1- ورود به سیاست داخلی و بررسی افول ایدئولوژی در داخل کشور را با یک موضوع بینابینی شروع می کنم. و آن مصاحبۀ بسیار مهم هاشمی رفسنجانی راجع به تاریخچه و اهداف برنامۀ هسته ای است که چند روز پیش انجام شد و برای نخستین بار یک دست اندرکار رسمی حکومت در ایران به راز سر بمهر "رویکرد تسلیحاتی داشتن برنامۀ هسته ای ایران اعتراف کرد. نمی خواهم سخنان هاشمی را تحلیل محتوا بکنم - چقدر هم جایش خالی است در دنیای رسانه و انشاءالله می ماند بوقت و حوصلۀ بعدی - بلکه فقط اشاره می کنم بهمین اعتراف به تسلیحاتی بودن برنامۀ هسته ای که عین منظور و مقصود ایشان هم بود و اجماع مطلق در مورد این برداشت وجود دارد. علت مصاحبه هم صد در صد برمی گردد بهمان اصل مهمی که در تحیل نامۀ اخیر آیت الله خامنه ای به حسن روحانی گفته ام. به این معنا که خامنه ای شرط گذاشت که یوکیا آمانو دبیر کل آژانس هسته ای گرایش تسلیحاتی داشتن برنامۀ هسته ای ایران را در گزارش نهایی خود در اواسط دسامبر نگنجاند. اما چون این خواسته قطعاً محقق شدنی نیست و تن دادن به آن نوعی خودزنی شدید برای همۀ تصمیمات و تحریم های غرب علیه جمهوری اسلامی منجر می شود؛ هاشمی خودسر یا هماهنگ با تیزهوشی وارد ماجرا شد تا با یک شیب ملایم تسلیحاتی بودن هسته ای ایران را قبل از اعلان رسمی از سوی آژانس بین المللی به افکار عمومی تزریق کند تا زهر اعلام آن از سوی آمانو کم شود. این اعتراف هاشمی از آنجایی در افول هژمونی شریعت در داخل کشور مؤثر است که به این نکتۀ کلیدی توجه کنیم:
2- نگاهی به سرتاسر 25 سال رهبری علی خامنه ای در رأس حکومت ایران بروشنی بیان می کند که ایشان در تمام این مدت طولانی رهبری خود؛ از مشروعیت استراتژی ضد استکباری سیاست خارجیش؛ برای مشروعیت مذهب سیاسی در داخل کشور هزینه کرده است. بعبارت دیگر خامنه ای بدلیل ناکارآمدی حکومت مذهبی و نداشتن حتی یک دست آورد ملموس مادی و معنوی - به معنوی تأکید می کنم - در داخل و برای مردم. همواره به این مستمسک متوسل شده است که اولاً عقب ماندگی ایران نتیجۀ مخالفت غرب با خدا و مؤمنانه زیستن و مسلمان ناب بودن ماست و ثانیاً و برای محقق کردن اولاً ایراد بهانه و اتهام و دروغ در مورد دانش هسته ای صلح آمیز کشور است. اکنون اما شاخ بخش مشروعیت ضد امپریالیستی (بزبان مذهبی ضد استکباری) با توافق هسته ای معروف به برجام نه تنها شکسته بلکه از بیخ و بن کنده شده است. اما بخش اخلاقی و مذهبی این سیاست و استراتژی ضد مدرنیسم هنوز کار می کند و خامنه ای مدعی است که غرب زور گفته و مارا به چیزی که نبودیم و به عملی که نه مرتکب شده بودیم و نه حتی قصدش را داشتیم و حتی فتوا علیه اش صادر کرده ایم (رفتن بسوی ساختن سلاح هسته ای) مجازات کرده و من ناگزیر از پذیرش مذاکره شده ام بخاطر زندگی مردم. و محتمل است برخی هواداران ساده هم قبول کنند و می کنند.
3- اما برملا شدن رسمی و مؤید از سوی هاشمی و بدنبال آن گزارش نهایی آژانس تا کمتر از دو ماه دیگر در مورد رویکرد تسلیحاتی داشتن برنامۀ هسته ای ایران؛ آن بخش مهم مشروعیت اخلاقی استراتژی خامنه ای را هم در داخل کشور و بین هواداران فرو می ریزد. درست است که تقریباً همۀ مخالفان جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور - اعم از ایرانیان و جهانیان - دروغ بودن ادعای صلح آمیز بودن برنامۀ هسته ای حکومت را محرز می دانستند - و بهمین خاطر هم از اعتراف هاشمی استقبال تبلیغاتی زیادی نکردند - اما من دارم راجع بهواداران پروپاقرص رهبری خامنه ای و موافقان حکومت حرف می زنم. اینان هم اگر چه - در بخش خواص و نخبگی بیشتر و در سطح هواداران پیاده نظام کمتر - دروغ بودن ادعای خامنه ای را می دانستند و با تکیه بر "دروغ مصلحت آمیز" پیامبر اسلام و وجود حکم تقیه در فقه شیعه آن را قابل قبول و قابل تحمل تأیید می کردند. اما - و این اما مهم است - اینان دروغ و تقیه را وقتی قابل قبول می دانستند و می دانند که دروغ بودن دروغ هیچگاه علنی نشود اولاً و هدف مقدس و مهمی که دروغ و تقیه برای رسیدن به آن هدف بکار رفته است به نتیجه و ثمر موفقیت نهایی رسیده باشد ثانیاً. بعبارت دیگر دروغ و تقیه ای که هم علنی شده و هم از آن بدتر بهیچ نتیجه ای نرسیده است حزب اللهی ها و مؤمنان هوادار خامنه ای و شریعت سیاسی را بشدت شرمنده و عصبانی و مأیوس و سرخورده می کند؛ از مرجع و منشاء گویندۀ دروغ و صادر کنندۀ فتوای دروغ. بعبارت نهایی کوتاه می شود اینکه با علنی شدن تسلیحاتی بودن برنامۀ هسته ای ایران وجه اخلاقی و مذهبی ایدئولوژی هم فرو می ریزد.
