۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

شرافت دکتر حسین قاضیان؛ خورشید تابان روزنامه نگاری ایران!

حسین قاضیان

1- در حالیکه پروندۀ ننگین نیک آهنگ کوثر را بستم و رفتم که بروم مرخصی و پیش خودم گمان کردم که بعد از "من احساساتی" حتماً همۀ عقلا و فضلا و روزنامه نگاران استخوان درشت و حقوقدانان ریز و درشت و رسانه های مدعی مثل مور و ملخ خواهند ریخت به دنیای رسانه و کار غیر اخلاقی و غیر حرفه ای و خائنانه و باج خواهانۀ نیک آهنگ کوثر را ریز ریز کرده و توضیح خواهند داد و برائت خواهند جست؛ اما شوربختانه نه تنها خبری از هیچ روزنامه نگار و حقوقدان مدعی و دانه درشتی نشد؛ بلکه امروز اولین بروز رسانه ای جدید نیک آهنگ را در گویانیوز هم دیدیم با کاریکاتور تازه اش از آیت الله خامنه ای.

2- در چنین وضعیت اسفبار و مشمئز کننده ای بازهم گلی بجمال رسانۀ فارسی زبان امریکا - وی او ای و بی بی سی چون بطور شفاف از سوی دولت های امریکا و بریتانیا ساپورت مالی می شوند رسانه های ایرانی بمعنای متعارف نیستند و فقط فارسی زبان هستند - و مجری خوب آن سیامک دهقان پور که در برنامۀ افق به این موضوع بسیار بسیار بسیار حیاتی و مهم از جنبۀ روزنامه نگاری پرداخت و با دعوت از خود متهم (نیک آهنگ) و دکتر حسین قاضیان جامعه شناس و روزنامه نگار و حقوقدانی ایرانی تبار بنام جناب آقای مصلی نژاد بزوایایی از این ننگ تاریخی روزنامه نگاری نور تاباند و معلوم شد که هر آنچه نیک آهنگ ادعا کرده است - درست و نادرست آن هم معلوم نیست - نه از جنبۀ روزنامه نگاری و نه از جنبۀ حقوقی نه تنها توضیح دهنده و توجیه کنندۀ رفتار نیک آهنگ نیست بلکه حتی جرم بوده و قابل تعقیب است.

3- البته حرف هایی که این دو کارشناس دو حوزۀ مرتبط زدند حرفی نبود که قبلاً هم هر آدم یک لاقبا ولی با اندکی با عقل و منطق هم مثل حقیر نزده باشیم. بلکه اهمیت حرف آقایان بدلیل ارجاعات حقوقی و متنی بود اولاً و اعتباری که در حوزه های کاری خودشان دارند ثانیاً. قاضیان بیشترین توجه و حیرتش نگرانی از اعتبار روزنامه نگاران بود از منظر جامعه شناسی و اصرار درستش به اینکه حتی اگر نیک آهنگ بخاطر حفاظت از منبعش مقاومت کرده و زندان می رفت کار بسیار بسیار پیش و پا افتاده و معمولی کرده بود در عرف روزنامه نگاری جهان و ماهی و هفته ای نیست که روزنامه نگاران باشرف و واقعاً روزنامه نگاری پیدا شوند که برای لو ندادن منابع خود تنبیه و زندان و محرومیت های دیگر را بجان خریده اند و می خرند. بعبارت دیگر این آخر خطی بود که قاضیان نشان داد و الا معلوم است که اصولاً همۀ مدعیات نیک آهنگ در مورد تحت فشار بودن و درخواست وکلای مهدی هاشمی باد هواست و مجوزی برای چنین انتقام کشی را نمی دهد.

