The Source |
1- مناظرۀ اصغرزداده با حسین شریعتمداری را چند بریده دیدم در کامپیوتر هندلی ام. بنظرم این مناظره چند وجه خوب داشت که یکی از آن ها بنیادی و بدون ارتباط خاص بخود این مناظره است و دو دیگرش مربوط بهمین مناظرۀ خاص. اشاره ای به این سه وجه خواهم داشت. و قبل از شروع بگویم که ابراهیم اصغر زاده خوب و مسلط و با شناخت از مخاطب مناظره کرد و کاملاً موفق بود:
الف- وجه عام و بنیانی خوب این مناظره مربوط است به این که بنظر می رسد کارگزاران رده اول همکار بالفعل آیت الله خامنه ای در حال حاضر آهسته آهسته دارند بسویی گام بر می دارند که خیلی غافلگیر نشوند و قبل از اینکه فرصت از دست برود بتوانند برای خود پرونده ای درست کنند که در روز مبادای - از نظر آن ها - پایان عمر رهبری خامنه ای قاتق نانشان بشود بجای پروندۀ تا کنون شان که محتمل قاتل جانشان خواهد شد. لذا بعد از اینکه اصولگرایان سنتی و میانه رو بدون مسئولیت تعریف شده در جمهوری اسلامی مثل روحانیان ارشد و وابستگان به جامعۀ روحانیت و مدرسین قم و بازار و مؤتلفه و از این قبیل که شش ماهی می شود دارند ساز جدایی از خامنه ای می زنند؛ حالا این آتش نگرانی بدست اندرکاران گماشتۀ مستقیم خامنه ای در حوزه های اجرایی و تبلیغی هم سرایت کرده است و نظامیان و امامان جمعه و متولیان تبلیغاتی و صدا و سیما و از این قبیل هم جدایی از خامنه ای را زیرلبی مزه مزه می کنند و می خواهند در همان روز مبادایی که نشانه هایش را بو می کشند اگر قدرت شان را هم از دست می دهند حداقل رفاه و ثروت شان را نجات بدهند؛ منزلتی هم که از ابتدا نداشتند و خودشان می دانند. این برنامۀ مناظره را بعد از مدت ها در این قاب ارزیابی می کنم و معتقدم که تا حداکثر یکماه آینده که نتیجۀ تهدید به خیانت خامنه ای به نتیجۀ مثبت و منفی پاسخ بگیرد - و قطعاً پاسخ منفی خواهد بود و شعله های اختلاف بیشتر هم الو خواهد کشید - این "هرکسی ساز خودش را کوک کند" تشدید هم بشود و کسی دیگر منتظر رهنمود های حضرت آقا نماند برای توالت رفتن حتی. و شروع کند در حوزۀ اختیاراتی که دارد ابتکارات بیشتری برای خودنمایی - من از اول هم با خامنه ای موافق نبودم - انجام بدهد. اینجا بود که من شیهه کشیدم آن روز از ورود خامنه ای به میدان منازعات و گفتم که خطای استراتژیک وحشتناک سومی را مرتکب شده است.
ب- خصوصیت خوب این مناظرۀ خاص بنظرم نوعی پژمردگی، انفعال و پرهیز از روحیۀ تهاجمی غیرقابل مهار - برای هم مجری و هم طرف مناظره - در گذشتۀ حسین شریعتمداری بود. و طرفه آنکه هرچه سنش هم بالا می رود بیشتر شبیه جادوگران این فیلم های ترسناک بچه ها می شود که قبل از اینکه ترس بازجو بودنش را القاء کند مسخرۀ "این یک فیلم خنده دار است بچه ها" را تبادر می کند به اذهان و کرد. اگر این داوری ام در مورد "پشم و پیلی اش ریخته بود" شریعتمداری خیلی پرت و تحت تأثیر احساسات منفی پیشینی ام نباشد انشاءالله، نکتۀ بسیار حائز اهمیتی است که روحیۀ غالب اطرافیان تندرو و هتاک خامنه ای را نشان می دهد. و این بنیاد همۀ امید ما به تغییرات مثبت است.