4- این بحث مفصل را بهمین موجز بسنده می کنم و وارد متن جامعه می شوم تا نشانه های افول ایدئولوژی را با هم مرور کنیم. در این بخش اما کارم بسیار راحت و ساده است. زیرا همۀ مردم اعم از نخبه و توده می توانند بدون چشم مسلح هم سراسیمگی، بلاتکلیفی، گیجی، دور خود چرخیدن ها، هراس در اوج وحشت و درماندگی را در بخش های ایدئولوژیک جامعه اعم از سران یا پیروان مشاهده کنند. از تذبذب و دست و پازدن های امامان جمعه و روحانیان ارشد قم و نمایندگی های ولایت فقیه در سازمان ها و ادارات و دانشگاه ها و نمایندگان مجلس و همه و همه بعلاوۀ حیرانی و سرگردانی پیاده نظام ایدئولوژی هم بسادگی و وفور قابل رصد است و هم قابل راستی آزمایی در سخنرانی ها و خطبه ها و مرثیه خوانی ها و شعار دادن های خفه! اما برای اینکه مستند هم بکنم نوشته ام را می روم سراغ سخنرانی روز عاشورای احمد علم الهدی امام جمعۀ مشهد برای جمعیت عزدار و سینه زن؛ و چند کد هم از حرف های او نقل می کنم. حالا چرا بین این همه پیغمبر از مصباح و مکارم و سعیدی سپاه و انواع پایداری ها رفته ام سراغ جرجیس و علم الهدی. طبق تشخیص خودم بنظرم می رسد که در حال حاضر علم الهدی مهمترین روحانی جناح شریعت نزدیک به خامنه ایست. زیرا بقیه مثل مراجع تقلید و مصباح و محمد یزذی و احمد جنتی و سایر امامان جمعه یا وزن کافی ندارند و یا فرتوت تر و فرسوده تر از آنی هستند که سخنگوی جبهۀ شریعت بحساب بیایند. بقیه هم مثل طائب و سعیدی سپاه و پناهیان و آقا ترانی و امثالهم هم وزن علم دینی مقبول اکثریت را دارا نیستند. مضافاً به اینکه علم الهدی بعد از انتقاداتی که از او شد که راجع بمسایل دنیای جدید و مدرنیته و تکنولوژی صلاحیت اظهار نظر ندارد بدلیل عدم آشنایی با آن ها، علم الهدی تعدادی مفاهیم مدرن و ادبیات جدید و تکنولوژیک و تاریخ معاصر را مخلوط اظهار نظرهایش کرد و می کند که معلوم شود - و می شود - که مطالعه دارد و خیلی هم بی خبر از ادبیات و گفته های مخالفانش نیست.
5- علم الهدی سخنرانی بسیار مفصل و مبسوطی کرده در روز عاشورا و خطاب به جمعیت عزادار. این سخنرانی که قاعدتاً و طبق انتظار باید از دو بخش "خطابۀ حماسی پرشور" از رشادت ها و پهلوانی ها و ایستادگی های امام حسین و یارانش و "مرثیه ای سوزناک" از قساوت ها و شناعت های لشکر یزید و مظلومیت ها و آوارگی ها و به قتلگاه رفتن های صحنۀ عاشورا تا با اولی شور و با دومی حس عاطفی عزاداران را بر بیانگیزد و آنان را بحداکثر فیض برساند؛ - چون ظهر عاشورا که مردم بخاطر سخنرانی سیاسی - آن هم سیاست روزمره - جمع نمی شوند و نشده اند. بلکه عزاداران می آیند که با عزاداری و گریه و زاری و زنجیر زنی و غیره هم کمی سبک شوند از فشارهای روزمرۀ زندگی و هم ثوابی ذخیره کنند برای روز آخرت. - چنین نکرده و سراسر سخنرانی مفصلش را اختصاص داده به سیاست روز و عزاداران را به بیم و ترس از افول ایدئولوژی نصیحت و دعوت کرده است. بعبارت دیگر علم الهدی با علم براینکه گردآوری فرمایشی یک صدم جمعیت حاضر شده در صحن امام رضا در روز عاشورا در روز عادی محال قطعی و غیر ممکن است. لذا تصمیم گرفته که حداکثر استفاده را از این حضور عاشورایی مردم عادی بکند و دغدغه های افول ایدئولوژیکش را به آنان حقنه کند. و جالب است که در جای جای سخنانش هم بعریان ترین شکلی وحشتش از بریدگی مردم از حکومت را علنی کرده است. اول به یک فراز از صحبت او توجه کنیم:
7- سرتاسر سخنان سیاسی علم الهدی در جمع نامتنجانس عزاداران حسین پای فشردن به همین اس و اساس حکومت شرعی است. و آن تقدم دادن آخرت و مرگ به دنیا و زندگی. نه تنها تقدم دادن بلکه تا سقف تنها هدف معرفی کردن مرگ بجای زندگی است. بعبارت دیگر او نمی گوید بما بگروید و از ما حمایت کنید تا هم آخرت تان آباد شود و هم دنیا و زندگی تان صدمه نبیند. زیرا ما می توانیم مرگتان را سعادتمند و دنیایتان را هم قابل تحمل! کنیم. او مستقیم می رود سر این گزینه که درست است که ما و شریعت و ایدئولوژی مان نتوانسته ایم تا کنون و نمی توانیم هم در آینده زیست دنیوی شما را تأمین و راحت تر کنیم. اما بجای سعادت دنیوی و گذرا آخرت و مرگتان را زینت می بخشیم. اما او که خودش می داند ایدئولوژی در چه حضیضی گرفتار شده است؛ رودربایستی را می گذارد کنار و در اواخر سخنرانی اش بتلویح در حد تصریح می گوید: "می دانم حرفم را جدی نمی گیرید و از ما و حکومت شریعت پشتیبانی نمی کنید و بریده اید. بسیار خوب اما - در اینجا به لحن التماس می افتد - که حداقل حالا که از ما بریده اید و ایدئولوژی را قبول ندارید؛ بیایید و مردانگی بکنید و به جبهۀ مخالفان ما هم نپیوندید. و لااقل بی تفاوت باشید و اگر با ما نیستید برما نیز نشوید. مجدداً یادتان می آورم که علم الهدی این سخنان را خطاب به فکلی ها و مدرن ها و لامذهب ها نگفته است. بلکه مخاطب او در این سخنرانی مؤمنان و مذهبی هایی هستند که بمذهب یا عرف؛ عاشورا و امام حسین را قبول دارند و به آخرت و بهشت و جهنم باور حتمی یا نسبی دارند.عضو مجلس خبرگان رهبری متذکر شد: اگر مردم ما روزی بگویند ما که نماز میخوانیم، روزه میگیریم و حج میرویم اما میخواهیم زندگی کنیم یعنی به آمریکا و غرب وابسته شویم؛ به دنبال آمریکا و غرب رفتن یعنی پسر فاطمه(س) را تنها گذاشتن و یعنی از اصول اسلام و ارزشهای دین دست برداشتن.علمالهدی عنوان کرد: حرفهایی که امروز بعضی جریانهای سیاسی و سیاسیون ما میزنند و تمام سعادت ما را در طی تعامل با دشمنان خدا میدانند، میخواهند زندگی برای مردم ما بشود ارزش و به این معنا که بشویم همان 120 هزار نفر، تا زندگی ما وابسته به بنیامیه شود و بتوانیم فقط زندگی کنیم. (اینجا)