4- اما حقوقدان مصلی نژاد آب پاک حقوقی را ریخت روی دست های ناپاک نیک آهنگ و چندین و چند قانون و سازمان و رویۀ قضایی را در قوانین کانادا و امریکا و بریتانیا سند آورد که ادعای نیک آهنگ را باطل می دانست. و نه تنها مجوز واگذاری نوار به شخص دوم و سوم را اجازه نمی داد که دادن آن به شخص دیگری را جرم هم بحساب می آورد. نیک آهنگ اما که خوشبختانه کاملاً سرحال و با اعتماد بنفس ظاهر شد و نگرانی ما ناشی از تحت فشار روحی و وجدانی بودن اخیراً ادعا کرده اش را برطرف ساخت؛ با همان وقاحتی که کار سیاسی و برنامه ریزی شده اش را وظیفۀ خبرنگاری ادعا می کند به تکرار هجویات تکراری اش پرداخت و حتی قاضیان را متهم به بی اخلاقی هم کرد. البته نیک آهنگ تصمیم گرفته است با روش تهاجمی که مقداری از شخصیت بلند پرواز خودش بوده و از ایران آورده و نیم دیگرش را از روحیۀ وطن دومش فرهنگ برتری طلب امریکایی گرفته این بازی را ادامه دهد و همانطور که تاکنون توانسته جامعۀ حقوقی و روزنامه نگاری خارج را مرعوب کرده و ساکت نگهدارد بقیۀ فضول های محله را هم از رو ببرد. من البته با اینکه عملش را بسیار بسیار بسیار کثیف و ناجوانمردانه می شناسم ولی روشش را درست می دانم در این دنیای واقعاً وقیح پرور!

5- از قصۀ اصلی این پست دور افتادم که تعظیمی به بلندای آفتاب بود به دکتر حسین قاضیان که در غیاب همه و همه و همۀ نام آوران عرصۀ سیاست و اخلاق و حقوق و روزنامه نگاری خارج از ایران شرافت قدمش را به پای معرکۀ "ریشه سوز" پروندۀ نیک آهنگ گذاشت و چه سوزی داشت قلمش و حرفش و قلبش و منطقش و فریادش که آقای نیک آهنگ چرا اعتماد به روزنامه نگاران را سوزاندی. پس ما با کدام اعتماد بسمت ترغیب و تشجیع مردمان بسمت بهبود خواهی برویم. قبلاً هم البته بکرات هم ارادت کاملم را به این جامعه شناس برجسته و دانشمند و منضبط ذهنی و بی ادعا گفته ام و نوشته ام و شما را به تحلیل های دقیق او ارجاع داده ام. اما درخشش او در نور انداختن به این کردار متعفن نیک آهنگ باعث این است که ملتمسانه از ایشان بخواهم که اجازه بدهند نامشان را در صدر تالار افتخارات  سیرک دلقک ایرانی ثبت کنم تا ایران یادش نرود که اگر زیاد ناخلف زاییده؛ فرزندان خلف هم کم بدنیا نیاورده است که  نام یکی از زیباترین آنان دکتر حسین قاضیان است. حسین قاضیان چه دردمندانه جواب داد آخرین سؤال دهقانپور را که پرسید: حالا بنظر شما با روندی که طی شده این نوارها و حرف ها چه تأثیری بر آیندۀ نزدیک ایران خواهد گذاشت. قاضیان در حالی که از درد بخود می پیچید گفت: "هیچ چیز غیر از اینکه اگر امیدی بود براه میانه ای برای نجات ایران در اثر فشارهای سیاسی هاشمی رفسنجانی به خامنه ای؛ این کار آن امید را خنثی و نابود کرد" اینک اگر هنوز هم ایرانی هستی بگو دلقک مزدور هاشمی هاست و نه بفکر وطن در تنگنا! یا...هو

۱۹ نظر:

فرشید گفت...

اگر واقعا این ماجرا باعث شود اصلاح طلبی نوع دو خردادی و رفسنحانی به آخر خط برسند از صمیم قلب به نیک آهنگ بابت خدمت بزرگش به ایران و بشریت تبریک میگویم.

به نیک آهنگ تعظیم میکنم و گیلاسم را به امید نابودی تمامیت انقلاب پنجاه و هفت و خط امام بالا میبرم.

Dalghak.Irani گفت...