پ- در مناظره حرف های زیادی گفته شد و هر کدام می توانست برای بینندۀ داخلی و جوان جالب و روزنه ای از امید باشد. اما از نظر خود من مهمترین حرف اصغرزاده آنجایی بود که در فرازی کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاد و اصغر زاده رو به شریعتمداری گفت که "تو بیخود می کنی برمی داری در روزنامه ات می نویسی که بحرین جزیی از خاک ایران است و کشور را دچار بحران می کنی. تو بچه حقی بکشوری که استقلال دارد و قانون اساسی دارد و پادشاه و دولت دارد و ...چنین ادعای مزخرفی را می کنی" (نقل به مضمون) و شریعتمداری کاملاً غافلگیر شد و واکنش خاصی نتوانست نشان بدهد. اهمیت این حرف اصغرزاده از دوجنبه بود. جنبۀ اول و کم اهمیتش این بود که این تنها حرفی بود که اصغر زاده می دانست نمی توانند خامنه ای را پشتش علم کنند و این موضع مربوط به شخص شریعتمداری بوده است و می تواند با حداکثر خشونت توی صورتش بکوبد بدون نگرانی از بازخواست فردا! اما نکتۀ دوم و با اهمیت این جمله از زبان اصغر زاده آنجایی است که گویی اصغرزاده دارد با همان خشونت با خودش هم واگویه می کند که: "بچه که دهانت بوی شیر می داد و قدرت تشخیص "سین" از "صاد" را نداشتی بتو چه مربوط بود بروی و سفارتخانۀ ابرقدرتی مثل امریکا را اشغال کنی و کشورت را بنابودی دشمنی با جهان سوق بدهی. سفارت خانه ای که خاک امریکا محسوب می شد و امریکایی که نه تنها کشوری مستقل و دارای نظامات شناخته شدۀ ملی و بین المللی بود که بزرگترین قدرت مادی روی زمین هم بود و است". البته اصغرزاده سعی کرده بود که با هزار آیه و سوگند خطای وحشتناک زمان دانشجویی اش را توجیه کند تا جائیکه همۀ تقصیرها را متوجه خمینی و یاران روحانی آنروزش کرد و حتی خودشان را با بوعزیزی تونس مقایسه کرد؛ اما باز هم این فریاد بسر خودش را که من تشخیص دادم باید بفال نیک گرفت و از اعتراف و پشیمانی شان استقبال کرد.
2- طولانی شد بی خودی و جا نماند که از روز جمعه هم بگویم و اینکه مبارک باشد این خفه خونی که به امامان جمعه و تریبون ها تحمیل کرده ایم. حالا دیگر از سایه شان هم می ترسند هنگام حرف زدن و می دانند که ما با چشمانی مدرن و بیدار مترصدیم که از هر حرف "یا مفت" شان - یعنی همۀ حرف هایشان - سوژه ای درست کنیم علیه خودشان و درون متعفن شان را برملا کنیم. لذا از این همه نامه نگاری و جواب و بیانات راهگشا و پیامبر گونۀ مقام معظم رهبری - آن هم در روز غدیر و عید ولایت - خبری نبود لام تا کام. و همۀ امامان جمعه مشتی حرف های روضه های پنج ریالی را قالب کرده اند بجای خطبه های عبادی سیاسی! جمعه. تنها و تنها این علم الهدی معروف مشهد بوده که در فرازی کوتاه زده بصحرای کربلا و بطور تلویحی آن "شایعه - خبر" چند سال پیش مخالفان جمهوری اسلامی در مورد اصلیت یهودی احمدی نژاد را تأیید کرده است. و این خودش حتماً پاسخی خواهد گرفت از جانب اوس محمود حاضر جواب. پس یا...هو را می نویسم و سپس گفتۀ خود علم الهدا را کپی پیست می کنم از خبرگزاری مهر تا قضاوت شخصی شما را مقدم بکنم بر تشخیص خودم:
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به یهویان و دروغ هایشان گفت: گاهی اوقات یک دروغ آنقدر تکرار می شود که مردم باور کرده و پس از آن خود دروغگو نیز دروغ خودش را باور می کند و یهودی ها چنین آدم هایی بودند آنها با همه نفاق، درویی و دروغگویی که داشتند خودشان را خوب و درستکار معرفی می کردند و پس از اینکه مردم باور می کردند خود آنها نیز باورشان می شد که انسان های خوب و درستکاری هستند.عده ای خودشان را به دروغ متولی ولایت می دانندوی تصریح کرد: کار یهود این بود که خود را متولی خدا و دین می دانست و می گفت هر که با ما باشد خدا پرست است و هر که در مقابل ما قرار بگیرد مشرک است و همین مسئله امروز در کشور ما دیده می شود و یک عده خودشان را متولی دین، غدیر، ولایت و متولی امام زمان می دانند.وی با بیان مطلب فوق ادامه داد: در حالی که حجت امام زمان در راس نظام قرار گرفته یک عده به دروغ خود را متولی ولایت و امام زمانی که خودشان ساخته اند می دانند.
تابلوی نقاشی زیبا برای عید مبارکی است!
۲ نظر:
من برخلاف شما گمان نمیکنم که گفتگوی تلویزیونی این دو از روی گردن کشی برای خامنهای بوده که درست برعکس آقا حضرت ملوکانه خودشان دستور دادند تا اینها این شو را در تلویزیون ملوکانه راه بیندازند تا آقا فردا بگوید دیگران خواستند و من هم به رسم دموقراسی قبول کردم بروم به پابوسی آمریکا یا همان جام زهر ماری که قرار است سر بکشد!
قبول کنید وقتی آن دوتا برادر یک شبه بعد از توپ تشر خامنهای توی شلوار خود خرابی کردند و نامه ی فدایت شوم برا رهبر نوشتند یقینا اصغر زاده سگ کی باشد بخواهد آن هم در تلویزیون ملوکانه از این غلط ها بکند. اگر کسی این وسط خایه داشته باشد با آقا گلاویز شود تنها همین مموتی لات بچه جنوب تهران است و بس!
www.youtube.com/watch?v=cQfQuO_0Zc4
ارسال یک نظر