8- القصه باز رسیدم به "روحانی چه کند" و باز گرفتار محدودیت پست طولانی شدم. لذا مجبورم از صدها حرفی که لازم بود به روحانی بزنم صرفنظر کنم و با این امید که نکات مورد نظرم را مشاوران اندیشمندش به او گفته باشند و بگویند؛ می روم سراغ مهمترین حرفی که نه تنها دولت روحانی و حکومت خامنه ای را تهدید می کند بلکه ایران و منافع ملی را هم بشدت مورد تضعیف و نقصان جدی قرار می دهد. و آن مهمترین حرف یک حرف بیشتر نیست: "کشور ایران پس از توافق هسته ای با غرب دچار خلاء استراتژی شده است. و هیچ کشور و دولت و حکومت و جامعه ای نمی تواند بدون استراتژی ادامۀ حیات بدهد و موفق به انجام روزمره ترین وظایفش هم بشود". کمی توضیح می دهم: ماجرا این است که تا قبل از توافق هسته ای با غرب جمهوری اسلامی دارای یک استراتژی ایدئولوژیک بود که خامنه ای طراح و مجری آن بود. و با اینکه این استراتژی ایدئولوژیک ضد غرب در این اواخر و با ظهور داعش و جریانات منطقه و تغییر هیئت حاکمه در عربستان دچار افول نسبی شده بود و کارآیی سال های قبل را نداشت. اما بدلیل تخاصم و تقابل متمرکز بر برنامۀ هسته ای در غرب؛ افول استراتژی مبتنی بر ایدئولوژی خیلی معلوم نبود و ایران هنوز جزو کشورهای "چکارش کنیم" - مثبت یا منفی - مطرح بود. اما با توافق هسته ای و جمع شدن "ایران را چکارش کنیم" از روی میز غربی ها؛ افول استراتژی مبتنی بر ایدئولوژی نه تنها افول دو سال اخیر را نمایان کرد بلکه کلاً شکست خورد و دیگر قادر به نقش آفرینی نیست. در چنین حالتی باید بلافاصله استراتژی مبتنی بر منافع ملی جایگزین استراتزی ایدئولوژیک قبلی می شد تا ایران می توانست وارد صحنه شده و از منافع ملی خودش محافظت کند. اما روحانی تا کنون نتوانسته استراتژی مبتنی بر منافع ملی مورد نظر دولتش را به تصویب حاکمیت برساند و ایران وارد دورۀ بسیار بسیار خسارت بار "کشور و حکومت بدون استراتژی" شده است. نگاه کنید به خبرهایی که از وین منتشر می شود. بعد از اینکه ظریف نتوانست بدلیل مخالفت خامنه ای بموقع وارد گفتگو با امریکا بر سر سوریه بشود و نقش درجه اول ایران را در حد کشورهای حاشیه ای تنزل داد. حالا هم که به اصرار و لطف و دوستی جان کری به گفتگوها و رایزنی های درجه دوم امروز وین دعوت شده و با اجازۀ خامنه ای در آن شرکت کرده است؛ بازهم وقتی که جان کری با پای پیاده به اقامتگاه ظریف رفته برای مذاکره - لطف کری به ظریف و دولت روحانی را داشته باش که حاضر است هرکاری بکند تا میانه روی در ایران تقویت شود - خبری که منابع رسمی ایرانی منتشر کرده اند حاکی از این است که محمد جواد ظریف و جان کری با هم ملاقات کرده و راجع به مراحل اجرای برجام تبادل نظر کردند. یارو را برای همایشی با دستور کار مشخص (در اینجا موضوع سوریه) دعوت کرده اند و در همه جا هم رسمی و غیر رسمی بر موضوع سوریه ای بودن سفر وزیر خارجه تأکید کرده اند و وزیر خارجۀ ابرقدرت جهان همراه با یک دوجین متخصص و کارشناس میز سوریۀ وزارت خارجۀ امریکا به دیدن و مذاکره با ظریف رفته؛ آنوقت طرف آمده با وقاحت می گوید دو وزیر مصافحه می کردند و از گل و بلبل برجام چهچهۀ "برجام فرجام نشود. اما اگر بشود. چه شود!" می سرودند. خب کشوری که تا این حد دچار آشفتگی در تصمیم گیری است زورش به چه کسی می رسد. این را می گویند خلاء استراتژی و نابودی منافع ملی. همینقدر بگویم که روحانی در بدترین شرایط است و اگر نتواند قیام کند و تغییر استراتژی ایران را به ثبت نرساند؛ روزهای تاریکی در انتظار همه است. بقیه می ماند برای مطلبی دیگر که با شرح و تفصیل بگویم روحانی دقیقاً در کجا ایستاده و چه باید بکند. باید را عمداً بکار بردم چون غیر از اقدام برای تعیین استراتژی جدید کشور هیچ - با تأکید بر هیچ - اقدام دیگری میسر نخواهد بود. نه اینکه مثل سی و هفت سال گذشته خواهد بود؛ نه. بلکه کلاً همان بلاتکلیفی در نوسان ثبات و بی ثبات هم از بین خواهد رفت. و ایران در همۀ جبهه ها خواهد باخت. تا بعد! یا...هو
بعد از تحریر: الان متوجه شدم که حمله به لیبرتی هم یکی از نشانه های افول ایدئولوژی است. حمله با نظر خامنه ای انجام شده برای نوعی دردسر برای حیدر عبادی و اعلام اینکه خامنه ای هنوز نفوذ دارد. اما کاملاً م معلوم است که حمله به گروهی که خودش هم در اضمحلال است فضاحت ایدئولوژی را نمایان می کند و نه قدرت آن را. البته رجوی گم شده هم از این حمله استقبال کرده بدلیل مطرح شدن دوبارۀ ایدئولوژی و مجاهدین خلق. آن ها هم بخاطر باخت در ایدئولوژی از مرگ اعضایشان استقبال می کنند. و بهمین خاطر هم است که از انتقال اعضاء به اروپا جلومی گیرند تا ابهت سازمانی حفظ شود و رهبر و رییس جمهور لازم داشته باشد و تلکه گرفتن از تندروان سادۀ غرب و ضد خامنه ای ممکن.
۵۴ نظر:
حزب الهی ها اگه عقلی داشتند در این 37 سال از ان استفاده می کردند، بگو پول نفت تمام شده، درد شکم دارند، نه اینکه اگاه شدند و وجدان درد گرفتند!
همه که مثل تو نابغه و عاقل نمی شوند زامبی. برخی بچه های خانواده هم نیاز به پذیرش دارند و آموزش. چقدر مشکل دارم با این لحن ابلهانه نسبت به بخشی از مردم. یا...هو
ممنون از شما؛
1. نوشتن تمام «مساله ایران» در یک متن کار سختی است که شما انجام دادید.
2.ریزش نیروهای حکومت بسیار عمیق و کاملا غیر قابل بازگشت است. حتی همان مرگ خواهی و بی توجهی به دنیا هم که به آن اشاره می کنید، تمایل به غیرسیاسی شدن پیدا کرده و رفته رفته پیوندهایش را با حکومت باز می کند. عجیب شرایطی است.
3.در مورد تغییر استراتژی، فکر نمی کنم زور روحانی به تغییر برسد. به نظرم او باید دوره بیفتد با بزرگان مذهبی منتقد خامنه ای و علی الخصوص فرماندهان سپاهی که کلفت تر از خامنه ای هستند و خلاصه هر کسی که زور واقعی دارد (تاکید می کنم روی واقعی و منظورم به اصلاح طلبان و امثال آنها نیست چون قدرت عینی اقتصادی-نظامی ندارند) آنها را مجاب کند که قضیه چیست. اگر این کار را انجام بدهد بازی را می برد. اما اگر بخواهد به راه اصلاح طلبان 76 تا 84 برود و منتظر بماند که فشار اجتماعی خامنه ای را عقب بزند به نظرم بازنده می شود. چون خامنه ای عقب می رود، اما همچنان بازی قبلی را ادامه می دهد و کشور در همین سردرگمی می ماند.
مهمترین گام این است که قدرت را وادار به چرخش کرد. اکثریت مطلق مردم (اعم از مذهبی یا غیرمذهبی) سالهاست چرخیده اند!