نوش فرشید جان. اما بهتر بود لیوانت را پس از نوشتن نظرت می بردی بالا. چون نتیجۀ کار نیک آهنگ و منظور قاضیان ریشه سوزاندن جمهوری نکبت نبود بلکه خدا قوت دادن به خامنه ای بود در مقابل همۀ آن دیگران که حداقل نفس کشیدن در سرزمین آبا و اجدادی مان را برسمیت بشناسند اگر پیاله های مان را خوش ندارند. لذا اگر دعای مست هشیار تو مستجاب شود ما هم بسلامتی هرچه آدم با معرفت است خواهیم نوشید اما دور از حضور پلید هرنوع نامردی و نامرد. یا...هو

ناشناس گفت...

حسن از تهران - من اين کامنت را در جاي ديگري نيز گذاشتم اما به دليل ارتباط زياد آن با مطلب شما، با کمي ويرايش اينجا هم مي‌گذارم. در فرهنگ ژاپني براي کسي که اشتباه کرده و به اشتباه خود پي برده، بيشتر از کسي که هيچ اشتباهي نکرده ارزش قائل هستند. به عبارتي املاي نانوشته، طبيعي هست که هيچ غلطي ندارد. امثال هاشمي، موسوي و کروبي هم مي‌توانند مصداق اين مطلب باشند. البته شما مي‌توانيد اينجا مناقشه کنيد که امثال هاشمي هنوز به اشتباه خود پي نبردند يا هيچ توانايي براي تغيير شرايط ندارند، خب اين مي‌شود يک بحث مفيد ديگر که خيلي هم خوب است. حضرت موسي در دستگاه فرعون پرورش پيدا مي‌کند و اتفاقا بعدا بهترين گزينه براي تغيير اين شرايط مي‌شود. ميلان کوندرا که يکي از بزرگترين نويسندگان حال حاضر است، اتفاقا هم متهم به جاسوسي است و هم اينکه يک کمونيست بود، ولي بعدا همين شخص تلاش بسيار موثري در شناخت و تخريب کمونيسم انجام مي‌دهد که کمتر کسي مي‌تواند منکر اثر ايشان شود. امثال موسوي هم در همين دستگاه نشو و نما کردند و اتفاقا به همين دليل، تاثير مبارزات دو سه ساله اخير اينان از تمامي مبارزات سالهاي بعد از انقلاب موثرتر و عميق‌تر بوده است. ما بايد بين استراتژي و تاکتيک تفاوت شايسته‌اي قائل شويم. مسئله اين است که امروز اينها به کار مبارزات مي‌آيند و اثر زخمي که اينها بر تن حاکميت فعلي مي‌اندازند اگر کاري‌تر از سايرين نباشد، لااقل در همان حد است. اما تاراندن اينها از بدنه مبارزات مردم، بيشتر به کمک حاکميت خواهد آمد.
