما در دفعات بعد "ناشناس" تبدیل می شود به یک شناسه و نام اختصاصی او که در خیلی از آدم های دیگر هم مشترک است. مثل محمد یا علی یا نادر که می تواند نام بی نهایت آدم های مختلف باشد اما هیچ محمدی با محمد من و هیچ حسنی با حسن تو و هیچ نادری با نادر بغل دستی یکی نیست و هر کدام حامل شخصیت فرد خاصی هستند. لذا قبول ندارم که انتخاب شناسۀ ناشناس چک سفید امضاست در دست انتخاب کننده اش که بدون احساس مسئولیت هرچه می خواهد بگوید یا بنویسد. بلکه بعد از انتخاب ناشناس بلافاصله ناشناس می شود اسم او و همان تعصب و دقتی را که راجع به نام خودش یا شناسۀ مشخص دیگری - اگر انتخاب می کرد - داشت پیدا می کند و نمی تواند پشت شناسه اش - فقط به این دلیل که شناسه اش ناشناس است - پنهان شود و مزخرف بگوید خارج از کانتکست شخصیت حقیقی خودش. و اگر مزخرف می گوید یا بگوید ربطی به شناسۀ ناشناسش ندارد و شخصیت حقیر و مزخرف گویی دارد که اگر نامش خدا هم بود می گفت همان مزخرف را. پس تو نام دیگران را دزدیدی اولاً و خودت را پنهان کردی ثانیاً و این عمل بسیار بسیار زشتی است و دیگر مرتکب نشو. یا...هو
احیانا این حسین قاضیان خودت نیستی دلقک جان که کامنت گذاشتی تا کلاس وبلاگت رو بالا ببری؟ آخه حسین قاضیان میاد همچین جایی کامنت میذاره. حالا کامنته هیچی حداقل یه زمانی بیش از 40 دقیقه بعد از فراخوانیت از قاضیان برای کامنت گذاری مجدد به اسمش کامنت میذاشتی که طبیعی باشه!! به فرض کامنت گذاشتن و دستمریزاد گفتن بهت انقدر بیکاره دوباره بیاد سر بزنه و همه این کامنتهای عجیب غریب رو هم بخونه بعد دوباره نظر بده؟؟ از موی سفیدت خجالت بکش دلقک جان
نیکو ماخوس. هرکسی نان قلب خودش را می خورد. داشتم تمرکز می کردم که مطلب قول داده ام راجع به سیاست داخلی را بنویسم که کامنت شما نراحتم کرد از این همه زشتی و پلشتی متراکم. دکتر قاضیان بر دلیل مرا مورد محبت قرار داده باشند بذایم نوش است و من اگر دنبال تقلب و اعتبار قلابی بودم در شش سال وبلاگ نویسیم ووقتی نیاز به اعتبار داشتم چنین می کردم و نه حالا که وبلاگم از فرط اعتبار در حال ترکیدن است و خودم هم بروغن سوزی افتاده ام از بس که برای تو چشم سفید مطلب نوشته ام. ماجرا خیلی ساده است و دکتر لطف کردند و وزانت و سنگینی یگانگی علمی خودشان را به اعتبار وبلاگ من هم فراز دادند که خود من هم انتظارش را نداشتم. - هرچند مطمئن بودم و هستم که خواننده های معتبر زیادی دارم و تحلیلگر مرجعم اما نه دیگر در انتظار دایناسوری به عضمت و پرمایگی دکتر قاضیان. لذا تشکیک کردم و در ابتدای تشکرم از حضورشان هم قید کردم و دکتر لطف کردند و بلافاصله آدرس پستی را که راجع به شرافت ایشان نوشته بودم در جریان نامردی نیک آهنگ کوثر با شناسۀ ناشناس فرستادند تا تأیید کنند که خودشان بودند. - آدرس در همینجا در کامنت بعد از تشکر من موجود است و می توانی بروی آن مطلب را هم بخوانی - بعد هم در نزدیکی ها بودند و خواهش بعدیم را هم اجابت کردند و همین. البته برای تو نمی نویسم که آدمی با قلب مریض هستی بلکه برای دیگرانی می نویسم که در مقابل شان بر مقدس بودن و نگه داشتن صحنۀ سیرک سوگند خورده ام و وفادارم. یا...هو
ماکسیموس مرینوس اگر نظاره گر هستید، ما را از نظرات خود بهره مند کنید. چادر سیرک بسیار بلند و فراخ ست و یاران همیشگی را فریاد می کند.