كمي گشتم مصاحبه هاشمي را پيدا كنم ولي به نكته شما نرسيدم. كدام مصاحبه را مي گوييد؟
گرفتار بودم و نتوانستم در موضوع قبلی تشکر کنم بابت این تبیین فوق العاده شرایط خارجی. میخواستم بگویم یک تحلیلی قبلش درباره بشار و پوتین نوشته بودید که خیلی دور از ذهن بود و خیلی از خوانندگان شما را به خیالبافی متهم کردند و خود من هم بهش اعتنایی نکردم ولی جالب بود که یکهو دیدیم آن تحلیل شما در حال درست درآمدن است. فوق العاده است این تحلیل و ریزبینیتان. واقعا هزار آفرین. من به قول امروزیها کف کردم.
این مطلبتان هم بی نظیر بود در سادگی و گزیده گویی. به زیبایی تمام تصویر کامل نظام را برای ما ترسیم کردید و سمت و سوی حرکت را.
تنها چیزی که حسرت به دلم میکند این است که میگویید حوصله نوشتن ندارید از این همه نشانه که میبینید. کاش بنویسید. کاش هرروز بنویسید.
خیلی زیبا می نویسی گویا تو یک شخص نیستی و یک تیم تحلیلگر فکری قوی و با دانش از سیاست و روحیات داخل و خارج ایران این مقالات را می نویسند. بیشتر بنویس که من به شخصه معتاد وبلاگ تو شده ام.
http://www.sedayeeghtesad.ir/News/22236.html
دلقک انگلیسی ما تاحالا فکر میکردیم شما مشغول امر دلقکی در سیرکی لکن اشتباه بود شما توانایی ات در حد شعبده بازی رفته بالا.مثلا کفتر را میکنی در پارچه و از انور کاغذ خورده تحویل میدی .مرد حسابی ما را الاغ فرض کردی .ایران به خوابش هم نمیدید لب مدیترانه باب المندب باشد کجای تاریخ معاصر سراغ داری ایران را دعوت کنند در امور کشورهایی انور مرزها شرکت کند .کجای این تاریخ ایران با شش قدرت دنیا عکس یادگاری انداخته والا ما هم درست است تحربم بودیم ولی برنج و نان سفره ه بود علف نشخوار نمیکنیم به رسم چهار پایان. هاشمی الان در حال حاضر اندازه حاج منصور ارزی با ارضی قدرت دارد والا یک ادم ورشکسته است در حد قرضی غرضی وزیر سابق همه کس کش پست و تلگراف و تلفن .این چیزی که ما دستگیرمون شده ایران از لحاظ نظامی و نفوذ امنیتی در رده بالایی قرار گرفته ولی از لحاظ اقتصادی و صنعتی مثل خر وامانده هست و با ایشالله ماشالله اخوندها هم درست نمیشود تا جلوی دزدی را نگیرند اقتصادمان فشل است باقی حرفها را بگذار در کوزه ات ابش را سر بکش
این فوتبال را هم در بالا بلاگ بالاترین نوشتم اگر دوست داشتید.
چه جمعۀ باشکوهی! آخر هفته مان را ساخت لول لول. بچه ها متشکریم.
1- تا وقت کنم از دهات مان به تهران بیایم و چند سال طول بکشد که شهری بشوم و راه رفتن یاد بگیرم شده بود نیمۀ دوم دهۀ 1340 خورشیدی و مرحوم دکتر اکرامی و شاهین بزرگش تمام شده بودند. پس من هم ناچار به پرسپولیس مرحوم عبدۀ بولینگ بسنده کردم و شدم یک قرمز دو آتشه که مثل جوجه های پرریخته زیر پای شادروان مرتضی احمدی می نشستم و بهوای ناصر مسعودی جا رزور می کردم در سمت چپ جایگاه ورزشگاه امجدیه. سعید راد!؟ نه بابا هنوز سعید را نمی شناختم. بعد ها هم که شناختم چون وقتی می آمد جزو از مابهتران بود و زیر جایگاه می نشست حشر و نشری نداشتم و فقط به قرمزیش پز می دادم.
2- امروز که پای دربی پایتخت نشستم همۀ این خاطرات پیر که در غربت نوستالوژی چوبله - پرویز مظلومی خیلی دوست دارد این را - هم می شود و شده است و راه تنفسم را می گیرد از ذهنم می گذشت. اما هم مردم و هم بچه ها کاری کردند چنان کارستان که نمی دانستم از ذوق شوق می کنم یا از شوق ذوق! بازی را که دیدید و اگر ندیدید نصف عمرتان برفناست! و چه حالی داد آن گل دقیقۀ 95 پرسپولیس که بازی را هم بهتر از رقیب نجام داده بود. من عاشق دیوید بکهام و علی دایی و کریستیانو رونالدو هستم. اما عشق جدیدم از بوشهر می آید بنام مهدی طارمی. این جوان را علامت گذاری کنید که خیلی زود بین المللی خواهد شد و افتخار وطن. مثل هر آن سه نفری که نام بردم و بزرگترین وجه مشخصۀ مشترک شان خودساختگی و سخت کوشی و پشتکار و بی حاشیه بودن و آقایی است.
3- اما حالا که شما را در هیجان مثبت روزم شریک کردم می خواهم یک نکتۀ بسیار مهم را بگویم از دربی امروز. چون ناسلامتی من فعال اجتماعی و وبلاگ نویس سیاسی هم هستم. هرچند تماشگران دربی امروز نترکانده بودند مثل برخی سال های دور. اما آمدن 90 هزار نفر به ورزشگاه آزادی از سقف آرزوهای من بسیار فراتر بود. زیرا دیده بودم که فوتبال در کشورم مرده بود و نه کسی حالش را و نه دیگری شوقش را و نه سومی پولش را داشت برای آمدن بورزشگاه.
4- چرا آمدن تماشاگر بورزشگاه اینقدر مهم بود برایم هم برمی گردد به این مهم که هر گونه تغییری فقط از امید زاده می شود. و هر امیدی خودش فرزند شادی است. و هیچ شادی بدون هیجان جمعی محقق نمی شود و فوتبال سرچشمۀ همۀ این هاست. تعظیم می کنم به تک تک نود هزار نفری که امروز امید و شادی و هیجان را بورزشگاه آوردند و دست و قدم تک تک شان را می بوسم. زیرا زندگی در آفرینش شادی های جمعی است که تاریکی و جهل را عقب می نشاند. و هر تغییری در جامعۀ ما خمیر مایه ای از جنس تماشاگران امروز لازم دارد. درود می فرستم بروح جوان و پاک هادی نوروزی عزیز که سهم عمده ای داشت در این جمعۀ باشکوه. و امیدوارم که مردم تغییر را از استادیوم های فوتبال و سالن های کنسرت و موسیقی های زیر زمینی و گردش های جمعی و آزادی های اجتماعی جستجو کنند. می دانم محدودیت های تحجر حکومتی را. اکا ایمان دارم بخواست انسان و سماجت جوان و تسلیم شرایط نشدن را. یا...هو. دلقک ایرانی.
پ.ن: هر گونه کامنت و اظهار نظر مدیوس و منفی سیاسی زیر این مطلب ممنوع قطعی است. البته بدوبیراه بشخص من نویسنده از هفت دولت آزاد است. با طیب خاطر و بدون شکایت.
گفت: چه خبر؟!
گفتم: «عادلالجبیر» وزیر خارجه عربستان در نشست مشترک با وزیرخارجه فرانسه گفته است میخواهیم در وین جدیت ایران برای راهحل سیاسی را ارزیابی کنیم!
گفت: چه غلطهای زیادی! از کی تا حالا، تخمه آفتابگردون داخل آجیل شده؟!