بزرگترين آسيبي که در مسير آزاديخواهي اين ملت بوده، نداشتن «نقشه راه» يا اصطلاحا Road Map بوده است. به همين خاطر اکثريت تلاش‌هاي مبارزين يا به صورت پراکنده بوده يا در نقاط حساس خود دچار انحراف و سستي شد. بزرگترين مانع در اين سرزمين ديکتاتور پرور، بيش از آنکه ظلم حاکمان باشد، ظلم‌پذيري مردم بوده و علت عمده آن هم جهل نهادينه شده است که آنهم توسط دو گروه دين‌بازان و کاسبکاران توأمان ايجاد شده و پرورش داده شده است. سخت‌ترين اينها هم جهالتي است که دين‌بازان طي پنج قرن از دوران صفويه باانحراف از ذات دين (که براي توليد آگاهي است) دقيقا برعکس آن توليد جهل کردند و اين پوستين وارونه را به تن ملت کردند. اين جهل چيزي نيست که با صرف تغيير حکومت‌ها هم از اين سرزمين رخت بربندد. بيش از سي سال است که همين شعارهاي تند داده مي‌شود، ولي آيا توانست ضربات کاري بزند؟ اگر منصفانه بررسي کنيم، کاري‌ترين ضربه را همين جنبش سبز وارد کرد که دلايلي متعددي دارد (که بخشي از آنها، بازي کردن با همان برگه‌هاي حاکميت است). باور کنيد ضرباتي که مثلا نامه‌هاي نوري‌زاد (که روزي از عناصر محکم حاکميت بود) در خلل انداختن به اين جهل نهادينه انداخت يا مخالف‌خواني‌هاي امثال هاشمي در سست کردن عقبه روحاني و پاسداران قديمي به سادگي قابل ناديده گرفتن نيست. کمي به نابساماني اپوزيسيون فشل ما نگاه کنيد که کم به اتحاد مبارزين داخل، آسيب وارد نکرد. (امثال نيک‌آهنگ در خوشبينانه‌ترين حالت همچون غضنفرهاي مبارزات مردمي هستند که فقط توانستند از تيزي ضربات مخالفين به حاکميت کم کنند و موجب وزيدن باد با بادبادن حاکميت شوند) البته ما به هر حرکت کوچک و بزرگي در جايگاه خود ارج مي‌گذاريم. ولي باور کنيد چشم اسفنديار اين جهل را با همان عناصر حاکميت بهتر مي‌توان نشانه گرفت. يا کيست که نداند ضرباتي که امثال احمدي‌نژاد (به صورت برعکس با حماقت خود) به حاکميت زدند و مي‌زنند چقدر کاري است. باور کنيد الله‌اکبرهاي شبانه چنان رژيم را آچمز کرد چون ديد که مبارزين، با همان برگه‌هاي حاکميت بازي مي‌کنند. خلاصه کنم، بنده اعتقاد دارم بهترين شيوه بازي، بازي با برگه‌هاي حريف است که هم کاملا آچمز مي‌شود و هم ضربات کاري‌تر است. ما اگر نقشه راه درستي داشته باشيم، در اين مرحله بايد هدفمان تغيير وضعيت فعلي باشد و سپس به دنبال وزن‌کشي سياسيون و آنگاه ساختن آينده باشد. وگرنه ايدال‌گرايي مفرط، ما را فقط در همين چنبره شعارهاي تند باقي مي‌گذارد و اين دقيقا همان خواسته رژيم در اين شرايط سختش است تا در لابلاي اختلافات ما، فرصتي براي نفس کشيدن و تجديد قوا پيدا کند.