من نمیدانم چرا سرقفلی کلمه مزخرف را با ایدی من بسته ای .تاحالا کدام تحلیلم تحقق پیدا نکرده .تفاوت من با تو این است که تو جزیی مینویسی من کلی مینویسم تو کارتونی مینویسی من واقعی مینویسم
حزب الله
تلخک،
این کمترین دیدگاهش را جایی دیگر ندارد که از آن بزند. میخواهید همان که هست را بگذارید دیگران نیز ببیند؛ اگر آنی است که شما میگویید آشکار خواهد شد، اگر نیست نیز.
سفارش این کمترین به شما این است که از نیتخوانی پرهیز کنید، به ویژه وقتی نام و نشان کسی که با شما گفتوگو میکند را نمیدانید. میتوانیدآنچه میپرسندتان را پاسخ بدهید، نمیتوانید پشت حریم شخصی دیگران پنهان نشوید.
" دکتر لطف کردند و بلافاصله آدرس پستی را که راجع به شرافت ایشان نوشته بودم در جریان نامردی نیک آهنگ کوثر با شناسۀ ناشناس فرستادند تا تأیید کنند که خودشان بودند."
ببخشید از خوانندگان چراغ خاموش شما هستم. لینک را من فرستادم نه آقای دکتر قاضیان خواستم فقط این مطلب را عرض کنم. کسی هم که تشکیک کردن در مورد حضور آقای دکتر کامنت دوم ایشان را چند بار بخوانید شاید متوجه شدید.
من که متوجه نشدم شما دیگر کدام چراغ خاموش هستی و برای چه آدرس پست مربوط به دکتر را از وبلاگ خودم برایم فرستادی و منظورت چه بود؟ تازه در وبلاگی که مطالبش نه برچسب دارد و نه امکان هیچگونه جستجو و من خودم قادر نیستم اگر ممطلبی را بخواهم پیدا کنم تو به چه انگیزه و چگونه با زحمت چند ساعته - و به این زودی 40 دقیقه - پست سه سال پیش مربوط به دکتر را پیدا کردی؟ بخش بعدی حرفت را هم متوجه نشدم منطورت کدام کامنت است. در کامنت دوم دکتر که چیز مشکوکی نیست و اتفاقاً دقیقاً منطبق است به ادبیات دکتر. اگر هم منظورت کامنت شخص دیگری است تشخیص ندادم. همۀ کامنت های از نیکوماخوس به بعد را هم حذف خواهم کرد و اشتباه کردم حرفش را اهمیت دادم. یا...هو
سلام
ببخشید اگر باعث ناراحتی شما شدم و به شدت از این بابت ناراحت هستم اما کاری از دستم بر نمی آید.
در مورد سوال اول، هدف تشکر از آقای دکتر قاضیان بود نمی دانستم اینطور ناراحت میشوید که البته کاملا اتفاقی و ناخواسته لینک ایشان را پیدا کردم.
در مورد سوال دوم، زمانیکه شما نامی از بزرگان میاورید مانند آقای مردیها و دیگران من برای پیدا کردن مقالات و وبسایت های شخصی آنها نام این عزیزان را در گوگل سرچ میکنم اگر نام دکتر قاضیان را جستجو بفرمایید مقاله شما اگر اشتباه نکنم در صفحه اول هست.
در مورد سوال سوم، منظورم جواب به نیکوماخوس بود که ایشان تشکیک کردند در مورد حضور آقای دکتر و بنده عرض کردم کامنت دوم ایشان را بخوانند بلکه متوجه شوند.
سپاسگزار هستم از زحمات شما و مجددا عذر خواهی میکنم. و قول میدهم دیگر کامنتی ندهم مگر شما در همین رابطه سوالی بفرمایید.
سلام از من است. مرسی. پاسخت در مورد یافتن مقاله قانع کننده بود. من هم کمی عصبی بودم و کامنت شما را کلاً خطاب بخودم خوانده بودم. بهر صورت اگر سوء تفاهمی پیش آمد عذرخواهی می کنم. فعلاً که نیکوماخوس رید به شب و قلم من. چه عمد داشت یا نه. موفق بود. بازهم مرسی. یا...هو
"ماکسیموس مرینوس اگر نظاره گر هستید، ما را از نظرات خود بهره مند کنید. چادر سیرک بسیار بلند و فراخ ست و یاران همیشگی را فریاد می کند."