گفتم: میگوید اگر راهحل سیاسی به نتیجه نرسد، سایر گزینهها روی میز است.
گفت: حیوونکی خواسته ادای اوباما، ارباب پادشاه سعودی را در بیاورد که میگفت، همه گزینهها علیه ایران روی میز است!
گفتم: یارو خیلی دلباخته آمریکاییها بود، یک روز میهمان یک آمریکایی شد و سرمیز غذا وقتی چشمش به آنهمه کارد و چنگال و بشقاب افتاد برای اینکه آبروریزی نکند تصمیم گرفت درخوردن غذا از اون آمریکایی تقلید کند. میزبان آمریکایی یک بشقاب برداشت و یارو هم، دو تا بیسکویت توی بشقاب گذاشت و مقداری شیر روی آن ریخت و یارو هم گام به گام تقلید کرد. میزبان آمریکایی، صدا زد «فیفی» و بشقاب را جلوی سگش گذاشت و یارو برای اینکه از تک و تا نیفتد، دولا شد و مثل سگ آمریکایی محتوای بشقابش را خورد!
دلقك عزيز، هر دو مطلب اخيرتان عالى بود و روشنگر، ممنون از زحماتتان،
افشين قديم
سلام
خیلی جالب بودمثل همیشه. روند ریزش فقط به این علتها که شما می فرمایید تسریع نشده. مهترین علت آن شبکه های اجتماعی است که بسیار فراگیر هستند و این شکست را با دلایل، آپلود یک فیلم و مقایسه دو نوع حرف از یک سخنران در دو زمان مختلف، ارسال خبر در مورد اختلاسها و دزدی ها، و البته صحبت در مورد همین سیاست اتمی این تناقضات را اشکار می کنند. هواداران همیشه یک طرفه به قاضی رفته اند. وقتی دلیل و برهان فرد مخالف را هم میشنوند سوال در ذهنها ایجاد میشود. اساس مذهب بر تعبد است. یعنی سوال نکن. ولی کس دیگر که می تواند سوال کند. سوالها فکرشان را بکار انداخته.
ارادتمند- یزد
"...اگر نتواند قیام کند و تغییر استراتژی ایران را به ثبت نرساند؛ روزهای تاریکی در انتظار همه است."
اگر وقت و حوصله داشتید لطفا روزهای تاریک را بیشتر توضیح دهید و آیا منظورتان از همه، مردم را هم شامل میشود یا همه هیات حاکمه ؟
ممنون
http://www.khabaronline.ir/detail/473194/culture/cinema
به نظرم واژه Turmoil با متن کاملا هماهنگی دارد اما متاسفانه پیام اینکه چرا تصویری از بازی Turmoil قرار دادید و همچنین عدد 12 را نگرفتم اگر ممکنه در مورد تصویر کمی توضیح بدهید
دلقک جان نانشانس ساعت ۴:۰۷ که از گرفتن باب المندب حرف زده و دریای مدیترانه ورشکستگی حزب الله رو خوب به نمایش گذاشت. چون باب المندب رو سپاه زور زد بگیره وهابی ها زدن توی گوشش و اونو پس گرفتن. دریای مدیترانه هم که مزخرفیه از اون بزرگتر.
اما ناشناس ساعت ۶:۳۵ که نوشته کیهان رو فکر کنم گذاشته بیشتر ورشکستگی حزب الله رو نشون داد. تا حالا سپاه و خامنه ای بقیه رو تهدید می کردن حالا عادل الجبیر سپاه رو تهدید می کنه! آخه این خفت رو اینا کجای دلشون بذارن! مقامات امنیتشون رو هم کشت عرضه ندارن هیچ غلطی بکنن. اینجور که عربستان پوز حزب الله رو زد هیچکی نزده بود.
حیف ما ایرانیا که همچین حاکمان بی عرضه ای دااریم.
انباشت نوشتار چندتای آخری در ضمن این که در بیشتر موردها با تیز بینی و درایت همراه ست، اما از ژانر تعلیقی ست (suspense thriller). در همین نوشتار پیشین بود که خواننده متشوش را به آرامش خواندید که ایران را خطری متوجه نیست و حال می گویید به جز آن. تا در این بینابین هستیم چه استراتژی (آن گونه که به آن اشاره داشتید) مطلوب بینید.
هماهنگ تر از این تابلو پیدا نکردم. کارهای خوب و قشنگ زیاد است اما زیادی هنری و تخصصی و در نتیجه انتزاعی هستند و خواننده ها ارتباط نمی گیرند و هدفم که تربیت بصری و تصویری ذهن دوستان است تحقق پیدا نمی کند. از عدد 12 هم خوم ایده ای ندارم و برایم مهم هم نبود. چون آشفتگی و بازی دو عنصر کلیدیم را القاء می کرد. البته اگر طراح خودم باشم یا در خدمتم باشد و ذهن خودم را طراحی کند خیلی خوشگل می شود اما فعلاً چاره ای جز رفتن به انبارهای گوگل ندارم. پرسشهای دیگران را هم برمی گردم. لطفاً کامنت ها و لینک های تبلیغی بقصد تبلیغ این و آن نگذارید مگر اینکه طرف خیلی آدم حسابی باشد و غیر سیاسی - بمعنای اپوزیسیون - مورد وثوق در جامعۀ داخل کشور و یا اندیشمند و پژوهشگر. خلاصه کسی که حرفش و قلمش هم چیزی بخواننده و بیننده اضافه کند و هم تیپ اصلی خواننده های وبلاگم (صاحب خانه ها) ر ا نیازارد. حرف اگر بن و بنیه داشته باشد مخاطب هم پیدا می کند پس نگران رفقا یا مراجع فکری و سیاسی خودتان نباشید که ای وای مخاطب ندارند و دوره بیفتید. به هموطنان هوادار آیت الله خامنه ای بدلیل مصیبت وارده اجازه داده ام و می دهم که با کامنت هایشان خودشان را سبک کنند و حالا که فریب سال ها آزارشان می دهد کم کم تخلیه شوند و بزندگی عادی برگردند. پس آزادند هر مزخرفی که سبک شان می کند بگویند و خواهش می کنم کسی متعرض شان نشود. نقل قول از کیهان هم عیبی ندارد و یا لینک حرف رنانی عزیز اما فرستنده اولاً لینک را و مرجع را معرفی کند در چند کلمه و ثانیاً نظر خودش را هم مثبت و منفی اعلان کند. مثلاً گفت و شنود شریعتمداری کیهان راجع به عادل الجبیر را می توان موافق او خواند و گفت چه بیست مسخره کرده. و می توان مخالف خواند و گفت بچه کون سوزی افتاده که وزیر خارجۀ عربستان - همیشه در حال سقوط از دید کیهان - شده سوژۀ اول جناب حسین آقا. عصبانی عصبانی نشو تا برگردم. یا...هو
دلقک پس امپراطوری شیعی حزب الله چی شد؟ مگر نه اینکه قرار بود این هلال شیعی انسرش به امریکا برسد؟ این که تا محدوده قم هم نرسید.بنظرم این قم حزب الله هم اخرش بیفتد توی قمقمه!.حزب الله کجایی که یادت بخیر! خدا هلال شیعی را رحمت کند.خدا روح ان بزرگوار را بیامرزد.الهی نور از قبرش ببارد.