ناشناس گفت...

گیرم که نیک آهنگ را به صلیب کشیدید ؛ با کون گهی مهدی هاشمی چه می کنید ؟

https://plus.google.com/u/0/111092505657736991755/posts/Vrs3uepxh4v

نسیم بهاری گفت...

درود درود درود

برشما و برجناب قاضیان عزیز لذت بردم از شرافت این مرد بزرگ صورت ماه ایشان را می بوسم

فرشید گفت...

تحلیل‌ها متفاوت است. من می‌خواهم برای بیان نظرم از تئوری مارکسیست‌ها و هگلیست‌ها کمک بگیرم و تحلیل کنم که در اصلاح طلبان و خط امامی‌ها از سال 76 تا کنون مانعی در مسیر حل تضاد بین مردم معمولی و نوگرا که خواهان یک دولت و کشور و زندگی متعارف هستند در یک طرف و دولت انقلابی ایدئولوژیک در مقابل آن هستند. این همان بلاتکلیفی و پا در هوایی هست که چند ماه پیش بدرستی به آن اشاره کرده بودی و آن را وحشتناکترین و عذاب آورترین بلایی که جون بختک گریبان گیر مردم شده دانستی.

Dalghak.Irani گفت...

فرشید جان درست می گویی و من خودم یکی از طرفداران "مانع بودن اصلاح طلبان مذهبی" در راه تغییر هستم و قبلاً هم مکرر نوشته ام بویژه در سال های پیش. اما - و این اما مهم است - این رفرمیست های مذهبی اولاً وجود دارند و یک واقعیت عینی هستند که با انکارشان مشکلی حل نمی شود و ثانیاً تنها گروهی هستند که امکان حداقل بازی در داخل کشور را دارند. بازدون آن ها که نشدنی است مردم از آنان ببرند به اپوزیسیون سکولار نمی پیوندند چون در داخل کشور اجازۀ کمترین تنفسی ندارند سکولارهای لیبرال. لذا مردم نا امید از اثر گذاری جناح چپ و میانه روها مجبورند تحمیل خامنه ای را تمام و کمال گردن بگذارند. کامنت مفصل ناشناس محترم هم توضیحات خوبی داده و درست می گوید. البته شما شوخی کرده بودی راجع به نیک آهنگ چون کار او جنسش نامردی است که نه برای دوست که برای دشمن خونی هم قبیح و زشت است و بی خیال اکبر کوسه و خاندانش باید محکمتر به نیک آهنگ تاخت که معرفت را بی معرفت و اعتماد را بی اعتبار کرد. یا...هو

ناشناس گفت...

ممنون دلقک جان. با بودن امثال تو و قاضیان است که من هنوز به ایرانی بودن خود افتخار میکنم. زنده باشی و شادکام در این طولانی ترین شب سال در سردترین روزگار.

Laleh گفت...

گاهی در آینه نگاه کن...برای ایرانی شدن هیچ گاه دیر نیست به شرط آنکه روحت را نفروخته باشی.

jingil گفت...

حسین درخشان با این همه اشتباه و کج خلقی پای هیچ کدوم از ماهایی رو که توصبحانه فعال بودیم رو تو گل نکرد، ولی امثال نیک آهنگ که چی بگه آدم، یه خطر بزرگن فقط برا اتحاد و اعتماد اجتماعی. یادمه درخشان یه وقت میگفت به نیک آهنگ پول بدی عکس...رو هم میکشه، و چه خوب میشناخت رفیق قدیمشو و زیر آب زنه جدیدشو. یه حکایتی هم بوده که به طرف گفتن چرا از فعالیت تخت خوابیت با دوست دخترت فیلم گرفتی؟ یارو گفته اخه میدونستم اگه شوهر کنه میزنه زیرش ! گفتن خوب حالا که شوهر کرده چرا فیلم رو پخش کردی؟ طرف گفت میخواستم راستی آزمایی کنم! اینم شده حکایت زشت سرزمین ما. روزنامه نگارش هم اینجور که تو بهینه سازی مصرف سوخت! مزد بگیر بوده، بیرون کشور هم تو بهینه سازی مصرف شرف

ناشناس گفت...

حسین درخشان با این همه اشتباه و کج خلقی پای هیچ کدوم از ماهایی رو که توصبحانه فعال بودیم رو تو گل نکرد، ولی امثال نیک آهنگ که چی بگه آدم، یه خطر بزرگن فقط برا اتحاد و اعتماد اجتماعی. یادمه درخشان یه وقت میگفت به نیک آهنگ پول بدی عکس...رو هم میکشه، و چه خوب میشناخت رفیق قدیمشو و زیر آب زنه جدیدشو. یه حکایتی هم بوده که به طرف گفتن چرا از فعالیت تخت خوابیت با دوست دخترت فیلم گرفتی؟ یارو گفته اخه میدونستم اگه شوهر کنه میزنه زیرش ! گفتن خوب حالا که شوهر کرده چرا فیلم رو پخش کردی؟ طرف گفت میخواستم راستی آزمایی کنم! اینم شده حکایت زشت سرزمین ما. روزنامه نگارش هم اینجور که تو بهینه سازی مصرف سوخت! مزد بگیر بوده، بیرون کشور هم تو بهینه سازی مصرف شرف

ناشناس گفت...