با تشکر از نظر لطف شما
آنجا که خورشید اندر شمار ذره است
خود را دیدن شرط ادب نباشد!
فعلا دور ا دور اینترنت را می چرخم و گاهی برای دیدن نظریات متفاوت دوستان عبوری سری می زنم.اینجا یک وبلاگ شخصی است و متعلق به شخص محترم تیمسار است که باید به عقاید شخصی ایشان احترام گذاشت ولی وبلاگ شخصی مشکلات خاص خود را دارد. دموکراسی هدایت شده و تحمل عقاید متنوع گاها دشوار.
فعلا از امکانات جدید بالاترین استفاده می کنم تا اگر خدمتی از قلم ناشناس من برای میهنم برآید تقدیم کنم.بعد از سی و اندی سال بازی خوردن با کلمات آخوندها فکر می کنم بهتر است از این مرحله عبور کنیم و دنبال استراتژی های فشار فعال باشیم که آبی از از لفاظی های اینترنتی و قربان صدقه این و آن رفتن برای ملت گرم نخواهد شد .لذا بیشتر حوالی برنامه های دکتر کوروش عرفانی و بیژن افتخاری می گردم به این خاطر که زمینه تحلیل باز و فراخ تر است.قبلا از زحمات تیمسار دوست داشتنی خودمان تشکر می کنم که به سهم خود شوری در این سر بی سامان افکنده اند.
قطره دریاست اگر با دریاست
گر نه قطره قطزه و دریا دریاست!
ماکسیموس دسیموس مریدیوس
ماکسیموس دسیموس مریدیوس 5:24
کار نیک در هر کجا باشد، خوش باشد. از هر رو شاد شدم که سلامت و پیوسته هستید در راه رسیدن به سرمنزلِ پیروزی.
پوزش مرا بپذیرید که شناسه شما را به درستی ننوشتم.
با درود بر تیمسار ایرانی
وبلاگ شما با کامنتهایش یک تجمع مدنی بسیار ارزشمند است در مورد سیاست روز ایران که مشابهش یا نیست یا اگر باشد کم است. ممکن است برخی بخواهند با کامنتهایشان عامدانه با اعصاب شما بازی کنند تا موجب شوند که یا شما این مکان ارزشمند را تعطیل کنید و یا فعالیت خود را کاهش دهید. بهتر است کامنتهایی با چنین محتوایی از ابتدا تایید نشوند. در مورد کامنت جناب آقای حسین قاضیان هم تشخیص من این است که کامنت مطمئنا کامنت شخص ایشان بوده است. ناراحت کننده است که در مورد یک موضوع فرعی این همه انرژی باید صرف شود.
حکایت شاگرد تنبل کلاس را دارم که آمدهام برای بغل دستی تنبلتر خود فلسفهٔ ضرب دو رقمی در دو رقمی را -که خودم هنوز مسلط نیستم- توضیح دهم، بعد میبینم طرف مشکلش اینستکه اصولا جدول ضرب نمیداند. خدا به دلقک گرامی صبر جزیل اعطا کند.
ناشناس جان! صادقانهترین لحن و کلامت همان بود که به زبان بررهای نوشتی.
همین اتفاق در دهههای 40 و 50 افتاد. و من تمام ترسم اینستکه از یک سوراخ دوبار گزیده شویم. جوجه کتابخوانها ادعای درک عالم صغیر و کبیر را داشتند و مثل داریوش همایون آدمی را، همگی متفقالقول خائن و خود فروش خطاب میکردند. گفتهاند خلایق هرچه لایق! تفاوت سطح من با داریوش همایون هم همینست که آدمی مرا حکومتی خطاب کند که نمی داند ماکیاولی کیست.
اگر اینجا جای بحث نظری بود و من هم دل و دماغ داشتم، شاید راجع به اهمیت ماکیاولی توضیح میدادم و کمی راجع به سرمایهٔ اجتماعی و ... برات مینوشتم (فکرش رو بکن آدم جلوی دکتر قاضیان ازین زرت و پرتا بکنه!). اگر هم واقعا دوست داری یاد بگیری اینجا جای 2×2 آموختن نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلقک جان، تو رو بخدا پست بعدی رو همچین چرب و چیل و روغن ریز ... هر چه زودتر بار بذار.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راستی در خصوص دکتر قاضیان: دوست فیس بوکی هستیم. اینقدر آدم سر سبک و با حالیه که حد نداره. چند تا سؤال ازش کردم، با شوخی و خنده اونهم خصوصی، پاسخ داد بعد هم لینک چند تا مقاله برام گذاشت.