خودم که بازی را ندیدم ولی شنیدم یهو همسایه داد زد گل، حیف شد هر بار ما نگاه می کردیم خسته کننده بود، یه بار که نگاه نکردیم بازی خوبی شد!
راستی دلقک تا یادم نرفته بگویم. تحلیلت بسیار عالی بود.این جمعه با شکوهت از ان باشکوهتر. این اواخر تحلیل هایت بسیار درست حسابی شده. اما گوش شنوایی ندارند اقایان.سی و هفت سال فقط کار خودشان را کردند و حرف چهار تا ادم حسابی را گوش ندادند.بدرستی گفته ای اگر بر خریت خود پا فشاری کنند.مانند خر در گل مانده و به قعر زمین فرو می روند. ما را هم با خودشان نا بود می کنند.ید والایی دارند در کثافتکاری.اینا دیگه کی اند. من نمی دانم!
امپراطوری روسی امپراتوری شیعی رو بلعیده. حزب الله هم شده حزب اللهوف.
نظرات من حذف میشود یا سر بریده میشود پس الکی زور نزنید اگر طالب تحلیل من هستید کمی بگردید در وب فارسی شاید پیدایم کردید
حزب الله
آقای ناشناس 2×2
و البته سایر دوستان علاقمند به تحلیل سیاسی. مقالهٔ زیر هم -مانند مقالهٔ صفحهٔ پیشم از همین نویسنده- یکی از تحلیلهای خوبی است که در مورد ایران و جنبش سبز و دلایل سرنوشت آن نوشتهشده و نیز همچنان در شرایط امروز نیز صادق است:
خلاء اهداف سیاسی، زمستان بهار عربی
http://babakmina.blogspot.fr/2015/10/blog-post_91.html
جناب ناشناس
قدرت و نحوهٔ بکار گیری آن در هر جامعهای، اگرچه اصول ثابتی دارد -که این را میتوان در هر عصر و قرنی از ماکیاولی آموخت- اما مقتضیاتش متفاوت است و به شرایط عینی آن جامعه وابسته است.
جامعهٔ ایران نه در زمان سقوط رژیم قبلی -که باعث افسوس است چرا بجای سرنگونی به اصلاحش نپرداختند- و چه اکنون، غیر از مخالفت با وضع موجود هیچ بدیل یا سخن همه پسند سیاسی که دارای پایگاه اجتماعی یا دست کم طبقاتی باشد، نداشته و ندارد.
شما فکر کن امشب خوابیدی و فردا که بیدار شدی فهمیدی نظام (آنچنان که تیمسارِ فرماندهٔ ستاد نظام قبل گفت) مثل برف آب شدهاست. قوای نظامی و انتظامی از خود سلب مسئولیت کردهاند و هیچ ارگانی بر بدنهٔ تحت امرش تسلط ندارد. فکر میکنی چه پیش میآید؟ چه افراد و گروههایی وجاهت (تو بخوان سرمایه) اجتماعی و سیاسی برای به دست گرفتن امور جامعه را دارند؟ منابع این وجاهت چیست؟ ثروتهای انباشته شده در دو دههٔ اخیر چه نقشی بازی خواهند کرد؟ کردها، ترکها و عربهایی که در این سیوچند سال احساس تحقیر کردهاند (در مورد ترکها البته بیشتر بحث زبان بوده و چون سرکوب شده بدل به تظلم و احساس تحقیر شده) با وجود یک جمهوری آذربایجان، یک ترکیه،یک عربستان و یک منطقهٔ خودگردان کردستان در مجاورت ما چه خواهند کرد؟ ... همینطور سئوالات دیگر.
اگر در سال 57 جامعهای ثروتمند با طبقهٔ متوسطی عزتمند و احساسی از غرور ملی میراث توسعهٔ نامتوازن دوران پهلوی بودند، میراث اجتماعی این نظام چیست؟ جمعیت سه میلیونی جنبش سبز، از نظر سیاسی چه هدفی داشتند؟ و در صورت تکرار آن گردهمایی -در خلاء قدرت- چه هدفی خواهند داشت؟
کلمهٔ سرسبک را برای استاد به عنوان مخالف سرسنگین و یُبس بکار بردم، اشتباه بود اما معنای جمله به اندازه کافی مشخص کنندهٔ منظورم است که تحبیب بوده نه تصغیر.
همهٔ اینها به این معنی است که اگر ما نتوانیم جنبشها و توافقات مدنی و حقوقی و اخلاقی را به زبان سیاست ترجمه کنیم و باز اگر نتوانیم برنامههای مشخص و عاجل سیاسی، اقتصادی و ... به عنوان مانیفست ارائه دهیم، و باز اگر نتوانیم برای همهٔ اینها پایگاه مشخص اجتماعی فراهم کنیم، در همچنان بر همین پاشنه خواهد گردید که تا امروز.
با نفرت من و تو از این نظام هیچ اتفاقی نمیآُفتد یا اگر افتاد بدتر از 57 خواهد بود.
دیگر هم سئوال نکن تا همینجاش هم شرمندهٔ اهالی و مدیریت سیرک هستم که اکابر راه انداختهام.
دلقک ممنون که بعضی کامنتا رو منتشر نمی کنی. من اصلا نمیخوام حرف امام جمعه و خامنه ای و نقدی و اینا رو بخونم. پس از این چرت و پرتا منتشر نکن. میام اینجا تا تحلیلای خودت رو بخونم و بعد از خودت آدمای همفکر.
جمعیت سه میلیونی جنبش سبز، از نظر سیاسی چه هدفی داشتند؟ و در صورت تکرار آن گردهمایی -در خلاء قدرت- چه هدفی خواهند داشت؟.....وطن پرست! مردم در جنبش سبز که البته من به عنوان دنباله روی از افراد بدنه نظام،با ان موافق نبودم.چه هدفی داشتند؟ خوب هدفشان درست بود.مگر چه کار خلافی انجام دادند؟ بانکها را اتش زدند. یا خانه ها را غارت کردند؟سه چهار میلیون ادم به خیابان امدند. اگر حکومت دست به سر کوب نمی زد . از دماغ یک نفر خون نمی امد.این رشد جامعه مدنی را می رساند.که تو از ان غافلی. فکر می کنی ما هالوییم و به این موضوعات فکر نمی کنیم؟که موضوع خلاء قدرت را مطرح می کنی.اگر بخواهیم به این موضوع فکر کنیم به هیچ جا نمی رسیم.و کشور در درازمدت چنان غرق در پلشتی شود که هیچکس راغب به زندگی در ان نباشد. که همین الان هم شده.فکر می کنی این اخوندا از روششان دست می کشند؟و کشور در ده سال اینده دموکراتیزه می شود؟ ما با یک ترس موهوم که چهار وبلاگ نویس ترک و یا عرب به هر دلیلی زده اند،و هیچ ربطی به هم میهنان ترک و عربمان ندارد،هیچ حرکتی نکنیم و بگذاریم اقایان هم کارشان را بکنند. خوبه والله...... و باز اگر نتوانیم برای همهٔ اینها پایگاه مشخص اجتماعی فراهم کنیم، در همچنان بر همین پاشنه خواهد گردید که تا امروز.
با نفرت من و تو از این نظام هیچ اتفاقی نمیآُفتد یا اگر افتاد بدتر از 57 خواهد بود.