حسین درخشان با این همه اشتباه و کج خلقی پای هیچ کدوم از ماهایی رو که توصبحانه فعال بودیم رو تو گل نکرد، ولی امثال نیک آهنگ که چی بگه آدم، یه خطر بزرگن فقط برا اتحاد و اعتماد اجتماعی. یادمه درخشان یه وقت میگفت به نیک آهنگ پول بدی عکس...رو هم میکشه، و چه خوب میشناخت رفیق قدیمشو و زیر آب زنه جدیدشو. یه حکایتی هم بوده که به طرف گفتن چرا از فعالیت تخت خوابیت با دوست دخترت فیلم گرفتی؟ یارو گفته اخه میدونستم اگه شوهر کنه میزنه زیرش ! گفتن خوب حالا که شوهر کرده چرا فیلم رو پخش کردی؟ طرف گفت میخواستم راستی آزمایی کنم! اینم شده حکایت زشت سرزمین ما. روزنامه نگارش هم اینجور که تو بهینه سازی مصرف سوخت! مزد بگیر بوده، بیرون کشور هم تو بهینه سازی مصرف شرف

ناشناس گفت...

پس دلقک یاید مزدور بی جیره و مواجب هاشمی باشد.

seeker گفت...

دلقك خبري ازت نيست. ولشون كن اين هاشمي هارو. خاك بر سر ملتي كه براي رهايي به يه شخص اون هم از نوع غير قابل اعتمادش اميد بسته باشه.

ناشناس گفت...

بابا دلقك چند روز كركره رو كشيده پايين بره كريستمس رو با فك و فاميل باشه. خستگى اش كه در رفت حتما با قلمش مياد دوباره مارو اميدوار ميكنه.
همين.
دوستدار دلقك. افشين.

گمگشته گفت...

سلام
امیدوارم حال شما به اندازه کافی خوب باشد. باور کنید خسته شدم( و فکر می کنم شدیم) از بس، صفحه شما را با این امکانات فوق مدرن باز کردیم و مطلب جدیدی ندیدم. به هر دلیلی که البته امیدوارم خیر باشد امکان نگارش مطلب جدید نیست حداقل شعری، عکسی، متن غیر سیاسی یا هر چیز دیگری که فکر می کنید ارزش یکبار دیدن یا خواندن دارد را در یک پست جدید قراردهید. این کار شما حداقل دو حسن دارد یک متوجه می شویم شما همچنان سرو مرو گنده هستید و به دست شاخه برون مرزی سپاه قدس ترور نشده اید. دوم اینکه برخی از معتادان و کفتران جلد این صفحه به نان و نوای میرسند. در هر صورت ما هر روز منتظر پست بعدی هستیم شاید امروز برسد شاید.
سلامت باشید

Dalghak.Irani گفت...

سلام و ممنون.
من خوبم و حس تازه شدن دارم و خواه ناخواه هیجان کریسمس پرشور لندن دارد مرا هم با خودش همراه می کند. بر می گردم و قت کردم بزودی. ولی تا پاسی از ژانویه نه گمانم مرتب باشم و بخواهم قول قبلی بدهم. یا...هو

ناشناس گفت...

Dalghak, You couldn’t help it not to reveal your real identity anymore! Another Hashemi dynesty’s agent that you are!

I am sure Nik-Ahang put his finger in a very sensitive issue this time. You can judge it when you see the reactions from Hashemi’s on payroll agents all around the globle.

ناشناس گفت...

واقعا از شما بعید بود چنین مطلبی دلقک عزیز، روزنامه نگارانی که در ایران به زندان رفتند برای دفاع از حقوق شهروندان ایرانی‌ به زندان رفتند نه برای حفاظت از منافع اقتصادی هاشمی‌ ها. چرا انتظار دارید نیک‌آهنگ برای حفاظت از مهدی هاشمی‌ به زندان برود و با دادگاه کانادا مقابله کند، مگر کانادا دشمن نیک‌آهنگ و باقی‌ روزنامه نگاران است که ایستادگی در مقابلش ارزشی داشته باشد؟ ایستادگی در مقابل بی‌ دادگاه‌های رژیم اسلامی کجا و توصیه به نافرمانی از حکم دادگاه یک کشور آزاد کجا؟