گذشت دورهٔ علامههای جا سنگین که بیشتر به فکر اهن و تلپ خودشون باشن.
ناشناس جان!
این متن حاوی بسیاری از مولفههاییست که من با زبان الکن و غیر تخصصیام به آن اشاره کردم، ضمن احترام فراوانی که برای نویسندهاش قائلم از دو اردوگاه متفاوتیم که انگار کمکم داریم همگرا میشویم. این متن عجالتا کار ما را راه میاندازد. موضوع هم ظاهرا به بهانهٔ حوادث سوریه نوشتهشده اما مباحث مورد اشارهاش برخی عام و برخی با اشارهٔ مستقیم به وضع ایران است.
http://babakmina.blogspot.fr/2015/10/blog-post_48.html
آیا تکلیف سوریه این بار مشخص می شود؟
1- یک ماه از شروع مداخله نظامی روسیه در سوریه نگذشته که پوتین شروع به مذاکره و چانه زنی سیاسی کرده جهت گرفتن امتیاز از غرب و احتمالا معامله بر سر اوکراین و کریمه و اقتصاد روسیه.
شاخص های اقتصادی در روسیه خبر از رکود و فرار سرمایه می دهند و چشم انداز ورشکستگی را نشان می دهند. علیرغم این مشکلات اقتصادی، پوتین تصمیم گرفت که با مداخله در سوریه -که هزینه مضاعفی بر کشور است- شروع به چانه زنی و حل مشکلاتش با غرب بکند. روسیه کشور بزرگیست و ظرفیت بسیاری برای تحمل شرایط وخیم اقتصادی دارد، اما پوتین هم مانند چین و هند و سایر غولهای اقتصادی جهان می داند که حرف آخر را اقتصاد می زند و داشتن پیشرفته ترین زرادخانه نظامی یا حتی مداخله در جنگ سایر کشورها دلیلی بر ابرقدرتی نمی شود/نخواهد بود.
2- افراطی ترین و ایدئولوژیک ترین حکومتها هم بدون داشتن پول، مجبور به تغیر سیاستهایشان هستند. مشکلات اقتصادی حتی "ولی امرمسلمانان جهان" را هم در کهنسالی به نرمش قهرمانی وا می دارد!
از قضا اجلاس اخیر سوریه، که با پیشنهاد روسیه و موافقت امریکا، ایران هم برای اولین بار به آن دعوت شده، جلسه ایست که در آن بزرگترین تولید کنندگان نفت جهان حضور دارند و ایجاد هماهنگی و آشنایی، علیرغم به نتیجه نرسیدن برسر آینده سوریه می تواند مسیر همکاری های اقتصادی و کنترل جریان انرژی را هموار کند. گرچه بعید است که این فرصت برای حل آینده سوریه به آسانی از دست برود و مانند پروژه هسته ای بالاخره راه حلی پیدا خواهد شد که دو قطب عربستان-روسیه را به هم پیوند بزند.
3- بعد از ماه ها بلاتکلیفی در زمین سوریه میان نیروهای هوادار عربستان، ایران، ترکیه و غرب، و جنگهای نیابتی. روسیه در سطح ابرقدرت و بطور مستقیم وارد جنگ سوریه شد و ابتکار عمل را تقریبا از همه طرفها بخصوص ایران گرفت. این از آن جهت مهم است که امروز در میز مذاکرات، ایران دنباله روی روسیه خواهد بود و اولا حضور ایران برای بالابردن قدرت چانه زنی روسها خواهد بود و ثانیا هرچه روسها بپذیرند ایران مجبور به پذیرش است. نیازی به گفتن نیست که چیزی به نام محور مقاومت برای روسیه بی معناست و روسیه اصراری به حفظ بشار اسد یا علیویان سوریه در قدرت حس نمی کند، و از این جهت بین ایران و روسیه تضاد منافع وجود دارد.