بله هیچ اتفاقی نمی افتد. بجز یک اتفاق. مردم از شر موجودی بنام اخوند رها می شوند.یعنی از شر اژدها! انوقت انگار مردم دوباره متولد شده اند.البته تو اینرا نمی دانی.مردم ایران وقتی دوباره متولد شدند. و از زندانی بزرگ ازاد شدند انقدر شاد و مهربان خواهند بود که دست به خرابکاری نمی زنند.چون می خواهند طعم زندگی را بچشند.می دانی زندگی! اما تو معنی زندگی را نمی دانی. به حتم.از همین رو نفس کشیدن در حکومت اخوند برایت فرقی با زندگی ازاد ندارد.ادم ترسو بجایی نمی رسد.همچنان که ادم سایبری.
ناشناس 2×2 = 6 (یا دست کم 5)
کامنت تو مغرضانه است. همهٔ جملات من را کپی کردهای غیر از دقیقا آنکه گفتهام چه باید کرد. و بعد از طرف من نتیجهگرفتهای هیچ حرکتی نکنیم.
همینجا قطعش کن. بعد از این هم نه خطابی به من کن و نه پاسخی بخواه.
حیف وقت من و تو که صرف ادبیات علمی تخیلی بشود. حالا که به حرف کسی کاری نداری، در جهت افکار خودت توصیه میکنم این کتاب را بخوان و حال کن. همفکران خودت نوشتهاند: سرودهای کوهستان. اگر بدانی چه خاطراتی باآن دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیش اهالی سیرک حسابی سرافکنده شدم، اینکاره نیستم و مخاطب رو تشخیص نمی دم.
سلام و درود بر پدر عزیز و تیمسار نازنین،
مانند همیشه ساده، زیبا و دقیق صحنه نمایش رو با قلمتون به تصویر کشیدید!
آلبرت اینشتین یک جمله مشهور داره که میگه:
"اگر نمیتونید چیزی رو به سادگی توضیح بدید، حتماً اون رو هنوز به درستی نفهمیدید."
If you can't explain it simply, you don't understand it well enough.
"Albert Einstein"
ممنون برای بیان ساده مسائل پیچیده و پنهان از دید.
دوستدار پدر عزیز
رومی
دلقک سونامی تلگرام همه جا رو گرفته. نمی خوای مطالبتو تو تلگرام منتشر کنی؟ فیلتر نداره
اینم لطیفه تلگرامی درباره شکست سپاه تو سوریه
سپاه میتونه مثل آب خوردن داعش رو شکست بده اما حیف که حضورش در سوریه مستشاریه!
دلقک گرامی
گمان کنم خطری که شما -در صورت بیعرضگی دولت روحانی- متوجه جامعه میدانید را بشود با یک ساختار فیزیکی شبیه سازی کرد:
انگار هواپیمایی که پس از تیکآف ناگهان موتورش خاموش شود و مثل سنگی که به هوا بیاندازی و به آخرین حد ارتفاعش برسد، روی زمین میافتد.
یعنی به دلیل عدم احراز استراتژی مناسب از سوی دولت و در غیاب هر دیسکورس بدیل، جامعه -و پشت بند آن، اقتصاد که بیش از همه متاثر از دولت است و محتاج اعتماد- دچار تعلیق شود.
دلقک عزیز مقالهٔ بابک مینا را خواندی؟ البته نیازی هم نیست شما حتما بخوانی تا پاسخ سؤال مرا بدهی:
چطور میشود شبکههای اجتماعی و همبستگی اخلاقی-اجتماعی را به حزب یا هرگونه پتانسیل سیاسی تبدیل کرد؟ حزب جدید اصلاح طلبان خیلی بیاعتبار شده مگر اینکه بتواند برای زندانیان و محصوران جنبش سبز عفو عمومی بگیرد. چور میتوانند اعتماد طبقات مختلف جامعه را جلب کنند؟ پس از برجام مردم هم هنوز به وحدت نظر سیاسی نرسیدهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز از یک معلم شنیدهام به معلمان تربیتی دستور داده شده حمله به خانوادهٔ سلطنتی عربستان را در مدارس ترویج کنند. این امکان وجود ندارد که -سادده دلان و بیترمزهای سپاه- برای احیای شرایط محبوب ایدئولوژیک و ایجاد محیط مطلوب بحرانی، خود زنی و ماجراجویی -ولو محدود- کنند؟ رهبر تا کجا میخواهد با این بمب عروسکی بازی بازی کند؟
هرچه نباشد ما شیعهایم و شکست احد و کربلا را به فتح بدر و خیبر ترجیح میدهیم!
دلقک من الان چند ماهه به توصیه شما کراوات میزنم در اجتماعات و معابر پس چرا خبری نشد چرا پس اینها نرفتند
آقا ممنون که لذت اندیشیدنت را با ما شریک میشی، تحلیلت خیلی لذتبخشه آدمی توی این ماتمکده دمی مست عقل وذکاوت میشه
ناشناس گفت...
دلقک من الان چند ماهه به توصیه شما کراوات میزنم در اجتماعات و معابر پس چرا خبری نشد چرا پس اینها نرفتند.
تو گُه زیادی خوردی فرزندم. من کی گفتم تو چنین گُهی بخوری!
http://www.bbc.com/persian/blogs/2015/10/151031_l44_nazeran_capitalism_islamism
۱- خاستگاه خانوادگی، سطح تحصیلات، محیط زندگی، تجربههای شخصی و بسیاری از فاکتورهای دیگر مانند فیلترهایی هستند که در جلو چشمان ما قرار گرفتن و برداشت ما رو از پدیدهها شخصی میکنن. به همین خاطره که دو نفر میتونن از یک اتفاق یکسان برداشت متفاوتی داشته باشن، تصمیمهای کاملا متضادی بگیرن و هر دو نفر هم مطمئن باشن که راه درست رو میرن!
۲- رنجش از طرف مقابل زمانی پیش میاد که ما شخص مقابل خودمون
- رو در جایگاهی میبینیم که نیست و
- انتظار خاصی از رفتارش داریم که برآورده نمیشه.
تیمسار عزیز، من در جایگاهی نیستم که بخواهم کوچکترین توصیهای به شما یا دیگر مهمانهای سیرک کنم، ولی خواهش میکنم به خاطر حفظ آرامش ذهن خودتون، کامنتهای تماشاگران سیرک (از جمله خود من) رو با توجه به جایگاهی که هستند بخونید و در نظر بگیرید که هر کسی در حد توانایی و برداشت شخصی خودش (فیلتر روی چشمش) نظر میده.
سپاس از پدر و معلم عزیز
رومی
دستت درد نکنه ناشناس 2.2دقیقه دمت گرم .دستت نمک داشته باشه ماکه دستمون نمک نداره .ما به قول دلقک مزخرف نویس غریزی هستیم .طرف بعد از قرنی همه اونچی که من زور زدم تو کامنتدونی قشنگ روتوش کرده مجلسی براتون گذاشته به دوستان توصیه میکنم مقاله را بخونند حتما .هر چی که من گفتم از ناسیونالیسم ایرانی از پانترکیزم و پان عربیسم .از مرحله توده به بورژوا از دستیابی به نهاده های تولید تا امپریالیزم .