4- حضور ایران در این مذاکرات برخلاف تصور حکومت، هیچ خبر خوبی برای آنها نخواهد بود. احتمال می رود که در مذاکرات قبلی 4جانبه- توافقی حاصل شده و برای گرفتن امضا و تعهد ایران و سایر کشورهای کم اثر تر مانند مصر و امارات و.. آنان به این اجلاس دعوت شده اند. خروجی این جلسات هرچه که باشد از نظر بین المللی ایران باید به آنها متعهد باشد. حتی اگر رفتن بشاراسد و حکومتی مخالف "محور مقاومت" باشد. که به احتمال زیاد خواهد بود.
تقریبا بعد از توافق هسته ای و در صورت به سرانجام رسیدن سرنوشت سوریه، سیاست خارجی حکومت اخته خواهد شد. تعهدات بین المللی ایران در همین دوره روحانی به حدی می رسد که دست آیت الله خامنه ای را برای هر شیطنت آتی در منطقه و جهان خواهد بست. منفعت اصلی این وضعیت به جهان و بخصوص به اسراییل خواهد رسید و بخش ایدئولوژیک حکومت در داخل را هم ضعیف خواهد کرد.
پی نوشت:
1- ایران علیرغم هزینه چندین ساله در سوریه، باید دست خالی سوریه را ترک کند و به دستاوردهای برادر بزرگترش -روسیه- دلخوش باشد.
2- ناکامی های سوریه و اشتباهات آیت الله خامنه ای در سیاست خارجی به شکل فشار بر توافق هسته ای بر دولت روحانی درخواهد آمد و این تا پایان دولت روحانی ادامه خواهد داشت. گرچه نارضایتی هواداران افراطی اما اندک آیت الله می تواند به شکل پتانسیلی جمع شود و در زمینه های دیگر بروز پیدا کند.
اين ناشناس آخري چقد نثرش و سبكش شبيه شماس
وطن پرست! چرا اینقد نعل وارو می زنی.ادم یا حرفی نمی زند یا پای حرفش وامی ایستد. اگر حرفش حسابی باشد.چهار تا کلمه قلمبه سلمبه یاد گرفته ای انها را اینجا پرت می کنی.تا حریفان فکر کنند چیزی بارت هست.اینجوری ادم باسواد نمی شود.تو اگر سواد داشتی دو سه خط سئوالات مرا که یکی اش جمله خودت بود. یکی هم ما کیاولی. فقط دو سه خط توضیح می دادی.و این قدر قازورات نمی بافتی.دو در دو و سه در سه! تازه بعد از گذشت دو روز امده ای که این را بگویی؟ هنوز هم منتظرم که ان جمله کذایی ات را توضیح مختصری بد هی.و توضیح مختصری هم در مورد ما کیاولی و ارزش اندیشه اش در مورد زندگی ما.تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.در ضمن اینجا جایش هست . هم من و هم دیگران یاد می گیرند.فرصت داری در اینترنت هم گشتی بزنی. در ضمن کسی به شخص بزرگی همچون قاضیان نمی گوید سر سبک.
ناشناس 18:56
بسیار خوشنودم که "ناشناس" آمدید، تا که گفته شما در ترازوی نام شما وزن کشی نشود.
این را می بایست گفت استفاده بهینه از کیبورد - هدف مند، واضح بدون قربانی کردن گرانش مطلب، بدور از درگیری با دیگر کامنت گذاران. این که نگرش ایشان تا چه حد منطبق با آنی ست که در شرف وقوع ست، که به نظر می رسد تا سقف بالایی باشد، نکته ای جداست. نگارش ایشان، ولی، یاری می دهد به باز شدن مطلب و دعوت از همگان که در آرامش و هدفمند بنویسند.
من چندین ساله دارم بستهات رو میخونم اینجا... و به نظرم یه شخصیت کاملا دو قطبی داری.... کاملا خود شیفته و دم دمی مزاج...
آخه ابله... خود امریکأیها هم داستان ترور الجبیر رو باور نکردن.. بعد تو میائی اینجا اون جوک رو تعریف میکنی...
و بعد کسی مثل این ریقو رو مقایسه میکنی با ظریف... شخسیت محکم... صورت بیروح ... چشمان نافذ... مس اینکه حسابی دلم در گروی عشق ال جبیر داری... بلند شو بیا آمریکا ازدواج همجنسگراها آزاده... به پا هم پیر شین... لول
اینم از اون حرفا بود که به قول کروبی... مرغ پخته هم خندش میگیره...
مندم تو شعور این mellate ندونی که میان میگن.. این پستت بی نظیره...
ارسال یک نظر