دلقک میدونم تو اینرو منتشر نمیکنی داشته باش ببین کی تحلیل میکنه .این درسی برات باشه تا بدونی یک کارخونه با مواد منقضی شده کالای منقضی تولید میکنه مثل شرکتی که با لامپ خلا الان بخواد تلوزیون بزنه در صورتیکه الان باید با متریال جدید ال سی دی تولید کنه .شاید سی سال دیگه یکی دیگه به من این حرفها را بزنه .به خودم افرین میگم و یک پپسی به افتخار خودم باز میکنم براوو حزب الله
البته منظورم این نیست که تغییری در رفتار بیرونی نیازه. این روش بیشتر برای حفظ آرامش ذهنی و درونی به کار برده میشه، بدون اینکه تغییری در رفتار بیرونی داده بشه.
رومی
حزب الله کامنت های شما خیلی سنگین است و خارج از توان فهم ذهنی من. بخاطر این است که قصد ندارم منتشر کنم. این را هم منتشر کردم که همین را بگویم و تمام. تو که خودت وبلاگ هم زده ای 24 ساعته اینجا چه غلطی می کنی. آدرسش را بگذار منتشر کنم برو خانه ات منتظر هوادارانت باش بیایند و با هم گپ و گفت کنید و کیف کنید. چرا نمی فهمی من امی هستم و سوادم قد نمی دهد مطالب سنگین را درک کنم.یا...هو
عزیزی که موضوع تلگرام را مطرح کرده ای. نه اگر هم بتوانم چنین کاری را مجاز نمی دانم و نوعی خیانت بهموطنانم می دانم. چون اولاً مطالب سیاسی در داخل ایران جاذبه ندارد. و ثانیاً من آدم مهمی نیستم و نوشته هایم اینقدر ارزش ندارد که دولت حکومت تحجر و فیلتر و محدودیت و ممنوعیت را تحریک کنم با وبلاگ بی ارزش خودم که محدودیت ها را بیشتر کند. تلگرام در ایران 20 میلیون عضو و مصرف کننده و مراجعه کنند دارد و بخش مهمی از زندگی و مراودات دوستانه و روزمرۀ مردم به این اپلکیشن نیاز دارد و هیچ سیاسی نویس و مخالف خوان خارجی باشرفی حاضر به چنین خیانتی به هموطنانش نمی شود. تصمیم حکومت را نمی توانم تغییر بدهم. اما می توانم حکومت را تحریک نکنم تا به مردم بیشتر فشار نیاورد. یا...هو
رفسنجانی گفت اقای لاریجانی داشت کار را تمان میکر ولی هیاهوی عده ای نگذاشت.(چرندیات احمدی و...) .شما پالس رو بگیرید حتما باید بیاد اعتراف کنه . ؟؟؟ خدا رحم کنه .چطور این اومد به صدا ؟ اونم توی این وضعیت . ؟ از طرف داداش کوچیکه
گل گفتی ودر سفتی .تلگرام را نگیر از ملت .داداش کوچیکه.
با اجازه تیمسار
لینک مصاحبه آقای هاشمی
http://www.irna.ir/fa/News/81812642/
دوستانی که این همه ادعا دارند، یا واقعا بلد نیستند یک مصاحبه را جستجو کنند و یا اگر نمیخواهند وقت گرانقدر خود را صرف کنند برای جستجو یک مصاحبه، کمتر نظرات خود را عمومی کرده و بیشتر استفاده نمایند. قصد توهین نیست اما انرژی میگیرد بی دلیل.
ممنون و سپاسگزار بابت زحمات شما.
دلقك جان، اين لينك حرف رفسنجانى رو من همينجور گذرى كه رو اينترنت چرخ ميزدم ، دو سه جا ديدم حتى قبل از اينكه شما راجع بهش بنويسيد. حالا من موندم اين اژدها چطور با اين همه ابهتش نديده، خوشبختانه اين ناشناس بالا هم يك لينك داده، خدا يك صبرى به شما بده دلقك جان.
ارادت افشين قديم
دلقک، شما جواب بسیار باحالی به حزب الله دادی در ساعت ۱۰ آبان ۱۳۹۴ ه.ش.، ساعت ۳:۴۵ .
کلی خندیدم
بابک
"...و یک پپسی به افتخار خودم باز میکنم براوو حزب الله "
نکن پپسی مال ثابتِ بهاییِ.
حزب اللهوف کم کم نیازمند بستری شدنه. شاید خیلیا مثل اون هم همینطور. شبیه این وضعیت رو منافقین دارن بیچاره ها. شکست کامل و هدر رفتن عمر
دلقک کامنتای اژدها پارازیته. منتشر نکن لطفا.
محمدتقی رهبر٬ امام جمعه اصفهان گفته جمهوری اسلامی در مذاکرات هستهای از بسیاری از مواضع خود عقبنشینی کرده است.
آقای رهبر افزوده با وجود عقبنشینی گسترده «بازهم کشورهای استکباری با ما از موضع غرور و قدرت برخورد میکنند و هنوز حاضر نشدهاند هیچ امتیازی به ما بدهند.»
وی اضافه کرده «ما در حالی از مواضع خود خیلی کوتاه آمدیم که آنها {غرب} در تلاش هستند که با این کارها راه نفوذ را به کشور ما باز کنند.»
حالا خوب شد آقای "بابک مینا" را معرفی کردم.
اولا- تفاوت بین تحلیل در سطح نظری و تئوریک با تحلیل وقایع عینی سیاسی روز در سطح اخبار یومیه دوتاست و هرکدام شان و تحلیلگر خود را دارند. خود من از طرفداران نحلهٔ نخستم و به همین دلیل در نحلهٔ دوم بسیار فقیر و ازین رو خوانندهٔ بسیار مشتاق دلقک بزرگوار ایرانی.
دوما- از اتفاق، مقالهٔ "... اسب تروای سرمایهداری" به هیچ وجه جزو کارهای شسته رفتهٔ بابک نیست و انتقاد برآن وارد است. ایدئولوژی با اشخاص تفاوت دارد؛ ایدئولوژی ممکن است ناقص یا سرهمبندی باشد، اما "خدعه" نمیکند. بابک مینای گرانقدر، این بار پایش به چالهٔ الزام تحلیل سیاسی-اقتصادی افتادهاست. این پاشنهٔ آشیل کسانی است که از مکتب چپ آغاز میکنند. و البته بابک مینا نشان داده انصافا خیلی از نقطهٔ آغاز جلو آمده، اما گاهی اشتباه اجتناب ناپذیر است.
فارسی من زیاد قوی نیست که همه چیز را متوجه بشوم اما، این وبلاگ را دوست دارم، چون تیمسار دوست داشتنی مینویسد. زنده باشی،
دلقک این خامنه ای ما رو سر کار گذاشته یا گیجه؟ می گه نباید درباره سوریه مذاکره کنیم. خب پس چرا اجازه دادی برن مذاکره کنن؟
دلقک روحانی باز هم وا داد و تمام سرمایه اش برجام را با یک حواله ریخت در حساب جاری بیت .خامنه ای یکباره از پشت پرده امد بیرون که برجام مال من است من سیاست خارجی را تعیین میکنم .روحانی نردبان که هیچ پله اول هم نبود .
خدایی قبل از خوندن این وبلاگ فکر می کردم سخنرانی های خامنه ای را می فهمم ولی الان یه جور دیگه می فهمم و واقعا از این زاویه حرفاش قابل فهم و البته همچنان بی ارزش است.
ارسال یک نظر